فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page fehrest page next page

(مسأله 664) مستحب است انسان در حال سلامتى، كفن و سِدر و كافور خود را تهيّه كند.

(مسأله 665) خوب است به اميد اين كه مطلوب پروردگار باشد، قبر را مربع يا مربع مستطيل بسازند و به اندازه چهار انگشت از زمين بلند كنند و نشانه اى روى آن بگذارند كه اشتباه نشود و روى قبر آب بپاشند و بعد از پاشيدن آب، كسانى كه حاضرند دستها را بر قبر بگذارند و انگشتان را باز كرده در خاك فرو برند و هفت مرتبه سوره مباركه «اِنّا أنْزَلْناهُ» را بخوانند و براى ميّت طلب آمرزش كنند و اين دعا را بخوانند: «اَللّهُمَّ جافِ الاْرْضَ عَنْ جَنْبَيْهِ وَاصْعَدْ إلَيْكَ رُوحَهُ وَلَقِّهِ مِنْكَ رِضْواناً وَأسْكِنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِكَ ما تُغْنيهِ بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاكَ».

(مسأله 666) مستحب است پس از رفتن كسانى كه تشييع جنازه كرده اند، وَلىّ ميّت يا كسى كه از طرف ولىّ اجازه دارد، دعاهايى را كه دستور داده شده به ميّت تلقين كند.

(مسأله 667) بعد از دفن ميّت، مستحب است صاحبان عزا را سرسلامتى دهند ولى، اگر مدّتى از دفن گذشته باشد كه به واسطه سرسلامتى دادن، مصيبت به خاطر آنان بيايد، ترك آن بهتر است. و نيز مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ميّت غذا بفرستند، وغذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است.

(مسأله 668) مستحب است انسان در مرگ خويشان، مخصوصاً در مرگ فرزند صبر كند و هر وقت ميّت را ياد مى كند، «اِنّا للهِ وَاِنّا إلَيْهِ راجِعُونَ» بگويد و براى ميّت قرآن بخواند، و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محكم بسازد كه زود خراب نشود.

(مسأله 669) جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.

(مسأله 670) پاره كردن يقه در مرگ كسى غير از پدر و برادر جايز نيست.

[114]

(مسأله 671) اگر مرد در مرگ زن يا فرزند، يقه يا لباس خود را پاره كند يا اگر زن در عزاى ميّت صورت خود را به گونه اى بخراشد كه خون بيايد يا موى خود را بكند، بايد يك بنده آزاد كند يا ده فقير را غذا دهد و يا آنها را بپوشاند، و اگر نتواند، بايد سه روز روزه بگيرد بلكه اگر خون نيز نيايد، بنابر احتياط واجب بايد به اين دستور عمل نمايد.

(مسأله 672) احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميّت صدا را خيلى بلند نكند.

نماز وحشت

(مسأله 673) مستحب است در شب اوّل قبر، دو ركعت نماز وحشت براى ميّت بخوانند و دستور آن اين است كه در ركعت اوّل بعد از حمد يك مرتبه «آية الكرسى» و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره «اِنّا أَنْزَلْناهُ» (قدر) بخوانند و بعد از سلام بگويند: «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَابْعَثْ ثَوابَهَا إلَى قَبْرِ فُلان» و به جاى كلمه فلان، اسم ميّت را بگويند.

(مسأله 674) نماز وحشت را در هر موقع از شب اوّل قبر مى توان خواند ولى، بهتر است در اوّل شب بعد از نماز عشا خوانده شود.

(مسأله 675) اگر بخواهند ميّت را به شهر دورى ببرند يا به جهت ديگرى دفن او تأخير بيفتد، بايد نماز وحشت را تا شب اوّل قبر او تأخير بيندازند.

احكام نبش قبر

(مسأله 676) نبش قبر مسلمان (يعنى شكافتن قبر او) اگرچه طفل يا ديوانه باشد حرام است، ولى اگر بدنش از بين رفته و خاك شده باشد، اشكال ندارد.

(مسأله 677) نبش قبر امام زاده ها، شهدا، علماء و صُلَحا، اگرچه سالها بر آن گذشته باشد، در صورتى كه زيارتگاه باشد حرام است بلكه، اگر زيارتگاه نيز نباشد، بنابر احتياط واجب نبايد آن را نبش كرد.

