(مسأله 208) قطره هاى آبى كه پس از آب كشيدن
ظرف نجس با آب قليل و بعد از جدا شدن آبى كه براى پاك شدن روى آن ريخته اند، در آن
باقى مى ماند پاك است.
[38]
9 ـ برطرف شدن عين نجاست
(مسأله 209) اگر بدن حيوان يا باطن بدن انسان (مانند داخل
دهان و بينى) با عين نجس مثل خون يا متنجس مثل آب نجس آلوده شود، چنانچه آنها برطرف
شوند، بدن آن حيوان و يا باطن بدن انسان نيز پاك مى شود; مثلاً اگر خونى از لاى
دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن داخل دهان لازم نيست، ولى اگر
دندان عاريه يا دندانى كه با مواد مصنوعى پر شده در دهان نجس شود، به احتياط واجب
بايد آن را آب بكشند.
(مسأله 210) اگر غذا بين دندانها مانده باشد و داخل
دهان خون بيايد، چنانچه انسان نداند كه خون به غذا رسيده، آن غذا پاك است و اگر خون
به آن برسد، بنابر احتياط واجب نجس مى شود.
(مسأله 211) اگر جايى كه انسان نمى داند ظاهر بدن است
يا باطن آن نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشد.
(مسأله 212) اگر گرد و خاك نجس به لباس، فرش و مانند آن
بنشيند، چنانچه هر دو خشك باشند نجس نمى شوند، و اگر گرد و خاك يا لباس، فرش و
مانند آن مرطوب باشد، بايد محل نشستن گرد و خاك را آب بكشند.
10 ـ اِسْتِبْراء حيوان نجاستخوار
(مسأله 213) ادرار و مدفوع حيوانى كه به خوردن نجاست انسان
عادت كرده نجس است و اگر بخواهند پاك شود، بايد آن را استبراء كنند، يعنى تا مدتى
كه بعد از آن مدّت ديگر به آن نجاستخوار نمى گويند، نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك
به آن بدهند. و بنابر احتياط واجب بايد شتر نجاستخوار را چهل روز، گاو را بيست روز،
گوسفند را ده روز، مرغابى را پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست باز
دارند و غذاى پاك به آنها بدهند.
11 ـ غايب شدن مسلمان
(مسأله 214) اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى مانند
ظرف و فرش كه در اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غايب گردد و انسان احتمال بدهد
كه آن چيز را
[39]
آب كشيده يا به واسطه آن كه آن چيز مثلاً در آب جارى
افتاده پاك شده است، اجتناب از آن لازم نيست.
(مسأله 215) اگر خود انسان يقين كند چيزى كه نجس بوده
پاك شده است، يا دو عادل از پاك شدن آن خبر دهند، و همچنين اگر كسى كه چيز نجس در
اختيار او است بگويد: «آن چيز پاك شده» يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد ـ
اگرچه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه ـ آن چيز پاك است.
(مسأله 216) اگر كسى كه متصدى آب كشيدن لباس شده و لباس
نيز در تصرّف او بوده بگويد: «آن را آب كشيدم»، آن لباس پاك است.
(مسأله 217) اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز
نجس يقين پيدا نمى كند، مى تواند به گمان خود در پاك بودن اكتفا نمايد و آن چيز پاك
است.
احكام ظرفها
(مسأله 218) خوردن و آشاميدن از ظرفى كه از پوست سگ، خوك
يا مردار ساخته شده حرام است، و نبايد آن ظرف را براى وضو و غسل و كارهايى كه بايد
با چيز پاك انجام داد به كار برند. بلكه، احتياط مستحب آن است كه چرم سگ، خوك و
مردار را، اگرچه ظرف هم نباشد، استعمال نكنند.
(مسأله 219) خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره و
استعمال آنها حرام است و احتياط واجب ترك استعمال آنها در زينت اطاق است، و نگاه
داشتن آنها نيز خالى از اشكال نيست بلكه احتياط در ترك آن است.
