كفّاره روزه
(مسأله 1739) كسى كه كفاره روزه رمضان بر او واجب است،
بايد يك بنده آزاد كند يا به دستورى كه در مسأله 1741 گفته مى شود، دو ماه روزه
بگيرد يا شصت فقير را سير كند يا به هر كدام يك مُد طعام بدهد; و چنانچه پرداختن
اينها برايش ممكن نباشد، هرچند مُد كه مى تواند به فقراء طعام بدهد; و اگر نتواند
طعام بدهد، بايد استغفار كند، اگرچه مثلاً يك مرتبه بگويد: «اَسْتَغْفِرُ اللهَ» و
احتياط واجب در فرض اخير آن است كه هر وقت بتواند كفّاره را بدهد.
(مسأله 1740) يك مد تقريباً برابر با 750 گرم است; و
بنابر احتياط طعام در كفاره روزه بايد از گندم، آرد يا نان باشد.
(مسأله 1741) كسى كه مى خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان
را بگيرد، بايد سى و يك
[276]
روز آن را پى درپى بگيرد و اگر بقيّه آن پى درپى
نباشد، اشكال ندارد.
(مسأله 1742) كسى كه مى خواهد دو ماه كفاره روزه رمضان
را بگيرد، نبايد هنگامى آغاز كند كه در بين سى و يك روز، روزى مانند عيد قربان باشد
كه روزه آن حرام است.
(مسأله 1743) كسى كه بايد پى درپى روزه بگيرد، اگر در
بين آن بدون عذر يك روز روزه نگيرد يا هنگامى آغاز كند كه در بين آن به روزى برسد
كه روزه آن واجب است، مثلاً به روزى برسد كه نذر كرده آن روز را روزه بگيرد، بايد
روزه ها را از سر بگيرد.
(مسأله 1744) اگر در بين روزهايى كه بايد پى درپى روزه
بگيرد، عذرى مثل حيض يا نفاس يا سفرى كه در رفتن آن مجبور است براى او پيش آيد، بعد
از برطرف شدن عذر واجب نيست روزه ها را از سر بگيرد، بلكه بقيّه را بعد از برطرف
شدن عذر بجا مى آورد.
(مسأله 1745) اگر روزه خود را با چيز حرامى باطل كند،
چه آن چيز حرام مثل شراب و زنا اصلاً حرام باشد يا مثل آميزش با عيال خود در حال
حيض به جهتى حرام شده باشد، بنابر احيتاط كفّاره جمع بر او واجب مى شود; يعنى بايد
يك بنده آزاد كند و دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند يا به هر كدام آنها يك
مُد طعام بدهد; و چنانچه هر سه برايش ممكن نباشد، هر كدام آنها را كه ممكن است بايد
انجام دهد.
(مسأله 1746) اگر روزه دار دروغى را به خدا و
پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت دهد، بنابر احتياط كفاره جمع، به آن تفصيل كه در
مسأله پيش گفته شد، بر او واجب مى شود.
(مسأله 1747) اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند
مرتبه جماع كند، احتياطاً براى هر مرتبه يك كفّاره لازم است; و اگر جماع او حرام
باشد، احتياطاً براى هر مرتبه يك كفّاره جمع لازم است.
(مسأله 1748) اگر روزه دار در يك روز ماه رمضان چند
مرتبه غير جماع عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، براى همه آنها يك
كفّاره كافى است.
(مسأله 1749) اگر روزه دار جماع حرام كند و بعد با حلال
خود جماع نمايد، بايد احتياطاً يك كفاره جمع و يك كفّاره غير جمع بدهد.
(مسأله 1750) اگر روزه دار عملى كه حلال است و روزه را
باطل مى كند انجام دهد، مثلاً آب بياشامد و بعد عمل ديگرى كه حرام است و روزه را
باطل مى كند انجام دهد، مثلاً غذاى حرامى بخورد، يك كفّاره كافى است.
