توضيح المسائل مطابق با فتاواى حضرت آيه اللّه العظمى آقاى
حاج شيخ لطف اللّه صافى گلپايگانى بسم اللّه الرحمن الرحيم الـحـمـد للّه رب
العالمين , والصلوه والسلام على خير خلقه واشرف بريته محمد وآله الطاهرين , لا سيما
بقيه اللّه فى الارضين , ولعنه اللّه على اعدائهم اجمعين الى قيام يوم الدين .
احكام تقليد
(مـسـاله 1) عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد, و نمى تواند
دراصول دين تقليد نمايد, يعنى بدون دليل گفته كسى را قبول كند, ولى اگر از گفته
غيربه عقايد دينى يقين پيدا كند در حكم به مسلمان بودن او كافى است , و در احكام
دين بايد يا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دلـيـل بـدسـت آورد, يا از
مجتهدتقليد كند, يعنى بدستور او رفتار نمايد, يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود
عمل نمايد, كه يقين كند, تكليف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده اى از
مـجتهدين عملى را حرام ميدانند, وعده ديگر مى گويند حرام نيست , آن عمل را انجام
ندهد,و اگـر عـمـلـى را بـعـضى واجب و بعضى مستحب ميدانند, آن را بجا آورد پس كسانى
كه مجتهد نيستند و نمى توانند به احتياط عمل كنند, واجب است از مجتهد تقليدنمايند.
(مـسـالـه 2) تقليد در احكام ياد گرفتن فتواى مجتهد است با التزام به عمل به آن ,
و ازمجتهدى بـايـد تـقـليد كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال
زاده وزنده و عادل باشد, و عادل كسى است كه با ملكه عدالت كارهايى را كه بر او واجب
است بجا آورد و كارهايى را كه حرام اسـت تـرك كـنـد, و مـلـكه عدالت عبارت است
ازحالتى كه وادار كند انسان را به اطاعت و ترك مـعـصيت , و نشانه آن اين است كه
اگراز اهل محل يا همسايگان او يا كسانيكه با او معاشرت دارند حـال او را
بپرسند,خوبى او را تصديق نمايند, و مجتهدى كه انسان از او تقليد ميكند - در صورت
عـلـم بـه مخالفت فتواى او با فتواى غير - بنابر احتياط واجب بايد غير, اعلم از او
نباشدمگر آن كه فتواى غير اعلم موافق با احتياط باشد يا فتواى اعلم شاذ و نادر باشد
كه در اين صورت بايد به قولى كـه احوط است عمل نمايد, و اعلم يعنى كسى كه درفهميدن
حكم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد.
(مساله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول - آن كه خود انسان يقين
كند, مثل آن كه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد واعلم را بشناسد.
دوم - آن كه دو نفر عالم عادل , كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند,مجتهد
بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند بشرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگربا گفته آنان
مخالفت ننمايند.
سـوم - آن كـه عـده اى از اهـل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند, و
ازگفته آنان اطمينان پيدا مى شود, مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند .
(مـسـالـه 4) اگـر شـناختن اعلم مشكل باشد مى تواند از كسى تقليد كند كه يقين به
اعلم بودن ديـگران از او نداشته باشد يا مخالفت فتواى او با فتواى اعلم معلوم نباشد
واگر چند نفر درنظر او اعلم از ديگران وبا يكديگر مساوى باشند, بايد از يكى از آنان
تقليد كند.
ولى چنانچه يكى پرهيزكارتر باشد بهتر آن است كه از او تقليد كند.
(مساله 5) بدست آوردن فتوى يعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول - شنيدن از خود
مجتهد.
دوم - شنيدن از دو نفر عادل .
سوم - شنيدن از كسى كه انسان به گفته او اطمينان دارد.
چهارم - ديدن در رساله مجتهد, در صورتى كه انسان بدرستى آن رساله اطمينان داشته
باشد.
(مساله 6) تا انسان يقين نكند كه فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در
رساله نوشته شده عمل نمايد, و اگر احتمال دهد كه فتواى او عوض شده جستجو لازم نيست
.
(مـسـالـه 7) اگر مجتهد اعلم در مساله اى فتوى دهد, كسى كه از او تقليد مى
كند,بنابر احتياط نمى تواند در آن مساله به فتواى مجتهد ديگر عمل كند ولى اگر فتوى
ندهد و بفرمايد احتياط آن اسـت كـه فـلانطور عمل شود, مثلا بفرمايد احتياط آن است
كه در ركعت سوم و چهارم نماز, سه مرتبه تسبيحات اربعه يعنى (سبحان اللّه والحمد
للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر) بگويند, مقلد بايد يا به ايـن احتياط, كه
احتياطواجبش مى گويند عمل كند وسه مرتبه بگويد, يا به فتواى مجتهدى كه عـلـم او
ازمـجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر است عمل نمايد, پس اگر او يك مرتبه
گـفتن را كافى بداند, مى تواند يك مرتبه بگويد.
