فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page resale_fazel page next page

مسأله 181 ـ اگر زمينى كه نجس شده مثل شن و ماسه باشد كه آب در آن فرو مى رود با آب قليل آب بكشند ظاهر آن پاك مى شود ولى زير آن نجس مى شود.
مسأله 182 ـ زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود اگر نجس شود با آب قليل پاك مى گردد، ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود و چنانچه آبى كه روى آن ريخته اند از سوراخى بيرون رود همه زمين پاك مى شود و اگر آب خودبخود تخليه نشود چنانچه آنرا با وسيله اى مثل پارچه دستمال، يا وسيله مكنده ديگرى جمع كنند و دوباره آب قليل روى آن بريزند و بنابر احتياط واجب به صورت سابق جمع كنند، پاك مى شود.
مسأله 183 ـ اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كر هم پاك مى شود.
مسأله 184 ـ اگر با شكر نجس قند درست كنند و در آب كر يا جارى بگذارند، پاك نمى شود.

2ـ زمين

مسأله 185 ـ زمين با پنج شرط، كف پا و ته كفش نجس را پاك مى كند.
اوّل: آن كه زمين پاك باشد.
دوّم: آن كه خشك باشد.
سوّم: آن كه اگر عين نجس مثل خن و بول، يا متنجّس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود.
چهارم: زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس، پاك نمى شود.
پنجم: به واسطه راه رفتن نجس شده باشد و اگر به غير از راه رفتن نجس شده باشد، پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است.
مسأله 186 ـ پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده محل اشكال است.
مسأله 187 ـ براى پاك شدن كف پا و تهِ كفش نجس، بهتر است پانزده قدم يا

[43]

بيشتر راه بروند، اگرچه با كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين، نجاست برطرف شود.
مسأله 188 ـ لازم نيست كف پا و ته كفش نجس تر باشد بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك مى شود.
مسأله 189 ـ بعد از آن كه كف پا يا ته كفش نجس، با راه رفتن پاك شد مقدارى از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده مى شود پاك مى گردد.
مسأله 190 ـ كسى كه با دست و زانو راه مى رود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود پاك شدن دست و زانوى او به وسيله راه رفتن محل اشكال است. و همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و مانند اينها.
مسأله 191 ـ اگر بعد از راه رفتن ذره هاى كوچكى از نجاست كه ديده نمى شود، در كف پا يا ته كفش بماند بنابر احتياط واجب بايد آن ذره ها را هم برطرف كرد، ولى باقى بودن بو و رنگ اشكال ندارد.
مسأله 192 ـ آن قسمت از كفش و كف پا كه به زمين نمى رسد به واسطه راه رفتن پاك نمى شود و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن، محل اشكال است، ولى اگر كف جوراب از پوست باشد به وسيله راه رفتن پاك مى شود.

3ـ آفتاب

مسأله 193 ـ آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهائى را كه مانند درب و پنجره در ساختمان به كار برده شده، و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده اند و جزء ساختمان حساب مى شود با شش شرط پاك مى كند.
اوّل: چيز نجس، تر باشد پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب آن را خشك كند.
دوّم: اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از تابيدن آفتاب آن را برطرف كنند.
سوّم: چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمى شود، ولى اگر ابر يا پرده به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند اشكال ندارد.

[44]

چهارم: آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند پس اگر مثلاً چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود پاك نمى گردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد.
پنجم: آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته، يك مرتبه خشك كند، پس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند، و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.
ششم: بين روى زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن مى تابد با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگرى فاصله نباشد.
مسأله 194 ـ آفتاب حصير نجس را پاك مى كند و همچنين درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك مى شود.
مسأله 195 ـ اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، يا ترى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه، آن زمين نجس است، و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب، عين نجاست از زمين برطرف شده يا نه، يا شك كند چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه، آن زمين نجس است.
مسأله 196 ـ اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفى كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمى شود، ولى اگر ديوار به قدرى نازك باشد كه به واسطه تابش به يك طرف، طرف ديگرش هم خشك شود پاك مى گردد.

4ـ اِسْتِحاله

مسأله 197 ـ اگر جنس چيز نجس به طورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى درآيد پاك مى شود، و چنين تغييرى را استحاله مى گويند: مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد. يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود ولى اگر جنس آن عوض نشود مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند تا نان بپزند پاك نمى شود.
مسأله 198 ـ كوزه گلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده نجس است، و بايد از ذغالى كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.
مسأله 199 ـ چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه نجس است.

