2728 كسانى كه به واسطه خويشى ارث مىبرند سه دسته هستند: دسته اول: پدر و مادر و اولاد ميت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پائين روند هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مىبرد و تا يك نفر از اين دسته هست دسته دوم ارث نمىبرند. دسته دوم: جد يعنى پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جده يعنى مادر بزرگ و مادر او هر چه بالا رود پدرى باشند يا مادرى، و خواهر و برادر و بانبودن برادر و خواهر، اولاد ايشان هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مىبرد و تا يك نفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمىبرند. دسته سوم: عمو و عمه و دايى و خاله هر چه بالا روند و اولاد آنان هر چه پايين روند و تا يك نفر از عموها و عمهها و دايىها و خالههاى ميت زندهاند اولاد آنان ارث نمىبرند، ولى اگر ميت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد و غير از اينها وارثى نداشته باشد، ارث به پسر عموى پدر و مادرى مى رسد و عموى پدرى ارث نمىبرد.
2729 اگر عمو و عمه و دايى و خاله خود ميت و اولاد آنان و اولاد اولاد آنان نباشند، عمو و عمه و دايى و خاله پدر و مادر ميت ارث مىبرند. و اگر اينها نباشند، اولادشان ارث مىبرند و اگر اينها هم نباشند، عمو و عمه و دايى و خاله جدو جده ميت، و اگر اينها نباشند، اولادشان ارث مىبرند.
2730 زن و شوهر به تفصيلى كه بعدا در مسايل تا گفته مىشود، ازيكديگر ارث مىبرند.
2731 اگر وارث ميت فقط يك نفر از دسته اول باشد، مثلا پدر يا مادر يا يك پسر يا يك دختر باشد، همه مال ميت به او مى رسد. و اگر چند پسر يا چند دختر باشند، همه مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود. و اگر يك پسر و يك دختر باشند مال را سه قسمت مىكنند، دو قسمت را پسر، و يك قسمت را دختر مىبرد. و اگر چند پسر و چند دختر باشند، مال را طورى قسمت مىكنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.
2732 اگر وارث ميت فقط پدر و مادر او باشند، مال سه قسمت مىشود، دو قسمت آن را پدر و يك قسمت را مادر مىبرد، ولى اگر ميت دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان پدرى باشند يعنى پدر آنان با پدر ميتيكى باشد، خواه مادرشان هم با مادر ميتيكى باشد يا نه، اگر چه تا ميت پدر و مادر دارد اينها ارث نمىبرند، اما به واسطه بودن اينها مادر شش يك مال را مىبرد و بقيه را به پدر مىدهند.
2733 اگر وارث فقط پدر و مادر و يك دختر باشد، چنانچه ميت دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر پدرى نداشته باشد، مال را پنج قسمت مىكنند، پدر و مادر، هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت آن را مىبرد. و اگر دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر پدرى داشته باشد، مال را شش قسمت مىكنند، پدر و مادر، هر كدام يك قسمت، و دختر سه قسمت مىبرد، و يك قسمت باقى مانده را چهار قسمت مىكنند، يك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر ميدهند. مثلا اگر مال ميت را قسمت كنند، قسمت آن را به دختر، و قسمت آن به پدر، و قسمت آن را به مادر مىدهند.
2734 اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشند مال را شش قسمت مىكنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت و پسر چهار قسمت آن را مىبرد. و اگر چند پسر يا دختر باشند، آن چهار قسمت را به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند و اگر پسر و دختر باشند، آن چهار قسمت را طورى تقسيم مىكنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.
2735 اگر وارث ميت فقط پدر و يك پسر، يا مادر و يك پسر باشد، مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت آن را پدر يا مادر، و پنج قسمت را پسر مىبرد.
2736 اگر وارث ميت فقط پدر، يا مادر، يا پسر و دختر باشد، مال را شش قسمت مىكنند يك قسمت آن را پدر يا مادر مىبرد و بقيه را طورى قسمت مىكنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.
2737 اگر وارث ميت فقط پدر و يك دختر، يا مادر و يك دختر باشد، مال را چهار قسمت مىكنند، يك قسمت آن را پدر يا مادر و بقيه را دختر مىبرد.
2738 اگر وارث ميت فقط پدر و چند دختر، يا مادر و چند دختر باشد، مال را پنج قسمت مىكنند، يك قسمت را پدر يا مادر مىبرد و چهار قسمت را دخترها به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند.
2739 اگر ميت اولاد نداشته باشد، نوه پسرى او اگر چه دختر باشد، سهم پسر ميت را مىبرد، و نوه دخترى او اگر چه پسر باشد، سهم دختر ميت را مىبرد، مثلا اگر ميتيك پسر از دختر خود و يك دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت مىكنند يك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر مىدهند.