(مسأله 220) ساختن ظرف طلا و نقره و مزدى كه براى آن
مى گيرند احتياطاً حرام است.
(مسأله 221) خريد و فروش ظرف طلا و نقره و پول و عوضى
كه فروشنده مى گيرد احتياطاً حرام است.
(مسأله 222) اگر گيره استكان از طلا يا نقره ساخته شده
باشد و بعد از برداشتن استكان به آن ظرف گفته شود، استعمال آن، چه به تنهايى و چه
با استكان احتياطاً حرام است و اگر به آن ظرف گفته نشود، استعمال آن مانعى ندارد.
[40]
(مسأله 223) استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا
يا آب نقره داده اند، اگر به آن ظرف، ظرف طلا و نقره نگويند، اشكال ندارد.
(مسأله 224) اگر فلزّى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و
ظرف بسازند، چنانچه مقدار آن فلز به قدرى زياد باشد كه به آن ظرف، ظرف طلا يا نقره
نگويند، استعمال آن مانعى ندارد.
(مسأله 225) هرگاه غذايى را كه در ظرف طلا و نقره است
به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى بريزند، اين استعمال جايز است، و همچنين اگر
بخواهند از ظرف دوم غذا بخورند، چنانچه به خاطر حرمت غذا خوردن در ظرف طلا و نقره
آن را در ظرف ديگر ريخته باشند، اين استعمال نيز جايز است. ولى، چنانچه خالى كردن
ظرف طلا و نقره به اين خاطر نباشد، اين استعمال حرام مى باشد.
(مسأله 226) استعمال بادگير قليان، غلاف شمشير و كارد،
عطردان، سرمه دان، قاب قرآن و مانند آنها، اگر از طلا يا نقره باشد، اشكال ندارد.
(مسأله 227) استعمال ظرف طلا يا نقره براى خوردن و
آشامدن و يا استعمالات ديگر، در حال ناچارى اشكال ندارد، و براى وضو و غسل نيز در
حال اضطرار مى توان از ظرف طلا و نقره استفاده كرد.
(مسأله 228) استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا و نقره
يا از چيز ديگر است، اشكال ندارد.
احكام تَخَلّى
(دفع ادرار و مدفوع)
(مسأله 229) واجب است انسان هنگام تخَلّى و مواقع ديگر،
عورت خود را از مردان و زنانى كه مكلّفند، اگرچه مثل خواهر، برادر و يا مادر به او
محرم باشند و همچنين از ديوانه مميّز و بچّه هاى مميّز كه خوب و بد را مى فهمند،
بپوشاند ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
(مسأله 230) لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را
بپوشاند و اگر مثلاً با دست نيز آن را بپوشاند، كافى است.
[41]
(مسأله 231) بايد در حال تخَلّى طرف جلوى بدن،
يعنى شكم و سينه رو يا پشت به قبله نباشد.
(مسأله 232) اگر هنگام تخلّى طرف جلوى بدن كسى رو به
قبله يا پشت به قبله باشد و عورت خود را از قبله برگرداند، كفايت نمى كند. و اگر
جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت خود را
رو يا پشت به قبله ننمايد.
(مسأله 233) در هنگام استبراء و تطهيرِ مخرجِ ادرار و
مدفوع، رو يا پشت به قبله بودن اشكالى ندارد هرچند بهتر است كه در اين حالت نيز رو
يا پشت به قبله ننشيند.
(مسأله 234) اگر براى آن كه نامحرم او را نبيند مجبور
شود رو يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر به دليل
ديگرى ناچار باشد كه رو يا پشت به قبله بنشيند مانعى ندارد.
(مسأله 235) احتياط مستحب آن است كه بچّه را در وقت
تخلّى رو يا پشت به قبله ننشانند ولى، اگر خود بچّه بنشيند، جلوگيرى از او واجب
نيست.
