فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

 

2439 - اگـر پدر يا جد پدرى , طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمى داند زنده است يا مرده , براى مـحـرم شـدن به عقد كسى در آورد در صورتى كه مدت زوجيت قابل باشد كه به معقوده استمتاع شود بر حـسب ظاهر محرم بودن حاصل مى شود و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد , آن دختر زنده نبوده عقد باطل است و كسانى كه به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.
2440 - اگر مرد مدت صيغه زن را ببخشد , چنانچه با او نزديكى كرده بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد , و اگر نزديكى نكرده واجب است نصف مهر را بدهد و احتياط مستحب آن است كه تمام مهر را بدهد.
2441 - مـرد مـى تواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دايم خود درآورد , يا اين كه دوباره صيغه نمايد.

( احكام نگاه كردن ).
 

2442 - نگاه كردن مرد به بدن زنان نامحرم و هم چنين نگاه كردن به موى آنان چه با قصد لذت , چه بدون آن , چـه بـا تـرس از وقوع در حرام چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت آنان و دستهايشان تا مچ اگـر بـه قـصد لذت يا با ترس وقوع در حرام باشد حرام است بلكه احتياط مستحب آن است كه بدون قصد لـذت و ترس از وقوع در حرام هم به آنها نگاه نكند و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد , مـگر به جاهايى از بدن كه در متعارف التزام بپوشانيدنش نيست مثل سر و دستها و ساق پاها كه نگاه كردن زن به اين جاها اگر بدون لذت و خوف وقوف در حرام باشد اشكال ندارد.
2443 - نـگـاه كردن به بدن زنهاى مبتذله كه اگر كسى آنها را امر به حجاب نمايد اعتنا نمى كنند اشكال ندارد مشروط به آن كه بدون قصد لذت و ترس وقوع در حرام باشد , و در اين حكم فرقى ميان زنهاى كفار و ديـگـر زنـهـا نـيست و هم چنين فرقى نيست ميان دست و صورت و ديگر جاهاى بدن كه عادت آنان به پوشانيدنش نمى باشد.
2444 - زن بايد موى سر و بدن - غير از صورت و دستهاى - خود را از مرد نامحرم بپوشاند , و احتياط لازم آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد و احتمال مى رود كه نـگاهش به بدن زن موجب تحريك شهوتش شود بپوشاند , ولى زن مى تواند صورت و دستهايش را تا مچ از مرد نامحرم نپوشاند مگر در صورتى كه بترسد به حرام بيفتد يا به قصد مبتلا كردن كردن مرد به نگاه حرام باشد كه نپوشانيدن در اين دو صورت جايز نيست .
2445 - نـگـاه كـردن بـه عورت مسلمان بالغ حرام است , اگر چه از پشت شيشه يا در آيينه يا آب صاف و مانند اينها باشد , و هم چنين است بنابر احتياط لازم نگاه كردن به عورت كافر و بچه نابالغ كه خوب و بد را مى فهمد , ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
2446 - مرد و زنى كه با يكديگر محرمند , اگر قصد لذت نداشته باشند مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
2447 - مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است .
2448 - اگـر مرد زن نامحرمى را بشناسد , چنانچه از زنهاى مبتذله نباشد , بنابر احتياط نبايد به عكس او نگاه كند.
2449 - اگـر زن بـخواهد زن ديگر , يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند , يا عورت او را آب بكشد , بايد چـيـزى در دسـت كند كه دستش به عورت او نرسد , و هم چنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر , يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.
2450 - اگر زن ناچار به معالجه از مرضى باشد و مرد نامحرم براى معالجه نمودن او بهتر باشد مى تواند به مـرد نامحرم مراجعه نمايد و چنانچه آن مرد , ناچار باشد , كه براى معالجه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد , ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند , نبايد او را نگاه كند.
2451 - اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند , بنابر احتياط واجب بايد آيينه را در مـقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد , و هم چنين است اگر مدت نگاه كردن به عورت كوتاه تر از مدت نگاه كردن در آينه باشد.

( مسايل متفرقه زناشويى ).
 