[45]

مسأله 200 ـ اگر شراب به خودى خود يا به واسطه آن كه چيزى مثل سركه و نمك در آن ريخته اند سركه شود پاك مى گردد.
مسأله 201 ـ شرابى كه از انگور نجس درست كنند، با سركه شدن پاك نمى شود، بلكه اگر نجاستى هم از خارج به شراب برسد احتياط واجب آن است كه بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمايند.
مسأله 202 ـ سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است.
مسأله 203 ـ اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند ضرر ندارد. و نيز اگر پيش از آن كه خرما و كشمش و انگور سركه شود خيار و بادنجان و مانند اينها در آن بريزند اشكال ندارد.

5 ـ سركه شدن آب انگور

مسأله 204 ـ آب انگورى كه جوش آمده پيش از آن كه دو ثلث آن بخار شود، يعنى دو قسمت آن كم شود و يك قسمت آن بماند نجس نيست، ولى خوردن آن حرام است، ولى اگر ثابت شود كه مست كننده است حرام و نجس مى باشد، و فقط با سركه شدن پاك و حلال مى شود.
مسأله 205 ـ اگر مثلاً در يك خوشه غوره يك دانه يا دو دانه انگور باشد چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مى شود آبغوره بگويند و اثرى از شيرينى در آن نباشد و بجوشد، پاك و خوردن آن حلال است.
مسأله 206 ـ چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد حرام نمى شود.

6 ـ انتقال

مسأله 207 ـ اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد، ( يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند) به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود پاك مى گردد، و اين را انتقال گويند. پس خونى كه زالو از انسان مى مكد چون خون زالو به آن گفته نمى شود و مى گويند خون انسان است نجس مى باشد.

[46]

مسأله 208 ـ اگر كسى پشه اى را كه به بدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه مى باشد، پاك است و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزو بدن پشه حساب شود، اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه مى گويند خون پشه است يا خون انسان، نجس مى باشد.

7 ـ اسـلام

مسأله 209 ـ اگر كافر شهادتين بگويد، يعنى بگويد: « اشهدان لا اله الا الله واشهد انّ محمداً رسول الله» مسلمان مى شود و بعد از مسلمان شدن، بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است. ولى اگر موقع مسلمان شدن عين نجاست در بدن او بوده، بايد آن را برطرف كند و جاى آن را آب بكشد. و نيز اگر پيش از مسلمان شدن، عين نجاست برطرف شده باشد لازم است جاى آن را آب بكشد.
مسأله 210 ـ اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلكه اگر در بدن او هم باشد بايد از آن اجتناب كند.
مسأله 211 ـ اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه، پاك است، ولى اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد.

8ـ تَبَعيّت

مسأله 212 ـ تبعيّت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاك شدن چيز نجس ديگر پاك شود.
مسأله 213 ـ اگر شراب سركه شود، ظرف آن هم تا جايى كه شراب موقع جوش آمدن به آن جا رسيده پاك مى شود، و كهنه و چيزى هم كه معمولاً روى آن مى گذارند اگر به آن رطوبت نجس شود، پاك مى گردد. بلكه اگر موقع جوشيدن، سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن پشت ظرف هم پاك مى شود.
مسأله 214 ـ تخته يا سنگى كه روى آن ميت را غسل مى دهند و پارچه اى كه با آن عورت ميت را مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد و همين طور كيسه و صابونى كه با آن شسته مى شود بعد از تمام شدن غسل پاك مى شود.

[47]

مسأله 215 ـ كسى كه چيزى را با دست خود آب مى كشد اگر دست و آن چيز با هم آب كشيده شوند بعد از پاك شدن آن چيز دست او هم پاك مى شود.
مسأله 216 ـ اگر لباس و مانند آن را با آب قليل، آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته اند جدا شود، آبى كه در آن مى ماند پاك است.
مسأله 217 ـ ظرف نجس را كه با آب قليل آب مى كشند، بعد از جداشدن آبى كه براى پاك شدن، روى آن ريخته اند، آب كمى كه در آن مى ماند پاك است.

