فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

 

1687 - اگـر روزه دار در مـاه رمضان با زن خود كه روزه دار است جماع كند , چنانچه زن را مجبور كرده بـاشد , كفاره روزه خودش و بنابر احتياط كفاره روزه زن را بايد بدهد , و اگر زن به جماع راضى بوده , بر هر كدام يك كفاره واجب مى شود.
1688 - اگر زنى شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه با او جماع نمايد , واجب نيست كفاره روزه شوهر را بدهد.
1689 - اگـر روزه دار در مـاه رمضان , زن خود را مجبور به جماع كند , و در بين جماع , زن راضى شود , بنابر احتياط واجب بايد مرد دو كفاره , و زن يك كفاره بدهد.
1690 - اگر روزه دار در ماه مبارك رمضان با زن روزه دار خود كه خواب است جماع نمايد , يك كفاره بر او واجب مى شود , و روزه زن صحيح است و كفاره هم بر او واجب نيست .
1691 - اگـر مـرد زن خـود را يـا زن شـوهر خود را مجبور كند كه غير جماع كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند به جا آورد , بر هيچ يك از آنها كفاره واجب نيست .
1692 - كـسـى كـه بـه واسطه مسافرت يا مرض روزه نمى گيرد , نمى تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع كند , ولى اگر او را مجبور نمايد كفاره بر مرد نيز واجب نيست .
1693 - انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى كند , ولى لازم نيست فورا آن را انجام دهد.
1694 - اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن را به جا نياورد چيزى بر آن اضافه نمى شود.
1695 - كسى كه بايد براى كفاره يك روز شصت فقير را طعام بدهد , اگر به تمام شصت نفر دسترسى دارد , نـمـى تواند به هر كدام از آنها بيشتر از يك مد طعام بدهد , يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد , و زيادى را از كفاره حساب نمايد , ولى مى تواند براى هر فرد از عايله فقير اگر چه صغير باشند يك مد به آن فقير بدهد.
1696 - كـسـى كـه قـضاى روزه رمضان را گرفته , اگر بعد از ظهر عمدا كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد , بايد به ده فقير هر كدام يك مد طعام بدهد و اگر نمى تواند , سه روز روزه بگيرد.

( جاهايى كه فقط قضاى روزه واجب است ).
 

1697 - در چـند مورد - غير از مواردى كه قبلا به آنها اشاره شد - فقط قضاى روزه بر انسان واجب است و كـفاره واجب نيست : اول آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مساله ( 1639 ) گفته شد تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
دوم عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد , ولى نيت روزه نكند يا ريا كند , يا قصد كند كه روزه نباشد , و هم چنين اگر قصد كند كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد , بايد بنابر احتياط لازم روزه آن روز را قضا كند.
سوم آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك روز يا چند روز روزه بگيرد.
چـهـارم آن كـه در مـاه رمضان بدون اين كه تحقيق كند صبح شده يا نه , كارى كه روزه را باطل مى كند انـجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده , و در اين صورت بايد بنابر احتياط در آن روز به قصد قربت مطلقه از چيزهايى كه روزه را باطل مى كند اجتناب نمايد و روزه آن روز را نيز قضا كند.
پـنجم آن كه كسى بگويد صبح نشده و انسان به گفته او كارى كه روزه را باطل مى كند , انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده است .
شـشـم آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند , يا خيال كند شوخى مى كند , و خود هم تحقيق نكند , و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده است .
هـفتم آن كه كور و مانند آن به گفته كس ديگرى كه گفته او شرعا برايش حجت است , افطار كند , بعد معلوم شود مغرب نبوده است .
هشتم آن كه يقين يا اطمينان كند كه مغرب شده و افطار كند , بعد معلوم شود مغرب نبوده است .
ولى اگر در هواى ابر به گمان اين كه مغرب شده افطار كند بعد معلوم شود مغرب نبوده , وجوب قضا در اين صورت بنابر احتياط است .
نهم آن كه از جهت تشنگى مضمضه كند , يعنى آب در دهن بگرداند و بى اختيار فرو رود و هم چنين است بـنـابـر احتياط مستحب اگر مضمضه براى وضوى غير نماز واجب باشد , ولى اگر فراموش كند كه روزه اسـت و آب را فرو دهد , يا براى غير جهت تشنگى مثل مواردى كه مضمضه در آنجاها مستحب است مانند وضو , مضمضه كند و بى اختيار فرو رود , قضا ندارد.
دهم آن كه كسى از جهت اكراه يا اضطرار يا تقيه افطار كند لازم است قضا نمايد و كفاره واجب نيست .
1698 - اگر غير آب چيز ديگرى را در دهان ببرد و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود , قضا بر او واجب نيست .
1699 - مضمضه زياد براى روزه دار مكروه است و اگر بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد , بهتر آن است كه سه مرتبه آب دهان را بيرون بريزد.
1700 - اگر انسان بداند , يا احتمال بدهد كه به واسطه مضمضه بى اختيار آب وارد گلويش مى شود , نبايد مـضـمـضـه كـنـد , و هم چنين است بنابر احتياط لازم اگر بداند كه از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود.
1701 - اگـر در مـاه رمضان , بعد از تحقيق , براى او معلوم نشود كه صبح شده , و كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد , بعد معلوم شود صبح بوده , قضا لازم نيست .
1702 - اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه , نمى تواند افطار كند , ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه , پيش از تحقيق هم مى تواند كارى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد.