و همچنين است اگر مجتهداعلم
بفرمايد مساله محل تامل يا محل اشكال است .
(مـسـالـه 8) اگر مجتهد اعلم بعد از بيان فتوى در مساله اى احتياط كند مثلا
بفرمايديك مرتبه تـسبيحات خواندن در ركعت سوم و چهارم كفايت مى كند اگرچه احتياطاين
است كه سه مرتبه بخوانند, مقلد مى تواند به خواندن يك مرتبه اكتفا كند ومى تواند
رعايت احتياط نموده , سه مرتبه بخواند و اين احتياط را احتياط مستحب گويند.
(مـساله 9) اگر مجتهدى كه انسان ازاو تقليد مى كند, از دنيا برود بايد از مجتهد
زنده تقليد كند, ولى كسى كه در مساله اى به فتواى مجتهدى عمل كرده يا آن را ياد
گرفته وملتزم به عمل به آن شـده بـاشـد, اگـر بعد از مردن آن مجتهد در آن مساله به
فتواى مجتهد زنده رفتار نكرده باشد, مـى تـوانـد در آن مساله به فتواى مجتهدى كه از
دنيارفته باقى باشد, بلكه جواز بقا بر تقليد او در ساير مسائل نيز بعيد نيست .
ولى اگرمجتهد ميتى كه از او تقليد مى كرده اعلم از حى باشد بقا بر تـقليد او بنابر
احتياطواجب است چنانكه اگر مجتهد حى از ميت اعلم باشد عدول به حى واجب است .
(مـسـالـه 10) اگر در مساله اى به فتواى مجتهدى عمل كند, و بعد از مردن او درهمان
مساله به فـتـواى مـجتهد زنده رفتار نمايد, دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى
مجتهدى كه از دنيا رفته است انجام دهد.
ولى اگر مجتهد زنده در مساله اى فتوى
ندهد, واحتياط نمايد ومقلد مدتى به آن احـتـيـاط عـمـل كـنـد, دوبـاره مـى تـوانـد
به فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته عمل نمايد, مثلا اگرمجتهدى گفتن يك مرتبه (سبحان
اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اكبر) را در ركعت سوم و چـهـارم نـمـاز
كـافى بداند, ومقلد مدتى به اين دستور عمل نمايد و يك مرتبه بگويد, چنانچه آن
مـجـتـهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به اين احتياط
عمل كند وسه مرتبه بگويد دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته برگردد و
يك مرتبه بگويد.
(مساله 11) مسائلى را كه انسان غالبا به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد.
(مـسـالـه 12) اگـر بـراى انـسـان مساله اى پيش آيد كه فتواى اعلم را نداند اگر
مخالفت فتواى غيراعلم با اعلم معلوم نباشد يافتواى غيراعلم موافق با احتياط باشد مى
تواندبه غيراعلم رجوع كند ومى تواند ازروى احتياط وظيفه خودرا انجام دهد.
(مـسـاله 13) اگر كسى فتواى مجتهدى را به ديگرى بگويد چنانچه فتواى آن مجتهدعوض
شود لازم نيست به او خبر دهد كه فتوى عوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد
اشتباه كرده , در صورتى كه ممكن باشد بايد اشتباه را برطرف كند .
(مـسـالـه 14) اگـر مكلف مدتى بدون تقليد عمل كند در صورتى صحيح است كه مطابق با
واقع انجام شده باشد, واگر عبادى بوده به قصد قربت آن را بجا آورده باشد, و راه
بدست آوردن مطابق شـدن آن بـا واقـع ايـن است كه يا بعد علم پيدا كندكه مطابق با
واقع بوده يا آن كه مطابق فتواى مجتهدى كه فعلا وظيفه اش تقليد ازاوست واقع شده
باشد.
احكام طهارت
آب مطلق و مضاف (مـسـالـه 15) آب يا مطلق است يا مضاف : آب مضاف آبى است كه
آن را از چيزى بگيرند: مثل آب هندوانه و گلاب , يا با چيزى مخلوط باشد, مثل آبى كه
بقدرى باگل و مانند آن مخلوط شود, كه ديگر به آن آب نگويند و غير اينها آب مطلق است
, وآن بر پنج قسم است : اول - آب كر.
دوم - آب قليل .
سوم - آب جارى .
چهارم - آب باران .
پنجم - آب چاه .