9ـ برطرف شدن عين نجاست

مسأله 218 ـ اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون، يا متنجس مثل آب نجس، آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شود بدن آن حيوان پاك مى شود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى. مثلاً اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توى دهان لازم نيست.
مسأله 219 ـ اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد، آن غذا پاك است و دندان مصنوعى هم همين حكم را دارد.
مسأله 220 ـ جايى را كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن، اگر نجس شود لازم نيست آب بكشد اگرچه آب كشيدن احوط است.
مسأله 221 ـ اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه هردو خشك باشند نجس نمى شود، و اگر گرد و خاك يا لباس و مانند اينها تر باشد بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.

10ـ اِسْتبْراء حيوان نجاستخوار

مسأله 222 ـ بول و غائط حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است، و اگر بخواهند پاك شود بايد آن حيوان را استبراء كنند، يعنى تا مدّتى كه بعد از آن مدّت ديگر نجاستخوار به آن نگويند، نگذارند نجاست بخورد و خوراك پاك به آن بدهند، و بايد شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را بيست روز، و گوسفند را ده روز و مرغابى را پنج روز، و مرغ خانگى را سه روز، نگذارند، نجاست بخورند و خوراك پاك به آنها بدهند.

[48]

11ـ غائب شدن مسلمان

مسأله 223 ـ اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى مانند ظرف و فرشى كه در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غائب گردد اگر انسان احتمال بدهد كه آن چيز را آب كشيده يا به واسطه آن كه مثلاً آن چيز در آب جارى افتاده پاك شده است، اجتناب از آن لازم نيست.
مسأله 224 ـ اگر خود انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند، آن چيز پاك است. و همچنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار اواست بگويد آن چيز پاك شده، يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد، اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه آن چيز پاك است.
مسأله 225 ـ كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد و لباس هم در تصرّف او باشد اگر بگويد: آب كشيدم، آن لباس پاك است.
مسأله 226 ـ اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى كند، همانند عرف مردم رفتار نمايد و يقين براى او لازم نيست.

احكام ظرفها

مسأله 227 ـ ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده خوردن و آشاميدن در آن ظرف حرام است، و نبايد آن ظرف را در وضو و غسل و كارهايى كه بايد با چيز پاك انجام داد استعمال كنند. بلكه احتياط واجب آن است كه چرم سگ و خوك و مردار اگرچه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.
مسأله 228 ـ خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها، حرام است، حتّى استعمال آنها در زينت اطاق حرام مى باشد، ولى نگاه داشتن آنها حرام نمى باشد
مسأله 229 ـ ساختن ظرف طلا و نقره و اجرتى كه براى آن مى گيرند حرام نيست.
مسأله 230 ـ خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پولى را كه فروشنده مى گيرد

[49]

حرام نيست.
مسأله 231 ـ دستگيره استكان كه از طلا يا نقره مى سازند اگر بعد از برداشتن استكان، به آن ظرف گفته شود، استعمال آن چه به تنهائى و چه با استكان، حرام است و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله 232 ـ استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره داده اند اشكال ندارد.
مسأله 233 ـ اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند چنانچه مقدار آن فلز به قدرى زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله 234 ـ اگر انسان غذائى را كه در ظرف طلا يا نقره است فقط به قصد خالى نمودن ظرف طلا و نقره در ظرف ديگر خالى كند، اين استعمال حرام مى باشد. اما اگر بخواهد غذا را بخورد و چون در ظرف طلا و نقره حرام است غذا را در ظرف ديگر بريزد اشكال ندارد. و در هر صورت غذا خوردن از ظرف دوم كه طلا و نقره نيست اشكال ندارد.
مسأله 235 ـ استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن اگر از طلا يا نقره باشد اشكال ندارد و همچنين عطردان و سرمه دان و مثل اينها.
مسأله 236 ـ استعمال ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى اشكال ندارد ولى براى وضو و غسل در حال ناچارى هم نمى شود ظرف طلا و نقره را استعمال كرد.
مسأله 237 ـ استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر اشكال ندارد.