2452 - كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد واجب است زن بگيرد.
2453 - اگـر شـوهـر در عـقد مثلا شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده , مى تواند عقد را بهم بزند , ولى اگر بهم نزد مى تواند با ملاحظه نسبت تفاوت بين مهر باكره و غير باكره را از مهرى كه قرار داده اند بگيرد.
2454 - ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست در صورتى كه احتمال فساد برود حرام است , هر چند طورى باشد كه كس ديگر بتواند وارد شود , ولى اگر احتمال فساد نرود اشكال ندارد.
2455 - اگـر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد , عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
2456 - مـسـلـمانى كه از اسلام خارج شود , و كفر را اختيار كند , مرتد ناميده مى شود , و مرتد بر دو قسم اسـت : مـرتد فطرى و مرتد ملى , و مرتد فطرى كسى است كه پدر و مادر او يا يكى از آنها در هنگام به دنيا آمـدن او مـسلمان باشند و خود او نيز پس از تميز مسلمان باشد , و سپس كافر شود , و مرتد ملى مقابل آن است .
2457 - اگر زن پس از ازدواج مرتد شود , عقد او باطل مى گردد , و چنانچه شوهرش با او نزديكى نكرده بـاشد عده ندارد , و هم چنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه يا صغيره باشد اما اگر زن در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد , و مـشـهور آن است كه اگر در بين عده مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مى ماند , و اين حكم خالى از وجـه نـيـسـت , هر چند بهتر آن است كه مراعات احتياط ترك نشود و يائسه زنى است كه پنجاه سال سن داشته باشد , و از جهت بالا رفتن سنش خون حيض نبيند و اميد بازگشت آن را هم نداشته باشد.
2458 - اگر مرد پس از عقد مرتد فطرى شود , زنش بر او حرام مى شود , و بايد به مقدار عده وفات كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد.
2459 - اگـر مرد پس از عقد مرتد ملى شود , عقد او باطل مى گردد , و چنانچه با زنش نزديكى نكرده يا اين كه زن يائسه يا صغيره باشد , عده ندارد , و اگر بعد از نزديكى مرتد شود , و زن او در سن زنهايى باشد كـه حـيـض مـى بينند بايد آن زن به مقدار عده طلاق كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد , و مشهور آن است كه اگر پيش از تمام شدن عده , شوهر او مسلمان شود عقد او به حال خود باقى مى ماند و اين حكم نيز خالى از وجه نيست البته مراعات احتياط بهتر است .
2460 - اگـر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد , و مرد هم قبول كند , نبايد زن را بدون رضايتش از آن شهر بيرون ببرد.
2461 - اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد , شوهر بعدى مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از اين زن نيست عقد كند , و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند , مى تواند با مادر آن ازدواج نمايد.
2462 - اگر زنى از زنا آبستن شود , براى او جايز نيست بچه را سقط كند.
2463 - اگـر كـسى با زنى كه شوهر ندارد , و در عده غير هم نيست زنا كند , چنانچه بعد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود , در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام , آن بچه حلال زاده است .
2464 - اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا آيد , حلال زاده است و شرعا فرزند هر دو مى باشد.
ولى اگر زن مى دانسته كه در عده است و تزويج در عده جايز نيست , شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر همان طور كه گذشت حرام مى باشند.
2465 - اگـر زن بـگـويـد يـائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد ولى اگر بگويد شوهر ندارم , حرف او قبول مى شود , مگر آن كه مورد اتهام باشد كه در اين صورت احتياط آن است كه از حال او جستجو شود.
2466 - اگر بعد از آن كه انسان با زنى كه گفت شوهر ندارم ازدواج كرد , و بعدا كسى بگويد آن زن , زن او است , چنانچه شرعا ثابت نشود كه گفته آن كس صحيح است , نبايد حرف او را قبول كرد.
2467 - تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده , پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند.
و احوط و اولى آن است كه بچه را تا هفت سال از مادرش جدا نكند.
2468 - اگر ديانت و اخلاق خواستگار مورد رضايت باشد , بهتر آن است كه رد نشود , از پيغمبر اكرم صلى اللّه عـلـيه وآله روايت شده كه هر گاه خواستگارى براى دختر شما آمد كه اخلاق و ديانت او مورد رضايت شما بود , دختر را به ازدواج او در آوريد , اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگى بر زمين به پا خواهد شد.
2469 - اگـر زن مهر خود را به شوهر صلح كند , كه زن ديگر نگيرد , واجب است شوهر با زن ديگر ازدواج نكند و زن هم حق ندارد مهر را بگيرد.
2470 - كسى كه از زنا به دنيا آمده , اگر زن بگيرد , و بچه اى پيدا كند آن بچه حلال زاده است .
2471 - هـرگـاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند , معصيت كرده , ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است .
2472 - زنـى كـه يـقـين دارد شوهرش در سفر مرده , اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گـفـتـه خـواهـد شد , شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد , بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حـلال اسـت ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد , زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد ولى خرج عده ندارد.

