دستور كشتن شتر
(مسأله 3198) اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد،
بايد علاوه بر رعايت پنج شرطى كه براى سربريدن حيوانات گفته شد، كارد يا چيز ديگرى
را كه برنده بوده و از فلزاتى است كه معمولاً با آن كارد مى سازند، در گودى بين
گردن و سينه آن فرو كنند.
(مسأله 3199) وقتى مى خواهند كارد را به گردن شتر فرو
ببرند، بهتر است كه شتر ايستاده باشد، ولى اگر در حالى كه زانوها را به زمين زده يا
به پهلو خوابيده و جلوى بدن آن رو به قبله است، كارد را در گودى گردنش فرو كنند،
اشكال ندارد.
(مسأله 3200) اگر به جاى اين كه كارد را در گودى كردن
شتر فرو كنند سر آن را ببرند، يا گوسفند و گاو و مانند آنها را مثل شتر، كارد در
گودى گردنشان فرو كنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است ولى اگر چهار رگ شتر را
ببرند و تا زنده است به دستورى كه گفته شد، كارد در گودى گردنش فرو كنند، گوشت آن
حلال و بدن آن پاك است، و نيز اگر كارد در گودى گردن گاو يا گوسفند يا مانند اينها
فرو كنند و تا زنده است
[548]
سر آن را ببرند، حلال و پاك مى باشد.
(مسأله 3201) اگر حيوانى سركش شود و نتوانند آن را به
دستورى كه در شرع معيّن شده بكشند يا مثلاً در چاه بيفتد و احتمال بدهند كه در آنجا
بميرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد، چنانچه با چيزى مثل شمشير كه به واسطه
تيزى آن بدن زخم مى شود، به بدن حيوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد، حلال
مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نيست، ولى بايد شرط هاى ديگرى را كه براى سر
بريدن حيوانات گفته شد، دارا باشد.
مستحبّات و مكروهات سر بريدن حيوان
(مسأله 3202) چند چيز در سربريدن حيوانات مستحب است:
اوّل: هنگام سر بريدن گوسفند، دو دست و يك پاى آن را ببندند و پاى ديگرش را
باز بگذارند و هنگام سر بريدن گاو، چهار دست و پاى آن را ببندند و دُم آن را باز
بگذارند و هنگام كشتن شتر، دو دست آن را از پايين تا زانو يا تا زير بغل به يكديگر
ببندند و پاهايش را باز بگذارند، و مستحب است مرغ را بعد از سربريدن، رها كنند تا
پر و بال بزند. دوم: كسى كه حيوان را مى كُشد رو به قبله باشد. سوم:
پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند. چهارم: كارى كنند كه حيوان كمتر
اذيّت شود، مثلاً كارد را خوب تيز كنند و با عجله سر حيوان را ببرند.
(مسأله 3203) چند چيز در سر بريدن حيوانات مكروه است:
اوّل: آن كه كارد را پشت حلقوم فرو كنند و به طرف جلو بياورند كه حلقوم از
پشت آن بريده شود. دوم: در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را ببيند.
سوم: در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى
ندارد. چهارم: خود انسان چهارپايى را كه پرورش داده است بكشد.
احكام شكار كردن با اسلحه
(مسأله 3204) اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار
كنند، با پنج شرط حلال مى شود و بدن آن پاك است:
اوّل: آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد، يا مثل نيزه و تير،
تيز باشد كه
[549]
به واسطه تيز بودن، بدن حيوان را پاره كند، و اگر به
وسيله دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند، پاك نمى شود و خوردن آن
هم حرام است، و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند، چنانچه گلوله آن تيز باشد كه در
بدن حيوان فرو رود و آن را پاره كند، پاك و حلال است و اگر گلوله تيز نباشد بلكه با
فشار در بدن حيوان فرو رود و حيوان را بكشد يا به واسطه حرارتش بدن حيوان را
بسوازند و در اثر سوزاندن، حيوان بميرد، پاك و حلال بودن آن اشكال دارد. دوم:
كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان يا بچّه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد، و اگر
كافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى كند حيوانى
را شكار نمايد، آن شكار حلال نيست. سوم: اسلحه را به قصد شكار كردن حيوان به
كار برد و اگر مثلاً جاى ديگرى را نشانه گيرى كند و اتّفافاً حيوان را بكشد، آن
حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است. چهارم: در وقت به كار بردن اسلحه،
نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد، شكار حلال نمى شود ولى اگر فراموش
كند، اشكال ندارد. پنجم: وقتى به نزد حيوان برسد، مرده باشد يا اگر زنده
باشد، به اندازه سربريدن آن وقت نباشد، و چنانچه به اندازه سربريدن وقت باشد و سر
حيوان را نبرد تا بميرد، حرام است.
