به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال مىشود و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم. عقد دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين نشود، و زنى را كه بهاين قسم عقد مىكنند دائمه گويند. و عقد غير دائم آن است كه مدت زناشويى در آن معين شود، مثلا زن را به مدت يك ساعتيا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مىنامند.
2363 در زناشويى چه دائم چه غير دائم بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مىخوانند يا ديگرى را وكيل مىكنند كه از طرف آنان بخواند.
2364 وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مىتواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.
2365 زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمىتوانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند، و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمىكند ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خواندهام كافى است.
2366 اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلا ده روز او را به عقد مردى در آورد و ابتداى ده روز را معين نكند در صورتى كه از گفته زن معلوم شود كه به وكيل اختيار كامل داده، آن وكيل مىتواند هر وقت بخواهد او را به عقد آن مرد در آورد واگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.
2367 يك نفر مىتواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مىتواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند، ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.
2368 اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگويد: "زوجتك نفسى على الصداق المعلوم" يعنى خود را زن تو نمودم به مهرى كه معين شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: "قبلت التزويج" يعنى قبول كردم ازدواج را عقد صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل بگويد: "زوجت موكلتى فاطمة موكلك احمد على الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: "قبلت لموكلى احمد على الصداق"، صحيح مىباشد.
2369 اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آن كه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: "زوجتك نفسى فى المدة المعلومة على المهر المعلوم" بعد بدون فاصله مرد بگويد: "قبلت" صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: "متعت موكلتى موكلك فى المدة المعلومة على المهر المعلوم" پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: "قبلت لموكلى هكذا"، صحيح مىباشد.
2370 عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنكه به عربى صحيح خوانده شود به احتياط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند بههر لفظى كه صيغه را بخوانند صحيح است و لازم هم نيست كه وكيل بگيرند اما بايد لفظى بگويند كه معنى "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مىخوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن «زوجتك نفسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزويج» زن بودن او را براى خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مىخوانند، به گفتن «زوجت و قبلت» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى آنان را وكيل كردهاند، زن و شوهر شوند. سوم: كسى كه صيغه را مىخواند بالغ و عاقل باشد، جه براى خودش بخواند يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد. چهارم: اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مىخوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد زوجتك احدى بناتى (يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد بلتيعنى قبول كردم، جون در موقع عقد، دختر را معين نكردهاند عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا به كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحيح است.
2371 اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.
2372 كسى كه دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد،مىتواند عقد را بخواند.
2373 اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعدا زن و مرد بگويندبه آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.
2374 اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
2375 پدر و جد پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه به حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند و بعد از آن كه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كردهاند مفسدهاى نداشته، نمىتواند آن را بههم بزند و اگر مفسدهاى داشته، مىتواند آن را به هم بزند.
2376 دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده استيعنى مصلحتخود را تشخيص مىدهد اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
2377 اگر پدر و جد پدرى غايب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جد پدرى اجازه بگيرند و نيز اگر دختر باكره باشد در صورتى كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست. ولى اگر به واسطه وطى به شبهه يا از زنا از بين رفته باشد، احتياط مستحب آن است كه اجازه بگيرند.
2378 اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر- بعد از رسيدن به سن قابل براى تمتع گرفتن - بايد خرج زن را در صورتى كه از او تمكين داشته باشد بدهد.
2379 اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.
2380 اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيب را دارد مىتواند عقد را به هم بزند : اول: ديوانگى. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص.چهارم: كورى. پنجم: شل بودن به طورى كه معلوم باشد. ششم: آنكه افضا شده، يعنى راه بول و حيض و يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد، ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد، به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آنكه گوشتيا استخوانى يا غدهاى در فرج او باشد كه مانع از نزديكى شود.
2381 اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه استيا آلت مردى ندارد يا عنين است و نمىتواند وطى و نزديكى نمايد يا تخمهاى او را كشيدهاند مىتواند عقد را به هم بزند. و تفصيل اين مساله و مساله سابق در كتاب تحرير الوسيله ضبط شده است.
2382 اگر مرد يا زن، به واسطه يكى از عيبهايى كه در دو مساله پيش گفته شد عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.
2383 اگر به واسطه آن كه مرد عنين است و نمىتواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را به هم بزند شوهر بايد نصف مهر را بدهد. ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزنند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.
