فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page resale_fazel page next page

مسأله 2500 ـ اگر طلا و نقره را عاريه نمايد و شرط كند كه اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نيست.
مسأله 2501 ـ اگر عاريه دهنده بميرد، عاريه گيرنده بايد چيزى را كه عاريه كرده به ورثه او بدهد.
مسأله 2502 ـ اگر عاريه دهنده طورى شود كه شرعاً نتواند در مال خود تصرف كند مثلا ديوانه شود، عاريه كننده بايد مالى را كه عاريه كرده به ولىّ او بدهد.
مسأله 2503 ـ كسى كه چيزى عاريه داده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس بگيرد و كسى هم كه عاريه كرده هر وقت بخواهد مى تواند آن را پس دهد، و در صورت اوّل اگر پس گرفتن، عرفاً موجب خسارت عاريه گيرنده شود بنابر احتياط واجب بايد مهلت بدهد.
مسأله 2504 ـ عاريه دادن چيزى كه استفاده حلال ندارد مثل آلات لهو و قمار يا ظرف طلا و نقره به جهت استعمال باطل است. و امّا عاريه دادن به جهت زينت نمودن جائز است اگر چه احتياط در ترك است.
مسأله 2505 ـ عاريه دادن گوسفند براى استفاده از شير و پشم آن، و عاريه دادن حيوان نر براى آبستن كردن حيوان مادّه صحيح است و نيز عاريه دادن حيوانات ديگر براى منافع مشروع آنها اشكال ندارد.
مسأله 2506 ـ اگر چيزى را كه عاريه كرده به مالك يا به ولىّ يا به وكيلى كه در مطلق كارها وكالت داشته باشد و يا به وكيلى كه در خصوص عاريه وكالت دارد بدهد و بعد آن چيز تلف شود، عاريه كننده ضامن نيست، ولى اگر بدون اجازه صاحب مال يا وكيل يا ولىّ او آنرا بجائى ببرد اگر چه جائى باشد كه صاحبش معمولا بآنجا مى برده مثلا اتومبيل را در پاركينگى پارك كند كه معمولا صاحبش در آنجا پارك مى كرده و بعد تلف شود يا كسى آنرا تلف كند يا بسرقت برود ضامن است.
مسأله 2507 ـ اگر چيز نجس را براى كارى كه شرط آن پاكى است عاريه دهد، مثلا ظرف نجس را عاريه دهد كه در آن غذا بخورند، بايد نجس بودن آنرا به كسيكه

[419]

عاريه مى كند بگويد، و امّا اگر لباس نجس را براى نماز خواندن عاريه دهد لازم نيست نجس بودنش را اطلاع دهد.
مسأله 2508 ـ چيزى را كه عاريه كرده بدون اجازه صاحب آن نمى تواند به ديگرى اجاره، يا عاريه دهد.
مسأله 2509 ـ اگر چيزى را كه عاريه كرده با اجازه صاحب آن به ديگرى عاريه دهد، چنانچه كسى كه اول آن چيز را عاريه كرده بميرد يا ديوانه شود، عاريه دوّمى باطل نمى شود.
مسأله 2510 ـ اگر بداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است، بايد آن را به صاحبش برساند و نمى تواند به عاريه دهنده بدهد.
مسأله 2511 ـ اگر مالى را كه مى داند غصبى است عاريه كند و از آن استفاده اى ببرد و در دست او از بين برود، مالك مى تواند عوض مال و عوض استفاده اى را كه عاريه كننده برده از او يا از كسى كه مال را غصب كرده مطالبه كند و اگر از عاريه كننده بگيرد، او نمى تواند چيزى را كه به مالك مى دهد از عاريه دهنده مطالبه نمايد.
مسأله 2512 ـ اگر نداند مالى را كه عاريه كرده غصبى است و در دست او از بين برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگيرد، او هم مى تواند آنچه را به صاحب مال داده از عاريه دهنده مطالبه نمايد، ولى اگر چيزى را كه عاريه كرده طلا و نقره باشد، يا عاريه دهنده با او شرط كرده باشد كه اگر آن چيز از بين برود عوضش را بدهد، نمى تواند چيزى را كه به صاحب مال مى دهد، از عاريه دهنده مطالبه نمايد.

