اول - آن كه خود انسان يقين يا اطمينان كند چيزى نجس است ,
و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است , لازم نيست از آن اجتناب نمايد , بنابراين غذا
خوردن درقهوه خانه ها و مهمانخانه هايى كه مردمان لا ابالى و كسانيكه پاكى و نجسى
رامراعات نمى كنند در آنها غذا مى خورند, اگر انسان يقين يا اطمينان نداشته
باشد,غذايى را كه براى او آورده اند نجس است , اشكال ندارد.
دوم - آن كه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است , مثلاهمسر انسان
يا نوكر يا كلفت بگويد: ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است ,نجس مى باشد.
سـوم - آن كـه دو مـرد عـادل بگويند چيزى نجس است و نيز اگر يك نفر عادل هم بگويد
چيزى نجس است بنابر احتياط لازم بايد از آن چيز اجتناب كرد.
(مـساله 123) اگربواسطه ندانستن مساله , نجس بودن وپاك بودن چيزى را نداند
مثلانداند عرق جنب از حرام پاك است يا نه , بايد مساله را بپرسد ولى اگر با اين كه
مساله رامى داند چيزى را شك كند پاك است يا نه مثلا شك كند آن چيز خون است يا نه ,
يانداند كه خون پشه است يا خون انسان , پاك مى باشد و تحقيق لازم نيست .
(مـسـالـه 124) چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه نجس است و چيز پاك را اگر
شك كـند نجس شده يا نه , پاك است و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد
لازم نيست تفحص و تحقيق كند.
(مـسـالـه 125) اگر بداند يكى از دو ظرفى كه از هر دو استفاده مى كند نجس شده
ونداند كدام است بايد از هر دو اجتناب كند ولى اگر يكى از دو لباسى كه از هر
دواستفاده مى كند نجس شده و نداند كدام است مى تواند دو نماز بخواند با هر لباس يك
نماز چنانچه مى تواند از هر يك انتفاعات ديـگـر بـبـرد.
بلى اگردر يكى از آنها
نمازبخواند نمى تواند به آن اكتفا كند.
و اگر با هر دو لباس رطوبت ملاقات كند
محل ملاقات نجس مى شود چنانكه اگر با هردو يك نماز بخواند نمازاو باطل است .
راه نجس شدن چيز پاك (مـساله 126) اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از
آنها بطورى ترباشد كه ترى يكى به ديگرى برسد چيز پاك نجس مى شود و اگر ترى بقدرى كم
باشد كه به ديگرى نرسد, چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود.
(مساله 127) اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى ازآنها
تر بوده يا نه , آن چيز پاك نجس نمى شود.
(مساله 128) دو چيزى كه انسان نمى داند كدام پاك و كدام نجس است , اگر چيزپاكى با
رطوبت به يكى از آنها برسد نجس نمى شود.
(مـسـالـه 129) زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد هر قسمتى كه
نجاست به آن برسد نجس مى شود و جاهاى ديگر آن پاك است و همچنين است خيار وخربزه
ومانند اينها.
(مساله 130) هرگاه شيره وروغن ومانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن
رابردارند جاى آن خالى نمى ماند همينكه يك نقطه از آن نجس شد, تمام آن نجس مى شود.
ولى اگر طورى باشد كـه جـاى آن در مـوقـع بـرداشـتن خالى بماند, اگر چه بعدپر شود,
فقط جايى كه نجاست به آن رسـيده نجس مى باشد.
پس اگر فضله موش درآن بيفتد جايى
كه فضله افتاده نجس , و بقيه پاك است .
(مـسـالـه 131) اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيندوبعد روى
چيز پاكى كه آن هم تر است بنشيند چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده ,
چيز پاك نجس مى شود.
و اگر نداند پاك است .
(مـساله 132) اگر جايى از بدن كه عرق دارد نجس شود وعرق از آنجا بجاى ديگربرود, هر
جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود.
(مساله 133) اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد, اگر خون داشته باشد, جايى كه خون
دارد نجس وبـقـيه آن پاك است .
پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد, مقدارى را
كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده , نجس است و محلى را كه شك دارد جاى
نجس به آن رسيده يا نه پاك مى باشد.
(مـساله 134) اگر آفتابه اى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند درحالى كه
آب از آن بـيـرون مـى آيد آب داخل آفتابه نجس نمى شود ولى در حالى كه آب از آن
بيرون نمى آيد و آب نجس كه در زير آن جمع شده بواسطه سوراخ متصل به آب داخل آفتابه
باشد آب داخل آنهم نجس مى شود.
(مـسـالـه 135) اگـر چيزى داخل بدن شود وبه نجاست برسد, در صورتى كه بعد ازبيرون
آمدن آلـوده بـه نـجـاسـت نباشد پاك است , پس اگر سوزن و چاقو ومانند اينها دربدن
فرو رود وبعد از بيرون آمدن , به نجاست آلوده نباشد نجس نيست .
و همچنين است آب
دهان وبينى اگر در داخل به خون برسد وبعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.
