2603 - سـر بـريدن حيوان چند شرط دارد : اول كسى كه سر
حيوان را مى برد چه مرد باشد , چه زن , بايد مسلمان باشد , و بچه مسلمان هم
اگر مميز باشد يعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حيوان را ببرد و اما
كـسى كه از كفار غير كتابى يا از فرقه هاى است كه در حكم كفارند مانند
نواصب , اگر سر حيوان را ببرد , آن حـيـوان حـلال نمى شود , بلكه كافر
كتابى هم اگر سر حيوان را ببرد هر چند بسم اللّه هم بگويد , بنابر احتياط
آن حيوان حلال نمى شود.
دوم سر حيوان را با چيزى ببرند كه از آهن باشد ولى چنانچه آهن پيدا نشود با
چيز تيزى كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شيشه و سنگ نيز مى شود سر آن را
بريد هر چند ضرورتى مقتضى سر بريدنش نباشد.
سـوم در مـوقـع سر بريدن حيوان رو به قبله باشد , و رو به قبله بودن حيوان
اگر نشسته يا ايستاده باشد , همانند رو به قبله بودن انسان در نماز در اين
دو حالت است , و اگر حيوان بر طرف راست يا چپ خوابيده بـاشـد , بـايد محل
بريدن و شكم حيوان رو به قبله باشد و لازم نيست پاها و دستها و صورت آن رو
به قبله باشد.
و كـسـى كـه مى داند بايد رو به قبله سر ببرد , اگر عمدا حيوان را رو به
قبله نكند , حيوان حرام مى شود , ولـى اگـر فـراموش كند , يا مساله را
نداند , يا قبله را اشتباه كند , يا نداند قبله كدام طرف است , يا نتواند
حيوان را رو به قبله كند , اشكال ندارد , و احتياط مستحب آن است كه كسى كه
حيوان را سر مى برد نيز رو به قبله باشد.
چـهـارم وقـتى مى خواهد سر حيوان را ببرد , يا در زمان متصل به آن به نيت
سر بريدن , نام خدا را ببرد , و هـمـيـن قـدر كه بگويد بسم اللّه كافى است
بلكه اگر تنها بگويد ( اللّه ) بعيد نيست كه كافى باشد , و اگر بـدون قصد
سر بريدن نام خدا را ببرد , آن حيوان پاك نمى شود , و گوشت آن هم حرام است
, ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشكال ندارد.
پنجم حيوان بعد از سر بريدن حركتى بكند , اگر چه مثلا چشم يا دم خود را
حركت دهد , يا پاى خود را به زمين زند و اين حكم در صورتى است كه زنده بودن
آن حيوان در حال ذبح مشكوك باشد والا لزومى ندارد .
شـشـم از بـدن حـيـوان به اندازه معمول خون بيرون آيد , پس اگر خون در
رگهايش ببندد و از او خون بـيرون نيايد و يا آن كه خون بيرون آمده نسبت به
نوع آن حيوان كم باشد , آن حيوان حلال نمى شود , ولى اگـر كـمـى خـون بيرون
آمده از اين جهت باشد كه حيوان پيش از سر بريدن خونريزى كرده است اشكال
ندارد.
هـفـتـم آن كـه كشتن از مذبح باشد , و احتياط مستحب آن است كه گردن را از
جلو ببرد و كارد را پشت گردن فرو ننمايد , و به طرف جلو بياورد كه گردن از
پشت بريده شود.
2604 - بنابر احتياط جايز نيست كه سر حيوان را پيش از بيرون آمدن روح از
بدنش جدا كنند - هر چند اين كار موجب حرام شدن حيوان نمى شود - ولى اگر از
روى غفلت يا به جهت تيزى چاقو سر جدا شود اشكال نـدارد و هـم چـنـيـن
بـنابر احتياط شكافتن گردن حيوان و قطع نخاعش ( نخاع نخ سفيدى است كه از
مهره هاى گردن تا دم حيوان امتداد دارد ) پيش از بيرون آمدن روح از بدنش
جايز نيست .
( دستور كشتن شتر ).
2605 - اگـر بـخـواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد ,
بايد با شرايطى كه براى سر بـريـدن حـيـوانـات گـفته شد , كارد يا چيز ديگرى را كه
از آهن و برنده باشد , در گودى بين گردن و سينه اش فرو كنند.