وضــو

مسأله 238 ـ در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.
مسأله 239 ـ درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى ( جايى كه موى سر بيرون مى آيد) تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست قرار

[50]

مى گيرد بايد شسته شود، و اگر مختصرى از اين مقدار را نشويد وضو باطل است. و براى آن كه يقين كند اين مقدار كاملاً شسته شده بايد كمى از اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 240 ـ اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگتر از حدّ معمول باشد بايد ملاحظه كند كه افراد معمولى تا كجاى صورت خود را مى شويند و او هم تا همانجا را بشويد، و اگر دست و صورتش هردو بر خلاف معمول باشد امّا با هم متناسب باشند لازم نيست ملاحظه معمول را بكند بلكه به دستورى كه در مسأله پيش گفته شد وضو بگيرد، و نيز اگر در پيشانى او مو روئيده يا جلوى سرش مو ندارد بايد به اندازه معمول پيشانى را بشويد.
مسأله 241 ـ اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشه هاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو بررسى كند كه اگر هست برطرف نمايد.
مسأله 242 ـ اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد بايد آب را به پوست برساند، و اگر پيدا نباشد شستن مو كافى است، و رساندن آب به زير آن لازم نيست.
مسأله 243 ـ اگر شك كند كه پوست صورت از لاى مو پيدا است يا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
مسأله 244 ـ شستن توى بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمى شود واجب نيست، ولى براى آن كه يقين كند همه جاهائى كه بايد شسته شود شسته شده، مقدارى از آنها را هم بشويد.
مسأله 245 ـ بايد صورت را بنا بر احتياط واجب از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد وضو باطل است، و دستها را بايد از مرفق به طرف سر انگشتان بشويد.
مسأله 246 ـ اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست به قدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود كافى است.
مسأله 247 ـ بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتها بشويد.
مسأله 248 ـ براى آن كه يقين كند آرنج را كاملاً شسته بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد.

[51]

مسأله 249 ـ كسى كه پيش از شستن صورت، دستهاى خود را تا مچ شسته، در موقع وضو بايد تا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.
مسأله 250 ـ در وضو، شستن صورت و دستها، مرتبه اوّل واجب و مرتبه دوّم جايز و مرتبه سوّم و بيشتر از آن حرام مى باشد، و اگر با يك مشت آب، تمام عضو شسته شود و به قصد وضو بريزد يك مرتبه حساب مى شود چه قصد بكند يك مرتبه را، يا قصد نكند.
مسأله 251 ـ بعد از شستن هر دو دست بايد جلوى سر را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند، و لازم نيست با دست راست باشد يا از بالا به پائين مسح نمايد.
مسأله 252 ـ يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است جاى مسح مى باشد، و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافى است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازاى يك انگشت و از پهنا به اندازه سه انگشت بسته، مسح نمايد.
مسأله 253 ـ لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است. ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند روى قسمتى از پيشانى مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند، يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد، و اگر موهايى را كه به صورت مى ريزد يا به جاهاى ديگر سر مى رسد جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد، يا بر موى جاهاى ديگر سر، كه جلوى آن آمده مسح كند باطل است.
مسأله 254 ـ بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند.
مسأله 255 ـ پهناى مسح پا به هر اندازه باشد كافى است، ولى احتياط مستحب آن است كه با تمام كف دست، روى پا را مسح كند.
مسأله 256 ـ بنا بر احتياط واجب بايد در مسح پا دست را بر سر انگشتها بگذارد و روى پا را به تدريج مسح كند و اگر همه دست را روى پا بگذارد و كمى بكشد صحيح نمى باشد.
مسأله 257 ـ در مسح سر و روى پا بايد دست را روى آنها بكشد، و اگر دست را

[52]

نگهدارد و سر يا پا را بكشد وضو باطل است، ولى اگر موقعى كه دست را مى كشد سر يا پا مختصرى حركت كند اشكال ندارد.
مسأله 258 ـ جاى مسح بايد خشك باشد. و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند مسح باطل است. ولى اگر ترى آن به قدرى كم باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مى شود بگويند فقط از ترى كف دست است اشكال ندارد.
مسأله 259 ـ اگر براى مسح، رطوبتى در كف دست نمانده باشد نمى تواند دست را با آب خارج تر كند، بلكه بايد از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد و با آن مسح نمايد.
مسأله 260 ـ اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر باشد، مى تواند سر را با همان رطوبت مسح كند، و براى مسح پاها از اعضاء ديگر وضو رطوبت بگيرد.
مسأله 261 ـ مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است، ولى اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد، و اگر روى كفش نجس باشد بايد چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
مسأله 262 ـ اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح، آن را آب بكشد بايد تيمم نمايد.