[420]

احكام نكاح يا ازدواج

بواسطه عقد ازدواج زن به مرد حلال مى شود، و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم. عقد دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن نشود و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دائمه گويند. و عقد غير دائم آن است كه مدّت زناشوئى در آن معيّن شود، مثلا زن را به مدّت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

احكام عقد

مسأله 2513 ـ در زناشوئى چه دائم و چه غير دائم، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.
مسأله 2514 ـ وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
مسأله 2515 ـ زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند با يكديگر رفتار محرمانه نمايند، و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمى كند، ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام كافى است.
مسأله 2516 ـ اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روز او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند در صورتى كه از گفته زن معلوم شود كه به وكيل

[421]

اختيار كامل داده آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، و اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معيّنى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
مسأله 2517 ـ يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

مسأله 2518 ـ اگر صيغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصَّداقِ الْمَعلُوم (يعنى خود را زن تو نموده به مهرى كه معيّن شده) پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ التَّزْويجَ (يعنى قبول كردم اين ازدواج را) عقد صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِى فاطِمةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى اَحْمَدَ عَلَى الصَّدَاقِ صحيح مى باشد.

دستور خواندن عقد غير دائم

مسأله 2519 ـ اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدّت و مهر را معيّن كردند، چنانچه زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى المُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعلُوم، بعد بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ، صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند اوّل وكيل زن به وكيل مرد بگويد: مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتِى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى هكَذَا، صحيح مى باشد.

[422]

شرايط عقد

مسأله 2520 ـ عقد ازدواج   شرط دارد:
اوّل: آنكه به عربى صحيح خوانده شود. و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را بعربى صحيح بخوانند چنانچه ممكن باشد، احتياط واجب آن است كسى را كه مى تواند بعربى صحيح بخواند وكيل كنند و اگر ممكن نباشد خودشان مى توانند بغير عربى بخوانند. امّا بايد لفظى بگويند كه معنى زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ را بفهماند.
دوّم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن «زَوَّجْتُكَ نَفْسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد بگفتن «قَبِلْتُ التَّزويجَ» زن بودن او را براى خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند، بگفتن «زَوَّجْتُ و قَبِلْتُ» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند زن و شوهر شوند.
سوّم: كسى كه صيغه عقد را مى خواند بايد بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.
چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولىّ آنها صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معيّن كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه   دختر دارد، اگر به مردى بگويد: زَوَّجْتُكَ اِحَدى بَناتى (يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد: قَبِلْتُ يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر معيّن نبوده عقد باطل است.
پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند ولى اگر زن ظاهراً با كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است، عقد صحيح است.
مسأله 2521 ـ اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.
مسأله 2522 ـ كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و قصد انشاء بنمايد و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد مى تواند عقد را بخواند.
مسأله 2523 ـ اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.

[423]

مسأله 2524 ـ اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.
مسأله 2525 ـ پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند پسر يا دختر نابالغ يا ديوانه خود كه با حال ديوانگى بالغ شده است همسر بگيرند، و بعد از آنكه آن طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند مفسده اى نداشته باشد، نمى تواند آن را بهم بزند و اگر مفسده اى داشته يا مصلحت نداشته باشد، عقد فضولى است و مى تواند آن را امضاء كرده يا عقد را بهم بزند.
مسأله 2526 ـ اگر پدر، يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.
مسأله 2527 ـ اگر پدر يا جدّ پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر يا جدّ او بايد مهر زن را بدهند.
مسأله 2528 ـ دخترى كه بحدّ بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بنابر احتياط واجب بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر او لازم نيست.
مسأله 2529 ـ اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جدّ پدرى اجازه بگيرند. و همچنين اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و بخواهد با پسرى كه شرعاً و عرفاً هم كفو او مى باشد ازدواج كند و پدر و جدّ پدرى مانع مى شوند و سخت گيرى مى كنند در اين صورت نيز اجازه آنان لازم نيست، و همينطور اگر دختر باكره نباشد در صورتى كه بكارتش بواسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جدّ لازم نيست.

