فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page fehrest page next page

(مسأله 2078)ملاك براى «سيّد بودن» نسبت داشتن با «هاشم بن عبد مناف» جدّ دوم گرامى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از ناحيه پدر مى باشد; پس كسى كه فقط مادرش سيّد است مى تواند از زكات غير سيّد استفاده كند.

(مسأله 2079) به كسى كه معلوم نيست سيّد است يا نه، مى شود زكات داد.

(مسأله 2080) زكات مستحب يا صدقات مستحب ديگر را مى توان به سيّد داد; هرچند خلاف احتياط است; ولى غير سيّد نمى تواند كفّاره واجب خود را به سيّد بدهد.

نيّت زكات

(مسأله 2081) انسان بايد زكات رابه قصد قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند بدهد، و در نيّت معيّن كند كه آنچه را مى دهد زكات مال است يا زكات فطره، ولى اگر مثلاً زكات گندم و جو بر او واجب باشد، لازم نيست معيّن كند چيزى را كه مى دهد، زكات گندم يا زكات جو است.

[332]

(مسأله 2082) كسى كه زكات چند نوع مال بر او واجب شده، اگر مقدارى زكات بدهد و نيّت هيچ كدام آنها را نكند، چنانچه چيزى را كه داده هم جنس يكى از آنها باشد، زكات همان جنس حساب مى شود و اگر هم جنس هيچ كدام از آنها نباشد، به همه آنها قسمت مى شود; پس كسى كه زكات چهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر او واجب است، اگر مثلاً يك گوسفند از بابت زكات بدهد و نيّت هيچ كدام آنها را نكند، زكات گوسفند حساب مى شود، ولى اگر مقدارى نقره بدهد، به زكاتى كه براى گوسفند و طلا بدهكار است تقسيم مى شود.

(مسأله 2083) اگر كسى را وكيل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه وكيل وقتى زكات را به فقير مى دهد، از طرف مالك نيّت زكات كند كافى است; مگر آن كه وكيل را براى رساندن زكات به فقير وكيل نمايد، آنگاه در وقت دادن مال به وكيل بايد خود شخص نيّت كند.

(مسأله 2084) اگر مالك يا وكيل او بدون قصد قربت زكات را به فقير بدهد و پيش از آن كه آن مال از بين برود، خود مالك، نيّت زكات كند، زكات حساب مى شود.

مسائل متفرّقه زكات

(مسأله 2085) بايد زكات گندم و جو را هنگامى كه گندم و جو را از كاه جدا مى كنند و زكات خرما و انگور را هنگام خشك شدن آنها، به فقير بدهد يا از مال خود جدا كند. و بايد زكات طلا، نقره، گاو، گوسفند و شتر را بعد از تمام شدن ماه دوازدهم به فقير بدهد; يا از مال خود جدا نمايد. ولى بعد از جدا كردن اگر منتظر فقير معيّنى باشد يا بخواهد به فقيرى بدهد كه از جهتى برترى دارد، مى تواند زكات را به انتظار او ـ هرچند تا چند ماه ـ نگهدارد.

(مسأله 2086) بعد از جدا كردن زكات لازم نيست فوراً آن را به مستحق بدهد; ولى اگر به كسى كه مى شود زكات داد دسترسى داشته باشد، احتياط واجب آن است كه پرداختن زكات را تأخير نيندازد.

(مسأله 2087) كسى كه مى تواند زكات را به مستحق برساند، اگرندهد و به واسطه كوتاهى او از بين برود بايد عوض آن را بدهد.

(مسأله 2088) كسى كه مى تواند زكات را به مستحق برساند، اگر زكات را ندهد و

[333]

بدون آن كه در نگهدارى آن كوتاهى كند از بين برود، چنانچه دادن زكات را به قدرى تأخير انداخته باشد كه نگويند فوراً داده است، بايد عوض آن را بدهد; و اگر به اين مقدار تأخير نينداخته باشد، مثلاً دو سه ساعت تأخير انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده باشد، در صورتى كه مستحق حاضر نبوده، چيزى بر او واجب نيست و اگر مستحق حاضر بوده، بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد.

(مسأله 2089) اگر حاكم شرع جامع الشرايط حكم به گرفتن زكات نمايد، بر بدهكاران زكات واجب است زكات را به او بپردازند; هرچند مقلّد او نباشند و با رسيدن زكات به دست او بر عهده بدهكاران چيزى نخواهد بود.

