فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page fehrest page next page

(مسأله 2163) «حجّ» زيارت كردن خانه خداوند متعال و انجام دادن اعمالى است كه دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر هر كسى كه اين شرايط را دارا باشد، يك مرتبه واجب مى شود:

اوّل: آن كه بالغ باشد.دوم: آن كه عاقل و آزاد باشد.سوم: به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود كار حرامى را كه اهميّت آن در شرع مقدّس از حجّ بيشتر است انجام دهد، يا عمل واجبى را كه از حجّ مهم تر است ترك نمايد.چهارم: آن كه مستطيع باشد; يعنى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ آل عمران (3):96 و 97 ـ نهج البلاغه، خطبه 1.

2 ـ مائده (5):97.

3 ـ وسائل الشيعة، كتاب الحجّ، باب اوّل از ابواب «وجوب الحجّ و شرايطه»، حديث18.

[343]

توانايى كه شرايط آن گفته مى شود را داشته باشد، و شرايط استطاعت عبارت است از:

1 ـ آن كه توشه راه و چيزهايى را كه بر حسب حال خود در سفر به آن احتياج دارد و در كتاب «مناسك حجّ و عمره» گفته شده دارا باشدو نيز وسيله سفر يا مالى كه بتواند آنها را تهيّه كند داشته باشد.

2 ـ سلامت مزاج و توانايى آن را داشته باشد كه بتواند به مكّه برود و اعمال حجّ را بجا آورد.

3 ـ در راه مانعى از رفتن و برگشتن نباشد و اگر راه را بسته باشند يا انسان بترسد كه در راه جان يا عرض او از بين برود يا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نيست، ولى اگر از راه ديگرى بتواند برود ـ اگرچه دورتر باشد، در صورتى كه مشقّت زياد نداشته باشد و خيلى غير متعارف نباشد ـ بايد از آن راه برود.

4 ـ به اندازه بجا آوردن اعمال حجّ وقت داشته باشد.

5 ـ مخارج كسانى را كه خرجى آنان بر او واجب است، مثل زن و بچّه ومخارج افرادى را كه مردم خرجى دادن به آنها را لازم مى دانند; داشته باشد.

6 ـ بعد از برگشتن از حجّ، كسب، زراعت، عايدى ملك، يا راه ديگرى براى تأمين معاش خود داشته باشد كه مجبور نشود به زحمت زندگى كند.

(مسأله 2164) كسى كه بدون داشتن خانه مِلكى رفع احتياجش نمى شود، اگر نداشتن خانه ملكى موجب حرج و مشقّت براى او باشد، وقتى حجّ بر او واجب است كه پول خانه را هم داشته باشد.

(مسأله 2165) زنى كه مى تواند مكّه برود، اگر بعد از برگشتن از حجّ از خود مالى نداشته باشد و شوهرش هم مثلاً فقير باشد و خرجى او را ندهد و ناچار شود كه به سختى زندگى كند، حجّ بر او واجب نيست.

(مسأله 2166) كسى كه در راه حجّ براى خدمتگزارى يا رانندگى يا خبرنگارى وامثال اينها اجير مى شود، يا به عنوان روحانى كاروان يا ناظر يا پزشك يا پرستار و يا به عناوين ديگرى او را به حجّ مى برند و مى تواند با انجام كارهاى خدماتى بدون زحمت حجّ كامل را بجا آورد و هزينه افراد تحت تكفّل خود را نيز تا هنگام برگشت دارد، پس از پذيرفتن مسؤوليت اين قبيل خدمات حجّ بر او واجب مى شود; و اين قبيل افراد لازم نيست بعد از

[344]

برگشتن سرمايه و ملكى داشته باشند.

(مسأله 2167) اگر كسى توشه راه و وسيله سفر حجّ را نداشته باشد و ديگرى به او بگويد: «حجّ بجا بياور، من خرج تو و افراد تحت تكفّل تو را هنگامى كه در سفر حجّ هستى مى دهم»، در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه خرج او را مى دهد حجّ بر او واجب مى شود.