(مسأله 3205) اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند و يكى از
آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد، يا يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نام
خدا را نبرد، آن حيوان حلال نيست.
(مسأله 3206) اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند،
مثلاً در آب بيفتد و انسان بداند كه حيوان به واسطه تير و افتادن در آب جان داده،
حلال نيست بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نه، حلال نمى باشد.
(مسأله 3207) اگر با اسلحه غصبى يا سگ غصبى حيوانى را
شكار كند، شكار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از اين كه گناه كرده، بايد
اجرت اسلحه يا سگ را به صاحب آن بدهد.
(مسأله 3208) اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن
با آن صحيح است ـ با شرط هايى كه در مسائل گذشته گفته شد ـ حيوانى را دو قسمت كنند
و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، اگر به
واسطه همين قسمت شدن جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است و اگر حيوان زنده باشد و
براى
[550]
سر بريدن با آداب شرع، وقت تنگ باشد، قسمتى كه سر و
گردن ندارد حرام و قسمتى كه سر و گردن دارد حلال است، و اگر براى سر بريدن وقت
باشد، آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر اگر سر آن را به دستورى كه
در شرع معيّن شده ببرند حلال است، به شرط آن كه در زمان بريدن سر، زنده باشد، اگرچه
زنده ماندن آن ممكن نباشد و در حال جان دادن باشد.
(مسأله 3209) اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار
كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و
قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر زنده باشد و سر آن را به دستورى كه در شرع معيّن شده
ببرند، حلال است، به شرط آن كه در زمان بريدن سر، زنده باشد، اگرچه زنده ماندن آن
ممكن نباشد و در حال جان دادن باشد.
(مسأله 3210) اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و
بچّه زنده اى از شكم آن بيرون آيد، چنانچه آن بچّه را به دستورى كه در شرع معيّن
شده سر ببرند، حلال و گرنه حرام مى باشد.
(مسأله 3211) اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و
بچّه مرده اى را از شكم آن بيرون آورند، چنانچه خلقت آن بچّه كامل باشد و مو يا پشم
در بدن آن روييده باشد، پاك و حلال است.
شكار كردن با سگ شكارى
(مسأله 3212) اگر سگ شكارى، حيوانِ وحشى حلال گوشتى را
شكار كند، با شش شرط گوشت آن پاك و حلال است:
اوّل: سگ به گونه اى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار
بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد، ولى اگر در وقت نزديك شدن به
شكار با جلوگيرى نايستد، مانعى ندارد و احتياط واجب آن است كه اگر عادت داشته باشد
كه پيش از رسيدن صاحب خود شكار را بخورد، از شكار آن اجتناب كنند، ولى اگر اتّفاقاً
شكار را بخورد، اشكال ندارد.
دوم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار
[551]
كند، خوردن آن حيوان حرام است، بلكه اگر از پيش خود
دنبال شكار رود و بعد صاحب آن بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند ـ اگرچه به
واسطه صداى صاحب آن شتاب كند ـ بنابر احتياط واجب، بايد از خوردن آن شكار خوددارى
نمايند.
سوم: كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد يا بچّه مسلمان كه خوب و بد را
بفهمد، و اگر كافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله)
مى كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.
چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن
شكار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد، اشكال ندارد و اگر وقت فرستادن سگ نام
خدا را عمداً نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد، بنابر احتياط
واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.
پنجم: شكار به واسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد، پس اگر سگ شكار
را خفه كند يا شكار از دويدن يا ترس بميرد، حلال نيست.
ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد يا اگر زنده باشد،
به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد، و چنانچه وقتى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت
باشد ـ مثلاً حيوان چشم يا دم خود را حركت دهد يا پاى خود را به زمين بزند ـ چنانچه
سر حيوان را نبرد تا بميرد، حلال نيست.
