«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» يعنى: «آغاز مى كنم به نام خداوندى كه در
دنيا بر مؤمن و كافر و در آخرت بر مؤمن رحم مى نمايد». «قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ»
يعنى: «بگو اى محمد(صلى الله عليه وآله)كه خداوند، يگانه است». «اَللهُ الصَّمَدُ»
يعنى: «خدا از تمام موجودات بى نياز است و همه به او نيازمندند». «لَمْ يَلِدْ
وَلَمْ يُولَدْ» يعنى: «فرزند ندارد و فرزند كسى نيست». «وَلَمْ يَكُنْ لَهُ
كُفُواً أحَدٌ» يعنى: «و هيچ كس مثل او نيست».
3 ـ ترجمه ذكر ركوع و سجود و ذكرهايى كه بعد از آنها
مستحب اند
«سُبْحانَ رَبّىَِ الْعَظيمِ وَبِحَمْدِهِ» يعنى: «پروردگار بزرگ من از هر عيب
و نقصى پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم». «سُبْحانَ رَبّىَِ الاْعْلى
وَبِحَمْدِهِ» يعنى: «پروردگار برتر من كه از همه كس بالاتر مى باشد از هر عيب و
نقصى پاك و منزه است و من مشغول ستايش او هستم». «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»
يعنى: «خدا ثناى كسى كه او را ستايش مى كند مى شنود و مى پذيرد». «أسْتَغْفِرُ
اللهَ رَبّى وَأتُوبُ إلَيْهِ» يعنى: «طلب آمرزش و مغفرت مى كنم از خداوندى كه
پرورش دهنده من است و من به سوى او بازگشت مى نمايم». «بِحَوْلِ اللهِ وَقُوَّتِهِ
أقُومُ وَأقْعُدُ» يعنى: «به يارى خداى متعال وقوّت او برمى خيزم و مى نشينم».
4 ـ ترجمه قنوت
«لا إلهَ إلاَّ اللهُ الْحَليمُ الْكَريمُ» يعنى: «هيچ معبودى سزاوار پرستش
نيست مگر خداى يكتاى بى همتايى كه داراى حلم و كرم است». «لا إلهَ إلاَّ اللهُ
الْعَلِىُّ الْعَظيمُ» يعنى: «هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خداى يكتاى
بى همتايى كه بلند مرتبه و بزرگ
[190]
است». «سُبْحانَ اللهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ
وَرَبِّ الاْرَضينِ السَّبْعِ» يعنى: «پاك و منزه است خداوندى كه پروردگار هفت
آسمان و پروردگار هفت زمين است». «وَما فيهِنَّ وَما بَيْنَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرْشِ
الْعَظيمِ» يعنى: «و پروردگار هر چيزى است كه در آسمانها و زمينها و ما بين آنهاست
و پروردگار عرش بزرگ است». «وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمينَ» يعنى: «حمد و ثنا
مخصوص خداوندى است كه پرورش دهنده تمام موجودات است».
5 ـ ترجمه تسبيحات اربعه
«سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ وَلا إلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أكْبَرُ»
يعنى: «پاك و منزه است خداوند تعالى و ثنا مخصوص اوست و هيچ معبودى سزاوار پرستش
نيست مگر خداى بى همتا و بزرگ تر است از آن كه توصيف شود».
6 ـ ترجمه تشهّد و سلام
«اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ» يعنى: «شهادت
مى دهم كه هيچ معبودى سزاوار پرستش نيست مگر خدايى كه يگانه است و شريك ندارد».
«وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» يعنى: «شهادت مى دهم كه محمد(صلى
الله عليه وآله) بنده خدا و فرستاده اوست». «أللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ
مُحَمَّد» يعنى: «خدايا بر محمد و آل محمد رحمت فرست». «وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ
وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ» يعنى: «و شفاعت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را قبول كن و
مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما». «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ أيُّهَا النَّبِىُّ
وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ» يعنى: «سلام بر تو اى پيامبر و رحمت و بركات خدا بر
تو باد». «اَلسَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى عِبادِ اللهِ الصّالِحينَ» يعنى: «سلام
خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نيكوكار او باد». «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ
وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ» يعنى: «سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما باد».