( احكام شير دادن ).
 

2473 - اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله ( 2483 ) گفته خواهد شد , شير دهد , آن بچه به اين عـده محرم مى شود : اول خود زن و آن را مادر رضاعى مى گويند , دوم شوهر زن كه شير مال او است و او را پدر رضاعى مى گويند.
سوم پدر و مادر آن زن , هر چه بالا روند , اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.
چهارم بچه هايى كه از آن زن به دنيا آمده اند يا بعد به دنيا مى آيند.
پـنـجـم بچه هاى اولاد آن زن هر چه پايين روند , چه از اولاد او به دنيا آمده , چه اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.
شـشـم خـواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند , يعنى به واسطه شير خوردن با آن زن خواهر و برادر شده باشند.
هفتم عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.
هشتم دايى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند.
نهم اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است , هر چه پايين روند , اگر چه اولاد رضاعى او باشند.
دهم پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است , هر چه بالا روند.
يازدهم خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.
دوازدهم عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى كه شير مال او است هر چه بالا روند , اگر چه رضاعى باشند , و نيز عده ديگرى هم - كه در مسايل بعد گفته مى شود - به واسطه شير دادن محرم مى شوند.
2474 - اگـر زنـى بـچـه اى را بـا شـرايطى كه در مساله ( 2483 ) گفته مى شود شير دهد , پدر آن بچه نمى تواند با دخترهايى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند , چنانچه يكى از آنها فعلا زن او باشد , عقد او بـاطل مى شود , ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند , اگر چه احتياط مستحب آن است كـه بـا آنـان ازدواج نـكند , و نيز نمى تواند بنابر احتياط دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است اگر چه دخـتـرهـاى رضـاعـى او بـاشند , براى خود عقد نمايد , و چنانچه يكى از آنها فعلا زن او باشد عقد او بنابر احتياط باطل مى شود.
2475 - اگـر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله ( 2483 ) گفته مى شود , شير دهد , شوهر آن زن كه صـاحب شير است , به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود , ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد , و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.
2476 - اگر زنى بچه اى را شير دهد , به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود , و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.
2477 - اگـر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن نزديكى نمايد , ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.
2478 - اگـر انـسـان با دخترى ازدواج كند , ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.
2479 - انسان نمى تواند با دخترى كه مادر , يا مادر بزرگ او آن دختر را شير كامل داده ازدواج كند , و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير داده باشد انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد.
و چـنـانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند , بعد مادر , يا مادر بزرگ , يا زن پدر او آن دختر را شير دهد , عقد باطل مى شود.
2480 - با دخترى كه خواهر , يا زن برادر انسان از شير برادر او را شير كامل داده , نمى شود ازدواج كرد , و هم چنين است اگر خواهرزاده , يا برادرزاده , يا نوه خواهر , يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.
2481 - اگـر زنـى بـچـه دختر خود را شير كامل دهد , آن دختر به شوهر خود حرام مى شود , و هم چنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد , ولى اگر زنى بچه پسر خود را شير دهد , زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمى شود.
2482 - اگـر زن پـدر دخـتـر بـچه شوهر آن دختر را به شير پدرش شير دهد , بنابر احتياط گذشته در ( 2474 ) آن دختر به شوهر خود حرام مى شود , چه بچه از همان دختر , چه از زن ديگر باشد.

( شرايط شيردادنى كه علت محرم شدن است ).
 