[277]
(مسأله 1751) اگر روزه دار آروغ بزند وچيزى در
دهان او بيايد، چنانچه عمداً آن را فرو ببرد، روزه او باطل است و بايد قضاى آن را
بگيرد و كفّاره نيز بر او واجب مى شود و اگر خوردن آن چيز حرام باشد، مثلاً هنگام
آروغ زدن خون يا غذايى كه از صورت غذا بودن خارج شده به دهان او بيايد و عمداً آن
را فرو برد، بايد قضاى آن روزه را بگيرد و بنابر احتياط، كفاره جمع نيز بر او واجب
مى شود.
(مسأله 1752) اگر نذر كند كه روز معيّنى را روزه بگيرد،
چنانچه در آن روز عمداً روزه خود را باطل كند، بايد يك بنده آزاد نمايد يا دو ماه
پى درپى روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام دهد.
(مسأله 1753) اگر به گفته كسى كه مى گويد مغرب شده
افطار كند و بعد بفهمد مغرب نبوده است، قضا و كفّاره بر او واجب مى شود، ولى اگر
خبر دهنده عادل بوده، فقط قضاى آن روز واجب است.
(مسأله 1754) كسى كه عمداً روزه خود را باطل كرده، اگر
بعد از ظهر مسافرت كند يا پيش از ظهر براى فرار از كفّاره سفر نمايد، كفّاره از او
ساقط نمى شود، بلكه اگر قبل از ظهر مسافرتى براى او پيش آمد كند نيز، بنابر احتياط
كفّاره بر او واجب است.
(مسأله 1755) اگر عمداً روزه خود را باطل كند و بعد
عذرى مانند حيض يا نفاس يا بيمارى براى او پيدا شود احتياطاً كفّاره بر او واجب
است.
(مسأله 1756) اگر يقين كند كه روز اوّل ماه رمضان است
وعمداً روزه خود را باطل كند و بعد معلوم شود كه آخر شعبان بوده، كفّاره بر او واجب
نيست.
(مسأله 1757) اگر انسان شك كند كه آخر رمضان است يا
اوّل شوّال و عمداً روزه خود را باطل كند، چنانچه بعد معلوم شود اوّل شوّال بوده،
كفّاره بر او واجب نيست.
(مسأله 1758) اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه
روزه دار است جماع كند، چنانچه زن را مجبور كرده باشد، كفّاره روزه خودش و روزه زن
را بايد بدهد; و اگر زن به جماع راضى بوده، بر هر كدام يك كفّاره واجب مى شود.
(مسأله 1759) اگر زنى شوهر روزه دار خود را مجبور كند
كه جماع نمايد يا كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، واجب نيست كفّاره
روزه شوهر را بدهد.
(مسأله 1760) اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه
روزه دار است جماع كند،
[278]
چنانچه به نحوى زن را مجبور كرده باشد كه از خود
اختيارى نداشته و در بين جماع راضى شود، بايد مرد دو كفّاره و زن يك كفّاره بدهد; و
اگر زن با اراده و اختيار عمل را انجام دهد، اگرچه مرد او را مجبور كرده باشد، مرد
بايد كفّاره خودش و زن را بدهد.
(مسأله 1761) اگر روزه دار در ماه رمضان با زن روزه دار
خود كه خواب است جماع نمايد، يك كفّاره بر او واجب مى شود و روزه زن صحيح است و
كفّاره نيز بر او واجب نيست.
(مسأله 1762) اگر مرد، زن خود را مجبور كند كه غير جماع
عمل ديگرى كه روزه را باطل مى كند بجا آورد، كفّاره زن را نبايد بدهد و بر خود زن
نيز كفّاره واجب نيست.
(مسأله 1763) كسى كه به واسطه مسافرت يا بيمارى روزه
نمى گيرد، نمى تواند زن روزه دار خود را مجبور به جماع كند و اگر او را مجبور نمايد
بنابر احتياط بايد كفّاره او را بدهد.
(مسأله 1764) انسان نبايد در بجا آوردن كفاره كوتاهى
كند، ولى لازم نيست فوراً آن را انجام دهد.