تعقيب نماز
(مسأله 1148) مستحب است انسان بعد از نماز مقدارى مشغول
تعقيب، يعنى خواندن ذكر و دعا و قرآن شود; و بهتر است پيش از آن كه از جاى خود حركت
كند و وضو، غسل يا تيمم او باطل شود، رو به قبله تعقيب را بخواند. و لازم نيست
تعقيب به عربى باشد ولى،
[191]
بهتر است چيزهايى را كه در كتابهاى دعا دستور
داده اند بخواند. و از تعقيب هايى كه خيلى سفارش شده است، تسبيح حضرت زهرا(عليها
السلام) است كه بايد به اين ترتيب گفته شود: 34 مرتبه «اَللهُ اَكْبَر»، 33 مرتبه
«اَلْحَمْدُ للهِ» و 33 مرتبه «سُبْحانَ اللهِ»; و مى توان «سُبْحانَ اللهِ» را پيش
از «اَلْحَمْدُ للهِ» گفت ولى، بهتر است بعد از «اَلْحَمْدُ للهِ» گفته شود.
(مسأله 1149) مستحب است بعد از نماز، سجده شكر نمايد. و
همين اندازه كه پيشانى را به قصد شكر بر زمين بگذارد، كافى است ولى، بهتر است صد
مرتبه يا سه مرتبه يا يك مرتبه، «شُكْراً لِلّهِ» يا «شُكْراً» يا «عَفْواً» بگويد.
و نيز مستحب است هر وقت نعمتى به انسان مى رسد يا بلايى از او دور مى شود، سجده شكر
بجا آورد.
صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)
(مسأله 1150) هر گاه انسان اسامى مبارك حضرت رسول(صلى الله
عليه وآله) مانند محمد(صلى الله عليه وآله)و احمد(صلى الله عليه وآله)يا لقب و كنيه
آن جناب مثل مصطفى(صلى الله عليه وآله)و ابوالقاسم(صلى الله عليه وآله) را بگويد يا
بشنود، اگرچه در نماز باشد، مستحب است صلوات بفرستد.
(مسأله 1151) هنگام نوشتن اسم مبارك حضرت رسول(صلى الله
عليه وآله)، مستحب است صلوات را نيز بنويسد و همچنين بهتر است هر گاه آن حضرت را
ياد مى كند، صلوات بفرستد.
مُبْطِلات نماز
دوازده چيز نماز را باطل مى كند و آنها را «مُبطِلات نماز» مى گويند:
اوّل: آن كه در بين نماز يكى از شرط هاى صحّت آن از بين برود، مثلاً در بين
نماز بفهمد كه مكان نماز او غصبى است.
دوم: آن كه در بين نماز عمداً يا سهواً يا از روى ناچارى، چيزى كه وضو يا
غسل را باطل مى كند پيش آيد، مثلاً ادرار از او بيرون آيد; ولى كسى كه نمى تواند از
بيرون آمدن ادرار و مدفوع خوددارى كند، اگر در بين نماز ادرار يا مدفوع از او خارج
شود، چنانچه به دستورى كه در احكام وضو گفته شد رفتار نمايد، نمازش باطل نمى شود; و
نيز اگر در بين نماز از زن مستحاضه خون خارج شود، در صورتى كه به دستور استحاضه
رفتار كرده باشد، نمازش صحيح است.
[192]
(مسأله 1152) كسى كه بى اختيار خوابش برده و
نمى داند در بين نماز خوابش برده يا بعد از آن، اگر در تمام شدن نمازش شك داشته
باشد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند ولى اگر تمام شدن نمازش را
بداند، نماز او صحيح است.
(مسأله 1153) اگر بداند به اختيار خودش خوابيده و شك
كند كه بعد از نماز بوده يا در بين نماز فراموش كرده كه مشغول نماز است و خوابيده،
نماز او صحيح است.
(مسأله 1154) اگر در حال سجده از خواب بيدار شود و شك
كند كه در سجده آخر نماز است يا در سجده شكر، بايد آن نماز را دوباره بخواند.