2740 دسته دوم از كسانى كه به واسطه خويشى ارث مىبرند، جد يعنى پدر بزرگ و جده يعنى مادر بزرگ، و برادر و خواهر ميت است. و اگر برادر و خواهر نداشته باشد، اولادشان ارث ميبرند.
2741 اگر وارث ميت فقط يك برادر يا يك خواهر باشد، همه مال به او مى رسد.و اگر چند برادر پدر و مادرى، يا چند خواهر پدر و مادرى باشد، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود و اگر برادر و خواهر پدر و مادرى با هم باشند، هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد، مثلا اگر دو برادر و يك خواهر پدر و مادرى دارد، مال را پنج قسمت مىكنند، هر يك از برادرها دو قسمت و خواهر يك قسمت آن را مىبرد.
2742 اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى دارد، برادر و خواهر پدرى كه از مادر با ميت جدا است ارث نمىبرد. و اگر برادر و خواهر پدر و مادرى ندارد،چنانچه فقط يك خواهر يا يك برادر پدرى داشته باشد، همه مال به او مى رسد، و اگرچند برادر يا چند خواهر پدرى داشته باشد مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود،و اگر هم برادر و هم خواهر پدرى داشته باشد، هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد.
2743 اگر وارث ميت فقط يك خواهر، يا يك برادر مادرى باشد، كه از پدر با ميت جدا است، همه مال باو مى رسد. و اگر چند برادر مادرى، يا چند خواهر مادرى،يا چند برادر و خواهر مادرى باشند، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود.
2744 اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى، و برادر و خواهر پدرى، و يك برادر يا يك خواهر مادرى داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمىبرند، و مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت آن را به برادر يا خواهر مادرى، و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مىدهند. و هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد.
2745 اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى، و برادر و خواهر پدرى، و برادر و خواهر مادرى داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمىبرد، و مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت آن را برادر و خواهر مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند، و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مىدهند، و هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد.
2746 اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى، و يك برادر مادرى، يا يك خواهر مادرى باشد، مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت آن را برادر يا خواهر مادرى مىبرد و بقيه را به برادر و خواهر پدرى مىدهند، و هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد.
2747 اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى، و چند برادر و خواهر مادرى باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت آن را برادر و خواهر مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند، و بقيه را به برادر و خواهر پدرى مىدهند، و هر برادرى دو برابر خواهر مىبرد.
2748 اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر و زن او باشد، زن ارث خود را به تفصيلى كه در صفحه گفته مىشود مىبرد، و خواهر و برادر به طورى كه در مسايل گذشته گفته شد ارث خود را مىبرند. و نيز اگر زنى بميرد و وارث او فقط خواهر و برادر و شوهر او باشد. شوهر نصف مال را مىبرد و خواهر و برادر به طورى كه در مسايل پيش گفته شد ارث خود را مىبرند، ولى براى آن كه زن يا شوهر ارث مىبرد، از سهم برادر و خواهر مادرى چيزى كم نمىشود، و از سهم برادر و خواهر پدر و مادرى يا پدرى كم مىشود، مثلا اگر وارث ميت، شوهر و برادر و خواهر مادرى و برادر و خواهر پدر و مادرى او باشد، نصف مال به شوهر مى رسد، و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را به برادر و خواهر مادرى مىدهند، و آنچه مىماند مال برادر و خواهر پدر و مادرى است. پس اگر همه مال او شش تومان باشد، سه تومان به شوهر و دو تومان به برادر و خواهر مادرى و يك تومان به برادر و خواهر پدر و مادرى مىدهند.
2749 اگر ميتخواهر و برادر نداشته باشد، سهم ارث آنان را به اولادشان مىدهند، و سهم برادر زاده و خواهر زاده مادرى به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود،و از سهمى كه به برادر زاده و خواهر زاده پدرى يا پدر و مادرى مى رسد، هر پسرى دو برابر دختر مىبرد.
2750 اگر وارث ميت فقط يك جد يا يك جده است، چه پدرى باشد يا مادرى، همه مال به او مى رسد و با بودن جد ميت پدر جد او ارث نمىبرد.
2751 اگر وارث ميت فقط جد و جده پدرى باشد، مال سه قسمت مىشود، دو قسمت را جد و يك قسمت را جده مىبرد. و اگر جد و جده مادرى باشد، مال را به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند.
2752 اگر وارث ميت فقط يك جد يا جده پدرى و يك جد يا جده مادرى باشد، مال سه قسمت مىشود، دو قسمت را جد يا جده پدرى و يك قسمت را جد يا جده مادرى مىبرد.
