فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

 

2354 - لازم نـيـسـت در عاريه صيغه بخوانند و اگر مثلا لباس را به قصد عاريه به كسى بدهد و او هم به همين قصد بگيرد عاريه صحيح است .
2355 - عاريه دادن چيز غصبى و چيزى كه مال انسان است ولى منفعت آن را به ديگرى واگذار كرده مثلا آن را اجـاره داده , در صورتى صحيح است كه مالك چيز غصبى يا كسى كه آن چيز را اجاره كرده به عاريه دادن راضى باشد.
2356 - چيزى را كه منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره كرده مى تواند عاريه بدهد.
ولى بنابر احتياط نمى تواند آن را بدون اذن مالكش به كسى كه آن را عاريه كرده تحويل دهد.
2357 - اگر ديوانه و بچه و مفلس و سفيه مال خود را عاريه بدهند صحيح نيست , اما اگر ولى در صورتى كه مصلحت بداند مال كسى را كه بر او ولايت دارد عاريه دهد اشكال ندارد , و هم چنين واسطه شدن بچه در رسانيدن مال به كسى كه عاريه مى كند بى اشكال است .
2358 - اگـر در نـگهدارى چيزى كه عاريه كرده كوتاهى نكند و در استفاده از آن زياده روى هم ننمايد و اتفاقا آن چيز تلف شود ضامن نيست ولى چنانچه شرط كنند كه اگر تلف شود عاريه كننده ضامن باشد , يا چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد , بايد عوض آن را بدهد.
2359 - اگـر طـلا و نـقـره را عـاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد , چنانچه تلف شود ضامن نيست .
2360 - اگـر عـاريـه دهنده بميرد , عاريه گيرنده بايد به همان ترتيبى كه در مساله ( 2348 ) در صورت فوت صاحب مال در مورد وديعه گذشت عمل نمايد.
2361 - اگر عاريه دهنده طورى شود كه شرعا نتواند در مال خود تصرف كند مثلا ديوانه يا بيهوش شود , عاريه كننده بايد به همان ترتيبى كه در مساله ( 2347 ) در مورد وديعه در نظير اين صورت گذشت عمل نمايد.
2362 - كـسـى كـه چيزى را عاريه داده هر وقت بخواهد مى تواند عاريه را بهم بزند , و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مى تواند آن را بهم بزند.
2363 - عـاريـه دادن چـيـزى كـه استفاده حلال ندارد مثل آلات لهو و قمار يا ظرف طلا و نقره به جهت اسـتـعمال در خوردن و آشاميدن - بلكه در مطلق استعمالات بنابر احتياط لازم - باطل است , و اما عاريه دادن به جهت زينت نمودن جايز است اگر چه احتياط در ترك است .
2364 - عـاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن و عاريه دادن حيوان نر براى كشيدن بر ماده صحيح است .
2365 - اگـر چـيـزى را كه عاريه كرده به مالك , يا وكيل , يا ولى او بدهد , و بعد آن چيز تلف شود , عاريه كـنـنـده ضـامن نيست , ولى اگر بدون اجازه صاحب مال , يا وكيل , يا ولى او آن را به جايى ببرد اگر چه جايى باشد كه صاحبش معمولا به آنجا مى برده مثلا اسب را در اصطبلى كه صاحبش براى آن درست كرده ببندد و بعد تلف شود , يا كسى آن را تلف كند ضامن است .
2366 - اگر چيز نجس را عاريه دهد , بايد در صورتى كه در مساله ( 2065 ) گذشت نجس بودن آن را به كسى كه عاريه مى كند بگويد.
2367 - چيزى را كه عاريه كرده بدون اجازه صاحب آن نمى تواند به ديگرى اجاره , يا عاريه دهد.
2368 - اگـر چـيزى را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد , چنانچه كسى كه اول آن چيز را عاريه كرده بميرد , يا ديوانه شود , عاريه دومى باطل نمى شود.
2369 - اگـر بـداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است , بايد آن را به صاحبش برساند و نمى تواند به عاريه دهنده بدهد.
2370 - اگـر مالى را كه مى داند غصبى است عاريه كند و از آن استفاده اى ببرد و در دست او از بين برود , مالك مى تواند عوض مال و عوض استفاده اى را كه عاريه كننده برده , از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند و اگر از عاريه كننده بگيرد , او نمى تواند چيزى را كه به مالك مى دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
2371 - اگر نداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است و در دست او از بين برود , چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بـگـيـرد , او هـم مى تواند آنچه را كه به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد ولى اگر چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد , يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد , نمى تواند عوض آن را كه به صاحب مال مى دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.

