(مسأله 55) اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا
رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، و بنابر احتياط
با آبى كه از چاه مى جوشد مخلوط گردد پاك مى شود.
احكام آبها
(مسأله 56) آب مضاف، چيز نجس را پاك نمى كند و وضو و غسل
نيز با آن باطل است.
(مسأله 57) اگر چيز نجس به آب مضاف برسد آن را نجس
مى كند، ولى چنانچه آب مضاف از بالا روى چيز نجس بريزد، مقدارى از آن كه به چيز نجس
رسيده يا با آب مضافى كه به نجس رسيده متصل شده، نجس و مقدارى كه بالاتر از آن است
پاك مى باشد; مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند، آنچه به دست رسيده
نجس و آنچه به دست نرسيده پاك است و نيز اگر مثل فوّاره با فشار از پايين به بالا
برود، اگر نجاست به بالا برسد، پايين نجس نمى شود. و اگر آب مضاف و يا ساير مايعات
مانند نفت به قدرى زياد باشد كه عرفاً نجاست بر مجموع آن تأثير نگذارد تنها بخشى كه
با
[16]
نجس ملاقات كرده و اطراف آن، نجس مى شود.
(مسأله 58) اگر آب مضاف نجس، به گونه اى با آب كُر يا
جارى مخلوط شود كه ديگر به آن آب مضاف نگويند، پاك مى شود.
(مسأله 59) آبهاى معدنى و آب برخى درياچه ها كه با نمك
مخلوط شده اند و نيز آب لوله كشى كه در آن كُلر ريخته اند، حكم آب مطلق را دارند;
مگر اين كه مقدار مخلوط شده به قدرى زياد باشد كه به آن «آب مطلق» نگويند.
(مسأله 60) آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا
نه، مثل آب مطلق است، يعنى چيز نجس را پاك مى كند و وضو و غسل نيز با آن صحيح است
ولى، آبى كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه، مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس
را پاك نمى كند و وضو و غسل نيز با آن باطل است.
(مسأله 61) آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف و معلوم
نيست كه قبلاً مطلق بوده يا مضاف، نجاست را پاك نمى كند و وضو و غسل نيز با آن باطل
است، ولى اگر به اندازه كُر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد، حكم به نجس بودن آن
نمى شود.
(مسأله 62) آبى كه عين نجاست، مثل خون و ادرار به آن
برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگرچه كُر يا جارى باشد نجس مى شود. ولى،
اگر بو يا رنگ يا مزه آب به واسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود ـ مثلاً مردارى
كه پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد ـ نجس نمى شود.
(مسأله 63) آبى كه عين نجاست مثل خون و ادرار در آن
ريخته شده و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانچه به كُر يا جارى متصل شود يا
باران بر آن ببارد يا باد باران را در آن بريزد يا آب باران در هنگام باريدن، از
ناودان در آن جارى شود و تغيير آن از بين برود، پاك مى شود ولى بنابر احتياط بايد
با آب باران يا كُر يا جارى مخلوط شود.
(مسأله 64) به آبى كه هنگام برطرف كردن نجاست از چيز
نجس جدا مى شود «غُساله» مى گويند; حال اگر بخواهند با آب قليل چيز نجسى را آب
بكشند، غساله اوّل آن كه به خودى خود يا به وسيله فشار از آن خارج مى شود نجس است و
اگر از چيزهايى است كه دو مرتبه بايد شسته شود، از غساله دوم نيز بايد اجتناب
نمايند.
(مسأله 65) اگر چيز نجس را در آب كُر يا جارى فرو برند
و در چيزهايى كه قابل
[17]
فشار دادن است مانند فرش و لباس، به گونه اى فشار يا
در داخل آب حركت دهند كه آب داخل آن خارج شود، چنانچه از چيزهايى باشد كه در دفعه
اوّل پاك مى شود، آبى كه بعد از بيرون آوردن از آن مى ريزد، پاك است و اگر از
چيزهايى باشد كه بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاك شود، آبى كه بعد از
دفعه دوم از آن مى ريزد پاك مى باشد.
(مسأله 66) آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا
نه، پاك است و آبى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه، نجس است.