( احكام روزه قضا ).
 

1703 - اگر ديوانه عاقل شود , واجب نيست روزه هاى وقتى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
1704 - اگـر كـافـر مـسـلـمـان شود , واجب نيست روزه هاى وقتى را كه كافر بوده قضا نمايد , ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد , روزه هاى وقتى را كه كافر بوده بايد قضا نمايد.
1705 - روزه اى كـه از انـسان به واسطه مستى فوت شده , بايد قضا نمايد , اگر چه چيزى را كه به واسطه آن مست شده , براى معالجه خورده باشد.
1706 - اگـر بـراى عذرى چند روز روزه نگيرد , و بعد شك كند كه چه وقت عذر او برطرف شده , واجب نـيـسـت مقدار بيشترى را كه احتمال مى دهد روزه نگرفته , قضا نمايد , مثلا كسى كه پيش از ماه رمضان مـسافرت كرده و نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم , و يا اين كه مثلا در آخرهاى ماه رمضان مـسـافـرت كرده و بعد از رمضان برگشته و نمى داند كه بيست و پنجم رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم , در هر دو صورت مى تواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند , اگر چه احتياط مستحب آن است كه مقدار بيشتر يعنى شش روز را قضا نمايد.
1707 - اگـر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته باشد , قضاى هر كدام را كه اول بگيرد مانعى ندارد , ولى اگـر وقـت قـضـاى رمـضان آخر تنگ باشد , مثلا پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم بر رمضان مانده باشد بهتر آن است كه اول قضاى رمضان آخر را بگيرد.
1708 - اگر قضاى روزه چند ماه رمضان بر او واجب باشد , و در نيت معين نكند روزه اى را كه مى گيرد , قضاى كدام ماه رمضان است قضاى سال آخرى حساب نمى شود.
1709 - در قـضـاى روزه رمضان مى تواند , پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد , ولى اگر وقت قضا تنگ باشد بهتر آن است كه باطل ننمايد.
1710 - اگر قضاى روزه ميتى را گرفته باشد , بهتر آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.
1711 - اگر به واسطه مرض , يا حيض , يا نفاس , روزه رمضان را نگيرد و پيش از گذشت زمانى كه بتواند آن روزه هايى را كه نگرفته قضا كند بميرد , آن روزها قضا ندارند.
1712 - اگـر بـه واسـطه مرضى روزه رمضان را نگيرد , و مرض او تا رمضان سال بعد طول بكشد , قضاى روزه هايى را كه نگرفته بر او واجب نيست و بايد براى هر روز يك مد طعام يعنى گندم يا جو يا نان و مانند اينها به فقير بدهد , ولى اگر به واسطه عذر ديگرى مثلا براى مسافرت روزه نگرفته باشد.
و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند , روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند , و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد.
1713 - اگـر بـه واسـطـه مرضى روزه رمضان را نگيرد , و بعد از رمضان مرض او برطرف شود , ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد قضاى روزه را بگيرد بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد , و نيز اگـر در مـاه رمـضـان غـيـر از مرض عذر ديگرى داشته باشد , و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود , و تا رمـضـان سال بعد به واسطه مرض نتواند روزه بگيرد , روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا كند و بنابر احتياط واجب براى هر روز يك مد طعام نيز به فقير بدهد.
1714 - اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه نگيرد , و بعد از رمضان عذر او برطرف شود , و تا رمضان آينده عمدا قضاى روزه را نگيرد , بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مد طعام هم به فقير بدهد.
1715 - اگـر در قـضـاى روزه كـوتاهى كند تا وقت تنگ شود , و در تنگى وقت عذر پيدا كند , بايد قضا را بـگـيـرد , و بـنابر احتياط براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد , و هم چنين است , اگر بعد از برطرف شـدن عذر تصميم داشته باشد كه روزه هاى خود را قضا كند , ولى پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذر پيدا كند.
1716 - اگر مرض انسان چند سال طول بكشد , بعد از آن كه خوب شد , بايد قضاى رمضان آخر را بگيرد , و براى هر روز از سالهاى پيش يك مد طعام به فقير بدهد.
1717 - كسى كه بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد , مى تواند كفاره چند روز را به يك فقير بدهد .
1718 - اگـر قضاى روزه رمضان را چند سال تاخير بيندازد بايد قضا را بگيرد و از جهت تاخير در سال اول براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد و اما از جهت تاخير چند سال بعدى چيزى بر او واجب نيست .
1719 - اگر روزه رمضان را عمدا نگيرد , بايد قضاى آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد , يا به شصت فقير طعام بدهد يا يك بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را به جا نياورد , بنابر احتياط لازم براى هر روز يك مد طعام نيز كفاره بدهد.
1720 - اگـر روزه رمـضـان را عـمـدا نگيرد , و در روز مكرر جماع يا استمناء كند , كفاره بنابر اقوى مكرر نمى شود , و هم چنين اگر چند مرتبه كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد , مثلا چند مرتبه غذا بخورد يك كفاره كافى است .
1721 - بـعـد از مـرگ پدر , پسر بزرگتر بنابر احتياط لازم بايد قضاى روزه او را به تفصيلى كه در نماز در صفحه ( 251 ) گفته شد به جا آورد.
1722 - اگر پدر غير از روزه رمضان .
روزه واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشد , احتياط مستحب آن است كه پسر بزرگتر قضا نمايد.
و اگر براى روزه اى اجير شده و نگرفته باشد , قضاء آن بر پسر بزرگ لازم نيست .