2384 ازدواج با زنهايى كه مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم هستند حرام است.
2385 اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مىشوند.
2386 اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پايين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مىشوند.
2387 اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمىتواند با دختر او ازدواج كند.
2388 عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
2389 پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعدا به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
2390 اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد، يا صيغه تا وقتى كه آن زن در عقد او است نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
2391 اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مىشود طلاق رجعى دهد، در بين عده نمىتواند خواهر او را عقد نمايد ، بلكه در عده طلاق بائن هم كه بعدا بيان مىشود، احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر او خوددارى نمايد.
2392 انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعدا زن بگويد به آن عقد راضى هستم اشكال ندارد.
2393 اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهر زاده او را عقد كرده و حرفى نزد، چنانچه بعدا رضايت ندهد عقد آنان باطل است، بلكه اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطنا راضى بوده احتياط واجب آن است كه شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر آنكه اجازه دهد.
2394 اگر انسان پيش از آنكه دختر عمه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند، ديگر نمىتواند با آنان ازدواج نمايد.
2395 اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشكال ندارد.
2396 اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، احتياط واجب آن است كه با دختر او ازدواج نكند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمىشود، و همچنين است اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، ولى در اين صورت احتياط مستحب آن است كه از آن زن جدا شود.
2397 زن مسلمان نمىتواند به عقد كافر در آيد، مرد مسلمان هم نمىتواند با زنهاى كافره غير كتابيه بطور دائم ازدواج كند و به احتياط واجب ازدواج دائم با زنهاى كافره اهل كتاب نيز جايز نيست، ولى صيغه كردن زنهاى اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد.
2398 اگر با زنى كه در عده طلاق رجعى است زنا كند آن زن بر او حرام مىشود و اگر با زنى كه در عده متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا كند، بعدا مىتواند او را عقد نمايد، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
2399 اگر با زن بىشوهرى كه در عده نيست زنا كند، بعدا مىتواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد نمايد، بلكه احتياط مزبور حتى الامكان نبايد ترك شود، و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.
2400 اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است،آن زن بر او حرام ابدى مىشود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
2401 اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عده بوده، چنانچه هيچكدام نمىدانستهاند زن در عده است و نمىدانستهاند كه عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد آن زن بر او حرام مىشود.
2402 اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند بايد از او جدا شود و بعدا هم نمىتواند او را براى خود عقد كند.
2403 زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر او را طلاق دهد ولى بايد مهريهاش را بدهد.
2404 زنى را كه طلاق دادهاند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده يا نه بايد به شك خود اعتنا نكند.
2405 مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان كند كه دخول شده،يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمىشوند.
2406 اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند، آنها بر او حرام نمىشوند.
2407 اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مىدانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمىتواند آن زن را عقد كند.
2408 اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مىدانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است احتياط واجب آن است كه بعدا با آن مرد ازدواج نكند، بلكه خالى از قوت نيست.
2409 اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است بجا نياورد، زنش كه به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمىشود. و نيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمىشود، ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به يكديگر حلال مىشوند.
2410 اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضا نمايد هيچ وقت نبايد با او نزديكى كند.
2411 زنى را كه سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام مىشود، ولى كند، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.
2412 زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مىخواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند و اگر در اينها از شوهر اطاعت، كند تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.
2413 اگر زن در كارهايى كه در مساله پيش گفته شد اطاعتشوهر را نكند گناهكار است و حق غذا و لباس و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نميرود.
2414 مرد حق ندارد زن خود را به خدمتخانه مجبور كند.
2415 مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.
2416 زنى كه از شوهر اطاعت مىكند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مىتواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاكم شرع و اگر ممكن نباشد به عدول مؤمنين و اگر آن هم ممكن نباشد به فساق مؤمنين مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر بر دادن نفقه ممكن نباشد، مىتواند در هر روز باندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعتشوهر بر او واجب نيست.
2417 مرد نمىتواند زن دائمى خود را به طورى ترك كند كه نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بىشوهر، لكن واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند.
2418 شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند.
2419 اگر در عقد دائمى مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى كه مثل او هستند بدهد.
2420 اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى را معين نكرده باشند، زن مىتواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمىتواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.
2421 صيغه كردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است.
2422 شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكى با متعه خود را ترك كند.