(مسأله 67) نيم خورده سگ و خوك و كافر غير كتابى، نجس و
خوردن آن حرام است و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاك است، ولى خوردن آن مكروه
مى باشد.
نجاسات
(مسأله 68) نجاسات يازده چيز هستند:
اوّل: ادرار، دوم: مدفوع، سوم: منى، چهارم: مردار،
پنچم: خـون، ششم و هفتم: سگ و خوك، هشتم: كافر، نهم:
شراب، دهم: فقّاع، يازدهم: عرق شتر نجاستخوار.
1 و 2 ـ ادرار و مدفوع
(مسأله 69) ادرار و مدفوع انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه
خون جهنده دارد (يعنى اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى كند) نجس است، ولى
فضله حيوانات كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.
(مسأله 70) بنابر احتياط از فضله پرندگان حرام گوشت
اجتناب شود گرچه اقوى عدم نجاست آن است.
(مسأله 71) ادرار و مدفوع حيوان نجاستخوار و حيوانى كه
انسان آن را وطى كرده (يعنى با آن نزديكى نموده) و همچنين ادرار و مدفوع گوسفندى كه
با خوردن شير خوك گوشت آن محكم شده باشد، بنابر احتياط نجس است.
3 ـ منى
(مسأله 72) منى حيوانى كه خون جهنده دارد، نجس است و در
حيوان
[18]
حلال گوشت اين حكم مبنى بر احتياط است.
4 ـ مُردار
(مسأله 73) مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است، چه
خودش مرده باشد و چه به صورت مشروع كشته نشده باشد، و ماهى چون خون جهنده ندارد ـ
اگرچه در آب بميرد ـ پاك است.
(مسأله 74) برخى از اجزاء مردار انسان و حيوان (به غير
از سگ، خوك، و كافر غير كتابى) كه روح ندارند، يعنى اگر آسيبى به آنها برسد ايجاد
ناراحتى نمى كند، مثل پشم، مو، كرك، استخوان و قسمتى از دندان، پاك مى باشند.
(مسأله 75) اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده
دارد در حالى كه زنده است، گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند، نجس است.
ولى، گوشت، پوست يا عضوى كه از انسان جدا و به قسمت ديگر بدن يا به انسان ديگرى
متصل مى گردد، در صورتى كه جزء زنده وى محسوب شود، پاك است.
(مسأله 76) پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن كه هنگام
افتادن آنها رسيده، اگرچه آن را بكنند پاك است ولى، بنابر احتياط مستحب، بايد از
پوستى كه موقع افتادن آن نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمايند.
(مسأله 77) تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد،
اگر پوست داشته باشد ـ گرچه پوستِ روى آن سفت نشده باشد ـ پاك است ولى، ظاهر آن را
بايد آب كشيد.
(مسأله 78) اگر بره و بزغاله و مانند آنها پيش از آن كه
علفخوار شوند بميرند، پنيرمايه اى كه در شيردان آنها مى باشد پاك است، ولى ظاهر آن
را بايد آب كشيد.
(مسأله 79) داروهاى روان، عطر، روغن، واكس، صابون، مواد
خوراكى و مانند آنها كه از كشورهاى غير اسلامى مى آورند، اگر انسان يقين به نجاست
آنها نداشته باشد، پاكند.
(مسأله 80) گوشت، پيه و چرمى كه در بازار مسلمانان
فروخته مى شود و يا در دست مسلمان مى باشد، پاك است، ولى اگر بدانند آن مسلمان آنها
را از كافر گرفته و رسيدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه،
نجس مى باشد.
[19]
5 ـ خون
(مسأله 81) خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد (يعنى
حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند) نجس است، پس خون حيواناتى
مانند ماهى و پشه كه خون جهنده ندارند، پاك است.
(مسأله 82) اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع
معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد، خونى كه در بدنش مى ماند پاك
است، اما خوردن آن حرام است مگر اين كه در عضو مستهلك باشد. ولى، خونى كه به علت
نفس كشيدن يا به واسطه قرار داشتن سر حيوان در جاى بلند، به داخل بدن حيوان
برمى گردد، نجس است.