( احكام نكاح ( ازدواج ) ).
 

1/2371 - بـه واسـطه عقد ازدواج , زن به مرد و مرد به زن حلال مى شود , و آن بر دو قسمت است : دايم و غير دايم ( ازدواج موقت ).
عـقـد دايـم آن اسـت كه مدت زناشويى در آن معين نشود , و هميشگى باشد و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دايمه گويند.
و عـقـد غير دايم آن است كه مدت زناشويى در آن معين شود , مثلا زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند , ولى بايد مدت ازدواج از مقدار عمر زن و شوهر زيادتر نباشد كه در اين صورت عقد باطل خواهد بود و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

( احكام عقد ).
 

2372 - در زنـاشويى چه دايم , و چه غير دايم بايد صيغه خوانده شود , و تنها راضى بودن زن و مرد , و هم چـنـيـن نوشتن كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند , يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.
2373 - وكيل لازم نيست مرد باشد , زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
2374 - زن و مرد تا اطمينان نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند به يكديگر نگاه محرمانه نـمـايـنـد و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمى كند , بلكه اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام ولى اطمينان به گفته او نباشد , كفايت آن محل اشكال است .
2375 - اگـر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روزه او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نـكند , آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد درآورد ولى اگر معلوم باشد كه زن , روز يا ساعت معينى را قصد كرده , بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
2376 - يـك نـفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دايم يا غير دايم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دايم يا غير دايم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

( دستور خواندن عقد ).
 

2377 - اگر صيغه عقد دايم را خود زن و مرد بخوانند , و پس از تعيين مقدار مهر اول زن بگويد : زوجتك نـفـسي على الصداق المعلوم يعنى خود را زن تو نمودم بمهرى كه معين شده پس از آن بدون فاصله قابل تـوجـهـى مرد بگويد : قبلت التزويج يعنى قبول كردم ازدواج را , عقد صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كـنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد : زوجت موكلك احمد موكلتى فاطمة على الصداق المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد بـگـويـد : قـبـلت التزويج لموكلي احمد على الصداق المعلوم صحيح مى باشد و احتياط مستحب آن است لفظى كه مرد مى گويد با لفظى كه زن مى گويد مطابق باشد.
مثلا اگر زن زوجت مى گويد مرد هم قبلت التزويج بگويد نه قبلت النكاح .
2378 - اگـر خـود زن و مـرد بـخواهند صيغه عقد غير دايم را بخوانند بعد از آن كه مدت و مهر را معين كـردنـد , چـنانچه زن بگويد : زوجتك نفسي في المدة المعلومة على المهر المعلوم بعد بدون فاصله قابل تـوجـهى مرد بگويد : قبلت صحيح است , و اگر ديگرى را وكيل كند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد : زوجـت مـوكـلتي موكلك في المدة المعلومة على المهر المعلوم پس بدون فاصله قابل توجهى وكيل مرد بگويد : قبلت التزويج لموكلي هكذا صحيح مى باشد.

( شرايط عقد ).
 