1 - آب كر (مساله 16) آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه طول و عرض و عمق آن
هريك سه وجب باشد بريزند, آن ظرف را پر كند.
و احتياط آن است كه هر بعد آن سه
وجب و نيم باشد, و وزن آن از صد و بيست و هشت من تبريز بيست مثقال كمتراست .
(مـسـاله 17) اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانندلباس نجس
به آب كـر بـرسد, چنانچه آن آب , بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد,نجس مى شود و اگر
تغيير نكند نجس نمى شود.
(مساله 18) اگر بوى آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند, نجس نمى شود .
(مساله 19) اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا
مزه قسمتى از آن را تغيير دهد, چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشدتمام
آب نجس مى شود و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد, فقط مقداريكه بو يا رنگ يامزه آن
تغيير كرده نجس است .
(مساله 20) آب فواره اگر متصل به كر باشد, آب نجس را پاك مى كند.
ولى اگر قطره
قطره روى آب نـجـس بريزد, آن را پاك نمى كند, مگر آن كه چيزى روى فواره بگيرند,تا
آب آن قبل از قطره قـطره شدن , به آب نجس متصل شود و بنا بر احتياط واجب بايد آب
فواره با آن آب نجس مخلوط گردد.
(مـساله 21) اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند, آبى كه از آن چيز
مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد و عين نجاست هم
در آن نباشد پاك است .
(مـسـالـه 22) اگـر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد, چنانچه
نجاست به آن برسد نجس مى شود, و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .
(مساله 23) آبى كه به اندازه كر بوده , اگر انسان شك كنداز كر كمتر شده يا نه ,
مثل آب كر است , يـعنى نجاست را پاك مى كند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى
شود.
و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد بمقدار كر شده يا نه حكم آب كر
را ندارد.
(مساله 24) كر بودن آب به دو راه ثابت مى شود: اول - آن كه خود انسان يقين يا
اطمينان پيدا كند.
دوم - آن كه دو مرد عادل خبر دهند.
2 - آب قليل (مساله 25)آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.
(مساله 26)اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد, يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود.
ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد, مقدارى كه به آن چيز مى رسدنجس و هر چه
بالاتر از آن است پاك مى باشد.
(مـسـالـه 27) آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از
آن جـدا گـردد نجس است , و آب قليلى كه بعد از بر طرف شدن عين نجاست براى آب كشيدن
روى آن مـى ريـزنـد واز آن جـدا مـى شـود وبـعـداز آن محل پاك مى شودپاك است ,وآبى
كه باآن مخرج بول وغائط رامى شويند باپنج شرطپاك است : اول : آن كه بو يا رنگ يا
مزه نجاست نگرفته باشد.
دوم : نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.
سوم : نجاست ديگرى مثل خون با بول يا غائط بيرون نيامده باشد.
چهارم : ذره هاى غائط در آب پيدا نباشد.
پنجم : بيشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
3 - آب جارى (مساله 28) آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد
مانند آب چشمه و قنات .
(مـساله 29) آب جارى اگر چه كمتر از كر باشد, چنانچه نجاست به آن برسد, تاوقتى بو
يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
(مساله 30) اگر نجاستى به آب جارى برسد, مقدارى از آن كه بو يا رنگ يا مزه اش
بواسطه نجاست تـغـيير كرده نجس است .
و طرفى كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر
از كر باشد پاك است .
و آبـهـاى ديـگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبى
كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد, پاك و گر نه نجس است .
(مـسـاله 31) آب چشمه اى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگراز آن بردارند بازمى
جوشد, حـكـم آب جـارى دارد.
يـعـنى : اگر نجاست به آن برسد, تا وقتى كه بو
يارنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده , پاك است .
(مساله 32) آبى كه كنار نهر, ايستاده و متصل به آب جارى است , حكم آب جارى را
دارد.
(مـسـاله 33) چشمه اى كه مثلا در زمستان مى جوشد و در تابستان از جوشش مى افتد فقط
وقتى كه مى جوشد حكم آب جارى را دارد.
(مساله 34) آب حوض حمام اگر چه كمتر از كر باشد, چنانچه به خزينه اى كه آب آن به
اندازه كر است متصل باشد, مثل آب جارى است .
(مساله 35) آب لوله هاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مى ريزد اگر متصل به كر
باشد مثل آب جارى است .
(مـسـالـه 36) آبى كه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمى جوشد, چنانچه كمتر ازكر
باشد و نجاست به آن برسد نجس مى شود اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد,چنانچه
نجاست به پايين آن بـرسد بالاى آن نجس نمى شود.