( احكام روزه مسافر ).
 

1723 - مـسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر دو ركعت بخواند , نبايد روزه بگيرد , و مسافرى كـه نـمـازش را تمام مى خواند , مثل كسى كه شغلش مسافرت , يا سفر او سفر معصيت است , بايد در سفر روزه بگيرد.
1724 - مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد , ولى براى فرار از روزه مسافرت مكروه است .
و هم چنين است مطلق سفر قبل از روز بيست و چهارم در ماه رمضان مگر اين كه سفر براى حج يا عمره يا به جهت ضرورتى باشد.
1725 - اگر غير روزه رمضان روزه معين ديگرى بر انسان واجب باشد , چنانچه به اجاره يا مانند آن واجب شـده بـاشد يا روز سوم از روزهاى اعتكاف باشد , نمى تواند در آن روز مسافرت كند , و اگر در سفر باشد , چنانچه ممكن است بايد قصد كند كه ده روز در جايى بماند و آن روز را روزه بگيرد , ولى اگر روزه آن روز بـه نـذر واجـب شده باشد , ظاهر آن است كه سفر در آن روز جايز است و قصد اقامه واجب نيست هر چند بهتر آن است كه تا ناچار نشود مسافرت نكند و اگر در سفر است قصد اقامت نمايد.
1726 - اگـر نـذر كند روزه مستحبى بگيرد , و روز آن را معين نكند , نمى تواند آن را در سفر به جا آورد , ولـى چنانچه نذر كند كه روز معينى را در سفر روزه بگيرد بايد آن را در سفر بجا آورد , و نيز اگر نذر كند روز معينى را چه مسافر باشد يا نباشد , روزه بگيرد , بايد آن روز را اگر چه مسافر باشد , روزه بگيرد.
1727 - مـسـافر مى تواند براى خواستن حاجت سه روز در مدينه طيبه روزه مستحبى بگيرد , و احوط اين است كه آن سه روز روزهاى چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه باشد.
1728 - كسى كه نمى داند روزه مسافر باطل است , اگر در سفر روزه بگيرد , و در بين روز مساله را بفهمد , روزه اش باطل مى شود , و اگر تا مغرب نفهمد روزه اش صحيح است .
1729 - اگـر فراموش كند كه مسافر است , يا فراموش كند كه روزه مسافر باطل مى باشد , و در سفر روزه بگيرد , روزه او باطل است .
1730 - اگـر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد , بايد بنابر احتياط روزه خود را تمام كند , و اگر پيش از ظـهـر مـسافرت كند , چنانچه از شب نيت سفر داشته باشد , نمى تواند آن روز را روزه بگيرد , بلكه اگر از شـب هـم نـيت نداشته باشد نمى تواند بنابر احتياط آن روز را روزه بگيرد , ولى در هر صورت نبايد پيش از رسيدن به حد ترخص چيزى را كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و گرنه كفاره بر او واجب مى شود.
1731 - اگر مسافر در ماه رمضان چه آن كه قبل از فجر در سفر بوده و چه آن كه روزه بوده و سفر نمايد , چـنانچه پيش از ظهر به وطنش برسد يا به جايى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند , چنانچه كارى كه روزه را باطل مى كند انجام نداده , بايد آن روز روزه را بگيرد , و اگر انجام داده روزه آن روز بر او واجب نيست .
1732 - اگـر مـسـافـر بعد از ظهر به وطنش برسد , يا به جايى برسد كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند , نمى تواند آن روز را روزه بگيرد.
1733 - مـسـافـر و كسى كه از روزه گرفتن عذر دارد , مكروه است در روز ماه رمضان جماع نمايد , و در خوردن و آشاميدن كاملا خود را سير كند.

( كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست ).
 

1734 - كسى كه به واسطه پيرى نمى تواند روزه بگيرد , يا براى او مشقت دارد , روزه بر او واجب نيست .

ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد طعام - گندم يا جو يا نان و مانند اينها - به فقير بدهد.
1735 - كسى كه به واسطه پيرى روزه نگرفته اگر بعد از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد , احتياط مستحب آن است كه قضاى روزه هايى را كه نگرفته است به جا آورد.
1736 - اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مى شود , و نمى تواند تشنگى را تحمل كند , يا براى او مشقت دارد , روزه بـر او واجب نيست ولى در صورت دوم بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد , و احتياط مـستحب آن است كه بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد , و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد , بنابر احتياط مستحب روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
1737 - زنى كه زاييدن او نزديك است و روزه براى خودش يا حملش ضرر دارد , روزه بر او واجب نيست , و بايد براى هر روز يك مد طعام به فقير بدهد , و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.
1738 - زنـى كـه بـچه شير مى دهد و شير او كم است چه مادر بچه يا دايه او باشد , يا بى اجرت شير دهد , اگـر روزه بـراى خودش يا بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد , روزه بر او واجب نيست , و بايد براى هر روز يـك مـد طعام به فقير بدهد , و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد , ولى بنابر احتياط واجـب ايـن حـكـم اخـتصاص به موردى دارد كه شير دادن بچه منحصر به همين راه باشد , و اما اگر راه ديـگـرى بـراى شـير دادن بچه باشد - مثلا اين كه چند زن در شير دادن او شركت كنند - ثبوت اين حكم محل اشكال است .

( راه ثابت شدن اول ماه ).
 