2379 - عقد ازدواج چند شرط دارد : اول آن كه بنابر احتياط به عربى صحيح خوانده شود.
و اگـر خـود مـرد و زن نـتـوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند , مى توانند به غير عربى بخوانند و لازم نيست وكيل بگيرند , اما بايد لفظى بگويند كه معنى زوجت و قبلت را بفهماند.
دوم مـرد و زن , يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشا داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مـى خـوانند , زن به گفتن زوجتك نفسي قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن قبلت التزويج زن بودن او را براى خود قبول بنمايد.
و اگـر وكـيل مرد و زن صيغه را مى خوانند به گفتن زوجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.
سـوم كـسـى كـه صيغه را مى خواند بايد عاقل و بنابر احتياط بالغ نيز باشد , چه براى خودش بخواند , يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.
چـهـارم اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مى خوانند در موقع عقد زن و شوهر را معين كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند , پس كسى كه چند دختر دارد , اگر به مردى بگويد زوجتك احدى بناتي يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را , و او بگويد قبلت يعنى قبول كردم , چون در موقع عقد دختر را معين نكرده اند عقد باطل است .
پـنـجـم زن و مرد به ازدواج راضى باشند , ولى اگر زن ظاهرا با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحيح است .
2380 - اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است .
2381 - كسى كه صيغه عقد را مى خواند اگر معناى آن را - هر چند به طور اجمال - بداند و قصد تحقق آن معنى را بكند عقد صحيح است و لازم نيست كه معناى صيغه را تفصيلا بداند مثلا بداند كه فعل يا فاعل بر طبق دستور زبان عربى كدام است .
2382 - اگـر زنـى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد آن عقد را اجازه نمايند عقد صحيح است .
2383 - اگـر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد اجازه نمايند , عقد صحيح است و بهتر آن است كه دوباره عقد را بخوانند.
2384 - پدر و جد پدرى مى توانند براى فرزند پسر يا دختر نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند , و بعد از آن كه طفل بالغ شد , يا ديوانه عاقل گرديد , اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مـفسده اى داشته مى تواند آن را امضا يا رد نمايد , و اگر مفسده اى نداشته چنانچه پسر يا دختر نابالغ عقد ازدواج خود را بهم بزند احتياط به طلاق يا عقد جديد ترك نشود.
2385 - دخـتـرى كـه بـه حـد بـلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد , اگر بـخواهد شوهر كند , چنانچه باكره باشد بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد , هر چند - بنابر احتياط - خود متصدى امور زندگانى خويش باشد , و اجازه مادر و برادر لازم نيست .
2386 - اگـر دخـتـر بـاكره نباشد يا اين كه باكره باشد ولى پدر يا جد پدرى اجازه ندهند , كه با مردى كه هـمـتـاى او شـرعـا و عـرفـا مى باشد ازدواج كند يا اين كه حاضر نباشند در امر ازدواج دختر به هيچ وجه مشاركت كنند يا آن كه اهليت اجازه دادن از جهت ديوانگى يا مانند آن را نداشته باشند در اين موارد اجازه آنان لازم نيست و هم چنين اگر اجازه گرفتن از آنان به جهت غايب بودن يا غير آن ممكن نباشد , و دختر حاجت زيادى به شوهر كردن داشته باشد اجازه پدر و جد لازم نيست .
2387 - اگـر پـدر , يـا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد , پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بـدهد , بلكه قبل از بلوغ هم در صورتى كه به سنى رسيده باشد كه قابليت تلذذ را داشته باشد و زن هم به حدى كوچك نباشد كه قابليت آن كه شوهر از او تلذذ ببرد را نداشته باشد , نفقه زن بر ذمه پسر ثابت است و در غير اين صورت هم احتمال استحقاق نفقه مى رود پس احتياط به مصالحه يا مانند آن ترك نشود.
2388 - اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد چنانچه پسر در موقع عقد مالى نداشته , پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهد , و هم چنين اگر مالى داشته باشد ولى پدر يا جد ضامن مهر شوند و در غير اين دو صـورت اگـر مـهر بيش از مهر المثل نباشد , يا آن كه مصلحتى اقتضا كند كه مهر آن پسر بيش از مهر الـمـثل باشد , پدر يا جد مى توانند مهر را از مال پسر بپردازند , و الا نمى توانند بيش از مهر المثل را از مال پسر بپردازند مگر آن كه او بعد از بلوغ كار آنها را قبول كند.

( مواردى كه زن يا شوهر مى تواند عقد را بهم بزند ).
 