2753 اگر وارث ميت جد و جده پدرى، و جد و جده مادرى باشد، مال سه قسمت مىشود، يك قسمت آن را جد و جده مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند و دو قسمت آن را به جد و جده پدرى مىدهند، و جد دو برابر جده مىبرد.
2754 اگر وارث ميت فقط زن و جد و جده پدرى و جد و جده مادرى او باشد، زن ارث خود را به تفصيلى كه در مساله گفته مىشود مىبرد، و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مادرى مىدهند كه به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند و بقيه را به جد و جده پدرى مىدهند و جد دو برابر جده مىبرد، و اگر وارث ميتشوهر و جد و جده باشد، شوهر نصف مال را مىبرد و جد و جده به دستورى كه در مسايل گذشته گفته شد، ارث خود را مىبرند.
2755 دسته سوم عمو و عمه و دايى و خاله و اولاد آنان است به تفصيلى كه گفته شد، كه اگر از طبقه اول و دوم كسى نباشد اينها ارث مىبرند.
2756 اگر وارث ميت فقط يك عمو يا يك عمه است، چه پدر و مادرى باشد يعنى با پدر ميت از يك پدر و مادر باشد، يا پدرى باشد يا مادرى همه مال به او مىرسد، و اگر چند عمو يا چند عمه باشند و همه پدر و مادرى يا همه پدرى باشند، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود، و اگر عمو و عمه هر دو باشند، و همه پدر و مادرى، يا همه پدرى باشند، عمو دو برابر عمه مىبرد، مثلا اگر وارث ميت دو عمو و يك عمه باشد، مال را پنج قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمه مىدهند و چهار قسمت را عموها به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند.
2757 اگر وارث ميت فقط چند عموى مادرى يا چند عمه مادرى باشد، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود، ولى اگر فقط چند عمو و عمه مادرى داشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد با هم صلح كنند.
2758 اگر وارث ميت عمو و عمه باشد و بعضى پدرى و بعضى مادرى و بعضى پدر و مادرى باشند، عمو و عمه پدرى ارث نمىبرند، پس اگر ميتيك عمو يا يك عمه مادرى دارد مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و بقيه را به عمو و عمه پدر و مادرى مىدهند و عموى پدر و مادرى دو برابر عمه پدر و مادرى مىبرد و اگر هم عمو و هم عمه مادرى دارد، مال را سه قسمت مىكنند دو قسمت را به عمو و عمه پدر و مادرى مىدهند و عمو دو برابر عمه مىبرد و يك قسمت را به عمو و عمه مادرى مىدهند، و احتياط واجب آن است كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
2759 اگر وارث ميت فقط يك دايى، يا يك خاله باشد همه مال به او مى رسد، واگر هم دايى و هم خاله باشد، و همه پدر و مادرى، يا پدرى، يا مادرى باشند مال به طور مساوى بين آنان قسمت مىشود و احتياط آن است كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.
2760 اگر وارث ميت فقط يك دايى، يا يك خاله مادرى و دايى و خاله پدر و مادرى، و دايى و خاله پدرى باشد، دايى و خاله پدرى ارث نمىبرد، و مال را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى و بقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى مىدهند كه به طور مساوى بين خودشان قسمت كنند.
2761 اگر وارث ميت فقط دايى و خاله پدرى و دايى و خاله مادرى و دايى و خاله پدر و مادرى باشد، دايى و خاله پدرى ارث نمىبرد و بايد مال را سه قسمت كنند يك قسمت آن را دايى و خاله مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت نمايند و بقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى بدهند كه به طور مساوى بين خودشان قسمت كنند.
2762 اگر وارث ميتيك دايى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمه باشد مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله و بقيه را عمو يا عمه مىبرد.
2763 اگر وارث ميتيك دايى يا يك خاله، و عمو و عمه باشد، چنانچه عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشند، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله مىبرد، و از بقيه، دو قسمت به عمو و يك قسمت به عمه مىدهند، بنابر اين اگر مال را نه قسمت كنند، سه قسمت را به دايى يا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه مىدهند.
2764 اگر وارث ميتيك دايى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمه مادرى، و عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت آن را به دايى يا خاله مىدهند و دو قسمت باقى مانده را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و بقيه را به عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مىدهند، و عمو دو برابر عمه مىبرد. بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند، سه قسمت را به دايى يا خاله و يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و پنج قسمت ديگر را به عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مىدهند.