(مسأله 83) بنابر احتياط واجب بايد از خونى كه در تخم
مرغ است اجتناب كرد و خوردن آن نيز به احتياط واجب حرام است، اگرچه خون را با زرده
تخم مرغ چنان به هم بزنند كه از بين برود. ولى، اگر خون را به نحوى از زرده جدا
كنند كه پوست نازك روى آن پاره نشود خوردن زرده و سفيده اشكال ندارد.
(مسأله 84) خونى كه گاهى هنگام دوشيدن شير ديده مى شود،
نجس است و شير را نجس مى كند.
(مسأله 85) اگر خونى كه از لاى دندانها بيرون مى آيد به
واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، پاك است، ولى احتياطاً نبايد آب دهان را
فرو ببرد.
(مسأله 86) خونى كه به واسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا
زير پوست مى ميرد، اگر به گونه اى شود كه ديگر به آن خون نگويند، پاك است. و اگر به
آن خون بگويند، در صورتى كه ناخن يا پوست سوراخ شود و خارج كردن آن مشقت نداشته
باشد، بايد براى وضو و غسلخون را بيرون آورند و اگر مشقت داشته باشد، بايد اطراف آن
را به گونه اى كه نجاست زياد نشود، بشويند و پارچه يا چيزى مثل پارچه، بر آن
بگذارند و روى پارچه دست تر بكشند.
(مسأله 87) اگر انسان نداند كه خون، زير پوست مرده يا
گوشت به واسطه كوبيده شدن به آن حالت در آمده، پاك است.
(مسأله 88) اگر هنگام جوشيدن غذا ذرّه اى خون در آن
بيفتد، تمام غذا و ظرف آن
[20]
نجس مى شود، و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست.
(مسأله 89) زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن
پيدا مى شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است يا نه، پاك مى باشد.
6 و 7 ـ سگ و خوك
(مسأله 90) سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند، حتى مو،
استخوان، پنجه، ناخن و رطوبت هاى آنها، نجس است ولى سگ و خوك دريايى پاك هستند.
8 ـ كافر
(مسأله 91) كافر (يعنى كسى كه منكر خدا است و يا براى خدا
شريك قرار مى دهد يا پيامبرى حضرت خاتم الانبياء محمد بن عبدالله(صلى الله عليه
وآله) را قبول ندارد) و همچنين كسى كه در يكى از اينها شك داشته باشد، نجس است.
ولى، بنابر اقوى اهل كتاب پاك هستند; امّا كسى كه ضرورى دين (يعنى چيزى مثل نماز و
روزه كه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند) را منكر شود، چنانچه بداند آن چيز ضرورى
دين است و انكار آن چيز به انكار خدا، توحيد يا نبوت بازگشت داشته باشد، كافر ونجس
مى باشد و اگر نداند، احتياطاً بايد از او اجتناب كرد گرچه لازم نيست.
(مسأله 92) تمام بدن كافر، حتى مو و ناخن و رطوبت هاى
او نجس است.
(مسأله 93) اگر پدر و مادر بچّه غير مميز، كافر غير
كتابى باشند، بنابر احتياط واجب بايد از آن بچّه نيز اجتناب شود واگر بچّه مميز
بوده و اظهار كفر كند نجس مى باشد ولى اگر يكى از والدين مسلمان يا اهل كتاب باشند،
بچّه نيز پاك است و اگر پدر و مادر كافر بوده ولى جدّ پدرى مسلمان باشد، پاك بودن
بچّه مميّز محل اشكال است امّا بچّه شخص مرتد ـ ملّى باشد يا فطرى ـ پاك است.
(مسأله 94) كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه، پاك
مى باشد ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد مثلاً نمى تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد
در قبرستان مسلمانان دفن شود مگر اين كه بچّه باشد و در بلاد اسلامى پيدا شود.
(مسأله 95) پـاره اى از مسايـل و فـروع نجاست كافر جنبه
احتـياطى دارد و بر
[21]
فرض نجاست، حكمت نجاست او با ديگر نجاستها تفاوت دارد
و در حقيقت نجاست كافر يك دستور فرهنگى و سياسى براى پرهيز از معاشرت و تحت تأثير
واقع شدن و آلودگى انديشه ها و سلطه كفار بر مسلمانان مى باشد.
(مسأله 96) اگر مسلمانى به يكى از چهارده معصوم در حال
اختيار و سلامت عقل دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد، نجس است.
