148 ده چيز، نجاست را پاك مىكند و آنها را مطهرات گويند: اول: آب.دوم: زمين. سوم:آفتاب. چهارم: استحاله. پنجم: انتقال. ششم: اسلام. هفتم: تبعيت. هشتم: برطرف شدن عين نجاست. نهم: استبراء حيوان نجاستخوار. دهم: غايب شدن مسلمان. و احكام اينها بطور تفصيل در مسايل آينده گفته مىشود.
149 آب با چهار شرط، چيز نجس را پاك مىكند: اول: آنكه مطلق باشد. پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد، چيز نجس را پاك نمىكند. دوم: آنكه پاك باشد.سوم: آنكه وقتى چيز نجس را مىشويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد. چهارم: آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چيز نجس با آب قليل يعنى آب كمتر از كر، شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعدا گفته مىشود.
150 ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، بلكه در كر و جارى هم احتياط سه مرتبه است، اگر چه ارجح در كر و جارى يك مرتبه است. ولى ظرفى كه سگ ليسيده يا از آن ظرف آب يا چيز روان ديگر خورده، بايد اول با خاك پاك،خاك مال كرد و بعد بنابر احتياط واجب دو مرتبه در كر يا جارى يا با آب قليل شست. و همچنين ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته، بنابر احتياط واجب بايدپيش از شستن خاك مال كرد.
151 اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده، تنگ باشد و نشود آن را خاك مال كرد، چنانچه ممكن است بايد كهنه به چوبى بپيچند و به توسط آن خاك را به آن ظرف بمالند، و در غير اين صورت پاك شدن ظرف اشكال دارد.
152 ظرفى را كه خوك از آن چيز روانى بخورد، با قليل بايد هفت مرتبه شست، و در كر و جارى نيز هفت مرتبه بايد شست به احتياط واجب، و لازم نيست آن را خاك مال كنند، اگر چه احتياط مستحب آن است كه خاك مال شود. و نيز ليسيدن خوك ملحق است به آب خوردن آن، به احتياط واجب.
153 اگر بخواهند ظرفى را كه به شراب نجس شده با آب قليل آب بكشند، بايد سه مرتبه بشويند، و بهتر است هفت مرتبه شسته شود.
154 كوزهاى كه از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب كر يا جارى بگذارند، به هر جاى آن كه آب برسد پاك مىشود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود بايد به قدرى در آب كر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود، و فرو رفتن رطوبت كافى نيست.
155 ظرف نجس را با آب قليل، دو جور مىشود آب كشيد. يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند، ديگر آن كه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.
156 اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالى كنند، پاك مىشود. و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مىشود بيرون آورند، و احتياط واجب آن است كه در هر دفعه ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مىآورند، آب بكشند.
157 اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند، ظاهرش پاك مىشود.
158 تنورى كه به بول نجس شده است، اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بريزند، به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد، پاك مىشود. و در غير بول اگربعد از برطرف شدن نجاستيك مرتبه به دستورى كه گفته شد، آب در آن بريزند، كافى است. و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند، بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.
159 اگر چيز نجس را بعد از برطرف كردن عين نجاست، يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك مىشود. و احتياط واجب آن است كه فرش و لباس و مانند اينها را طورى فشار يا حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود.
160 اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند،چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد، يك مرتبه ديگر كه آب روى آن بريزند پاك مىشود. ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد. و غساله آبى است كه معمولا در وقتشستن و بعد از آن از چيزى كه شسته مىشود خود بهخود يا به وسيله فشار مىريزد.
161 اگر چيزى به بول پسر شيرخوارى كه غذا خور نشده، و شير خوك نخورده نجس شود، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد،پاك مىشود. ولى احتياط مستحب فرش و مانند اينها فشار لازم نيست.
162 اگر چيزى به غير بول نجس شود چنانچه بعد از برطرف كردن نجاستيك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، پاك مىگردد. و نيز اگر در دفعه اولى كه آب روى آن مى ريزند نجاست آن برطرف شود و بعد از برطرف شدن نجاست هم آب روى آن بيايد پاك مىشود، ولى در هر صورت لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.
163 اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده، در آب كر يا جارى فرو برند،بعد از برطرف شدن عين نجاست، پاك مىشود.
164 اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود، به فرو بردن در كر و جارى پاك مىگردد. و اگر باطن آنها نجس شود، پاك نمىگردد.
165 اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه، باطن آن پاك است.