(مسأله 678) شكافتن قبر در چند مورد حرام نيست:

اوّل: آن كه ميّت در زمين غصبى دفن شده باشد و مالك زمين راضى نشود كه در آن جا بماند. دوم: آن كه كفن يا چيز ديگرى كه با ميّت دفن شده، غصبى باشد و صاحب آن

[115]

راضى نشود كه در قبر بماند، و يا چيزى از مال خود ميّت كه به ورثه او رسيده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند كه آن چيز در قبر بماند ولى، اگر چيز مختصرى از مال او كه به ورثه به ارث رسيده ـ مانند انگشتر و نحو آن ـ با او دفن شده باشد، در جواز نبش براى در آوردن آن تأمل و اشكال است، خصوصاً اگر اجحاف بر ورثه نباشد. و اگر وصيّت كرده باشد كه دعا يا قرآن يا انگشترى را با او دفن كنند، در صورتى كه وصيّتش بيشتر از يك سوم مال او نباشد، براى بيرون آوردن آنها نمى توانند قبر را بشكافند. سوم: آن كه ميّت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد يا بفهمند كه غسل او باطل بوده يا به غير دستور شرع كفن شده يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته باشند. چهارم: آن كه براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن ميّت را ببينند. پنجم: آن كه ميّت را در جايى كه بى احترامى به اوست، مثل قبرستان كفار، يا جايى كه كثافات و خاكروبه مى ريزند دفن كرده باشند. ششم: آن كه براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است قبر را بشكافند; مثلاً بخواهند بچّه زنده را از شكم زن حامله اى كه او را دفن كرده اند بيرون آورند. هفتم: آن كه بترسند درنده اى بدن ميّت را پاره كند يا سيل او را ببرد يا دشمن او را بيرون آورد. هشتم: آن كه بخواهند قسمتى از بدن ميّت را كه با او دفن نشده، دفن كنند ولى، احتياط واجب آن است كه آن قسمت از بدن را به گونه اى در قبر بگذارند كه بدن ميّت ديده نشود.

تيمّم

در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:

اوّل: آن كه تهيه آب به قدر وضو يا غسل ممكن نباشد.

(مسأله 679) اگر انسان در آبادى باشد، بايد براى تهيه آب وضو و غسل، به قدرى جستجو كند كه از پيدا شدن آن نااميد شود; و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند باشد و يا به واسطه درخت و مانند آن عبور در آن زمين مشكل باشد، بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب مى كردند(1)، در جستجوى آب برود; و اگر زمين آن اين گونه نباشد، بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجلسى (قدس سره) در شرح «من لا يحضره الفقيه»، مقدار پرتاب تير را دويست گام معين فرموده است.

 

[116]

تير جستجو نمايد.

(مسأله 680) اگر بعضى از چهار طرف هموار و بعضى ديگر پست و بلند يا عبور در آن مشكل باشد، بايد در طرفى كه هموار است به اندازه پرتاب دو تير و در طرفى كه اين طور نيست، به اندازه پرتاب يك تير جستجو كند.

(مسأله 681) در هر طرفى كه يقين دارد آب نيست، لازم نيست جستجو كند.

(مسأله 682) كسى كه وقت نماز او تنگ نيست و براى تهيه آب وقت دارد، اگر يقين داشته باشد در محلّى دورتر از مقدارى كه بايد جستجو كند آب هست، در صورتى كه مانعى نباشد و مشقّت نيز نداشته باشد، بايد براى تهيه آب برود; و اگر گمان داشته باشد كه آب هست، رفتن به آن محل لازم نيست لكن، اگر گمان او نزديك به يقين باشد، بنابر احتياط واجب بايد براى تهيه آب به آن محل برود.

(مسأله 683) لازم نيست خود انسان در جستجوى آب برود بلكه، مى تواند كسى را كه به گفته او اطمينان دارد، بفرستد و در اين صورت اگر يك نفر از طرف چند نفر برود كافى است.

(مسأله 684) اگر احتمال دهد داخل بار سفر خود، يا در منزل يا در قافله آب هست، بايد به قدرى جستجو نمايد كه به نبودن آب يقين كند يا از پيدا كردن آن نااميد شود.