و بـهـتر آن است كه شتر در اين حال ايستاده باشد , ولى اگر در حالى كه زانوها را
به زمين زده , يا به پهلو خوابيده و رو به قبله است , كارد را روى گودى گردنش فرو
كنند اشكال ندارد.
2606 - اگـر بـه جاى اين كه كارد در گودى گردن شتر فرو كنند سر آن را ببرند , يا
گوسفند و گاو و مانند اينها را مثل شتر كارد در گودى گردنشان فرو كنند گوشت آنها
حرام و بدن آنها نجس است .
ولـى اگر چهار رگ شتر را ببرند , و تا زنده است به دستورى كه گفته شد كارد در گودى
گردنش فرو كـنـند گوشت آن حلال و بدن آن پاك است و نيز اگر گارد در گودى گردن گاو
يا گوسفند و مانند اينها فرو كنند و تا زنده است سر آن را ببرند حلال و پاك مى
باشد.
2607 - اگر حيوانى سركش شود و نتوانند آن را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند ,
يا مثلا در چاه بيفتد و احتمال بدهند كه در آنجا بميرد و كشتن آن به دستور گذشته
ممكن نباشد , هر جاى بدنش را كه زخـم بـزنـنـد و در اثر زخم جان بدهد حلال مى شود و
رو به قبله بودن آن لازم نيست ولى بايد شرطهاى ديگرى را كه براى سر بريدن حيوانات
گفته شد دارا باشد.
( چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است ).
2608 - فـقـهـاء رضـوان اللّه عليهم , چند چيز را در سر بريدن حيوانات مستحب
شمرده اند : اول موقع سر بـريـدن گـوسفند , دو دست و يك پاى آن را ببندند و پاى
ديگرش را باز بگذارند , و موقع سر بريدن گاو چهار دست و پايش را ببندند و دم آن را
باز بگذارند , و موقع كشتن شتر درحال نشسته گى دو دست آن را از پـايـيـن تـا زانـو
, يا زير بغل به يكديگر ببندند و پاهايش را باز بگذارند , و مستحب است مرغ را بعد
از سر بريدن رها كنند تا پر و بال بزند.
دوم پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند.
سوم كارى كنند كه حيوان كمتر اذيت شود مثلا كارد را خوب تيز كنند و با عجله سر
حيوان را ببرند.
( چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است ).
2609 - در بعضى روايات چند چيز در كشتن حيوانات مكروه شمرده شده است .
1 پيش از بيرون آمدن روح , پوست حيوان را بكنند.
2 در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر كه از جنس او است آن را ببيند.
3 در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.
4 خود انسان چهار پايى را كه پرورش داده است بكشد.
( احكام شكار كردن با اسلحه 2610-2617 ).
2610 - اگـر حـيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند و بميرد با پنج شرط
حلال و بدنش پاك است : اول آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد , يا مثل
نيزه و تير , تيز باشد كه به واسطه تيز بـودن , بدن حيوان را پاره كند و اگر به
وسيله دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند پاك نمى شود , و خوردن
آن هم حرام است و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند , چنانچه گلوله آن تيز باشد كه
در بدن حيوان فرو رود و آن را پاره كند پاك و حلال است .
و اگـر گـلوله تيز نباشد بلكه با فشار در بدن حيوان فرو رود و حيوان را بكشد يا به
واسطه حرارتش بدن حيوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن , حيوان بميرد پاك و حلال
بودنش اشكال دارد.
دوم كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد
و اگر كافر غير كـتابى يا كسى كه در حكم كافر است - مانند نواصب - حيوانى را شكار
نمايد , آن شكار حلال نيست , بلكه كافر كتابى هم اگر حيوانى را شكار كند و نام خدا
را هم ببرد آن حيوان بنابر احتياط حلال نمى شود.
سوم اسلحه را براى شكار كردن آن حيوان به كار برد و اگر مثلا جايى را نشان كند و
اتفاقا حيوانى را بكشد , آن حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است .