(مسأله 2168) اگر خرجى رفت و برگشت و خرجى افراد تحت تكفّل كسى را در مدّتى كه به مكّه مى رود و برمى گردد به او ببخشند و با او شرط كنند كه حجّ كند، اگرچه قرض داشته باشد و در هنگام برگشتن هم مالى كه بتواند با آن زندگى كند نداشته باشد، بايد قبول نمايد و حجّ بر او واجب مى شود.

(مسأله 2169) اگر مخارج رفت و برگشت و مخارج افراد تحت تكفّل كسى را در مدّتى كه به مكّه مى رود و برمى گردد به او بدهند و بگويند: «حجّ بجا بياور» ولى ملك او نكنند، در صورتى كه اطمينان داشته باشد كه از او پس نمى گيرند، حجّ بر او واجب مى شود.

(مسأله 2170) اگر مقدارى مال كه براى حجّ كافى است به كسى بدهند و با او شرط كنند كه در راه مكّه خدمتگزارى كسى كه مال را داده بنمايد، حجّ بر او واجب نمى شود.

(مسأله 2171) اگر مقدارى مال به كسى بدهند و حجّ بر او واجب شود، چنانچه حجّ نمايد ـ هر چند بعداً مالى از خود پيدا كند ـ ديگر حجّ بر او واجب نمى شود.

(مسأله 2172) اگر براى تجارت، مثلاً تا جدّه برود و مالى به دست آورد كه اگر بخواهد از آن جا به مكّه رود توانايى داشته باشد، بايد حجّ كند و در صورتى كه حجّ نمايد ـ اگرچه بعداً مالى پيدا كند كه بتواند از وطن خود به مكّه رود ـ ديگر حجّ بر او واجب نيست.

(مسأله 2173) اگر از طرف دولت براى حجّ در سال هاى آينده ثبت نام كنند و راهى براى حجّ جز اين طريق نباشد، كسانى كه هنگام ثبت نام استطاعت مالى دارند واجب است اسم خود را بنويسند، هرچند در همان سال قرعه به نامشان اصابت نكند; و اگر كوتاهى نمايند و ثبت نام نكنند حجّ بر آنان مستقر مى شود; بلكه اگر كسى فعلاً استطاعت مالى نداشته باشد، ولى بداند كه به زودى مستطيع مى شود و در آن وقت ديگر ثبت نام نمى كنند، اگر بتواند بايد اسم خود را بنويسد.

(مسأله 2174) اگر كسى مستطيع شود و به مكّه نرود و فقير شود، بايد اگرچه با

[345]

زحمت هم باشد بعداً حجّ كند; و اگر به هيچ قسم نتواند حج برود، چنانچه كسى او را براى حجّ اجير كند، بايد به مكّه رود و حجّ كسى را كه براى او اجير شده بجا آورد و تا سال بعد در مكّه بماند و براى خود حجّ نمايد. ولى اگر ممكن باشد كه اجير شود و اجرت را به گونه اى نقد بگيرد و كسى كه او را اجير كرده راضى شود كه حجّ او را در سال بعد بجا آورد، بايد سال اوّل براى خود و سال بعد براى كسى كه اجير شده حجّ نمايد.

(مسأله 2175) اگر در سال اولى كه مستطيع شده به مكّه رود و در وقت معيّنى كه دستور داده اند ـ بدون اين كه سستى و تأخير كند ـ به عرفات و مشعرالحرام نرسد، چنانچه در سال هاى بعد مستطيع نباشد حجّ بر او واجب نيست. ولى اگر از سال هاى پيش مستطيع بوده و به مكّه نرفته، اگرچه با زحمت هم باشد، بايد حجّ به جا آورد.

(مسأله 2176) اگر در سال اوّلى كه مستطيع شده حجّ نكند و بعد به واسطه پيرى يا بيمارى و ناتوانى نتواند حجّ نمايد و نااميد باشد از اين كه بعداً خود او حجّ كند، بايد ديگرى را از طرف خود به مكّه بفرستد; بلكه اگر در سال اوّلى كه به قدر رفتن حجّ مال پيدا كرده، به واسطه پيرى يا بيمارى يا ناتوانى نتواند حجّ كند، احتياط مستحب آن است كه كسى را از طرف خود بفرستد تا حجّ نمايد.