1739 - اول ماه به چهار چيز ثابت مى شود : اول آن كه خود انسان ماه را ببيند.
دوم عـده اى كـه از گـفته آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود , بگويند ماه را ديده ايم و هم چنين است هر چيزى كه به واسطه آن يقين يا اطمينان پيدا شود.
سـوم دو مـرد عادل بگويند كه در شب ماه را ديده ايم , ولى اگر صفت ماه را بر خلاف يكديگر بگويند , اول مـاه ثابت نمى شود , و هم چنين است اگر شهادت آنان مبتلى به معارض - يا در حكم معارض - باشد مثلا اگـر گروه زيادى از مردم شهر استهلال نمايند , ولى بيش از دو نفر عادل كسى ديگر ادعاى رؤيت ماه را نـكـنـد , يا آن كه گروهى استهلال كنند , و دو نفر عادل از ميان آنان ادعاى رؤيت كنند , و ديگران رؤيت نـكنند , حال آن كه دو نفر عادل ديگر در ميان آنها باشد كه در دانستن جاى هلال و در تيزبينى و در ديگر خصوصيات مانند آن دو عادل اول باشند , در اين چنين موارد اول ماه به شهادت دو عادل ثابت نمى شود.
چـهـارم سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه به واسطه آن اول ماه رمضان ثابت مى شود , و سى روز از اول رمضان بگذرد كه به واسطه آن , اول ماه شوال ثابت مى شود.
1740 - اول ماه به حكم حاكم شرع ثابت نمى شود , و رعايت احتياط اولى است .
1741 - اول مـاه بـا پيشگويى منجمين ثابت نمى شود , ولى اگر انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند , بايد به آن عمل نمايد.
1742 - بلند بودن ماه يا دير غروب كردن آن , دليل نمى شود كه شب پيش , شب اول ماه بوده است , و هم چنين اگر ماه طوق داشته باشد , دليل نمى شود مال شب سابق بوده .
1743 - اگر ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگيرد , چنانچه بعد ثابت شود كه شب پيش اول ماه بوده , بايد روزه آن روز را قضا نمايد.
1744 - اگـر در شهرى اول ماه ثابت شود , در شهرهاى ديگر كه در افق با او متحد مى باشند , اول ماه نيز ثـابت مى شود , و مقصود از اتحاد افق در اين جا آن است كه اگر در شهر اول ماه ديده شود و در شهر دوم نيز اگر مانعى مانند ابر نباشد - ديده مى شود.
1745 - اول مـاه بـه تلگراف ثابت نمى شود , مگر انسان بداند كه تلگراف از روى شهادت دو مرد عادل يا از راه ديگرى بوده كه شرعا معتبر است .
1746 - روزى را كـه انسان نمى داند آخر رمضان است يا اول شوال , بايد روزه بگيرد , ولى اگر در اثنا روز بفهمد كه اول شوال است بايد افطار كند.
1747 - اگـر زنـدانـى نتواند به ماه رمضان يقين كند , بايد به گمان عمل نمايد , ولى اگر بتواند گمان قويتر پيدا كند نمى تواند به گمان ضعيف تر عمل نمايد و اگر عمل به گمان ممكن نباشد , بايد يك ماهى را كه احتمال مى دهد ماه رمضان است روزه بگيرد ولى بايد آن ماه را در نظر داشته باشد , پس چنانچه بعد بر او معلوم شود كه آن ماه رمضان يا پس از آن بوده چيزى بر او نيست , ولى اگر معلوم شود كه قبل از ماه رمضان بوده بايد روزه هاى ماه رمضان را قضا نمايد.

( روزه هاى حرام و مكروه ).
 

1748 - روزه عيد فطر و قربان حرام است .

و نـيـز روزى را كـه انسان نمى داند آخر شعبان است يا اول رمضان , اگر به نيت اول رمضان روزه بگيرد , حرام مى باشد.
1749 - اگـر زن بـه واسـطـه گـرفـتن روزه مستحبى حق شوهرش از بين برود , روزه او حرام است , و احتياط واجب آن است , اگر حق شوهر هم از بين نرود , بدون اجازه او روزه مستحبى نگيرد.
1750 - روزه مستحبى اولاد , اگر اسباب اذيت - ناشى از شفقت - پدر و مادر شود حرام است .
1751 - اگر پسر بدون اجازه پدر روزه مستحبى بگيرد , و در بين روز پدر او را نهى كند , چنانچه مخالفت او موجب اذيتش , كه ناشى از شفقت او است , باشد بايد افطار نمايد.
1752 - كـسـى كـه مى داند روزه براى او ضرر معتنابهى ندارد , اگر چه دكتر بگويد ضرر دارد , بايد روزه بـگـيـرد و كـسى كه يقين يا گمان دارد كه روزه برايش ضرر دارد , اگر چه دكتر بگويد ضرر ندارد , بايد روزه نگيرد و اگر روزه بگيرد , در صورتيكه واقعا ضرر داشته باشد يا اين كه قصد قربت از او محقق نشود , روزه اش صحيح نيست .
1753 - اگـر انـسان احتمال بدهد كه روزه برايش ضرر معتنابهى دارد و از آن احتمال , ترس براى او پيدا شـود , چـنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد , نبايد روزه بگيرد , و اگر روزه بگيرد در صورتى كه در مسئله پيش گذشت روزه اش صحيح نيست .
1754 - كسى كه عقيده اش اين است كه روزه براى او ضرر ندارد.
اگر روزه بگيرد و بعد از مغرب بفهمد روزه براى او ضرر معتنابهى داشته بنابر احتياط بايد قضاى آن را بجا آورد.
1755 - غير از روزه هايى كه گفته شد.
روزه هاى حرام ديگرى هم هست كه در كتابهاى مفصل گفته شده است .
1756 - روزه روز عاشورا و روزى كه انسان شك دارد روز عرفه است يا عيد قربان مكروه است .