چـهـارم در وقت به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد , و چنانچه پيش از خوردن به هدف
نام خدا را ببرد باز هـم بنابر اقوى كفايت مى كند ولى اگر عمدا نام خدا را نبرد
شكار حلال نمى شود , ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پـنجم وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد , يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن
وقت نباشد و چنانچه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حرام
است .
2611 - اگـر دو نـفر حيوانى را شكار كنند , و شكار يكى از آنان با مراعات شرايط
گذشته باشد , ولى شكار ديگرى فاقد بعضى از آنها باشد مثلا يكى از آن دو نام خدا را
ببرد و ديگرى عمدا نام خدا را نبرد , آن حيوان حلال نيست .
2612 - اگـر بـعـد از آن كه حيوانى را تير زدند مثلا در آب بيفتد و انسان بداند كه
حيوان به واسطه تير و افـتـادن در آب جـان داده , حلال نيست بلكه اگر نداند كه جان
دادن آن فقط به واسطه تير بوده , حلال نمى باشد.
2613 - اگـر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوانى را شكار كند , شكار حلال است و مال
خود او مى شود , ولى گذشته از اين كه گناه كرده , بايد اجرت اسلحه يا سگ را به
صاحبش بدهد.
2614 - اگـر بـا آلـت شكار چون شمشير بعضى از اعضاى بدن حيوان مانند دست و پا را
از او جدا كنند آن عـضـو حـرام مـى بـاشد , ولى چنانچه آن حيوان را با مراعات شرايط
گذشته در مساله ( 2610 ) سر ببرند بـاقيمانده بدن او حلال مى شود , و اما اگر آلت
شكار - با شرايط گذشته - بدن حيوان را دو قسمت كند و سر و گردن در يك قسمت بماند و
انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد , هر دو قسمت حلال است و هـم چـنـين است
اگر حيوان زنده باشد ولى به اندازه سر بريدن وقت نباشد اما اگر به اندازه سر بريدن
وقـت بـاشد و ممكن باشد كه مقدارى زنده بماند , قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام و
قسمتى كه سر و گردن دارد , اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال و
گرنه آنهم حرام مى باشد.
2615 - اگـر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را
دو قسمت كنند قـسـمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى كه سر و گردن دارد , اگر
زنده باشد و ممكن باشد كـه مقدارى زنده بماند , و سر آن را به دستورى كه در شرع
معين شده ببرند حلال و گرنه آن قسمت هم حرام مى باشد.
2616 - اگـر حـيـوانـى را شـكـار كنند , يا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بيرون
آيد , چنانچه آن بچه را به دستورى كه در شرع معين شده سر ببرند حلال و گرنه حرام مى
باشد.
2617 - اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و بچه مرده اى از شكمش بيرون آورند ,
در صورتى كه مردن بچه پيش از كشتن آن حيوان نباشد و هم چنين به سبب دير بيرون
آوردنش از شكم آن حيوان نمرده باشد , چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد , و مو يا پشم
در بدنش روييده باشد پاك و حلال است .
( شكار كردن با سگ شكارى ).
2618 - اگر سگ شكارى , حيوان وحشى حلال گوشتى را شكار كند , پاك بودن و حلال
بودن آن حيوان شش شرط دارد : اول سگ به طورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى
گرفتن شكار بفرستند برود و هـر وقـت از رفـتـن جـلـوگـيـرى كـنند بايستد , ولى اگر
پس از نزديك شدن به شكار و ديدن آن به جلوگيرى نايستد ضرر ندارد و لازم نيست كه
عادتش اين باشد كه تا صاحبش نرسد از شكار نخورد , بلكه اگر عادتش اين باشد كه پيش
از رسيدن صاحبش از شكار مى خورد ضرر ندارد و هم چنين اگر عادت به خوردن خون شكار
داشته باشد اشكال ندارد.
دوم صـاحـبش آن را بفرستد و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند
خوردن آن حيوان حـرام اسـت , بـلـكه اگر از پيش خود دنبال شكار رود , و بعدا صاحبش
بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار بـرسـانـد اگـر چـه بـه واسـطـه صداى صاحبش شتاب
كند , بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خوددارى نمايد.
سوم كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد , به تفصيلى كه در شرايط شكار با
اسلحه گذشت .