(مسأله 2177) كسى كه از طرف ديگرى براى حجّ اجير شده، مى تواند طواف نساء را از طرف او بجا آورد، ولى احتياط آن است كه به نيّت ما فى الذّمة بجا آورد، و اگر بجا نياورد، زن بر آن اجير حرام مى شود.

(مسأله 2178) اگر طواف نساء را صحيح بجا نياورد يا فراموش كند، چنانچه در بين راه يا بعد از مراجعت به وطن يادش بيايد، بايد در صورت امكان دوباره به مكّه برگردد و آن را انجام دهد و در صورت عدم تمكّن از بازگشت خود، يا داشتن مشقّت فوق العاده، ديگرى را براى انجام آن نايب بگيرد تا زن بر او حلال شود.

نيابت در حجّ

(مسأله 2179) كسى كه حجّ بر او واجب شده چنانچه آثار مرگ در او ظاهر شود، بايد وصيّت كند كه به جاى او حجّ بجا آورند; و اگر از دنيا برود، مخارج حجّ به مقدار حجِّ از ميقات، از اصل مال او برداشته مى شود، و اگر نايب گرفتن از ميقات ممكن نباشد، همه

[346]

مخارج از اصل مال او برداشته مى شود; ولى اگر وصيّت كرده باشد كه از يك سوم دارايى او بردارند از يك سوم آن برداشته مى شود.

(مسأله 2180) در «نايب» چند شرط معتبر است:

اوّل : بنابر احتياط واجب بالغ باشد. دوم : عاقل باشد. سوم : شيعه دوازده امامى باشد. چهارم : مورد وثوق و اطمينان باشد كه اعمال را صحيح انجام مى دهد. پنجم: آشنايى لازم به احكام و اعمال حجّ داشته باشد، هر چند با ارشاد و راهنمايى كسى در حال عمل باشد. ششم : در آن سال، حجّ واجب به عهده او نباشد. هفتم : از انجام حجّ يا بعضى از اعمال آن معذور و ناتوان نباشد; و اگر اجير شود تا از طرف ديگرى حجّ بجا آورد و خودش نتواند برود و بخواهد ديگرى را از طرف خود به مكّه بفرستد، بايد از كسى كه او را اجير كرده اجازه بگيرد.

(مسأله 2181) نيابت زن و مرد از يكديگر جايز است; همچنين «صَرُوره» يعنى كسى كه تا به حال حجّ بجا نياورده، مى تواند نايب شود.

اقسام حجّ

(مسأله 2182) حجّ بر سه قسم است: حجّ تَمتّع، حجّ اِفراد و حجّ قِران. «حج تمتّع» وظيفه كسى است كه فاصله وطن او تا مكّه معظّمه شانزده فرسنگ يا بيشتر باشد. «حجّ اِفراد» و «حجّ قِران» نيز وظيفه كسى است كه اهل خود مكّه يا اطراف آن تا كمتر از شانزده فرسنگ باشد. البتّه در بعضى از موارد، وظيفه برخى افراد بيمار يا معذور از حجّ تمتّع به حجّ إفراد تبديل مى شود. هر سه قسم حجّ در بيشتر اعمال مشترك هستند; ولى در حجّ تمتّع، عمره پيش از حجّ و وابسته به حجّ و همچون جزيى از آن مى باشد كه بايد در يك سال و در ماههاى حجّ بجا آورده شود; ولى در حجّ اِفراد و حجِّ قِران، عمره كاملاً مستقل و از حجّ جداست. همچنين در حجّ تمتّع در روز عيد قربان در مِنى قربانى واجب است و از اعمال آن مى باشد و در حجّ قِران، قربانى از ابتدا مقرون با احرام است و بايد تا روز عيد در مِنى همراه حاجى باشد، ولى در حجّ اِفراد اصلاً قربانى واجب نيست.

صورت حجّ تمتّع

[347]

«حجّ تمتّع» مركب از دو عمل عبادىِ «عمره تمتّع» و «حجّ تمتّع» مى باشد كه به ترتيب زير بيان مى شود:

1 ـ عمره تمتّع

(مسأله 2183) در عمره تمتّع شش چيز واجب است:

اوّل: نيّت عمره تمتّع.