(مسأله 685) اگر پيش از وقت نماز جستجو نمايد و آب پيدا نكند و تا وقت نماز همان جا بماند، لازم نيست كه دوباره در جستجوى آب برود.

(مسأله 686) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز ديگر در همان جا بماند، جستجو لازم نيست، مگر اين كه احتمال دهد اگر جستجو كند به آب مى رسد.

(مسأله 687) اگر از درنده بترسد يا جستجوى آب به قدرى سخت باشد كه نتواند تحمل كند يا وقت نماز به قدرى تنگ باشد كه هيچ نتواند جستجو كند، جستجو لازم نيست; ولى اگر بتواند مقدارى جستجو كند، جستجو به همان مقدار لازم است. و اگر از دزد بر جان يا مال خود بترسد، نبايد در جستجوى آب برود; ولى اگر مالى كه احتمال مى دهد از بين برود به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس ديگرى نيز نداشته باشد، جستجوى آب واجب است.

[117]

(مسأله 688) اگر در جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصيت كرده ولى، نماز او با تيمّم صحيح است.

(مسأله 689) كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند، چنانچه به دنبال آب نرود و با تيمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستجو مى كرد آب پيدا مى شد، نماز او باطل است.

(مسأله 690) اگر بعد از جستجو آب پيدا نكند و با تيمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد در جايى كه جستجو كرده آب بوده، نماز او صحيح است.

(مسأله 691) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند نمى تواند وضو بگيرد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقّت وضوى خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل كند و همچنين اگر بداند يا دو شاهد عادل خبر دهند بلكه اگر احتمال صحيح عقلايى نيز بدهد كه تهيه آب براى او ممكن نيست، احتياط واجب آن است كه وضـوى خود را، مگـر با جِماع ـ به تفصيلى كه در مسأله 410 گذشت ـ باطل نكند.

(مسأله 692) اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند يا احتمال عقلايى دهد يا دو شاهد عادل خبر دهند كه اگر وضوى خود را باطل كند تهيه آب براى او ممكن نباشد، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقّت وضوى خود را نگهدارد، احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.

(مسأله 693) اگر كسى كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد بداند يا دو شاهد عادل به او خبر دهند كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمى كند، چنانچه وقت نماز داخل شده باشد، ريختن آن حرام است، و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز نيز آن را نريزد بلكه خالى از قُوّت نيست. و هرگاه احتمال عقلايى نيز بدهد كه اگر آب را بريزد ديگر آب پيدا نمى كند، احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز نيز آب را نريزد.

(مسأله 694) اگر كسى بداند يا دو شاهد عادل به او خبر دهند كه آب پيدا نمى كند، در صورتى كه بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوى خود را باطل كند يا آبى را كه دارد بريزد، معصيت كرده ولى، نماز او با تيمّم صحيح است، اگرچه احتياط مستحب آن است كه قضاى آن نماز را نيز بخواند.

[118]

دوم: اگر به واسطه پيرى يا ترس از دزد و جانور و مانند آنها يا نداشتن وسيله اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، و همچنين اگر تهيّه كردن آب يا استعمال آن به قدرى مشقّت داشته باشد كه عموم مردم آن را با توجه به شرايط و موقعيت شخص تحمّل نكنند، بايد تيمّم كند.

(مسأله 695) اگر براى كشيدن آب از چاه، دلو و ريسمان و مانند اينها لازم داشته باشد و مجبور باشد آنها را بخرد يا كرايه نمايد، اگرچه قيمت آنها چند برابر معمول باشد، بايد تهيّه كند; و همچنين اگر آب را به چندين برابر قيمت آن بفروشند، بايد آن را بخرد ولى، اگر تهيه آنها به قدرى پول بخواهد كه نسبت به حال او ضرر يا مشقت داشته باشد، واجب نيست تهيّه نمايد.

(مسأله 696) اگر ناچار شود كه براى تهيه آب پول قرض كند، بايد قرض نمايد ولى، كسى كه مى داند يا گمان دارد كه نمى تواند قرض خود را بدهد، واجب نيست قرض كند بلكه نبايد قرض كند.

(مسأله 697) اگر كندن چاه مشقّت نداشته باشد، به احتياط واجب بايد براى تهيه آب چاه بكند.