(مسأله 3213) كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه
بتواند سر حيوان را ببرد، چنانچه به نحو معمول و با شتاب كارد را بيرون آورد و وقت
سر بريدن بگذرد و آن حيوان بميرد، حلال است ولى اگر مثلاً به واسطه تنگ بودنِ غِلاف
يا چسبندگى آن بيرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد، حلال نمى شود، و نيز اگر
چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، واجب است كه از
خوردن آن خوددارى كند.
(مسأله 3214) اگر چند سگ را براى شكار رها كنند، چنانچه
همه آنها داراى شرايط شكار باشند، شكار حلال است ولى اگر يكى از آنها داراى شرايط
نباشد، شكار نجس و حرام مى شود، و نيز اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و يكى از
آنها كافر باشد يا عمداً نام خدا را نگويد، آن شكار حرام است.
(مسأله 3215) اگر سگ را براى شكار حيوان مخصوصى بفرستد
و آن سگ حيوان
[552]
ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نيز اگر
آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.
(مسأله 3216) اگر «باز» يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى
حيوانى را شكار كند، آن شكار حلال نيست ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد و به
دستورى كه در شرع معيّن شده سر آن ببرند، حلال است.
صيد ماهى
(مسأله 3217) اگر ماهى پولكدار را زنده از آب بگيرند و
بيرون آب جان بدهد، پاك و خوردن آن حلال است، و چنانچه در آب بميرد پاك است ولى
خوردن آن حرام مى باشد و ماهى بدون پولك را اگرچه زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان
بدهد، حرام است.
(مسأله 3218) اگر ماهى از آب بيرون بيفتد يا موج آن را
بيرون بيندازد يا آب فرو رود و ماهى در خشكى بماند، چنانچه پيش از آن كه بميرد با
دست يا به وسيله ديگرى كسى آن را بگيرد، بعد از جان دادن، حلال است.
(مسأله 3219) كسى كه ماهى را صيد مى كند لازم نيست
مسلمان باشد و در هنگام گرفتن، نام خدا را ببرد ولى مسلمان بايد بداند كه آن را
زنده گرفته و در خارج از آب جان داده است.
(مسأله 3220) ماهى مرده اى كه معلوم نيست آن را زنده از
آب گرفته اند يا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد، حلال است و اگر در دست كافر
باشد، اگرچه بگويد: «آن را زنده گرفته ام» حرام مى باشد، مگر اين كه اطمينان حاصل
شود كه راست مى گويد.
(مسأله 3221) خوردن ماهى زنده اشكال ندارد.
(مسأله 3222) اگر ماهى زنده را بريان كنند يا در بيرون
آب پيش از جان دادن بكشند، خوردن آن اشكال ندارد.
(مسأله 3223) اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند و يك
قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد، خوردن قسمتى را كه بيرون آب مانده اشكال
ندارد.
صيد مَلخ
[553]
(مسأله 3224) اگر ملخ را با دست يا به وسيله
ديگرى زنده بگيرند، بعد از جان دادن، خوردن آن حلال است و لازم نيست كسى كه آن را
مى گيرد مسلمان باشد و در هنگام گرفتن، نام خدا را ببرد ولى اگر ملخ مرده اى در دست
كافر باشد و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته يا نه، اگرچه بگويد: «زنده گرفته ام»،
حلال نيست مگر اين كه اطمينان حاصل شود كه راست مى گويد.
(مسأله 3225) خوردن ملخى كه بال در نياورده و نمى تواند
پرواز كند، حرام است.
احكام خوردنى ها و آشاميدنى ها
(مسأله 3226) خوردن گوشت پرنده اى كه مثل شاهين چنگال دارد حرام است و
احتياط واجب ترك خوردن گوشت پرستو و هُدهُد است.
(مسأله 3227) از حيوانات دريايى ماهى پولكدار حلال است،
اگرچه پولك هاى آن هنگام صيد يا به واسطه عوارض ديگرى ريخته باشد، همان گونه كه
برخى از ماهى ها تنها پولك هاى اطراف گوش آنها نمايان است; و ماهى بدون پولك حرام
است، همچنان كه ساير حيوانات دريايى نظير نهنگ، خرچنگ و قورباغه نيز حرام مى باشند،
البته مِيگو (روبيان) نيز جزء حيوانات دريايى حلال گوشت است.
