فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

 

 

مـساله 1902 - كسى كه بدهكار است و گندم يا جو يا خرما يا انگور هم دارد, اگر بميرد و پيش از آنكه زكاة اينها واجب شود, ورثه قرض اورا از مال ديگر بدهند, هر كدام كه سهمشان به ((288)) من ((45)) مثقال كم برسد, بايد زكاة بدهد, و اگر پيش از آنكه زكاة اينها واجب شود,قرض او را نـدهـنـد, چنانچه مال ميت فقط به اندازه بدهى او باشد, واجب نيست زكاة اينها را بدهند, و اگر مـال مـيـت بـيشتر از بدهى او باشد,بايد جنس زكاة دار را نسبت به مجموع مال ملاحظه كنند به هـمان نسبت از جنس زكاة دار كسر شود, پس سهم هر يك از ورثه به اندازه نصاب برسد زكاة بر او واجب است .
مـسـالـه 1903 - اگـر گـنـدم و جو و خرما و كشمشى كه زكاة آنها واجب شده خوب و بد دارد, احتياط واجب آن است كه زكاة هر كدام از خوب و بد را از خود آنها بدهد.
نصاب طلا مساله 1904 - طلا دو نصاب دارد: نـصـاب اول آن بـيست مثقال شرعى است كه هر مثقال آن ((18)) نخود است , پس وقتى طلا به بـيـست مثقال شرعى كه پانزده مثقال معمولى است برسد, اگر شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشـتـه باشد, انسان بايد يك چهلم آن را - كه نه نخود مى شود - از بابت زكاة بدهد, و اگر به اين مقدار نرسد, زكاة آن واجب نيست .
و نـصاب دوم آن چهار مثقال شرعى است كه سه مثقال معمولى مى شود, يعنى اگر سه مثقال به پـانـزده مثقال اضافه شود, بايد زكاة تمام ((18)) مثقال را از قرار چهل يك بدهد, و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود, فقط بايد زكاة ((15)) مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكاة ندارد, وهمچنين اسـت هـر چـه بالا رود, يعنى اگر سه مثقال اضافه شود, بايد زكاة تمام آنها را بدهد, و اگر كمتر اضافه شود, مقدارى كه اضافه شده زكاة ندارد.
نصاب نقره مساله 1905 - نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن ((105)) مثقال معمولى است كه اگر نقره به ((105)) مثقال برسد و شرايط ديگر را هم كه گفته شد داشته باشد, انسان بايد يك چهلم آن را كه ((2)) مثقال و ((15)) نخود است از بابت زكاة بدهد و اگر به اين مقدار نرسد, زكاة آن واجب نيست .
و نـصـاب دوم آن ((21)) مـثـقال است , يعنى اگر 21 مثقال به ((105)) مثقال اضافه شود, بايد زكـاة تمام ((126)) مثقال را به طورى كه گفته شدبدهد, و اگر كمتر از ((21)) مثقال اضافه شـود, فـقط بايد زكاة ((105)) مثقال آن را بدهد و زيادى آن زكاة ندارد, و همچنين است هرچه بالارود, يعنى اگر ((21)) مثقال اضافه شود بايد زكاة تمام آنها را بدهد, و اگر كمتر اضافه شود, مـقدارى كه اضافه شده و كمتر از ((21)) مثقال است زكاة ندارد.
بنابر اين اگر انسان يك چهلم هـرچـه طـلا و نـقـره دارد بدهد, زكاتى را كه بر او واجب بوده داده و گاهى هم بيشتر از مقدار واجب داده است , مثلا كسى كه ((110)) مثقال نقره دارد, اگر يك چهلم آن را بدهد, زكاة (( 105 )) مثقال آن را كه واجب بوده داده و مقدارى هم براى ((5)) مثقال آن داده كه واجب نبوده است .
مساله 1906 - كسى كه طلا يا نقره او به اندازه نصاب است , اگرچه زكاة آن را داده باشد, تا وقتى از نصاب اول كم نشده , همه سال بايد زكاة آن را بدهد.
مـساله 1907 - زكاة طلا و نقره در صورتى واجب مى شود كه آن را سكه زده باشند و معامله با آن رواج داشته باشد, و اگر سكه آن از بين هم رفته باشد, بايد زكاة آن را بدهند.
مـسـاله 1908 - طلا و نقره سكه دارى كه زنها براى زينت بكار مى برند, اگرچه رواج معامله با آن باقى باشد زكاة واجب نيست .
مـسـالـه 1909 - كسى كه طلا و نقره دارد, اگر هيچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد, مثلا (( 104 )) مثقال نقره و ((14)) مثقال طلا داشته باشد, زكاة بر او واجب نيست .
مـساله 1910 - چنانكه سابقا گفته شد زكاة طلا و نقره در صورتى واجب مى شود كه انسان يازده مـاه مالك مقدار نصاب باشد, و اگر در بين يازده ماه , طلا و نقره او از نصاب اول كمتر شود, زكاة بر او واجب نيست .
مـسـالـه 1911 - اگـر در بين يازده ماه طلا و نقره اى را كه دارد با طلا يا نقره يا چيز ديگر عوض نمايد يا آنها را آب كند, زكاة بر او واجب نيست , اگرچه براى فرار از دادن زكاة اين كارها را بكند.
مـسـالـه 1912 - اگـر در ماه دوازدهم پول طلا ونقره را آب كند, بايد زكاة آنهارا بدهد, وچنانچه بواسطه آب كردن , وزن يا قيمت آنها كم شود, بايد زكاتى را كه پيش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.