(مسأله 698) اگر كسى بدون منّت و خوارى مقدارى آب به او ببخشد، بايد آن را قبول كند.

سوم: اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد يا بترسد كه به واسطه استعمال آن، مرض يا عيبى در او پيدا شود يا مرض او طولانى شود يا شدّت پيدا كند يا به سختى معالجه شود، بايد تيمّم نمايد; ولى اگر آب گرم براى او ضرر نداشته باشد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.

(مسأله 699) لازم نيست يقين كند كه آب براى او ضرر دارد بلكه اگر احتمال ضرر نيز بدهد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد و از آن احتمال ترس براى او پيدا شود، بايد تيمّم كند.

(مسأله 700) كسى كه مبتلا به درد چشم است و آب براى او ضرر دارد، بايد تيمّم نمايد.

(مسأله 701) اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر، تيمّم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب

[119]

براى او ضرر ندارد، تيمّم او باطل است و اگر بعد از نماز بفهمد، نماز او صحيح است.

(مسأله 702) كسى كه مى داند آب براى او ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.

چهارم: هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو يا غسل برساند، خود يا همسر يا اولاد يا رفيق او و يا كسانى كه با او مربوط هستند، مانند خدمتكاران از تشنگى بميرند يا مريض شوند يا به قدرى تشنه شوند كه تحمّل آن مشقّت داشته باشد، بايد به جاى وضو و غسل تيمّم نمايد; و نيز اگر بترسد حيوانى كه معمولاً آن را براى خوردن ذبح نمى كنند ـ مانند اسب و قاطر ـ از تشنگى تلف شود، بايد آب را به آن بدهد و تيمّم نمايد، اگرچه حيوان مال خود او نباشد; و همچنين اگر كسى كه حفظ جان او واجب است، به گونه اى تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود، بايد آب را به او بدهد.

(مسأله 703) اگر غير از آب پاكى كه براى وضو يا غسل دارد، آب نجسى نيز به مقدار آشاميدن خود و كسانى كه با او مربوط هستند داشته باشد، بايد آب پاك را براى آشاميدن بگذارد و با تيمّم نماز بخواند; ولى چنانچه آب را براى حيوان خود بخواهد، بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك، وضو و غسل را انجام دهد.

پنجم: كسى كه بدن يا لباس او نجس است و كمى آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند، براى آب كشيدن بدن يا لباس او آبى باقى نمى ماند،بنابر احتياط واجب بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمّم نماز بخواند; ولى اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمّم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

ششم: اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است، آب يا ظرف ديگرى نداشته باشد، مثلاً آب يا ظرف او غصبى بوده و غير از آن، آب و ظرف ديگرى نداشته باشد، بايد به جاى وضو و غسل، تيمّم كند.

هفتم: هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند تمام نماز يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده شود، بايد تيمّم كند; و بنابر احتياط مستحب اگر وظيفه او غسل بوده، بعد از وقت نيز غسل كند و اگر وظيفه اش وضو بوده، وضو بگيرد و نماز را قضا كند.

(مسأله 704) اگر عمداً نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه وقت براى وضو يا غسل

[120]

نداشته باشد، معصيت كرده و بايد نماز را با تيمّم بخواند، اگرچه احتياط واجب آن است كه قضاى آن نماز را نيز بجا آورد.

(مسأله 705) كسى كه شك دارد كه اگر وضو بگيرد يا غسل كند، وقت براى نماز او مى ماند يا نه، بايد تيمّم كند.

(مسأله 706) اگر كسى گمان كند كه براى وضو يا غسل وقت ندارد و با تيمّم نماز خود را بجا آورد و بعد بفهمد وقت داشته است، بنابر احتياط پس از وضو يا غسل، بايد نماز خود را دوباره بخواند.

(مسأله 707) اگر كسى كه آب دارد به واسطه تنگى وقت با تيمّم مشغول نماز شود و در بين نماز، آبى را كه داشته از دست بدهد، براى نمازهاى بعد مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند ولى، اگر آب بعد از نماز از دست برود، اگرچه تيمّم خود را باطل نكرده باشد ـ در صورتى كه وظيفه او تيمّم باشد ـ بايد دوباره تيمّم نمايد.