دوم: احرام از يكى از ميقات ها; و در احرام سه چيز واجب است: الف ـ نيّت. ب ـ پوشيدن دو جامه احرام كه يكى را «اِزار» (لنگ) و ديگرى را «رِداء» مى نامند كه بايد به دوش انداخته شود. ج ـ تلبيه; يعنى گفتن «لبيك» بدين نحو: «لَبَّيْكَ أَللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ، لا شَريكَ لَكَ لَبَّيْكَ».

سوم: طواف خانه خدا; به اين ترتيب كه با شروع از «حجرالأسود» هفت مرتبه دور خانه خدا بگردد; و به هر دور آن يك «شوط» گفته مى شود.

چهارم: نماز طواف; به اين ترتيب كه بعد از تمام شدن طواف واجب، پشت مقام ابراهيم(عليه السلام) دو ركعت نماز به قصد «نماز طواف» بخواند.

پنجم: سعى بين صفا و مروه; يعنى پس از نماز طواف، بين «صفا» و «مروه» كه دو كوه معروفند سعى كند; به اين صورت كه از صفا شروع كند و به مروه برود و از مروه به صفا برگردد. و سعى بايد هفت مرتبه باشد و هر مرتبه را يك «شوط» مى گويند; به اين شكل كه از «صفا به مروه» يك شوط است و از «مروه به صفا» نيز يك شوط به حساب مى آيد; پس هفت شوط از صفا شروع و به مروه ختم مى گردد.

ششم: تقصير; يعنى پس از سعى به قصد قربت و با نيّت خالص مقدارى از ناخن هاى دست يا پا و يا مقدارى از موى سر يا سبيل و يا ريش خود را بزند; و بهتر بلكه احوط آن است كه به زدن ناخن اكتفا نكند و مقدارى از مو را نيز بزند. و تراشيدن سر و كندن مو كفايت نمى كند.

2 ـ حجّ تمتّع

(مسأله 2184) واجبات حجّ تمتّع چهارده چيز است:

[348]

اوّل:

نيّت حجّ تمتّع.

دوم: احرام حجّ تمتّع; كه مانند احرام عمره است، جز اين كه در احرام حج بايد از مكه معظّمه به نيّت حجّ تمتّع مُحرم شود.

سوم: وقوف در عرفات; يعنى مُحرم به احرام حجّ از ظهر روز عرفه ـ نهم ذى حجّه ـ به قصد قربت در عرفات باشد و در آنجا نيّت وقوف كند. و بنابر احتياط از اوّل ظهر به عرفات برود و تا مغرب شرعى در آنجا بماند.

چهارم: وقوف در مشعر; به اين ترتيب كه حاجى پس از انجام وقوف در عرفات هنگام مغرب شب عيد به طرف «مشعرالحرام» كوچ كند، و مستحب است به گونه اى كوچ كند كه نماز مغرب و عشا را در مشعر بخواند. وقوف در مشعر بايد به قصد قربت انجام شود و وقت آن از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است; و بنابر احتياط شب دهم را نيز تا طلوع فجر به قصد قربت بايد در مشعر به سر برد.

پنجم و ششم و هفتم: واجبات منى در روز عيد قربان، كه عبارتند از:

الف ـ رَمى جمره عقبه; يعنى انداختن هفت ريگ به آن به پيروى از حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه در اين مكان شيطان را رمى كرده است. ب ـ قربانى; و مخيّر است شتر يا گاو و يا گوسفند را قربانى كند. ج ـ تراشيدن سر و يا تقصير (كوتاه كردن مو يا ناخن); و حاجى مرد بين اين دو مخيّر مى باشد; ولى زنان فقط بايد تقصير كنند. همچنين كسى كه سال اوّل حجّ اوست بنابر احتياط واجب بايد سرِ خود را بتراشد.

هشتم، نهم، دهم، يازدهم و دوازدهم: اعمال مكّه مكرّمه، كه به ترتيب عبارتند از: «طواف»، «نماز طواف»، «سعى بين صفا و مروه»، «طواف نساء» و «نماز طواف نساء».