166 اگر ظاهر برنج و گوشتيا چيزى مانند اينها نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفى بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند پاك مىشود و ظرف آن هم پاك مىگردد. ولى اگر بخواهد لباس يا چيزى را كه فشار لازم دارد، در ظرفى بگذارند و آب بكشند بايد در هر مرتبه كه آب روى آن مى ريزند، آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غسالهاى كه در آن جمع شده بيرون بريزد.
167 لباس نجسى را كه به نيل و مانند آن رنگ شده، اگر در آب كر يا جارى فرو برند و آب پيش از آنكه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد، آن لباس پاك مىشود. اگر چه موقع فشار دادن، آب مضاف يا رنگين از آن بيرونآيد.
168 اگر لباسى را در كر يا جارى آب بكشند و بعد مثلا لجن آب در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده، آن لباس پاك است.
169 اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن، خورده گل يا اشنان در آن ديده شود، در صورتى كه بداند كه خورده گل يا اشنان با آب شسته شده، پاك است. ولى اگر آب نجس به باطن گل يا اشنان رسيده باشد، ظاهر گل و اشنان پاك و باطن آنها نجس است.
170 هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند، پاك نمىشود، ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند، پاك مىباشد. اما چنانچه به واسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذرههاى نجاست در آن چيز مانده،نجس است.
171 اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند بدن پاك مىشود و بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست.
172 غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد، پاك مىشود.
173 اگر موى سر و صورت زياد باشد و با آب قليل آب بكشند، بايد فشار دهند كه غساله آن جدا شود.
174 اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آن جا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشيدن، آن جا نجس مىشود، در صورتى كه آبى كه براى پاك شدن محل نجس مى ريزند به آن اطراف جارى شود با پاك شدن جاى نجس پاك مىشود. و همچنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاك مىشود.
175 گوشت و دنبهاى كه نجس شده مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مىشود. و همچنين است اگر بدن يا لباس، چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.
176 اگر ظرف يا بدن نجس باشد و بعد به طورى چرب شود كه جلوگيرى از رسيدن آب به آنها كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند، بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.
177 چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست، اگر زير شيرى كه متصل به كر استيك دفعه بشويند، پاك مىشود. و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست آن، زير شير يا به وسيله ديگر برطرف شود و آبى كه از آن چيز مىريزد بويا رنگ يا مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با آب شير پاك مىگردد. اما اگر آبى كه از آن مى ريزد بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد، بايد به قدرى آب شير روى آن بريزند تا در آبى كه از آن جدا مىشود بو يا رنگ يا مزه نجاست نباشد.
178 اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن بر طرف كرده يا نه، چنانچه موقع آب كشيدن متوجه برطرف كردن عين نجاست بوده آن چيز پاك است، و اگر متوجه بر طرف كردن عين نجاست نبوده، بنابر احتياط مستحب بايد دوباره آن را آب بكشد.
179 زمينى كه آب روى آن جارى نمىشود اگر نجس شود با آب قليل پاك نمىگردد. ولى زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد چون آبى كه روى آن مىريزند ازآن جدا شده و در شن و ريگ فرو مىرود با آب قليل پاك مىشود، اما زير ريگها نجس مىماند.
180 زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود، اگر نجس شود با آب قليل پاك مىگردد، ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود. و چنانچه آبى كه روى آن ريختهاند از سوراخى بيرون رود همه زمين پاك مىشود، و اگر بيرون نرود جايى كه آبها جمع مى شود نجس مىماند، و براى پاك شدن آنجا بايد گودالى بكنند كه آب در آن جمع شود، بعد آب را بيرون بياورندو گودال را با خاك پاك پر كنند.
181 اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كر هم پاك مىشود.
182 اگر شكر آب شده نجس را قند بسازند و در آب كر يا جارى بگذارند، پاك نمىشود.
183 زمين با سه شرط، كف پا و ته كفش نجس را پاك مىكند: اول: آنكه زمين پاك باشد. دوم: آنكه خشك باشد. سوم: آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول، يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد، به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد، و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس پاك نمىشود. و اگر به واسطه غير راه رفتن نجس شده باشد، پاك شدنش به واسطه راه رفتن اشكال دارد.
184 پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده، محل اشكال است. بلكه پاك نشدن اقوى است.