چـهارم شكارچى وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمدا نام خدا را نبرد , آن
شكار حرام است ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پنجم شكار به واسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد پس اگر سگ , شكار را خفه
كند , يا شكار از دويدن يا ترس بميرد حلال نيست .
شـشـم كسى كه سگ را فرستاده , وقتى برسد كه حيوان مرده باشد , يا اگر زنده است به
اندازه سر بريدن آن وقت نباشد - ولى نه از جهت تاخير غيرمعمول در رسيدن به شكار -
اما اگر وقتى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد
حلال نيست .
2619 - كـسـى كـه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان را ببرد ,
چنانچه به واسطه تهيه مقدمات آن مانند بيرون آوردن كارد وقت بگذرد و آن حيوان بميرد
حلال است , ولى اگر چيزى همراه او نـباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد
, بنابر احتياط حلال نمى شود , البته در اين حال اگر آن حيوان را رها كند كه سگ او
را بكشد حلال مى شود.
2620 - اگـر چـنـد سگ را بفرستد و با هم حيوانى را شكار كنند چنانچه همه آنها
داراى شرطهايى كه در مساله ( 2618 ) گفته شد بوده اند , شكار حلال است و اگر يكى از
آنها داراى آن شرطها نبوده , شكار حرام است .
2621 - اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند , آن
شكار حلال و پاك است .
و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند , هر دوى آنها حلال و پاك مى باشد.
2622 - اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از آنها عمدا نام خدا را نبرد , آن
شكار حرام است .
و نيز اگر يكى از سگهايى را كه فرستاده اند به طورى كه در مساله ( 2618 ) گفته شد
تربيت شده نباشد , آن شكار حرام مى باشد.
2623 - اگـر بـاز يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى , حيوانى را شكار كند , آن شكار
حلال نيست ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به دستورى كه در شرع معين شده
سر آن را ببرند حلال است .
( صيد ماهى و ملخ ).
2624 - اگر ماهيى كه در اصل خلقتش فلس دار باشد - هر چند از جهت عارضى فلس از
او جدا شده باشد - زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد , پاك و خوردن آن حلال است
.
و چنانچه در آب بميرد پاك است ولى خوردن آن حرام مى باشد مگر اين كه در تور ماهى
گير در آب بميرد كه در اين صورت خوردنش حلال است .
و ماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد حرام است .
2625 - اگـر مـاهـى از آب بـيرون بيفتد , يا موج آن را بيرون بيندازد , يا آب فرو
رود , و ماهى در خشكى بـماند , چنانچه پيش از آن كه بميرد , با دست يا به وسيله
ديگر كسى آن را بگيرد , بعد از جان دادن حلال است .
2626 - كـسـى كه ماهى را صيد مى كند , لازم نيست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن
نام خدا را ببرد ولى مسلمان بايد ببيند يا از راه ديگرى اطمينان داشته باشد كه او
را زنده از آب گرفته يا آن كه در تور او در آب مرده است .
2627 - مـاهـى مـرده اى كـه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفته اند يا مرده ,
چنانچه در دست مسلمان باشد , حلال است و اگر در دست كافر باشد اگر چه بگويد آن را
زنده گرفته ام حرام مى باشد , مگر آن كه انسان اطمينان كند كه او را زنده از آب
گرفته يا آن كه در تور او در آب مرده است .
2628 - خوردن ماهى زنده جايز است ولى اولى خوددارى كردن است .
2629 - اگر ماهى زنده را بريان كنند , يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند ,
خوردنش جايز است ولى اولى آن است كه از خوردن آن خوددارى نمايند.
2630 - اگـر مـاهـى را بـيرون آب دو قسمت كنند و يك قسمت آن در حالى كه زنده است
در آب بيفتد , خـوردن قـسمتى را كه بيرون آب مانده جايز است و احتياط مستحب آن است
كه از خوردن آن خوددارى كنند.
2631 - اگر ملخ را با دست يا به وسيله ديگرى زنده بگيرند , بعد از جان دادن آن
حلال است .
و لازم نـيـسـت كـسـى كه آن را مى گيرد مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا ببرد
, ولى اگر ملخ مرده اى در دست كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته يا نه ,
اگر چه بگويد زنده گرفته ام حرام است .