2765 اگر وارث ميتيك دايى، يا يك خاله و عمو و عمه مادرى، و عمو و عمه پدر و مادرى، يا پدرى باشد، مال را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى يا خاله مىبرد و دو قسمت باقى مانده را سه سهم مىكنند، يك سهم آن را به عمو و عمه مادرى مىدهند كه بنابر احتياط واجب با هم مصالحه مىكنند، و دو سهم ديگر را بين عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى قسمت مىنمايند، و عمو دو برابر عمه مىبرد. بنابراين مال را نه قسمت كنند، سه قسمت آن سهم خاله يا دايى و دو قسمتسهم عمو و عمه مادرى و چهار قسمتسهم عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مىباشد.
2766 اگر وارث ميت چند دايى و چند خاله باشد كه همه پدر و مادرى، يا پدرى يا مادرى باشند و عمو و عمه هم داشته باشد، مال سه سهم مىشود، دو سهم آن به دستورى كه در مساله پيش گفته شد عمو و عمه بين خودشان قسمت مىكنند و يك سهم آن را دايىها و خالهها به طور مساوى بين خودشان قسمت مىنمايند.
2767 اگر وارث ميت، دايى يا خاله مادرى، و چند دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى، و عمو و عمه باشد، مال سه سهم مىشود، و دو سهم آن را به دستورى كه سابقا گفته شد، عمو و عمه بين خودشان قسمت مىكنند، پس اگر ميتيك دايى يا يك خاله مادرى دارد، يك سهم ديگر را شش قسمت مىكنند، يك قسمت را به دايى يا خاله مادرى مىدهند، و بقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مىدهند، وبه طور تساوى قسمت مىكنند، و اگر چند دايى مادرى يا چند خاله مادرى يا هم دايى مادرى و هم خاله مادرى دارد، آن يك سهم را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايىها و خالههاى مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مىكنند و بقيه را به دايى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مىدهند، كه به طور مساوى قسمت كنند.
2768 اگر ميت عمو و عمه و دايى و خاله نداشته باشد، مقدارى كه به عمو و عمه مىرسد، به اولاد آنان و مقدارى كه به دايى و خاله مى رسد، به اولاد آنان داده مىشود.
2769 اگر وارث ميت عمو و عمه و دايى و خاله پدر و عمو و عمه و دايى و خاله مادر او باشند، مال سه سهم مىشود، يك سهم آن مال عمو و عمه و دايى و خاله مادر ميت است به طور مساوى، ولى احتياط واجب در عمو و عمه مادرى مادر ميت آن است كه با هم صلح كنند، و دو سهم ديگر آن را سه قسمت مىكنند، يك قسمت را دايى و خاله پدر ميت به طور مساوى بين خودشان قسمت مىنمايند، و دو قسمت ديگر آن را به عمو و عمه پدر ميت مىدهند، و عمو دو برابر عمه مىبرد.
2770 اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد، نصف همه مال را شوهر او و بقيه را ورثه ديگر مىبرند، و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگر اولاد داشته باشد، چهار يك همه مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مىبرند.
2771 اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد چهار يك مال او را زن و بقيه را ورثه ديگر مىبرند. و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد زن از همه اموال منقول ارث مىبرد، ولى از زمين و قيمت آن ارث نمىبرد، و نيز از خود هوايى ارث نمىبرد مثل بنا و درخت و فقط از قيمت هوايى ارث مىبرد.
2772 اگر زن بخواهد در چيزى كه از آن ارث نمىبرد تصرف كند، بايد از ورثه ديگر اجازه بگيرد. و نيز ورثه تا سهم زن را ندادهاند بنابر احتياط واجب نبايد در بنا و چيزهايى كه زن از قيمت آنها ارث مىبرد، بدون اجازه او تصرف كنند و چنانچه پيش از دادن سهم زن اينها را بفروشند، در صورتى كه زن معامله را اجازه دهد صحيح و گرنه نسبت به سهم او باطل است.
2773 اگر بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند، بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند، چقدر ارزش دارند، و سهم زن را از آن قيمت بدهند.
2774 مجراى آب قنات و مانند آن حكم زمين را دارد، و آجر و چيزهايى كه در آن بكار رفته، در حكم ساختمان است.
2775 اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد، چهار يك مال، و اگر اولاد داشته باشد، هشتيك مال، به شرحى كه گفته شد، بطور مساوى بين زنهاى عقدى او قسمت مىشود، اگر چه شوهر با هيچ يك از آنان، يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد، ولى اگر در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته، زنى را عقد كرده، و با او نزديكى نكرده است، آن زن از او ارث نمىبرد، و حق مهر هم ندارد.
2776 اگر زن در حال مرض شوهر كند، و به همان مرض بميرد شوهرش اگر چه با او نزديكى نكرده باشد، از او ارث مىبرد.
