(مسأله 535) زن مستحاضه احتياطاً بايد نماز
قضا نخواند تا پاك شود. مگر اين كه وقت نماز قضا تنگ باشد كه در اين صورت بايد براى
هر نماز قضا اعمالى را كه براى نماز ادا بر او واجب است انجام دهد.
(مسأله 536) اگر زن بداند خونى كه از او خارج مى شود،
خون زخم يا غده كه به آن «منيرم» هم مى گويند نيست و شرعاً حكم حيض و نفاس را
ندارد، بنابر احتياط واجب بايد به دستور استحاضه عمل كند. بلكه، اگر شك داشته باشد
كه خون استحاضه است يا خونهاى ديگر، چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد، بنابر
احتياط واجب بايد اعمال استحاضه را انجام دهد.
نفاس
(مسأله 537) از وقتى كه اولين
جزء بچّه از بدن مادر بيرون مى آيد، هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا
سرِ ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن را در حال نفاس، «نُفَساء» مى گويند.
(مسأله 538) خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء
بچّه مى بيند، نفاس نيست.
(مسأله 539) لازم نيست كه خلقت بچّه تمام باشد اما اگر
خون بسته اى از رحم زن خارج شود و خود زن بداند يا چهار نفر قابله يا متخصص مورد
وثوق بگويند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، در صورتى خون نفاس است كه عرفاً
زاييدن صدق كند وگرنه صدق حكم نفاس بر آن مشكل است.
[93]
(مسأله 540) ممكن است خون نفاس بيشتر از يك
لحظه نيايد ولى بيشتر از ده روز نيز نمى شود.
(مسأله 541) هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا
چيزى كه سقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه، لازم نيست وارسى كند، و خونى كه از
او خارج مى شود شرعاً خون نفاس نيست.
(مسأله 542) توقف در مسجد و رساندن جايى از بدن به خط
قرآن و اعمال ديگرى كه بر حائض حرام است، بر نُفَساء نيز حرام است و آنچه بر حائض
واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء نيز واجب و مستحب و مكروه مى باشد.
(مسأله 543) طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد،
باطل است و نزديكى كردن با او حرام مى باشد و اگر شوهر با او نزديكى كند، احتياط
واجب آن است كه به دستورى كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.
(مسأله 544) وقتى زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند
و عبادت هاى خود را بجا آورد و اگر دوباره خون ببيند، چنانچه مجموع روزهايى كه خون
ديده و روزهايى كه در وسط پاك بوده، ده روز يا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس
است و اگر در روزهايى كه پاك بوده روزه گرفته باشد، بايد قضا نمايد.
(مسأله 545) اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد
كه در باطن خون باشد، بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و آن را بررسى
نمايد، و اگر معلوم شود كه پاك شده، براى عبادت هاى خود غسل كند.
(مسأله 546) اگر خون نفاس زن از ده روز تجاوز كند،
چنانچه در حيض عادت داشته باشد، به اندازه روزهاى عادت او نفاس و بقيّه آن استحاضه
است. و اگر عادت نداشته باشد، تا ده روز آن نفاس و بقيّه استحاضه مى باشد. و احتياط
مستحب آن است كسى كه عادت دارد، از روز بعد از عادت و كسى كه عادت ندارد، بعد از
روز دهم تا روز هيجدهم زايمان، اعمال استحاضه را بجا آورد و اعمالى را كه بر نفساء
حرام است ترك كند.
(مسأله 547) زنى كه عادت حيض او كمتر از ده روز است،
اگر بيشتر از روزهاى عادت خود خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهاى عادت خود را
نفاس قرار دهد و بعد از
[94]
آن تا روز دهم مى تواند عبادت را ترك نمايد يا كارهاى
مستحاضه را انجام دهد ولى، ترك كردن عبادت به مدّت يك يا دو روز خيلى خوب است; پس
اگر از ده روز بگذرد، روزهاى عادت او نفاس و بقيّه استحاضه است و اگر عبادت را ترك
كرده، بايد آن را قضا كند.