سيزدهم و چهاردهم: اعمال منى در روزهاى يازدهم، دوازدهم و براى بعضى سيزدهم ذى حجّه، كه عبارتند از:

الف ـ بيتوته در منى; يعنى شب در آنجا ماندن. ب ـ رَمى جمرات سه گانه (اُولى، وُسطى و عقبه); و در هر روز بايد به هر يك از جمرات سه گانه هفت ريگ بزند.

عمره مفرده

(مسأله 2185) از جمله مستحبّات مؤكّد كه در روايات از آن به «حجّ اصغر» تعبير

[349]

شده «عمره مفرده» است; و در همه اوقات سال مى توان آن را بجا آورد ولى در يك ماه قمرى بيش از يك عمره مفرده نمى توان به نيت يك نفر انجام داد و نسبت به عمره ماه رجب تأكيد بسيار شده است. واجبات عمره مفرده كه بايد در آنها قصد قربت داشته باشد عبارت از هشت مورد زير است:

«نيّت»، «اِحرام»، «طواف خانه خدا»، «نماز طواف»، «سعى بين صفا و مروه»، «تراشيدن سر يا تقصير»، «طواف نساء» و «نماز طواف نساء».(1)

ــــــــــــــــــــــــــــ

تفصيل و احكام هر يك از موارد و احكام حجّ و عمره در كتاب «مناسك حجّ و عمره» بيان شده است، و
بايد بدانجا مراجعه شود.

[350]

احكام دفاع و جهاد

جهاد از واجبات دين و درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را براى اولياى خود گشوده است(1) و در جهت حفظ كيان اسلام و امنيت مسلمانان و دفاع در مقابل هجوم كافران و ناپاكان و يارى مستضعفان مورد تأكيد قرآن و معصومان(عليهم السلام) قرار گرفته است، و امّتى كه از جهاد روى گردانند، جامه ذلّت و خوارى و رداى بلا و گرفتارى بپوشند و با حقارت و پستى از انصاف و عدالت محروم شوند.

(مسأله 2186) جهاد بر دو نوع است: «ابتدايى» و «دفاعى». «جهاد ابتدايى» آن است كه مسلمانان به منظور دعوت كفّار و مشركين به اسلام و عدالت و يا جلوگيرى از نقض پيمان اهل ذمّه يا طغيان باغيان (شورشيان مسلح) بر امام واجب الطّاعه مسلمين، نيروى نظامى به مناطق آنان گسيل دارند. در حقيقت هدف از جهاد ابتدايى كشور گشايى نيست، بلكه دفاع از حقوق فطرى انسان هايى است كه توسّط قدرت هاى كفر و شرك و طغيان از خدا پرستى و توحيد، عدالت و شنيدن و پذيرش آزادانه احكام خداوند محروم شده اند. ولى «جهاد دفاعى» زمانى است كه دشمن به مرز و بوم مسلمانان هجوم آورد و قصد تسلّط سياسى يا فرهنگى و اقتصادى نسبت به آنان داشته باشد; و ممكن است جهاد در برابر باغيان در زمانى كه به حمله مسلحانه دست زده اند نيز جهاد دفاعى محسوب گردد.

(مسأله 2187) شركت در جهاد بر كسى واجب است كه بالغ، عاقل، مرد و آزاد باشد، و نابينا، پير، زمين گير و مبتلا به بيمارى نباشد كه نتواند وظيفه اش را انجام دهد.

(مسأله 2188) گريختن از صحنه جهاد جايز نيست; مگر اين كه ترك صحنه جهاد به منظور جا به جايى از جبهه اى به جبهه ديگر يا براى تدارك نيروى بيشتر باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشيعة، كتاب الجهاد، باب اوّل از ابواب «جهاد العدو»، حديث 13.

[351]

(مسأله 2189) اگر ادامه جهاد نياز به به كمك هاى مادى داشته باشد، بر همه كسانى كه تمكن مالى دارند واجب است به قدر توانايى كمك نمايند.