مساله 1913 - اگر طلا و نقره اى كه دارد خوب و بد داشته باشد, مى تواند زكاة هر كدام از خوب و بد را از خود آن بدهد, بلكه اگر قسمتى ازنصاب طلا و نقره بد باشد مى تواند زكاة را از قسمت بد بدهد.
مـساله 1914 - پول طلا و نقره اى كه بيشتر از اندازه معمول فلز ديگر دارد, اگر به آن پول طلا و نـقـره بگويند, در صورتى كه به حد نصاب برسد زكاتش واجب است هرچند خالصش به حد نصاب نرسد, ولى اگر به آن پول طلا و نقره نگويند وجوب زكاة در آن محل اشكال است هرچند خالصش به حد نصاب برسد.
مـسـالـه 1915 - اگـر پـول طلا و نقره اى كه دارد به مقدار معمول , فلز ديگر با آن مخلوط باشد, چنانچه زكاة آن را از پول طلا و نقره اى كه بيشتراز معمول فلز ديگر دارد يا از پول غير طلا و نقره بـدهـد ولـى بـه قدرى باشد كه قيمت آن , به اندازه قيمت زكاتى باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.
زكاة شتر و گاو و گوسفند مساله 1916 - زكاة شتر و گاو و گوسفند غير از شرطهائى كه گفته شد دو شرط ديگر دارد: اول - آنكه حيوان در تمام سال بيكار باشد, ولى اگر در تمام سال يكى دو روز هم كار كرده باشد, بنابر احتياط زكاة آن واجب است .
دوم - آنـكه در تمام سال از علف بيابان بچرد, پس اگر تمام سال يا مقدارى از آن را از علف چيده شده , يا از زراعتى كه ملك او يا ملك كس ديگر است بچرد, زكاة ندارد.
ولى اگر در تمام سال يك روز يا دو روز از علف مالك بخورد, بنابر احتياط زكاة آن واجب مى باشد.
مـساله 1917 - اگر انسان براى شتر و گاو و گوسفند خود چرا گاهى را كه كسى نكاشته بخرد, يـا اجاره كند, وجوب زكاة در آن مشكل است ,ولى اگر براى چراندن در آن باج بدهد, بايد زكاة را بدهد.
نصاب شتر: مساله 1918 - شتر دوازده نصاب دارد: اول - پنج شتر, و زكاة آن يك گوسفند است , و تا شماره شتر به اين مقدار نرسد زكاة ندارد.
دوم - ده شتر, و زكاة آن دو گوسفند است .
سوم - پانزده شتر, و زكاة آن سه گوسفند است .
چهارم - بيست شتر, و زكاة آن چهار كوسفند است .
پنجم - بيست و پنج شتر, و زكاة آن پنج گوسفند است .
ششم - بيست و شش شتر, و زكاة آن يك شترى است كه داخل سال دوم شده باشد.
هفتم - سى و شش شتر, و زكاة آن يك شترى است كه داخل سال سوم شده باشد.
هشتم - چهل و شش شتر, و زكاة آن دو شترى است كه داخل سال چهارم شده باشد.
نهم - شصت و يك شتر, و زكاة آن يك شترى است كه داخل سال پنجم شده باشد.
دهم - هفتاد و شش شتر, و زكاة آن دو شترى است كه داخل سال سوم شده باشند.
يازدهم - نود و يك شتر, و زكاة آن دو شترى است كه داخل سال چهارم شده باشند.
دوازدهـم - صـد و بيست و يك شتر و بالاتر از آن است كه بايد يا چهل تا چهل تا حساب كند و براى هر چهل تا, يك شترى بدهد كه داخل سال سوم شده باشد, يا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند و براى هر پـنجاه تا يك شترى بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد, و يا با چهل و پنجاه حساب كند ولى در هر صورت بايد طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند, يا اگر چيزى باقى مى ماند, از نه تا بيشتر نـباشد, مثلا اگر ((140)) شتر دارد, بايد براى صد تا دو شترى كه داخل سال چهارم شده و براى چهل تا يك شترى كه داخل سال سوم شده بدهد, و شترى كه در زكاة داده مى شود بايد ماده باشد.
مساله 1919 - زكاة مابين دو نصاب واجب نيست , پس اگر شماره شترهائى كه دارد از نصاب اول كـه پـنـج است بگذرد, تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسيده , فقط بايد زكاة پنج تاى آن را بدهد, و همچنين است در نصابهاى بعد.
نصاب گاو: مساله 1920 - گاو دو نصاب دارد: نصاب اول آن سى تا است كه وقتى شماره گاو به سى رسيد, اگر شرايطى را كه گفته شد داشته بـاشد بايد يك گوساله اى كه داخل سال دوم شده از بابت زكاة بدهد, و احتياط واجب آن است كه گوساله نر باشد.
و نـصاب دوم آن چهل است و زكاة آن يك گوساله ماده اى است كه داخل سال سوم شده باشد, و زكاة مابين سى و چهل واجب نيست , مثلاكسى كه سى و نه گاو دارد, فقط بايد زكاة سى تاى آنها را بدهد, و نيز اگر از چهل گاو زيادتر داشته باشد تا به شصت نرسيده , فقط بايد زكاة چهل تاى آن را بـدهـد, و بـعـد از آنكه به شصت رسيد چون دو برابر نصاب اول را دارد, بايد دو گوساله اى كه داخـل سـال دوم شـده بـدهد, وهمچنين هرچه بالا رود, بايد يا سى تا سى تا حساب كند, يا چهل تا چـهل تا, يا سى و چهل حساب نمايد و زكاة آن را به دستورى كه گفته شدبدهد, ولى بايد طورى حساب كند كه چيزى باقى نماند, يا اگر چيزى باقى مى ماند از نه تا بيشتر نباشد, مثلا اگر هفتاد گاو دارد, بايد به حساب سى و چهل حساب كند و براى سى تاى آن زكاة سى تا وبراى چهل تاى آن زكاة چهل تا را بدهد, چون اگر به حساب سى تا حساب كند, ده تازكاة نداده مى ماند.