2389 - اگـر مـرد بـعـد از عـقـد بفهمد كه زن يكى از شش عيب را كه ذكر مى شود در حال عقد داشته مى تواند به واسطه آن عيب عقد را بهم بزند : اول ديوانگى , هر چند گاه گاهى باشد.
دوم مرض خوره .
سوم مرض برص .
چهارم كورى .
پنجم شل بودن هر چند به حد زمين گيرى نباشد.
شـشـم آن كه گوشت يا استخوانى در رحم او باشد , خواه مانع نزديكى يا آبستن شدن او شود يا نه , و اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن در حال عقد افضا شده بود يعنى راه بول و حيض و يا راه حيض و غايط او يكى بـوده در اين كه بتواند عقد را بهم بزند اشكال است و احتياط لازم آن است كه چنانچه بخواهد عقد را بهم بزند طلاق هم بدهد.
2390 - اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او آلت مردى نداشته , يا بعد از عقد پيش از نزديكى , يا پس از آن آلت او بريده شود يا مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد , هر چند آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى يا پس از آن عارض شده باشد , در تمام اين موارد بى طلاق مى تواند عقد را بهم بزند , و اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده يا اين كه پس از عقد - خواه بعد از نزديكى يا قبل از آن - ديـوانه شود , يا اين كه بفهمد كه او در هنگام عقد تخمهايش كشيده يا كوبيده شده بوده يا اين كه در آن هنگام مرض خوره يا برص داشته در تمام اين موارد چنانچه زن نخواهد زندگى زناشويى را ادامه بدهد و عقد را بهم بزند احتياط واجب آن است كه شوهر يا ولى او زن را طلاق دهد.
و در صـورتى كه شوهر نمى تواند نزديكى نمايد , و زن بخواهد عقد را بهم بزند , لازم است كه اول رجوع به حـاكـم شرع يا وكيل او نمايد و حاكم شوهر را يك سال مهلت مى دهد و چناچه شوهر نتوانست به آن زن يا زنى ديگر نزديكى كند پس از آن , زن مى تواند عقد را بهم بزند.
2391 - اگر به واسطه آن كه مرد نمى تواند وطى و نزديكى كند زن عقد را بهم بزند , شوهر بايد نصف مهر را بـدهـد , ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد , مرد يا زن عقد را بهم بزند , چنانچه مـرد بـا زن نزديكى نكرده باشد , چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده , بايد تمام مهر را بدهد , و اما اگر مرد به واسطه يكى از عيبهاى زن كه در مساله ( 2389 ) گذشت , عقد را بهم بزند , چنانچه با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر بعد از نزديكى باشد بايد تمام مهر را به زن بپردازد.
2392 - اگـر زن يـا مرد بهتر از آن چه هست به ديگرى معرفى شود تا به ازدواج با او رغبت نمايد - چه در ضـمـن عـقـد باشد يا پيش از آن در صورتى كه عقد براساس آن واقع شود - چنانچه پس از عقد اين امر بر طـرف ديـگـر معلوم شود , او مى تواند عقد را بهم بزند و تفصيل احكام اين مسئله در كتابهاى ديگر مانند ( مسائل منتخبه ) بيان شده است .

( عده اى از زنها كه ازدواج با آنان حرام است ).
 