(مسأله 708) اگر به قدرى وقت داشته باشد كه بتواند وضو بگيرد يا غسل كند و نماز را بدون اعمال مستحبّى آن (مثل اقامه و قنوت) بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون اعمال مستحبّى آن بجا آورد، بلكه اگر به اندازه سوره نيز وقت نداشته باشد، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.

چيزهايى كه تيمّم بر آنها صحيح است

(مسأله 709) تيمّم بر خاك، ريگ، كلوخ، سنگ و گلِ پخته مثل آجر و كوزه، اگر پاك باشند صحيح است.

(مسأله 710) تيمّم بر سنگ گچ، سنگ آهك، سنگ مرمر و سياه و ساير اقسام سنگها صحيح است، ولى تيمّم بر جواهر، مثل سنگ عقيق و فيروزه باطل مى باشد; و احتياط واجب آن است كه با بودن خاك يا چيزهاى ديگرى كه تيمّم بر آنها صحيح است، به گچ و آهك پخته نيز تيمّم نكند و اگر دسترسى به خاك و مانند آن نداشته باشد و امر بين گچ يا آهك پخته و بين غبار يا گِل داير باشد، بايد به احتياط واجب بين تيمّم بر هر دو جمع كند.

(مسأله 711) اگر خاك، ريگ، كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد بر گرد و غبارى كه روى فرش و لباس و مانند آنهاست تيمّم نمايد; و اگر غبار در لاى لباس و فرش باشد، تيمّم بر

[121]

آن صحيح نيست، مگر آن كه اوّل كارى كند كه غبار به سطح آن بيايد و بعد بر آن تيمّم كند و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد بر گِل تيمّم كند و اگر گِل نيز پيدا نشود، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون تيمّم بخواند و بنابر احتياط، بعداً قضاى آن را بجا آورد.

(مسأله 712) اگر بتواند با تكان دادن فرش و مانند آن خاك تهيّه نمايد، تيمّم بر گرد باطل است و اگر بتواند گِل را خشك كند و از آن خاك تهيّه نمايد، تيمّم بر گِل باطل مى باشد.

(مسأله 713) اگر كسى كه آب ندارد برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن باشد بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد; و اگر ممكن نباشد و چيزى هم كه تيمّم بر آن صحيح است نداشته باشد، احتياط مستحب آن است كه نماز را بدون وضو و تيمّم بخواند و بنابر احتياط واجب بعداً قضا كند.

(مسأله 714) اگر چيزى مانند كاه كه تيمّم بر آن باطل است با خاك و ريگ مخلوط شود، نمى تواند بر آن تيمّم كند; ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ از بين رفته حساب شود، تيمّم بر آن خاك و ريگ صحيح است.

(مسأله 715) اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمّم كند، چنانچه ممكن باشد بايد آن را با خريدن و مانند آن تهيّه نمايد.

(مسأله 716) تيمّم بر ديوار گِلى صحيح است. و احتياط مستحب آن است كه با بودن زمين يا خاك خشك، بر زمين يا خاك نمناك تيمّم نكند.

(مسأله 717) چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بايد پاك باشد و اگر چيز پاكى كه تيمّم بر آن صحيح است نداشته باشد، نماز بر او واجب نيست; ولى بايد قضاى آن را بجا آورد.

(مسأله 718) اگر يقين داشته باشد كه تيمّم بر چيزى صحيح است و بر آن تيمّم نمايد و بعد بفهمد كه تيمّم بر آن باطل بوده، نمازهايى را كه با آن تيمّم خوانده بايد دوباره بخواند.

(مسأله 719) چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بايد غصبى نباشد.

(مسأله 720) احتياط آن است كه در فضاى غصبى تيمّم نكند، بنابر اين اگر در ملك خود دستها را به زمين بزند و بدون اجازه داخل ملك ديگرى شود و دستها را به پيشانى بكشد، بنابر احتياط واجب دوباره تيمم كند.

(مسأله 721) اگر نداند محل تيمّم غصبى است و يا فراموش كرده باشد، تيمّم او

[122]

صحيح است، اگرچه فراموش كننده، خودش غاصب باشد.