عيبهايى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد

مسأله 2530 ـ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند به شرط آنكه معلوم شود كه عيب پيش از عقد بوده است:

[424]

اول: ديوانگى. دوم: مرض خوره. سوّم: مرض بَرَص (پيسى). چهارم: كورى. پنجم: زمين گير بودن و در حكم آن است شلى كه شل بودن او واضح باشد. ششم: آن كه افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آن كه گوشت، يا استخوانى يا غده اى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.
مسأله 2531 ـ زن نيز مى تواند در چهار صورت عقد را به هم بزند:
اوّل: ديوانه بودن شوهر، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد ديوانه بوده يا آنكه بعد از عقد چه پيش از نزديكى يا بعد از آن ديوانه شود مى تواند عقد را بهم بزند.
دوّم: نداشتن آلت مردى، چنانچه زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش پيش از عقد آلت مردى نداشته يا بعد از عقد پيش از نزديكى آلت او بريده شده مى تواند عقد را بهم بزند.
سوّم: ناتوانى از نزديكى جنسى، اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد هر   آن مرض بعد از عقد و پيش از نزديكى عارض شده باشد مى تواند عقد را بهم بزند.
چهارم: بيضه هاى او را كشيده باشند، چنانچه زن بعد از عقد بفهمد كه بيضه هاى شوهرش را كشيده اند مى تواند عقد را بهم بزند. در تمام چهار صورتى كه ذكر شد زن مى تواند بدون طلاق عقد را بهم بزند. ولى در صورت سوّم كه ناتوانى جنسى دارد لازم است كه زن به مجتهد جامع الشرائط يا به وكيل او مراجعه نمايد و مجتهد جامع الشرائط شوهر را تا يك سال مهلت مى دهد چنانچه شوهر نتوانست به آن زن يا زنى ديگر نزديكى كند، پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند، و اگر آلت مردى بعد از نزديكى بريده شود و زن عقد ازدواج را فسخ كند، فسخ اثرى ندارد اگر چه احتياط مستحب آنستكه شوهر او را طلاق دهد.
مسأله 2532 ـ اگر مرد يا زن، بواسطه يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
مسأله 2533 ـ اگر بواسطه آن كه مرد عنين است و نمى تواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را به هم بزند شوهر بايد نصف مهر را بدهد. ولى اگر بواسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را بهم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى

[425]

نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.

عدّه اى از زنها كه ازدواج با آنها حرام است

مسأله 2534 ـ ازدواج با زنهائى كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
مسأله 2535 ـ اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى شوند.
مسأله 2536 ـ اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مى شوند.
مسأله 2537 ـ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با دختر او ازدواج كند.
مسأله 2538 ـ عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدربزرگ و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادربزرگ هر چه بالا روند به انسان محرمند.
مسأله 2539 ـ پدر و جدّ شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پائين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
مسأله 2540 ـ اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد، يا صيغه تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج كند.
مسأله 2541 ـ اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى دهد، در بين عدّه نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، بلكه در عدّه طلاق بائن هم كه بعداً بيان مى شود، احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر زنش خود دارى نمايد.
مسأله 2542 ـ انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود، با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم اشكالى ندارد.

[426]

مسأله 2543 ـ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطناً راضى بوده احتياط واجب آن است كه شوهرش از برادر زاده او جدا شود مگر آنكه اجازه دهد.
مسأله 2544 ـ زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر در آيد، مرد مسلمان هم نمى تواند با زنهاى كافره بطور دائم ازدواج كند ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد.
مسأله 2545 ـ اگر انسان پيش از آن كه دختر عمّه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند ديگر نمى تواند با آنان ازدواج نمايد.
مسأله 2546 ـ اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آنكه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از ايشان جدا شود.
مسأله 2547 ـ اگر با زنى غير از عمّه و خاله خود زنا كند، احتياط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود و اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از آن زن جدا شود.
مسأله 2548 ـ اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند آن زن بر او حرام نمى شود و اگر با زنى كه در عدّه متعه، يا طلاق بائن، يا عدّه وفات است زنا كند بعداً مى تواند او را عقد كند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عدّه متعه و عدّه وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
مسأله 2549 ـ اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند، بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد كند و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد نمايد.
مسأله 2550 ـ اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است آن زن بر او حرام مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
مسأله 2551 ـ اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده

[427]

چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن درعدّه است و نمى دانسته اند كه عقد كردن زن در عدّه حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود.
مسأله 2552 ـ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند بايد از او جدا شود و بعداً هم او را براى خود عقد نكند.
مسأله 2553 ـ زن شوهر دار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، اگر مشهوره به زانيه بودن شود احتياط واجب آن است كه شوهر او را طلاق دهد ولى بايد مَهرش را بدهد.
مسأله 2554 ـ زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدّت او را بخشيده يا مدّتش تمام شده، چنانچه بعد از مدّتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوّم عدّه شوهر اوّل تمام بوده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.
مسأله 2555 ـ اگر شخص بالغى با پسر نابالغى لواط كند، مادر، خواهرو دختر پسر بر او حرام مى شود ولى اگر هر دو بالغ باشند يا نابالغباشند يا مفعول بالغ باشد يا شك كند كه بالغ بوده يا دخولشده يا نه بر او حرام نمى شود.
مسأله 2556 ـ اگر با مادر يا خواهر يا دختر پسرى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج و دخول به زوجه با آن پسر لواط كند، آنان بر او حرام نمى شوند و اگر بعد از عقد و پيش از دخول لواط كند بنابر احتياط واجب آن زن بر او حرام مى شود.
مسأله 2557 ـ اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج يا عمره است، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.
مسأله 2558 ـ اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج در حال احرام حرام است واجب است كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند.
مسأله 2559 ـ اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است بجا نياورد، زنش كه بواسطه مُحرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمى شود، و نيز اگر زن طواف

[428]

نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمى شود، ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال مى شوند.
مسأله 2560 ـ اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نُه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضاء نمايد هيچوقت نبايد با او نزديكى كند.
مسأله 2561 ـ زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در كتاب طلاق گفته مى شود با مرد ديگرى ازدواج كند، شوهر اوّل مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

احكام عقد دائم

مسأله 2562 ـ زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود، و بايد خود را براى هر لذّتى كه او مى خواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند. و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر، واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد، يا نداشته باشد مديون زن است.
مسأله 2563 ـ اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نمى رود.
مسأله 2564 ـ مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
مسأله 2565 ـ مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست، ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد بايد خرج سفر او را بدهد.
مسأله 2566 ـ زنى كه از شوهر اطاعت مى كند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه، به مجتهد جامع الشرائط و اگر ممكن نباشد به عدول مؤمنين و اگر آنهم ممكن نباشد به فُسّاق مؤمنين مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد مى تواند، در هر روز به اندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

[429]

مسأله 2567 ـ مرد اگر دو زن داشته باشد و نزديكى از آنها يك شب بماند واجب است نزد ديگرى نيز يك شب در ضمن چهار شب بماند و در غير اينصورت ماندن نزد زن واجب نيست بلى لازم است او را بطور كلى متاركه ننمايد و اولى و احوط اين است كه مرد در هر چهار شب يك شب نزد زن دائمى خود بماند.
مسأله 2568 ـ شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند.
مسأله 2569 ـ اگر در عقد دائم مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهايى كه مثل او هستند بدهد.
مسأله 2570 ـ اگر موقع خواندن عقد دائم براى دادن مهر مدتى معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

مُتعه يا صيغه

مسأله 2571 ـ صيغه كردن زن اگر چه براى لذّت بردن هم نباشد صحيح است.
مسأله 2572 ـ شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكى با متعه خود را ترك كند.
مسأله 2573 ـ زنى كه صيغه مى شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد.
مسأله 2574 ـ زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.
مسأله 2575 ـ زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمى برد، و شوهر هم از او ارث نمى برد.
مسأله 2576 ـ زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او صحيح است و براى آن كه نمى دانسته، حقى به شوهر پيدا نمى كند.
مسأله 2577 ـ زنى كه صيغه شده، مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون

[430]

برود، ولى اگر بواسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مى رود بيرون رفتن او حرام است.
مسأله 2578 ـ اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح و گر نه باطل است.
back page resale_fazel page next page