2632 - خوردن ملخى كه بال در نياورده و نمى تواند پرواز كند حرام است .
( احكام خوردنيها و آشاميدنيها ).
2633 - هر پرنده اى كه مانند شاهين و عقاب و باز درنده و چنگال دار باشد حرام
است , و ظاهر آن است كه هـر پـرنـده اى كـه هـنـگـام پرواز بال زدنش كمتر از صاف
نگهداشتن بالش باشد , چنگال دار است و حرام مـى بـاشـد , و هـر پـرنده اى كه بال
زدنش بيش از صاف نگهداشتن او است حلال است , بنابر اين مى توان پـرنـده گان حرام
گوشت را از حلال گوشت به ملاحظه كيفيت پرواز آنها تميز داد ولى چنانچه كيفيت پـرواز
پرنده اى معلوم نباشد اگر آن پرنده چينه دان و يا سنگدان و يا خار پشت پا داشته
باشد حلال است و اگـر هـيچ كدام از اينها را نداشته باشد , حرام است و احتياط لازم
آن است كه از همه انواع كلاغ حتى زاغ اجـتـناب شود و اما پرندگان ديگر - غير آنچه
ذكر شد - چون مرغ و كبوتر و گنجشك و حتى شتر مرغ و طـاووس هـمـه حـلال مى باشند ولى
كشتن بعضى از پرندگان مكروه است مانند هدهد و پرستوك , و اما حـيواناتى كه پرواز
دارند ولى پر ندارند مانند خفاش حرام مى باشند , و هم چنين است زنبور و پشه و ديگر
حشرات پرنده بنابر احتياط لازم .
2634 - اگـر چـيـزى را كه روح دارد از حيوان زنده جدا نمايند مثلا دنبه يا مقدارى
گوشت از گوسفند زنده ببرند , نجس و حرام مى باشد.
2635 - بعضى از اجزاء حيوانات حلال گوشت حرام است , و آن چهارده چيز است : 1 خون 2
فضله 3 نرى 4 فرج 5 بچه دان 6 غدد كه آن را دشول مى گويند.
7 تخم كه آن را دنبلان مى گويند.
8 چيزى كه در مغز كله است و به شكل نخود مى باشد.
9 مغز حرام كه در ميان تيره پشت است .
10 پى كه در دو طرف تيره پشت است بنابر احتياط لازم .
11 زهره دان .
12 سپرز ( طحال ).
13 بول دان ( مثانه ).
14 حـدقـه چشم , اينها همه در غير پرندگان از حيوانات حلال گوشت , و اما پرندگان
پس خون و فضله آنـهـا بـى اشـكـال حـرام است ولى جز اين دو اگر از آنچه گذشت چيزى
در آنها باشد حرام بودنش بنابر احتياط است .
2636 - خوردن بول حيوانات حرام گوشت حرام است و هم چنين بول حيوانات حلال گوشت -
حتى شتر بنابر احتياط لازم - ولى خوردن بول شتر و گاو و گوسفند اگر براى معالجه
باشد اشكال ندارد.
2637 - خوردن گل حرام است و هم چنين است خاك و شن بنابر احتياط لازم , و خوردن گل
داغستان و گـل ارمـنـى و غير آنها براى معالجه در صورت ناچارى اشكال ندارد و خوردن
كمى از تربت حضرت سيد الـشهدا عليه السلام براى استشفا جايز است , و بهتر اين است
كه تربت را در مقدارى از آب مثلا حل نمايند كه مستهلك شود و بعدا آن آب را بيشامند.
2638 - فـرو بـردن آب بـيـنـى و خلط سينه كه در دهن آمده حرام نيست و نيز فرو بردن
غذايى كه موقع خلال كردن , از لاى دندان بيرون مى آيد , اشكال ندارد.
2639 - خوردن چيزى كه موجب مرگ مى شود يا براى انسان ضرر كلى دارد حرام است .