185 براى پاك شدن كف پا و ته كفش، بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه بروند، اگر چه به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
186 لازم نيست كف پا و ته كفش نجس، تر باشد. بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك مىشود.
187 بعد از آنكه كف پا و ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده مىشود، اگر زمين يا خاك به آن اطراف برسد، پاك مىگردد.
188 كسى كه با دست و زانو راه مى رود، اگر كف دستيا زانوى او نجس شود، پاك شدن دست و زانوى او به وسيله راه رفتن، محل اشكال است. و همچنين استته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهار پايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.
189 اگر بعد از راه رفتن ذرههاى كوچكى از نجاست كه ديده نمىشود در كف پا يا ته كفش پا بماند، بايد آن ذرهها را هم برطرف كرد، ولى باقى بودن بو و رنگ اشكال ندارد.
190 توى كفش و مقدارى از كف پا كه به زمين نمىرسد به واسطه راه رفتن پاك نمىشود، و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشكال است. ولى اگر كف جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاك مىشود.
191 آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايى كه مانند درب و پنجره در ساختمان به كار برده شده و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيدهاند و جزو ساختمان حساب مىشود، با شش شرط پاك مىكند: اول: آنكه چيز نجس به طورى تر باشد كه اگر چيز ديگرى به آن برسد تر شود. پس اگر خشك باشد، بايد به وسيلهاى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند. دوم: آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب، آن را برطرف كنند. سوم: آنكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند. پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمىشود. ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، اشكال ندارد. چهارم: آنكه آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند. پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمىگردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد، كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد. پنجم: آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست بهآن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند. پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد، و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مىشود و زير آن نجس مىماند. ششم: آنكه مابين روى زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن مىتابد، با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگرى فاصله نباشد.
192 آفتاب حصير نجس را پاك مىكند، و همچنين درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك مىشود.
193 اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا ترى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است. و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه.
194 اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمىشود، ولى اگر ديوار به قدرى نازك باشد كه به واسطه تابش بهيك طرف، طرف ديگرش هم خشك شود پاك مىگردد.
195 اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى در آيد، پاك مىشود و مىگويند استحاله شده است. مثل آن كه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود. ولى اگر جنس آن عوض شود، مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند، پاك نمىشود.
196 كوزه گلى و مانند آن، كه از گل نجس ساخته شده نجس است. و بايد از ذغالى كه از چوب نجس درستشده اجتناب نمايند.
197 چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، نجس است.
198 اگر شراب به خودى خود يا به واسطه آنكه چيزى مثل سركه و نمك در آن ريختهاند سركه شود، پاك مىگردد.
199 شرابى كه از انگور نجس درست كنند، به سركه شدن پاك نمىشود، بلكه اگر نجاستى هم از خارج به شراب برسد، احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.
200 سركهاى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است.
201 اگر پوشال زير انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند، ضرر ندارد. و نيز اگر پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود، خيار و بادمجان و مانند اينها در آن بريزند، اشكال ندارد.
202 آب انگورى كه جوش آمده، پيش از آنكه ثلثان شود، يعنى دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند، نجس نيست ولى خوردن آن حرام است. ولى اگر ثابتشود كه مست كننده است، حرام و نجس مىباشد و فقط به سركه شدن پاك و حلال مىشود.
203 اگر مثلا در يك خوشه غوره يك دانه يا دو دانه انگور باشد،چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مىشود آبغوره بگويند و اثرى از شيرينى در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.
204 چيزى كه معلوم نيست غوره استيا انگور، اگر جوش بيايد، حرام نمىشود.
205 اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد، يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مىكند، به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد، برود و خون آن حيوان حساب شود پاك مىگردد، و اين را انتقال گويند. پس خونى كه زالو از انسان مىمكد، چون خون زالو به آن گفته نمىشود و مىگويند خون انسان است، نجس مىباشد.
206 اگر كسى پشهاى را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه مىباشد، پاك است. و همچنين است اگربداند از او مكيده ولى جزو بدن پشه حساب شود. اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه مىگويند خون پشه استيا خون انسان، نجس مىباشد.
207 اگر كافر شهادتين بگويد، يعنى بگويد: "اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله"، مسلمان مىشود، و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است. ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست به بدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آن را آب بكشد. ولى اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد، لازم نيست جاى آن را آب بكشد.
208 اگر موقعى كه كافر بوده، لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد، نجس است. بلكه اگر در بدن او هم باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
209 اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه، پاك است.ولى اگر بداند قلبا مسلمان نشده، بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد.