2423 زنى كه صيغه مىشود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مىتواند لذتهاى ديگر از او ببرد ولى اگر بعدا بهنزديكى راضى شود، شوهر مىتواند با او نزديكى نمايد.
2424 زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.
2425 زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمىبرد و شوهر هم ازاو ارث نمىبرد.
2426 زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او صحيح است و براى آن كه نمىدانسته، حقى به شوهر پيدا نمىكند.
2427 زنى كه صيغه شده، مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مىرود بيرون رفتن او حرام است.
2428 اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح و گرنه باطل است.
2429 پدر و جد پدرى مىتوانند براى محرم شدن، يك ساعتيا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود در آورند و نيز مىتوانند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن، به عقد كسى در آورند ولى بايد آن عقد براى دختر مفسده نداشته باشد.
2430 اگر پدر يا جد پدرى، طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمىداند زنده استيا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مىشود و چنانچه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل استو كسانى كه به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.
2431 اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته باو بدهد و اگر نزديكى نكرده بايد نصف آن را بدهد.
2432 مرد مىتواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عدهاش تمام نشده به عقد دائم خود در آورد.
2433 نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولى اگر بدون قصد لذت باشد مانعى ندارد و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مىباشد و نگاه كردن به صورت و بدن و موى دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه كردن هم انسان نترسد كه به حرام بيفتد اشكال ندارد، ولى بنابر احتياط بايد جاهايى را كه مثل ران و شكم معمولا مىپوشانند نگاه نكند.
2434 اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهاى زنهاى اهل كتاب مثل زنهاى يهود و نصارا نگاه كند در صورتى كه نترسد كه به حرام بيفتد اشكال ندارد.
2435 زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مىفهمد و به حدى رسيده كه مورد نظر شهوانى است بپوشاند.
2436 نگاه كردن به عورت ديگرى حرام است اگر چه از پشتشيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد و احتياط واجب آن است كه به عورت بچه مميز هم نگاه نكنند. ولى زن و شوهر مىتوانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
2437 مرد و زنى كه با يكديگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند مىتوانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
2438 مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.
2439 عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست، ولى اگر براى عكس برداشتن مجبور شود كه حرام ديگرى انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند يا نظرش به صورت زينتشده او يا به ساير بدن او بيافتد، نبايد عكس او را بردارد.و اگر زن نامحرمى را بشناسد، در صورتى كه آن زن متهتك نباشد نبايد به عكس او نگاه كند.
2440 اگر در حال ناچارى زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد بايد چيزى در دست كند كه دست او به عورت نرسد و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر ديگرى، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.
2441 اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند نبايد او را نگاه كند.
2442 اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چارهاى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.
2443 كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام ميافتد، واجب است زن بگيرد.
2444 اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، مىتواند عقد را به هم بزند.
2445 اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتى باشند كه كسى در آنجا نباشد و ديگرى هم نمىتواند وارد شود چنانچه بترسند كه به حرام بيفتند بايد از آنجا بيرونبروند.
2446 اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
2447 مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزو دين اسلام مىدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم، به انكار خدا يا پيغمبر برگردد مرتد است.
2448 اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكى كند به طورى كه در مساله پيش گفته شد مرتد شود عقد او باطل مى گردد ولى اگر بعد از نزديكى مرتد شود بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد پس اگر در بين عده مسلمان شود عقد باقى و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.
2449 كسى كه پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بودهاند،چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام كند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام مىشود و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود عده وفات نگهدارد.
2450 مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده، اگرپيش از نزديكى با عيالش مرتد شود عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از نزديكى مرتد شود زن او بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مىشود، عده نگهدارد پس اگرپيش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقى و گرنه باطل است.
2451 اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
2452 اگر زن انسان از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد انسان مىتواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
2453 اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچهاش را سقط كند.
2454 اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عده كسى هم نيست زنا كند چنانچه بعد او را عقد كند و بچهاى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال استيا حرام آن بچه حلال زاده است.
2455 اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دومى باشد ولى اگر زن مىدانسته كه در عده است، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مىباشند.
2456 اگر زن بگويد يائسهام نبايد حرف او را قبول كرد ولى اگر بگويد شوهر ندارم حرف او قبول مىشود.
2457 اگر بعد از آنكه انسان با زنى ازدواج كرد كسى بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.