2777 اگر زن را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد، طلاق رجعى بدهند، و در بين عده بميرد، شوهر از او ارث مىبرد. و نيز اگر شوهر در بين عده زن بميرد، زن از او ارث مىبرد. ولى اگر بعد از گذشتن عده رجعى يا در عده طلاق بائن يكى از آنان بميرد، ديگرى از او ارث نمىبرد.
2778 اگر شوهر در حال مرض، عيالش را طلاق دهد، و پيش از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد، زن با سه شرط از او ارث مىبرد: اول: آنكه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد. دوم: به واسطه بى ميلى به شوهر، مالى به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضى شود. بلكه اگر چيزى هم به شوهر ندهد ولى طلاق به تقاضاى زن باشد، باز هم ارث بردنش اشكال دارد. سوم: شوهر در مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده، به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد، پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود، زن از او ارث نمىبرد.
2779 لباسى كه مرد براى پوشيدن زن خود گرفته اگر چه زن آن را پوشيده باشد، بعد از مردن شوهر، جزو مال شوهر است.
2780 قرآن و انگشتر و شمشير ميت و لباسى را كه پوشيده يا براى پوشيدن گرفته و دوخته است اگر چه نپوشيده باشد مال پسر بزرگتر است و اگر ميت از اين چهار چيز بيشتر از يكى دارد، مثلا دو قرآن يا دو انگشتر دارد چنانچه مورد استعمال استيا براى استعمال مهيا شده، مال پسر بزرگتر است.
2781 اگر پسر بزرگ ميت، بيش از يكى باشد، مثلا از دو زن او در يك وقت دو پسر به دنيا آمده باشد، بايد لباس و قرآن و انگشتر و شمشير ميت را به طور مساوى بين خودشان قسمت كنند.
2782 اگر ميت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد چهار چيزى هم كه مال پسر بزرگتر است و در مساله پيش گفته شد، به قرض او بدهند. و اگر قرضش كمتر از مال او باشد، بنابر احتياط واجب بايد ازآن چهار چيزى هم كه به پسر بزرگتر مىرسد به نسبت به قرض او، بدهند. مثلا اگر همه دارايى او شصت تومان است و به مقدار بيست تومان آن از چيزهايى است كه مال پسر بزرگتر است و سى تومان هم قرض دارد، بنابر احتياط واجب پسر بزرگ بايد بهمقدار ده تومان از آن چهار چيز را بابت قرض ميت بدهد.
2783 مسلمان از كافر ارث مىبرد، ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميت باشد، ازاو ارث نمىبرد.
2784 اگر كسى يكى از خويشان خود را عمدا و بناحق بكشد، از او ارث نمىبرد.ولى اگر از روى خطا باشد، مثل آنكه سنگ به هوا بيندازد و اتفاقا به يكى از خويشان او بخورد و او را بكشد، از او ارث مىبرد، ولى از ديه قتل ارث نمىبرد.
2785 هرگاه بخواهند ارث را تقسيم كنند، در صورتى كه ميت بچهاى داشته باشد كه در شكم مادر است، و در طبقه او وارث ديگرى هم مانند اولاد و پدر و مادر باشد، براى بچهاى كه در شكم است، كه اگر زنده به دنيا بيايد ارث مىبرد، سهم دو پسر را كنار مىگذارند. ولى اگر احتمال بدهند بيشتر است، مثلا احتمال بدهند كه زن سه بچه حامله باشد، سهم سه پسر را كنار مىگذارند. و چنانچه مثلا يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد، زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مىكنند.
2786 امر به معروف و نهى از منكر با شرايطى كه ذكر خواهد شد، واجب است، و ترك آن معصيت است. و در مستحبات و مكروهات، امر و نهى مستحب است.
2787 امر به معروف و نهى از منكر واجب كفايى مىباشد، و در صورتى كه بعضىاز مكلفين قيام به آن مىكنند، از ديگران ساقط است. و اگر اقامه معروف و جلوگيرى از منكر موقوف بر اجتماع جمعى از مكلفين باشد، واجب است اجتماع كنند.
2788 اگر بعضى امر و نهى كنند و مؤثر نشود و بعض ديگر احتمال بدهند كه امر آنها يا نهى آنها مؤثر است، واجب است امر و نهى كنند.
2789 بيان مساله شرعيه كفايت نمىكند در امر به معروف و نهى از منكر، بلكهبايد مكلف امر و نهى كند. مگر آنكه مقصود از امر به معروف و نهى از منكر، از بيان حكم شرعى حاصل شود، و يا طرف مقابل از آن، امر و نهى بفهمد.
2790 در امر به معروف و نهى از منكر قصد قربت معتبر نيست، بلكه مقصود اقامه واجب و جلوگيرى از حرام است.