و اگر با فشار از پايين به بالا
هم باشد مثل فواره اگر به بالاى آن چيز نجسى برسد پايين آن نجس نمى شود.
4 - آب باران (مساله 37) اگر به چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران
ببارد,جايى كه باران بـه آن بـرسـد پـاك مـى شود.
و در فرش و لباس و مانند
اينها فشار لازم نيست .
ولى باريدن دو سه قـطره فايده ندارد, بلكه بايد طورى
باشد كه بگويند باران مى بارد و در زمين سخت جريان دارد و اگـر ظـرف به ولوغ سگ نجس
شده باشداقوى اين است كه اول خاكمال شود و سپس يك مرتبه در زيـر بـاران بـگذارند
پاك مى شود اگرچه احتياط لازم اين است كه دو مرتبه با آب باران شسته شود.
(مساله 38) اگر باران به عين نجس ببارد و بجاى ديگر ترشح كند, چنانچه عين نجاست
همراه آن نباشد, وبو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است .
پس اگرباران بر
خون ببارد و ترشح كند, چنانچه ذره هاى خون در آن باشد, يا آن كه بو يارنگ يا مزه
خون گرفته باشد نجس مى باشد.
(مـسـالـه 39) اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد, تا وقتى باران به
بام مى بارد, آبـى كـه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى ريزد پاك است وبعد
از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مى ريزد, به چيز نجس رسيده است ,نجس مى
باشد.
(مـساله 40) زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مى شود.
و اگر باران بر زمين
جارى شود و در حال باريدن بجاى نجسى كه زير سقف است برسد, آن را نيز پاك مى كند.
(مـساله 41) خاك نجسى كه بواسطه باران گل شود و علم برسيدن باران به وصف اطلاق به
تمام اجزاى آن حاصل شود پاك است ولى حصول علم به آن مشكل است .
(مـسـالـه 42) هر گاه آب باران در جايى جمع شود, اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه
موقعى كه باران مى آيد, چيز نجسى را در آن بشويند و آب , بو يا رنگ يا مزه نجاست
نگيرد, آن چيز نجس پاك مى شود.
(مـسـاله 43) اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و در حال باريدن به
زمين نجس برسد, فرش نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.
(مساله 44) اگر آب باران يا آب ديگر در گودالى جمع شود, وكمتر از كر باشد, پس از
قطع شدن باران , با رسيدن نجاست به آن نجس مى شود.
5 - آب چاه (مـسـالـه 45) آب چـاهـى كه از زمين مى جوشد, اگر چه كمتر از كر باشد
چنانچه نجاست به آن برسد, تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده
پاك است ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها, مقدارى كه در كتابهاى مفصل
گفته شده از آب آن بكشند.
(مـسـالـه 46) اگر نجاستى درچاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير
دهد,چنانچه تغيير آب چـاه از بـيـن برود, بنابر احتياط واجب موقعى پاك مى شود كه
باآبى كه از چاه مى جوشد مخلوط گردد.
احكام آبها
(مـساله 47) آب مضاف كه معنى آن گفته شد, چيز نجس را پاك نمى كند, وضو وغسل
هم با آن باطل است .
(مـسـالـه 48) آب مـضاف هر قدر زياد باشد, اگر ذره اى نجاست به آن برسد نجس مى
شود, بلى نجس شدن آب زياد غير متعارف و هر مايع ديگرى مثل چاههاى نفت محل تامل است
.
وآب مضافى كه از بالا بافشار روى چيز نجس بريزد, مقدارى كه به چيز نجس رسيده
نجس و مقدارى كه بالاتر از آن اسـت پـاك مـى باشد.
مثلا اگرگلاب را از گلابدان
روى دست نجس بريزند, آنچه بدست رسـيـده نجس , و آنچه بدست نرسيده پاك است و همچنين
اگر مثل فواره از پايين به بالا با فشار بيرون آيدپايين , بواسطه نجس شدن بالا, نجس
نمى شود.
(مساله 49) اگر آب مضاف نجس طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه ديگرآب مضاف به آن
نگويند پاك مى شود.
(مـسـاله 50) آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه , مثل آب مطلق است ,
يعنى چيز نـجـس را پـاك مـى كـند, وضو و غسل هم با آن صحيح است و آبى كه مضاف بوده
و معلوم نيست مطلق شده يا نه مثل آب مضاف است , يعنى چيز نجس را پاك نمى كند, وضو
وغسل هم با آن باطل است .
(مـساله 51) آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف ومعلوم نيست كه قبلامطلق يا مضاف
بوده نـجـاسـت را پـاك نـمـى كند.
وضو و غسل هم با آن باطل است ولى اگر به
اندازه كر يا بيشتر باشد ونجاست به آن برسدحكم به نجس بودن آن نمى شود.