(مسأله 1765) اگر كفاره بر انسان واجب شود و چند سال آن
را بجا نياورد، چيزى بر آن اضافه نمى شود.
(مسأله 1766) كسى كه بايد براى كفاره يك روز شصت فقير
را طعام بدهد، اگر به شصت فقير دسترسى داشته باشد، نبايد به هر كدام از آنها بيشتر
از يك مُد طعام بدهد، يا يك فقير را بيشتر از يك مرتبه سير نمايد; ولى چنانچه انسان
اطمينان داشته باشد كه فقير طعام را به زن و فرزندان خود مى دهد يا به آنها
مى خوراند، مى تواند براى هر يك از زن و فرزندان او، اگرچه صغير باشند يك مُد به آن
فقير بدهد.
(مسأله 1767) اگر كسى كه قضاى روزه رمضان را گرفته بعد
از ظهر عمداً عملى انجام دهد كه روزه را باطل مى كند، بايد به ده فقير هر كدام يك
مد طعام بدهد و اگر نتواند، بنابر احتياط واجب بايد سه روز پى درپى روزه بگيرد.
مواردى كه فقط قضاى روزه واجب مى شود
(مسأله 1768) در چند صورت فقط قضاى روزه بر انسان واجب است
و كفّاره واجب
[279]
نيست:
اوّل: آن كه در شب ماه رمضان جنب باشد و به تفصيلى كه در مسأله 1707 گفته
شد، تا اذان صبح از خواب دوم بيدار نشود.
دوم: عملى كه روزه را باطل مى كند بجا نياورد ولى نيّت روزه نكند يا ريا كند
يا قصد كند كه روزه نباشد يا اين كه قصد كند آنچه روزه را باطل مى كند، بجا آورد.
سوم: آن كه در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش كند و با حال جنابت يك يا چند
روز روزه بگيرد.
چهارم: آن كه در ماه رمضان بدون اين كه تحقيق كند صبح شده يا نه، عملى كه
روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است، و نيز اگر بعد از
تحقيق با اين كه گمان دارد صبح شده، عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد
معلوم شود صبح بوده، قضاى آن روزه بر او واجب است. و اگر بعد از تحقيق، گمان كند كه
صبح نشده يا شك كند كه صبح شده يا نه و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و
بعد معلوم شود صبح بوده، بنابر احتياط قضا بر او واجب است; اما اگر بعد از تحقيق و
مراعات فجر اطمينان يابد كه صبح نشده و چيزى بخورد و بعد معلوم شود صبح بوده قضا
واجب نمى شود.
پنجم: آن كه كسى بگويد: «صبح نشده» و انسان به گفته او عملى كه روزه را باطل
مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده است.
ششم: آن كه كسى بگويد صبح شده و انسان به گفته او يقين نكند يا گمان كند
شوخى مى كند و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده
است.
هفتم: آن كه به گفته شخصى كه عادل است افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده
است.
هشتم: آن كه در هواى صاف به واسطه تاريكى يقين كند كه مغرب شده و افطار كند
و بعد معلوم شود مغرب نبوده است، ولى اگر در هواى ابرى به گمان اين كه مغرب شده
افطار كند و بعد معلوم شود مغرب نبوده، قضا لازم نيست.
نهم: آن كه براى خنك شدن يا بى جهت مضمضه كند (يعنى آب در دهان بگرداند) و
آب بى اختيار فرو رود; ولى اگر فراموش كند كه روزه است و آب را فرو دهد يا براى
[280]
وضوى واجب مضمضه كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او
واجب نيست.
(مسأله 1769) اگر غير از آب چيز ديگرى را در دهان ببرد
و بى اختيار فرو رود يا آب داخل بينى كند و بى اختيار فرو رود، قضا بر او واجب
نيست.
(مسأله 1770) مضمضه زياد براى روزه دار مكروه است و اگر
بعد از مضمضه بخواهد آب دهان را فرو برد، بهتر است سه مرتبه آب دهان را بيرون
بريزد.