2791 چند چيز شرط است در واجب بودن امر به معروف و نهى از منكر: اول: آنكه كسى كه مىخواهد امر و نهى كند، بداند كه آنچه شخص مكلف به جا نمىآورد، واجب است بجا آورد، و آنچه بجا مىآورد، بايد ترك كند. و بر كسى كه معروف و منكر را نمىداند، واجب نيست. دوم: آنكه احتمال بدهد امر و نهى او تاثير مىكند. پس اگر بداند اثر نمىكند، واجب نيست. سوم: آنكه بداند شخص معصيت كار بنا دارد كه معصيتخود را تكرار كند. پس اگر بداند يا گمان كند يا احتمال صحيح بدهد كه تكرار نمىكند، واجب نيست. چهارم: آنكه در امر و نهى مفسدهاى نباشد. پس اگر بداند يا گمان كند كه اگر امر يا نهى كند، ضرر جانى يا عرضى و آبرويى يا مالى قابل توجه به او مىرسد، واجب نيست. بلكه اگر احتمال صحيح بدهد كه از آن، ترس ضررهاى مذكور را پيدا كند، واجب نيست. بلكه اگر بترسد كه ضررى متوجه متعلقان او مىشود، واجب نيست. بلكه با احتمال وقوع ضرر جانى يا عرضى و آبرويى يا مالى موجب حرج بر بعضى مؤمنين، واجب نمىشود. بلكه در بسيارى از موارد حرام است.
2792 اگر معروف يا منكر از امورى باشد كه شارع مقدس به آن اهميت زياد مىدهد، مثل اصول دين يا مذهب و حفظ قرآن مجيد و حفظ عقايد مسلمانان يا احكام ضروريه، بايد ملاحظه اهميتشود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمىشود. پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقايد مسلمانان يا حفظ احكام ضروريه اسلام بر بذل جان و مال،واجب است بذل آن.
2793 اگر بدعتى در اسلام واقع شود، مثل منكراتى كه دولتها اجرا مىكنند به اسم دين مبين اسلام، واجب استخصوصا بر علماى اسلام اظهار حق و انكار باطل. و اگر سكوت علماى اعلام موجب هتك مقام علم و موجب اسائه ظن به علماى اسلام شود، واجب است اظهار حق به نحوى كه ممكن است، اگر چه بدانند تاثير نمىكند.
2794 اگر احتمال صحيح داده شود كه سكوت موجب آن مىشود كه منكرى معروف شود يا معروفى منكر شود، واجب استخصوصا بر علماى اعلام اظهار حق و اعلام آن، و جايز يستسكوت.
2795 اگر سكوت علماى اعلام موجب تقويت ظالم يا موجب تاييد او گردد، يا موجب جرات او شود بر ساير محرمات، واجب است اظهار حق و انكار باطل، اگر چه تاثير فعلى نداشته باشد.
2796 اگر سكوت علماى اعلام باعثشود كه مردم به آنها بدگمان شوند و آنها را متهم كنند به سازش با دستگاه ظلم، واجب است اظهار حق و انكار باطل، اگر چه بدانند جلوگيرى از محرم نمىشود و اظهار آنها اثرى براى رفع ظلم ندارد.
2797 اگر ورود بعض علماى اعلام در دستگاه ظلمه موجب شود كه از مفسدهها و منكراتى جلوگيرى شود، واجب است تصدى آن امر. مگر آنكه مفسده اهمى در آن باشد،مثل آن كه تصدى آنها باعثسستى عقايد مردم شود، يا سلب اعتماد آنها به علما گردد، در اين صورت جايز نيست.
2798 جايز نيست براى علما و ائمهجماعات تصدى مدارس دينيه از طرف دولت جائر و اداره اوقاف چنان دولتى، چه حقوق خود و طلاب علوم دينيه را از دولت جائريا از مردم يا از موقوفات بگيرند، اگر چه موقوفه خود مدرسه باشد. زيرا دخالت دولت جائر در اين امور و امثال آن مقدمه است براى هدم اساس اسلام به دستور مستعمرين، كه در جميع دول اسلامى اشباه آن اجرا شده يا در شرف اجرا است.
2799 جايز نيست براى طلاب علوم دينيه دخول در مؤسسات دولتى كه به اسم مؤسسات دينيه تاسيس نمودهاند، مثل مدارس دينيه كه دولتهاى جائر در آنها دخالت مىنمايند، و از متوليان گرفتهاند، و يا متوليان را تحتسلطه و نفوذ خود قرار دادهاند. و آنچه با دست اداره اوقاف يا به تصويب آن، به آنها بدهند، حرام است.
2800 جايز نيست براى طلاب علوم دينيه دخول در مدارس كه بعض معممين و ائمه جماعت از طرف دولت جائر و يا با اشاره دولت تصدى نمودهاند، چه برنامه تحصيلى از طرف دولت جائر باشد، يا از طرف اين نحو متصديان كه عمال دولت جائر هستند.زيرا در اين امور نقشه محو آثار اسلام و احكام قرآن كريم كشيده شده است.
2801 كسانى كه با لباس اهل علم، در اين مؤسسات كه به اشاره دولت جائر تاسيس شده است وارد شوند، لازم است مسلمانان و متدينين از آنها اعراض كنند، و با آنها معاشرت نكنند، و آنها محكوم به عدم عدالت هستند، و نماز جماعت با آنها جايز نيست، و طلاق در محضر آنها باطل است، و سهم مبارك امام عليه السلام و سهم سادات عظام را نبايد به آنها بدهند، و اگر دادند از ذمه آنها ساقط نمىشود، و اگر اهل منبر هستند لازم است آنها را دعوت براى منبر نكنند، و در مجالسى كه اين قبيل اشخاص از طرف دولت جائر براى ترويج باطل و تشريح برنامههاى خلاف اسلام منبر مىروند، شركت نكنند.
2802 در تصدى اين نحو معممين كه عمال ظلمه هستند، مفاسد عظيمهاى است كه به تدريج آثار آن ظاهر خواهد شد. و لهذا نبايد مسلمانان به عذرهايى كه آنها براى تصدى مىآورند، اعتنا كنند. و علماى اعلام نيز لازم است آنها را از حوزههاى خود اخراج نمايند، و با آنها معاشرت نكنند. و بر كافه علماى اعلام و طلاب علوم دينيه و خطباى محترم و ساير طبقات مطلع از دسايس عمال اجانب، لازم است اين اشخاص فاسق فاسد را به ملت معرفى كنند، و مردم را از شر آنها بر حذر دارند.
2803 اگر به واسطه قراينى ظن حاصل شد كه شخص متصدى، كه به لباس اهل علم است، مؤسسه را از طرف دولت جائر تصدى نموده است، لازم است كه به مفاد مساله با آنها عمل شود، يا آنكه برائت او ثابتشود.
2804 براى امر به معروف و نهى از منكر مراتبى است. و جايز نيست با احتمال حاصل شدن مقصود از مرتبه پايين، به مراتب ديگر عمل شود.
2805 مرتبه اول: آنكه با شخص معصيت كار طورى عمل شود كه بفهمد براى ارتكاب او به معصيت، اين نحو عمل با او شده است. مثل اينكه از او رو برگرداند،يا با چهره عبوس با او ملاقات كند، يا ترك مراوده با او كند و از او اعراض كند، به نحوى كه معلوم شود اين امور براى آن است كه او ترك معصيت كند.
2806 اگر در اين مرتبه درجاتى باشد، لازم است با احتمال تاثير درجه خفيفتر،به همان اكتفا كند. مثلا اگر احتمال مىدهد كه با ترك تكلم با او، مقصود حاصل مىشود، به همان اكتفا كند و به درجه بالاتر، عمل نكند. خصوصا اگر طرف، شخصى استكه اين نحو عمل موجب هتك او مىشود.
2807 اگر اعراض نمودن و ترك معاشرت با معصيت كار، موجب تخفيف معصيت مىشود، يا احتمال بدهد كه موجب تخفيف مىشود، واجب است اگر چه بداند موجب ترك به كلى نمىشود. و اين امر در صورتى است كه با مراتب ديگر، نتواند از معصيت جلوگيرى كند.
2808 اگر علماى اعلام احتمال بدهند كه اعراض از ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها مىشود، واجب است اعراض كنند از آنها، و به ملت مسلمان بفهمانند اعراض خود را.
2809 اگر مراوده و معاشرت علماى اعلام با ظلمه و سلاطين جور، موجب تخفيف ظلم آنها شود، بايد ملاحظه كنند كه آيا ترك معاشرت اهم است ج زيرا ممكن است معاشرت، موجب سستى عقايد مردم شود، و موجب هتك اسلام و مراجع اسلام شود ج يا تخفيف ظلم، پس هر كدام اهم است، به آن عمل كنند.
2810 اگر معاشرت و مراوده علماى اعلام با ظلمه، خالى از مصلحت راجحه ملزمه باشد، نبايد معاشرت كنند، زيرا اين امر موجب اتهام آنها خواهد شد.
2811 اگر ارتباط علماى اعلام با ظلمه، موجب تقويت آنها شود يا موجب تبرئه آنها پيش افراد بىاطلاع شود، يا موجب جرات آنها گردد، يا موجب هتك مقام علم شود، واجب است ترك آن.
2812 كسانى كه ترويج مقاصد ظلمه را مىكنند و كمك به جشنها و معاصى و ظلم آنها مىكنند، از قبيل بعض تجار و كسبه، لازم است بر مسلمانان كه آنها را نهى كنند. و اگر تاثير نكرد، از آنها اعراض كنند و با آنها معاشرت و معامله نكنند.
2813 مرتبه دوم از امر به معروف و نهى از منكر، امر و نهى به زبان است.پس با احتمال تاثير و حصول ساير شرايط گذشته، واجب است اهل معصيت را نهى كنند، و تارك واجب را امر كنند به آوردن واجب.
2814 اگر احتمال بدهد كه با موعظه و نصيحت، معصيت كار ترك مىكند معصيت را، لازم است اكتفا به آن، و نبايد از آن تجاوز كند.
2815 اگر مىداند كه نصيحت تاثير ندارد، واجب است با احتمال تاثير امر و نهى الزامى كند. و اگر تاثير نمىكند مگر با تشديد در گفتار و تهديد بر مخالفت،لازم است. ليكن بايد از دروغ و معصيت ديگر احتراز شود.
2816 جايز نيست براى جلوگيرى از معصيت، ارتكاب معصيت، مثل فحش و دروغ و اهانت. مگر آنكه معصيت، از چيزهايى باشد كه مورد اهتمام شارع مقدس باشد و راضى نباشد به آن به هيچ وجه، مثل قتل نفس محترمه. در اين صورت بايد جلوگيرى كند بههر نحو ممكن است.
2817 اگر عاصى ترك معصيت نمىكند مگر به جمع مابين مرتبه اولى و ثانيه از انكار، واجب است جمع، به اين كه هم از او اعراض كند و ترك معاشرت نمايد و با چهره عبوس با او ملاقات كند، و هم او را امر به معروف كند لفظا، و نهى كند لفظا.
2818 مرتبه سوم: توسل به زور و جبر است. پس اگر بداند يا اطمينان داشته باشد كه ترك منكر نمىكند يا واجب را به جا نمىآورد، مگر با اعمال زور و جبر،واجب است. ليكن بايد تجاوز از قدر لازم نكند.
2819 اگر ممكن شود جلوگيرى از معصيت، به اين كه بين شخص و معصيتحايل شود،و با اين نحو مانع از معصيتشود، لازم است اقتصار به آن اگر محذور آن كمتر از چيزهاى ديگر باشد.
2820 اگر جلوگيرى از معصيت توقف داشته باشد بر اين كه دست معصيت كار را بگيرد، يا او را از محل معصيت بيرون كند، يا در آلتى كه به آن معصيت مىكند تصرف كند، جايز است بلكه واجب است عمل كند.
2821 جايز نيست اموال محترمه معصيت كار را تلف كند، مگر آنكه لازمه جلوگيرى از معصيت باشد. در اين صورت اگر تلف كند، ضامن نيست ظاهرا. و در غير اين صورت، ضامن و معصيت كار است.
2822 اگر جلوگيرى از معصيت توقف داشته باشد بر حبس نمودن معصيت كار در محلى، يا منع نمودن از آن كه به محلى وارد شود، واجب است، با مراعات مقدار لازم و تجاوز ننمودن از آن.
2823 اگر توقف داشته باشد جلوگيرى از معصيت، بر كتك زدن و سخت گرفتن بر شخص معصيت كار و در مضيقه قرار دادن او، جايز است، ليكن لازم است مراعات شود كه زيادهروى نشود. و بهتر است كه در اين امر و نظير آن اجازه از مجتهد جامع الشرايط گرفته شود.
2824 اگر جلوگيرى از منكرات و اقامه واجبات موقوف باشد بر جرح و قتل،جايز نيست، مگر به اذن مجتهد جامع الشرايط با حصول شرايط آن.
2825 اگر منكرات از امورى است كه شارع اقدس به آن اهتمام مىدهد و راضى نيست به وقوع آن به هيچ وجه، جايز است دفع آن به هر نحو ممكن باشد. مثلا اگر كسى خواستيك شخصى را جايز القتل نيست بكشد، بايد از او جلوگيرى كرد. و اگر ممكن نيست دفاع از قتل مظلوم مگر به قتل ظالم، جايز است بلكه واجب است، و لازم نيست از مجتهد اذن حاصل نمايد. ليكن بايد مراعات شود كه در صورت امكان جلوگيرى به نحو ديگرى كه به قتل منجر نشود، به آن نحو عمل كند. و اگر از حد لازم تجاوز كند، معصيت كار و احكام متعدى بر او جارى خواهد شد.