(مسأله 722) كسى كه در جاى غصبى حبس است، اگر آب و خاك آن محل غصبى باشد، بايد با تيمّم نماز بخواند.

(مسأله 723) مستحب است چيزى كه بر آن تيمّم مى كند، گردى داشته باشد كه به دست بماند و بعد از زدن دست بر آن، مستحب است دست را تكان دهد تا گرد آن بريزد.

(مسأله 724) تيمّم بر زمين گود و خاك جاده و زمين شوره زار كه نمك روى آن را نگرفته مكروه است و اگر نمك روى آن را گرفته باشد باطل است.

شيوه تيمم كردن

(مسأله 725) تيمم آن است كه به قصد وضو يا غسل كف دو دست را به زمين بزند و آنها را به صورت و پشت دستها بكشد، بنابراين در تيمم چهار چيز واجب است:

اوّل: نيّت يعنى قصد كند به جاى وضو و يا غسل تيمم كند. دوم: زدن كف هر دو دست با هم بر چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است. سوم: كشيدن كف هر دو دست بر تمام پيشانى و دو طرف آن، از جايى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى، و بنابر احتياط واجب، بايد دستها روى ابروها نيز كشيده شود. چهارم: كشيدن كف دست چپ بر تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست بر تمام پشت دست چپ، و احتياط واجب آن است كه يك بار ديگر دستها را بر زمين زده و مانند دفعه اوّل بر پشت يكديگر بكشد.

(مسأله 726) تيمّم بدل از غسل و بدل از وضو با هم فرقى ندارند.

احكام تيمّم

(مسأله 727) اگر مختصرى از پيشانى و پشت دستها را نيز مسح نكند تيمّم باطل است، چه عمداً مسح نكند و چه مسأله را نداند يا فراموش كرده باشد ولى، دقت زياد نيز لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و پشت دست مسح شده كافى است.

(مسأله 728) براى آن كه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقدارى بالاتر از مچ را نيز مسح نمايد، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.

[123]

(مسأله 729) پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح نمايد و اعمال آن را بايد پشت سر هم بجا آورد و اگر بين آنها به قدرى فاصله بيندازد كه نگويند تيمّم مى كند، تيمّم او باطل است.

(مسأله 730) در هنگام نيّت بايد معيّن كند كه تيمّم او بدل از غسل است يا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد بايد آن غسل را معيّن نمايد; و چنانچه اشتباهاً به جاى بدل از وضو، بدل از غسل يا به جاى بدل از غسل، بدل از وضو نيّت كند يا مثلاً در تيمّم بدل از غسل جنابت، نيّت بدل از غسل مسّ ميّت نمايد، تيمّم او باطل است. و اگر بيشتر از يك تيمّم داشته باشد، قصد مافى الذّمه كافى است.

(مسأله 731) در تيمّم بايد پيشانى و كف دستها و پشت دستها پاك باشند، و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد، احتياط واجب آن است كه دو تيمّم كند، يكى با كف دست و ديگرى با پشت دست.

(مسأله 732) بايد براى تيمّم انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر در پيشانى يا پشت دستها يا در كف دستها مانعى باشد، مثلاً چيزى به آنها چسبيده باشد، بايد آن را برطرف كرد.

(مسأله 733) اگر پيشانى يا پشت دستها زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را بر آن بسته باشد و نتواند آن را باز كند، بايد دست را روى آن بكشد; و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را بر آن بسته باشد و نتواند آن را باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند و بر پيشانى و پشت دستها بكشد.

(مسأله 734) اگر پيشانى و پشت دستها مو داشته باشد، اشكال ندارد ولى، اگر موى سر روى پيشانى آمده باشد، بايد آن را عقب بزند.

(مسأله 735) اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دستها يا پشت دستها مانعى وجود داشته باشد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد بايد جستجو نمايد تا يقين يا اطمينان پيدا كند كه مانعى نيست.

(مسأله 736) اگر وظيفه او تيمّم باشد و نتواند تيمّم كند، بايد نائب بگيرد; و كسى كه نائب مى شود، بايد دستهاى آن شخص را به زمين بزند و با آنها او را تيمّم دهد و اگر ممكن نباشد، بايد دست خود را به چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند و بر پيشانى و


back page fehrest page next page