(مسأله 2090) اگر زكات را از خودِ مال كنار بگذارد، مى تواند در بقيّه آن تصرّف كند و اگر از مال ديگرش كنار بگذارد، مى تواند در تمام مال تصرّف نمايد.

(مسأله 2091) انسان نمى تواند زكاتى را كه كنار گذاشته براى خود بردارد و چيز ديگرى به جاى آن بگذارد.

(مسأله 2092) اگر از زكاتى كه كنار گذاشته منفعتى ببرد، مثلاً گوسفندى كه براى زكات گذاشته برّه بياورد، مال مستحقّين زكات است.

(مسأله 2093) اگر هنگامى كه زكات را كنار مى گذارد مستحقّى حاضر باشد، احتياط واجب آن است كه زكات را به او بدهد و تأخير نيندازد; مگر آن كه كسى را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتى بهتر باشد.

(مسأله 2094) اگر با عين مالى كه براى زكات كنار گذاشته براى خودش تجارت كند صحيح نيست، و اگر با اجازه حاكم شرع براى مصلحتِ زكات تجارت كند، تجارت صحيح است، ولى نفع آن مال زكات است.

(مسأله 2095) اگر پيش از آن كه زكات بر او واجب شود، چيزى بابت زكات به فقير بدهد، زكات حساب نمى شود، ولى بعد از آن كه زكات بر او واجب شد، اگر چيزى را كه به فقير داده از بين نرفته باشد و آن فقير هم به فقر خود باقى باشد، مى تواند چيزى را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

(مسأله 2096) فقيرى كه مى داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چيزى را بابت زكات بگيرد و پيش او تلف شود ضامن است; پس هنگامى كه زكات بر انسان واجب

[334]

مى شود، اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد، مى تواند عوض چيزى را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

(مسأله 2097) فقيرى كه نمى داند زكات بر انسان واجب نشده، اگر چيزى بابت زكات بگيرد و پيش او تلف شود، ضامن نيست و انسان نمى تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.

(مسأله 2098) مستحب است زكات گاو، گوسفند و شتر را به فقيرهاى آبرومند بدهد و براى دادن زكات، خويشان خود را بر ديگران، و اهل علم و كمال را بر غير آنان، و كسانى را كه اهل سؤال نيستند بر اهل سؤال مقدّم بدارد. ولى اگر دادن زكات به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد; مستحب است زكات را به او بدهد.

(مسأله 2099) بهتر است زكات را آشكار و صدقه مستحبّى را مخفى بدهند.

(مسأله 2100) اگر در شهر كسى كه مى خواهد زكات بدهد مستحقّى نباشد و نتواند زكات را به مصرف ديگرى هم كه براى آن معيّن شده برساند، چنانچه اميد نداشته باشد كه بعد مستحق پيدا كند، بايد زكات را به شهر ديگرى ببرد و به مصرف زكات برساند; ولى مخارج بردن به آن شهر به عهده خود اوست، و اگر زكات تلف شود ضامن نيست.

(مسأله 2101) اگر در شهر خودش مستحق پيدا شود، مى تواند زكات را به شهر ديگرى ببرد، ولى مخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد، و اگر زكات تلف شود ضامن است، مگر آن كه با اذن حاكم شرع برده باشد.

(مسأله 2102) اجرت وزن كردن و پيمانه نمودن گندم، جو، كشمش و خرمايى كه براى زكات مى دهد با خود اوست.

(مسأله 2103) مكروه است انسان از مستحق درخواست كند زكاتى را كه از او گرفته به او بفروشد، ولى اگر خودِ مستحق بخواهد چيزى را كه گرفته بفروشد، بعد از آن كه به قيمت رساند، كسى كه زكات را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدّم است.

(مسأله 2104) اگر شك كند زكاتى را كه بر او واجب بوده داده يا نه، در صورتى كه عين مال زكوى موجود باشد; بايد زكات را بدهد وگر نه واجب نيست ـ چه مربوط به همان سال باشد يا سال هاى گذشته ـ ولى اگر شك داشته باشد كه زكات بر او واجب شده يا نه، لازم نيست آن را بپردازد.

[335]

(مسأله 2105) اگر مالك از پرداخت زكات امتناع نمايد، مستحق نمى تواند به عنوان تقاص و گرفتن حقّ خود از مال او چيزى را بردارد; مگر اين كه از حاكم شرع جامع الشرايط ـ به شكل خصوصى يا عمومى ـ اجازه بگيرد.