2640 - خـوردن گـوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است و اگر كسى آنها را وطى ( نزديكى
) كند , حرام مـى شـود و نسل بعد از وطى آنها نيز بنابر احتياط حرام مى شود و بول و
سرگين آنها نجس مى شود و بايد آنها را از شهر بيرون ببرند و در جاى ديگر بفروشند و
بر واطى اگر صاحبش نباشد لازم است قيمتش را به صـاحـبـش بدهد و اگر با حيوان حلال
گوشتى مانند گاو و گوسفند نزديكى كند , بول و سرگين آنها نـجـس مى شود و خوردن گوشت
آنها حرام است و هم چنين است بنابر احتياط آشاميدن شير آنها و نسل بـعد از وطى آنها
, و بايد فورى آن حيوان را بكشند و بسوزانند و كسى كه با آن وطى كرده , اگر صاحبش
نباشد , پول آن را به صاحبش بدهد.
2641 - بـزغـالـه اگر از خوك به مقدارى كه گوشت و استخوانش قوت بگيرد شير بخورد ,
خود و نسلش حرام مى شود و در صورتى كه مقدار شير خوردن كمتر از آن باشد بنابر
احتياط , لازم است استبراء شود , و پس از آن حلال مى گردد و استبراء آن اين است كه
هفت روز شير پاك بخورد و اگر حاجت به شير نداشته بـاشـد , هـفـت روز عـلـف بخورد ,
و در حكم بزغاله است - بنابر احتياط لازم - بره شيرخوار و گوساله و بـچـه هـاى ديگر
حيوانات حلال گوشت , و خوردن گوشت حيوان نجاست خوا ر نيز حرام است و چنانچه
استبرائش نمايند حلال مى شود و كيفيت استبراء آن در مساله ( 226 ) بيان شد.
2642 - آشـامـيـدن شـراب حـرام اسـت و در بعضى از اخبار از بزرگترين گناهان شمرده
شده است , از حـضـرت امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند : شراب ريشه
بديها و منشا گناهان است و كـسـى كـه شـراب مـى خـورد , عقل خود را از دست مى دهد ,
و در آن موقع خدا را نمى شناسد , و از هيچ گـنـاهـى بـاك ندارد و احترام هيچ كس را
نگه نمى دارد , و حق خويشان نزديك را رعايت نمى كند , و از زشـتـيهاى آشكار رو نمى
گرداند , و روح ايمان و خداشناسى از بدن او بيرون مى رود و روح ناقص خبيثى كـه از
رحمت خدا دور است در او مى ماند , و خدا و فرشتگان و پيغمبران و مؤمنين او را لعنت
مى كنند و تا چـهـل روز نـمـاز او قبول نمى شود و روز قيامت روى او سياه است و زبان
او از دهانش بيرون مى آيد و آب دهان او به سينه اش مى ريزد و فرياد تشنگى او بلند
است .
2643 - چيز خوردن از سفره اى كه در آن شراب مى خورند , حرام است و هم چنين نشستن
بر سر سفره اى كه در آن شراب مى خورند , اگر انسان يكى از آنان حساب شود , بنابر
احتياط حرام است .
2644 - بر هر مسلمان واجب است مسلمان ديگرى را كه نزديك است از گرسنگى يا تشنگى
بميرد , نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.
( آداب غذا خوردن ).
2645 - چند چيز در غذا خوردن مستحب شمرده شده است : اول هر دو دست را پيش از
غذا بشويد.
دوم بعد از غذا دست خود را بشويد و با دستمال خشك كند.
سـوم مـيـزبـان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند و بعد از همه دست بكشد و پيش از
غذا اول ميزبان دسـت خود را بشويد , بعد كسى كه طرف راست او نشسته و همين طور تا
برسد به كسى كه طرف چپ او نشسته , و بعد از غذا اول كسى كه طرف چپ ميزبان نشسته دست
خود را بشويد و همين طور تا به ميزبان برسد.
چهارم در اول غذا بسم اللّه بگويد , ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد , در وقت
خوردن هر كدام آنها گفتن بسم اللّه مستحب است .
پنجم با دست راست غذا بخورد.
ششم با سه انگشت يا بيشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد.
هفتم اگر چند نفر سر يك سفره نشسته اند هر كسى از غذاى جلوى خودش بخورد.
هشتم لقمه را كوچك بردارد.
نهم سر سفره زياد بنشيند و غذا خوردن را طول بدهد.