سوم: آن كه مانند بعض كسانى كه شيعه نيستند، دستهارا روى هم بگذارد كه به
اين عمل «تَكَـتُّف» مى گويند.
(مسأله 1155) هرگاه براى ادب دستها را روى هم بگذارد،
اگرچه مثل آنها نباشد، بنابر احتياط واجب بايد نماز را دوباره بخواند، ولى اگر از
روى فراموشى يا ناچارى يا براى كار ديگرى، مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را
روى هم بگذارد، اشكال ندارد.
چهارم: آن كه بعد از خواندن حمد، «آمين» بگويد ولى، اگر سهواً يا از روى
تقيّه بگويد، نماز او باطل نمى شود.
پنجم: آن كه عمداً يا از روى فراموشى پشت به قبله كند يا به طرف راست يا چپ
قبله برگردد، بلكه اگر عمداً به قدرى برگردد كه نگويند رو به قبله است، اگرچه به
طرف راست يا چپ نرسد، نماز او باطل است.
(مسأله 1156) اگر عمداً همه صورت را به طرف راست يا چپ
قبله برگرداند، نماز او باطل است، بلكه اگر سهواً نيز صورت را به اين مقدار
بگرداند، احتياط واجب آن است كه نماز را دوباره بخواند و لازم نيست كه نماز اوّل را
تمام كند، ولى اگر سر را كمى بگرداند، عمداً باشد يا سهواً، نماز او باطل نمى شود.
ششم: آن كه عمداً كلمه اى بگويد و از آن كلمه قصد معنى كند، اگرچه معنى نيز
نداشته باشد و يك حرف نيز باشد بلكه اگر قصد نيز نكند، بنابر احتياط واجب در صورتى
كه دو حرف يا بيشتر باشد، بايد نماز را دوباره بخواند ولى، اگر سهواً بگويد نماز
باطل نمى شود.
(مسأله 1157) اگر كلمه اى يك حرفى بگويد، چنانچه آن
كلمه معنى داشته باشد ـ مثل «قِ» كه در زبان عربى به معناى «نگهدارى كن» مى باشد ـ
چنانچه معنى آن را بداند
[193]
و قصد آن را نمايد، نماز او باطل مى شود بلكه اگر قصد
معناى آن را نيز نكند، ولى متوجّه معناى آن باشد، احتياط واجب آن است كه نماز را
دوباره بخواند.
(مسأله 1158) سرفه كردن و آروغ زدن و آه كشيدن در نماز
اشكال ندارد، ولى گفتن آخ و آه و مانند اينها كه دو حرف است، اگر عمدى باشد نماز را
باطل مى كند.
(مسأله 1159) اگر كلمه اى را به قصد ذكر بگويد، مثلاً
به قصد ذكر بگويد: «اَللهُ اَكْبَر» و در هنگام گفتن آن صدا را بلند كند كه چيزى را
به ديگرى بفهماند، اشكال ندارد، ولى چنانچه به قصد اين كهچيزى را به كسى بفهماند
بگويد، اگرچه قصد ذكر نيز داشته باشد، نماز او باطل است.
(مسأله 1160) خواندن قرآن در نماز به قصد قرائت قرآن،
غير از چهار سوره اى كه سجده واجب دارند و در احكام جنابت گفته شد، و نيز دعا كردن
در نماز اشكال ندارد، اگرچه به فارسى يا زبان ديگر باشد.
(مسأله 1161) اگر چيزى از حمد و سوره و ذكرهاى نماز را
عمداً يا احتياطاً چند مرتبه بگويد، اشكال ندارد.
(مسأله 1162) انسان نبايد در حال نماز به ديگرى سلام
كند و اگر ديگرى به او سلام كند، بايد به گونه اى پاسخ دهد كه سلام مقدّم باشد،
مثلاً بگويد: «اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ» و نبايد «عَلَيْكُمُ السَّلامْ» بگويد.
(مسأله 1163) انسان بايد جواب سلام را، در نماز يا غير
آن فوراً بگويد; و اگر در حال نماز عمداً يا از روى فراموشى جواب سلام را به قدرى
تاخير اندازد كه اگر جواب بگويد جواب آن سلام حساب نشود، نبايد جواب بدهد; و اگر در
نماز نباشد، جواب دادن واجب نيست.
