(مسأله 138) اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام
آن لازم است ـ مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا امام(عليه
السلام) بر آن نوشته شده ـ در محل نجسى چون مستراح بيفتد،
[27]
بيرون آوردن و آب كشيدن آن، اگرچه خرج داشته باشد،
واجب است، و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند
آن ورق پوسيده است. و نيز اگر تربتى كه از قبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا
ائمه(عليهم السلام) است در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى
كه يقين نكرده اند آن تربت به كلى از بين رفته، به آن مستراح نروند.
مُطَهِرّات (پاك كننده ها)
(مسأله 139) يازده چيز نجاست را پاك مى كند و آنها را
«مُطَهِرّات» مى گويند:
اوّل: آب، دوم: زمين، سوم: آفتاب، چهارم: استحاله،
پنجم: كم شدن دو سوم آب انگورى كه جوش آمده، ششم: انتقال هفتم:
اسلام، هشتم: تبعيّت، نهم: برطرف شدن عين نجاست، دهم:
اِستبراء حيوان نجاستخوار، يازدهم: غائب شدن مسلمان; و احكام آنها به تفصيل
در مسائل آينده گفته مى شود.
1 ـ آب
(مسأله 140) آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مى كند:
اوّل: مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرقِ بيد، چيز نجس را پاك
نمى كند. دوم: پاك باشد. سوم: هنگام شستن چيز نجس آب مضاف نشود و بو
يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد. چهارم: بعد از آب كشيدن چيز نجس، عين نجاست
در آن نباشد. پاك شدن چيز نجس با آب قليل، يعنى آب كمتر از كُر، شرطهاى ديگرى نيز
دارد كه بعداً گفته مى شود.
(مسأله 141) ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست.
بلكه، در آب كُر و جارى نيز احتياط سه مرتبه شستن است، اگرچه يك مرتبه شستن در كُر
و جارى كافى است، ولى براى تطهير ظرفى كه سگ از آن ظرف آب يا چيز روان ديگرى خورده،
احتياط آن است كه مقدارى آب با خاك پاك مخلوط كنند ـ به نحوى كه از حد خاك خارج
نشود ـ و ظرف را با آن خاك مال كنند و بعد در آب كُر يا جارى بنابر احتياط يا با آب
قليل بنابر اقوى دو مرتبه بشويند; همچنين ظرفى را كه سگ ليسيده يا آب دهانش در آن
[28]
ريخته شده، بنابر احتياط واجب بايد ابتدا خاك مال كرد
و سپس سه مرتبه با آب قليل و يا دو مرتبه با آب كر يا جارى شست.
(مسأله 142) اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده تنگ باشد و
نتوان آن را خاك مال كرد، بايد مقدارى آب با خاك مخلوط كنند ـ به نحوى كه از حد خاك
خارج نشود ـ و آن را داخل ظرف بريزند و ظرف را به شدت حركت دهند تا خاك به تمام
اطراف آن برسد.
(مسأله 143) ظرفى را كه خوك از آن چيز روانى بخورد،
بايد هفت مرتبه با آب قليل شست ولى در كُر و جارى يك مرتبه شستن كفايت مى كند و
احتياط مستحب آن است كه خاك مال نيز شود و به احتياط واجب، ليسيدن خوك نيز مانند آب
خوردن آن است.
(مسأله 144) اگر بخواهند ظرفى را كه با شراب نجس شده،
با آب قليل يا كُر يا جارى آب بكشند، بايد سه مرتبه آن را بشويند و بهتر است هفت
مرتبه شسته شود.
(مسأله 145) اگر كوزه اى را كه از گِل نجس ساخته شده و
يا آب نجس در آن نفوذ كرده، در آب كُر يا جارى بگذارند، به هر جاى آن كه آب برسد
پاك مى شود و اگر بخواهند باطن آن نيز پاك شود، بايد به قدرى در آب كُر يا جارى
بماند كه آب به تمام آن فرو رود و نفوذ رطوبت كافى نيست.
(مسأله 146) ظرف نجس را به دو نوع مى توان با آب قليل
آب كشيد: يكى آن كه آن را سه مرتبه پركنند وخالى كنند، ديگر آن كه سه مرتبه قدرى آب
در آن بريزند و در هر مرتبه آب را به گونه اى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن
برسد و بعد بيرون بريزند.