(مسأله 236) در چهار جا تخلّى حرام است:
اوّل: در كوچه هاى بن بست و مانند آن در صورتى كه صاحبان آن اجازه نداده
باشند. دوم: در ملك كسى كه اجازه تخلّى نداده است. سوم: در جايى كه
براى عده مخصوصى وقف شده است، مثل بعضى از مدرسه ها. چهارم: روى قبر مؤمنين
در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد. و يا در هر جايى كه موجب بى احترامى به
مقدسات دينى گردد.
(مسأله 237) در سه صورت، مخرج مدفوع فقط با آب پاك
مى شود: اوّل: آن كه همراه مدفوع، نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
دوم: آن كه نجاستى از خارج به مخرج مدفوع رسيده باشد. سوم: آن كه اطراف
مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. در غير اين سه صورت مى شود مخرج را با
آب شست و يا به دستورى كه بعداً گفته مى شود، با پارچه و سنگ و مانند آنها پاك كرد،
اگرچه شستن با آب بهتر است.
(مسأله 238) مخرج ادرار با غير آب پاك نمى شود و با آب
جارى يا كُر اگر بعد از برطرف شدن ادرار، يك مرتبه بشويند كافى است. ولى احتياط
واجب آن است كه با آب قليل، دو مرتبه بشويند.
(مسأله 239) اگر مخرج مدفوع را با آب بشويند، بايد چيزى
از مدفوع در آن نماند
[42]
ولى، باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در
مرتبه اوّل به گونه اى شسته شود كه ذرّه اى از مدفوع در آن نماند، دوباره شستن لازم
نيست.
(مسأله 240) هرگاه با سنگ و كلوخ و مانند اينها مدفوع
را از مخرج برطرف كنند، محل پاك مى شود و ذرّه هاى كوچك و لزج بودن محلّ، اشكال
ندارد.
(مسأله 241) لازم نيست با سه سنگ يا پارچه مخرج را پاك
كنند بلكه، با اطراف يك سنگ يا يك پارچه هم كافى است، امّا مراعات سه مرتبه
احتياطاً لازم است هرچند با كمتر از آن نيز محل پاك شود و اگر با سه مرتبه پاك
نشود، بايد به قدرى ادامه دهد كه محل پاك شود ولى، اگر با استخوان و سرگين محل را
پاك كند، نمى تواند نماز بخواند، و اگر با چيزهايى كه احترام آنها لازم است خود را
پاك كند، معصيت كرده است و حتى گاهى موجب كفر مى شود، ولى مخرج پاك مى گردد.
(مسأله 242) اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه،
اگرچه هميشه بعد از ادرار يا مدفوع فوراً تطهير مى كرده، بايد خود را تطهير نمايد.
(مسأله 243) اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز
مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازى كه خوانده صحيح است ولى براى نمازهاى بعد بايد
تطهير كند.
اِسْتِبْراء
(مسأله 244) استبراء عمل مستحبّى است كه مردها بعد از
بيرون آمدن ادرار انجام مى دهند، و هدف از انجام آن خارج كردن ادرار باقى مانده در
مجراى ادرار و اطمينان از پاكى آن مى باشد، و داراى اقسامى است; بهترين آنها اين
است كه بعد از قطع شدن ادرار، اگر مخرج مدفوع نجس شده، اوّل آن را تطهير كنند، و
بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج مدفوع تا بيخ آلت بكشند و بعد، شست را
روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از
آن، سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
(مسأله 245) آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و تحريك شهوت
جنسى از انسان خارج مى شود، و به آن مَذْى مى گويند، پاك است، و نيز، آبى كه گاهى
بعد از خروج منى بيرون مى آيد، و به آن وَذْى گفته مى شود، و آبى كه گاهى بعد از
ادرار بيرون مى آيد، و به آن
[43]
وَدْى مى گويند ـ اگر ادرار به آن نرسيده باشد ـ پاك
است، و چنانچه انسان بعد از ادرار استبراء كند و بعد از آن آبى از او خارج شود و شك
كند كه ادرار است يا يكى از اينها، پاك مى باشد.
(مسأله 246) اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه، و
رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مى باشد و چنانچه وضو گرفته
باشد، وضويش باطل مى شود. ولى، اگر شك كند استبرايى كه كرده درست بوده يا نه، و
رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مى باشد و وضو را نيز باطل
نمى كند.
(مسأله 247) كسى كه استبراء نكرده، اگر به واسطه آن كه
مدتى از ادرار كردن او گذشته، يقين كند ادرار در مجرا نمانده است و رطوبتى ببيند و
شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مى باشد و وضو را نيز باطل نمى كند.
(مسأله 248) اگر انسان بعد از ادرار استبراء كند و وضو
بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بداند يا ادرار است يا منى، واجب است
احتياطاً غسل كرده و وضو نيز بگيرد ولى، اگر وضو نگرفته باشد، فقط گرفتن وضو كافى
است.
(مسأله 249) براى زن استبراء از ادرار نيست، و اگر
رطوبتى ببيند و شك كند كه پاك است يا نه، پاك مى باشد و وضو و غسل او نيز باطل
نمى شود.
(مسأله 250) ادرار كردن پس از خارج شدن منى كه به آن
استبراى از منى مى گويند، موجب پاكسازى مجراى ادرار از منى مى شود. و اگر كسى بدون
استبراء از منى غسل كند و پس از غسل رطوبتى مشكوك در خود بيابد، و احتمال دهد كه
منى باشد بايد دوباره غسل نمايد.
مستحبات و مكروهات تخلّى
(مسأله 251) مستحب است در هنگام تخلّى (دفع ادرار و مدفوع)
جايى بنشيند كه كسى او را نبيند، و هنگام وارد شدن به مكان تخلى، اوّل پاى چپ و
هنگام بيرون آمدن، اوّل پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را
بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.
(مسأله 252) نشستن روبروى خورشيد و ماه در حال تخلى،
مكروه است ولى اگر
[44]
عورت خود را به وسيله اى حتى با دست بپوشاند مكروه
نيست. و نيز در حال تخلّى، نشستن روبروى باد و در جاده، خيابان، كوچه، درِ خانه و
هر جايى كه محل عبور و مرور باشد و زير درختى كه ميوه مى دهد، و چيز خوردن و توقف
زياد و تطهير كردن با دست راست و همچنين حرف زدن در حال تخلى، مكروه مى باشد ولى،
اگر ذكر خدا بگويد، يا ناچار باشد كه صحبت كند، اشكال ندارد.
(مسأله 253) ايستاده ادرار كردن، و ادرار كردن در زمين
سخت و سوراخ جانوران و در آب، خصوصاً آب راكد، مكروه است.
(مسأله 254) خوددارى كردن از دفع ادرار و مدفوع، مكروه
است، و اگر ضرر برساند، نبايد خوددارى كند.
(مسأله 255) مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب
و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى، ادرار كند.
وضو
(مسألة 256) وضو شستشوى مخصوصى است كه انسان به دستور
خداوند متعال و براى تقرّب به او انجام مى دهد و خود به تنهايى عبادت و مستحب و
موجب تطهير قلب است. و طهارت حاصل از وضو از شرايط صحت نماز و طواف است.
(مسأله 257) در وضو واجب است صورت و دستها را بشويند و
جلوى سر و روى پاها را مسح كنند.
(مسألة 258) وضو را مى توان به صورت ترتيبى يا ارتماسى
انجام داد:
وضوى ترتيبى آن است كه آب را روى صورت و هر يك از دستها بريزد
و به ترتيبى كه گفته خواهد شد از بالا به پايين بشويد. ولى، وضوى ارتماسى به نحوى
كه در مسأله 284 خواهد آمد، انجام مى شود.
احكام شستن صورت و دست ها
(مسأله 259) درازاى صورت را بايد از بالاى پيشانى ـ جايى
كه معمولاً موى سر مى رويد ـ تا آخر چانه شست، و پهناى آن به مقدارى كه بين انگشت
وسط و شست قرار
[45]
مى گيرد بايد شسته شود. و اگر مختصرى از اين مقدار را
نشويد، وضو باطل است و براى آن كه يقين كند اين مقدار كاملاً شسته شده، بايد كمى از
اطراف آن را نيز بشويد.
(مسأله 260) اگر صورت يا دست كسى كوچكتر يا بزرگ تر از
معمول مردم باشد، بايد ملاحظه كند كه افراد معمولى چه مقدار از صورت خود را
مى شويند و او نيز همان مقدار را بشويد. و اگر دست و صورتش هر دو بر خلاف معمول
بوده ولى با هم متناسب باشند، لازم نيست ملاحظه معمول را بكند بلكه بايد به دستورى
كه در مسأله پيش گفته شد وضو بگيرد و نيز اگر در پيشانى او مو روييده يا جلوى سر او
مو نداشته باشد، بايد به اندازه معمول پيشانى را بشويد.
(مسأله 261) اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها
و گوشه هاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر
مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو وارسى كند كه اگر مانعى هست برطرف نمايد.
(مسأله 262) اگر پوست صورت از بين مو پيدا باشد، بايد
آب را به پوست برسانند و اگر پيدا نباشد، شستن مو كافى است و رساندن آب به زير آن
لازم نيست.
(مسأله 263) اگر شك كند كه پوست صورت از بين موها پيدا
است يا نه، بنابر احتياط واجب بايد مو را بشويد و آب را به پوست هم برساند.
(مسأله 264) شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در
وقت بستن ديده نمى شوند واجب نيست. ولى، براى آن كه يقين كند از جاهايى كه بايد
شسته شود چيزى باقى نمانده، واجب است مقدارى از آنها را نيز بشويد و كسى كه
نمى دانسته بايد اين مقدار را بشويد، اگر نداند در وضوهايى كه گرفته اين مقدار را
شسته يا نه، نمازهايى كه خوانده صحيح است امّا، اگر وقت باقى باشد، بايد وضو بگيرد
و نماز را اعاده كند.
(مسأله 265) بايد صورت را بنابر احتياط واجب از بالا به
پايين و دستها را از آرنج به طرف سر انگشتان شست، و اگر از پايين به بالا بشويد وضو
باطل است.
(مسأله 266) اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد،
چنانچه رطوبت دست به قدرى باشد كه به واسطه كشيدن دست، آب كمى بر آنها جارى شود
كافى است.
(مسأله 267) بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از
آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشتان بشويد.
[46]
(مسأله 268) براى آن كه يقين كند آرنج را
كاملاً شسته، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را نيز بشويد.
(مسأله 269) كسى كه پيش از شستن صورت دستهاى خود را از
مچ تا سر انگشتان شسته، در هنگام وضو بايد دستها را تا سر انگشتان بشويد و اگر فقط
تا مچ بشويد، وضوى او باطل است.
(مسأله 270) در وضو، شستن صورت و دستها در مرتبه اوّل
واجب، در مرتبه دوم جايز و در مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام مى باشد. و مقصود از يك
بار شستن اين است كه يك بار تمام عضو به قصد وضو شسته شود. و اگر با يك مشت آب،
تمام عضو شسته شود و آن را به قصد وضو بريزد يك مرتبه حساب مى شود، چه قصد بكند كه
با آن آب يك مرتبه عضو را بشويد و چه قصد نكند.
احكام مسح سر و پا
(مسأله 271) بعد از شستن هر دو دست، بايد جلوى سر را با
رطوبت آب وضو كه در دست مانده مسح كند. و بنابر احتياط واجب، بايد مسح با دست راست
باشد و بنابر احتياط مستحب، بايد دست را از بالا به پايين بكشد.
(مسأله 272) يك قسمت از چهار قسمت سر كه بالاى پيشانى و
روى سر است جاى مسح مى باشد و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند كافى است،
اگرچه احتياط مستحب آن است كه از درازا به اندازه درازاى يك انگشت، و از پهنا به
اندازه پهناى سه انگشت بسته، مسح نمايد.
(مسأله 273) لازم نيست مسح سر بر پوست آن باشد، بلكه بر
موى جلوى سر نيز صحيح است. ولى، كسى كه موى جلوى سر او به اندازه اى بلند است كه
اگر مثلاً شانه كند به صورتش مى ريزد يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را
مسح كند، يا فرق سر را باز كرده پوست سر را مسح نمايد. و اگر موهايى را كه به صورت
مى ريزند يا به جاهاى ديگر سر مى رسند جلوى سر جمع كند و بر آنها مسح نمايد يا بر
موى جاهاى ديگر سر كه جلوى آن آمده مسح كند، مسح او باطل است.
(مسأله 274) بعد از مسح سر بايد با رطوبت آب وضو كه در
دست مانده، روى پاها
[47]
را از سر يكى از انگشتان تا برآمدگى روى پا مسح كند.
(مسأله 275) پهناى مسح پا بنابر احتياط بايد به اندازه
سه انگشت بسته باشد ولى بهتر، بلكه احوط آن است كه با تمام كف دست، روى پا را مسح
كنند.
(مسأله 276) اگر براى مسح پا همه دست را روى پا بگذارد
و كمى بكشد صحيح است.
(مسأله 277) در مسح سر و روى پاها بايد دست را روى آنها
بكشد و اگر دست را نگهداشته و سر يا پا را به آن بكشد، وضوى او باطل است ولى اگر
هنگامى كه دست را مى كشد سر يا پا مختصرى حركت كند، اشكال ندارد.
(مسأله 278) جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى مرطوب
باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح باطل است. ولى، اگر رطوبت آن به قدرى كم
باشد كه رطوبتى كه بعد از مسح در آن ديده مى شود را فقط از رطوبت كف دست بدانند،
اشكال ندارد.
(مسأله 279) اگر براى مسح رطوبتى در كف دست نمانده
باشد، نمى تواند دست را با آب ديگر مرطوب كند، بلكه احوط آن است كه از ريش و ابرو و
مژگانى كه داخل در حدّ صورتند رطوبت گرفته و با آن مسح نمايد.
(مسأله 280) اگر رطوبت كف دست فقط به اندازه مسح سر
باشد، مى تواند سر را با همان رطوبت مسح كند و براى مسح پاها از ريش و ابرو و
مژگانى كه داخل در حدّ صورتند، رطوبت بگيرد.
(مسأله 281) اگر پس از مسح، شك كند كه مسح را صحيح
انجام داده يا نه، مى تواند جاى مسح را خشك كرده و دوباره مسح نمايد.
(مسأله 282) مسح كردن از روى جوراب و كفش باطل است.
ولى، اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده و مانند اينها نتواند كفش يا
جوراب را بيرون آورد، مسح كردن بر آنها اشكال ندارد و اگر روى كفش نجس باشد، بايد
چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند و احتياط واجب آن است كه تيمّم نيز
بنمايد.
(مسأله 283) اگر روى پا نجس باشد و نتواند براى مسح آن
را آب بكشد، بايد چيز پاكى را روى پا بيندازد و روى آن را مسح كند و تيمّم نيز
بنمايد.
[48]
وضوى ارتماسى
(مسأله 284) در وضوى ارتماسى، انسان مى تواند تنها صورت را
به قصد وضو با مراعات شستن از طرف پيشانى در آب فرو برد. ولى، مسح سر و پاها با
رطوبت دست در وضوى ارتماسى اشكال دارد بنابر اين مى توان در شستن دست راست آن را به
قصد وضوى ارتماسى از طرف آرنج در آب فرو برد و در شستن دست چپ، آن را نيز به نحو
ارتماسى در آب فرو برد ولى قسمتى از كف دست را باقى گذاشت و آن را با دست راست به
صورت ترتيبى شست; در اين صورت مسح با رطوبت باقى مانده در دست اشكال ندارد. و كفايت
قصد وضوى ارتماسى در حال بيرون آوردن صورت و دست محل اشكال است.
(مسأله 285) اگر برخى از اعضاى وضو را به نحوى كه گفته
شد با وضوى ارتماسى و برخى ديگر را با وضوى ترتيبى بشويد اشكالى ندارد.
دعاهايى كه خواندن آنها هنگام وضو گرفتن مستحب است
(مسأله 286) كسى كه وضو مى گيرد، مستحب است هنگامى كه
نگاهش به آب مى افتد، بگويد: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالْحَمْدُ للهِ الَّذى
جَعَلَ الْماءَ طَهُوراً ولَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً» يعنى «با نام خدا آغاز مى كنم،
و با كمك از او وضو مى گيرم، همه حمد و سپاس از آن خدايى است كه آب را پاكيزه قرار
داده و آن را نجس قرار نداده است.» و هنگامى كه پيش از وضو دست خود را مى شويد،
بگويد: «أَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابِينَ وَاجعَلْنى مِنَ المُتَطَهِّرينَ»
يعنى «خدايا مرا از توبه كنندگان و پاك شوندگان قرار بده.» و در وقت مضمضه كردن
(يعنى آب در دهان گرداندن) بگويد: «أَللّهُمَّ لَقِّنى حُجَّتى يَوْمَ أَلْقاكَ
وَأَطْلِقْ لِسانى بِذِكْرِكَ» يعنى «خدايا روزى كه با تو ديدار مى كنم، دليلم را
به من تلقين كن و زبانم را به ياد خود بگشا.» و در وقت استنشاق (يعنى آب در بينى
كردن) بگويد: «أَللّهُمَّ لاتُحَرِّمْ عَلَىَّ ريحَ الجَنَّةِ وَاجْعَلْنى مِمَّنْ
يَشُمُّ ريحَهَا وَرَوْحَها وَطيبَها» يعنى «خدايا بوى بهشت را بر من حرام مگردان،
و از كسانى قرارم ده كه نسيم و عطر بهشت را مى بويند.» و در هنگام شستن صورت بگويد:
«أَللّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهى يَوْمَ تَسْوَدُّ فيهِ الْوُجُوهُ وَلا تُسَوِّدْ
وَجْهى يَوْمَ تَبْيَضُّ فيهِ الْوُجُوهُ» يعنى «خدايا رويم را در آن روز كه
[49]
چهره ها سياه مى گردند سپيد گردان، و در آن روزى كه
چهره ها سپيد مى شوند، رويم را سياه مگردان.» و در وقت شستن دست راست بخواند:
«أَللّهُمَّ أَعْطِنى كِتابى بِيَمينى وَالْخُلْدَ فى الْجِنَانِ بِيَسارى
وَحاسِبْنى حِسابَاً يَسيراً» يعنى «خدايا نامه كردارم را به دست راستم بده، و
جاودانى در بهشت را به دست چپم، و حساب مرا آسان فرما.» و هنگام شستن دست چپ بگويد:
«أَللّهُمَّ لاتُعْطِنى كِتابى بِشِمالى وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرى ولا تَجْعَلْها
مَغْلُولَةً إِلى عُنُقى، وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّيرانِ» يعنى «خدايا
نامه كردارم را به دست چپ و از پشت سر به من مده، و آن را به گردنم مبند، و من از
پاره هاى آتش سوزان جهنم به تو پناه مى برم.» و هنگامى كه سر را مسح مى كند، بگويد:
«أَللّهُمَ غَشِّنى بِرَحْمَتِكَ وَبَرَكاتِكَ وَعَفْوِكَ» يعنى «خدايا مرا با رحمت
و بركتها و بخشايش خود بپوشان.» و در وقت مسح پا بخواند: «أَللّهُمَ ثَبِّتْنى
عَلَى الصِّراطِ يَوْمَ تَزِلُّ فيهِ الأَقْدامُ وَاجْعَلْ سَعْيى فى ما يُرْضيكَ
عَنّى يَا ذَاالْجَلالِ وَالإكْرامِ» يعنى «خدايا آن روز كه گامها بر صراط
مى لغزند، گام مرا ثابت و استوار بدار، و كوششم را در آنچه از من خرسند مى شوى قرار
ده، اى دارنده شكوه و بزرگوارى.»