(مسأله 1164) بايد جواب سلام را به گونه اى بگويد كه
سلام كننده بشنود ولى، اگر سلام كننده ناشنوا باشد، چنانچه انسان به نحو معمول جواب
او را بدهد كافى است.
(مسأله 1165) نمازگزار بايد جواب سلام را به قصد جواب
بگويد نه به قصد دعا.
(مسأله 1166) اگر زن يا مرد نامحرم يا بچّه مميّز، يعنى
بچّه اى كه خوب و بد را مى فهمد به نمازگزار سلام كند، نمازگزار بايد جواب او را
بدهد.
(مسأله 1167) اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد، معصيت
كرده ولى، نماز او صحيح
[194]
است.
(مسأله 1168) اگر كسى به نمازگزار به نحوى غلط سلام كند
كه سلام حساب نشود، جواب او واجب نيست.
(مسأله 1169) جواب سلام كسى كه از روى تمسخر يا شوخى
سلام مى كند، واجب نيست و احتياط واجب آن است كه در جواب سلام مرد و زن غير مسلمان
فقط بگويد: «سَلام» يا «عَلَيك».
(مسأله 1170) اگر كسى به عدّه اى سلام كند، جواب سلام
او بر همه آنان واجب است ولى، اگر يكى از آنان جواب دهد كافى است.
(مسأله 1171) اگر كسى به عدّه اى سلام كند و كسى كه
سلام كننده قصد سلام دادن به او را نداشته جواب دهد، باز هم جواب سلام او بر آن
عدّه واجب است.
(مسأله 1172) اگر به عدّه اى سلام كند و كسى كه بين
آنان مشغول نماز است شك كند كه سلام كننده قصد سلام كردن به او را نيز داشته يا نه،
و همچنين اگر بداند قصد او را نيز داشته ولى، ديگرى جواب سلام را بدهد، نبايد پاسخ
بدهد، امّا اگر بداند كه قصد او را نيز داشته و ديگرى جواب ندهد، بايد جواب او را
بگويد.
هفتم: از مبطلات نماز، خنده با صدا و عمدى است و چنانچه سهواً با صدا بخندد
يا لبخند بزند، نماز او باطل نمى شود.
(مسأله 1173) اگر براى جلوگيرى از صداى خنده حال او
تغيير كند، مثلاً رنگش سرخ شود، چنانچه از صورت نمازگزار بيرون رود، بايد نماز را
دوباره بخواند.
هشتم: آن كه براى كار دنيا عمداً با صدا گريه كند ولى، اگر براى كار دنيا
بى صدا گريه كند، اشكال ندارد; و همچنين اگر از ترس خدا يا براى آخرت گريه كند،
آهسته باشد يا بلند، اشكال ندارد، بلكه از بهترين اعمال است.
نهم: آن كه كارى; مثل دست زدن و به هوا پريدن و مانند آنها، انجام دهد كه
صورت نماز را به هم بزند، كم باشد يا زياد، عمداً باشد يا از روى فراموشى; ولى
انجام عملى; مثل اشاره كردن با دست، كه صورت نماز را به هم نمى زند، اشكال ندارد.
(مسأله 1174) اگر در بين نماز به قدرى ساكت بماند كه
نگويند نماز مى خواند، نماز او باطل است.
[195]
(مسأله 1175) اگر در بين نماز عملى انجام دهد
يا مدّتى ساكت شود و شك كند كه نماز به هم خورده يا نه، نماز او صحيح است.
دهم: آن كه به گونه اى بخورد و بياشامد كه صورت نماز را به هم زند.
(مسأله 1176) احتياط واجب آن است كه در نماز هيچ چيز
نخورد و نياشامد، چه موالات نماز به هم بخورد و چه نخورد و چه بگويند نماز مى خواند
چه نگويند.
(مسأله 1177) اگر در بين نماز غذايى را كه لاى دندانها
مانده فرو ببرد، نماز باطل نمى شود و اگر قند يا شكر و مانند اينها در دهان باشد و
در حال نماز كم كم آب شود و فرو رود، نماز اشكال پيدا مى كند.