(مـسـاله 52) آبى كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را
تغيير دهد, اگر چه كر يا جارى باشد نجس مى شود.
ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آب
بواسطه نجاستى كه بيرون آب است عوض شود مثلا مردارى كه پهلوى آب است بوى آن را
تغيير دهد نجس نمى شود.
(مساله 53) آبى كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را
تغيير داده , چـنـانـچـه به كر يا جارى متصل شود, يا باران بر آن ببارد, يا باد
باران رادرآن بريزد, يا آب باران از نـاودان در حـال بـاريدن در آن جارى شود و
تغيير آن از بين برود پاك مى شود.
ولى بنابر احتياط واجب بايد آب كر يا جارى يا
باران در حال باريدن با آن مخلوط گردد.
(مـسـالـه 54) اگـر چـيـز نجسى را در كر يا جارى آب بكشند, آبى كه بعد از بيرون
آوردن , از آن مى ريزد پاك است .
(مـساله 55) آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده باشد يا نه محكوم به طهارت است
, و آبى كه نجس بوده ومعلوم نيست پاك شده يانه محكوم به نجاست است .
(مـسـاله 56) نيمخورده سگ و خوك و كافر, نجس و خوردن آن حرام است ونيمخورده
حيوانات حرام گوشت , پاك و خوردن آن مكروه مى باشد.
احكام تخلى
بول و غائط كردن (مـساله 57) واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر, عورت خود
را از كسانى كه مكلفند, اگر چـه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند, و همچنين از
ديوانه وبچه هاى مميز كه خوب و بد را مى فهمند بپوشاند ولى زن و مرد لازم نيست عورت
خود را از يكديگر بپوشانند.
(مـسـالـه 58) لازم نـيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند و اگر مثلا بادست هم
آن را بپوشاند كافى است .
(مـسـالـه 59) موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه و زانوها رو به قبله
يا پشت به قبله نباشد.
(مـسـالـه 60) اگـر مـوقع تخلى طرف جلوى بدن كسى رو به قبله يا پشت به قبله
باشدوعورت راازقـبـلـه بـگـرداند كفايت نمى كند.
واگر جلوى بدن او رو به قبله
يا پشت به قبله نباشد احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله
ننمايد .
(مساله 61) احتياط مستحب آن است كه طرف جلوى بدن در موقع استبرا كه احكام آن بعدا
گفته مى شود, و موقع تطهير مخرج بول و غائط, رو به قبله و پشت به قبله نباشد.
(مـسـالـه 62) اگر براى آن كه نامحرم او را نبيند, مجبور شود, رو به قبله يا پشت
به قبله بنشيند اشكال ندارد و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت
به قبله بنشيند مانعى ندارد.
(مـساله 63) احتياط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلى رو بقبله يا پشت به قبله
ننشانند ولى اگر خود بچه بنشيند, جلوگيرى از او واجب نيست .
(مساله 64) در چهار جا تخلى حرام است : اول - در كوچه هاى بن بست , در صورتى كه
صاحبانش اجازه نداده باشند.
دوم - در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است .
سوم - درجاييكه براى عده مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها.
چهارم - روى قبر مومنين در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد.
(مساله 65) در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود: اول : آن كه با غائط نجاست
ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.
دوم : آن كه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد.
سـوم : آن كـه اطـراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد.
و در غير اين
سه صورت مى شود مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعدا گفته مى شود باپارچه و
سنگ و مانند اينها پاك كرد, اگر چه شستن با آب بهتر است .
(مـسـالـه 66) مخرج بول با غير آب , پاك نمى شود.
و در كر و جارى اگر بعد از
برطرف شدن بول يـك مـرتـبـه بشويند كافى است ولى با آب قليل بنابر احتياط بايد
دومرتبه شست و بهتر است سه مرتبه شسته شود.
(مـسـالـه 67) اگـر مخرج غائط را با آب بشويند, بايد چيزى از غائط در آن نماند.
ولى باقى ماندن رنـگ و بوى آن مانعى ندارد و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره
اى از غائط در آن نماند دوباره شستن لازم نيست .
(مـسـاله 68) با سنگ و كلوخ و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مى شود مخرج غائط
را تطهير كـرد و چنانچه رطوبت كمى داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد, ولى
سزاوار است از سه دفـعـه كـمـتـر نباشد اگر چه اقوى آن است كه پاك مى شود اگر به يك
مرتبه يا دو مرتبه مخرج پاكيزه شود.