210 تبعيت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر، پاك شود.
211 اگر شراب سركه شود، ظرف آن هم تا جايى كه شراب موقع جوش آمدن بهآن جا رسيده، پاك مىشود. و كهنه و چيزى هم كه معمولا روى آن مىگذارند، اگر به آن رطوبت نجس شود، پاك مىگردد. بلكه اگر موقع جوشيدن سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن، پشت ظرف هم پاك مىشود.
212 تخته يا سنگى كه روى آن ميت را غسل مىدهند، و پارچهاى كه با آن عورت ميت را مىپوشانند، و دست كسى كه او را غسل مىدهد، و همين طور كيسه و صابونى كه با آن شسته مىشود، بعد از تمام شدن غسل پاك مىشوند.
213 كسى كه چيزى را با دستخود آب مىكشد، اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شود، بعد از پاك شدن آن چيز، دست او هم پاك مىشود.
214 اگر لباس و مانند آن را با آب قليل، آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريختهاند جدا شود، آبى كه در آن مىماند پاك است.
215 ظرف نجس را كه با آب قليل آب مىكشند، بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن، روى آن ريختهاند، قطرههاى آبى كه در آن مىماند پاك است.
216 اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود،چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك مىشود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى. مثلا اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توى دهان لازم نيست. ولى اگر دندان عاريه در دهان نجس شود، بايد آن را آب بكشند، به احتياط واجب.
217 اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است. و اگر خون به آن برسد، بنابر احتياط واجب نجس مىشود.
218 جايى را كه انسان نمىداند از ظاهر بدن استيا باطن آن، اگر نجس شود، لازم نيست آب بكشد، اگر چه آب كشيدن احوط است.
219 اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هر دو خشك باشند، نجس نمىشود. و اگر گرد و خاك يا لباس و مانند اينها تر باشد، بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.
220 بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده، نجس است. و اگر بخواهند پاك شود بايد آن را استبراء كنند، يعنى تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك به آن بدهند. و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بيست روز و گوسفند را ده روز و مرغابى را پنج روز و مرغ خانگى را سه روز، از خوردن نجاست جلوگيرى كنند، و غذاى پاك به آنها بدهند.
221 اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال بدهد كه آن چيز را آب كشيده يا يه واسطه آنكه مثلا آن چيز در آب جارى افتاده پاك شده است، اجتناب از آن لازم نيست.
222 اگر خود انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده، پاك شده است، يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. و همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
223 كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرف او باشد، اگر بگويد آب كشيدم، آن لباس پاك است.
224 اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمىكند، مىتواند به گمان اكتفا نمايد.
225 ظرفى كه از پوستسگ يا خوك يا مردار ساخته شده خوردن و آشاميدن از آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهايى كه بايد با چيز پاك انجام داد، استعمال كنند. بلكه احتياط واجب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار را اگر چه ظرف هم نباشد، استعمال نكنند.
226 خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است. ولى استعمال آنها در زينت اتاق حرام نيست. و نگاه داشتن نيز حرام نمىباشد.
227 ساختن ظرف طلا و نقره و مزدى كه براى آن مىگيرند، حرام نيست.
228 خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول عوضى هم كه فروشنده مىگيرد، حرام نيست.
229 گيره استكان كه از طلا يا نقره مىسازند اگر بعد از برداشتن استكان،ظرف به آن گفته شود، استعمال آن چه به تنهايى و چه با استكان حرام است. واگر ظرف به آن گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.
230 استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره دادهاند، اشكال ندارد.
231 اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند، استعمال آن مانعى ندارد.
232 اگر انسان غذايى را كه در ظرف طلا يا نقره است در ظرف ديگر بريزد، اين استعمال جايز است. ولى اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالى كردن ظرف براى آن نباشد كه غذا خوردن از ظرف طلا يا نقره جايز نيست، اين استعمال حرام مىباشد.
233 استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن، اگر از طلا يا نقره باشد، اشكال ندارد. و همچنين عطردان و سرمهدان و مثل اينها.
234 استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى اشكال ندارد، استعمال كرد، بلكه گاهى واجب است.
235 استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا يا نقره استيا از چيز ديگر، اشكال ندارد.
236 در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.