نصاب گوسفند: مساله 1921 - گوسفند پنج نصاب دارد: اول - چهل تا است , و زكاة آن يك گوسفند است , و تا گوسفند به چهل نرسد زكاة ندارد.
دوم - صد و بيست و يك است , و زكاة آن دو گوسفند است .
سوم - دويست و يك است , و زكاة آن سه گوسفند است .
چهارم - سيصد و يك است , و زكاة آن چهار گوسفند است .
پـنـجم - چهار صد و بالاتر از آن است كه بايد آنها را صدتا صدتا حساب كند و براى هر صدتاى آنها يـك گـوسفند بدهد, و لازم نيست زكاة رااز خود گوسفندها بدهد, بلكه اگر گوسفند ديگرى بدهد, يا مطابق قيمت گوسفند, پول بدهد كافى است .
مـسـاله 1922 - زكاة مابين دو نصاب واجب نيست , پس اگر شماره گوسفندهاى كسى از نصاب اول كه چهل است بيشتر باشد, تا به نصاب دوم كه صد و بيست و يك است نرسيده باشد, فقط بايد زكاة چهل تاى آن را بدهد و زيادى آن زكاة ندارد, و همچنين است حكم در نصابهاى بعد.
مساله 1923 - زكاة شتر و گاو و گوسفندى كه به مقدار نصاب برسد واجب است , چه همه آنها نر باشند يا ماده , يا بعضى نر باشند و بعضى ماده .
مساله 1924 - در زكاة , گاو و گاوميش يك جنس حساب مى شوند, و شتر عربى و غير عربى يك جنس است , و همچنين بز و ميش وشيشك در زكاة با هم فرق ندارند.
مـسـاله 1925 - اگر براى زكاة گوسفند بدهد, بنابر احتياط واجب بايد اقلا داخل سال دوم شده باشد, و اگر بز بدهد احتياطا بايد داخل سال سوم شده باشد.
مساله 1926 - گوسفندى را كه بابت زكاة مى دهد, اگر قيمتش مختصرى از گوسفندهاى ديگر او كـمـتـر بـاشد اشكال ندارد, ولى بهتر است گوسفندى را كه قيمت آن از تمام گوسفندهايش بيشتر است بدهد, و همچنين است در گاو و شتر.
مـسـاله 1927 - اگر چند نفر با هم شريك باشند, هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسيده , بايد زكاة بدهد, و بر كسى كه سهم او كمتر ازنصاب اول است زكاة واجب نيست .
مـسـالـه 1928 - اگر يك نفر در چند جا گاو يا شتر يا گوسفند داشته باشد و روى هم به اندازه نصاب باشند, بايد زكاة آنها را بدهد.
مـساله 1929 - اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد مريض و معيوب هم باشند, بايد زكاة آنها را بدهد.
مـساله 1930 - اگر گاو و گوسفند و شترى كه دارد همه مريض يا معيوب يا پير باشند, مى تواند زكاة را از خود آنها بدهد, ولى اگر همه سالم وبى عيب و جوان باشند, نمى تواند زكاة آنها را مريض يا معيوب , يا پير بدهد, بلكه اگر بعضى از آنها سالم و بعضى مريض و دسته اى معيوب ودسته ديگر بـى عـيـب و مقدارى پير و مقدارى جوان باشند, احتياط واجب آن است كه براى زكاة آنها سالم و بى عيب و جوان بدهد.
مـسـالـه 1931 - اگـر پيش از تمام شدن ماه يازدهم , گاو و گوسفند و شترى را كه دارد با چيز ديـگـرى عـوض كـنـد, يا نصابى را كه دارد با مقدارنصاب از همان جنس عوض نمايد, مثلا چهل گوسفند بدهد و چهل گوسفند ديگر بگيرد, زكاة بر او واجب نيست .
مساله 1932 - كسى كه بايد زكاة گاو و گوسفند و شتر را بدهد, اگر زكاة آنها را از مال ديگرش بدهد, تا وقتى شماره آنها از نصاب كم نشده ,همه ساله بايد زكاة را بدهد, و اگر از خود آنها بدهد و از نـصاب اول كمتر شوند, زكاة بر او واجب نيست , مثلا كسى كه چهل گوسفند دارد, اگراز مال ديـگـرش زكـاة آنـهـا را بـدهد, تا وقتى كه گوسفندهاى او از چهل كم نشده , همه ساله بايد يك گوسفند بدهد, و اگر از خود آنها بدهد, تاوقتى به چهل نرسيده , زكاة بر او واجب نيست .
مصرف زكاة مساله 1933 - انسان مى تواند زكاة را در هشت مورد مصرف كند: اول - فقير, و او كسى است كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد, ولى كسى كه صنعت يا ملك يا سرمايه اى دارد كه مى تواند مخارج سال خود را بگذراند فقير نيست .
دوم - مسكين , و او كسى است كه از فقير سخت تر مى گذراند.