دهم غذا را خوب بجود.
يازدهم بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.
دوازدهم انگشتها را بليسد.
سيزدهم بعد از غذا خلال نمايد ولى با چوب ريحان و نى و برگ درخت خرما خلال نكند.
چهاردهم آنچه بيرون سفره مى ريزد جمع كند و بخورد ولى اگر در بيابان غذا بخورد ,
مستحب است آنچه مى ريزد براى پرندگان و حيوانات بگذارد.
پانزدهم در اول روز و اول شب غذا بخورد و در بين روز و در بين شب غذا نخورد.
شانزدهم بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد.
هفدهم در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.
( چيزهايى كه در غذا خوردن مذموم است ).
2646 - چند چيز در غذا خوردن مذموم شمرده شده است : اول در حال سيرى غذا خوردن
.
دوم پر خوردن , و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر
بدش مى آيد.
سوم نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن .
چهارم خوردن غذاى گرم .
پنجم فوت كردن چيزى كه مى خورد يا مى آشامد.
ششم بعد از گذاشتن نان در سفره , منتطر چيز ديگر شدن .
هفتم پاره كردن نان با كارد.
هشتم گذاشتن نان زير ظرف غذا.
نهم پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده به طورى كه چيزى در آن نماند.
دهم پوست كندن ميوه هايى كه با پوست خورده مى شود.
يازدهم دورانداختن ميوه پيش از آن كه كاملا آن را بخورد.
( آداب آشاميدن ).
2647 - چند چيز از آداب آشاميدن شمرده شده است : اول آب را به طور مكيدن
بياشامد.
دوم در روز ايستاده آب بخورد.
سوم پيش از آشاميدن آب بسم اللّه و بعد از آن الحمد للّه بگويد.
چهارم به سه نفس آب بياشامد.
پنجم از روى ميل آب بياشامد.
ششم بعد از آشاميدن آب حضرت ابى عبد اللّه عليه السلام و اهل بيت ايشان را ياد كند
و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.
( چيزهايى كه در آشاميدن مذموم است ).
2648 - زيـاد آشاميدن آب و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب و در شب به حال ايستاده
مذموم شمرده شده است .
و نيز آشاميدن آب با دست چپ و هم چنين از جاى شكسته كوزه و جايى كه دسته آن است
مذموم شمرده شده است .
( احكام نذر و عهد ).
2649 - نذر آن است كه انسان براى خدا بر خود واجب كند كه كار خيرى را بجا آورد
, يا كارى را كه نكردن آن بهتر است ترك نمايد.
2650 - در نـذر بايد صيغه خوانده شود و لازم نيست آن را به عربى بخوانند پس اگر
بگويد چنانچه مريض من خوب شود , براى خدا بر من است كه ده تومان به فقير بدهم نذر
او صحيح است .
2651 - نذر كننده بايد بالغ و عاقل باشد و به اختيار و قصد خود نذر كند , بنابر
اين نذر كردن كسى كه او را مجبور كرده اند , يا به واسطه عصبانى شدن بى قصد يا بى
اختيار نذر كرده صحيح نيست .
2652 - شخص سفيه ( كسى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند ) اگر مثلا نذر
كند چيزى بـه فقير بدهد صحيح نيست و هم چنين شخص مفلس اگر نذر كند كه مثلا چيزى از
اموالى كه از تصرف در آنها منع شده به فقير بدهد صحيح نيست .
2653 - نـذر زن بـدون اجـازه شوهر در آنچه با حق او منافات دارد صحيح نيست , و هم
چنين نذر زن در امـوالـش بـدون اجـازه شوهر محل اشكال است , مگر در حج و زكاة و
صدقه و احسان به پدر و مادر و صله ارحام .
2654 - اگر زن با اجازه شوهر نذر كند , شوهرش نمى تواند نذر او را بهم بزند , يا
او را از عمل كردن به نذر جلوگيرى نمايد.
2655 - اگر فرزند بدون اجازه پدر يا با اجازه او نذر كند , بايد به آن نذر عمل
نمايد.
ولـى اگـر پـدر يا مادر از عملى كه نذر كرده منعش كنند , به طورى كه آن عمل ديگر
در حق او رجحان نداشته باشد نذرش منحل مى شود.