237 درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى - جايى كه موى سر بيرون مىآيد - تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار مىگيرد، بايد شسته شود، و اگر مختصرى از اين مقدار نشويد، وضو باطل است. و براى آنكه يقين كند اين مقدار كاملا شسته شده، بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.
238 اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از معمول مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه مردمان معمولى تا كجاى صورت خود را مىشويند، او هم تا همان جا را بشويد. و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول باشد، ولى با هم متناسب باشند، لازم نيست ملاحظه معمول را بكند، بلكه به دستورى كه در مساله پيش گفته شد،وضو بگيرد. و نيز اگر در پيشانى او مو روييده يا جلوى سرش مو ندارد، بايد بهاندازه معمول پيشانى را بشويد.
239 اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشههاى چشم و لب او هست كه نمىگذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايدپيش از وضو وارسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.
240 اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، بايد آب را به پوست برساند، واگر پيدا نباشد، شستن مو كافى است و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
241 اگر شك كند كه پوست صورت از لاى مو پيدا استيا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
242 شستن توى بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمىشود واجب نيست، ولى براى آنكه يقين كند از جاهايى كه بايد شسته شود چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را هم بشويد. و كسى كه نمىدانسته بايد اين مقدار را بشويد اگر نداند در وضوهايى كه گرفته اين مقدار را شسته يا نه، نمازهايى كه خوانده صحيح است.
243 بايد صورت را بنابر احتياط واجب از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است و دستها را بايد از مرفق به طرف سر انگشتان بشويد.
244 اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست بهقدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست آب كمى در آنها جارى شود، كافى است.
245 بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.
246 براى آنكه يقين كند آرنج را كاملا شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد.
247 كسى كه پيش از شستن صورت دستهاى خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايدتا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.
248 در وضو شستن صورت و دستها مرتبه اول واجب و مرتبه دوم جايز و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مىباشد. و اگر با يك مشت آب تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بريزد، يك مرتبه حساب مىشود چه قصد بكند يك مرتبه را، يا قصد نكند.
249 بعد از شستن هر دو دست بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از بالا به پايين مسح نمايد.
250 يك قسمت از چهار قسمتسر كه مقابل پيشانى است جاى مسح مىباشد، و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافى است اگر چه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازاى يك انگشت و از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت بسته مسح نمايد.
251 لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است،ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازهاى بلند است كه اگر مثلا شانه كند به صورتش مىريزد يا به جاهاى ديگر سر مىرسد، بايد بيخ موها را مسح كند يا فرق سر را باز كرده، پوستسر را مسح نمايد، و اگر موهايى را كه به صورت مىريزد يا به جاهاى ديگر سر مىرسد جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر موى جاهاى ديگر سر كه جلوى آن آمده مسح كند باطل است.
252 بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سريكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند.
253 پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافى است، ولى بهتر، بلكه احوط آن است كه با تمام كف دست، روى پا را مسح كند.
254 اگر در مسح پا همه دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد صحيح است.
255 در مسح سر و روى پا بايد دست را روى آنها بكشد، و اگر دست را نگهدارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل است. ولى اگر موقعى كه دست را مىكشد سريا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
256 جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست بهآن اثر نكند مسح باطل است، ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعداز مسح در آن ديده مىشود، بگويند فقط از ترى كف دست است، اشكال ندارد.
257 اگر براى مسح، رطوبت در كف دست نمانده باشد، نمىتواند دست را با آب خارج، تر كند بلكه بايد از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد.
258 اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، مىتواند سر را باهمان رطوبت مسح كند، و براى مسح پاها از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد.
259 مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است، ولى اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد. و اگر روى كفش نجس باشد، بايد چيز پاكى برآن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
260 اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح، آن را آب بكشد، بايد تيمم نمايد.
261 وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد، ليكن براى اين كه مسح سر و پاها با آب وضو باشد، بايستى در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضويى، هنگام بيرون آوردن دستها از آب باشد. و يا اين كه مقدارى از دست چپ را باقى گذارد تا آن را با دست راست، ترتيبى بشويد.
262 در وضوى ارتماسى هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود. پس اگر وقتى كه صورت و دستها را در آب فرو مىبرد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد. و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
263 اگر وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى انجام دهد،اشكال ندارد.