2393 - ازدواج با زنهايى كه با انسان محرم هستند مثل مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر و مادر زن حرام است .
2394 - اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد , اگر چه با او نزديكى نكند , مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند , به آن مرد محرم مى شوند.
2395 - اگـر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد , دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند , چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند , به آن مرد محرم مى شوند.
2396 - اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد , تا وقتى كه آن زن در عقد او است - بنابر احتياط واجب - با دختر او ازدواج نكند.
2397 - عمه و خاله انسان و عمه و خاله پدر , و عمه و خاله پدر پدر , يا مادر پدر و عمه و خاله مادر , و عمه و خاله مادر مادر يا پدر مادر هر چه بالا روند به انسان محرمند.
2398 - پدر و جد شوهر , هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند , يا بعدا به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
2399 - اگـر زنى را براى خود عقد كند , دايمه باشد يا صيغه , تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
2400 - اگـر زن خـود را بـه تـرتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود , طلاق رجعى دهد , در بين عده نـمى تواند خواهر او را عقد نمايد , ولى در عده طلاق بائن مى تواند با خواهر او ازدواج نمايد و در عده متعه احتياط واجب آن است كه ازدواج نكند.
2401 - انـسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعدا زن اجازه نمايد اشكال ندارد.
2402 - اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده يا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفى نزند , چنانچه بعدا رضايت بدهد عقد صحيح است , اگر رضايت ندهد عقد آنان باطل است .
2403 - اگـر انـسـان پـيـش از آن كه دختر خاله يا دختر عمه خود را بگيرد با مادر آن زنا كند , ديگر بنابر احتياط نمى تواند با آن ازدواج نمايد.
2404 - اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پس از نزديكى با آنان با مادرشان زنا كند موجب جـدايـى آنـهـا نـمـى شـود , و هم چنين است حكم اگر بعد از عقد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد , اگر چه احتياط مستحب آن است كه در اين صورت از ايشان به طلاق دادن جدا شود.
2405 - اگـر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند , احتياط مستحب آن است كه با دختر او ازدواج نكند , بـلكه اگر زنى را عقد نمايد , و پيش از آن كه با او نزديكى كند با مادر او زنا كند احتياط مستحب آن است كـه از آن زن جدا شود , ولى اگر با او نزديكى كند و بعد با مادر او زنا نمايد , بى شبهه لازم نيست از آن زن جدا شود.
2406 - زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد , مرد مسلمان هم نمى تواند با زنهاى كافره غير اهل كتاب ازدواج كند , ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد.
و بنابر احتياط لازم عقد دايمى با آنها ننمايد , و بعضى از فرق از قبيل نواصب كه خود را مسلمان مى دانند و در حكم كفارند , مرد و زن مسلمان نمى توانند , با آنها به طور دايم يا انقطاع ازدواج نمايند.
2407 - اگر با زنى كه در عده طلاق رجعى است زنا كند آن زن - بنابر احتياط - بر او حرام مى شود و اگر بـا زنـى كـه در عده متعه , يا طلاق بائن , يا عده وفات است زنا كند بعدا مى تواند او را عقد نمايد , اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
2408 - اگـر با زن بى شوهرى كه در عده نيست زنا كند , بنابر احتياط نمى تواند پيش از آن كه توبه كند با او ازدواج نمايد , ولى شخص ديگرى اگر بخواهد با آن زن پيش از توبه كردنش ازدواج كند اشكالى ندارد , مـگر در صورتى كه آن زن مشهور به زنا باشد كه بنابر احتياط ازدواج با او قبل از توبه اش جايز نيست و هم چـنـيـن ازدواج با مرد مشهور به زنا قبل از آن كه توبه كند جايز نمى باشد , و احتياط مستحب آن است كه اگر شخص بخواهد با زن زناكار ازدواج كند صبر نمايد تا آن زن حيض ببيند بعد او را به عقد خود در آورد , خواه خود با او زنا كرده باشد يا ديگرى .
2409 - اگـر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند , چنانچه مرد و زن , يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام ابدى مى شود , اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
2410 - اگـر زنـى را كـه در عـده ديگرى است براى خود عقد كند , و با او نزديكى كند , آن زن بر او حرام ابدى مى شود , اگر چه نمى دانسته كه آن زن در عده است يا نمى دانسته كه عقد زن در عده حرام است .
2411 - اگـر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند , بايد از او جدا شود , و بعدا هم نبايد او را براى خـود عـقـد كـنـد , و هم چنين است بنابر احتياط اگر نداند كه آن زن شوهر دارد ولى بعد از ازدواج با او نزديكى كرده باشد.
2412 - زن شوهردار اگر زنا كند بر مرد زنا كننده - بنابر احتياط - حرام ابدى مى شود , ولى بر شوهر خود حـرام نـمى شود , و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد , بهتر است كه شوهر , او را طلاق دهد ولى بايد مهرش را بدهد.
2413 - زنـى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده , چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده يا نه , به شك خود اعتنا نكند.
2414 - مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده - در صورتى كه بالغ بوده - حرام مى شود و هم چنين است بنابر احتياط لازم اگر لواط دهنده مرد باشد و يا آن كه لواط كننده بالغ نباشد , ولى اگر گمان كند كه دخول شده , يا شك كند كه دخول شده يا نه , بر او حرام نمى شوند.
2415 - اگـر با مادر يا خواهر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن پسر لواط كند بنابر احتياط آنها بر او حرام مى شوند.
2416 - اگـر كـسـى در حـال احـرام كه يكى از كارهاى حج است با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است , ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.
2417 - اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند , عقد او باطل است و اگـر زن مـى دانـسـته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتياط واجب آن است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند.
2418 - اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج و عمره مفرده است بجا نياورد , زنش و زنان ديگر بر او حلال نمى شوند , و نيز اگر زن طواف نساء نكند شوهرش و مردان ديگر بر او حلال نمى شوند , ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند حلال مى شوند.
2419 - اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند حرام است پيش از آن كه نه سال دختر تمام شود , با او نـزديـكى كند , ولى اگر نزديكى بكند اظهر آن است كه بعد از بلوغ دختر نزديكى با او حرام نيست اگر چه افضاء نموده باشد ( معناى افضاء در مساله ( 2389 ) گذشت ) ولى احوط آن است كه او را طلاق دهد.
2420 - زنـى را كـه سـه مـرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود ولى اگر با شرايطى كه در احكام طلاق گفته مى شود , با مرد ديگرى ازدواج كند , بعد از مرگ يا طلاق شوهر دوم و گذشتن مقدار عده او شوهر اول مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

( احكام عقد دايم ).
 