سـوم - كـسى كه از طرف امام (ع ) يا نائب امام مامور است كه زكاة را جمع و نگهدارى نمايد و به حساب آن رسيدگى كند و آن را به امام يا نائب امام يا فقرا برساند.
چـهـارم - كـافـرهـائى كـه اگـر زكـاة به آنان بدهند, به دين اسلام مايل مى شوند يا در جنگ به مسلمانان كمك مى كنند.
پنجم - خريدارى بنده هائى كه در شدت مى باشند و آزاد كردن آنان .
ششم - بدهكارى كه نمى تواند قرض خود را بدهد.
هـفـتـم - فى سبيل اللّه , يعنى كارهائى كه مى توان با آنها قصد قربت نمود, مثل ساختن مسجد و مدرسه اى كه علوم دينيه در آن خوانده مى شود وتنظيف شهر و اسفالت راهها و توسعه آنها و مانند اينها.
هشتم - ابن السبيل , يعنى مسافرى كه در سفر درمانده شده .
و احكام اينها در مسائل آينده گفته خواهد شد.
مساله 1934 - احتياط واجب آن است كه فقير ومسكين بيشتر از مخارج سال خود وعيالاتش را از زكاة نگيرد, و اگر مقدارى پول يا جنس دارد, فقط به اندازه كسرى مخارج يك سالش زكاة بگيرد.
مساله 1935 - كسى كه مخارج سالش را داشته , اگر مقدارى از آن را مصرف كند و بعد شك كند كه آنچه باقى مانده به اندازه مخارج يك سال او هست يا نه , نمى تواند زكاة بگيرد.
مـسـاله 1936 - صنعتگر يا مالك يا تاجرى كه درآمد او از مخارج سالش كمتر است , مى تواند براى كـسـرى مخارجش زكاة بگيرد, و لازم نيست ابزار كار, يا ملك , يا سرمايه خود را به مصرف مخارج برساند.
مساله 1937 - فقيرى كه خرج سال خود و عيالاتش را ندارد, اگر خانه اى دارد كه ملك او است و در آن نـشـسـتـه , يـا مال سوارى دارد,چنانچه بدون اينها نتواند زندگى كند اگرچه براى حفظ آبرويش باشد, مى تواند زكاة بگيرد, و همچنين است اثاث خانه و ظرف و لباس تابستانى و زمستانى و چـيـزهـائى كه به آنها احتياج دارد, و فقيرى كه اينها را ندارد, اگر به اينها احتياج داشته باشد, مى تواند از زكاة خريدارى نمايد.
مـسـالـه 1938 - فقيرى كه ياد گرفتن صنعت براى او مشكل نيست , بنابر احتياط واجب بايد ياد بگيرد و با گرفتن زكاة زندگى نكند, ولى تاوقتى مشغول ياد گرفتن است , مى تواند زكاة بگيرد.
مساله 1939 - به كسى كه قبلا فقير بوده و يا اينكه معلوم نباشد فقير بوده يا نه و مى گويد فقيرم , اگرچه انسان از گفته او اطمينان پيدا نكندمى شود زكاة داد.
مـسـالـه 1940 - كـسـى كه مى گويد فقيرم و قبلا فقير نبوده , چنانچه از گفته او اطمينان پيدا نشود, احتياط واجب آن است كه به او زكاة ندهند.
مـسـالـه 1941 - كسى كه بايد زكاة بدهد, اگر از فقيرى طلبكار باشد, مى تواند طلبى را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.
مـساله 1942 - اگر فقير بميرد و مال او به اندازه قرضش نباشد, انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد بـابت زكاة حساب كند, بلكه اگر مال اوبه اندازه قرضش باشد و ورثه قرض او را ندهند, يا به جهت ديگر انسان نتواند طلب خود را بگيرد, نيز مى تواند طلبى را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.
مساله 1943 - چيزى را كه انسان بابت زكاة به فقير مى دهد لازم نيست به او بگويد كه زكاة است , بلكه اگر فقير خجالت بكشد مستحب است مال را به قصد زكاة به او داده و زكاة بودنش را اظهار ننمايد.
مـسـالـه 1944 - اگر به خيال اينكه كسى فقير است به او زكاة بدهد, بعد بفهمد فقير نبوده , يا از روى ندانستن مساله به كسى كه مى داند فقيرنيست زكاة بدهد, كافى نيست , پس چنانچه چيزى را كـه بـه او داده باقى باشد بايد از او بگيرد و به مستحق بدهد, و اگر از بين رفته باشد, پس اگر كـسى كه آن چيز را گرفته مى دانسته زكاة است , انسان بايد عوض آن را از او بگيرد و به مستحق بـدهـد, و اگـر نمى دانسته زكاة است ,نمى تواند چيزى از او بگيرد و بايد از مال خودش زكاة را به مستحق بدهد.
مـساله 1945 - كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشـتـه بـاشـد, مـى تـوانـد براى دادن قرض خودزكاة بگيرد, ولى بايد مالى را كه قرض كرده در معصيت خرج نكرده باشد.
مـسـالـه 1946 - اگـر بـه كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد, زكاة بدهد, بعد بـفـهمد قرض را در معصيت مصرف كرده ,چنانچه آن بدهكار فقير باشد مى تواند آنچه را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.
مـسـاله 1947 - كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد, اگرچه فقير نباشد, انسان مى تواند طلبى را كه از او دارد, بابت زكاة حساب كند.