264 كسى كه وضو مىگيرد مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مىافتد بگويد:"بسم الله و بالله و الحمد لله الذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا" و موقعى كه پيش از وضو ستخود را مىشويد بگويد: "اللهم اجعلنى من التوابين و اجعلنى من المتطهرين" و در وقت مضمضه كردن، يعنى آب در دهان گرداندن بگويد: "اللهم لقنى حجتى يوم القاك و اطلق لسانى بذكرك" و در وقت استنشاق يعنى آب در بينى كردن بگويد: "اللهم لا تحرم على ريح الجنة و اجعلنى ممن يشم ريحها و روحها و طيبها" و موقع شستن رو بگويد: "اللهم بيض وجهى يوم تسود فيه الوجوه و لا تسود وجهى يوم تبيض فيه الوجوه" و در وقتشستن دست راست بخواند: "اللهم اعطنى كتابى بيمينى و الخلد فى الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا" و موقع شستن دست چپ بگويد: "اللهم لا تعطنى كتابى بشمالى و لا من وراء ظهرى و لا تجعلها مغلولة الى عنقى و اعوذ بك من مقطعات النيران" و موقعى كه سر را مسح مىكند بگويد: "اللهم غشنى برحمتك و بركاتك و عفوك" و در وقت مسح پا بخواند: "اللهم ثبتنى على الصراط يوم تزل فيه الاقدام و اجعل سعيى فى ما يرضيك عنى يا ذا الجلال و الاكرام".
شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است: شرط اول: آنكه آب وضو پاك باشد. شرط دوم: آنكه مطلق باشد.
265 وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است. اگر چه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد. و اگر با آن وضو نمازى هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند.
266 اگر غير از آب آلوده مضاف، آب ديگرى براى وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است، بايد تيمم كند و اگر وقت دارد، بايد صبر كند تا آب صاف شود و وضو بگيرد.
شرط سوم: آنكه آب وضو مباح باشد. و همچنين بنا بر احتياط بايد فضايى كه در آن وضو مىگيرد مباح باشد. اگرچه اباحه فضا لازم نيست.
267 وضو با آب غصبى و بان آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى استيا نه، حرام و باطل است ولى اگر سابقا راضى بوده و انسان نمى داند كه از رضايتش برگشته يا نه، وضو صحيح است و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، وضوى او صحيح است.
268 وضو گرفتن از حوض مدرسهاى كه انسان نمىداند آن حوض را براى همه مردم وقف كردهاند يا براى محصلين همان مدرسه، در صورتى كه معمولا مردم از آب آن وضو بگيرند، اشكال ندارد.
269 كسى كه نمىخواهد در مسجدى نماز بخواند، اگر نداند حوض آن را براى همه مردم وقف كردهاند يا براى كسانى كه در آن جا نماز مىخوانند، نمىتواند از حوض آن وضو بگيرد، ولى اگر معمولا كسانى هم كه نمىخواهند در آن جا نماز بخوانند از حوض آن وضو مىگيرند، مىتواند از حوض آن وضو بگيرد.
270 وضو گرفتن از حوض تيمچهها و مسافرخانهها و مانند اينها براى كسانى كه ساكن آن جاها نيستند، در صورتى صحيح است كه معمولا كسانى هم كه ساكن آن جاها نيستند، با آب آنها وضو بگيرند.
271 وضو گرفتن در نهرهاى بزرگ اگر چه انسان نداند كه صاحب آنها راضى است، اشكال ندارد. ولى اگر صاحب آنها از وضو گرفتن نهى كند، احتياط واجب آن است كه با آب آنها وضو نگيرند.
272 اگر فراموش كند آب غصبى است و با آن وضو بگيرد صحيح است.
شرط چهارم: آنكه ظرف آب وضو مباح باشد.
شرط پنجم: آنكه ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد.
273 اگر آب وضو در ظرف غصبى است و غير از آن آب ديگرى ندارد بايد تيمم كند و چنانچه با آن آب وضو بگيرد باطل است و اگر آب مباح ديگرى دارد چنانچه در آن ظرف غصبى، وضوى ارتماسى بگيرد و يا با آن ظرف، آب به صورت و دستها بريزد وضويش باطل است ولى اگر با كف دست آب از آن ظرف بردارد و به صورت و دستها بريزد وضويش صحيح است اگر چه از جهت تصرف در ظرف غصبى فعل حرام، مرتكب شده است و وضوى او از ظرف طلا و نقره به احتياط واجب مثل وضوى از ظرف غصبى است.
274 اگر در حوضى كه مثلا يك آجر يا يك سنگ آن غصبى است، وضو بگيرد صحيح است، ولى اگر وضوى او تصرف در غصب حساب شود، گناهكار است.