2483 - شير دادنى كه علت محرم شدن است هشت شرط دارد : اول بچه شير زن زنده را بخورد , پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد فايده ندارد.
دوم شـيـر آن زن از حـرام نـبـاشـد , پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند , به واسطه آن شير , بچه به كسى محرم نمى شود.
سوم بچه شير را از پستان بمكد , پس اگر شير را در گلوى او بريزند اثرى ندارد.
چهارم شير خالص باشد و با چيز ديگر مخلوط نباشد.
پـنجم شير از يك شوهر باشد , پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند , بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود , و تا موقع زاييدن , شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد , و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد , آن بچه به كسى محرم نمى شود.
ششم بچه به واسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند , اثرى ندارد.
هفتم شير دادن بچه به مقدارى باشد كه استخوانش از آن شير محكم شده و گوشت بدنش برويد , و اگر مـعـلـوم نـباشد كه آيا به اين حد رسيده يا نه چنانچه يك شبانه روز يا پانزده مرتبه به طورى كه در مساله آيـنده گفته مى شود شير سير بخورد باز هم كافى است , ولى اگر معلوم باشد كه آن شير در محكم شدن استخوان بچه و روييدن گوشت بدنش مؤثر نبوده در حالى بچه يك شبانه روز يا پانزده مرتبه شير خورده بايد مراعات احتياط در اين چنين مورد ترك نشود.
هـشـتـم دو سـال بـچـه تـمـام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند به كسى محرم نمى شود.
بـلكه اگر مثلا يپش از تمام شدن دو سال , هشت مرتبه و بعد از آن هفت مرتبه شير بخورد به كسى محرم نـمـى شود , ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد , و بچه اى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد محرم مى شود.
2484 - بـايـد بـچـه در بـين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد , ولى اگر كمى غذا بخورد كه نـگـويند در بين غذا خورده اشكال ندارد , و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد , و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد , ولى اگر در بين شير خوردن نفس تـازه كند , يا كمى صبر كند كه از زمان اولى كه پستان در دهان مى گيرد , تا وقتى سير مى شود يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.
2485 - اگـر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد , بعد شوهر ديگر كند و از شير شوهر دوم بچه ديگر را شير دهد , آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند , اگر چه بهتر آن است كه با هم ازدواج نكنند.
2486 - اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد , همه آنها به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.
2487 - اگـر كسى چند زن داشته باشد , و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم بچه اى را شير دهد , همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مى شوند.
2488 - اگر كسى دو زن شيرده دارد , و يكى از آنان بچه اى را مثلا هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.
2489 - اگـر زنـى از شـير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.
2490 - انسان نمى تواند بدون اذن زن خود , با زنهايى كه به واسطه شير خوردن خواهرزاده يا برادرزاده زن او شده اند ازدواج كند , نيز اگر با پسرى لواط كند , نمى تواند دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كـه رضاعى هستند , يعنى به واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند , براى خود عقد كند , و اين حكم بنابر احتياط در موردى كه لواط كننده بالغ نباشد , و يا لواط دهنده بالغ باشد نيز جارى است .
2491 - زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمى شود , اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.
2492 - انـسان نمى تواند با دو خواهر , اگر چه رضاعى باشند , يعنى به واسطه شيرخوردن , خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند.
و چـنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده , هر دو عقد بنابر اظهر باطل است و اگر در يك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.
2493 - اگـر زن از شـيـر شـوهـر خـود كسانى را كه بعدا گفته مى شود , شير دهد , شوهرش بر او حرام نمى شود , اگر چه بهتر آن است كه احتياط كنند : اول برادر و خواهر خود را.
دوم عمو و عمه و دايى و خاله خود را.
سوم اولاد عمو و اولاد دايى خود را.
چهارم برادرزاده خود را.
پنجم برادر شوهر , يا خواهر شوهر خود را.
ششم خواهرزاده خود را , يا خواهرزاده شوهرش را.
هفتم عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را.
هشتم نوه زن ديگر شوهر خود را.
2494 - اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به او محرم نمى شود ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد.
2495 - مـردى كـه دو زن دارد , اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد , زنى كه فرزند عموى او شير خورده , به شوهر خود حرام نمى شود.

( آداب شير دادن ).
 

2496 - بـراى شـير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خـود مـزد نـگـيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد , و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد , شوهر مى تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.
2497 - مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند , دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد , و مكروه است كم عقل , يا غير دوازده امامى , يا بد صورت , يا بد خلق , يا زنازاده باشد.
و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه شيرش از بچه اى است كه از زنا به دنيا آمده باشد.