2421 - زنـى كـه عقد دايم شده حرام است بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود هر چند با حق شوهر هم منافات نداشته باشد , و بايد خود را براى لذتهاى جنسى هر وقت كه او مى خواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و تهيه غذا و لباس و منزل زن و تهيه احتياجاتش مادامى كه به وظـيـفه اش عمل مى نمايد بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد , يا نداشته باشد , مديون زن است .
2422 - اگر زن به وظايف زناشويى خود در برابر شوهر هيچ عمل نكند حق غذا و لباس و منزل بر او ندارد , هر چند نزد او بماند و اگر گاه گاهى از عمل كردن به وظايف خود امتناع مى كند مشهور فرموده اند كه بـاز هـم حـق غذا و لباس و منزل بر شوهرش ندارد ولى اين حكم محل اشكال است و در هر صورت مهر او بدون اشكال از بين نمى رود.
2423 - مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
2424 - مـخارج زن در سفر اگر بيشتر از مخارج او در وطن باشد , چنانچه با اذن شوهر سفر رفته باشد بر عهده شوهر است ولى پول ماشين و يا هواپيما و مانند اينها و بقيه مخارجى كه سفر كردن او متوقف بر آنها است بر خودش مى باشد , ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد , بايد خرج سفر او را هم بدهد.
2425 - زنى كه خرج او بر عهده شوهر است و شوهر خرج او را نمى دهد مى تواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد , و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند , و نتواند به حاكم شرع شـكـايت برد تا او را - هر چند با حبس كردن - مجبور به پرداخت مخارج زن نمايد , در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست .
2426 - مرد اگر مثلا دو زن دايمى داشته باشد و نزد يكى از آنها يك شب بماند واجب است نزد ديگرى نيز يـك شب در ضمن چهار شب بماند و در غير اين صورت ماندن نزد زن واجب نيست بلى لازم است او را به طـور كـلـى مـتاركه ننمايد و اولى و احوط اين است كه مرد در هر چهار شب يك شب نزد زن دايمى خود بماند.
2427 - شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه با زن جوان خود نزديكى را ترك كند , مگر آن كه نزديكى براى او ضـرر يا مشقت زياد داشته باشد , يا آن كه زن خود راضى به ترك آن باشد , و يا آن كه در ضمن عقد ازدواج تـرك آن را بـر زن شرط كرده باشد , و در اين حكم - بنابر احتياط - فرقى ميان اين كه شوهر حاضر باشد يا مسافر و زن دايمى باشد يا متعه نيست .
2428 - اگر در عقد دايم مهر را معين نكنند عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند , بايد مهر او را مـطـابـق مـهـر زنـهايى كه مثل او هستند بدهد و اما در متعه چنانچه مهر را معين نكنند عقد باطل مى شود.
2429 - اگـر مـوقـع خـوانـدن عقد دايمى براى دادن مهر مدت معين نكرده باشند , زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند , چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته بـاشد , ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

( متعه ( ازدواج موقت ) ).
 

2430 - صيغه كردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است .

2431 - احتياط واجب آن است كه شوهر بيش از چهار ماه با متعه خود نزديكى را ترك نكند.
2432 - زنى كه صيغه مى شود , اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند , عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذتهاى ديگر از او ببرد , ولى اگر بعدا به نزديكى راضى شود , شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد , و هم چنين است حكم در عقد دايم .
2433 - زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.
2434 - زنـى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد , و از شوهر ارث نمى برد و شوهر هم از او ارث نمى برد , و چنانچه ارث بردن را - از يك طرف يا از هر دو طرف - شرط كرده باشند صحت اين شرط محل اشكال است ولى مراعات احتياط ترك نشود.
2435 - زنى كه صيغه شده اگر چه نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او صحيح است , و براى آن كه نمى دانسته , حقى به شوهر پيدا نمى كند.
2436 - زنـى كـه صيغه شده چنانچه بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود , و به واسطه بيرون رفتن , حق شـوهـر از بين ميرود , بيرون رفتن او حرام است , و بنابر احتياط مستحب در صورتى كه حق شوهر از بين نرود , بدون اجازه او از خانه بيرون نرود.
2437 - اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد , چنانچه مرد او را به عقد دايم خود درآورد , يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند , وقتى آن زن فهميد , اگر اجازه نمايد آن عقد صحيح وگرنه باطل است .
2438 - اگـر براى محرم شدن - مثلا - پدر يا جد پدر دختر يا پسر نابالغ خود را براى مدت كوتاهى به عقد كسى درآورد , در صورتى كه بر آن مفسده اى بار نشود عقد صحيح است , ولى اگر در مدت ازدواج پسر به طور كلى قابليت تلذذ نداشته باشد يا دختر به طور كلى قابل تلذذ از او نباشد صحت عقد محل اشكال است .