9 ـ شراب و مايعات مست كننده
(مسأله 97) شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند، چنانچه
بخودى خود روان باشد، نجس است و اگر، مثل بنگ و حشيش، روان نباشد، اگرچه چيزى در آن
بريزند كه روان شود، پاك است.
(مسأله 98) استفاده از عطرها يا ادكلن ها در صورتى كه
انسان نداند از چيز مست كننده روان ساخته شده اند اشكال ندارد.
(مسأله 99) الـكل صنـعتى كـه بـراى رنـگ كردن در، ميز،
صندلى و مانند اينها به كار مى رود، اگـر انـسان نـداند كـه از مايع مست كننده درست
كرده اند يا نه، پاك مى باشد.
(مسأله 100) اگر از نفت كه عنصرِ مايع و روان است الكل
به دست آورند، در صورتى كه مست كننده نباشد پاك است.
(مسأله 101) اگر انگور و آب انگور به خودى خود جوش
بيايد و مست كننده باشد، حرام و نجس است، و اگر معلوم نباشد كه مست كننده است، حرام
و احوط اجتناب از آن است، و چنانچه به واسطه پختن جوش بيايد، خوردن آن حرام است
ولى، نجس نمى باشد.
(مسأله 102) اگر خرما، مويز، كشمش و آب آنها جوش
بيايند، احوط الحاق آنها به انگور و آب آن است خصوصاً در كشمش.
10 ـ فُقّاع
(مسأله 103) فُقّاع كه از جو گرفته مى شود، و به آن آبجو
مى گويند، نجس است.
[22]
ولى، آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند و ابداً
باعث مستى نمى شود و به آن ماءالشعير مى گويند پاك است.
11 ـ عرق شتر نجاستخوار
(مسأله 104) عرق شتر نجاستخوار (يعنى شترى كه به خوردن
مدفوع انسان عادت كرده) بنابر احتياط نجس است ولى، اگر حيوانات ديگر نجاستخوار
شوند، اجتناب از عرق آنها لازم نيست ولى، ادرار و مدفوع حيوانى كه به خوردن نجاست
انسان عادت كرده نجس است.
(مسأله 105) گوشت و تخم حيوان نجاستخوار نجس نيست ولى،
خوردن آن حرام مى باشد.
عرق جُنُب از حرام
(مسأله 106) عرق جنب از حرام، خواه جنابت به واسطه زنا،
لواط، اِستمناء و يا غير آن باشد، نجس نيست و مى توان با لباس يا بدن آلوده به آن
نماز خواند.
راه ثابت شدن نجاست
(مسأله 107) نجاست هر چيزى از سه راه ثابت مى شود:
اوّل: خود انسان يقين كند چيزى نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس
است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابر اين، غذا خوردن در قهوه خانه ها و
مهمانخانه هايى كه مردمان بى پروا و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى كنند در
آنها غذا مى خورند، اگر انسان يقين نداشته باشد غذايى كه براى او آورده اند نجس
است، اشكال ندارد. دوم: ذواليد ـ يعنى كسى كه چيزى در اختيار او است ـ بگويد
آن چيز نجس است، مثلاً همسر يا خدمتكار انسان بگويد: ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار
او است، نجس مى باشد، مشروط بر اين كه متهم به دروغگويى نباشد. سوم: دو مرد
عادل بگويند: چيزى نجس است، و نيز اگر يك انسان مورد اعتماد ـ هر چند عادل نيز
نباشد ـ بگويد: چيزى نجس است، بنابر احتياط واجب بايد از آن چيز اجتناب كرد.
(مسأله 108) اگر به واسطه ندانستن مسأله، نجس يا پاك
بودن چيزى را نداند، مثلاً
[23]
نداند عرقِ جنب از حرام پاك است يا نه، بايد مسأله را
بپرسد ولى، اگر با اين كه مسأله را مى داند، در پاكى چيزى شك كند، مثلاً شك كند كه
آن چيز خون است يا نه، يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، آن چيز پاك مى باشد.
(مسأله 109) در مورد شك در پاكى و يا نجاست چيزى، تفحص
لازم نيست بلكه در صورتى كه قبلاً نجس نبوده بناى بر پاكى آن مى گذارد گرچه تحصيل
علم به نجاست يا پاكى آن چيز ممكن باشد.