( مسايل متفرقه شير دادن ).
 

2498 - بهتر آن است از شير دادن زنها به هر بچه اى جلوگيرى شود , زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند و بعدا دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.
2499 - در صـورتـى كـه مـمكن باشد , مستحب است بچه را بيست و يك ماه تمام شير بدهند , و شايسته نيست كه بيش از دو سال شير بدهند.
2500 - اگر به واسطه شير دادن , حق شوهر از بين نرود , زن مى تواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد.
2501 - اگـر شـوهر زنى دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد , چنانچه زن آن دختر شيرخوار را شـيـر دهـد , بنابر مشهور آن زن مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد , ولى اين حكم خالى از اشكال نيست , و مراعات احتياط ترك نشود.
2502 - اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود , بعضى فرموده اند كه بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مساله ( 2483 ) گفته شد زن برادرش آن دخـتر را شير دهد , تا مادر زنش شود , ولى اين حكم در صورتى كه زن برادر از شير برادر به آن دختر شير دهد محل اشكال است .
2503 - اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند , بگويد به واسطه شير خوردن , آن زن بر او حرام شـده , مثلا بگويد شير مادر او را خورده , چنانچه تصديق او ممكن باشد , نمى تواند با آن زن ازدواج كند , و اگـر بـعـد از عـقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد , عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد , يا نزديكى كرده باشد , ولى در وقت نزديكى كردن , زن بداند بر آن مرد حرام است , مهر ندارد و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده , شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد.
2504 - اگـر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده , چنانچه تصديق او ممكن باشد , نمى تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد , مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مساله پيش گفته شد.
2505 - شـير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود : اول خبر دادن عده اى كه انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند.
دوم شـهـادت مـرد عـادل , ولـى بايد شرايط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده , و هم چنين ساير شرطها را كـه در مساله ( 2483 ) گفته شد شرح دهند , و اما ثابت شدن شير دادن به شهادت يك مرد و دو زن يا چهار زن كه عادل باشند محل اشكال است .
2506 - اگـر شك كند به مقدارى كه علت محرم شدن است بچه شير خورده يا نه , يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده , بچه به كسى محرم نمى شود , ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.

( احكام طلاق ).
 