وضوى ارتماسى

مسأله 263 ـ وضوى ارتماسى آن است كه انسان صورت و دستها را به قصد وضو، با مراعات شستن از بالا به پايين در آب فرو برد و يا آنها را در آب فرو برد و به قصد وضو بيرون آورد و اگر موقعى كه دستها را در آب فرو مى برد نيّت وضوء كند و تا وقتى كه آنها را از آب بيرون مى آورد و ريزش آب تمام مى شود به قصد وضوء باشد وضوى او صحيح است.
مسأله 264 ـ در وضوى ارتماسى هم بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود، پس اگر وقتى كه صورت و دستها را در آب فرو مى برد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج

[53]

بيرون آورد.
مسأله 265 ـ اگر وضوى بعضى از اعضاء را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى انجام دهد اشكالى ندارد.

دعاهايى كه موقع وضو گرفتن مستحب است

مسأله 266 ـ كسى كه وضو مى گيرد مستحب است موقعى كه نگاهش به آب مى افتد بگويد: «بِسْمِ اللهِ وبِاللهِ وَالْحَمْدُللهِ الّذى جَعَلَ الْماءَ طَهوُراً وَلَم يَجْعَلْهُ نَجِساً» و موقعى كه پيش از وضو دست خود را مى شويد بگويد: « اللّهمَّ اجْعَلنى مِنَ التّوّابِينَ وَاجْعَلْنِى مِنَ المُتَطَهِّرينَ» و در وقت مضمضه كردن يعنى آب در دهان گرداندن بگويد: «اَللّهُمَّ لَقِّنِىِ حُجَّتِى يَوْمَ اَلْقاكَ وَاَطْلِقْ لِسانِى بِذِكْرِكَ» و در وقت استنشاق يعنى آب در بينى كردن بگويد: «اَللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَىَّ ريحَ الْجَنَّةِ وَاجْعَلْنِى مِمَّن يُشُمُّ ريحَها وَروْحَها وَطيبَها» و موقع شستن صورت بگويد: « اللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجوُهُ وَلا تُسَوِّدْ وَجْهى يَوْمَ تَبْيَضُّ فيهِ الْوُجوُهُ» و در وقت شستن دست راست بخواند: «اللّهُمَّ اَعْطِنِى كِتابِى بِيَمينى وَالْخُلْدَ فِى الجنانِ بِيَسارى وَحاسِبْنى حِساباً يَسيراً» و موقع شستن دست چپ بگويد: «اللّهُمَّ لا تُعْطِنِى كِتابىِ بِشمالىِ وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرِى وَلا تَجْعَلْها مَغْلوُلَةً اِلى عُنُقِى وَاَعوذُبِكَ مِنْ مُقَطِّعاتِ النِّيرانِ» و موقعى كه سر را مسح مى كند بگويد: «اللّهُمَّ غَشِّنِىِ بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفْوِكَ» و در وقت مسح پا بخواند: «اللّهُمَّ ثَبِّتْنِى عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيْهِ الاَْقْدام وَاجْعَلْ سَعْيِى فى ما يُرْضيكَ عَنِّى يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ» .

شرايط وضو

شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است.
شرط اوّل: آب وضو پاك باشد.
شرط دوّم: آب وضو مطلق باشد.
مسأله 267 ـ وضو با آب نجس و آب مضاف باطل است، اگرچه انسان نجس بودن يا مضاف بودن آن را نداند يا فراموش كرده باشد، و اگر با آن وضو نمازى هم خوانده باشد، بايد آن نماز را دوباره با وضوى صحيح بخواند.
مسأله 268 ـ اگرغيرازآب گل آلود مضاف، آب ديگرى براىوضوندارد،

[54]

چنانچهوقت نماز تنگ است بايدتيمم كند، واگروقت دارد بايدصبركند تاآب صاف شود و وضو بگيرد.
شرط سوم: آب وضو مباح باشد.
مسأله 269 ـ وضو با آب غصبى و با آبى كه معلوم نيست صاحب آن راضى است يا نه، حرام و باطل است، ولى اگر سابقاً راضى بوده و انسان نمى داند كه از رضايتش برگشته يا نه، وضو صحيح است، و نيز اگر آب وضو از صورت و دستها در جاى غصبى بريزد، وضوى او صحيح است.
back page resale_fazel page next page