275 اگر در صحن يكى از امامان يا امامزادگان كه سابقا قبرستان بوده، حوض يا نهرى بسازند، چنانچه انسان نداند كه زمين صحن را براى قبرستان وقف كردهاند، وضو گرفتن در آن حوض و نهر اشكال ندارد.
شرط ششم: آنكه اعضاى وضو موقع شستن و مسح كردن پاك باشد.
276 اگر پيش از تمام شدن وضو، جايى را كه شسته يا مسح كرده نجس شود، صحيح است.
277 اگر غير از اعضاى وضو جايى از بدن نجس باشد، وضو صحيح است. ولى اگر مخرج را از بول يا غائط تطهير نكرده باشد، اولى آن است كه اول آن را تطهير كند، بعد وضو بگيرد.
278 اگر يكى از اعضاى وضو نجس باشد و بعد از وضو شك كند كه پيش از وضو آن جا را آب كشيده يا نه، چنانچه در موقع وضو ملتفت پاك بودن و نجس بودن آن جا نبوده، وضو باطل است. و اگر مىداند ملتفت بوده يا شك دارد كه ملتفت بوده يا نه، وضو صحيح است. و در هر صورت جايى را كه نجس بوده بايد آب بكشد.
279 اگر در صورت يا دستها بريدگى يا زخمى است كه خون آن بند نمىآيد و آب براى آن ضرر ندارد، بايد در آب كر يا جارى فرو برد و قدرى فشار دهد كه خون بند بيايد بعد به دستورى كه گفته شد وضوى ارتماسى بگيرد.
شرط هفتم: آنكه وقت براى وضو و نماز كافى باشد.
280 هرگاه وقت به قدرى تنگ است كه اگر وضو بگيرد، تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از قتخوانده مىشود، بايد تيمم كند. ولى اگر براى وضو و تيمم يك اندازه وقت لازم است، بايد وضو بگيرد.
281 كسى كه در تنگى وقت نماز بايد تيمم كند، اگر وضو بگيرد، صحيح است،چه براى آن نماز وضو بگيرد يا براى كار ديگر.
شرط هشتم: آنكه به قصد قربتيعنى براى انجام فرمان خداوند عالم وضو بگيرد و اگر براى خنك شدن يا به قصد ديگرى وضو بگيرد باطل است.
282 لازم نيست نيت وضو را به زبان بگويد يا از قلب خود بگذراند، ولى بايد در تمام وضو متوجه باشد كه وضو مىگيرد، به طورى كه اگر از او بپرسند چه مىكنى، بگويد وضو مىگيرم.
شرط نهم: آنكه وضو را به ترتيبى كه گفته شد به جا آورد، يعنى اول صورت و بعد دست راست و بعد دست چپ را بشويد و بعد از آن سر و بعد پاها را مسح نمايد، و بايد پاى راست را پيش از پاى چپ مسح كند. و اگر به اين ترتيب وضو نگيرد، باطل است.
شرط دهم: آنكه كارهاى وضو را پشتسر هم انجام دهد.
283 اگر بين كارهاى وضو به قدرى فاصله شود كه وقتى مىخواهد جايى را بشويد يا مسح كند، رطوبت جاهايى كه پيش از آن شسته يا مسح كرده خشك شده باشد،وضو باطل است و اگر فقط رطوبت جايى كه جلوتر از محلى است كه مىخواهد بشويد يا مسح كند خشك شده باشد، مثلا موقعى كه مىخواهد دست چپ را بشويد رطوبت دست راستخشك شده باشد و صورت تر باشد، وضو صحيح است.
284 اگر كارهاى وضو را پشتسر هم بجا آورد، ولى به واسطه گرماى هوا يا حرارت زياد بدن و مانند اينها رطوبتخشك شود، وضوى او صحيح است.
285 راه رفتن در بين وضو اشكال ندارد. پس اگر بعد از شستن صورت و دستها چند قدم راه برود و بعد سر و پا را مسح كند، وضوى او صحيح است.
شرط يازدهم: آنكه شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها را خود انسان انجام دهد. و اگر ديگرى او را وضو دهد يا در رسانيدن آب به صورت و دستها و مسح سر و پاها به او كمك نمايد، وضو باطل است.