2458 اگر زنى كه آزاد و مسلمان و عاقل است، دخترى داشته باشد، تا هفتسال دختر تمام نشده، پدر نمىتواند او را از مادرش جدا كند.
2459 مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه استيعنى مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.
2460 اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، احتياط واجب آن است كه زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.
2461 كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچهاى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.
2462 هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن، با او نزديكى كند معصيت كرده ولى اگر بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است.
2463 زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عده نگه دارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد، ولى خرج عده ندارد.
2464 اگر زنى بچهاى را با شرايطى كه در مساله گفته خواهد شد شير دهد، آن بچه به اين عده محرم مىشود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعى مىگويند. دوم:شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعى مىگويند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند. چهارم: بچههايى كه از آن زن به دنيا آمدهاند، يا به دنيا مىآيند. پنجم: بچههاى اولاد آن زن هر چه پايين روند،چه از اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچهها را شير داده باشند. ششم: خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند. يعنى به واسطه شير خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند. هشتم: دايى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پايين روند، اگر چه اولاد رضاعى او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند. يازدهم: خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى كه شير مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند. و نيز عده ديگرى هم كه در مسايل بعد گفته مىشود، به واسطه شير دادن محرم مىشوند.
2465 اگر زنى بچهاى را با شرايطى كه در مساله گفته مىشود شير دهد پدر آن بچه نمىتواند با دخترهايى كه از آن زن به دنيا آمدهاند ازدواج كند و نيز نمىتواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال اوست براى خود عقد نمايد بلكه احتياط واجب آن است كه دخترهاى رضاعى او را هم براى خود عقد ننمايد ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند اگر چه احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج نكند و نگاه محرمانه يعنى نگاهى كه انسان مىتواند به محرمهاى خود كند به آنان ننمايد.
2466 اگر زنى بچهاى را با شرايطى كه در مساله گفته مىشود شير دهد شوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمىشود. ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمىشوند.
2467 اگر زنى بچهاى را شير دهد به برادرهاى آن بچه محرم نمىشود و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچهاى كه شير خورده محرم نمىشوند.
2468 اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكى نمايد ديگر نمىتواند آن دختر را براى خود عقد كند.
2469 اگر انسان با دخترى ازدواج كند ديگر نمىتواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.
2470 انسان نمىتواند با دخترى كه مادر يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج كند و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير داده باشد انسان نمىتواند با آن دختر ازدواج نمايد و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند بعد مادر يا مادر بزرگ يا زن پدر او از شير همان پدر آن دختر را شير دهد عقد باطل مىشود.
2471 با دخترى كه خواهر يا زن برادر انسان از شير برادرش او را شير كامل داده نمىشود ازدواج كرد و همچنين است اگر خواهرزاده يا برادرزاده يا نوه خواهر يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.
2472 اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد آن دختر به شوهر خود حرام مىشود و همچنين است اگر بچهاى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام نمىشود.
2473 اگر زن پدر دخترى، بچه شوهر آن دختر را از شير آن پدر شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مىشود چه بچه از همان دختر يا زن ديگر شوهر او باشد.
2474 شير دادنى كه علت محرم شدن است هشتشرط دارد: اول: بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى كه مرده استشير بخورد فايده ندارد. دوم: شير آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچهاى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند، به واسطه آن شير، بچه به كسى محرم نمىشود. سوم: بچه شير را از پستان بمكد پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد. چهارم: شير خالص و باچيز ديگر مخلوط نباشد. پنجم: شير از يك شوهر باشد. پس اگر زن شيردهى را طلاق دهند بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود و تا موقع زاييدن، شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد و مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر دوم به بچهاى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمىشود. ششم: بچه به واسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند بنابر احتياط واجب كسانى كه به واسطه شير خوردن به آن بچه محرم مىشوند بايد با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند. هفتم: پانزده مرتبه يا يك شبانه روز به طورى كهدر مساله بعد گفته مىشود شير سير بخورد يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند ازآن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روييده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند احتياط مستحب آن است كسانى كه به واسطه شير خوردن او به او محرم مىشوند با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند. هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير دهند به كسى محرم نمىشود بلكه اگر مثلا پيش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه و بعد از آن يك مرتبه شير بخورد به كسى محرم نمىشود، ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچهاى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد محرم مىشود.