( روزه هاى مستحب ).
 

1757 - روزه تمام روزهاى سال , غير از روزه هاى حرام و مكروه كه گفته شد , مستحب است .

و براى بعضى از روزها بيشتر سفارش شده است كه از آن جمله است .
1 پنج شنبه اول و پنج شنبه آخر هر ماه , و چهارشنبه اولى كه بعد از روز دهم ماه است , و اگر كسى آنها را بـجا نياورد مستحب است قضا نمايد و چنانچه اصلا نتواند روزه بگيرد , مستحب است براى هر روز يك مد طعام يا 6 / 12 نخود نقره سكه دار به فقير دهد.
2 سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه .
3 تمام ماه رجب و شعبان و بعضى از اين دو ماه اگر چه يك روز باشد.
4 روز عيد نوروز.
5 روز چهارم تا نهم شوال .
6 روز بيست و پنجم و بيست و نهم ذى قعده .
7 روز اول تـا روز نـهم ذى حجة ( روز عرفه ) ولى اگر به واسطه ضعف روزه , نتواند دعاهاى روز عرفه را بخواند روزه آن روز مكروه است .
8 روز عيد سعيد غدير ( 18 ذى حجه ).
9 روز مباهله ( 24 ذى حجة ).
10 روز اول و سوم و هفتم محرم .
11 روز ميلاد مسعود پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه وآله ( 17 ربيع الاول ).
12 روز پانزدهم جمادى الاولى , و نيز مستحب است روز مبعث حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه وآله ( 27 رجب ) را روزه بگيرد و اگر كسى روزه مستحبى بگيرد واجب نيست آن را به آخر برساند , بلكه اگر برادر مـؤمـنش او را به غذا دعوت كند , مستحب است دعوت او را قبول كند , و در بين روز اگر چه بعد از ظهر باشد افطار نمايد.

( مواردى كه مستحب است انسان از كارهايى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايد -1758-1759 ).
 

1758 - بـراى پـنـج نـفر مستحب است در ماه رمضان - اگر چه روزه نيستند - از كارى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايند.
اول مـسـافـرى كه در سفر كارى كه روزه را باطل مى كند انجام داده باشد و پيش از ظهر به وطنش يا به جايى كه مى خواهد ده روز بماند برسد.
دوم مـسـافرى كه بعد از ظهر به وطنش يا به جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد , و هم چنين است اگر پيش از ظهر برسد در صورتى كه قبلا در سفر افطار كرده باشد.
سوم مريضى كه بعد از ظهر خوب شود , و هم چنين است اگر پيش از ظهر خوب شود و كارى كه روزه را باطل مى كند , انجام داده باشد , و اما چنانچه انجام نداده باشد حكمش در مساله 1576 گذشت .
چهارم زنى كه در بين روز از خون حيض يا نفاس پاك شود.
1759 - مستحب است روزه دار نماز مغرب و عشا را پيش از افطار كردن بخواند.
ولـى اگـر كـسـى منتظر او است يا ميل زيادى به غذا دارد , كه نمى تواند با حضور قلب نماز بخواند , بهتر است اول افطار كند ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضيلت آن بجا آورد.

( احكام خمس ).
 

1760 - در هفت چيز خمس واجب مى شود : اول منفعت كسب .

دوم معدن .
سوم گنج .
چهارم مال حلال مخلوط به حرام .
پنجم جواهرى كه به واسطه غواصى يعنى فرو رفتن در دريا به دست مى آيد.
ششم غنيمت جنگ .
هفتم بنابر مشهور زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد.

( منفعت كسب ).
 

1761 - هـرگاه انسان از تجارت يا صنعت , يا كسبهاى ديگر مالى به دست آورد , اگر چه مثلا نماز و روزه مـيتى را بجا آورده , و از اجرت آن مالى تهيه كند , چنانچه از مخارج سال خود او و عيالاتش زياد بيايد بايد خمس يعنى پنج يك آن را به دستورى كه بعدا گفته مى شود بدهد.
1762 - اگـر از غـيـر كـسب مالى به دست آورد , مثلا چيزى به او ببخشند , چنانچه از مخارج سالش زياد بيايد , خمس آن را بايد بدهد.
1763 - مـهـرى را كـه زن مى گيرد و مالى را كه مرد عوض طلاق خلع اخذ مى نمايد خمس ندارد , و هم چـنـيـن است ارثى كه به انسان مى رسد , از روى قواعد معتبره در ارث و اما اگر مسلمانى كه شيعه است مالى به غير اين راه مانند تعصيب به او به ارث برسد , آن مال از فوايد محسوب مى شود , و خمس آن را بايد بـدهـد و هم چنين اگر ارثى به او برسد از غير پدر و پسر كه گمان رسيدن آن را به خود نداشته , احتياط واجب آن است كه خمس آن ارث را اگر از مخارج سالش زياد بيايد بدهد.
1764 - اگـر مـالـى به ارث به او برسد , و بداند كسى كه اين مال از او به ارث رسيده , خمس آن را نداده , بايد خمس آن را بدهد , و هم چنين اگر در خود آن مال خمس نباشد , و وارث بداند كسى كه آن مال از او به ارث رسيده خمس بدهكار است , بايد خمس را از مال او بدهد , ولى در هر دو صورت اگر كسى كه مال از او به ارث رسيده به دادن خمس عقيده نداشته يا آن كه خمس نمى داده لازم نيست وارث خمس واجب بر او را بپردازد.
1765 - اگر به واسطه قناعت كردن , چيزى از مخارج سال انسان زياد بيايد , بايد خمس آن را بدهد.
1766 - كسى كه ديگرى تمام مخارج او را مى دهد , بايد خمس تمام مالى را كه به دست مى آورد بدهد.
1767 - اگـر مـلـكى را بر افراد معينى مثلا بر اولاد خود وقف نمايد , چنانچه در آن ملك زراعت و درخت كـارى كنند و از آن چيزى به دست آورند , و از مخارج سال آنان زياد بيايد , بايد خمس آن را بدهند , و هم چـنـيـن اگر طور ديگرى هم از آن ملك نفع ببرند , مثلا اجاره آن را بگيرند , بايد خمس مقدارى را كه از مخارج سالشان زياد مى آيد بدهند.
1768 - اگـر مالى را كه فقير بابت صدقه واجب يا مستحبى گرفته از مخارج سالش زياد بيايد , يا از مالى كـه بـه او داده اند منفعتى ببرد , مثلا از درختى كه به او داده اند ميوه اى به دست آورد , و از مخارج سالش زيـاد بـيـايـد , بـايد خمس آن را بدهد ولى اگر مالى را از بابت خمس يا زكاة به او داده باشند لازم نيست خمس خود آن را بدهد.
1769 - اگـر بـا عـيـن پول خمس نداده جنسى را بخرد , يعنى به فروشنده بگويد اين جنس را به اين پول مى خرم چنانچه فروشنده مسلمان اثنا عشرى باشد , ظاهر اين است كه معامله نسبت به جميع مال صحيح اسـت , و بـه جـنـسى كه با اين پول خريده است خمس تعلق مى گيرد , و احتياجى به اجازه و امضاء حاكم شرع نيست .
1770 - اگـر جـنـسـى را بخرد و بعد از معامله قيمت آن را از پول خمس نداده بدهد , معامله اى كه كرده صحيح است , و خمس پولى را كه به فروشنده داده به صاحبان خمس مديون مى باشد.
1771 - اگـر مسلمان اثنا عشرى مالى را كه خمس آن داده نشده بخرد , خمس به عهده فروشنده است و بر خريدار چيزى نيست .
1772 - اگـر چيزى را كه خمس آن داده نشده به مسلمان اثنا عشرى ببخشند , پنج يك آن به عهده خود بخشنده است , و چيزى بر اين شخص نيست .
1773 - اگـر از كـافـر يـا كـسى كه به دادن خمس عقيده ندارد , مالى به دست انسان آيد , واجب نيست خمس آن را بدهد.
1774 - تـاجـر و كاسب و صنعتگر و مانند اينها از وقتى كه شروع به كاسبى مى كنند , يك سال كه بگذرد , بـايـد خـمس آنچه را كه از خرج سالشان زياد مى آيد بدهند , و كسى كه شغلش كاسبى نيست , اگر اتفاقا مـنـفـعـتى ببرد , بعد از آن كه يك سال از موقعى كه فايده برده بگذرد , بايد خمس مقدارى را كه از خرج سالش زياد آمده بدهد.