2507 - مـردى كـه زن خـود را طـلاق مى دهد , بايد بالغ و عاقل باشد , ولى اگر بچه ده ساله زن خود را طلاق دهد , بايد مراعات احتياط در مورد آن ترك نشود , و هم چنين بايد مرد به اختيار خود طلاق دهد , و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد , پس اگر صيغه طلاق را مثلا به شوخى بگويد صحيح نيست .
2508 - زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد , و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى نكرده باشد , و تفصيل اين دو شرط در مسايل آينده گفته مى شود.
2509 - طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است .
اول آن كه شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
دوم مـعلوم باشد آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد , بعد بفهمد آبستن بوده , آن طلاق باطل است هر چند احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.
سـوم مرد به واسطه غايب بودن يا مانند آن از زن خود جدا باشد به طورى كه نتواند بفهمد كه زن از خون حـيض و نفاس پاك است يا نه , ولى در اين صورت بنابر احتياط لازم بايد مرد صبر كند تا حداقل يك ماه از جدا شدنش از زن بگذرد و بعد او را طلاق دهد.
2510 - اگـر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حيض بـوده , طـلاق او باطل است و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده , طلاق او صحيح است .
2511 - كـسـى كـه مـى دانـد زنـش در حال حيض يا نفاس است , اگر از او جدا شود مثلا مسافرت كند و بـخـواهد او را طلاق دهد , بايد تا مدتى كه يقين يا اطمينان پيدا كند كه زن از آن حيض يا نفاس پاك شده صبر نمايد , و بعدا چنانچه بداند كه او در حالت پاكى است مى تواند او را طلاق دهد , و هم چنين است اگر شك داشته باشد در صورتى كه آنچه را كه در كيفيت طلاق غايب در مساله ( 2509 ) گذشت مراعات كند .
2512 - اگـر مـردى كه از زن خود جدا شده بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پيدا كند كه زن او در حال حيض يا نفاس است يا نه , هر چند اطلاع او از روى عادت حيض زن , يا نشانه هاى ديگرى بـاشـد , كـه در شـرع معين شده , اگر او را طلاق دهد و بعدا معلوم شود كه در حال حيض يا نفاس بوده , طلاق او صحيح نيست .
2513 - اگـر با عيالش كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و بخواهد طلاقش دهد , بايد صبر كند تا دوباره حيض ببيند و پاك شود , ولى زنى را كه نه سالش تمام نشده , يا معلوم است كه آبستن است , اگر بعد از نزديكى طلاق دهند اشكال ندارد , و هم چنين است اگر يائسه باشد ( معناى يائسه در مساله ( 2457 ) گذشت ).
2514 - اگـر بـا زنـى كـه از خـون حـيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش دهد , چـنـانـچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده , آن طلاق باطل است هر چند احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد.
2515 - اگـر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و سپس از او جدا شود , مثلا مسافرت نـمايد , چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد , و نتواند از حالش اطلاع پيدا كند , بايد به قدرى كه زن بعد از آن پاكى خون مى بيند و دوباره پاك مى شود , صبر كند.
و احتياط واجب آن است كه آن مدت كمتر از يك ماه نباشد.
2516 - اگـر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه اصل خلقت يا مرضى حيض نمى بيند , و زنهاى مانند او حـيض مى بيند , طلاق دهد , بايد از وقتى كه با او نزديكى كرده تا سه ماه از نزديكى با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.
2517 - طلاق بايد به صيغه عربى صحيح و به كلمه طالق خوانده شود , و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صيغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد , بايد بگويد : زوجتى فاطمه طالق يعنى زن من فاطمه رها است و اگر ديگرى را وكيل كند آن وكيل بايد بگويد : زوجة موكلي فاطمه طالق و در صورتى كه زن معين باشد ذكر نام او لازم نيست و چنانچه مرد نتواند طلاق را به صيغه عربى بياورد و يا وكيل بگيرد به هر لفظى كه مرادف صيغه عربى آن است از هر لغتى باشد مى تواند طلاق دهد.
2518 - زنـى كه صيغه شده , مثلا يك ماهه يا يك ساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به اين اسـت كه مدتش تمام شود , يا مرد مدت او را به او ببخشد به اين ترتيب كه بگويد : مدت را به تو بخشيدم و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست .

( عده طلاق ).
 

2519 - زنـى كـه نه سالش تمام نشده , و زن يائسه عده ندارند , يعنى اگر چه شوهرش با او نزديكى كرده باشد , بعد از طلاق مى تواند فورا شوهر كند.
2520 - زنـى كـه نه سالش تمام شده و يائسه نيست و شوهرش با او نزديكى كند اگر طلاقش دهد , بعد از طلاق بايد عده نگهدارد , و عده زن آزاد آن است كه بعد از آن كه شوهرش در پاكى طلاقش داد , به قدرى صـبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود و همين كه حيض سوم را ديد عده او تمام مى شود , و مى تواند شوهر كند.
ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد , يعنى مى تواند بعد از طلاق فورا شوهر كند , مـگر آن كه منى شوهر به طور جذب يا مانند آن داخل فرج او شده باشد , كه در اين صورت بنابر اظهر بايد عده نگهدارد.
2521 - زنـى كـه حـيـض نمى بيند اگر در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند , چنانچه شوهرش بعد از نزديكى با او طلاقش دهد , بايد بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.
2522 - زنـى كـه عده او سه ماه است , اگر اول ماه طلاقش بدهند , بايد سه ماه هلالى يعنى از موقعى كه ماه ديده مى شود تا سه ماه عده نگهدارد.
و اگـر در بـين ماه طلاقش بدهد , بايد باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و نيز كسرى ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد , تا سه ماه تمام شود , مثلا اگر غروب روز بيستم ماه طلاقش دهند و آن ماه بيست و نه روز بـاشـد , بـايـد نـه روز باقى ماه را با دو ماه بعد از آن و بيست روز از ماه چهارم عده نگهدارد , بلكه احتياط واجـب آن است كه از ماه چهارم بيست و يك روز عده نگهدارد , تا به مقدارى كه از ماه اول عده نگهداشته سى روز شود.