(مسأله 2106) فقير نمى تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند يا چيزى را گران تر از قيمت آن بابت زكات قبول نمايد يا زكات را از مالك بگيرد و به او ببخشد; ولى كسى كه زكات زيادى بدهكار است و فقير شده و نمى تواند زكات را بدهد و اميد هم ندارد دارا شود، چنانچه بخواهد توبه كند، فقير مى تواند زكات را از او بگيرد و به او ببخشد.

(مسأله 2107) انسان مى تواند از مال زكات، قرآن، كتاب دينى يا كتاب دعا بخرد و وقف نمايد ـ اگرچه بر اولاد خود و بر كسانى وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است ـ و نيز مى تواند توليت وقف را براى خود يا اولاد خود قرار دهد.

(مسأله 2108) انسان نمى تواند از زكات ملك بخرد و بر اولاد خود يا بر كسانى كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد كه عايدى آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

(مسأله 2109) فقير مى تواند براى رفتن به حجّ و زيارت و مانند اينها زكات بگيرد و اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد، گرفتن زكات براى زيارت و مانند آن از سهم سبيل الله مانعى ندارد.

(مسأله 2110) اگر مالك، فقير را وكيل كند كه زكات مال او را بدهد، چنانچه آن فقير احتمال دهد كه قصد مالك اين بوده كه خود آن فقير از زكات برندارد نمى تواند چيزى از آن را براى خودش بردارد، و اگر يقين داشته باشد قصد مالك اين نبوده، مى تواند براى خودش هم زكات را بردارد.

(مسأله 2111) اگر فقير شتر، گاو، گوسفند، طلا و نقره را بابت زكات بگيرد، چنانچه شرط هايى كه براى واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود; بايد زكات آنها را بدهد.

(مسأله 2112) اگر دو نفر در مالى كه زكات آن واجب شده با هم شريك باشند و يكى از آنان زكات قسمت خود را بدهد و بعد مال را تقسيم كنند، چنانچه بداند شريكش زكات سهم خود را نداده، تصرّف او در سهم خودش هم اشكال دارد.

(مسأله 2113) كسى كه خمس يا زكات بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، چنانچه نتواند همه آنها را بدهد، اگر مالى كه خمس يا

[336]

زكات آن واجب شده، از بين نرفته باشد، بايد خمس و زكات را بدهد، و اگر از بين رفته باشد، مى تواند خمس يا زكات را بدهد، يا كفاره و نذر و قرض و مانند اينها را ادا نمايد.

(مسأله 2114) كسى كه خمس يا زكات بدهكار است و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد، اگر بميرد و دارايى او براى همه آنها كافى نباشد، چنانچه مالى كه خمس و زكات آن واجب شده از بين نرفته باشد، بايد خمس يا زكات را بدهند و بقيّه مال او را به چيزهاى ديگرى كه بر او واجب است قسمت كنند; و اگر مالى كه خمس و زكات آن واجب شده از بين رفته باشد، بايد مال او را به خمس و زكات و قرض و نذر و مانند اينها قسمت نمايند، مثلاً اگر چهل هزار تومان خمس بر او واجب است و بيست هزار تومان به كسى بدهكار است و همه مال او سى هزار تومان است، بايد بيست هزار تومان بابت خمس و ده هزار تومان بابت بدهكارى او بدهند.

(مسأله 2115) كسى كه مشغول تحصيل علم است و خرج تحصيل خود يا افراد واجب النّفقه خود را ندارد; فقير است و مى تواند از زكات سهم فقرا استفاده نمايد، گرچه اگر تحصيل نكند بتواند براى تأمين معاش خود كسب كند.

زكات فِطْره

(مسأله 2116) كسى كه هنگام غروبِ شب عيد فطر، بالغ، عاقل و هوشيار است و فقير و بنده كس ديگر نيست، بايد براى خودش و كسانى كه نان خور او هستند، هر نفرى يك صاع كه تقريباً سه كيلو گرم است، گندم، آرد، خرما،كشمش، برنج يا ذرّت و مانند اينها به مستحق بدهد، و اگر پول يكى از اينها را هم بدهد كافى است.

(مسأله 2117) كسى كه مى خواهد قيمت زكات فطره را بپردازد ـ چنانچه قيمت ها به حسب زمان و مكان مختلف باشند ـ قيمت همان مكان و زمانى كه مى خواهد فطره را بپردازد ملاك مى باشد.

(مسأله 2118) كسى كه مخارج سال خود و زن و فرزندان خود را ندارد و كسبى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و زن و فرزندانش را تأمين كند، فقير است و دادن زكات فطره بر او واجب نيست.