286 كسى كه نمىتواند وضو بگيرد، بايد نايب بگيرد كه او را وضو دهد. و چنانچه مزد هم بخواهد در صورتى كه بتواند بايد بدهد، ولى بايد خود او نيت وضو كند و با دستخود مسح نمايد، و اگر نمىتواند بايد نايبش دست او را بگيرد و به جاى مسح او بكشد. و اگر اين هم ممكن نيست، بايد از دست او رطوبت بگيرند و با آن رطوبتسر و پاى او را مسح كنند. و احتياط واجب در صورت امكان ضم تيمم است.
287 هر كدام از كارهاى وضو را كه مىتواند به تنهايى انجام دهد، نبايد در آن كمك بگيرد.
شرط دوازدهم: آنكه استعمال آب براى او مانعى نداشته باشد.
288 كسى كه مىترسد كه اگر وضو بگيرد مريض شود يا اگر آب را به مصرف وضو برساند تشنه بماند، نبايد وضو بگيرد، ولى اگر نداند كه آب براى او ضرر دارد و وضو بگيرد و بعد بفهمد ضرر داشته، وضويش صحيح است. اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آن وضو، نماز نخواند و تيمم كند. و چنانچه با آن وضو نماز خوانده، دوباره آن را اعاده نمايد.
289 اگر رساندن آب به صورت و دستها به مقدار كمى كه وضو با آن صحيح است ضرر ندارد و بيشتر از آن ضرر دارد، بايد با همان مقدار وضو بگيرد.
290 اگر مىداند چيزى به اعضاى وضو چسبيده، ولى شك دارد كه از رسيدن آب جلوگيرى مىكند يا نه، بايد آن را برطرف كند يا آب را به زير آن برساند.
291 اگر زير ناخن چرك باشد، وضو اشكال ندارد. ولى اگر ناخن را بگيرند، بايد براى وضو آن چرك را برطرف كنند. و نيز اگر ناخن بيشتر از معمول بلند باشد، بايد چرك زير مقدارى را كه از معمول بلندتر است برطرف نمايند.
292 اگر در صورت و دستها و جلوى سر و روى پاها به واسطه سوختن يا چيز ديگر برآمدگى پيدا شود، شستن و مسح روى آن كافى است و چنانچه سوراخ شود رساندن آب به زير پوست لازم نيست، بلكه اگر پوستيك قسمت آن كنده شود لازم نيست آب را به زير قسمتى كه كنده نشده برساند. ولى چنانچه پوستى كه كنده شده گاهى به بدن مىچسبد و گاهى بلند مىشود، بايد آن را قطع كند يا آب را به زير آن برساند.
293 اگر انسان شك كند كه به اعضاى وضوى او چيزى چسبيده يا نه، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد مثل آنكه بعد از گل كارى شك كند گل بدست او چسبيده يا نه، بايد وارسى كند يا به قدرى دست بمالد كه اطمينان پيدا كند كه اگر بوده برطرف شده يا آب به زير آن رسيده است.
294 جايى را كه بايد شست و مسح كرد هر قدر چرك باشد اگر چرك آن مانع از رسيدن آب به بدن نباشد اشكال ندارد. و همچنين است اگر بعد از گچ كارى و مانند آن چيز سفيدى كه جلوگيرى از رسيدن آب به پوست نمىنمايد بر دست بماند، ولى اگر شك كند كه با بودن آنها آب به بدن مىرسد يا نه، بايد آنها را برطرف كند.
295 اگر پيش از وضو بداند كه در بعضى از اعضاى وضو مانعى از رسيدن آب هست و بعد از وضو شك كند كه در موقع وضو آب را به آنجا رسانده يا نه، وضوى او صحيح است. ولى اگر بداند كه موقع وضو ملتفت آن مانع نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.
296 اگر در بعضى از اعضاى وضو مانعى باشد كه گاهى آب به خودى خود زير آن مىرسد و گاهى نمىرسد، و انسان بعد از وضو شك كند كه آب زير آن رسيده يا نه،چنانچه بداند موقع وضو ملتفت رسيدن آب به زير آن نبوده، بايد دوباره وضو بگيرد.
297 اگر بعد از وضو چيزى كه مانع از رسيدن آب است در اعضاى وضو ببيند و نداند موقع وضو بوده يا بعد پيدا شده، وضوى او صحيح است. ولى اگر بداند كهدر وقت وضو ملتفت آن مانع نبوده، احتياط واجب آن است كه دوباره وضو بگيرد.
298 اگر بعد از وضو شك كند چيزى كه مانع رسيدن آب است در اعضاى وضو بوده يا نه، وضو صحيح است.