(مسأله 3228) از چهارپايان اهلى گوشت شتر، گاو و گوسفند
حلال است و اگر كسى با آنها وَطى كند ـ يعنى نزديكى نمايد ـ ادرار و سرگين آنها نجس
مى شود و آشاميدن شير آنها حرام است و بايد بدون آن كه تأخير بيفتد آن حيوان را
بكشند و بسوزانند و كسى كه با آن وطى كرده پول آن را به صاحبش بدهد، بلكه اگر با
چهارپاى ديگرى هم نزديكى كند، شير آن حرام مى شود.
(مسأله 3229) خوردن گوشت اسب، قاطر و الاغ مكروه است و
اگر كسى با آنها نزديكى نمايد، حرام مى شوند و بايد آنها را از شهر بيرون ببرند و
در جاى ديگر
[554]
بفروشند.
(مسأله 3230) از چهارپايان وحشى گوشت آهو، گوزن، گاو
وحشى، قوچ، بز كوهى و گورخر حلال است.
(مسأله 3231) اگر چيزى را كه روح دارد از بدن حيوان
زنده جدا نمايند، مثلاً دنبه يا مقدارى گوشت از گوسفند زنده ببُرند، نجس و حرام
مى باشد.
(مسأله 3232) خوردن پانزده چيز از حيوانات حلال گوشت،
حرام است:
1 ـ خون 2 ـ فَضله (مدفوع) 3 ـ نَرِى 4 ـ فَرْج 5 ـ بچّه دان 6
ـ غُدد كه آن را دُشْوِل مى گويند 7 ـ تخم كه آن را دُنْبلان مى گويند 8 ـ غده اى
كه در مغز كلّه است و به شكل نخود مى باشد 9 ـ مغز حرام كه در ميان تيره پشت است 10
ـ پِى كه در دو طرف تيره پشت است 11 ـ زهره دان 12 ـ سَپُرز (طَحال) 13 ـ ادراردان
(مثانه) 14 ـ عدسى و سياهى چشم 15 ـ چيزى كه در ميان سُم است و به آن «ذات الاشاجع»
مى گويند.
(مسأله 3233) خوردن سرگين و آب دماغ حرام است و احتياط
واجب آن است كه از خوردن ادرار در غير شتر و از خوردن چيزهاى خبيث ديگر كه طبيعت
انسان از آن متنفّر است اجتناب كنند، ولى اگر چيزهاى خبيث پاك باشد و مقدارى از آن
به گونه اى با چيز حلال مخلوط شود كه عرفاً به حساب نيايد، خوردن آن اشكال ندارد.
(مسأله 3234) خوردن كمى از تربت حضرت سيدالشهداء(عليه
السلام) براى شفا، و خوردن گِل داغستان و گِل اَرمنى براى معالجه، اگر علاج منحصر
به خوردن آنها باشد، اشكال ندارد.
(مسأله 3235) فرو بردن آب بينى و خلط سينه كه در دهان
آمده حرام نيست و نيز فرو بردن غذايى كه هنگام خلال كردن، از لاى دندان بيرون
مى آيد، اگر طبيعت انسان از آن متنفّر نباشد، اشكال ندارد.
(مسأله 3236) تخم ماهى حلال گوشت (خاويار) ـ هرچند نرم
و لَزِج باشد ـ حلال است، و تخم ماهى حرام گوشت ـ هرچند سفت و خشن باشد ـ حرام
مى باشد و اگر در موردى مشتبه شود كه از قبيل حلال است يا حرام، بنابر احتياط اگر
لَزِج و نرم باشد، از مصرف آن خوددارى شود و اگر سفت و زبر باشد، خوردن آن حلال
است.
(مسأله 3237) خوردن گوشت و شير حيوان نجس العين ـ سگ و
خوك ـ و حيوانات
[555]
درنده اى كه معمولاً نيش و چنگال دارند، مانند شير،
پلنگ، يوزپلنگ، گرگ، كفتار، شغال، روباه و گربه و نيز حيواناتى كه مسخ شده اند،
مانند فيل، خرس، بوزينه و خرگوش، حرام مى باشد.
(مسأله 3238) خوردن گوشت جانوران ريز و خزندگان و انواع
حشرات مانند موش، مار، سوسمار، مارمولك، خرچنگ، عقرب، سوسك، زنبور، مورچه، مگس،
پشه، شب پره و انواع كرم ها حرام است.