(مسأله 110) چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه،
نجس است و اگر شك كند چيز پاكى نجس شده يا نه، پاك است; و حتى اگر بتواند نجس يا
پاك بودن آن را بفهمد، لازم نيست وارسى كند.
(مسأله 111) كسى كه در طهارت و نجاست دچار وسواس است،
بايد بدون توجه به وسوسه هاى نفسانى خود به متعارف مردم نگاه كرده، و ببيند آنها در
چه مواردى يقين به طهارت و نجاست پيدا مى كنند و همانند آنان عمل نمايد. همچنين اگر
در مسائل وضو، غسل و ساير عبادات نيز وسواس داشته باشد، بايد به همين ترتيب عمل
نمايد. اگر چنين شخصى به وسوسه هاى نفسانى خود اعتنا نمايد، شيطان در او طمع كرده و
به تدريج در اعتقادات و امور روزمره او نيز شك و ترديد ايجاد مى نمايد.
(مسأله 112) اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از
هر دوى آنها استفاده مى كند نجس شده و نداند كدام يك از آنها نجس است، بايد از هر
دو اجتناب كند. ولى، اگر مثلاً نمى داند لباس خود او نجس شده يا لباسى كه هيچ از آن
استفاده نمى كند و از آنِ ديگرى است، باز هم احتياط آن است كه از لباس خود اجتناب
نمايد، اگرچه لازم نيست.
راه نجس شدن چيزهاى پاك
(مسأله 113) اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى
از آنها به گونه اى تر باشد كه رطوبت يكى به ديگرى سرايت كند، چيز پاك نجس مى شود.
و اگر رطوبت به قدرى كم باشد كه به ديگرى سرايت نكند، چيزى كه پاك بوده نجس
نمى شود.
(مسأله 114) اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد، و انسان شك
كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه، آن چيز پاك، نجس نمى شود.
[24]
(مسأله 115) اگر نجسى با سه واسطه يا بيشتر به
چيز پاكى مرتبط شود، به گونه اى كه عرفاً حكم به سرايت نجاست نشود، اجتناب از آن
لازم نيست، هر چند احوط لزوم اجتناب است.
(مسأله 116) اگر چيز پاكى با رطوبت به يكى از دو چيزى
كه انسان نمى داند كدام پاك و كدام نجس است برسد، نجس نمى شود. ولى، اگر يكى از
آنها قبلاً نجس بوده و انسان نداند پاك شده يا نه، چنانچه چيز پاكى به آن برسد نجس
مى شود.
(مسأله 117) اگر زمين، پارچه و مانند آن رطوبت داشته
باشد، هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى شود و جاهاى ديگر آن پاك است. و همچنين
است خيار و خربزه و مانند آن.
(مسأله 118) اگر شيره يا روغن و مانند آن روان باشد، به
محض اين كه يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس مى شود ولى، اگر روان نباشد، نجس
نمى شود.
(مسأله 119) اگر مگس يا حيوانى مانند آن، روى چيز نجسى
كه تر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه آن نيز تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند
نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مى شود، و اگر نداند، پاك است.
(مسأله 120) اگر جايى از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق
ازآنجا به جاى ديگر برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود. و اگر عرق به جاى
ديگر نرود، جاهاى ديگر بدن پاك است.
(مسأله 121) اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد، اگر خون
داشته باشد، جايى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است; پس اگر به بيرون دهان يا بينى
برسد، مقدارى را كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است، و محلى را
كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه، پاك مى باشد.
(مسأله 122) اگر آفتابه اى را كه زير آن سوراخ است روى
زمين نجس بگذارند، چنانچه آب به گونه اى زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب
شود، و آب با فشار از آفتابه خارج نشود، آب آفتابه نجس مى شود. ولى، اگر آبى كه از
زير آفتابه خارج مى شود در زمين فرو رود يا جارى شود به نحوى كه با آب داخل آن يكى
حساب نشود يا آب با فشار از آفتابه خارج شود، آب آفتابه نجس نمى شود.
[25]
(مسأله 123) اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست
برسد، در صورتى كه بعد از بيرون آمدن آلوده به نـجاست نـباشد پاك است، پس اگر اسباب
اماله يا آب آن در مخرج مدفوع وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو
رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد، نجس نيست.