2475 بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين، غذا خورده اشكال ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد ودر هر دفعه بدون فاصله شير بخورد ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند يا كمى صبر كند كه از اولى كه پستان در دهان مىگيرد تا وقتى سير مىشود يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.
2476 اگر زن از شير شوهر خود بچهاى را شير دهد بعد شوهر ديگر كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يكديگر محرم نمىشوند اگر چه بهتر استبا هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه به يكديگر ننمايند.
2477 اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مىشوند.
2478 اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم بچهاى را شير دهد همه آن بچهها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مىشوند.
2479 اگر كسى دو زن شيرده داشته باشد و يكى از آنان بچهاى را مثلا هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسى محرم نمىشود.
2480 اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمىشوند.
2481 انسان نمىتواند بدون اذن زن خود با زنهايى كه به واسطه شير خوردن خواهرزاده يا برادر زاده زن او شدهاند ازدواج كند و نيز اگر با پسرى لواط كند نمىتواند با دختر و خواهر و مادر و مادربزرگ آن پسر كه رضاعى هستند يعنى به واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شدهاند ازدواج نمايد.
2482 زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمىشود، اگر چه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.
2483 انسان نمىتواند با دو خواهر اگر چه رضاعى باشند يعنى به واسطه شير خوردن خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بودهاند در صورتى كه عقد آنان در يك اولى صحيح و عقد دومى باطل مىباشد.
2484 اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعدا گفته مىشود شير دهد شوهرش براو حرام نمىشود، اگر چه بهتر آن است كه احتياط كنند: اول: برادر و خواهر خود را.دوم: عمو و عمه و دايى و خاله خود را. سوم: اولاد عمو و اولاد دايى خود را. چهارم:برادر زاده خود را. پنجم: برادر شوهر يا خواهر شوهر خود را. ششم: خواهر زاده خود يا خواهر زاده شوهرش را. هفتم: عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را. هشتم: نوه زن ديگر شوهر خود را.
2485 اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به انسان محرم نمىشود ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد.
2486 مردى كه دو زن دارد اگر يكى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را شير دهد زنى كه فرزند عموى او شير خورده به شوهر خود حرام نمىشود.
2487 براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر اوست و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد شوهر مىتواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.
2488 مستحب است دايهاى كه براى طفل مىگيرند دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد و مكروه است كم عقل يا غير دوازده امامى يا بد صورت يابد خلق يا زنا زاده باشد و نيز مكروه است دايهاى بگيرند كه بچهاى كه دارد از زنا به دنيا آمده باشد.
2489 مستحب است از زنها جلوگيرى كنند كه هر بچهاى را شير ندهند زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير دادهاند و بعدا دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.
2490 كسانى كه به واسطه شير خوردن خويشى پيدا مىكنند مستحب استيكديگر را احترام نمايند ولى از يكديگر ارث نمىبرند و حقهاى خويشى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست.
2491 در صورتى كه ممكن باشد مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.
2492 اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين نرود زن مىتواند بدون اجازه شوهر بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچهاى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود مثلا اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش مادر زن شوهر مىشود و بر او حرام مىگردد.
2493 اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود بايد دختر شيرخوارى را مثلا دو روزه براى خود صيغه كند و در آن دو روز با شرايطى كه در مساله گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.
2494 اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند بگويد به واسطه شير خوردن آن زن بر او حرام شده: مثلا بگويد شير مادر او را خورده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمىتواند با آن زن ازدواج كند. و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف اورا قبول نمايد عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعداز نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد.
2495 اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده چنانچه تصديق او ممكن باشد نمىتواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مساله پيش گفته شد.
2496 شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مىشود: اول: خبر دادن عدهاى كه انسان از گفته آنان يقين پيدا كند. دوم: شهادت دو مرد عادل يا چهار زن كه عادل باشند ولى بايد شرايط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند ما ديدهايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده و همچنين ساير شرطها را كه در مساله گفته شد شرح دهند ولى اگر معلوم باشد كه شرايط را مىدانند و در عقيده با هم مخالف نيستند و با مرد و زن هم در عقيده مخالفت ندارند لازم نيستشرايط را شرح دهند.
2497 اگر شك كنند بچه به مقدارى كه علت محرم شدن استشير خورده يا نه يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچه به كسى محرم نمىشود ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.