(مسأله 3239) معمولاً پرندگان حلال گوشت از حرام گوشت
به دو راه شناخته مى شوند:
اوّل: اين كه هنگام پرواز، بال زدن آنها بيشتر از بال نزدن آنها باشد، پس آن
دسته كه بال زدن آنها بيشتر است حلالند و آن دسته كه بيشتر بال را نگه مى دارند
حرام مى باشند.
دوم: آن دسته كه سنگدان يا چينه دان يا انگشت جدايى مانند شست انسان دارند
حلال، و آن دسته كه اينها را ندارند حرام مى باشند.
(مسأله 3240) تخمِ پرندگان حلال گوشت حلال، و تخمِ
پرندگان حرام گوشت حرام است، و اگر بين حلال و حرام مشتبه شود، تخم هايى كه دو طرف
آن مساوى باشد، حرام است و تخم هايى كه يك طرف آن باريكتر باشد، حلال است.
(مسأله 3241) حيوان اهلىِ حلال گوشت به يكى از سه راه
حرام گوشت مى شود:
اوّل: اين كه «جَلاّل» باشد، يعنى خوراك آن بر حسب عادت منحصر به مدفوع
انسان شده باشد كه در اين صورت گوشت و شير آن حرام و بنابر احتياط واجب ادرار و
مدفوع و عرق آن نجس مى باشد.
دوم: اين كه انسان با حيوان چهارپا نزديكى كند كه در اين صورت گوشت و شير
و بنابر احتياط نسل آن حرام مى شود، و بنابر احتياط واجب ادرار و مدفوع آن نيز نجس
است.
سوم: برّه و بزغاله كه از شير خوك بخورد تا رشد كند و استخوان آن محكم شود
كه در اين حالت گوشت و شير و نسل آنها حرام مى شود، و بنابر احتياط واجب ادرار و
مدفوع آنها نيز نجس است.
(مسأله 3242) حيوانى كه با آن نزديكى شده اگر با
حيوانات ديگر مخلوط و مشتبه
[556]
شده باشد، بايد از راه قرعه آن را تعيين نمايند، بدين
گونه كه اوّل گله را دو نصف مى كنند و پس از قرعه آن نصف را كه مشخّص شده باز دو
نصف مى كنند تا بالاخره آن حيوان مشخّص شود.
(مسأله 3243) خوردن، آشاميدن، تزريق و يا استعمال چيزى
كه براى جسم يا روح انسان ضرر قابل توجّه دارد، حرام است ولى اگر در موردى به نظر
پزشك متخصّص و مطمئن درمان بيمارى منحصر به آن باشد، در حدّ ضرورت اشكال ندارد.
(مسأله 3244) آشاميدن شراب، حرام و در بعضى از اخبار
بزرگ ترين گناه شمرده شده است و اگر كسى آن را حلال بداند، در صورتى كه متوجّه باشد
كه لازمه حلال دانستن آن تكذيب خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى باشد كافر است.
از حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت شده است كه فرمودند: «شراب ريشه بدى ها
و منشأ گناهان است، و كسى كه شراب مى خورد، عقل خود را از دست مى دهد، و در آن
هنگام خدا را نمى شناسد، و از هيچ گناهى باك ندارد، و احترام هيچ كس را نگه
نمى دارد، و حقّ خويشان نزديك را رعايت نمى كند، و از زشتى هاى آشكار رو
نمى گرداند، و روح ايمان و خداشناسى از بدن او بيرون مى رود، و روح ناقص خبيثى كه
از رحمت خدا دور است در او مى ماند، و خدا و فرشتگان و پيامبران(عليهم السلام) و
مؤمنين، او را لعنت مى كنند و تا چهل روز نماز او قبول نمى شود و روز قيامت روى او
سياه است، و زبان از دهانش بيرون مى آيد و آب دهان او به سينه اش مى ريزد و فرياد
تشنگى او بلند است.»(1)
(مسأله 3245) سر سفره اى كه در آن شراب مى خورند، اگر
انسان يكى از آنان حساب شود، بنابر احتياط واجب نبايد نشست و غذا خوردن از آن سفره
حرام است.
(مسأله 3246) بر هر مسلمان واجب است مسلمان ديگرى را كه
نزديك است از گرسنگى يا تشنگى بميرد، نان و آب داده و او را از مرگ نجات دهد.