مـسـالـه 1948 - مـسـافـرى كه خرجى او تمام شده يا مركبش از كار افتاده , چنانچه سفر او سفر معصيت نباشد و نتواند با قرض كردن يافروختن چيزى خود را به مقصد برساند, اگرچه در وطن خـود فـقـيـر نباشد, مى تواند زكاة بگيرد, ولى اگر بتواند در جاى ديگر با قرض كردن يافروختن چيزى مخارج سفر خود را فراهم كند, فقط به مقدارى كه به آنجا برسد, مى تواند زكاة بگيرد.
مساله 1949 - مسافرى كه در سفر درمانده شده و زكاة گرفته , بعد از آنكه به وطنش رسيد, اگر چيزى از زكاة زياد آمده باشد, بايد آن را به حاكم شرع بدهد و بگويد آن چيز زكاة است .
شرايط كسانى كه مستحق زكاتند مساله 1950 - كسى كه زكاة مى گيرد بايد شيعه دوازده امامى باشد, و اگر انسان كسى را شيعه بداند و به او زكاة بدهد, بعد معلوم شود شيعه نبوده , بايد دوباره زكاة بدهد.
مـسـالـه 1951 - اگر طفل يا ديوانه اى از شيعه فقير باشد, انسان مى تواند به ولى او زكاة بدهد به قصد اينكه آنچه را مى دهد ملك طفل ياديوانه باشد.
مساله 1952 - اگر به ولى طفل و ديوانه دسترسى ندارد, مى تواند خودش يا بوسيله يك نفر امين زكـاة را بـه مصرف طفل يا ديوانه برساند, وبايد موقعى كه زكاة به مصرف آنان مى رسد نيت زكاة كند.
مـسـالـه 1953 - بـه فـقـيـرى كه گدائى مى كند, مى شود زكاة داد.
ولى به كسى كه زكاة را در معصيت مصرف مى كند, نبايد زكاة داد.
مـسـالـه 1954 - بـه كسى كه معصيت كبيره را آشكارا بجا مى آورد يا نماز نمى خواند يا شرابخوار است هرچند آشكارا نباشد,احتياط واجب آن است براى امر او به معروف ونهى از منكر زكاة ندهند.
مساله 1955 - به كسى كه بدهكار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد, مى شود زكاة داد.
مـسـاله 1956 - انسان نمى تواند مخارج كسانى را كه مثل اولاد خرجشان بر او واجب است از زكاة بدهد, ولى اگر مخارج آنان را ندهد,ديگران مى توانند به آنان زكاة بدهند.
مـسـاله 1957 - اگر انسان زكاة را به پسرش بدهد كه خرج زن و نوكر و كلفت خود نمايد اشكال ندارد.
مساله 1958 - اگر پسر به كتابهاى علمى دينى احتياج داشته باشد, پدر مى تواند براى خريدن آنها به او زكاة بدهد.
مـساله 1959 - پدر مى تواند به پسرش زكاة بدهد كه براى خود زن بگيرد, و پسر هم مى تواند براى آنكه پدرش زن بگيرد زكاة خود را به اوبدهد.
مـسـاله 1960 - به زنى كه شوهرش مخارج او را مى دهد و زنى كه شوهرش خرجى او را نمى دهد ولى ممكن است او را به دادن خرجى مجبوركنند, نمى شود زكاة داد.
مـساله 1961 - زنى كه صيغه شده اگر فقير باشد, شوهرش و ديگران مى توانند به او زكاة بدهند, ولـى اگـر شـوهـرش در ضـمـن عـقـد شرط كندكه مخارج او را بدهد يا به جهت ديگرى دادن مخارجش بر او واجب باشد, در صورتى كه مخارج آن زن را بدهد نمى شود به آن زن زكاة داد.
مساله 1962 - زن مى تواند به شوهر فقير خود زكاة بدهد, اگرچه شوهر زكاة را صرف مخارج خود آن زن نمايد.
مـسـالـه 1963 - سـيد نمى تواند از غير سيد زكاة بگيرد, ولى اگر خمس و ساير وجوهات كفايت مخارج آن را نكند و از گرفتن زكاة ناچار باشد,مى تواند از غير سيد زكاة بگيرد.
مساله 1964 - به كسى كه معلوم نيست سيد است يا نه , مى شود زكاة داد, ولى اگر دعوى سيادت كند نمى شود به او زكاة داد.
نيت زكاة مساله 1965 - انسان بايد زكاة را به قصد قربت ( يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم ) بدهد, و در نيت معين كند كه آنچه را مى دهد زكاة مال است يا زكاة فطره , ولى اگر مثلا زكاة گندم و جو بر او واجب باشد, لازم نيست معين كند چيزى را كه مى دهد زكاة گندم است يا زكاة جو.
مساله 1966 - كسى كه زكاة چند مال بر او واجب شده , اگر مقدارى زكاة بدهد و نيت هيچ كدام آنـهـا را نـكـنـد, چـنـانچه چيزى را كه داده هم جنس يكى از آنها باشد, زكاة همان جنس حساب مـى شود, و اگر از قسم پول بدهد كه هم جنس هيچ كدام آنها نباشد, به همه آنها قسمت مى شود, پـس كـسـى كـه زكـاة چـهل گوسفند و زكاة پانزده مثقال طلا بر او واجب است , اگر مثلا يك گـوسـفـند از بابت زكاة بدهد و نيت هيچ كدام آنها را نكند, زكاة گوسفند حساب مى شود, ولى اگـر مـقـدارى پـول نـقـره يـا اسـكـناس بدهد به زكاتى كه براى گوسفند و طلا بدهكار است تقسيم مى شود.
مـسـالـه 1967 - اگـر كسى را وكيل كند كه زكاة مال او را بدهد, موقعى كه زكاة را به آن وكيل مى دهد نيت كند كافى است , و چنانچه وكيل كندكه زكاة او را از مالش اخراج كند, وكيل بايد نيت زكاة كند.
مساله 1968 - اگر بدون قصد قربت زكاة را به فقير بدهد و پيش از آنكه آن مال از بين برود, نيت زكاة كند, زكاة حساب مى شود.
مسائل متفرقه زكاة مـسـالـه 1969 - موقعى كه گندم و جو را از كاه جدا مى كنند و موقع خشك شدن خرما و انگور, انـسـان بـايد زكاة را به فقير بدهد, يا از مال خود جدا كند, و زكاة طلا و نقره و گاو و گوسفند و شـتـر را بعد از تمام شدن ماه يازدهم بايد به فقير بدهد, يا از مال خود جدا نمايد, ولى اگرمنتظر فقير معينى باشد, يا بخواهد به فقيرى بدهد كه از جهتى برترى دارد, مى تواند زكاة را جدا نكند.
مساله 1970 - بعد از جدا كردن زكاة لازم نيست فورا آن را به مستحق بدهد, ولى اگر به كسى كه مى شود زكاة داد, دسترسى دارد, احتياطمستحب آن است كه دادن زكاة را تاخير نيندازد.
مساله 1971 - كسى كه مى تواند زكاة را به مستحق برساند, اگر ندهد و بواسطه كوتاهى كردن او از بين برود, بايد عوض آن را بدهد.
مـسـالـه 1972 - كـسى كه مى تواند زكاة را به مستحق برساند, اگر زكاة را ندهد و بدون آنكه در نگهدارى آن كوتاهى كند از بين برود, چنانچه دادن زكاة را به قدرى تاخير انداخته كه نمى گويند فورا داده است , بايد عوض آن را بدهد, و اگر به اين مقدار تاخير نينداخته مثلا دو سه ساعت تاخير انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده , در صورتى كه مستحق حاضر نبوده , چيزى بر او واجب نيست , و اگر مستحق حاضر بوده بنابر احتياط واجب بايد عوض آن را بدهد.
مساله 1973 - اگر زكاة را از خود مال كنار بگذارد, مى تواند در بقيه آن تصرف كند, و اگر از مال ديگرش كنار بگذارد, مى تواند در تمام مال تصرف نمايد.
مساله 1974 - انسان نمى تواند زكاتى را كه كنار گذاشته براى خود بردارد و چيز ديگرى به جاى آن بگذارد.
مـسـالـه 1975 - اگر از زكاتى كه كنار گذاشته منفعتى حاصل شود, مثلا گوسفندى كه براى زكاة گذاشته بره بياورد, مال فقير است .
مساله 1976 - اگر موقعى كه زكاة را كنار مى گذارد مستحقى حاضر باشد, بهتر است زكاة را به او بدهد مگر كسى را در نظر داشته باشد كه دادن زكاة به او از جهتى بهتر باشد.
مساله 1977 - اگر بدون اجازه حاكم شرع با مالى كه براى زكاة كنار گذاشته تجارت كند و ضرر نمايد, نبايد چيزى از زكاة كم كند, ولى اگرمنفعت كند, بايد آن را به مستحق بدهد.
مساله 1978 - اگر پيش از آنكه زكاة بر او واجب شود, چيزى بابت زكاة به فقير بدهد, زكاة حساب نمى شود, و بعد از آنكه زكاة بر او واجب شد, اگر چيزى را كه به فقير داده از بين نرفته باشد و آن فقير هم به فقر خود باقى باشد, چيزى را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.
مـساله 1979 - فقيرى كه مى داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زكاة بگيرد و پيش او تـلـف شـود, ضامن است , پس موقعى كه زكاة بر انسان واجب مى شود, اگر آن فقير به فقر خود باقى باشد, مى تواند عوض چيزى را كه به او داده بابت زكاة حساب كند.
مساله 1980 - فقيرى كه نمى داند زكاة بر انسان واجب نشده , اگر چيزى بابت زكاة بگيرد و پيش او تلف شود, ضامن نيست , و انسان نمى تواند عوض آن را بابت زكاة حساب كند.
مساله 1981 - مستحب است زكاة گاو و گوسفند و شتر را به فقيرهاى آبرومند بدهد, و در دادن زكـاة , خـويـشـان خـود را بـر ديگران , و اهل علم و كمال را بر غير آنان , و كسانى را كه اهل سؤال نـيـسـتـنـد بـر اهـل سـؤال مـقـدم بـدارد, ولى اگر دادن زكاة به فقيرى از جهت ديگرى بهتر باشد,مستحب است زكاة را به او بدهد.
مساله 1982 - بهتر است زكاة را آشكار و صدقه مستحبى را مخفى بدهند.
مـسـالـه 1983 - اگـر در شهر كسى كه مى خواهد زكاة بدهد مستحقى نباشد و نتواند زكاة را به مصرف ديگرى هم كه براى آن معين شده برساند, چنانچه اميد نداشته باشد كه بعدا مستحق پيدا كـند, بايد زكاة را به شهر ديگر ببرد و به مصرف زكاة برساند, و مى تواند مخارج بردن به آن شهر را از زكاة بردارد, و اگر زكاة تلف شود ضامن نيست .
مـسـالـه 1984 - اگـر در شهر خودش مستحق پيدا شود, مى تواند زكاة را به شهر ديگر ببرد ولى مـخارج بردن به آن شهر را بايد از خودش بدهد, و اگر زكاة تلف شود ضامن است , مگر آنكه به امر حاكم شرع برده باشد.
مساله 1985 - اجرت وزن كردن و پيمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمائى را كه براى زكاة مى دهد, با خود او است .
مـسـالـه 1986 - كسى كه ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره يا بيشتر از بابت زكاة بدهكار است , بنابر احتياط مستحب كمتر از ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره به يك فقير ندهد, و نيز اگر غير نـقـره چـيـز ديـگرى مثل گندم و جو بدهكار باشد و قيمت آن به ((2)) مثقال و ((15)) نخود نقره برسد, بنابر احتياط مستحب به يك فقير كمتر از آن ندهد.
مـسـالـه 1987 - مـكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتى را كه از او گرفته به او بفروشد, ولى اگر مستحق بخواهد چيزى را كه گرفته بفروشد بعد از آنكه به قيمت رساند, كسى كه زكاة را به او داده در خريدن آن بر ديگران مقدم است .
مـساله 1988 - اگر شك كند زكاتى را كه بر او واجب بوده داده يا نه و مال زكاة دار موجود باشد, بايد زكاة را بدهد, هرچند شك او براى زكاة سالهاى پيش بوده باشد, و اگر عين تلف شده , زكاتى بر او نيست هرچند از سال حاضر باشد.
مـسـاله 1989 - فقير نمى تواند زكاة را به كمتر از مقدار آن صلح كند يا چيزى را گرانتر از قيمت آن بابت زكاة قبول نمايد, يا زكاة را از مالك بگيرد و به او ببخشد.
ولى كسى كه زكاة زيادى بدهكار است و فقير شده و نمى تواند زكاة را بدهد, چنانچه توبه كند, فقير مى تواند زكاة را از اوبگيرد و به او ببخشد.
مـساله 1990 - انسان مى تواند از زكاة , قرآن يا كتاب دينى يا كتاب دعا بخرد و وقف نمايد, اگرچه بر اولاد خود و بر كسانى وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است , و نيز مى تواند توليت وقف را براى خود يا اولاد خود قرار دهد.
مـساله 1991 - انسان نمى تواند از زكاة ملك بخرد و بر اولاد خود يا بر كسانى كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نمايد كه عايدى آن را به مصرف مخارج خود برسانند.
مـسـالـه 1992 - انـسـان مى تواند براى رفتن به حج و زيارت و مانند اينها از سهم سبيل اللّه زكاة بگيرد, اگرچه فقير نباشد يا اينكه به مقدارخرج سالش زكاة گرفته باشد.
مـسـالـه 1993 - اگـر مـالك فقيرى را وكيل كند كه زكاة مال او را بدهد, چنانچه آن فقير يقين نـداشـته باشد كه قصد مالك اين بوده كه خود آن فقير از زكاة برندارد, مى تواند به مقدارى كه به ديگران مى دهد براى خودش نيز بردارد.
مـسـالـه 1994 - اگـر فـقـيـر شـتر و گاو و گوسفند و طلا و نقره را بابت زكاة بگيرد, چنانچه شرطهائى كه براى واجب شدن زكاة گفته شد در آنهاجمع شود, بايد زكاة آنها را بدهد.
مـساله 1995 - اگر دو نفر در مالى كه زكاة آن واجب شده با هم شريك باشند و يكى از آنان زكاة قـسـمت خود را بدهد و بعد مال را تقسيم كنند, چنانچه بداند شريكش زكاة سهم خود را نداده و بعدا نيز نمى دهد, تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد مگر اينكه زكاة شريك را تبرعا با اذن او و در صورت امتناع با اذن حاكم بدهد.
مساله 1996 - كسى كه خمس يا زكاة بدهكار است و كفاره و نذر و مانند اينها هم بر او واجب است و قرض هم دارد, چنانچه نتواند همه آنهارا بدهد, اگر مالى كه خمس ى -ا زكاة آن واجب شده از بـيـن نـرفـته باشد, بايد خمس و زكاة را بدهد, و اگر از بين رفته باشد, مى تواند خمس يازكاة را بدهد, يا كفاره ونذر و قرض و مانند اينها را ادا نمايد.
مـسـالـه 1997 - كسى كه خمس يا زكاة بدهكار است و حجة الاسلام بر او واجب است و قرض هم دارد, اگر بميرد و مال او براى همه آنها كافى نباشد, چنانچه مالى كه خمس و زكاة آن واجب شده از بين نرفته باشد, بايد خمس و زكاة را بدهند و بقيه مال او را بر حج و قرض قسمت نمايند, و اگر مـالـى كه خمس و زكاة آن واجب شده از بين رفته باشد, بايد مال او را به خمس و زكاة و قرض و حج قسمت نمايند.
مـساله 1998 - كسى كه مشغول تحصيل علم است و اگر تحصيل نكند مى تواند براى معاش خود كـسـب كـنـد, چنانچه تحصيل آن علم واجب باشد مى شود به او زكاة داد, و اگر تحصيل آن علم مستحب باشد, زكاة دادن به او فقط از سهم سبيل اللّه جايز است , و اگر نه واجب نه مستحب باشد جايز نيست به او زكاة بدهند.

زكاة فطره  

مـسـاله 1999 - كسى كه موقع غروب شب عيد, بالغ و عاقل است و فقير و بنده كس ديگر نيست , بايد براى خودش و كسانى كه نان خور اوهستند, هر نفرى يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گندم يا جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت يا نان و مانند اينها به مستحق بدهد, و اگرپول يكى از اينها را هم بدهد كافى است .
مـساله 2000 - كسى كه مخارج سال خود و عيالاتش را ندارد و كسبى هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود و عيالاتش را بگذراند فقير است و دادن زكاة فطره بر او واجب نيست .
مـسـاله 2001 - انسان فطره كسانى را كه در غروب شب عيد فطر نان خور او حساب مى شوند بايد بدهد, كوچك باشند يا بزرگ , مسلمان باشند يا كافر, دادن خرج آنان بر او واجب باشد يا نه , در شهر خود او باشند يا در شهر ديگر.
مـساله 2002 - اگر كسى را كه نان خور او است و در شهر ديگر است وكيل كند كه از مال او فطره خـود را بـدهـد, چنانچه اطمينان داشته باشدكه فطره را مى دهد, لازم نيست خودش فطره او را بدهد.
مـسـالـه 2003 - فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد فطر با رضايت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مى شود, بر او واجب است .
مساله 2004 - واجب بودن فطره مهمانى كه پيش از غروب شب عيد بدون رضايت صاحبخانه وارد مى شود و مدتى نزد او مى ماند, محل اشكال است اگرچه احوط دادن است , و همچنين است فطره كسى كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجى او را بدهد.
مـسـالـه 2005 - فطره مهمانى كه بعد از غروب شب عيد فطر وارد مى شود, بر صاحبخانه واجب نيست , اگرچه پيش از غروب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.
مساله 2006 - اگر كسى موقع غروب شب عيد فطر ديوانه باشد, زكاة فطره بر او واجب نيست , ولى اگر بيهوش باشد احتياط واجب آن است كه زكاة فطره را بدهد.
مساله 2007 - اگر پيش از غروب يا مقارن غروب بچه بالغ شود, يا ديوانه عاقل گردد, يا فقير غنى شود, در صورتى كه شرايط واجب شدن فطره را دارا باشد, بايد زكاة فطره را بدهد.
مـساله 2008 - كسى كه موقع غروب شب عيد فطر, زكاة فطره بر او واجب نيست , اگر تا پيش از ظهر روز عيد شرطهاى واجب شدن فطره در او پيدا شود, مستحب است زكاة فطره را بدهد.
مـساله 2009 - كافرى كه بعد از غروب شب عيد فطر مسلمان شده , فطره بر او واجب نيست .
ولى مسلمانى كه شيعه نبوده , اگر بعد از ديدن ماه شيعه شود, بايد زكاة فطره را بدهد.
مـساله 2010 - كسى كه فقط به اندازه يك صاع كه تقريبا سه كيلو است گندم و مانند آن را دارد, مـستحب است زكاة فطره را بدهد, وچنانچه عيالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مـى تواند به قصد فطره , آن يك صاع را به يكى از عيالاتش بدهد, و او هم به همين قصد به ديگرى بدهد, و همچنين تا به نفر آخر برسد, و بهتر است نفر آخر چيزى را كه مى گيرد به كسى بدهد كه از خودشان نباشد, و اگر يكى از آنها صغير باشد, ولى او به جاى او مى گيرد, و احتياط آن است كه چيزى را كه براى صغير گرفته به كسى ندهد.
مساله 2011 - اگر بعد از غروب شب عيد فطر بچه دار شود يا كسى نان خور او حساب شود, واجب نيست فطره او را بدهد, اگرچه مستحب است فطره كسانى را كه بعد از غروب تا پيش از ظهر عيد نان خور او حساب مى شوند بدهد.
مـسـالـه 2012 - اگـر انـسـان نـان خور كسى باشد و پيش از غروب يا مقارن غروب نان خور كس ديـگرشود, فطره او بر كسى كه نان خور او شده واجب است , مثلا اگر دختر پيش از غروب به خانه شوهر رود, بايد شوهرش فطره او را بدهد.
مساله 2013 - كسى كه ديگرى بايد فطره او را بدهد, واجب نيست فطره خود را بدهد, و فرقى هم نيست بداند كه آن ديگرى فطره او رامى دهد يا نداند.
مـسـالـه 2014 - اگـر فـطره انسان بر كسى واجب باشد و او فطره را ندهد, بر خود انسان واجب نمى شود.
مـسـالـه 2015 - اگر كسى كه فطره او بر ديگرى واجب است خودش فطره را بدهد, از كسى كه فطره بر او واجب شده ساقط نمى شود.
مساله 2016 - زنى كه شوهرش مخارج او را نمى دهد, چنانچه نان خور كس ديگر باشد, فطره اش بر آن كس واجب است , و اگر نان خوركس ديگر نيست , در صورتى كه فقير نباشد بايد فطره خود را بدهد.
مـسـالـه 2017 - كسى كه سيد نيست , نمى تواند به سيد فطره بدهد حتى اگر سيدى نان خور او باشد, نمى تواند فطره او را به سيد ديگرى بدهد.
مساله 2018 - فطره طفلى كه از مادر يا دايه شير مى خورد, بر كسى است كه مخارج مادر يا دايه را مـى دهد, ولى اگر مادر يا دايه مخارج خودرا از مال طفل بر مى دارد, فطره طفل بر كسى واجب نيست .
مساله 2019 - انسان اگرچه مخارج عيالاتش را از مال حرام بدهد, بايد فطره آنان را از مال حلال بدهد.
مساله 2020 - اگر انسان كسى را اجير نمايد و شرط كند كه مخارج او را بدهد, بايد فطره او را هم بـدهد, ولى چنانچه شرط كند كه مقدارمخارج او را بدهد مثلا پولى براى مخارجش بدهد, واجب نيست فطره او را بدهد.