(مسأله 2119) انسان بايد فطره كسانى را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او

[337]

حساب مى شوند بدهد; كوچك باشند يا بزرگ، مسلمان باشند يا كافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه، در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر.

(مسأله 2120) اگر كسى همزمان نان خور دو نفر حساب شود، فطره او به شركت بر آن دو نفر واجب است.

(مسأله 2121) اگر كسى را كه نان خور او است و در شهر ديگر است و كيل كند كه از مال او فطره خود را بدهد، چنانچه اطمينان داشته باشد كه فطره را مى دهد، لازم نيست خودش فطره او را بدهد.

(مسأله 2122) فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مى شود بر ميزبان واجب است.

(مسأله 2123) فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر بدون رضايت صاحبخانه وارد مى شود و مدّتى نزد او مى ماند واجب است، و همچنين است فطره كسى كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجى او را بدهد.

(مسأله 2124) فطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مى شود، بر صاحبخانه واجب نيست، اگرچه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.

(مسأله 2125) اگر كسى هنگام غروب شب عيد فطر ديوانه يا بى هوش باشد، زكات فطره بر او واجب نيست.

(مسأله 2126) اگر پيش از غروب، بچّه بالغ شود يا ديوانه عاقل گردد يا فقير غنى شود، در صورتى كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشند، بايد زكات فطره را بدهند.

(مسأله 2127) كسى كه هنگام غروب شب عيد فطر، زكات فطره بر او واجب نيست، اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرط هاى واجب شدن فطره در او پيدا شود، مستحب است زكات فطره را بدهد.

(مسأله 2128) اگر انسان كسى را براى كارى اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد، در صورتى كه به شرط خود عمل كند و عرفاً نان خور او حساب شود بايد فطره او را بپردازد; ولى اگر اجير در زندگى مستقل باشد ـ نظير كارمندان ادارات و كارگران كارخانه ها ـ بايد زكات فطره را خود او بدهد; و بنابر احتياط واجب حكم سربازان

[338]

پادگان ها نيز همين است.

(مسأله 2129) زكات فطره بر كافرى كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده واجب نيست ولى مسلمانى كه شيعه نبوده، اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود، بايد زكات فطره را بدهد.

(مسأله 2130) كسى كه فقط به اندازه يك صاع ـ كه تقريباً سه كيلو است ـ گندم و مانند آن دارد، مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه عائله اى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مى تواند به قصد فطره، آن يك صاع را به يكى از عائله خود بدهد و او هم به همين قصد به ديگرى بدهد، و همچنين تا به نفر آخر برسد; و بهتر است نفر آخرى چيزى را كه مى گيرد به كسى بدهد كه از خود آن خانواده نباشد. و اگر يكى از آنها صغير باشد، احتياط آن است كه او را در دور دادن زكات فطره داخل نكنند، و چنانچه ولىّ صغير از طرف او قبول نمايد، بايد آن زكات فطره را به مصرف صغير برساند نه اين كه از طرف او به ديگرى بدهد.

(مسأله 2131) اگر كسى بعد از غروب شب عيد فطر بچّه دار شود يا كسى نان خور او حساب شود، واجب نيست فطره او را بدهد; اگرچه مستحب است فطره كسانى را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر روز عيد نان خور او حساب مى شوند بدهد.

(مسأله 2132) اگر انسان نان خور كسى باشد و پيش از غروب نان خور كس ديگر شود، فطره او بر كسى كه نان خور او شده واجب است; مثلاً اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود، شوهر بايد فطره او را بدهد.

(مسأله 2133) كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد واجب نيست فطره خود را بدهد.

(مسأله 2134) اگر فطره انسان بر كسى واجب باشد و او فطره راندهد، بر خود انسان واجب نمى شود.

(مسأله 2135) اگر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است خودش فطره را بدهد، از كسى كه فطره بر او واجب شده ساقط نمى شود.

(مسأله 2136) زنى كه شوهرش مخارج او را نمى دهد، چنانچه نان خور كس ديگرى باشد، فطره اش بر آن كس واجب است. و اگر نان خور كس ديگرى نباشد، در صورتى كه فقير نباشد، بايد فطره خود را بدهد.

[339]

(مسأله 2137) كسى كه سيّد نيست نمى تواند به سيّد فطره بدهد; حتى اگر سيّدى نان خور او باشد، نمى تواند فطره او را به سيّد ديگر بدهد.