(مسأله 124) اگر آب دهان و بينى در داخل دهان يا بينى
به خون برسد و بعد از خارج شدن به خون آلوده نباشد پاك است.
احكام چيزهايى كه نجس شده اند
(مسأله 125) خوردن و آشاميدن چيز نجس، حرام است. و نيز
خوراندن عين نجس به اطفال در صورتى كه ضرر داشته باشد حرام مى باشد. بلكه، اگر ضرر
نيز نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد از آن خوددارى كنند، ولى غذاهايى را كه
نجس شده اند، در صورتى كه در دست خود طفل نجس شده باشند، مى توان به طفل خوراند،
مگر اين كه براى طفل ضرر داشته باشند، و اگر در دست خود او نجس نشده باشند بنابر
احتياط نبايد به او بخورانند.
(مسأله 126) فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مى شود آن
را آب كشيد اگرچه نجس بودن آن را به خريدار يا عاريه گيرنده نگويند، اشكال ندارد.
ولى، چنانچه انسان بداند كه عاريه گيرنده يا خريدار، آن را در خوردن و آشاميدن
استعمال مى كند، بايد نجس بودن آن را به او بگويد.
(مسأله 127) اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى خورد
يا با لباس نجس نماز مى خواند، لازم نيست به او بگويد.
(مسأله 128) اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و
ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند، با رطوبت به جاى نجس
رسيده است، اگر به واسطه او نجس شده يا به دعوت او آمده باشند، بايد به آنان بگويد
و در غير اين صورت لازم نيست به آنان بگويد.
(مسأله 129) اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا
نجس است، بايد به مهمان ها بگويد. امّا، اگر يكى از مهمان ها بفهمد، لازم نيست به
ديگران خبر دهد. ولى،
[26]
چنانچه به گونه اى با آنان معاشرت داشته باشد كه
بداند به واسطه نگفتن، خود او نيز نجس مى شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.
(مسأله 130) اگر چيزى كه عاريه كرده نجس شود، چنانچه كه
بداند كه صاحب آن چيز، آن را در خوردن و آشاميدن استعمال مى كند، واجب است به او
بگويد و اگر نداند نيز بنابر احتياط واجب بايد به او بگويد.
(مسأله 131) بچه مميزى كه خوب و بد را مى فهمد و به سن
تكليف نيز نزديك است، اگر بگويد چيزى را آب كشيدم، دوباره بايد آن را آب كشيد. ولى،
اگر بگويد چيزى كه در دست اوست نجس است، احتياط آن است كه از آن اجتناب كنند.
(مسأله 132) نجس كردن خط و ورق قرآن و زمين، بنا و فرش
مسجد، حرام است و اگر نجس شوند بايد فوراً آنها را پاك كنند. و نجس كردن حرم
پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام)حرام است و اگر نجس شوند، چنانچه
جزئى از مسجد باشند و يا بى احترامى محسوب شود بايد فوراً تطهير شوند و بنابر
احتياط اگر بى احترامى نيز نباشد بايد فوراً پاك شوند.
(مسأله 133) اگر جلد قرآن نجس شود، در صورتى كه
بى احترامى به قرآن باشد، بايد آن را آب بكشند.
(مسأله 134) گذاشتن قرآن روى عين نجس; مانند خون و
مردار، اگرچه آن عين نجس خشك باشد، حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب
مى باشد.
(مسأله 135) نوشتن قرآن با مُركب نجس، اگرچه يك حرف آن
باشد حرام است. و اگر نوشته شود، بايد آن را آب بكشند يا به واسطه تراشيدن و مانند
آن، كارى كنند كه نوشته از بين برود.
(مسأله 136) احتياط واجب آن است كه از دادن قرآن به
كافر خوددارى كنند و اگر قرآن در دست اوست، در صورت امكان از او بگيرند.
(مسأله 137) دادن قرآن به دست كفار و اهل كتاب به اميد
هدايت آنان و به منظور مطالعه و بررسى ودرك آيات آن، در صورتى كه در معرض نجس شدن و
هتك و اهانت نباشد و واقعاً بخواهند از آن استفاده كنند، مانعى ندارد.