(مسأله 2190) شركت در جهاد ابتدايى يا دفاعى واجب كفايى است; پس اگر افراد به اندازه كافى شركت نكنند، بر همه كسانى كه شرايط آن را داشته باشند واجب است كه به جهاد بروند.

(مسأله 2191) اگر پدر و مادر، فرزند خود را از شركت در جهاد ابتدايى يا دفاعى نهى نمايند، در صورتى كه جهاد بر او واجب عينى باشد نهى آنان تأثيرى ندارد و بايد در جهاد شركت كند; ولى اگر جهاد بر او واجب كفايى باشد و نيروى كافى در جبهه حضور داشته باشد، چنانچه شركت در جهاد موجب اذيت و آزار پدر و مادر باشد، مخالفت با آنان جايز نيست.

(مسأله 2192) اگر دشمن بر سرزمين مسلمانان و سرحدّات آن هجوم نمايد، بر همه مسلمانان واجب است به هر وسيله ممكن و نثار جان و مال از آن دفاع كنند، و در دفاع به اجازه حاكم شرع نيازى نيست.

(مسأله 2193) بر مسلمانان واجب است نقشه هايى را كه بيگانگان براى سلطه بر كشورهاى اسلامى يا سلطه سياسى اقتصادى، نظامى و يا فرهنگى بر آنان كشيده اند برهم زده و از سلطه آنان پيشگيرى كنند.

(مسأله 2194) اگر بيگانگان از راه هاى مختلف مانند فرستادن امواج راديويى يا تلويزيونى يا ماهواره اى و مانند آن در صدد ضربه زدن به اعتقادات و فرهنگ مسلمانان باشند، دفاع از فرهنگ و اعتقادات اسلامى بر هر مسلمانى واجب است; و شايسته است از راه تقويت فرهنگ و اعتقادات مسلمانان واستفاده از فراورده هاى علمى از ضربه زدن دشمن به آن جلوگيرى شود، و از راه هاى ديگر ـ مگر در موارد ضرورت ـ استفاده نشود.

(مسأله 2195) اگر در روابط سياسى بين دولت هاى اسلامى و ساير دولت ها، خوف آن باشد كه بيگانگان بر ممالك اسلامى تسلّط پيدا كنند ـ چه تسلّط سياسى و چه اقتصادى باشد ـ لازم است بر مسلمانان كه با اين نحو روابط مخالفت كنند، و دول اسلامى را به قطع اين گونه روابط الزام كنند.

(مسأله 2196) اگر در روابط تجارى با بيگانگان خوف آن باشد كه به بازار مسلمين

[352]

صدمه اقتصادى وارد شود و موجب استثمار تجارى و اقتصادى گردد، قطع اين گونه روابط واجب است و اين نحو تجارت حرام است.

(مسأله 2197) انعقاد پيمان هاى سياسى و تجارى بين يكى از دول اسلامى و اجانب كه مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جايز نيست و اگر دولتى اقدام به آن نمود، بر ساير دول اسلامى واجب است با وسايل ممكن آن را به قطع چنين رابطه اى الزام كنند.

(مسأله 2198) روابط تجارى و سياسى با دولت هايى كه در حال جنگ با اسلام و مسلمانان هستند در صورتى كه موجب تقويت آنان گردد، جايز نيست، وبر مسلمانان لازم است كه به هر نحو ممكن است با اين نحو روابط مخالفت كنند و بازرگانانى كه با آنان و عمّال آنان روابط تجارى دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و معاون و شريك در نابودى احكام هستند، و بر مسلمانان لازم است با اين خيانتكاران چه دولت ها و چه تجّار قطع رابطه كنند، و آنها را ملزم به توبه و ترك روابط با اين گونه دولت ها كنند.

(مسأله 2199) اگر عدّه اى از مسلمانان به دسته ديگر تجاوز نمايند بر مسلمانان لازم است موجبات فيصله اختلافات و اصلاح بين آنان را فراهم سازند، و اگر به هيچ وجه اصلاح ممكن نباشد، بر همه مسلمانان واجب است كه با دسته متجاوز و باغى مقابله كنند تا از تجاوز دست بردارند; و قتال با دسته متجاوز در ماههاى حرام اشكال ندارد.