(مسأله 1771) اگر انسان بداند كه به واسطه مضمضه،
بى اختيار يا از روى فراموشى آب وارد گلويش مى شود، نبايد مضمضه كند.
(مسأله 1772) اگر در ماه رمضان بعد از تحقيق يقين كند
صبح نشده و عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد و بعد معلوم شود صبح بوده، قضا
لازم نيست.
(مسأله 1773) اگر انسان شك كند كه مغرب شده يا نه،
نمى تواند افطار كند، ولى اگر شك كند كه صبح شده يا نه، پيش از تحقيق نيز مى تواند
عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، ولى در صورتى كه صبح شده باشد به تفصيلى كه
در مسأله 1768 گفته شد قضا دارد.
احكام روزه قضا
(مسأله 1774) اگر ديوانه عاقل
شود، واجب نيست روزه هاى هنگامى را كه ديوانه بوده قضا نمايد.
(مسأله 1775) اگر كافر مسلمان شود، واجب نيست روزه هاى
هنگامى را كه كافر بوده قضا نمايد. ولى اگر مسلمانى كافر شود و دوباره مسلمان گردد
بايد، روزه هاى هنگامى را كه كافر شده قضا نمايد.
(مسأله 1776) انسان بايد روزه اى را كه به واسطه مستى
از او فوت شده، قضا نمايد، اگرچه چيزى را كه به واسطه آن مست شده براى معالجه خورده
باشد، بلكه اگر نيّت روزه كرده و مست شده و در حال مستى روزه را ادامه داده تا از
مستى خارج شده باشد، بنابر احتياط واجب بايد روزه آن روز را تمام كند و بعد قضا
نمايد.
(مسأله 1777) اگر براى عذرى چند روز روزه نگيرد و بعد
شك كند كه چه هنگام عذر او برطرف شده، مى تواند مقدار كمتر را كه احتمال مى دهد
روزه نگرفته قضا نمايد;
[281]
مثلاً كسى كه پيش از ماه رمضان مسافرت كرده و
نمى داند پنجم رمضان از سفر برگشته يا ششم، مى تواند پنج روز روزه بگيرد و نيز كسى
كه نمى داند چه هنگام عذر برايش پيدا شده، مى تواند مقدار كمتر را قضا نمايد، مثلاً
اگر در آخرهاى ماه رمضان مسافرت كند و بعد از رمضان برگردد و نداند بيست و پنجم
رمضان مسافرت كرده يا بيست و ششم، مى تواند مقدار كمتر يعنى پنج روز را قضا كند.
(مسأله 1778) اگر از چند ماه رمضان روزه قضا داشته
باشد، قضاى هر كدام را كه اوّل بگيرد مانعى ندارد، ولى اگر وقت قضاى رمضان آخر تنگ
باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز نيز به رمضان مانده
باشد، بايد اوّل قضاى رمضان آخر را بگيرد.
(مسأله 1779) اگر قضاى روزه چند رمضان بر او واجب باشد،
بايد در نيّت معيّن كند روزه اى را كه مى گيرد قضاى كدام رمضان است، ولى اگر آثار
روزه هاى قضا متفاوت نباشد تعيين لازم نيست، و اگر آثار روزه هاى قضا متفاوت باشد;
مثلاً برخى از آنها داراى كفّاره و برخى بدون كفّاره باشند، از روزه هايى حساب
مى شود كه كفّاره ندارند.
(مسأله 1780) اگر وقت قضاى روزه كسى كه قضاى روزه رمضان
را گرفته تنگ نباشد، مى تواند پيش از ظهر روزه خود را باطل نمايد.
(مسأله 1781) اگر قضاى روزه ماه رمضان شخص ديگرى را
گرفته باشد، احتياط واجب آن است كه بعد از ظهر روزه را باطل نكند.