احكام نجاسات
(مساله 136) نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود بايد فوراآن را
آب بكشند.
(مـسـالـه 137) اگـر جلد قرآن نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشدبايد آن
را آب بكشند.
(مـسـاله 138) گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون ومردار اگر چه آن عين نجس خشك
باشد, حرام است .
وبرداشتن قرآن از روى آن , واجب مى باشد.
(مساله 139) نوشتن قرآن با مركب نجس اگر چه يك حرف آن باشد حرام است .
واگر
نوشته شود بايد آن را آب بكشند, و اگر ممكن نشود بواسطه تراشيدن و مانند آن كارى
كنند كه از بين برود.
(مساله 140) دادن قرآن به كافر اگر هتك و توهين شمرده شود و يا در معرض هتك باشد
حرام و گرفتن قرآن از او واجب است .
(مـساله 141) اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است , مثل كاغذى كه اسم خدا
يا پيغمبر (ص ) يـا امام (ع ) بر آن نوشته شده , در مستراح بيفتد بيرون آوردن وآب
كشيدن آن اگرچه خرج داشـتـه بـاشد, واجب است و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد, بايد
به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است .
و نيز اگر تربت در مستراح
بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد, بايد تا وقتى كه يقين نكرده اندبكلى از بين
رفته به آن مستراح نروند.
(مـسـاله 142) خوردن و آشاميدن عين نجس مثل مردار و شراب و خورانيدن آن حتى به
اطفال , حرام است .
بلكه بايد طفل را از خوردن آن منع نمايند, و خوردن وآشاميدن
چيزى كه نجس شده و خورانيدن آن به اشخاص بالغ و همچنين خورانيدن متنجسى كه ضرر دارد
به اطفال , حرام است .
وبا عدم ضرر هم , احتياطمستحب ترك خورانيدن به اطفال است .
(مساله 143) فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مى شود آن را آب كشيد اگرنجس بودن آن
را بـه طـرف بـگويند اشكال ندارد.
ولى در غير خوراكيها كه شستن آنهامتعارف نيست
يا براى آنچه طهارت واقعى شرط آن نيست بكار برده مى شود, اگرنگويد اشكال ندارد.
(مساله 144) اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى خورد يا با لباس نجس نمازمى
خواند, لازم نيست به او بگويد.
(مـساله 145) اگر جايى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا
چيزديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند با رطوبت بجاى نجس رسيده است وجوب اعلام به
آنان معلوم نيست .
(مـساله 146) اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است , بايد به مهمانان
بگويد.
امـا اگـر يـكـى از مـهـمـانان بفهمد, لازم نيست به ديگران خبر دهد.
ولى
چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه ممكن است بواسطه نجس بودن آنان خوداو هم نجس
شود, يا بعد از غذا به آنان بگويد يا خودش به وظيفه شخصى خودعمل كند.
(مـسـاله 147) اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود, چنانچه صاحبش آن چيز رادر كارى
كه شرط آن پاكى وطهارت واقعى است استعمال مى كند مثل وضو و غسل ,احتياط واجب آن است
كه نجس شدن آن را به او بگويد.
و اگر در كارى كه شرط آن طهارت ظاهرى است
استعمال مى كند مثل لباس نمازگزار, گفتن به او واجب نيست اگر چه مطابق بااحتياط است
.
(مساله 148) اگر بچه اى كه تكليفش نزديك است , به پاك بودن يا نجس بودن چيزى كه در
دست خـودش مـى بـاشد خبر دهد, پذيرفته است به شرط حصول اطمينان و اگر به پاكى يانجس
بودن چيزى كه در دست او نيست خبر دهد, گفته اش پذيرفته نيست .
مطهرات (مساله 149) مطهرات (پاك كننده ها) يازده چيز است : اول - آب .
دوم - زمين .
سوم - آفتاب .
چهارم - استحاله .
پـنـجم -كم شدن دو سوم آب انگور بنابر قول به نجاست آن و گذشت كه با به جوش آمدن
نجس نمى شود.
ششم - انتقال .
هفتم - اسلام .
هشتم - تبعيت .
نهم - برطرف شدن عين نجاست .
دهم - استبرا حيوان نجاستخوار.
يازدهم -غايب شدن مسلمان , واحكام موارد فوق بطور تفصيل در مسائل آينده گفته خواهد
شد.
1 - آب (مساله 150) آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مى كند: اول -آن كه مطلق باشد,
پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيزنجس راپاك نمى كند.
دوم - آن كه پاك باشد.
سوم -آن كه وقتى چيز نجس را مى شويند, آب مضاف نشود وبو يا رنگ يا مزه نجاست هم
نگيرد.
چهارم -آن كه بعد از آب كشيدن چيز نجس عين نجاست در آن نباشد وپاك شدن چيز نجس با
آب قليل يعنى آب كمتر از كر شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعدا گفته مى شود.