يازدهم: از مبطلات نماز، شك در ركعتهاى نماز دو ركعتى يا سه ركعتى يا شك در
دو ركعت اوّل نمازهاى چهار ركعتى است.
دوازدهم: از مبطلات نماز آن است كه ركن نماز را عمداً يا سهواً كم يا زياد
كند يا چيزى را كه ركن نيست، عمداً كم يا زياد كند.
(مسأله 1178) اگر بعد از نماز شك كند كه در بين نماز
عملى كه نماز را باطل مى كند انجام داده يا نه، نماز او صحيح است.
اعمالى كه در نماز مكروه است
(مسأله 1179) مكروه است در نماز صورت را كمى به طرف راست
يا چپ بگرداند، چشمها را ببندد يا به طرف راست و چپ بگرداند، با ريش و دست خود بازى
كند، انگشتان را داخل هم نمايد، آب دهان بيندازد و به خط قرآن يا كتاب يا خط
انگشترى نگاه كند; و نيز مكروه است هنگام خواندن حمد و سوره و گفتن ذكر، براى شنيدن
حرف كسى ساكت شود، بلكه هر كارى كه خضوع و خشوع را از بين ببرد، مكروه مى باشد.
(مسأله 1180) هنگامى كه انسان خوابش مى آيد و نيز هنگام
خوددارى كردن از دفع ادرار و مدفوع، مكروه است نماز بخواند; و همچنين پوشيدن جوراب
تنگ كه پا را فشار دهد در نماز مكروه مى باشد; و غير از اينها مكروهات ديگرى در
كتابهاى مفصّل عنوان شده است.
[196]
مواردى كه مى توان نماز واجب را شكست
(مسأله 1181) شكستن نماز واجب از روى اختيار حرام است ولى
براى حفظ مال و جان و جلوگيرى از ضرر مالى يا بدنى مانعى ندارد.
(مسأله 1182) اگر حفظ جان خود انسان يا كسى كه حفظ جان
او واجب است يا حفظ مالى كه نگهدارى آن واجب مى باشد، بدون شكستن نماز ممكن نباشد،
بايد نماز را بشكند، ولى شكستن نماز براى مالى كه اهميت ندارد مكروه است.
(مسأله 1183) اگر در وسعت وقت مشغول نماز باشد و طلبكار
طلب خود را از او مطالبه كند، چنانچه بتواند در بين نماز طلب او را بدهد، بايد در
همان حال بپردازد; و اگر بدون شكستن نماز دادن طلب او ممكن نباشد، بايد نماز را
بشكند و طلب او را بدهد و بعد نماز را بخواند.
(مسأله 1184) اگر در بين نماز بفهمد كه مسجد نجس است،
چنانچه وقت تنگ باشد، بايد نماز را تمام كند; و اگر وقت وسعت داشته باشد و تطهير
مسجد نماز را به هم نزند، بايد در بين نماز تطهير كند و بعد بقيّه نماز را بخواند;
و اگر نماز را به هم بزند، اگر نجس بودن مسجد موجب هتك آن و يا موجب سرايت نجاست به
جاهاى ديگر شود، بايد نماز را بشكند و مسجد را تطهير كند و بعد نماز را بخواند. و
اگر موجب هتك مسجد نشود، به احتياط واجب بايد نماز را بشكند و مسجد را تطهير كند و
بعد نماز را بخواند.
(مسأله 1185) كسى كه بايد نماز را بشكند، اگر نماز را
تمام كند معصيت كرده ولى، نماز او صحيح است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه دوباره
بخواند.
(مسأله 1186) اگر پيش از آن كه به اندازه ركوع خم شود
به خاطر آورد كه اذان يا اقامه را فراموش كرده، چنانچه وقت نماز وسعت داشته باشد،
مستحب است براى گفتن آنها نماز را بشكند و امّا شكستن نماز فقط براى اذان، خلاف
احتياط است.