(مسأله 1782) اگر به واسطه بيمارى، حيض يا نفاس، روزه
رمضان را نگيرد و پيش از تمام شدن رمضان بميرد، لازم نيست روزه هايى را كه نگرفته
براى او قضا كنند، اگرچه مستحب است; ولى اگر به علّت مسافرت روزه رمضان را نگيرد و
پيش از تمام شدن رمضان بميرد، بايد براى او قضا كنند.
(مسأله 1783) اگر به واسطه بيمارى روزه رمضان را نگيرد
و بيمارى او تا رمضان سال بعد ادامه يابد، قضاى روزه هايى كه نگرفته بر او واجب
نيست و بايد براى هر روز يك مُد طعام (يعنى به احتياط واجب گندم، آرد يا نان، هرچند
بعيد نيست قوت غالب كفايت كند) به فقير بدهد، ولى اگر به واسطه عذر ديگرى; مثلاً
براى مسافرت روزه نگرفته باشد و عذر او تا رمضان بعد باقى بماند، روزه هايى را كه
نگرفته بايد قضا كند و
[282]
احتياط مستحب آن است كه براى هر روز يك مُد طعام نيز
به فقير بدهد.
(مسأله 1784) اگر به واسطه بيمارى روزه رمضان را نگيرد
و بعد از رمضان بيمارى او برطرف شود ولى عذر ديگرى پيدا كند كه نتواند تا رمضان بعد
قضاى روزه را بگيرد، بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد; و نيز اگر در ماه
رمضان، غير بيمارى عذر ديگرى داشته باشد و بعد از رمضان آن عذر برطرف شود و تا
رمضان سال بعد به واسطه بيمارى نتواند روزه بگيرد، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا
كند.
(مسأله 1785) اگر در ماه رمضان به واسطه عذرى روزه
نگيرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و تا رمضان آينده عمداً قضاى روزه را نگيرد،
بايد روزه را قضا كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
(مسأله 1786) اگر در قضاى روزه كوتاهى كند تا وقت تنگ
شود و در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به
فقير بدهد، بلكه هنگامى كه عذر دارد، اگر تصميم داشته باشد كه بعد از برطرف شدن عذر
روزه هاى خود را قضا كند و پيش از آن كه قضا نمايد در تنگى وقت عذرى پيدا كند، بايد
قضاى آن را بگيرد، و احتياط واجب آن است كه براى هر روز يك مُدّ طعام نيز به فقير
بدهد.
(مسأله 1787) اگر بيمارى انسان چند سال طول بكشد،
چنانچه پس از بهبود يافتن تا رمضان آينده به مقدار قضا وقت داشته باشد، بايد قضاى
رمضان آخر را بگيرد و براى هر روز از روزه هاى سال هاى پيش يك مُدّ طعام به فقير
بدهد.
(مسأله 1788) كسى كه بايد براى هر روزه يك مُدّ طعام به
فقير بدهد، مى تواند كفاره چند روز را به يك فقير بدهد.
(مسأله 1789) اگر قضاى روزه رمضان را چند سال تأخير
بيندازد، بايد قضا را بگيرد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد.
(مسأله 1790) اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد، بايد قضاى
آن را بجا آورد و براى هر روز دو ماه روزه بگيرد يا به شصت فقير طعام بدهد يا يك
بنده آزاد كند و چنانچه تا رمضان آينده قضاى آن روزه را بجا نياورد، براى هر روز
دادن يك مُدّ طعام نيز لازم است.
(مسأله 1791) اگر روزه رمضان را عمداً نگيرد و در روز
عملى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد، مثلاً چند مرتبه جماع كند، بايد احتياطاً
به تعداد جماع كفّاره را متعدّد
[283]
بدهد.
(مسأله 1792) بعد از مرگ پدر، پسر بزرگ تر بايد قضاى
نماز و روزه او را به تفصيلى كه در مسائل قضاى نماز پدر و مادر (از مسأله 1428 ـ
1438) گفته شد بجا آورد و اين حكم بنابر احتياط در مورد مادر نيز جارى است.
