فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

100 - خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى شود نجس است و شير را نجس مى كند.
101 - اگر خونى كه از لاى دندانها مى آيد , به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود , اجتناب از آب دهان لازم نيست .
102 - خـونى كه به واسطه كوبيده شدن , زير ناخن يا زير پوست مى ميرد , اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك و اگر به آن خون بگويند و ظاهر گردد نجس است .
پـس چـنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود اگر بيرون آوردن خون و تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت زياد دارد بايد تيمم نمايد.
103 - اگـر انـسـان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت به واسطه كوبيده شدن به آن حالت درآمده پاك است .
104 - اگـر مـوقـع جـوشيدن غذا ذره اى خون در آن بيفتد , تمام غذا و ظرف آن بنابر احتياط لازم نجس مى شود , و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست .
105 - زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى شود , اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است , پاك مى باشد.

( سگ و خوك ).
 

106 - سـگ و خـوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است , ولى سگ و خوك دريايى پاك است .

( كافر ).
 

107 - كـافـر يـعنى كسى كه معترف به خدا يا به يگانگى او نباشد و همچنين غلاة ( يعنى آنهايى كه يكى از ائمه عليهم السلام را خدا خوانده يا بگويند خدا در او حلول كرده است ) و خوارج و نواصب ( يعنى آنهايى كه بـه ائمـه عـلـيـهـم الـسلام اظهار دشمنى مى نمايند ) نجسند , و همچنين است كسى كه نبوت يا يكى از ضـرورى ديـن ( يـعنى چيزى را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند ) چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است منكر شود.
و اما اهل كتاب ( يعنى يهود و نصارى و مجوس ) كه پيغمبرى حضرت خاتم الانبياء محمد ابن عبداللّه صلى اللّه عـليه و آله و سلم را قبول ندارند نيز بنابر مشهور نجس مى باشند ولى حكم به طهارت آنان دور نيست اگر چه اجتناب از آنها بهتر است .
108 - تمان بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است .
109 - اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نا بالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است , مگر در صورتى كه مميز و مظهر اسلام باشد , و اگر يكى از اينها مسلمان باشد بتفصيلى كه در مساله 217 خواهد آمد بچه پاك است .
110 - كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه و نشانه اى هم بر اسلامش نباشد , پاك مى باشد , ولى احكام ديگر مسلمان را ندارد , مثلا نمى تواند زن مسلمان بگيرد و بايد در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
111 - شخصى كه به يكى از دوازده امام عليهم السلام از روى دشمنى دشنام دهد , نجس است .

( شراب ).
 

112 - شـراب نجس است , و بنابر احتياط مستحب هر چيزى كه انسان را مست مى كند , چنانچه به خودى خود روان باشد نيز نجس است , و اگر مثل بنگ و حشيش ( چرس ) روان نباشد پاك است اگرچه چيزى در آن بريزند كه روان شود.
113 - الـكـل صـنـعـتـى كه براى رنگ كردن در و پنجره و ميز و صندلى و مانند اينها به كار مى برند تمام اقسامش پاك مى باشد.
114 - اگر انگور و آب انگور به خودى خود يا به واسطه پختن جوش بيايد , پاك , ولى خوردن آن حرام است .
115 - خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر چه جوش بيايند پاك و خوردن آنها حلال است .
116 - فقاع كه از جو گرفته مى شود و به آن آب جو مى گويند حرام است , ولى نجاست آن خالى از اشكال نـيـسـت , و غـير فقاع مانند آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند , و به آن ماء الشعير مى گويند پاك مى باشد.

( عرق حيوان نجاستخوار ).
 

117 - عرق شتر نجاستخوار و هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است .

118 - عـرق جـنـب از حرام پاك است , و بنابر احتياط مستحب نماز با آن نخوانند , و نزديكى با زن در حال حيض با علم به حال او حكم جنابت از حرام را دارد.
119 - اگر انسان در اوقاتى كه نزديكى با زن حرام است ـ مثلا در روز ماه رمضان با زن خود نزديكى كند ـ عرق او حكم عرق جنب از حرام را ندارد.
120 - اگر جنب از حرام عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم عرق كند , حكم آن عرق , حكم عرق قبل از تيمم است .
121 - اگر كسى از حرام جنب شود , و بعد با حلال خود نزديكى كند , احتياط مستحب آن است كه در نماز از عـرق خـود اجتناب نمايد , و چنانچه اول با حلال خود نزديكى كند و بعد مرتكب حرام شود عرق او حكم عرق جنب از حرام را ندارد.