(مساله 151) ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست و در كر و جارى يك مرتبه
كافى است , ولى ظرفى را كه سگ ليسيده يا از آن ظرف , آب يا چيز روان ديگرى خورده ,
بايد اول با خاك پاك , خـاكـمال كرد و بعد با آب قليل دو مرتبه و با كريا جارى نيز
احتياطا دو مرتبه شست .
و همچنين ظرفى را كه آب دهان سگ در آن ريخته بنابر
احتياط واجب بايد پيش از شستن , خاكمال كرد.
(مـسـاله 152) اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده تنگ باشد ونشود آن را خاكمال كرد,
چنانچه ممكن است بايد پارچه اى به چوبى بپيچند و به توسط آن , خاك را به آن ظرف
بمالند, و اگر ممكن نيست بايد خاك را در آن بريزند و به شدت حركت دهند تا به همه آن
ظرف برسد.
(مساله 153) ظرفى را كه خوك بليسد يا از آن چيز بخورد, با آب قليل بايد هفت مرتبه
شست و در كـر و جـارى نـيز احتياطا هفت مرتبه بشويند, و لازم نيست آن راخاكمال
كنند, اگر چه احتياط مستحب آن است كه خاكمال شود.
(مـساله 154) اگر ظرفى را كه به شراب نجس شده , با آب قليل مثل ساير ظرفها آب
بكشند, پاك مى شود ولى مستحب است كه آن را هفت مرتبه بشويند.
(مساله 155) كوزه اى كه از گل نجس ساخته شده ويا آب نجس در آن فرو رفته اگردر آب
كر يا جـارى بگذارند, به هر جاى آن كه آب برسد پاك مى شود و اگر بخواهندباطن آنهم
پاك شود بايد بقدرى در آب كر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرورود.
(مساله 156) ظرف نجس را با آب قليل دو جور مى شود آب كشيد: يـكـى آن كه سه مرتبه
پر كنند وخالى كنند, ديگر آن كه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند ودر هر دفعه آب را
طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد وبيرون بريزند.
(مـسـاله 157) اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل وخمره نجس شود, چنانچه سه مرتبه آن را از
آب پر كـنند وخالى كنند پاك مى شود.
و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در
آن بريزند, بطوريكه تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مى شود
بيرون آورند.
و احتياط واجب آن است كه در هر دفعه ظرفى را كه با آن آبهارا
بيرون مى آورند آب بكشند.
(مساله 158) اگر مس نجس و مانند آن را آب كنند و آب بكشند ظاهرش پاك مى شود.
(مـسـاله 159) تنورى كه به بول نجس شده است , اگر دو مرتبه از بالا آب در آن
بريزند, بطوريكه تمام اطراف آن را بگيرد پاك مى شود.
و در غير بول اگر بعد از
برطرف شدن نجاست يك مرتبه به دستورى كه گفته شد آب در آن بريزند كافى است .
و
بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند, بعد آن
گودال رابا خاك پاك پر كنند.
(مـسـاله 160) اگر چيز نجس را بعد از بر طرف كردن عين نجاست يك مرتبه در آب كر يا
جارى فـرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد, پاك مى شود و در فرش و لباس و
مانند اينها فشار لازم نيست .
(مساله 161) اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشندچنانچه يك
مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود, در صورتى كه بول درآن چيز نمانده باشد, يك
مرتبه ديگر كه آب روى آن بريزند پاك مى شود, ولى لباس وفرش و مانند اينها را بايد
بعد از هر دفعه فشار دهند تا غـساله آن بيرون آيد.
(و غساله آبى است كه معمولا
در وقت شستن و بعد از آن از چيزى كه شسته مى شود, خودبخود يا بوسيله فشار جدا مى
شود) (مـسـالـه 162) اگـر چـيـزى بـه بول پسر شير خوارى كه غذاخور نشده و شير خوك
وزن كافره نـخورده , نجس شود, چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى
نجس آن برسد پاك مـى شـود, ولـى احـتـياط مستحب آن است كه يك مرتبه ديگر هم آب روى
آن بريزند.
و در لباس وفرش ومانند اينها فشار لازم نيست .
(مـسـاله 163) اگر چيزى به غير بول نجس شود چنانچه بعد از بر طرف كردن نجاست يك
مرتبه آب روى آن بـريـزنـد و از آن جدا شود پاك مى گردد.
و نيز اگر دردفعه اولى
كه آب روى آن مى ريـزنـد تا بعد از بر طرف شدن نجاست آب ريختن راادامه دهند بطوريكه
پس از زوال نجاست هم آب روى آن بـيـايد پاك مى شود.
ولى در هر صورت لباس ومانند
آن را بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد.
(مـسـاله 164) اگرحصير نجس را كه بانخ بافته شده در آب كر يا جارى فرو برند, بعداز
بر طرف شـدن عـين نجاست پاك مى شود.
و اگر بخواهند آن را با آب قليل آب بكشند,
فشار دادن آن لازم نيست و رسيدن آب مطلق به باطن نخهاى آن كافى است .
(مـسـاله 165) اگر ظاهر گندم وبرنج وصابون ومانند اينها نجس شود, چنانچه آنها رادر
ظرفى ريـخـته و در آب كر يا جارى بگذارند وبقدرى بماند كه رطوبت آب پاك به باطن
آنها تا آنجايى كه رطـوبـت نـجس سرايت كرده برسد, بعيد نيست كه گفته شودهمين اندازه
در تطهير باطن آنها كافى است , بشرط آن كه رطوبت نجس باطن آنهاقبل از تطهير خشك شده
باشد.
(مساله 166) اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه , باطن آن پاك
است .
(مساله 167) اگر ظاهر برنج وگوشت يا چيزى مانند اينها به غير بول نجس شده باشد
چنانچه آن را در ظرف پاكى بگذارند وبعد از زوال عين نجس , يك مرتبه آب روى آن
بريزند وخالى كنند پاك مى شود.
و اگر به بول نجس شده بعد از زوال عين ,دو مرتبه
آب روى آن بريزند وخالى كنند, پاك مـى شـود وظـرف آنـهـم پاك مى گردد.
ولى اگر
بخواهند لباس يا چيزى را كه فشار لازم دارد درظـرفـى بـگـذارنـد وآب بكشند,بايد در
هر مرتبه كه آب روى آن مى ريزند, آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند, تاغساله اى كه
در آن جمع شده بيرون بريزد.
(مساله 168) لباس نجسى را كه به نيل ومانند آن رنگ شده اگر در آب كر يا جارى فرو
برند وآب پـيـش از آن كـه بواسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد, آن لباس پاك
مى شود, اگرچه موقع فشار دادن , آب مضاف يا رنگين از آن بيرون آيد.
(مـسـالـه 169) اگر لباسى را در كر يا جارى آب بكشند, وبعد مثلا لجن آب درآن
ببينند, چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى ازرسيدن آب كرده , آن لباس پاك است .
(مساله 170) اگر بعد از آب كشيدن لباس و مانند آن خرده گل يا اشنان در آن ديده شود
و بداند كـه آب مـطـلق زير آن گل يا اشنان رسيده , پاك است .
ولى اگر آب نجس به
باطن گل يا اشنان رسيده باشد, ظاهرگل واشنان پاك وباطن آنها نجس است .
(مـسـالـه 171) هر چيز نجس , تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمى شود.
ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد.
پس اگر خون را از لباس
برطرف كنند ولباس را آب بـكـشند ورنگ خون در آن بماند پاك ميباشد, اما چنانچه
بواسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذره هاى نجاست در آن چيز مانده نجس
است .
(مـسـالـه 172) اگـر نجاست بدن را در آب كر يا جارى برطرف كنند, بدن پاك مى شود.
و بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست .
(مساله 173) غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده , اگر آب در دهان بگردانند و به تمام
غذاى نجس برسد, پاك مى شود.
(مـساله 174) اگر موى سر وصورت را با آب قليل آب بكشند بنا بر احتياط واجب ,بايد
فشار دهند كه غساله آن جدا شود.
(مساله 175) اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند, اطراف آنجا كه متصل
به آن است و مـعمولا موقع آب كشيدن آنجا نجس مى شود, با پاك شدن جاى نجس پاك مى
شود.
و همچنين اسـت اگـر چـيـز پـاكـى را پهلوى چيز نجس بگذارند وروى هر دو آب
بريزند.
پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس , روى همه انگشتها آب بريزند و آب
نجس به همه آنها برسد, بعد از پاك شدن انگشت نجس ,تمام انگشتها پاك مى شود.
(مساله 176) گوشت ودنبه اى كه نجس شده , مثل چيزهاى ديگر, آب كشيده مى شود.
و
همچنين است اگر بدن يا لباس , چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى
نكند.
(مـسـالـه 177) اگـر ظرف يا بدن نجس باشد, و بعد بطورى چرب شود كه از رسيدن آب به
آنها جـلوگيرى كند, چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند, بايد چربى را برطرف كنند
تا آب به آنها برسد.
(مـسـالـه 178) چـيـز نجسى كه عين نجاست درآن نيست , اگر زير شيرى كه متصل به كر
است يكدفعه بشويند, پاك مى شود.
ونيز اگر عين نجاست در آن باشد چناچه عين نجاست
آن , زير شير يـا بـوسيله ديگر برطرف شود, وآبى كه از آن چيز مى ريزدبو يا رنگ يا
مزه نجاست نگرفته باشد, با آب شـير پاك مى گردد.
اما اگر آبى كه از آن مى ريزد,
بو يا رنگ يا مزه نجاست گرفته باشد, بايد بقدرى آب شير روى آن بريزندتا در آبى كه
از آن جدا مى شود بو يا رنگ يا مزه نجاست نباشد.
(مساله 179) اگر چيزى را آب بكشد ويقين كند پاك شده وبعد شك كند كه عين نجاست را
از آن بـرطـرف كرده يا نه .
چنانچه موقع آب كشيدن , متوجه برطرف كردن عين نجاست
بوده , آن چيز پاك است .
و اگر متوجه برطرف كردن عين نجاست نبوده , بايد دوباره
آن را آب بكشد.
(مـساله 180) زمينى كه آب در آن فرو نمى رود و از محل نجس هم به محل ديگرجارى نمى
شود, اگـر نـجس شود با آب قليل پاك نمى گردد مگر آن كه غساله آن را باپارچه يا ظرف
بگيرند, ولى زمـينى كه روى آن شن يا ريگ باشد چون آبى كه روى آن مى ريزند از آن
جداشده ودر شن وريگ فرومى رود با آب قليل پاك مى شود.
(مـسـاله 181) زمين سنگ فرش وآجر فرش وزمين سختى كه آب در آن فرونمى رود, اگر نجس
شود با آب قليل پاك ميگردد, ولى بايد بقدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود.
وچنانچه آبى كه روى آن ريـخته اند از سوراخى بيرون رودهمه زمين پاك مى شود.
و
اگر بيرون نرود جايى هم كه آبها جمع مى شود پاك است ,مگر آن كه غساله بول باشد كه
نجس مى شود.
و براى پاك شدن محل غساله كافى است كه غساله آن را در هر مرتبه
بوسيله ظرف يا پارچه بگيرند.
(مساله 182) اگر ظاهر نمك سنگ ومانند آن نجس شود, با آب كمتر از كر هم پاك مى شود.
(مساله 183) اگر شكر آبشده نجس را قند كنند و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمى
شود.
2 - زمين (مـسـالـه 184) زمين با سه شرط كف پا وته كفش نجس را, از نجاستى كه
بواسطه راه رفتن روى زمـيـن نـجس حاصل شده , پاك ميكند و در نجاستى كه از خارج به
پا يا ته كفش رسيده , احتياط لازم آن است كه در تطهير آن به راه رفتن روى زمين
اكتفانكنند: اول - آن كه پاك باشد.
دوم - آن كه خشك باشد.
سـوم - آن كه اگر عين نجس مثل خون وبول , يا متنجس - مثل گلى كه نجس شده -در كف پا
وته كفش باشد, بواسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين برطرف شود .
و نيززمين
بايد خاك يا سنگ و مانند اينها باشد و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه كف پا و
ته كفش نجس پاك نمى شود.
و بنابر احتياط با راه رفتن بر زمينى كه مفروش به آجر
يا چوب يا گچ يا قير باشد نيز پاك نمى شود.
(مـسـالـه 185) پـاك شـدن كف پا و ته كفش نجس , بواسطه راه رفتن روى زمين اسفالت و
روى زمينى كه با چوب فرش شده , محل اشكال است .
(مساله 186) براى پاك شدن كف پا وته كفش بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه بروند,
اگر چه به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين , نجاست برطرف شود.
(مساله 187) لازم نيست كف پا وته كفش نجس , تر باشد بلكه اگر خشك هم باشدبا راه
رفتن پاك مى شود.
(مساله 188) بعد از آن كه كف پا يا ته كفش نجس براه رفتن پاك شد, مقدارى ازاطراف
آن هم كه معمولا به گل آلوده مى شود پاك مى گردد.
(مـساله 189) كسى كه با دست و زانو راه ميرود اگر كف دست يا زانوى او نجس شود, با
راه رفتن پاك مى گردد.
و همچنين است ته عصا وته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان .
(مـساله 190) اگر بعد از راه رفتن , بو يا رنگ يا ذره هاى كوچكى از نجاست كه ديده
نمى شود, در كف پا يا ته كفش بماند اشكال ندارد.
اگر چه احتياط مستحب آن است
بقدرى راه روند كه آنها هم برطرف شوند.
(مساله 191) داخل كفش ومقدارى از كف پا كه به زمين نمى رسد, بواسطه راه رفتن پاك
نمى شود وپاك شدن كف جوراب بواسطه راه رفتن محل اشكال است .
3 - آفتاب (مـسـاله 192) آفتاب , زمين وساختمان و چيزهايى كه مانند درب وپنجره
درساختمان بكار برده شده , و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيده اند, با پنج شرطپاك
ميكند: اول - آن كـه چيز نجس بطورى تر باشد, كه اگر چيز ديگرى به آن برسد تر شود,
پس اگر خشك باشد بايد بوسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم - آن كه اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از تابيدن آفتاب , آن را برطرف
كنند.
سـوم - آن كـه چيزى از تابيدن آفتاب جلو گيرى نكند, پس اگر آفتاب از پشت پرده
ياابر ومانند ايـنها بتابد وچيز نجس را خشك كند, آن چيز پاك نمى شود.
ولى اگر
ابربقدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلو گيرى نكند, اشكال ندارد.
چـهـارم - آن كه آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند.
پس اگر مثلا چيز نجس
بواسطه باد و آفـتاب خشك شود, پاك نمى گردد.
ولى اگر باد بقدرى كم باشد كه
نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده , اشكال ندارد.
پـنـجـم - آن كـه آفتاب مقدارى از بنا يا ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته , يك
مرتبه خشك كند.
پس اگر يك مرتبه بر زمين يا ساختمان نجس بتابد وروى آن راخشك
كند و دفعه ديگر زير آن راخشك نمايد, فقط روى آن پاك ميشود وزير آن نجس ميماند.
(مساله 193) پاك شدن حصير نجس بواسطه آفتاب محل اشكال است .
ولى درخت و شاخه و
برگ و ميوه آن و گياه ها در حال اتصال به زمين بواسطه آفتاب پاك ميشوند.
(مساله 194) اگر آفتاب به زمين نجس بتابد, بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن
آفتاب تر بـوده يـا نه , يا ترى آن بواسطه آفتاب خشك شده يا نه , آن زمين نجس است .
و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست ازآن برطرف شده يا نه , يا
شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه .
(مـسـالـه 195) اگـر آفـتـاب به يك طرف ديوار نجس بتابد, طرفى كه آفتاب به آن
نتابيده پاك نمى شود.
4 - استحاله (مساله 196) اگر جنس چيز نجس بطورى عوض شود كه بصورت چيز پاكى
درآيدپاك مى شود, و مـى گويند استحاله شده است .
مثل آن كه چوب نجس
بسوزدوخاكستر گردد, يا سگ در نمكزار فـرو رود و نـمك شود.
ولى اگر جنس آن عوض
نشود مثل آن كه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند پاك نمى شود.
(مـسـاله 197) كوزه گلى ومانند آن كه از گل نجس ساخته شده و همچنين ذغال چوب نجس ,
نجس است .
(مساله 198) چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه , نجس است .
(مـسـالـه 199) اگـر شـراب بـخـودى خود يا بواسطه آن كه چيزى - مثل سركه و نمك -
در آن ريخته اند سركه شود, پاك مى گردد.
(مساله 200) شرابى كه از انگور نجس و مانند آن درست كنند, يا نجاست ديگرى به آن
برسد, بنابر احتياط به سركه شدن پاك نمى شود.
(مساله 201) سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است .
(مساله 202) اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد وسركه بريزند ضررندارد.
و اين بنا بر آن است كه قائل به نجاست آن بوسيله جوش آمدن باشيم ,وگذشت كه اقوى
طهارت است .
5 - كم شدن دو سم آب انگور (مـسـالـه 203) آب انـگـورى كـه با آتش جوش آمده اگر
آنقدر بجوشد كه ثلثان شود -يعنى : دو قـسـمت آن كم شود ويك قسمت آن بماند - پاك مى
شود.
ولى اگر بخودى خود جوش بيايد يا به آتش جوش بيايد و به غير آتش ثلثان شود
فقط به سركه شدن پاك مى شود.
و اين حكم بنا بر قول به نجاست عصير است به جوش
آمدن وگذشت كه اقوى طهارت است .
(مـسـالـه 204) اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود, چنانچه باقيمانده آن
جوش بيايد نجس نيست ولى خوردن آن حرام است .
(مـسـالـه 205) خوردن آب انگورى كه معلوم نيست جوش آمده يا نه حلال است ولى اگر با
آتش جـوش بـيايد تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن با آتش كم شده ,حلال نمى شود و
اگر بخودى خود جوش آيد تا سركه نشود حلال نمى شود .
(مـسـالـه 206) اگـر مثلا در يك خوشه غوره يكدانه يا دو دانه انگور باشد چنانچه به
آبى كه از آن خـوشـه گـرفـتـه مـى شـود, آب غـوره بگويند واثرى از شيرينى انگور
درآن نباشد وبجوشد پاك , وخوردن آن حلال است .
(مـساله 207) اگر يكدانه انگور در چيزى كه به آتش مى جوشد بيفتد و بجوشد و درآن
مستهلك شود, خوردن آن حلال است .
(مساله 208) اگر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند, بايد كفگيرى را كه در ديگ جوش
آمده زده انـد در ديـگـى كـه جوش نيامده نزنند و اگر همه جوش آمده باشد بايدكفگير
ديگى را كه ثلثان نـشـده , در ديگى كه ثلثان شده نزنند و اين حكم بنابر قول به
نجاست عصير است به جوش آمدن , ولى گذشت كه نجس نمى شود .
(مساله 209) چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور, اگر جوش بيايد خوردن آن حلال
است .
6 - انتقال (مـساله 210) اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد -
يعنى :حيوانى كه وقتى رگ آن را بـبرند خون از آن جستن مى كند - به بدن حيوانى كه
خون جهنده ندارد برود وخون آن حـيـوان حـساب شود, پاك مى گردد, و اينرا انتقال
گويند.
پس خونى كه زالو از انسان مى مكد - چون خون زالو به آن گفته نمى شود ومى
گويند خون انسان است - نجس مى باشد.
(مساله 211) اگر كسى پشه اى را كه به بدنش نشسته بكشد ونداند خونى كه از پشه بيرون
آمده از او مـكـيـده يا از خود پشه مى باشد, پاك است .
و همچنين است اگربداند
از او مكيده ولى جز بدن پشه حساب شود, اما اگر فاصله بين مكيدن خون وكشتن پشه بقدرى
كم باشد - كه بگويند خون انسان است - آن خون نجس مى باشد.
و اگر بداند كه آن
خون را از انسان مكيده وشك كند كه جز بدن پشه شده يانه , احتياط اجتناب از آن است .
7 - اسلام (مـسـالـه 212) اگـر كـافر شهادتين بگويد - يعنى بگويد: (اشهد ان لا اله
الا اللّه واشهدان محمدا رسـول اللّه ) مـسلمان مى شود.
و بعد از مسلمان شدن ,
بدن و آب دهان وبينى و عرق او پاك است .
ولـى اگـر مـوقـع مـسلمان شدن , عين نجاست به بدن اوبوده , بايد بر طرف كند وجاى
آن را آب بكشد.
بلكه اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد, احتياط
واجب آن است كه جاى آن را آب بكشد .
(مـسـالـه 213) اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسيده باشد و آن
لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است , بلكه اگر در بدن او هم باشد,
بنابر احتياط لازم بايد از آن اجتناب كند.
(مـساله 214) اگر كافر شهادتين بگويد, وانسان نداند قلبا مسلمان شده يا نه ,پاك
است , بلكه اگر بداند هم كه اعتقاد ندارد تا اظهاركفر نكرده بنابراقوى پاك است .
8 - تبعيت (مساله 215) تبعيت آن است كه چيز نجسى بواسطه پاك شدن چيز نجس ديگرپاك
شود.
(مـسـالـه 216) اگـر شراب سركه شود, ظرف آن هم تا جايى كه شراب موقع جوش آمدن به
آنجا رسيده پاك مى شود.
وپارچه وچيزى هم كه معمولا روى آن مى گذارنداگر به آن
رطوبت نجس شود, پاك مى گردد.
ولى اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود, احتياط
واجب آن است كه بعد از سركه شدن شراب , از آن اجتناب كنند.
(مـسـاله 217) ظرفى كه آب انگور در آن جوش مى آيد وچيزهايى كه مانند كفگيربراى
پختن آب انـگور, بكار مى رود - بنابر قول به نجاست آب انگور جوشان - بعداز كم شدن
دو قسمت آب انگور پاك مى شود.
ولى گذشت كه آب انگور به جوشيدن نجس نمى شود.
(مـساله 218) تخته يا سنگى كه روى آن , ميت را غسل مى دهند و پارچه اى كه با آن
عورت ميت را مى پوشانند ودست كسى كه او را غسل مى دهد, بعد از تمام شدن غسل , پاك
مى شود.
(مساله 219) كسى كه چيزى را با دست خود آب مى كشد بعد از پاك شدن آن چيزدست او هم
پاك مى شود.
(مساله 220) اگر لباس ومانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول
فشاردهند تا آبى كه روى آن ريخته اند جدا شود, آبى كه در آن مى ماند پاك است .
(مـساله 221) ظرف نجس را كه با آب قليل آب مى كشند, بعد از جدا شدن آبى كه براى
پاك شدن روى آن ريخته اند, آب كمى كه در آن مى ماند پاك است .
9 - برطرف شدن عين نجاست (مـسـالـه 222) اگـر بـدن حيوان به عين نجس مثل خون , يا
متنجس مثل آب نجس آلوده شود, چـنـانـچه آنها بر طرف شود, بدن آن حيوان پاك مى شود.
و همچنين است باطن بدن انسان مثل داخـل دهـان وبـينى .
مثلا اگر خونى از لاى
دندان بيرون آيد ودر دهان از بين برود, آب كشيدن داخـل دهـان لازم نـيست .
ولى
اگر دندان عاريه در دهان نجس شود بنا بر احتياط بايد آن را آب بكشند.
(مساله 223) اگر غذا لاى دندان مانده باشد وداخل دهان خون بيايد چنانچه انسان
نداند كه خون به غذا رسيده آن غذا پاك است .
واگر خون به آن برسدبنابراحتياط
نجس مى شود.
(مـسـاله 224) مقدارى از لبها وپلك چشم كه موقع بستن , روى هم مى آيد ونيزجايى را
كه انسان نمى داند از ظاهر بدن است يا باطن آن , اگر نجس شود بنابراحتياط واجب بايد
آب بكشد.
(مـسـاله 225) اگر گرد وخاك نجس به لباس وفرش ومانند اينها بنشيند, چنانچه طورى
آنها را تكان دهند كه گرد وخاك نجس از آنها بريزد, پاك مى شود.
10 - استبرا حيوان نجاستخوار (مـسـالـه 226) بـول وغـائط حيوانى كه به خوردن نجاست
انسان عادت كرده , نجس است .
واگر بـخـواهند پاك شود, بايد آن را استبرا كنند -
يعنى : تا مدتى كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نـگويند, ونگذارند نجاست
بخورد وخوراك پاك به آن بدهند - وبنا بر احتياط مستحب بايد شتر نـجـاستخوار را چهل
روز وگاو را سى روزوگوسفند را ده روز ومرغابى را هفت يا پنج روز ومرغ خـانگى را سه
روز, از خوردن نجاست جلو گيرى كنند وغذاى پاك به آنها بدهند واگر بعد از اين مـدت
بـاز هـم نـجـاسـتـخـوار بـه آنـهـا گفته شود واجب است تا مدتى كه بعد ازآن مدت
ديگر نجاست خوار به آنها نگويند آنها را از خوردن نجاست جلو گيرى نمايند.
11 - غايب شدن مسلمان (مـسـاله 227) اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند
ظرف و فرش دراختيار او است نجس شود وآن مسلمان غايب گردد با شش شرط پاك است : اول -
آن كه آن مسلمان چيزى كه بدن يا لباسش را نجس كرده , نجس بداند پس اگرمثلا لباسش به
عرق جنب از حرام آلوده شود وآن را نجس نداند, بعد از غايب شدن او نمى شود آن لباس
را پاك دانست .
دوم - آن كه بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است .
سـوم - آن كه انسان ببيند آن چيز را در كاريكه شرط آن پاكى است استعمال مى كندمثلا
ببيند با آن لباس نماز مى خواند.
چهارم - آن كه آن مسلمان بداند شرط كارى كه با آن چيز انجام مى دهد پاكى است ,پس
اگر مثلا نـداند كه بايد لباس نماز گزار پاك باشد, وبا لباسى كه نجس شده
نمازبخواند, نمى شود آن لباس را پاك دانست .
پـنـجم - آن كه انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است پس
اگر يـقـيـن داشته باشد كه آب نكشيده , نبايد آن چيز را پاك بداند.
و نيز
اگرنجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد, پاك دانستن آن چيز محل اشكال است .
ششم - آن كه بنابر احتياط واجب آن مسلمان بالغ باشد.
(مـسـالـه 228) اگر خود انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است , يادو
عادل به پاك شدن آن خبر دهند, آن چيز پاك است .
و همچنين اگر كسى كه چيزنجس در
اختيار او است بگويد آن چيز پاك شده , يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد اگر چه
معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه , پاك است .
(مساله 229) كسى كه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد, اگر بگويد آب كشيدم
وانسان به گفته او اطمينان پيدا كند, آن لباس پاك است .
(مـسـالـه 230) اگـر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى كندمى
تواند بگمان اكتفا نمايد.
احكام ظرفها
(مـساله 231) ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده است , خوردن
وآشاميدن از آن حـرام اسـت ونـبـايد آن ظرف را در وضو و غسل وكارهايى كه بايد باچيز
پاك انجام داد, استعمال كـنـنـد.
بـلـكـه احتياط واجب آن است كه چرم سگ وخوك و
مردار را, اگر چه ظرف هم نباشد استعمال نكنند.
(مساله 232) خوردن وآشاميدن از ظرف طلا و نقره حرام است و استعمال آنهامطلقا بنابر
احتياط واجـب , وحـرمـت نـگاهداشتن آنها به قصد ذخيره مالى نه به عنوان ظرف , معلوم
نيست اگر چه احوط است .
(مساله 233) ساختن ظرف طلا و نقره به قصد خوردن و آشاميدن از آن و سايراستعمالات
محرمه و اجرت ساختن آن حرام است .
(مساله 234) خريد وفروش ظرف طلا ونقره به قصد خوردن و آشاميدن و سايراستعمالات
محرمه وپول وعوضى هم كه فروشنده مى گيرد حرام است .
(مـساله 235) گيره استكان كه از طلا يا نقره مى سازند اگر بعد از برداشتن استكان
,ظرف به آن گـفـتـه شود, استعمال آن - چه به تنهايى وچه با استكان - حرام است .
واگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعى ندارد.
(مساله 236) استعمال ظرفى كه روى آن را آب طلا يا آب نقره داده اند اشكال ندارد.
(مساله 237) اگر فلزى را با طلا يا نقره مخلوط كنند وظرف بسازند.
چنانچه
مقدارآن فلز بقدرى زياد باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند, استعمال آن مانع
ندارد.
(مـساله 238) اگر انسان غذايى را كه در ظرف طلا يا نقره است به قصد اين كه چون غذا
خوردن در ظـرف طـلا ونقره حرام مى باشد, در ظرف ديگر بريزند اشكال ندارد,واگر به
اين قصد نباشد, ريـخـتـن غـذا از ظرف طلا يا نقره در ظرف ديگر حرام است .
ولى در
هر دو صورت خوردن غذا از ظرف دوم مانعى ندارد.
(مساله 239) استعمال باد گير قليان وغلاف شمشير وكارد و قاب قرآن , اگر از طلايا
نقره باشد, اشكال ندارد.
ولى احتياط آن است كه عطردان و سرمه دان طلا و نقره را
استعمال نكنند.
(مساله 240) استعمال ظرف طلا يا نقره درحال ناچارى اشكال ندارد مگر براى وضو وغسل
, كه در حال نا چارى هم نمى شود از ظرف طلا ونقره استفاده كرد.