(مساله 69) احتياط واجب آن است كه سنگ يا پارچه اى كه غائط را با آن بر طرف ميكنند
سه قطعه بـاشد و اگر با سه سنگ بر طرف نشود, بايد به قدرى سنگها رااضافه نمايند تا
مخرج كاملا پاكيزه شود, ولى باقيماندن ذره هاى كوچكى كه ديده نمى شود اشكال ندارد.
(مساله 70) پاك كردن مخرج غائط با چيزهايى كه احترام آنها لازم است مانندكاغذى كه
اسم خدا و پـيـغـمـبران بر آن نوشته شده معصيت و حرام است , و پاك شدن مخرج با
استنجا به سرگين و استخوان محل اشكال است .
(مـساله 71) اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه , اگر چه هميشه بعد از بول
ياغائط فورا تطهير مى كرده , احتياط واجب آن است كه تطهير نمايد.
(مـسـالـه 72) اگـر بـعـد از نماز شك كند كه قبل از نماز, مخرج را تطهير كرده يا
نه ,نمازى كه خوانده صحيح است , ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.
استبرا (مساله 73) استبرا عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى
دهند, براى آن كـه يقين كنند بول در مجرى نمانده است و آن داراى اقسامى است و
بهترين آنها اين است كه بعد از قـطـع شـدن بول , اگر مخرج غائط نجس شده ,اول آن را
تطهير كنند, بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تابيخ آلت بكشند و
بعد, انگشت شصت را روى آلت و انگشت پهلوى شـصـت را زيـرآن بـگـذارنـد و سـه
مـرتـبـه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشاردهند.
(مـسـالـه 74) آبـى كـه گـاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن از انسان خارج مى شود و
به آن مذى مـى گويند پاك است .
و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به
آن وذى گفته مى شود, اگـر ظـاهـر مـحل تطهير شده باشد, پاك است و آبى كه گاهى بعداز
بول بيرون مى آيد و به آن ودى مى گويند, اگر بول به آن نرسيده باشد, پاك است .
وچنانچه انسان بعد از بول , استبرا كند و بعد از تطهير محل , آبى از او خارج شود,
وشك كند كه بول است يا يكى از اينها پاك مى باشد.
(مـساله 75) اگر انسان شك كند استبرا كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه
نداندپاك است يا نـه , نـجـس مـى باشد و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود.
ولى اگرشك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند
پاك است يا نه پاك مى باشد, وضو را هم باطل نمى كند.
(مـسـالـه 76) كـسى كه استبرا نكرده اگر بواسطه آن كه مدتى از بول كردن او گذشته
,يقين يا اطمينان حاصل كند كه بول در مجرى نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك
است يا نه , آن رطوبت پاك مى باشد, وضو را هم باطل نمى كند.
(مساله 77) اگر انسان بعد از بول استبرا كند و وضو بگيرد, چنانچه بعد از وضورطوبتى
ببيند كه بـدانـد يـا بول است يا منى , واجب است احتياطا غسل كند, وضوهم بگيرد.
ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافى است .
(مـسـالـه 78) براى زن استبرا از بول نيست و اگر رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا
نه , پاك مى باشد, وضو و غسل او را هم باطل نمى كند.
مستحبات و مكروهات تخلى (مـسـالـه 79) مستحب است در موقع تخلى جايى بنشيند كه كسى
او را نبيند و موقع وارد شدن بمكان تخلى , اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن , اول پاى
راست رابگذارد و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را برپاى
چپ بيندازد.
(مـسـالـه 80) نـشـسـتـن روبـروى خـورشـيـد ومـاه درموقع تخلى مكروه است ولى
اگرعورت خـودرابـوسـيـلـه اى بـپوشاند مكروه نيست .
ونيز در موقع تخلى نشستن
روبروى باد و در جاده و خـيـابـان و كـوچه و درب خانه و زير درختى كه ميوه ميدهد و
چيزخوردن و توقف زياد و تطهير كـردن بـا دسـت راست مكروه ميباشد.
و همچنين است
حرف زدن در حال تخلى , ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد مكروه نيست .
(مساله 81) ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و درآب خصوصا
آب ايستاده مكروه است .
(مـسـاله 82) خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است .
و اگر براى بدن ضررداشته
باشد حرام است .
(مساله 83) مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى ,
بول كند.
نجاسات (مساله 84) نجاسات يازده چيز است : اول - بول .
دوم - غائط.
سوم - منى .
چهارم - مردار.
پنجم - خون .
ششم وهفتم - سگ و خوك .
هشتم - كافر.
نهم - شراب .
دهم - فقاع .
يازدهم - عرق حيوان نجاستخوار كه بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب كرد .