(مسأله 1793) اگر پدر يا مادر غير از روزه رمضان، روزه
واجب ديگرى را مانند روزه نذر نگرفته باشند، بنابر احتياط پسر بزرگ تر بايد آن را
قضا نمايد.
احكام روزه مسافر
(مسأله 1794) مسافرى كه بايد نمازهاى چهار ركعتى را در سفر
دو ركعتى بخواند، نبايد روزه بگيرد; و مسافرى كه نماز خود را تمام مى خواند، مثل
كسى كه شغل او مسافرت بوده يا سفر او سفر معصيت است، بايد در سفر روزه بگيرد.
(مسأله 1795) مسافرت در ماه رمضان اشكال ندارد، ولى اگر
براى فرار از روزه باشد، مكروه است.
(مسأله 1796) اگر غير از روزه رمضان، روزه معيّن ديگرى
بر انسان واجب باشد، بنابر احتياط واجب نبايد در آن روز مسافرت كند مگر اين كه
ضرورى باشد و اگر در سفر باشد، بايد قصد كند كه ده روز در جايى بماند و آن روز را
روزه بگيرد; ولى اگر نذر كرده باشد روز معيّنى را روزه بگيرد، چنانچه ناچار شود
مى تواند در آن روز مسافرت نمايد.
(مسأله 1797) اگر نذر كند روزه بگيرد و روز آن را معيّن
نكند، نمى تواند آن را در سفر بجا آورد; ولى چنانچه نذر كند كه روز معيّنى را در
سفر روزه بگيرد، بايد آن را در سفر بجا آورد; و نيز اگر نذر كند روز معيّنى را چه
مسافر باشد يا نباشد روزه بگيرد، بايد آن روز را اگرچه مسافر باشد روزه بگيرد.
(مسأله 1798) مسافر مى تواند براى خواستن حاجت، سه روز
در مدينه طيّبه روزه مستحبّى بگيرد و بهتر است كه آن سه روز، روزهاى چهارشنبه، پنج
شنبه و جمعه باشد.
(مسأله 1799) كسى كه نمى داند روزه مسافر باطل است، اگر
در سفر روزه بگيرد و در بين روز مسأله را بفهمد، روزه او باطل مى شود و اگر تا مغرب
متوجه نشود، روزه او صحيح است.
[284]
(مسأله 1800) اگر فراموش كند كه مسافر است يا
فراموش كند كه روزه مسافر باطل مى باشد و در سفر روزه بگيرد، روزه او باطل است.
(مسأله 1801) اگر روزه دار بعد از ظهر مسافرت نمايد،
بايد روزه خود را تمام كند; و اگر پيش از ظهر مسافرت كند و قصد حداقل هشت فرسخ رفت
و آمد را ـ با شرايطى كه در نماز مسافر گفته شد ـ داشته باشد وقتى به حدّ ترخّص
برسد (يعنى به جايى برسد كه ديوار شهر را نبيند و صداى اذان آن را نشنود)، مى تواند
روزه خود را باطل كند; و اگر پيش از آن روزه را باطل كند، بنابر احتياط، كفّاره نيز
بر او واجب است.
(مسأله 1802) اگر مسافر پيش از ظهر به وطن خود يا به
جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، چنانچه عملى كه روزه را باطل مى كند
انجام نداده باشد، بايد آن روز را روزه بگيرد و اگر انجام داده باشد، روزه آن روز
بر او واجب نيست.
(مسأله 1803) اگر مسافر بعد از ظهر به وطن خود يا به
جايى كه مى خواهد ده روز در آنجا بماند برسد، نبايد آن روز را روزه بگيرد.
(مسأله 1804) مكروه است كه مسافر و كسى كه از روزه
گرفتن معذور است، در روز ماه رمضان جماع نمايد و در خوردن و آشاميدن كاملاً خود را
سير كند.
كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست
(مسأله 1805) كسى كه به واسطه پيرى نمى تواند روزه بگيرد
يا روزه گرفتن براى او مشقّت دارد، واجب نيست روزه بگيرد، ولى در صورت دوم بايد
براى هر روز يك مُدّ طعام (احتياطاً گندم يا آرد يا نان و يا قوت غالب) به فقير
بدهد.
(مسأله 1806) اگر كسى كه به واسطه پيرى روزه نگرفته بعد
از ماه رمضان بتواند روزه بگيرد، بنابر احتياط واجب بايد قضاى روزه هايى را كه
نگرفته بجا آورد.
(مسأله 1807) اگر انسان به سبب بيمارى زياد تشنه شود و
نتواند تشنگى را تحمّل كند يا براى او مشقّت داشته باشد، روزه بر او واجب نيست ولى
در صورت دوم، بايد براى هر روز يك مُدّ گندم به فقير بدهد; و احتياط واجبآن است كه
بيشتر از مقدارى كه ناچار است آب نياشامد و چنانچه بعد بتواند روزه بگيرد، بنابر
احتياط واجب بايد روزه هايى را كه نگرفته قضا نمايد.
[285]
(مسأله 1808) روزه بر زنى كه زايمان او نزديك
است و روزه براى حمل او ضرر دارد، واجب نيست، و بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به
فقير بدهد; و نيز اگر روزه براى خود او ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست، و
بنابر احتياط واجب بايد براى هر روز يك مُدّ طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت،
روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا نمايد.
(مسأله 1809) زنى كه بچّه شير مى دهد و شير او كم است،
چه مادر بچّه باشد و چه دايه او، با اجرت شير بدهد يا بدون اجرت، اگر روزه گرفتن
براى بچّه اى كه شير مى دهد ضرر داشته باشد، روزه بر او واجب نيست و بايد براى هر
روز يك مُدّ طعام (گندم يا آرد يا نان يا قوت غالب) به فقير بدهد; و نيز اگر روزه
براى خود او ضرر داشته باشد، بر او واجب نيست، و بنابر احتياط واجب بايد براى هر
روز يك مُد طعام به فقير بدهد; و درهر دو صورت، روزه هايى را كه نگرفته بايد قضا
نمايد; ولى اگر كسى پيدا شود كه بدون اجرت بچّه را شير دهد يا براى شير دادن بچّه
از پدر يا مادر يا از كس ديگرى كه اجرت او را مى دهد اجرت بگيرد، احتياط واجب آن
است كه بچّه را به او بدهد و خود روزه بگيرد.
(مسأله 1810) دخترى كه از نظر سن، بالغ فرض مى شود ولى
از لحاظ جسمى به گونه اى است كه روزه گرفتن براى او مقدور نيست يا سختى و حرج دارد
و يا موجب زيان و ضرر قابل توجّه براى اوست، روزه بر او واجب نيست، ولى هر وقت
توانست بايد آن را قضا نمايد.
راه ثابت شدن اوّل ماه
(مسأله 1811) اوّل ماه به پنج چيز ثابت مى شود:
اوّل: آن كه خود انسان ماه را ببيند.
دوم: عدّه اى كه از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا مى شود، بگويند: «ماه را
ديده ايم» و همچنين است هر طريقى كه به واسطه آن يقين يا اطمينان به اوّل ماه پيدا
شود.
سوم: دو مرد عادل بگويند: «در شب ماه را ديده ايم» ولى اگر صفت ماه را
برخلاف يكديگر بگويند يا شهادت آنان خلاف واقع باشد، مثل اين كه بگويند: «داخل
دايره ماه طرف افق بوده»، اوّل ماه ثابت نمى شود; امّا اگر در تشخيص بعضى از
خصوصيّات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه يكى بگويد: «ماه بلند بود» و ديگرى بگويد:
«بلند
[286]
نبود»، با گفته آنان اوّل ماه ثابت مى شود.
چهارم: سى روز از اوّل ماه شعبان بگذرد كه به واسطه آن، اوّل ماه رمضان ثابت
مى شود و سى روز از اوّل رمضان بگذرد كه به واسطه آن، اوّل ماه شوّال ثابت مى شود.