شكّيات
شكّيات نماز 23 قسم است; كه هشت قسم آن شكهايى هستند كه نماز را باطل مى كنند،
و به شش قسم آن نبايد اعتنا كرد، و نُه قسم ديگر آن صحيح است.
[197]
اوّل: شك هاى باطل كننده نماز
(مسأله 1187) شك هايى كه نماز را باطل مى كنند از اين
قرارند:
اوّل: شك در شماره ركعت هاى نماز دو ركعتى، مثل نماز صبح و نماز مسافر، ولى
شك در شماره ركعت هاى نماز مستحب دو ركعتى و بعضى از نمازهاى احتياط، نماز را باطل
نمى كند.دوم: شك در شماره ركعت هاى نماز سه ركعتى.سوم: آن كه در نماز
چهار ركعتى شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر. چهارم: آن كه در نماز چهار
ركعتى پيش از تمام شدن سجده دوم، شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر (براى تفصيل
اين مسأله، به صورت سوم مسأله 1221 مراجعه شود.) پنجم: شك بين دو و پنج، يا
دو و بيشتر از پنج. ششم: شك بين سه و شش، يا سه و بيشتر از شش. هفتم:
شك در ركعت هاى نماز به صورتى كه نداند چند ركعت خوانده است. هشتم: شك بين
چهار و شش، يا چهار و بيشتر از شش، چه پيش از تمام شدن سجده دوم باشد و چه بعد از
آن، ولى اگر بعد از سجده دوم، شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش براى او پيش
آيد، احتياط واجب آن است كه بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از
نماز دو سجده سهو بجا آورد و نماز را نيز دوباره بخواند.
(مسأله 1188) اگر يكى از شك هاى باطل كننده براى انسان
پيش آيد، در ابتدا نمى تواند نماز را به هم بزند، ولى اگر به قدرى فكر كند كه شك
پابرجا شود، به هم زدن نماز مانعى ندارد.
دوم: شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد
(مسأله 1189) شك هايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد از اين
قرارند:
اوّل: شك در چيزى كه محل بجا آوردن آن گذشته باشد، مثل آن كه در ركوع شك كند
كه حمد را خوانده يا نه.دوم: شك بعد از سلام نماز.سوم: شك بعد از
گذشتن وقت نماز.چهارم: شك كثيرالشّك; يعنى كسى كه زياد شك مى كند.پنجم:
شك امام در شماره ركعت هاى نماز در صورتى كه مأموم شماره آنها را بداند، و همچنين
شك مأموم در صورتى كه امام شماره ركعت هاى نماز را بداند.ششم: شك در نماز
مستحبّى; و توضيح آنها، بدين قرار است:
[198]
1 ـ شك در چيزى كه محل آن گذشته است
(مسأله 1190) اگر بين نماز شك كند كه يكى از اعمال واجب آن
را انجام داده يا نه، مثلاً شك كند كه حمد خوانده يا نه، چنانچه مشغول عملى كه بايد
بعد از آن انجام دهد نشده باشد، بايد آنچه را كه در انجام آن شك كرده بجا آورد، و
اگر مشغول عملى كه بايد بعد از آن انجام دهد شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند.
(مسأله 1191) اگر در بين خواندن آيه اى شك كند كه آيه
پيش را خوانده يا نه، يا وقتى آخر آيه را مى خواند، شك كند كه اوّل آن را خوانده يا
نه، نبايد به شك خود اعتنا كند.
(مسأله 1192) اگر بعد از ركوع يا سجود شك كند كه اعمال
واجب آن، مانند ذكر و آرام بودن بدن را انجام داده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا
كند.
(مسأله 1193) اگر در حالى كه به سجده مى رود شك كند كه
ركوع كرده يا نه، در صورتى كه به سجده نرسيده باشد، به شك خود اعتنا كند. ولى
احتياط آن است كه برگردد و قيام و ركوع را به جا آورد و احتياطاً نماز را اعاده
كند. و اگر در حالى كه به سجده مى رود شك كند كه بعد از ركوع ايستاده يا نه، بايد
برگردد و بايستد و بعد به سجده برود.