(مسأله 2138) فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مى خورد، بر عهده كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مى دهد. ولى اگر مادر يا دايه مخارج خود را از مال طفل برمى دارد فطره طفل بر كسى واجب نيست.

(مسأله 2139) انسان حتّى اگر مخارج زن و فرزندان خود را از مال حرام بدهد، بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.

(مسأله 2140) اگر كسى بعد از غروب شب عيد فطر بميرد، بايد فطره او و زن وفرزندان او را از مال او بدهند، ولى اگر پيش از غروب بميرد، واجب نيست فطره او و زن وفرزندان او را از مال او بدهند.

مصرف زكات فطره

(مسأله 2141) اگر زكات فطره را به يكى از هشت مصرفى كه سابقاً براى زكات مال گفته شد برسانند كافى است، ولى احتياط مستحب آن است كه زكات فطره را فقط به فقراى شيعه بدهند.

(مسأله 2142) اگر طفل شيعه اى فقير باشد، انسان مى تواند فطره را به مصرف او برساند، يا به واسطه دادن به ولىّ طفل، ملك طفل نمايد.

(مسأله 2143) فقيرى كه فطره به او مى دهند لازم نيست عادل باشد، ولى احتياط واجب آن است كه به شرابخوار و كسى كه آشكارا مرتكب گناه كبيره مى شود فطره ندهند.

(مسأله 2144) به كسى كه فطره را در معصيت مصرف مى كند نبايد فطره بدهند.

(مسأله 2145) احتياط واجب آن است كه به يك فقير بيشتر از مخارج سال او و كمتر از يك صاع ـ كه تقريباً سه كيلو گرم است ـ فطره ندهند.

(مسأله 2146) اگر از جنسى كه قيمت آن دو برابر قيمت معمولى آن است، مثلاً از گندمى كه قيمت آن دو برابر قيمت گندم معمولى است، نصف صاع (يعنى 5/1 كيلو گرم) بدهد كافى نيست. و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد كفايت نمى كند.

(مسأله 2147) انسان نمى تواند نصف صاع را از يك جنس، مثلاً گندم، و نصف ديگر

[340]

آن را از جنس ديگر، مثلاً جو، بدهد. و اگر آن را به قصد قيمت فطره هم بدهد اشكال دارد، بلكه كافى نيست.

(مسأله 2148) بنابر احتياط نمى تواند جنس معيوب يا مخلوط را به عنوان قيمت فطره بپردازد; بلكه قيمت آن بايد با پول متعارف حساب شود و پول پرداخت گردد.

(مسأله 2149) مستحب است در دادن زكات فطره، ابتدا خويشان فقير خود را و بعد همسايگان فقير خود را، بعد اهل علم فقير را، بر ديگران مقدّم دارد; ولى اگر ديگران از جهتى برترى داشته باشند مستحب است آنها را مقدّم كند.

(مسأله 2150) اگر انسان به گمان اين كه كسى فقير است به او فطره بدهد و بعد بفهمد كه فقير نبوده، چنانچه مالى را كه به او داده از بين نرفته باشد، مى تواند پس بگيرد و به مستحق بدهد و اگر نتواند بگيرد بايد از مال خودش فطره را بدهد و اگر از بين رفته باشد، در صورتى كه گيرنده فطره مى دانسته يا احتمال مى داده آنچه را گرفته فطره است، بايد عوض آن رابدهد و الاّ، دادن عوض بر او واجب نيست و انسان بايد دوباره فطره را بدهد.

(مسأله 2151) اگر كسى بگويد: «فقيرم»، نمى شود به او فطره داد مگر آن كه انسان اطمينان پيدا كند يا از ظاهر حال او گمان پيدا شود كه فقير است، يا انسان بداند كه قبلاً فقير بوده است.

مسائل متفرّقه زكات فطره

(مسأله 2152) انسان بايد زكات فطره را به قصد قربت، يعنى براى انجام فرمان خداوند متعال بدهد و زمان پرداختن آن، نيّت دادن فطره نمايد.

(مسأله 2153) اگر پيش از ماه رمضان فطره را بدهد صحيح نيست، و احتياط واجب آن است كه در ماه رمضان هم فطره را ندهد، ولى اگر پيش از رمضان يا در ماه رمضان به فقير قرض بدهد و بعد از آن كه فطره بر او واجب شد، طلب خود را بابت فطره حساب كند، مانعى ندارد.