(مسأله 147) اگر ظرف بزرگى، مثل پاتيل و خمره نجس شود،
چنانچه بخواهند با آب قليل آن را پاك كنند بايد سه مرتبه آن را از آب پر و خالى
كنند و يا سه مرتبه از بالا به گونه اى آب در آن بريزند كه تمام اطراف آن را بگيرد،
و در هر مرتبه آبى را كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند، و در روش دوم احتياط واجب
آن است كه در مرتبه اوّل، ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند آب بكشند. و به
احتياط مستحب در دفعه دوم و سوم نيز آن را آب بكشند و اگر با آب كُر مى خواهند آن
را آب بكشند يك بار كافى است.
(مسأله 148) اگر مِس نجس و مانند آن را ذوب كنند و
وسيله اى با آن بسازند و آن را آب بكشند، ظاهر آن پاك مى شود.
(مسأله 149) اگر در تنورى كه با ادرار نجس شده است دو
مرتبه از بالا به گونه اى
[29]
آب بريزند كه تمام اطراف آن را فرا بگيرد پاك مى شود
و در غير ادرار، اگر بعد از برطرف شدن نجاست، يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در
آن بريزند، كافى است. و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و
بعد آنها را بيرون بياورند و سپس آن گودال را با خاكِ پاك پر كنند.
(مسأله 150) اگر چيز نجسى را، بعد از برطرف كردن عين
نجاست يك مرتبه در آب كُر يا جارى به گونه اى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن
برسد، پاك مى شود.
(مسأله 151) اگر بخواهند چيزى غير از ظروف را كه با
ادرار نجس شده با آب قليل آب بكشند، بايد يك مرتبه آب روى آن بريزند و پس از آن كه
آب از آن جدا شد و چيزى از ادرار در آن باقى نماند، يك مرتبه ديگر آب روى آن بريزند
تا پاك شود، ولى در لبـاس و فرش و مانند آنها، بايد بعد از هر دفعه آن را فشار دهند
تا غُساله آن بيرون آيد. (غُساله آبى است كه معمولاً در وقت شستن و بعد از آن، از
چيزى كه شسته شده خود بخود يا به وسيله فشار خارج مى شود.)
(مسأله 152) اگر چيزى با ادرار بچّه شيرخوارى كه غذاخور
نشده و احتياطاً شير خوك نيز نخورده نجس شود، چنانچه يك مرتبه به گونه اى روى آن آب
بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك مى شود ولى احتياط مستحب آن است كه يك
مرتبه ديگر نيز آب روى آن بريزند، و در لباس و فرش و مانند آنها بنابر احتياط فشار
دادن لازم است.
(مسأله 153) اگر چيزى غير از ظروف با غير ادرار نجس
شود، چنانچه بعد از برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود،
پاك مى گردد. و نيز اگر در مرتبه اوّل كه آب روى آن مى ريزند، نجاست آن برطرف شود و
بعد از برطرف شدن نجاست نيز آب روى آن بيايد، پاك مى شود. ولى، در هر صورت، لباس و
مانند آن را بايد فشار دهند تا غُساله آن بيرون آيد.
(مسأله 154) اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده در آب
كُر يا جارى فرو برند، بعد از برطرف شدن عين نجاست پاك مى شود.
(مسأله 155) اگر ظاهر گندم، برنج، صابون و مانند آنها
نجس شود، با فرو بردن در كُر و جارى پاك مى گردد ولى اگر باطن آنها نجس شود پاك
نمى گردد.
(مسأله 156) اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون
رسيده يا نه، باطن آن
[30]
پاك است.
(مسأله 157) اگر ظاهر برنج، گوشت يا چيزى مانند آنها با
ادرار نجس شده باشد، چنانچه آن را در ظرفى بگذارند و دو مرتبه آب روى آن بريزند و
خالى كنند، پاك مى شود و ظرف آن نيز پاك مى گردد و اگر با غير ادرار نجس شده باشد،
يك مرتبه آب ريختن كفايت مى كند مگر اين كه خود ظرف نيز نجس شده باشد كه در اين
صورت سه مرتبه شستن لازم است، ولى اگر بخواهند لباس و مانند آن را كه براى پاك شدن
بايد فشار داده شود در ظرفى بگذارند و آب بكشند، بايد هر مرتبه كه آب روى آن
مى ريزند، آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غُساله اى كه در آن جمع شده بيرون
بريزد.