(مسأله 3247) كسى كه بر اثر گرسنگى يا تشنگى به حدّ
اضطرار رسيده و چيز حلال به دست نمى آورد، مى تواند به حدّى كه خطر را از خود دفع
نمايد، از چيز حرام بخورد يا بياشامد، و اگر ناچار شود از مال شخص ديگرى بخورد بايد
عوض آن را بدهد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ فروع كافى،ج5، كتاب الاشربة، باب «شارب الخمر»،
حديث16،ص399.
[557]
(مسأله 3248) خوردن و آشاميدن از منزل يا باغ
بستگان نزديك انسان مانند پدر، مادر، فرزند، همسر، برادر، خواهر، عمو، عمّه، دايى،
خاله، و نيز دوستان و كسى كه منزل و كار خود را به انسان محوّل نموده است، در صورتى
كه اطمينان يا گمان به راضى نبودن آنان نداشته باشد، جايز است.
مستحبّات و مكروهات خوردن و آشاميدن
(مسأله 3249) چند چيز در غذا
خوردن مستحب است:
اوّل: هر دو دست را پيش از غذا بشويد. دوم: بعد از غذا دست خود را
بشويد و با دستمال خشك كند. سوم: ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند و
بعد از همه دست بكشد و پيش از غذا اوّل ميزبان دست خود را بشويد، بعد كسى كه طرف
راست او نشسته و همين طور تا برسد به كسى كه طرف چپ او نشسته، و بعد از غذا اوّل
كسى كه طرف چپ ميزبان نشسته دست خود را بشويد و همين طور تا به طرف راست ميزبان
برسد. چهارم: در اوّل غذا «بسم الله» بگويد، ولى اگر سر يك سفره چند جور غذا
باشد، در وقت خوردن هر كدام آنها، گفتن «بسم الله» مستحب است. پنجم: با دست
راست غذا بخورد. ششم: اگر با دست غذا مى خورد، با سه انگشت يا بيشتر غذا
بخورد و با دو انگشت نخورد. هفتم: اگر چند نفر سر يك سفره نشسته باشند، هر
كسى از غذاى جلوى خودش بخورد. هشتم: لقمه را كوچك بردارد. نهم: سر
سفره زياد بنشيند و غذا خوردن را طول بدهد. دهم: غذا را خوب بجود.
يازدهم: بعد از غذا، خداوند متعال را حمد كند. دوازدهم: انگشتان را
بليسد. سيزدهم: بعد از غذا خلال نمايد، ولى با چوب انار و چوب ريحان و نِى و
برگ درخت خرما خلال نكند. چهاردهم: آنچه بيرون سفره مى ريزد جمع كند و
بخورد، ولى اگر در بيابان غذا مى خورد، مستحب است آنچه مى ريزد، براى پرندگان و
حيوانات بگذارد. پانزدهم: در اوّل روز و اوّل شب غذا بخورد و در بين روز و
در بين شب غذا نخورد. شانزدهم: بعد از خوردن غذا مقدارى به پشت بخوابد و پاى
راست را روى پاى چپ بيندازد. هفدهم: در اوّل غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم: ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.
(مسأله 3250) چند چيز در غذا خوردن مكروه است:
[558]
اوّل: در حال سيرى غذا خوردن. دوم:
پر خوردن، در خبر است كه: «خداوند متعال بيشتر از هر چيز از شكم پُر تنفّر
دارد.»(1) سوم: نگاه كردن به صورت ديگران در هنگام غذا خوردن. چهارم:
خوردن غذاى داغ. پنجم: فوت كردن به چيزى كه مى خورد يا مى آشامد. ششم:
بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چيز ديگرى شدن. هفتم: پاره كردن نان با
كارد. هشتم: گذاشتن نان زير ظرف غذا. نهم: پاك كردن گوشتى كه به
استخوان چسبيده به گونه اى كه چيزى در آن نماند. دهم: پوست كندن ميوه هايى
كه معمولا با پوست مصرف مى شوند. يازدهم: دور انداختن ميوه پيش از آن كه
كاملاً آن را بخورد.
(مسأله 3251) در آشاميدن آب چند چيز مستحب است:
اوّل: آب را به طور مكيدن بياشامد. دوم: در روز ايستاده آب بخورد.
سوم: پيش از آشاميدن آب «بسم الله» و بعد از آن «الحمدالله» بگويد. چهارم:
به سه نفس آب بياشامد. پنجم: از روى ميل آب بياشامد. ششم: بعد از
آشاميدن آب حضرت ابا عبدالله(عليه السلام) و اهل بيت و ياران ايشان را ياد كند و
قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.