2656 - انسان كارى را مى تواند نذر كند كه انجام آن برايش ممكن باشد , بنابر اين
كسى كه مثلا نمى تواند پياده كربلا برود , اگر نذر كند كه پياده برود نذر او صحيح
نيست .
2657 - اگـر نـذر كـند كه كار حرام يا مكروهى را انجام دهد يا كار واجب يا مستحبى
را ترك كند , نذر او صحيح نيست .
2658 - اگـر نـذر كـنـد كـه كار مباحى را انجام دهد, يا ترك نمايد , چنانچه بجا
آوردن آن و تركش از هر جـهت مساوى باشد , نذر او صحيح نيست و اگر انجام آن از جهتى
بهتر باشد و انسان به قصد همان جهت نـذر كند , مثلا نذر كند غذايى را بخورد كه براى
عبادت قوت بگيرد , نذر او صحيح است , و نيز اگر ترك آن از جـهـتى بهتر باشد و انسان
براى همان جهت نذر كند كه آن را ترك نمايد مثلا براى اين كه دود مضر اسـت نـذر
كـنـد كه آن را استعمال نكند نذر او صحيح مى باشد , ولى اگر بعدا ترك استعمال دود
براى او ضرر داشته باشد نذر او منحل مى شود.
2659 - اگـر نـذر كند نماز واجب خود را در جايى بخواند كه به خودى خود ثواب نماز
در آنجا زياد نيست مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند , چنانچه نماز خواندن در
آنجا از جهتى بهتر باشد , مثلا به واسطه اين كه خلوت است انسان حضور قلب پيدا مى
كند , اگر نذر او براى آن جهت باشد صحيح است .
2660 - اگر نذر كند عملى را انجام دهد , بايد همان طور كه نذر كرده بجا آورد پس
اگر نذر كند كه روز اول مـاه صـدقـه بـدهد , يا روزه بگيرد يا نماز اول ماه بخواند
چنانچه قبل از آن روز يا بعد از آن بجا آورد , كـفـايـت نـمى كند , و نيز اگر نذر
كند كه وقتى مريض او خوب شود صدقه بدهد , چنانچه پيش از آن كه خوب شود صدقه را بدهد
كافى نيست .
2661 - اگـر نـذر كـند روزه بگيرد ولى وقت و مقدار آن را معين نكند چنانچه يك روز
روزه بگيرد كافى اسـت و اگر نذر كند نماز بخواند و مقدار و خصوصيات آن را معين نكند
, اگر يك نماز دو ركعتى بخواند كفايت مى كند , و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و
مقدار آن را معين نكند , اگر چيزى بدهد كه بگويند صـدقـه داده , بـه نذر عمل كرده
است و اگر نذر كند كارى براى خدا بجا آورد , در صورتى كه يك نماز يا يك روز روزه
بگيرد , يا چيزى صدقه بدهد نذر خود را انجام داده است .
2662 - اگر نذر كند روز معينى را روزه بگيرد , بايد همان روز را روزه بگيرد , و در
صورتى كه عمدا روزه نـگـيرد , بايد گذشته از قضاى آن روز كفاره هم بدهد و اظهر اين
است كه كفاره اش كفاره مخالفت قسم است چنانكه خواهد آمد , ولى در آن روز اختيارا مى
تواند مسافرت كند , و روزه را نگيرد.
و چـنانچه در سفر باشد لازم نيست قصد اقامه كرده و روزه بگيرد و در صورتى كه از
جهت سفر يا از جهت عذر ديگرى مثل مرض يا حيض روزه نگيرد لازم است روزه را قضا كند
ولى كفاره ندارد.
2663 - اگر انسان از روى اختيار به نذر خود عمل نكند , بايد كفاره بدهد.
2664 - اگـر نـذر كند كه تا وقت معينى عملى را ترك كند , بعد از گذشتن آن وقت مى
تواند آن عمل را بجا آورد و اگر پيش از گذشتن آن وقت از روى فراموشى يا ناچارى
انجام دهد , چيزى بر او واجب نيست , ولى باز هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل را
بجا نياورد , و چنانچه دوباره پيش از رسيدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد
بايد كفاره بدهد.