( راه ثابت شدن نجاست ).
 

122 - نـجاست هر چيزى از سه راه ثابت مى شود : اول : آن كه خود انسان يقين يا اطمينان كند كه آن چيز نجس است , و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است لازم نيست از آن اجتناب نمايد.
بـنـابراين غذا خوردن در قهوه خانه ها و ميهمانخانه هايى كه مردمان لا ابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مـراعـات نمى كنند در آنها غذا مى خورند , اگر انسان اطمينان نداشته باشد غذايى را كه براى او آورده اند نجس است اشكال ندارد.
دوم : آن كه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است و متهم نباشد , مثلا همسر يا نوكر يا كلفت انسان نسبت به ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است بگويد نجس مى باشد.
سوم آن كه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است , به شرط آن كه مورد شهادت آنان سبب نجاست باشد.
123 - اگر به واسطه ندانستن مساله , نجس بودن و پاك بودن چيزى را نداند , مثلا نداند فضله موش پاك است يا نه , بايد مساله را بپرسد , ولى اگر با اينكه مساله را مى داند , در چيزى شك كند كه پاك است يا نه , مـثـلا شك كند آن چيز خون است يا نه , يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان , پاك مى باشد , و وارسى كردن يا پرسيدن لازم نيست .
124 - چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه , نجس است , و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه , پاك است .
و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى كند.
125 - اگـر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى كند نجس شده و نداند كدام اسـت , بايد از هر دو اجتناب كند ولى اگر مثلا نمى داند لباس خودش نجس شده يا لباسى كه از تصرف او خارج بوده و مال ديگرى مى باشد , لازم نيست از لباس خودش اجتناب نمايد.

( چيز پاك چگونه نجس مى شود ).
 

126 - اگـر چـيـز پـاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها به طورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد , چيز پاك نيز نجس مى شود , و همچنين اگر به چيز سومى با همان رطوبت برسد نجسش مى كند , و مـشـهـور فرموده اند كه متنجس به طور مطلق منجس است , ولى اين حكم با تعدد واسطه محل اشكال است .
بلكه حكم بطهارت خالى از قوت نيست ( مثال ) در صورتى كه دست راست به بول متنجس شود , آنگاه آن دسـت با رطوبت با دست چپ ملاقات كند اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد بود , و اگر دست چـپ بعد از خشكيدن با لباس مرطوب مثلا ملاقات كند لباس نيز نجس مى شود ولى اگر آن لباس با چيز ديگرى با رطوبت ملاقات كند حكم به نجاست آن چيز نمى شود.
و اگـر تـرى بـه قـدرى كـم باشد كه به ديگرى نرسد چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود اگرچه به عين نجس برسد.
127 - اگـر چـيز پاكى به چيز نجس برسد , و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه , آن چيز پاك نجس نمى شود.
128 - دو چـيـزى كه انسان نمى داند كدام پاك و كدام نجس است اگر چيز پاكى با رطوبت بعدا به يكى از آنها برسد اجتناب از آن لازم نيست مگر در بعضى از موارد مثل آنكه حالت سابقه در هر دو نجاست باشد و يا آنكه با طرف ديگر هم چيز پاك ديگرى با رطوبت ملاقات كند.
129 - زمـيـن و پـارچـه و مـانند اينها اگر رطوبت داشته باشد , هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى شود , و جاهاى ديگر آن پاك است و همچنين است خيار و خربزه و مانند اينها.
130 - هـرگـاه شـيـره و روغـن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جاى آن خالى نمى ماند , همين كه يك نقطه از آن نجس شد , تمام آن نجس مى شود.
ولـى اگـر طـورى بـاشـد كه جاى آن در موقع برداشتن خالى بماند , اگر چه بعد پر شود , فقط جايى كه نـجاست به آن رسيده نجس مى باشد پس اگر فضله موش در آن بيفتد جايى كه فضله افتاده نجس و بقيه پاك است .
131 - اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيند , و بعد روى چيز پاكى كه آن هم تر است بنشيند , چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده , چيز پاك نجس مى شود , و اگر نداند پاك است .
132 - اگـر جايى از بدن كه عرق دارد نجس شود , و عرق از آنجا به جاى ديگر برود , هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود , و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاك است .
133 - اخلاط غليظى كه از بينى يا گلو مى آيد , اگر خون داشته باشد جايى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است .
پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد مقدارى كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است , و محلى را كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاك مى باشد.
134 - اگـر آفتابه اى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند , چنانچه از جريان بيفتد و آب زير آن جـمـع گـردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود , آب آفتابه نجس مى شود , ولى اگر آب آفتابه با فشار جريان داشته باشد نجس نمى شود.
135 - اگـر چـيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد , در صورتى كه بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است .
پـس اگـر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غايط وارد شود , يا سوزن و چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست .
و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.

( احكام نجاسات ).
 

136 - نـجس كردن خط و ورق قرآن در صورتى كه مستلزم هتك حرمت باشد بى اشكال حرام است و اگر نجس شود بايد فورا آن را آب بكشند.
بلكه بنابر احتياط واجب در غير فرض هتك نيز نجس كردن آن حرام و آب كشيدن واجب است .
137 - اگر جلد قرآن نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد بايد آنرا آب بكشند.
138 - گـذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار اگر چه آن عين نجس خشك باشد در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد حرام است .
139 - نـوشـتن قرآن با مركب نجس اگر چه يك حرف آن باشد حكم نجس كردن آنرا دارد , و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند يا به واسطه تراشيدن و مانند آن كارى كنند كه از بين برود.
140 - در صورتى كه دادن قرآن به كافر مستلزم هتك باشد حرام و گرفتن قرآن از او واجب است .
141 - اگـر ورق قـرآن يـا چـيزى كه احترام آن لازم است , مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر يا امام بر آن نوشته شده , در مستراح بيفتد , بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است .
و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد , بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است .
و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد.
بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند كه به كلى از بين رفته به آن مستراح نروند.
142 - خوردن و آشاميدن چيز متنجس حرام است , و همچنين است خوراندن آن به ديگرى , ولى خوراندن آن به طفل يا ديوانه ظاهرا جايز است , و اگر خود طفل يا ديوانه غذاى نجس را بخورد يا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد لازم نيست از او جلوگيرى كنند.
143 - فـروخـتـن و عاريه دادن چيز نجسى كه قابل پاك شدن است اشكال ندارد ولى لازم است كه نجس بودن آن را به طرف بگويد , به دو شرط ( اول ) آن كه طرف در معرض آن باشد كه در مخالفت حكم الزامى واقـع شود مثل اينكه او را در خوردن يا آشاميدن استعمال نمايد و اگر اين چنين نباشد لازم نيست بگويد مـثلا نجس بودن لباسى را كه طرف با آن نماز مى خواند لازم نيست به او بگويد زيرا پاك بودن لباس شرط واقعى نيست .
( دوم ) آنـكـه احـتـمـال بدهد كه طرف به گفته او ترتيب اثر دهد و اما اگر بداند كه ترتيب اثر نمى دهد گفتن لازم نيست .
144 - اگـر انـسـان بـبـيند كسى چيز نجسى را مى خورد يا با لباس نجس نماز مى خواند لازم نيست به او بگويد.
145 - اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است چنانچه او موجب اين امر شده باشد بايد با دو شرطى كه در مساله پيش گذشت به آنان بگويد.
146 - اگـر صـاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است بايد - با شرط دومى كه گذشت - به مهمانها بگويد , و اما اگر يكى از مهمانها بفهمد لازم نيست به ديگران خبر دهد ولى چنانچه طورى با آنها معاشرت دارد كه به واسطه نجس بودن آنان خود از جهت ابتلاى به نجاست مبتلا به مخالفت حكم الزامى مى شود بايد به آنان بگويد.
147 - اگـر چـيـزى را كـه عـاريه كرده نجس شود بايد صاحبش را از نجس شدن آن به دو شرطى كه در مساله 143 گذشت آگاه كند.
148 - اگر بچه بگويد چيزى نجس است , يا چيزى را آب كشيده نبايد حرف او را قبول كرد.
ولـى بچه اى كه تكليفش نزديك است اگر بگويد چيزى را آب كشيدم , در صورتى كه آن چيز در تصرف او باشد يا گفته اش مورد اطمينان باشد قبول مى شود , و همچنين اگر بگويد چيزى نجس است .

( مطهرات ).
 

149 - دوازده چـيـز نجاست را پاك مى كند , و آنها را مطهرات گويند : اول آب , دوم زمين , سوم آفتاب , چهارم استحاله , پنجم انقلاب , ششم انتقال , هفتم اسلام , هشتم تبعيت , نهم برطرف شدن عين نجاست , دهـم اسـتـبـراء حـيوان نجاستخوار , يازدهم غايب شدن مسلمان , دوازدهم خارج شدن خون از ذبيحه , و احكام اينها به طور تفصيل در مسايل آينده گفته مى شود.

( آب ).
 

150 - آب بـا چـهار شرط چيز نجس را پاك مى كند : اول آنكه مطلق باشد , پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمى كند.
دوم آنكه پاك باشد.
سـوم آنـكـه وقتى چيز نجس را مى شويند آب مضاف نشود , و در شستنى كه بعد از آن , شستن ديگر لازم نـيست بايد بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد , و در غير آن شستن تغيير ضرر ندارد , مثلا چيزى را به آب كـر يا قليل بشويد , و دو دفعه شستن در او لازم باشد , در دفعه اول اگر چه تغيير كند , و در دفعه دوم به آبى تطهير كند كه تغيير نكند پاك مى شود.
چهارم آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس اجزاء كوچك عين نجاست در آن نباشد.
و پاك شدن چيز نجس به آب قليل يعنى آب كمتر از كر شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعدا گفته مى شود.
151 - تـوى ظـرف نـجـس را بـا آب قليل بايد سه مرتبه شست , و همچنين با آب كر و جارى بنابر احتياط واجـب , و ظرفى را كه سگ از آنها آب يا چيز روان ديگر خورده بايد اول با خاك پاك خاك مالى كرد سپس خـاك او را زايـل نـمـوده و بـعـد دو مرتبه با آب قليل يا كر يا جارى شست , و همچنين ظرفى را كه سگ لـيـسـيده اگر در آن چيزى باقيمانده باشد , بايد پيش از شستن خاك مالى كرد و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد بنابر احتياط لازم بايد آن را خاك مالى كرد و بعد سه مرتبه با آب شست .
152 - اگـر دهـانه ظرفى كه سگ دهن زده تنگ باشد بايد خاك را در آن بريزند و با شدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد , و بعد به ترتيبى كه ذكر شد بشويند.
153 - ظـرفى را كه خوك بليسد يا از آن چيز روانى بخورد , يا اينكه در او موش صحرايى مرده باشد , با آب قليل يا كر يا جارى بايد هفت مرتبه شست و لازم نيست آن را خاك مالى كنند.
154 - ظرفى را كه به شراب نجس شده , بايد سه مرتبه بشويند و فرقى بين آب قليل و كر و جارى نيست .
155 - كوزه اى كه از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب كر يا جارى بگذارند , بهر جاى آن كه آب برسد پاك مى شود.
و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود , بايد به قدرى در آب كر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود , و اگر ظرف رطوبتى داشته باشد كه از رسيدن آب به باطن آن مانع باشد بايد خشكش نمايند , و بعدا در آب كر يا جارى بگذارند.
156 - ظـرف نـجـس را با آب قليل دو قسم مى شود آب كشيد : يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند , ديگر آنكه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.
157 - اگـر ظـرف بـزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود , چنانچه سه مرتبه آن را از آب پر كنند و خالى كنند پاك مى شود.
و هـمـچـنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند , به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد , و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند و احتياط مستحب آن است كه در مرتبه دوم و سوم ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند آب بكشند.
158 - اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند , ظاهرش پاك مى شود.
159 - تنورى كه به بول نجس شده است , اگر يك مرتبه از بالا آب در آن بريزند , به طورى كه تمام اطراف آن را بگيرد پاك مى شود , و احتياط مستحب آن است كه اين كار را دو مرتبه انجام دهند.
و در غير بول اگر پس از برطرف شدن نجاست يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در آن بريزند كافى است .
و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.
160 - اگـر چـيـز نـجـس را يـك مـرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى آن برسد , پاك مى شود.
و در فرش و لباس و مانند اينها فشار يا مانند آن از ماليدن يا لگد كردن لازم نيست , و در صورتى كه بدن يا لباس متنجس به بول باشد در كر نيز دو مرتبه شستن لازم است .
161 - اگـر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند , چنانچه يك مرتبه آب روى آن بـريـزنـد و از آن جدا شود , در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد پاك مى شود مگر در لباس و بدن كه بايد دو مرتبه روى آنها آب بريزند تا پاك شوند و در هر حال در شستن لباس و فرش و مانند اينها با آب قليل بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.
( و غـسـاله آبى است كه معمولا در وقت شستن و بعد از آن از چيزى كه شسته مى شود , خود به خود يا به وسيله فشار مى ريزد ).
162 - اگـر چـيزى به بول پسر يا دختر شير خوارى كه غذا خور نشده و بنابر احتياط كمتر از دو سال دارد نـجـس شـود , چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مى شود , ولى احتياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر هم آب روى آن بريزند.
و در لباس و فرش و مانند اينها فشار لازم نيست .
163 - اگـر چـيـزى به غير بول نجس شود , چنانچه با برطرف كردن نجاست يك مرتبه آب قليل روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مى گردد ولى لباس و مانند آن را بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.
164 - اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده در آب كر يا جارى فرو برند بعد از برطرف شدن عين نجاست پاك مى شود ولى اگر بخواهند آن را با آب قليل آب بكشند بايد به هر طور كه ممكن است - اگر چه با لگد كردن باشد - فشار دهند تا غساله آن جدا شود.
165 - اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود به فرو بردن در كر و جارى پاك مى گردد , و اگر باطن آنها نجس شود چنانچه آب كر يا جارى به وصف اطلاق به باطن آنها برسد پاك مى شوند ولى ظاهرا در صابون و مانند آن هيچ گاه آب مطلق به باطن نمى رسد.
166 - اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه باطن آن پاك است .
167 - اگـر ظـاهر برنج و گوشت يا چيزى مانند اينها نجس شده باشد چنانچه آن را در كاسه پاك و مانند آن بـگـذارند و يك مرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند پاك مى شود و اگر در ظرف نجس بگذارند بايد سه مرتبه اين كار را انجام دهند در اين صورت ظرف هم پاك مى شود , و اگر بخواهند لباس و مانند آن را كه فشار لازم دارد در ظرفى بگذارند و آب بكشند , بايد در هر مرتبه اى كه آب روى آن مى ريزند آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا غساله اى كه در آن جمع شده بيرون بريزد.
168 - لباس نجسى را كه به نيل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كر يا جارى فروبرند و آب پيش از آنكه به واسـطـه رنـگ پـارچه مضاف شود به تمام آن برسد لباس پاك مى شود و اگر با آب قليل بشويند , چنانچه موقع فشار دادن , آب مضاف از آن بيرون نيايد پاك مى شود.
169 - اگر لباسى را در كر يا جارى آب بكشند , و بعد مثلا لجن آب در آن ببينند چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده آن لباس پاك است .
170 - اگـر بـعـد از آب كـشيدن لباس و مانند آن خورده گل يا صابون در آن ديده شود چنانچه احتمال بدهند كه جلوگيرى از رسيدن آب كرده آن لباس پاك ولى اگر آب نجس به باطن گل يا صابون رسيده باشد ظاهر گل و صابون پاك و باطن آنها نجس است .
171 - هر چيز نجس , تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمى شود.
ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد , پس اگر خون را از لباس برطرف كنند و لباس را آب بـكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مى باشد , اما چنانچه به واسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذره هاى نجاست در آن چيز مانده نجس است .
172 - اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند بدن پاك مى شود , مگر آنكه بدن به بول نجس شـده بـاشـد كه در اين صورت به يك مرتبه پاك نمى شود , ولى بيرون آمدن و دو مرتبه در آب رفتن لازم نيست بلكه اگر در زير آب به آن محل دست بكشند كه دو مرتبه آب به بدن برسد كفايت مى كند.
173 - غـذاى نـجـس كـه لاى دنـدانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد پاك مى شود.
174 - اگـر مـوى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند چنانچه مو انبوه نباشد براى جدا شدن غساله لازم نيست فشار دهند زيرا به مقدار متعارف خود به خود جدا مى شود.
175 - اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند , اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولا موقع آب كشيدن آب به آنها سرايت مى كند , با پاك شدن جاى نجس پاك مى شود , به اين معنى كه آب كشيدن اطراف مستقلا لازم نيست بلكه اطراف و محل نجس به آب كشيدن با هم پاك مى شوند , و همچنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارند و روى هر دو آب بريزند.
پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس و همچنين آب پاك به همه آنها برسد , با پاك شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاك مى شود.
176 - گوشت و دنبه اى كه نجس شده , مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مى شود.
و همچنين است اگر بدن يا لباس چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.
177 - اگر ظرف يا بدن نجس باشد , و بعد به طورى چرب شود كه جلوگيرى از رسيدن آب به آنها كند , چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند , بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.
178 - آب شيرى كه متصل به كر است حكم كر را دارد.
179 - اگر چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن برطرف كرده يا نه , بايد دوباره آن را آب بكشد و يقين كند كه عين نجاست برطرف شده است .
180 - زمـيـنـى كـه آب در او فرو مى رود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد , اگر نجس شود با آب قليل نيز پاك مى شود.
181 - زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمى رود , اگر نجس شود با آب قليل پـاك مـى گردد , ولى بايد به قدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود , و اگر آبى كه روى آن ريخته اند از سـوراخـى بيرون نرود و در جايى جمع شود براى پاك شدن آنجا بايد آب جمع شده را با پارچه اى يا ظرفى بيرون آورند.
182 - اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود با آب كمتر از كر هم پاك مى شود.
183 - اگر شكر نجس آب شده را قند بسازند و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمى شود.

( زمين ).
 

184 - زمـيـن بـا چهار شرط كف پا و ته كفش را پاك مى كند , اول : آنكه زمين پاك باشد , دوم : آنكه بنابر احـتـياط خشك باشد , سوم : آنكه بنابر احتياط لازم نجاست از ناحيه زمين حاصل شده باشد چهارم : آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطه راه رفـتـن يـا ماليدن پا به زمين برطرف شود و چنانچه قبلا عين نجاست برطرف شده باشد با راه رفتن يا مـاليدن پا به زمين بنابر احتياط لازم پاك نمى شود و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش , حصير و سبزه كف پا و ته كفش نجس پاك نمى شود.
185 - پاك شدن كف پا و ته كفش نجس , به واسطه راه رفتن روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده محل اشكال است .
186 - بـراى پـاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است مقدار پانزده ذراع دست يا بيشتر راه بروند , اگرچه به كمتر از پانزده ذراع يا ماليدن پا به زمين نجاست برطرف شود.
187 - لازم نيست كف پا و ته كفش نجس تر باشد , بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن پاك مى شود.
188 - بـعـد از آنـكه پا يا ته كفش نجس به راه رفتن پاك شد , مقدارى از اطراف آن هم كه معمولا به گل آلوده مى شود پاك مى گردد.
189 - كسى كه با دست و زانو راه مى رود , اگر كف دست يا زانوى او نجس شود , پاك شدن آن با راه رفتن محل اشكال است .
و همچنين است ته عصا , ته پاى مصنوعى , نعل چهار پايان , چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.
190 - اگـر بـعـد از راه رفـتن , بو يا رنگ يا ذره هاى كوچكى از نجاست كه ديده نمى شود , در كف پا يا ته كـفـش بـماند اشكال ندارد , اگر چه احتياط مستحب آن است كه به قدرى راه بروند كه آنها هم برطرف شوند.
191 - توى كفش به واسطه راه رفتن پاك نمى شود.
و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن محل اشكال است مگر اينكه كف آن از چرم يا مانند آن باشد.

( آفتاب ).
 

192 - آفتاب زمين , ساختمان و ديوار را با پنج شرط پاك مى كند , اول آنكه چيز نجس به طورى تر باشد كه اگر چيز ديگر به آن برسد تر شود پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم : آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از خشك شدن به تابيدن آفتاب آن را برطرف كنند سوم : آنـكه چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند , پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نـجـس را خـشـك كـنـد , آن چـيـز پاك نمى شود , ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند , اشكال ندارد.
چـهـارم : آنـكه آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند , پس اگر مثلا چيز نجس به واسطه باد و آفتاب خـشـك شود , پاك نمى گردد , ولى اگر باد بقدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.
پنجم : آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , يك مرتبه خشك كند.
پـس اگر يك مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روى آن را خشك كند و دفعه ديگر زير آن را خشك نمايد , فقط روى آن پاك مى شود و زير آن نجس مى ماند.
193 - آف تاب حصير نجس را پاك مى كند ولى اگر با نخ بافته شده باشد پاك شد نخها محل اشكال است و همچنين پاك شدن درخت , گياه و در و پنجره به واسطه آفتاب محل اشكال است .
194 - اگـر آفتاب به زمين نجس بتابد , بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه , يا ترى آن به واسطه آفتاب خشك شده يا نه آن زمين نجس است , و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه , يا شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه .
195 - اگـر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد , و به وسيله آن طرفى كه آفتاب به آن نتابيده نيز خشك شود بعيد نيست هر دو طرف پاك شود.

( استحاله ).