(مسأله 1194) اگر در حال برخاستن شك كند كه تشهّد يا
سجده را بجا آورده يا نه، بايد برگردد و آن را بجا آورد.
(مسأله 1195) اگر كسى كه نشسته يا خوابيده نماز
مى خواند هنگامى كه حمد يا تسبيحات را مى خواند، شك كند كه سجده يا تشهّد را بجا
آورده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند; و اگر پيش از آن كه مشغول حمد يا تسبيحات
شود، شك كند كه سجده يا تشهّد را بجا آورده يا نه، بايد آن را بجا آورد.
(مسأله 1196) اگر شك كند كه يكى از ركنهاى نماز را بجا
آورده يا نه، چنانچه مشغول عملى كه بعد از آن است نشده باشد، بايد آن را بجا آورد;
مثلاً اگر پيش از خواندن تشهّد شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، بايد آنها را
بجا آورد، و چنانچه بعد به خاطر آورد كه آن ركن را بجا آورده بوده، چون ركن زياد
شده نماز او باطل است.
(مسأله 1197) اگر شك كند عملى را كه ركن نيست بجا آورده
يا نه، چنانچه مشغول
[199]
عملى كه بعد از آن است نشده باشد، بايد آن را بجا
آورد; مثلاً اگر پيش از خواندن سوره شك كند كه حمد را خوانده يا نه، بايد حمد را
بخواند; و اگر بعد از انجام آن به خاطر آورد كه آن را بجا آورده بوده، چون ركن زياد
نشده، نماز صحيح است.
(مسأله 1198) اگر شك كند كه ركنى را بجا آورده يا نه،
مثل اين كه مشغول تشهّد باشد و شك كند كه دو سجده را بجا آورده يا نه، نبايد به شك
خود اعتنا كند; و اگر به خاطر آورد كه آن ركن را بجا نياورده، در صورتى كه مشغول
ركن بعد نشده باشد، بايد آن را بجا آورد; و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز او
باطل است، مثلاً اگر پيش از ركوع ركعت بعد به خاطر آورد كه دو سجده را بجا نياورده،
بايد آنها را بجا آورد و اگر در ركوع يا بعد از آن به خاطر آورد، نمازش باطل است.
(مسأله 1199) اگر شك كند عملى را كه ركن نيست بجا آورده
يا نه، چنانچه مشغول كارى كه بعد از آن است شده باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند;
مثلاً اگر هنگامى كه مشغول خواندن سوره است شك كند كه حمد را خوانده يا نه، نبايد
به شك خود اعتنا كند; و اگر بعد به خاطر آورد كه آن را بجا نياورده، در صورتى كه
مشغول ركن بعد نشده باشد، بايد آن را بجا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده باشد، نماز
او صحيح است; بنابراين اگر مثلاً در قنوت به خاطر آورد كه حمد را نخوانده، بايد
بخواند و اگر در ركوع به خاطر آورد، نماز او صحيح است.
(مسأله 1200) اگر شك كند كه سلام نماز را گفته يا نه يا
شك كند آن را درست گفته يا نه، چنانچه مشغول تعقيب نماز يا مشغول نماز ديگر شده
باشد يا به واسطه انجام عملى كه نماز را به هم مى زند، از حال نمازگزار خارج شده
باشد، نبايد به شك خود اعتنا كند; و اگر پيش از آنها شك كند، بايد سلام را بگويد;
امّا اگر در صحيح گفتن سلام شك كند، در هر صورت بايد به شك خود اعتنا ننمايد، چه
مشغول كار ديگرى شده باشد و چه نشده باشد.
2 ـ شك بعد از سلام
(مسأله 1201) اگر بعد از سلام نماز شك كند كه نماز او صحيح
بوده يا نه، مثلاً شك كند ركوع كرده يا نه يا بعد از سلام نماز چهار ركعتى، شك كند
كه چهار ركعت خوانده يا
[200]
پنج ركعت، نبايد به شك خود اعتنا كند; ولى اگر هر دو
طرف شك او باطل باشد، مثلاً بعد از سلام نماز چهار ركعتى شك كند كه سه ركعت خوانده
يا پنج ركعت، نماز او باطل است.