(مسأله 548) زنى كه در حيض عادت دارد، اگر بعد از
زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك مـاه پى در پى خون ببيند، به اندازه روزهاى عادت
او نفاس است و ده روز از خونى كه بعد از نفاس مى بيند، اگرچه در روزهاى عادت
ماهانه اش باشد، استحاضه است; مثلاً زنى كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و
هفتم آن است، اگر روز دهم ماه زاييد و تا يك ماه يا بيشتر پى در پى خون ديد، تا روز
هفدهم نفاس و از هفدهم تا ده روز ـ حتى در روزهاى عادت خود كه از بيستم تا بيست و
هفتم است ـ استحاضه مى باشد و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونى كه مى بيند در روزهاى
عادت او باشد، خون حيض است، چه نشانه هاى حيض را داشته باشد و چه نداشته باشد و اگر
در روزهاى عادت او نباشد، اگرچه نشانه هاى حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه
قرار دهد.
(مسأله 549) زنى كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از
زايمان تا يك ماه يا بيشتر از آن خون ببيند، ده روز اوّل آن نفاس و ده روز دوم آن
استحاضه است و خونى كه بعد از آن مى بيند، اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض و
گرنه آن نيز استحاضه مى باشد.
غسل مسّ ميّت
(مسأله 550) اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و او را غسل نداده اند
مسّ كند (يعنى جايى از بدن خود را به بدن او برساند)، بايد غسل «مسّ ميّت» نمايد،
خواه در خواب مسّ كند يا در بيدارى، با اختيار باشد يا بى اختيار، حتى بنابر احتياط
اگر باطن ميّت را نيز مسّ كرده باشد، بايد غسل كند بلكه بنابر احتياط واجب، مسّ بدن
شهيد و همچنين بدن مرده اى كه او را به جاى غسل تيمّم داده اند و يا هر سه غسل او
با آب خالص بدون سِدر و كافور انجام شده است نيز همين حكم را دارد.
(مسأله 551) براى مسّ مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده
غسل واجب نيست، اگر چه جايى را كه سرد شده مسّ نمايد.
(مسأله 552) رساندن ناخن و استخوان به ناخن واستخوان
ميّت، باعث واجب
[95]
شدن غسل است و همچنين اگر موى خود را به بدن ميّت يا
بدن خود را به موى ميّت يا موى خود را به موى ميّت برساند، احتياطاً غسل واجب است.
(مسأله 553) براى مسّ بچه مرده، حتى بچّه سقط شده اى كه
چهار ماه او تمام شده، غسل مسّ ميّت واجب است بلكه، بهتر است براى مسّ بچّه سقط
شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد نيز غسل كند، بنابر اين اگر بچّه چهار ماهه اى
مرده به دنيا بيايد، مادر او بنابر احتياط واجب بايد غسل مسّ ميّت كند بلكه، اگر از
چهار ماه كمتر نيز داشته باشد، بهتر است مادر او غسل نمايد.
(مسأله 554) بچّه اى كه بعد از مردن مادر به دنيا
مى آيد، وقتى بالغ شد واجب است غسل مسّ ميّت كند.
(مسأله 555) اگر انسان ميّتى را كه سه غسل او كاملاً
تمام شده مسّ نمايد، غسل بر او واجب نمى شود ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم او تمام
شود جايى از بدن او را مسّ كند، اگرچه غسل سوم آنجا تمام شده باشد، بايد غسل مسّ
ميّت نمايد.
(مسأله 556) اگر ديوانه يا بچه نابالغى ميّت را مسّ
كنند، بعد از آن كه ديوانه، عاقل يا بچّه، بالغ شد بايد غسل مسّ ميّت نمايند.
(مسأله 557) اگر از بدن انسان زنده قسمتى كه داراى
استخوان است جدا شود و پيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند انسان آن را مسّ
نمايد، بايد غسل مسّ ميّت كند ولى اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد، براى
مسّ آن غسل واجب نيست. و اگر از بدن مرده اى كه او را غسل نداده اند چيزى جدا شود
كه در حال اتصال مسّ آن موجب غسل مى شد، بعد از انفصال نيز مسّ آن موجب غسل مى شود.
(مسأله 558) براى مسّ استخوان و دندانى كه از مرده جدا
شده و آن را غسل نداده اند، بايد غسل كرد. و همچنين براى مسّ استخوانى كه از زنده
جدا شده و گوشت ندارد، احتياطاً بايد غسل كرد ولى براى دندانى كه از زنده جدا شده و
گوشت ندارد غسل لازم نيست.
(مسأله 559) اگر كسى كه غسل مسّ ميّت كرده بخواهد نماز
بخواند، احتياطاً بايد وضو نيز بگيرد، هر چند قبلاً وضو داشته باشد. حكم عباداتى كه
صحت آنها منوط به وضو مى باشد نيز همين است.
[96]
(مسأله 560) اگر چند ميّت را مسّ كند يا يك
ميّت را چند بار مسّ نمايد، يك غسل كافى است.
(مسأله 561) براى كسى كه بعد از مسّ ميّت غسل نكرده
است، توقف در مسجد وجماع و خواندن سوره هايى كه سجده واجب دارند، مانعى ندارد ولى
براى نماز و مانند آن بايد غسل كند و وضو نيز بگيرد.
غسلى كه با نذر يا سوگند يا عهد واجب مى شود
(مسأله 562) اگر كسى براى زيارت يا براى اعمالى كه غسل
براى انجام آنها مستحب است نذر، عهد يا سوگند ياد كند كه غسلى را انجام دهد، در
صورت رعايت احكام نذر، عهد و سوگند، غسل، بر او واجب مى شود.
غسل هاى مستحب
(مسأله 563) غسلهاى مستحب در شرع مقدس اسلام بسيار است كه
برخى از آنان در ذيل و در مسأله آينده مى آيد:
الف ـ غسل جمعه; و وقت آن از اذان صبح تا ظهر روز جمعه است و بهتر است نزديك
ظهر بجا آورده شود. و اگر تا ظهر انجام ندهد، بهتر است كه بدون نيّت ادا و قضا تا
عصر جمعه آن را بجا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نكند، مستحب است از صبح شنبه تا
غروب قضاى آن را بجا آورد. و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند، مى تواند
روز پنجشنبه غسل را انجام دهد، بلكه اگر در شب جمعه غسل را به اميد آن كه مطلوب
خداوند متعال باشد بجا آورد، صحيح است. و مستحب است انسان در هنگام غسل جمعه بگويد:
«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً
عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاجْعَلْنى
مِنَ التَّوّابينَ وَاجْعَلْنى مِنَ المُتَطَهِّرينَ».
ب ـ غسل شب اوّل ماه رمضان و تمام شبهاى «فرد» آن; مثل شب سوم، پنجم و هفتم
ولى، از شب بيست و يكم مستحب است همه شب ها غسل كند، و براى غسل شب هاى اوّل،
پانزدهم، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم، بيست و سوم، بيست و پنجم، بيست و هفتم و بيست
و نهم، بيشتر سفارش شده است. و وقت غسل شب هاى ماه رمضان، تمام
[97]
شب است و بهتر است غسل مقارن غروب آفتاب بجا آورده
شود، ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بين نماز مغرب و عشا بجا
آورد. و نيز مستحب است در شب بيست و سوم غير از غسل اوّل شب، يك غسل نيز در آخر شب
انجام دهد.
ج ـ غسل روز عيد فطر و عيد قربان; و وقت آن از اذان صبح تا غروب است، و بهتر
است آن را پيش از نماز عيد بجا آورد و اگر از ظهر تا غروب بجا آورد، احتياط آن است
كه به قصد رجاء (يعنى به اميد اين كه مطلوب خداوند باشد) انجام دهد.
د ـ غسل شب عيد فطر; و وقت آن از اوّل مغرب تا اذان صبح است و بهتر است در
اوّل شب بجا آورده شود.
هـ ـ غسل روزهاى هشتم و نهم ذى حَجّه; و در روز نهم، بهتر است آن را نزديك
ظهر بجا آورد.
و ـ غسل روز اوّل، پانزدهم، بيست و هفتم و آخر ماه رجب.
ز ـ غسل روز عيد غدير و بهتر است در وقت چاشت (اوائل روز) آن را انجام دهد.
ح ـ غسل روز بيست و چهارم ذى حَجّه.
ط ـ غسل روز عيد نوروز، پانزدهم شعبان، نهم و هفدهم ربيع الاول و روز بيست و
پنجم ذى قعده; ولى غسل روز پانزدهم شعبان و غسل هاى پس از آن را كه تا آخر مسأله
ذكر شد، به قصد رجاء انجام دهد.
ى ـ غسل دادن نوزادى كه تازه به دنيا آمده.
ك ـ غسل زنى كه براى غير شوهر خود بوى خوش استعمال كرده است.
ل ـ غسل كسى كه در حال مستى خوابيده.
م ـ غسل كسى كه جايى از بدن خود را به بدن ميّتى كه غسل داده اند رسانده
است.
ن ـ غسل كسى كه در هنگام گرفتن خورشيد يا ماه نماز آيات را عمداً نخوانده، و
در صورتى كه تمام ماه و خورشيد گرفته باشد، اين غسل احتياطاً ترك نشود.
س ـ غسل كسى كه براى تماشاى به دار آويخته رفته و آن را ديده باشد ولى، اگر
اتفاقاً يا از روى ناچارى نگاهش به او بيفتد يا مثلاً براى اداى شهادت رفته باشد،
غسل مستحب نيست.
ع ـ غسل احرام و آن غسلى است كه پيش از احرام در ميقات انجام مى دهند و اين
[98]
غسل براى زن حائض و نفساء نيز مستحب است.
(مسأله 564) پيش از داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه،
مسجدالحرام، خانه كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله)،
مستحب است انسان غسل كند، و براى داخل شدن در حرم امامان(عليهم السلام) به قصد رجاء
غسل كند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرّف شود، يك غسل كافى است، و كسى كه مى خواهد
در يك روز داخل حرم مكه و مسجدالحرام و خانه كعبه شود، اگر به نيّت همه يك غسل كند
كافى است و نيز اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيامبر(صلى
الله عليه وآله) شود، يك غسل براى همه كفايت مى كند. و براى زيارت پيامبر(صلى الله
عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) از دور يا نزديك، و براى حاجت خواستن از خداوند،
و همچنين براى توبه، و براى نشاط به جهت عبادت، و براى به سفر رفتن، خصوصاً سفر
زيارت حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، مستحب است انسان غسل كند. و اگر يكى از
غسل هايى را كه در اين مسأله گفته شد بجا آورد و بعد كارى كند كه وضو را باطل
مى كند ـ مثلاً بخوابد ـ غسل او باطل مى شود و مستحب است دوباره غسل را بجا آورد.
(مسأله 565) به احتياط واجب انسان نمى تواند با غسل
مستحبّى عملى را كه مانند نماز احتياج به وضو دارد انجام دهد و بايد براى انجام
آنها وضو بگيرد.
(مسأله 566) اگر انجام چند غسل بر كسى مستحب باشد و به
نيّت همه يك غسل بجا آورد، كافى است. بلكه مى توان يك غسل را به نيّت چند غسل واجب
و مستحب بجا آورد.
احكام محتضر و اموات
(مسأله 567) مسلمانى را كه محتضر است (يعنى در حال جان
دادن است) مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به گونه اى كه
كف پاهاى او به طرف قبله باشد، و اگر خواباندن او به اين روش ممكن نباشد، بنابر
احتياط واجب تا اندازه اى كه ممكن باشد بايد به اين دستور عمل كنند. و چنانچه
خواباندن او به اين روش به هيچ قسم ممكن نباشد، به قصد احتياط او را رو به قبله
بنشانند و اگر آن نيز ممكن نـشود، بايد به قصد احتياط او را به پهلوى راست يا به
پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند.
(مسأله 568) احتياط واجب آن است كه تا وقتى ميّت را از
محل احتضار حركت
[99]
نداده اند، رو به قبله باشد و همچنين تا زمانى كه غسل
او تمام نشده، او را رو به قبله بخوابانند اگرچه او را از محل احتضار حركت داده
باشند.
(مسأله 569) رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب
است، ولى احتياطاً اگر ممكن باشد، بايد از خود او يا ولىّ او اذن بگيرند.
(مسأله 570) مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده
امام(عليهم السلام) و ساير عقايد حقّه را به كسى كه در حال جان دادن است به نحوى
تلقين كنند كه بفهمد. و نيز مستحب است مطالبى را كه گفته شد، تا وقت مرگ تكرار
كنند.
(مسأله 571) مستحب است اين دعاها را به گونه اى به
محتضر تلقين كنند كه بفهمد: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصيكَ
وَاقْبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ مِنْ طاعَتِكَ، يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسيرَ وَيَعْفُو
عَنِ الْكَثيرِ إقْبَلْ مِنِّى الْيَسيرَ وَاعْفُ عَنِّى الْكَثيرَ إنَّكَ أنْتَ
الْعَفُوُّ الْغَفُورُ أَللّهُمَّ ارْحَمْنى فَإنَّكَ رَحيمٌ).
(مسأله 572) مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد، اگر
ناراحت نمى شود به جايى كه نماز مى خوانده ببرند.
(مسأله 573) مستحب است براى راحت جان دادن محتضر، بر
بالين او سوره هاى مباركه يس، صافّات و احزاب و آية الكرسى و آيه پنجاه و چهارم
سوره اعراف و سه آيه آخر سوره بقره و بلكه هر چه از قرآن ممكن است را بخوانند.
(مسأله 574) تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيز سنگين روى
شكم او و بودن شخص جُنُب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنها
گذاشتن زنها نزد او مكروه است.
احكام بعد از مرگ
(مسأله 575) مستحب است بعد از مرگ دهان، چشمها و چانه ميّت
را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچه اى روى او بيندازند و اگر شب مرده
است، در جايى كه مرده چراغ روشن كنند، و براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند و
در دفن او عجله نمايند ولى، اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا مرگ او
معلوم شود، و نيز اگر ميّت حامله باشد و بچّه در شكم او زنده باشد، بايد تدفين را
به قدرى عقب بيندازند كه
[100]
پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو
را بدوزند.
احكام غسل، كفن، نماز و دفن ميّت
(مسأله 576) غسل، كفن، نماز و دفن مسلمان دوازده امامى بر
هر مكلّفى واجب است، و اگر بعضى آن را انجام دهند، از ديگران ساقط مى شود و چنانچه
هيچ كس انجام ندهد، همه معصيت كرده اند. و بنابر احتياط واجب، حكم مسلمانى هم كه
دوازده امامى نيست همينطور است.
(مسأله 577) اگر كسى مشغول كارهاى ميّت شود، بر ديگران
واجب نيست اقدام نمايند ولى، اگر او عمل را ناتمام بگذارد، بايد ديگران آن را تمام
كنند.
(مسأله 578) اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى
ميّت شده، واجب نيست به كارهاى ميّت اقدام كند ولى، اگر شك يا گمان داشته باشد،
بايد اقدام نمايد، مگر اين كه ميّت در ميان بستگان خود يا ساير مسلمانان باشد و
آنها نيز از حال او با خبر باشند كه در اين صورت گمان به اين كه آنها اقدام
كرده اند كافى است.
(مسأله 579) اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن
ميّت را باطل انجام داده اند، بايد دوباره انجام دهد ولى، اگر گمان داشته باشد كه
باطل بوده يا شك داشته باشد كه صحيح بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد. و همچنين
اگر مسلمان غير امامى را بستگانش مطابق مذهب خود غسل داده باشند كافى است.
(مسأله 580) براى غسل، كفن، نماز و دفن ميّت، بايد از
ولىّ او اجازه بگيرند.
(مسأله 581) ولىّ زن كه در غسل، كفن، نماز و دفن او
دخالت مى كند، شوهر اوست و بعد از او، مردهايى كه از ميّت ارث مى برند مقدم بر
زنهاى آنها هستند و هر كدام كه در ارث بردن مقدم باشند، در اين امر نيز مقدّمند.
(مسأله 582) اگر كسى بگويد من وصى يا ولىّ ميّت هستم يا
ولىّ ميّت به من اجازه داده كه غسل، كفن و دفن او را انجام دهم، چنانچه شخص ديگرى
چنين ادعايى نكند، انجام كارهاى ميّت با اوست; اما اگر شخص ديگرى نيز چنين ادعايى
بكند، اگر به ادعاى يكى اطمينان حاصل شود، او مقدم است وگرنه هر كدام بينّه داشته
باشند، مقدم هستند.
(مسأله 583) اگر ميّت براى غسل، كفن، دفن و نماز خود
غير از ولىّ كس ديگرى را
[101]
معين كند، اجازه آن شخص كافى است و اجازه ولىّ لازم
نيست، و كسى كه ميّت او را براى انجام اين اعمال معيّن كرده، واجب نيست اين وصيّت
را قبول كند ولى، اگر قبول كند بايد به آن عمل نمايد.
احكام غسل ميّت
(مسأله 584) پس از پاك كردن
ميت از نجاست ظاهرى واجب است ميّت را سه غسل بدهند; بار اوّل با آبى كه با سِدر
مخلوط باشد، بار دوم با آبى كه با كافور مخلوط باشد و بار سوم با آب خالص.
(مسأله 585) سِدر و كافور نبايد به اندازه اى زياد
باشند كه آب را مضاف كنند، و همچنين نبايد به اندازه اى كم باشند كه نگويند سدر و
كافور با آب مخلوط شده است.
(مسأله 586) اگر سِدر و كافور به اندازه اى كه لازم است
پيدا نشود، بنابر احتياط واجب بايد مقدارى را كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند.
(مسأله 587) اگر سدر و كافور يا يكى از آنها پيدا نشود
يا استعمال آن جايز نباشد ـ مثل آن كه غصبى باشد ـ بايد به جاى هر كدام كه موجود
نيست، ميّت را با آب خالص غسل بدهند.
(مسأله 588) اگر كسى كه براى حجّ احرام بسته است پيش از
تمام كردن سعى بين صفا و مَروه بميرد و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن
مو فوت كند، نبايد او را با آب كافور غسل دهند بلكه به جاى آن بايد با آب خالص او
را غسل بدهند.
(مسأله 589) كسى كه ميّت را غسل مى دهد، بايد مسلمان
دوازده امامى و عاقل باشد و مسائل غسل را نيز بداند يا ديگرى در حين غسل به او
آموزش بدهد، و بنابر احتياط واجب، بايد بالغ نيز باشد.
(مسأله 590) كسى كه ميّت را غسل مى دهد بايد قصد قربت
داشته باشد، يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند بجا آورد، و اگر به همين نيّت تا
آخر غسلِ سوم باقى باشد كافى است و تجديد نيّت لازم نيست.
(مسأله 591) غسل بچّه مسلمان، اگرچه از زنا باشد، واجب
است و غسل، كفن و دفن كافر و اولاد او جايز نيست. و كسى كه از كودكى ديوانه بوده و
به حال ديوانگى بالغ
[102]
شده، چنانچه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان
باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز
نيست.
(مسأله 592) اگر بچه سقط شده چهار ماه يا بيشتر داشته
باشد، بايد او را غسل بدهند و اگر چهار ماه نداشته باشد، بايد او را در پارچه اى
بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
(مسأله 593) اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد، غسل
باطل است ولى، زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر نيز مى تواند زن خود را غسل
دهد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر ، زن خود را غسل ندهد.
(مسأله 594) مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سن او از
سه سال بيشتر نيست غسل دهد و زن نيز مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال بيشتر
ندارد، غسل دهد.
(مسأله 595) اگر براى غسل دادن ميّتى كه مرد است، مرد
پيدا نشود، زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند ـ مثل مادر، خواهر، عمه و خاله ـ يا
به واسطه شير خوردن با او محرم شده اند، مى توانند او را غسل بدهند، و نيز اگر براى
غسل ميّت زن، زن ديگرى نباشد، مردهايى كه با او نسبت دارند و محرمند يا به واسطه
شير خوردن با او محرم شده اند، مى توانند از زير لباس او را غسل دهند. و اگر جنس
مخالف محرم هم پيدا نشود جنس مخالف نامحرم مى تواند ميّت را از زير لباس غسل دهد.
(مسأله 596) اگر ميّت و كسى كه او را غسل مى دهد هر دو
مرد يا هر دو زن باشند و يا نسبت به هم محرم باشند، جايز است كه غير از عورت، جاهاى
ديگر ميّت برهنه باشد.
(مسأله 597) نگاه كردن به عورت ميّت حرام است و كسى كه
او را غسل مى دهد، اگر نگاه كند معصيت كرده ولى غسل باطل نمى شود.
(مسأله 598) اگر جايى از بدن ميّت نجس باشد، بايد آن جا
را پيش از آن كه غسل بدهند آب بكشند و احتياط مستحب آن است كه تمام بدن ميّت پيش از
شروع به غسل پاك باشد.
(مسأله 599) احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن
است، ميّت را غسل ارتماسى ندهند. و احتياط مستحب آن است كه در غسل ترتيبى هيچ يك از
سه قسمت بدن را در آب فرو نبرند بلكه آب را روى آن بريزند.
(مسأله 600) لازم نيست كسى را كه در حال حيض يا در حال
جنابت مرده غسل
[103]
حيض يا غسل جنابت بدهند بلكه همان غسل ميّت براى او
كافى است.
(مسأله 601) جايز نيست كه براى غسل دادن ميّت مزد
بگيرند ولى، مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل (مثل شستشو و تطهير) حرام نيست.
(مسأله 602) اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعى
داشته باشد، بايد به عوض هر غسل، يك بار ميّت را تيمّم دهند.