(مسأله 2200) اگر در هر گوشه از جهان، مسلمانى مظلوم واقع شود و حقوق اوّليّه او مورد تجاوز و تعدّى قرار بگيرد، بر هر فردى كه نداى مظلوميّت او را مى شنود واجب است در حدّ توان كمك نمايد، هر چند با اظهار همدردى باشد.

دفاع از حقوق شخصى

(مسأله 2201) اگر كسى به انسان يا ناموس يا خويشان و بستگان او يا به مسلمان ديگرى به قصد كشتن يا تجاوز هجوم آورد، بر انسان واجب است به هر صورت ممكن در حدّ دفع تهاجم و مناسب با آن دفاع نمايد; هر چند منجر به كشته شدن مهاجم شود، ولى بايد سعى كند تا وقتى كه راه خفيف تر يا فرار ميسّر است، دست به كار شديد و خشن نزند.

(مسأله 2202) اگر انسان مورد تهاجم قرار گيرد و نتواند به تنهايى از جان و ناموس

[353]

خود دفاع كند واجب است از ديگران كمك بگيرد، هرچند از ستمكاران باشند.

(مسأله 2203) اگر دزدى به قصد بردن مال انسان يا بستگان او هجوم آورد، انسان حق دارد با رعايت مراتب دفاع كند، هرچند به كشته شدن مهاجم بينجامد.

(مسأله 2204) اگر هنگام دفاع با رعايت مراتب آن به شخص تجاوزگر زيان مالى و جانى يا نقص عضو وارد شود، دفاع كننده ضامن نيست، ولى اگر درجات خفيف تر يا فرار ميسّر باشد و دفاع كننده هم متوجّه اين جهت بوده و با اين حال به مراحل بالاتر و شديدتر عمل نموده باشد، ضامن است و در هر صورت اگر از سوى مهاجم به دفاع كننده خسارتى برسد شخص مهاجم ضامن است.

(مسأله 2205) اگر انسان به گونه اى بر مهاجم پيروز شود كه وى ديگر توان تهاجم نداشته باشد، دفاع كننده حقّ زدن يا زخمى كردن و يا كشتن وى را ندارد و محاكمه و مجازات او با حاكم شرع است.

(مسأله 2206) كسى كه مرد بيگانه اى را با همسر، دختر يا يكى از زنان خويشاوند خود بيابد، چنانچه او قصد تجاوز به آنان را داشته باشد، بايد به هر شيوه ممكن از حريم آنان دفاع نمايد; هرچند به كشته شدن تجاوزگر بينجامد; بلكه بايد از تجاوز به ناموس مسلمانان ديگر هم دفاع كند. و در هر حال رعايت مراتب دفاع لازم است، و با رعايت مراتب، انسان ضامن خسارت او نيست; ولى اگر با وجود مراتب پايين تر دست به كار شديدتر بزند، بنابر احتياط ضامن است.

(مسأله 2207) اگر كسى براى اطّلاع بر ناموس يا اَسرار شخصى افراد يا براى ديدن بدن نامحرم ـ به طور عادى يا با دوربين و نظاير آن ـ به درون خانه هاى مردم نگاه كند، بايد در مرحله اوّل او را نهى كرد، و در صورت ادامه دادن، با رعايت مراتب از او جلوگيرى نمود; اگرچه به مجروح يا كشته شدن او بينجامد.

(مسأله 2208) دفاع از جان خود و بستگان جايز، بلكه گاهى واجب است، هرچند احتمال دهد يا يقين كند كه در اين راه كشته مى شود. ولى در دفاع از مال اگر يقين به كشته شدن داشته باشد، دفاع واجب نيست بلكه احتياط در ترك آن است.

(مسأله 2209) اگر انسان از طريق معقولى گمان كند شخصى قصد هجوم به جان يا مال و يا ناموس وى را دارد و با رعايت مراتب دفاع در مقام دفاع خسارتى به مهاجم

[354]

برساند و بعد معلوم شود اشتباه كرده گناهكار نيست; ولى ضامن خسارتى كه وارد نموده مى باشد.


back page fehrest page next page