1 و 2 - بول وغائ ط (مساله 85) بول و غائط انسان وهر حيوان حرام گوشتى كه خون
جهنده دارد يعنى اگر رگ آن را ببرند, خون از آن جستن مى كند, نجس است و بنابر
احتياط واجب بايداز بول حيوان حرام گوشتى كـه خـون آن جـسـتـن نمى كنداجتناب كرد,
ولى فضله آنهاخواه بزرگ باشند ياكوچك مثل پشه ومگس كه گوشت ندارند پاك است .
(مـسـاله 86) فضله پرندگان حرام گوشت پاك است ولى خوب است احتياطا از آن اجتناب
شود خصوصا در خفاش و مخصوصا نسبت به بول آن .
(مـسـالـه 87) بول و غائط حيوان نجاستخوار نجس است .
و همچنين است بول وغائط
حيوانى كه انـسان آن را وطى كرده , يعنى با آن نزديكى نموده , و گوسفند بلكه بنا بر
احتياط لازم هر حيوان حلال گوشتى كه گوشت آن از خوردن شير خوك محكم شده است .
3 - منى (مساله 88) منى حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است .
4 - مردار (مـسـالـه 89) مـردار حـيـوانى كه خون جهنده دارد نجس است , چه خودش
مرده باشد يا به غير دسـتـورى كـه در شـرع معين شده آن را كشته باشند.
و ماهى
چون خون جهنده ندارد, اگر چه درآب بميرد پاك است .
(مـسـالـه 90) چيزهايى از مردار - مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان - كه روح
ندارند پاك است .
(مـسـاله 91) اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است
گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است .
(مـسـاله 92) پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن كه موقع افتادنشان رسيده ,اگر چه
آنها را بكنند پاك است .
ولى بنابر احتياط واجب بايد از پوستى كه موقع افتادنش
نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمود.
(مـساله 93) تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد, اگر پوست روى آن سفت شده
باشد, پاك است ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.
(مساله 94) اگر بره و بزغاله پيش از آن كه علفخوار شوند بميرند, پنير مايه اى كه
درشيردان آنها مى باشد, پاك است ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.
(مساله 95) دواهاى روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارج مى آورند,اگر
انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد, پاك است .
(مـسـاله 96) گوشت و پيه و چرمى كه در بازار اسلام از دست مسلمانان گرفته شودپاك
است و اگـر از دسـت كـافـر گرفته شود بنابر احتياط واجب بايد از آن اجتناب شودمگر
آن كه بدانيم از دسـت مـسلمان گرفته و اگر در بازار كفار از دست كفار بگيرندنجس است
مگر آن كه بدانيم از بـلاد اسلام بوده و اگر يكى از اينها در بازار كفار دردست
مسلمان باشد احتياط واجب اجتناب از آن است مگرآن كه مسلمان با آن معامله طهارت كند
و احتمال داده شود كه طهارت آن را بدست آورده كه در اين صورت پاك است .
5 - خون (مساله 97) خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد - يعنى : حيوانى كه
اگررگ آن را ببرند خـون از آن جـسـتـن مى كند - نجس است , پس خون حيوانى كه
مانندماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مى باشد.
(مـسـالـه 98) اگـر حـيوان حلال گوشت را بدستورى كه در شرع معين شده بكشند وخون آن
بمقدار معمول بيرون آيد خونى كه در بدنش مى ماند پاك است , ولى اگر به علت نفس
كشيدن يا بواسطه اين كه سر حيوان در جاى بلندى بوده , خون به بدن حيوان برگردد, آن
خون نجس است و احتياط لازم اجتناب از خون باقيمانده دراجزاى حرام حلال گوشت است .
(مـسـالـه 99) بنابر احتياط واجب از تخم مرغى كه ذره اى خون در آن است بايداجتناب
كرد ولى اگر خون در زرده باشد تا پوست نازك روى آن پاره نشده سفيده پاك مى باشد.
(مـسـالـه 100) خـونـى كـه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى شود, نجس است و شيررا نجس
مى كند.
(مـساله 101) خونى كه از لاى دندانها مى آيد, اگر بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از
بين برود, پاك است , ولى بهتر آن است كه آن را فرو نبرند.
(مـسـاله 102) خونى كه بواسطه كوبيده شدن , زيرناخن يا زيرپوست مى ميرد, اگرطورى
شود كه ديـگـر بـه آن خـون نـگويند پاك است , و اگر به آن خون بگويند نجس است و در
اين صورت اگر مـشـقـت نـدارد بـايـدبراى وضو و غسل آن را برطرف سازندو اگر مشقت
دارد بايد اطراف آن را بـطـورى كـه نـجاست زياد نشود بشويند و پارچه ياچيزى مثل
پارچه بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بكشند و احتياطا تيمم هم بكنند.