(مسأله 158) لباس نجسى را كه با نيل و مانند آن رنگ
شده، اگر در آب كُر يا جارى فرو برند و آب پيش از آن كه به واسطه رنگ پارچه مضاف
شود به تمام آن برسد، آن لباس پاك مى شود. ولى،در صورتى كه هنگام فشار دادن، آب
مضاف از آن بيرون آيد پاك نمى شود.
(مسأله 159) ماشين هاى لباسشويى در صورتى كه يقين پيدا
شود آب لوله كشى شهر به لباسها متصل و بر همه آنها مسلط شده، پاك كننده اند اگرچه
غُساله آن به تدريج خارج گردد ولى شستن به وسيله ماشين هايى كه تماس آب به تمام
لباس به تدريج و پس از قطع آب و به وسيله دَوَران انجام مى شود، حكم شستن با آب
قليل را دارد و بايد بعد از برطرف شدن عين نجاست حداقل دو مرتبه شسته و آب غُساله
آن خارج گردد.
(مسأله 160) اگر لباسى را در آب كُر يا جارى آب بكشند و
بعد مثلاً لجن در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند كه آن لجن از رسيدن آب به لباس
جلوگيرى كرده، آن لباس پاك است.
(مسأله 161) اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن خورده
گِل يا اِشنان يا پودر و صابون لباسشويى در آن ديده شود، در صورتى كه بدانند كه
خورده گِل يا اشنان يا پودر و صابون با آب شسته شده، پاك است ولى اگر آب نجس به
باطن گِل يا اشنان رسيده باشد، ظاهر گِل و اشنان يا پودر و صابون پاك و باطن آنها
نجس است.
(مسأله 162) هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن برطرف
نكنند پاك نمى شود. ولى، اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر
خون را از لباس
[31]
برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن
بماند، پاك مى باشد. اما، چنانچه به واسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه
ذرّه هاى نجاست در آن چيز باقى مانده، آن چيز نجس است.
(مسأله 163) اگر نجاست بدن را در آب كُر يا جارى برطرف
كنند، بدن پاك مى شود و بيرون آمدن و دوباره در آب فرو رفتن لازم نيست.
(مسأله 164) اگر آب را در دهان بگردانند و آن را به
تمام غذاى نجسى كه بين دندانها مانده برسانند، آن غذا پاك مى شود.
(مسأله 165) اگر موى سر و صورت زياد باشد و آن را با آب
قليل آب بكشند، پاك مى شود و فشار دادن لازم نيست.
(مسأله 166) اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب
بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولاً هنگام آب كشيدن آنجا نجس مى شود،
چنانچه آبى كه براى پاك شدن محل نجس مى ريزند به آن اطراف جارى شود، با پاك شدن جاى
نجس آنجا نيز پاك مى شود. همچنين اگر چيز پاكى را كنار چيز نجس بگذارند و روى هر دو
آب بريزند، هر دو پاك مى شوند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتان
آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس، تمام انگشتان پاك
مى شوند.
(مسأله 167) گوشت و دنبه اى كه نجس شده اند و همچنين
بدن يا لباسى كه چربىِ كمى دارند و آن چربى از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نمى كند،
مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مى شوند.
(مسأله 168) اگر ظرف يا بدن نجس باشد و بعد به گونه اى
چرب شود كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب
بكشند، بايد اوّل چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.
(مسأله 169) اگر چيز نجسى را كه عين نجاست در آن نيست
يك مرتبه زير شيرى كه متصل به كُر است بشويند، پاك مى شود. و نيز اگر عين نجاست در
آن باشد، چنانچه عين نجاست آن، زير شير يا به وسيله ديگر برطرف شود و آبى كه از آن
چيز مى ريزد، بو يا رنگ يا مزه نجاست به خود نگرفته باشد، با همان مقدار آب شير پاك
مى گردد. اما، اگر
[32]
آبى كه از آن مى ريزد، بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته
باشد، بايد به قدرى آب از شير روى آن بريزند تا آبى كه از آن جدا مى شود، بو يا رنگ
يا مزه نجاست نداشته باشد.
(مسأله 170) اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و
بعد شك كند كه عين نجاست را از آن برطرف كرده يا نه، بنابر احتياط واجب پاك نيست
خواه هنگام آب كشيدن متوجه برطرف كردن عين نجاست بوده يا نبوده باشد.
(مسأله 171) زمينى كه آب روى آن جارى نمى شود، اگر نجس
شود با آب قليل پاك نمى گردد. ولى، زمينى كه سطح آن از شن يا ريگ است ـ چون آبى كه
روى آن مى ريزند از آن جدا شده و در شن و ريگ فرو مى رود ـ با آب قليل پاك مى شود
امّا زير ريگها نجس مى ماند.
(مسأله 172) اگر زمين سنگ فرش و آجر فـرش و زمـين سـختى
كه آب در آن فرو نمى رود نجس شود، در صورتى با آب قليل پاك مى گردد كه به قدرى آب
روى آن بريزند كه جارى شود. و چنانچه آبى كه روى آن ريخته اند از سوراخى بيرون رود،
همه زمين پاك مى شود. و اگر بيرون نرود، جايى كه آبها جمع مى شوند نجس مى ماند و
براى پاك شدن آنجا، بايد گودالى بكنند كه آب در آن جمع شود و بعداً آب را بيرون
بياورند و گودال را با خاك پاك پر كنند.
(مسأله 173) اگر ظاهر سنگ نمك و مانند آن نجس شود، با
آب كمتر از كُر نيز پاك مى شود.
(مسأله 174) اگر از شكر آب شده نجس، قند بسازند و در آب
كُر يا جارى بگذارند، پاك نمى شود.
2 ـ زمين
(مسأله 175) زمين با پنج شرط كف پا و تهِ كفش نجس را پاك
مى كند:
اوّل: زمين پاك باشد. دوم: خشك باشد. سوم: اگر عين نجس مثل
خون و ادرار يا متنجس مثل گِلى كه نجس شده در كف پا و زير كفش باشد، به واسطه راه
رفتن يا ماليدن پا به زمين و يا عامل ديگرى برطرف شود. چهارم: زمين بايد
خاك، سنگ، آجر فرش و مانند آنها باشد، و احتياطاً با راه رفتن روى فرش و حصير، كف
پا و زير كفشِ نجس پاك
[33]
نمى شود ولى با راه رفتن روى سبزه پاك مى شود.
پنجم: نجاست كف پا يا كفش از زمين به پا يا كفش سرايت كرده باشد هرچند با غير
راه رفتن حاصل شده باشد.
(مسأله 176) كف پا و زير كفشِ نجس به واسطه راه رفتن
روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده است، بنابر اقوى پاك مى شود.
(مسأله 177) براى پاك شدن كف پا و زير كفش، بهتر است
پانزده قدم يا بيشتر راه بروند، اگرچه، با كمتر از پانزده قدم يا با ماليدن پا به
زمين نيز نجاست برطرف شود.
(مسأله 178) لازم نيست كف پا و زير كفشِ نجس، تر باشد،
بلكه اگر خشك نيز باشد با راه رفتن پاك مى شود.
(مسأله 179) هنگامى كه كف پا يا زير كفشِ نجس با راه
رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن نيز كه معمولاً با گِل آلوده مى شود، اگر زمين يا
خاك به آن اطراف برسد، پاك مى گردد.
(مسأله 180) كسى كه با دست و زانو راه مى رود، اگر كف
دست يا زانوى او نجس شود، به وسيله راه رفتن پاك مى شود و همچنين است زير عصا، زير
پاى مصنوعى، نعل چهار پايان، چرخ اتومبيل، درشكه و مانند آنها.
(مسأله 181) اگر بعد از راه رفتن، ذرّه هاى كوچكى از
نجاست در كف پا يا زير كفش بماند، بايد آن ذرّه ها نيز برطرف شود و دوباره راه
برود. ولى، باقى بودن بو و رنگ اشكال ندارد.
(مسأله 182) داخل كفش و مقدارى از كف پا كه به زمين
نمى رسد، به واسطه راه رفتن پاك نمى شود، و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل
اشكال است. ولى، اگر كف جوراب از پوست باشد، به وسيله راه رفتن پاك مى شود.
3 ـ آفتاب
(مسأله 183) آفتاب، زمين و ساختمان و چيزهايى را كه مانند
در و پنجره در ساختمان به كار برده مى شوند و همچنين ميخى را كه به ديوار
كوبيده اند، با شش شرط پاك مى كند:
اوّل: چيز نجس مرطوب باشد، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را مرطوب
[34]
كنند تا آفتاب آن را خشك كند. دوم: اگر عين
نجاست در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب آن را برطرف كنند. سوم: چيزى از
تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند; پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و
چيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمى شود. ولى، اگر ابر و مانند آن به قدرى نازك
باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، اشكال ندارد. و اگر از پشت شيشه يا به وسيله
آينه بتابد، پاك شدن آن محل اشكال است. چهارم: آفتاب به تنهايى چيز نجس را
خشك كند; پس اگر چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمى گردد. ولى، اگر باد
به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده، اشكال ندارد. پنجم:
آفتاب آن مقدار از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته يك مرتبه خشك كند; پس
اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و مرتبه ديگر زير آن
را خشك نمايد، فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند. ششم: ما بين سطح
زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن مى تابد با داخل آن، هوا يا جسم پاك ديگرى فاصله
نباشد. و گرنه قسمت داخل آن پاك نمى شود.
(مسأله 184) درخت و گياه به واسطه آفتاب پاك مى شود،
ولى حصير نجس بنابر احتياط به واسطه آفتاب پاك نمى شود.
(مسأله 185) اگر آفتاب به زمين نجس بتابد سپس، انسان شك
كند كه زمين هنگام تابيدن آفتاب مرطوب بوده يا نه، يا رطوبت آن به واسطه آفتاب خشك
شده يا نه، و همچنين اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب، عين نجاست از آن برطرف شده
يا نه، يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه؟ آن زمين نجس است.
(مسأله 186) اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد، طرفى
كه آفتاب به آن نتابيده پاك نمى شود، ولى اگر ديوار به قدرى نازك باشد كه به واسطه
تابش آفتاب به يك طرف، طرف ديگر آن نيز خشك شود، پاك مى گردد.
4 ـ اِسْتحِاله
(مسأله 187) اگر جنس چيزى به گونه اى تغيير كند كه تبديل
به جنس ديگرى گردد، مى گويند «استحاله» شده است، و اگر جنس چيز نجسى به گونه اى
تغيير كند كه به
[35]
صورت چيز پاكى در آيد، به سبب استحاله پاك مى شود;
مثل آن كه چوب نجسى بسوزد و خاكستر گردد، يا سگ در نمكزار فرو رود و تبديل به نمك
شود. ولى، اگر جنس آن عوض نشود; مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا با آرد نان
بپزند، پاك نمى شود.
(مسأله 188) كوزه گِلى و مانند آن، كه از گِل نجس ساخته
شده، نجس است. و بايد از ذغالى كه از چوب نجس درست شده اجتناب نمايند.
(مسأله 189) چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه،
نجس است.
(مسأله 190) اگر شراب بخودى خود يا به واسطه آن كه چيزى
مثل سركه و نمك در آن ريخته اند سركه شود، پاك مى گردد.
(مسأله 191) شرابى كه از انگور نجس درست مى كنند، بنابر
احتياط با سركه شدن پاك نمى شود، بلكه اگر نجاستى نيز از خارج به شراب برسد، احتياط
واجب آن است كه بعد از سركه شدن نيز از آن اجتناب نمايند.
(مسأله 192) سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس
درست مى كنند نجس است.
(مسأله 193) اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها
باشد و از آنها سركه بريزند، اشكالى ندارد. ولى احتياط آن است كه پيش از آن كه خرما
و كشمش و انگور سركه شوند، خيار و بادنجان و مانند آن را در آنها نريزند.
5 ـ كم شدن دو سوم آب انگور
(مسأله 194) آب انگورى كه به وسيله آتش و مانند آن مثل
وسايل برقى جوشيده، پيش از آن كه ثلثان شود (يعنى دو قسمت آن تبخير شود و يك قسمت
آن بماند) نجس نيست. ولى، خوردن آن حرام است، و با ثلثان شدن، خوردن آن حلال
مى شود. ولى اگر ثابت شود كه مست كننده است حرام و نجس مى باشد. و اگر خود بخود جوش
آمده باشد، خوردن آن حرام بوده و احتياط واجب اجتناب از آن است و فقط با سركه شدن
پاك و حلال مى شود.
(مسأله 195) اگر در يك خوشه غوره يك يا دو دانه انگور
باشد، چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مى شود آبغوره بگويند و اثرى از شيرينى در
آن نباشد و بجوشد، پاك
[36]
و خوردن آن حلال است.
(مسأله 196) اگر چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور
جوش بيايد، حرام نمى شود.
6 ـ انتقال
(مسأله 197) اگر خون بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده
دارد (يعنى حيوانى كه وقتى رگ آن را مى برند، خون از آن جستن مى كند) به بدن حيوانى
كه خون جهنده ندارد منتقل شود و خون آن حيوان حساب شود، پاك مى گردد، و اين را
«انتقال» مى گويند; اما خونى كه زالو از انسان مى مكد، چون به آن خون زالو گفته
نمى شود و خون انسان محسوب مى شود، نجس مى باشد.
(مسأله 198) اگر كسى پشه اى را كه به بدنش نشسته بكشد و
نداند خونى كه از پشه بيرون آمده از او مكيده يا از خود پشه مى باشد، و همچنين اگر
بداند از او مكيده ولى جزء بدن پشه حساب شود، آن خون پاك است. اما اگر فاصله بين
مكيدن خون و كشتن پشه به قدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است، يا معلوم نباشد كه
آن را خون پشه مى نامند يا خون انسان، آن خون نجس است.
7 ـ اسلام
(مسأله 199) اگر كافر شهادتين، يعنى «أَشْهَدُ أَنْ لا
إِلهَ إِلاّ اللهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» بگويد، مسلمان
مى شود، و از آن پس، بدن، آب دهان، آب بينى و عرق او پاك است. ولى، اگر هنگام
مسلمان شدن عين نجاست به بدن او بوده باشد، بايد آن را برطرف كند و جاى آن را آب
بكشد. و اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد، احتياط واجب آن است كه
جاى آن را آب بكشد.
(مسأله 200) اگر هنگامى كه كافر بوده لباس او با رطوبت
به بدنش رسيده باشد وآن لباس در هنگام مسلمان شدن در بدن او نباشد، آن لباس نجس است
بلكه، اگر در بدن او باشد نيز، بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كند.
(مسأله 201) اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند
قلباً مسلمان شده يا نه، و
[37]
همچنين اگر بداند قلباً مسلمان نشده، ولى چيزى كه
منافى اظهار شهادتين باشد از او سر نزده باشد، مسلمان و پاك است ولى اگر كارى كه
منافى اظهار شهادتين باشد از او سر بزند، بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كند.
8 ـ تَبَعيّت
(مسأله 202) تبعيّت آن است كه چيز نجسى به واسطه پاك شدن
چيز نجس ديگر پاك شود.
(مسأله 203) اگر شراب سركه شود، ظرف آن نيز تا جايى كه
شراب به هنگام جوش آمدن به آنجا رسيده بوده، پاك مى شود و پارچه و چيزى هم كه
معمولاً روى آن مى گذارند، اگر با رطوبت شراب نجس شده باشد، پاك مى گردد، بلكه، اگر
هنگام جوشيدن، سر ريز شده و پشت ظرف به آن آلوده شود، بعد از سركه شدن، پشت ظرف نيز
پاك مى شود.
(مسأله 204) تخته يا سنگى كه روى آن ميّت را غسل
مى دهند و پارچه اى كه با آن عورت ميّت را مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل
مى دهد و همينطور كيسه و صابونى كه با آن ميّت شسته مى شود، بعد از تمام شدن غسل
پاك مى شوند.
(مسأله 205) كسى كه چيزى را با دست خود آب مى كشد، اگر
دست و آن چيز با هم آب كشيده شوند، بعد از پاك شدن آن چيز دست او هم پاك مى شود.
(مسأله 206) فرزندان نابالغ كفار، پس از اسلام آوردن
پدر و مادر خود، محكوم به اسلام بوده و به تبعيّت آنان پاك مى شوند ولى، قبل از
اسلام آوردن پدر و مادر حكم كافر را دارند; مگر اين كه خود آنها اهل فكر و تشخيص
بوده و در اين جهت تابع پدر و مادر نباشند.
(مسأله 207) اگر لباس و مانند آن را با آب قليل آب
بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريخته اند جدا شود، رطوبتى كه
در آن مى ماند پاك است.