(مسأله 2154) گندم يا چيز ديگرى را كه براى فطره مى دهد، بايد با جنس ديگر يا خاك مخلوط نباشد، يا اگر مخلوط باشد، چيزى كه مخلوط شده به قدرى كم باشد كه قابل اعتنا نباشد; و اگر بيش از اين مقدار باشد; در صورتى صحيح است كه خالص آن به

[341]

يك صاع (سه كيلو گرم) برسد، ولى اگر مثلاً يك صاع گندم با چند كيلو خاك به گونه اى مخلوط باشد كه خالص كردن آن خرج يا كارى بيشتر از متعارف داشته باشد، دادن آن كافى نيست; و نيز اگر فطره را از چيز معيوب بدهد كافى نيست.

(مسأله 2155) كسى كه فطره چند نفر را مى دهد، لازم نيست همه را از يك جنس بدهد; پس اگر مثلاً فطره بعضى را از گندم و فطره بعضى ديگر را از جو بدهد كافى است.

(مسأله 2156) كسى كه نماز عيد فطر مى خواند، بنابر احتياط واجب بايد فطره را پيش از نماز عيد بدهد، ولى اگر نماز عيد نمى خواند، مى تواند دادن فطره را تا ظهر تأخير بيندازد.

(مسأله 2157) اگر به نيّت فطره مقدارى از مال خود را كنار بگذارد نمى تواند آن را مصرف يا عوض كند و اگر آن را تا ظهر روز عيد به مستحق ندهد، احتياط واجب آن است كه هر وقت آن را مى دهد نيّت فطره نمايد.

(مسأله 2158) اگر هنگامى كه دادن زكات فطره واجب است، فطره را ندهد و كنار هم نگذارد، احتياط واجب آن است كه بعداً بدون اين كه نيّت ادا يا قضا كند فطره را بدهد.

(مسأله 2159) اگر فطره را كنار بگذارد، نمى تواند آن را براى خود بردارد و مال ديگرى را براى فطره بگذارد.

(مسأله 2160) اگر انسان مالى داشته باشد كه قيمت آن از فطره بيشتر باشد، چنانچه فطره را ندهد و بخواهد مقدار بيشتر از فطره را براى خود نگه دارد، اشكال دارد و اگر بخواهد همه را به فقير بدهد اشكال ندارد.

(مسأله 2161) اگر مالى را كه براى فطره كنار گذاشته از بين برود، چنانچه دسترسى به فقير داشته و دادن فطره را تأخير انداخته باشد، بايد عوض آن را بدهد و اگر دسترسى به فقير نداشته ضامن نيست، مگر آن كه در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد.

(مسأله 2162) در صورتى كه زكات فطره را از مال خود جدا كرده باشد، اگر در محل خودش مستحق پيدا شود، احتياط واجب آن است كه فطره را به جاى ديگر نبرد، مگر اين كه فقيران در غير محل، از لحاظ خويشاوندى يا جهات ديگر اولويّت داشته باشند; و اگر بدون جهت به جاى ديگر ببرد و تلف شود بايد عوض آن را بدهد.

[342]

احكام حجّ

بى ترديد كعبه اوّلين خانه و قبله مردمان و مايه بركت و هدايت جهانيان و پناهگاه واردان و نشانه اى از ابراهيم خليل الرّحمن(عليه السلام) است. مردمان به دعوت عام ابراهيم(عليه السلام) به اشتياق چون پرندگانى كه به آشيانه خويش برمى گردند براى ابراز فروتنى در مقابل عظمت و بزرگى خداوند و گواهى به عزّت او در جايگاه پيامبران به گونه فرشتگان عرش بر دورش طواف مى كنند. خداوند سبحان آن خانه را عَلَم اسلام و حجّ آن را واجب و احترامش را لازم دانست(1). كعبه وسيله قوام و قيام مردم است(2) و مظهر وحدت و مشهد منفعت و وعده گاه اخلاص و دورى از مظاهر دنيوى و توكّل بر خداوند است; امام صادق(عليه السلام)فرموده اند: «خداوند در تشريع فريضه حجّ مردم را به چيزى امر كرد كه علاوه بر تعبّد و اطاعت دينى مشتمل بر مصالح و منافع دنيوى نيز هست.»(3) پس بر آنان كه توانايى دارند واجب است خالصانه متوجّه ذات حق گردند و آن چنانكه خداوند فرموده است حجّ و عمره را بجا آورند كه انجام دادن آن بركت و ترك آن هلاكت و تباهى همگان است.


back page fehrest page next page