(مـسـالـه 103) اگر انسان نداند كه خون , زير پوست مرده يا گوشت بواسطه كوبيده شدن
به آن حالت در آمده پاك است .
(مساله 104) اگر موقع جوشيدن غذا ذره اى خون در آن بيفتد, تمام غذا و ظرف آن نجس
مى شود و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست .
(مـساله 105) زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى شود, اگرمعلوم
نباشد كه با خون مخلوط است , پاك مى باشد.
6 و 7 - سگ و خوك (مـسـالـه 106) سـگ وخوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو
واستخوان وپنجه وناخن و رطوبت هاى آنها نجس است , ولى سگ و خوك دريايى پاك است .
8 - كافر (مساله 107) كافر يعنى كسى كه منكر خدا است يا براى خدا شريك قرار مى
دهد,يا رسالت حضرت خـاتـم الانـبيا محمد بن عبداللّه (ص ) را قبول ندارد, نجس است .
و نيز كسى كه يكى از ضروريات ديـن مـبـيـن اسلام را منكر شود, چنانچه بداند آن
چيزضرورى دين است , نجس مى باشد, و اگر نداند احتياطا بايد از او اجتناب كرد.
و
نيزكافر كتابى بنا بر قول مشهور نجس است و احتياط واجب رعايت اين قول است .
(مساله 108) تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبت هاى او نجس است .
(مساله 109) اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نابالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است ,
و اگر يكى از اينها مسلمان باشد بچه پاك است .
(مـسـاله 110) كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك مى باشد ولى اگراماره اى بر
اسلام او نـباشد ودر بلاد اسلام هم نباشد, احكام ديگر مسلمانان را ندارد,مثلا زن
مسلمان نمى تواند با او از دواج كند و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود.
(مـسـاله 111) اگر مسلمانى به يكى از دوازده امام (ع ) دشنام دهد, يا با آنان
دشمنى داشته باشد, نجس است .
9 - شراب (مـساله 112) شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند, چنانچه بخودى
خودروان باشد نجس است , و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد اگر چه چيزى در آن بريزند
كه روان شود پاك است .
(مـسـالـه 113) الكل صنعتى كه براى رنگ كردن درب و ميز و صندلى و مانند اينهابكار
مى برند, اگـر انـسـان نداند كه مست كننده است و يا نداند كه آن را ابتدا از چيزمست
كننده روان درست كرده اند, پاك است .
(مـسـالـه 114) اگـر انـگور و آب انگور بخودى خود, يا بواسطه پختن جوش بيايد پاك
است , ولى خـوردن آن حـرام است وآنچه به آتش جوش آمده اگر به آتش دو ثلث آن كم شود
حلال مى شود وآنچه به غير آتش جوش آمده با سركه شدن حلال مى شود.
(مـسـالـه 115) خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر جوش بيايند پاك و خوردن آنهاحلال
است , اگر چه احتياط غير لازم آن است كه از آنها اجتناب كنند.
10 - فقاع (مـسـالـه 116) فقاع كه از جو گرفته مى شود و به آن آب جو مى گويند نجس
است ,ولى آبى كه بدستور طبيب از جو مى گيرند و به آن ما الشعير مى گويند, پاك مى
باشد.
11 - عرق حيوان نجاستخوار (مـساله 117) بنا بر احتياط واجب بايد از عرق شتر
نجاستخوار و هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده اجتناب كرد.
(مساله 118) عرق جنب از حرام پاك است چه در حال جماع بيرون آيد يا بعد ازآن , از
مرد باشد يا از زن , از زنـا بـاشد يا از لواط, يا از وطى و نزديكى كردن باحيوانات
يا استمنا, (و استمنا آن است كه انسان با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد) لكن
بنابر احتياط واجب با بدن يا لباسى كه آلوده به آن است نمى شود نمازخواند.
(مـسـالـه 119) اگر انسان در موقعى كه نزديكى با زن حرام است مثلا در روزه ماه
رمضان , با زن خود نزديكى كند, بنابر احتياط واجب نبايد با بدن ولباسى كه آلوده به
آن عرق است نماز بخواند.
(مـسـالـه 120) اگر جنب از حرام عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم عرق كند , تاعذر
او باقى است نماز خواندن با آن عرق مانع ندارد.
(مساله 121) اگر كسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكى كند احتياطواجب آن
است كه با لباس يا بدن آلوده به عرق خود نماز نخواند, و اگر اول از حلال جنب شده و
بعد از حرام , نماز خواندن با آن مانع ندارد.
راه ثابت شدن نجاست (مساله 122) نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود: