فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page fehrest page next page

[421]

 

غــصــب

 مسأله 2175ـ «غصب» آن است كه انسان بر مال يا حقّ كسى از روى ظلم مسلّط شود، غصب يكى از گناهان كبيره است كه در قيامت مجازات سخت دارد و در دنيا عواقب دردناك، در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه هر كس يك وجب زمين ديگرى را غصب كند در قيامت آن زمين را از هفت طبقه آن، مثل طوق به گردن او مى اندازند.

مسأله 2176ـ هرگاه كسى نگذارد مردم از مسجد يا مدرسه و پل و جاهاى ديگرى كه براى عموم ساخته شده استفاده كنند، حقّ آنان را غصب نموده، همچنين اگر كسى در مسجد و مانند آن جايى براى خود مى گيرد و ديگرى نگذارد از آن استفاده كند.

مسأله 2177ـ مسلّط شدن بر اموال بيت المال مسلمين بدون حق نيز غصب است و تمام احكام غصب را دارد و مسؤوليّتش از جهاتى بيشتر است.

 

احكام غصب

مسأله 2178ـ مالى را كه نزد كسى رهن (گرو) گذاشته اند اگر ديگرى غصب كند، صاحب مال و طلبكار هر كدام مى توانند آن را از او مطالبه كنند و اگر از بين برود و عوض آن را بگيرند، آن عوض به جاى آن مال رهن خواهد بود.

مسأله 2179ـ واجب است شخص غاصب مالى را كه غصب كرده هر چه زودتر به

 

[422]

صاحبش برگرداند، و هر قدر تأخير كند گناه بيشترى براى او نوشته مى شود و اگر تلف شود بايد عوض آن را بدهد.

مسأله 2180ـ هرگاه از مالى كه غصب كرده منفعتى به دست آيد، مانند اين كه برّه اى از گوسفند غصبى متولّد شود، يا ميوه اى از باغ غصبى به دست آيد، تمام آن ملك صاحب مال است، هر چند غاصب هم زحمت كشيده باشد و اگر كسى خانه اى را غصب كند بايد مال الاجاره آن را در مدّتى كه دست او بوده مطابق معمول بپردازد، هر چند از خانه استفاده نكرده باشد و همچنين اموال ديگر مانند اتومبيل و غير آن.

مسأله 2181ـ هرگاه مالى را از بچّه يا ديوانه اى غصب كند، بايد آن را به ولىّ او بازگرداند و اگر به دست آن بچّه يا ديوانه دهد و از بين برود ضامن است.

مسأله 2182ـ هرگاه دو يا چند نفر به اتّفاق هم مالى را غصب كنند هر كدام آنان ضامن قسمتى از آن مال است (اگر دو نفر باشند هر كدام نصف و اگر سه نفر باشند هر كدام ثلث آن را ضامن است) خواه به تنهايى مى توانسته آن را غصب كند يا نه.

مسأله 2183ـ هرگاه مالى را كه غصب كرده با چيز ديگرى مخلوط شود، چنانچه جدا كردن آنها ممكن باشد بايد جدا كند و به صاحبش برگرداند، هر چند زحمت داشته باشد و اگر جاى دوردستى آن را قرار داده تمام مخارج رساندن آن مال به دست صاحبش بر عهده غاصب است.

مسأله 2184ـ اگر ظرف يا چيز ديگرى را كه غصب كرده خراب نمايد بايد آن را با تفاوت قيمتى كه حاصل شده به صاحبش بدهد و اگر براى اين كه تفاوت را ندهد بگويد آن را مثل اوّلش مى سازم مالك مجبور نيست قبول كند و نيز مالك نمى تواند غاصب را مجبور كند كه آن را مثل اوّلش بسازد، فقط مى تواند تفاوت قيمت را بگيرد.

مسأله 2185ـ هرگاه مالى را كه غصب كرده طورى تغيير دهد كه از اوّلش بهتر شود، مثلاً طلاى غصبى را به صورت گوشواره و گردنبند درآورد، چنانچه صاحب مال بگويد آن را به همين صورت به من بده بايد بدهد، و نمى تواند براى زحمت خود

 

[423]

مزدى بگيرد، حتّى نمى تواند بدون اجازه مالك آن را به صورت اوّل بازگرداند و اگر بدون اجازه او آن را به صورت اوّل باز گرداند احتياط واجب اين است كه تفاوت قيمت را بدهد.

مسأله 2186ـ هرگاه مال غصبى را طورى تغيير دهد كه از اولش بهتر شود ولى صاحب مال براى منظور خاصّى بگويد بايد آن را به صورت اوّل درآورى واجب است چنين كند و اگر عيبى بر آن وارد شود و قيمت آن از اوّل كمتر گردد بايد تفاوت آن را به صاحبش بدهد.

مسأله 2187ـ هرگاه در زمينى كه غصب كرده زراعت كند يا درخت بنشاند، زراعت و درخت و ميوه آن مال غاصب است، ولى بايد اجاره زمين را در مدّتى كه زراعت و درخت در آن بوده به صاحب زمين بدهد و چنانچه در اثناء كار صاحب زمين راضى نباشد كه زراعت و درخت در آن زمين بماند غاصب بايد فورا آن را بكند، هر چند باعث خسارت او شود و اگر نقصى در زمين پيدا شود بايد تفاوت قيمت را بدهد و غاصب نمى تواند صاحب زمين را مجبور كند كه زمين را به او بفروشد يا اجاره دهد، همچنين صاحب زمين نمى تواند غاصب را مجبور كند كه زراعت يا درخت را به او بفروشد.

مسأله 2188ـ هرگاه مالى را كه غصب كرده از بين برود در صورتى كه از چيزهايى باشد كه مثل و مانند آن معمولاً كمياب است مانند بسيارى از حيوانات و بسيارى از فرشهاى دست بافت، بايد قيمت آن را بدهد و اگر قيمت بازار آن فرق كرده باشد بايد قيمت روزى را كه تلف كرده بدهد و اگر از چيزهايى است مانند گندم وجو و بسيارى از فرشهاى ماشينى، انواع پارچه ها و ظرفهايى كه با كارخانه ها درست مى شود كه معمولاً مثل آن فراوان است، بايد مثل همان چيز را كه غصب كرده بدهد، ولى بايد خصوصيّاتش مثل همان مالى باشد كه از بين رفته است.

مسأله 2189ـ هرگاه حيوانى مانند گوسفند را غصب كند و از بين برود چنانچه در مدّتى كه نزد او بوده چاق شده سپس از بين رفته است، بايد افزايش قيمت آن را كه

 

[424]

به خاطر چاقى بوده نيز بدهد.

مسأله 2190ـ هرگاه مالى را كه غصب كرده غاصب ديگرى از غاصب اوّل بگيرد و از بين برود احتياط آن است صاحب مال عوض آن را از هر كدام مطالبه كند بدهد.

مسأله 2191ـ هرگاه معامله باطلى انجام گيرد، مثلاً جنسى را كه بايد با وزن خريد و فروش كند بدون وزن معامله نمايد، نه خريدار مالك جنس مى شود و نه فروشنده مالك قيمت، ولى اگر هر دو قطع نظر از معامله راضى باشند كه در مال يكديگر تصرّف كنند اشكالى ندارد وگرنه مثل مال غصبى است و بايد آنها را برگردانند و در صورتى كه مال هر يك در دست ديگرى تلف شود بايد عوض آن را بدهد، چه بداند معامله باطل بوده و چه نداند.

مسأله 2192ـ اگر مالى را از فروشنده بگيرد تا آن را درست ببيند و اگر پسنديد بخرد، اگر آن مال تلف شود احتياط واجب آن است كه عوض آن را به صاحبش بدهد.

 

[425]

 

 

امـوال گمشـده (لُقَطِه)

  

احكام اموال گمشده

مسأله 2193ـ مال گمشده اى را كه انسان پيدا مى كند اگر نشانه اى ندارد كه با آن صاحبش معلوم شود (مانند يك اسكناس صد تومانى يا يك سكه طلا) احتياط واجب آن است كه از طرف صاحبش آن را صدقه دهد و اگر خود او مستحق است مى تواند بردارد اگر مال مهمّى باشد احتياط آن است كه از حاكم شرع اجازه بگيرد.

مسأله 2194ـ هرگاه مالى را كه پيدا كرده نشانه دارد ولى قيمت آن كمتر از يك درهم است(1) چنانچه صاحب آن معلوم باشد نمى تواند بدون رضايت او آن را بردارد و اگر صاحب آن معلوم نباشد مى تواند بردارد و تملّك كند و از آن استفاده نمايد و در صورت تلف شدن لازم نيست عوض آن را بدهد، بلكه اگر قصد تملّك هم نكرده باشد و بدون تقصير او تلف شود دادن عوض آن واجب نيست.

مسأله 2195ـ احتياط واجب آن است كه اگر در حرم مكّه مالى كه قيمت آن به اندازه يك درهم يا بيشتر است پيدا كند آن را برندارد.

مسأله 2196ـ هرگاه مالى را كه پيدا كرده نشانه دارد و قيمتش به اندازه يك درهم يا بيشتر است، بايد آن را تا يك سال اعلام كند (چنانچه از روزى كه پيدا كرده تا يك هفته هر روز اعلام كند، بعد هفته اى يك بار تا آخر سال در محلّ اجتماع مردم كافى است) چه آن مال متعلّق به مسلمانى باشد يا كافرى كه در امان مسلمانان

 

ــــــــــــــــــــــــــــ

1. درهم عبارت است از 6/12 نخود نقره سكّه دار.

[426]

است اعلام كردن واجب است.

مسأله 2197ـ هرگاه به جاى اعلام كردن لفظى، اعلان كتبى در محلّى كه مركز رفت و آمد مردم است نصب كند و مردم آنجا غالباً باسواد باشند يا افراد باسواد اعلان را براى بى سوادان بخوانند و تا يك سال اعلان در آنجا بماند كافى است.

مسأله 2198ـ هرگاه قبل از فرا رسيدن يك سال، از پيدا كردن صاحب آن مأيوس شود و يا از اوّل مأيوس باشد كه صاحب آن را پيدا كند احتياط واجب آن است كه آن مال را از طرف صاحب اصلى اش به فقير بدهد.

مسأله 2199ـ هرگاه در يكى از حرمهاى مقدّس، يا مساجد، محلّى براى گمشده ها تعيين شود و مردم بدانند براى پيدا كردن گمشده خود بايد به آن محل مراجعه كنند و متصدّيان آن محل مورد اعتماد باشند، كافى است كه گمشده را به محلّ آن تحويل دهد و آنها تا يك سال بايد آن را نگهدارى كنند و اگر صاحب آن پيدا نشد طبق مسأله بعد عمل نمايند و اگر در بعضى از شهرها چنين محلّى براى گمشده ها در نظر گرفته شود و مردم از آن باخبر باشند وظيفه اعلان كردن با سپردن گمشده به آن محل، از دوش مردم برداشته مى شود.

مسأله 2200ـ هرگاه تا يك سال اعلان كند و يا در محل اعلان شده نگهدارى شود و صاحب مال پيدا نشود، پيداكننده مخيّر است يكى از چهار كار را انجام دهد: آن را براى خود بردارد به قصد اين كه هر وقت صاحبش پيدا شد اگر آن مال موجود نيست، عوض آن را به او بدهد. به صورت امانت براى او نگهدارى كند. از طرف صاحبش صدقه در راه خدا بدهد. آن را به حاكم شرع بسپارد و احتياط مستحب صدقه دادن يا سپردن به حاكم شرع است.

مسأله 2201ـ هرگاه بعد از يك سال اعلان كردن، صاحب مال پيدا نشود و مال را به عنوان امانت براى صاحبش نگهدارى كند و مال از بين برود چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى، يا زياده روى نكرده باشد ضامن نيست، ولى اگر از طرف صاحبش صدقه دهد اگر صاحبش پيدا شد و به صدقه دادن راضى نشد بايد عوض آن را به او بدهد.

 

[427]

مسأله 2202ـ هر كودك نابالغى مالى را پيدا كند احتياط واجب آن است كه ولىّ او اعلان نمايد و چنانچه تا يك سال صاحب آن پيدا نشد مطابق يكى از دستورهاى چهارگانه گذشته، آنچه مطابق مصلحت كودك است عمل مى نمايد.

مسأله 2203ـ هرگاه در اثناء سال كه مشغول اعلان كردن است مال از بين برود ضامن نيست، مگر اين كه در نگهدارى آن كوتاهى يا زياده روى كرده باشد.

مسأله 2204ـ هرگاه مالى را پيدا كند و به گمان اين كه مال خود اوست بردارد، بعد بفهمد مال او نيست، نمى تواند آن را در همان جا بيندازد، بلكه بايد مطابق دستورى كه گذشت تا يك سال اعلان نمايد و اگر با پاى خود آن را تكان دهد اين حكم را ندارد، هر چند خود اين كار اشكال دارد.

مسأله 2205ـ بايد درموقع اعلان كردن طورى بگويد كه نشانه هاى آن روشن نشود و اگر كسى آمد و نشانه هاى آن را داد بطورى كه اطمينان حاصل شد مال اوست بايد به او بدهد، ولى لازم نيست نشانه هايى را كه بيشتر اوقات صاحب مال هم ملتفت آن نيست بگويد.

مسأله 2206ـ مالى كه پيدا كرده اگر قيمت آن يك درهم يا بيشتر باشد چنانچه اعلان نكند و آن را در مسجد يا جاى ديگرى كه محلّ اجتماع مردم است بگذارد و از بين برود، يا ديگرى آن را بردارد كسى كه آن را در آغاز پيدا كرده است ضامن است.

مسأله 2207ـ هرگاه مالى پيدا كند كه اگر بماند فاسد مى شود مانند بسيارى از غذاها و ميوه ها بايد تا مدّتى كه فاسد نمى شود آن را نگه دارد، بعد قيمت كند و خودش آن را مصرف نمايد يا بفروشد و پولش را نگه دارد و اگر صاحب آن پيدا نشد از طرف او صدقه دهد و احتياط مستحب آن است كه اگر دسترسى به حاكم شرع دارد از او اجازه بگيرد.

مسأله 2208ـ هرگاه مالى را كه پيدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه داشته باشد، در صورتى كه قصدش اين است كه آن را به اين وسيله حفظ كند تا به

 

[428]

دستور شرع درباره آن عمل نمايد اشكالى ندارد.

مسأله 2209ـ هرگاه كفش كسى را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن بگذارند، چنانچه بداند كفشى كه مانده مال كسى است كه كفش او را برده و اين كار عمداً انجام شده و دسترسى به آن شخص نيست، مى تواند آن را به جاى كفش خود بردارد و چنانچه دسترسى به حاكم شرع دارد از او اجازه بگيرد و هرگاه قيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد زيادى قيمت را به او بدهد و اگر از پيدا شدن او مأيوس شود زيادى را از طرف صاحبش صدقه مى دهد، ولى اگر يقين دارد يا احتمال مى دهد كفشى كه مانده مال كسى نيست كه كفش او را برده، چنانچه از پيدا كردن صاحب آن مأيوس باشد بايد آن را صدقه دهد.

مسأله 2210ـ اگر مالى را كه پيدا كرده كمتر از يك درهم ارزش دارد در مسجد يا جاى ديگر بگذارد و از آن صرف نظر كند اگر كس ديگرى آن را بردارد براى او حلال است.

مسأله 2211ـ در مواردى كه مال را از طرف صاحب اصلى آن در راه خدا صدقه مى دهند به سيّد يا غيرسيّد مى توان داد و اگر خودش مستحق باشد خودش نيز مى تواند بردارد.

 

[429]

 

 

ذبح و شكار حيوانات

 

 

 

مسأله 2212ـ اگر حيوان حلال گوشتى را با شرايطى كه بعداً گفته مى شود سر ببرند خوردن گوشت آن حلال است، خواه اهلى باشد يا وحشى، مگر حيوانى كه انسانى با آن وطى و نزديكى كرده كه گوشت آن و حتّى گوشت بچه آن حرام است و همچنين حيوانى كه نجاستخوار شده، مگر اين كه با دستورى كه در شرع معيّن گرديده، آن را غذاى پاك بدهند و پاك كنند.

مسأله 2213ـ حيوان حلال گوشت وحشى مانند آهو و بزكوهى و كبك و امثال آن و همچنين حيوان حلال گوشت اهلى كه بعداً وحشى شده مثل گاو و شتر اهلى كه فرار كرده و وحشى شده، اگر به و سيله اسلحه (با دستورى كه بعداً گفته مى شود) آن را شكار كنند حلال است، ولى حيوان حلال گوشت اهلى را اگر شكار كنند حلال نمى شود، همچنين حلال گوشت وحشى كه به وسيله تربيت كردن اهلى شده است.

 

احكام ذبح و شكار حيوانات

مسأله 2214ـ حيوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شكار كردن حلال مى شود كه توانايى بر فرار داشته باشد، بنابراين بچّه آهو يا بچّه كبك كه نمى تواند فرار كند با شكار كردن حلال نمى شود.

مسأله 2215ـ حيوان حلال گوشتى كه مانند ماهى خون جهنده (روان) ندارد اگر به خودى خود در آب بميرد پاك است، ولى گوشت آن حرام است.

 

[430]

مسأله 2216ـ حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده ندارد مانند مار با سر بريدن حلال نمى شود ولى مرده آن پاك است.

مسأله 2217ـ سگ و خوك به واسطه سر بريدن و شكار كردن پاك نمى شود و گوشت آنها نيز حرام است و حيوان حرام گوشتى كه درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستورى كه گفته مى شود سرببرند يا با اسلحه شكار كنند پاك است، ولى گوشت آن حلال نمى شود، همچنين اگر با سگ شكارى آن را شكار كنند.

مسأله 2218ـ فيل و خرس و بوزينه و موش و حيواناتى كه مانند مار و سوسمار در داخل زمين زندگى مى كند، هر كدام خون جهنده دارد اگر به خودى خود بميرد نجس است، ولى اگر سر آنها را ببرند يا آنها را شكار كنند پاك است.

مسأله 2219ـ اگر از شكم حيوان زنده بچه مرده اى بيرون آيد يا بيرون آورند، گوشت آن حرام است.

 

دستور ذبح حيوانات

مسأله 2220ـ براى سر بريدن حيوان اگر حلقوم و دو رگ بزرگ گردن را بطور كامل ببرند كافى است ولى احتياط مستحب آن است كه چهار رگ بزرگ يعنى دو رگ بزرگ گردن به اضافه حلقوم و مرى از پايين برآمدگى گلو بريده شود.

مسأله 2221ـ اگر بعضى از اين رگها را ببرند و صبر كنند تا حيوان بميرد بعد بقيّه را ببرند فايده ندارد، بلكه اگر به اين مقدار هم صبر نكنند ولى بطور معمول رگها را پشت سر هم نبرند اگر چه هنوز حيوان جان داشته باشد اشكال دارد.

مسأله 2222ـ هرگاه گرگ، گلوى گوسفند را بطورى بكند كه از رگهاى گردن كه بايد موقع ذبح بريده شود چيزى باقى نماند آن حيوان حرام مى شود. ولى اگر آن رگها سالم باشد در صورتى كه گوسفند هنوز زنده است و آن را به دستورى كه گفته شد سر ببرند حلال مى باشد. همچنين هرگاه حيوانى به غير دستور شرعى ذبح شده

 

[431]

باشد پاك است، هر چند خوردن گوشت آن حرام مى باشد، بنابراين پوست و چرم حيواناتى كه از ممالك غير اسلامى مى آورند در صورتى كه بدانيم از حيوانات ذبح شده است، پاك است.

 

شرايط ذبح حيوانات

مسأله 2223ـ سر بريدن حيوان پنج شرط دارد:

ذبح كننده بنابر احتياط واجب بايد مسلمان باشد، ناصبى ها يعنى كسانى كه با اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) دشمنى دارند در حكم كفّارند.

بايد سر حيوان را با جسم تيزى كه از آهن، يا فلز ديگر باشد ببرند، ولى اگر احتياج به ذبح باشد و آهن پيدا نشود، يا اگر سر حيوان را نبرند مى ميرد و دسترسى به آهن نيست، با هر چيز تيزى كه رگها را بتواند جدا كند (مانند شيشه و سنگ و چوب تيز) مى شود آن را ذبح كرد.

در موقع سر بريدن بايد جلو بدن حيوان رو به قبله باشد و اگر عمداً رو به قبله نكنند حيوان حرام مى شود، ولى اگر از روى فراموشى يا ندانستن مسأله يا اشتباه كردن قبله، حيوان را به سمتى غير از قبله سر ببرند حرام نيست.

هنگام سر بريدن بايد نام خدا را ببرد همين قدر كه بگويد «بسم اللّه» يا «سُبْحانَ اللّهِ» يا بگويد «لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ» كافى است و به زبان فارسى يا هر زبان ديگر نيز جايز است، ولى اگر بدون قصد سر بريدن نام خدا را ببرد كافى نيست و در صورتى كه از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشكال ندارد.

بايد حيوان بعد از سر بريدن حركتى كند اگر چه مثلاً چشم يا دم خود را حركت دهد يا پاى خود را به زمين زند كه معلوم شود زنده بوده و احتياط واجب آن است كه خون به مقدار كافى از آن بيرون بريزد.

مسأله 2224ـ كسى كه حيوان را ذبح مى كند مى تواند مرد باشد يا زن يا بچه نابالغى

 

[432]

كه دستورات ذبح را مى داند، ولى بهتر است تا دسترسى به مرد باشد زنان و كودكان را معاف دارند.

مسأله 2225ـ سر بريدن حيوانات با وسايل ماشينى در صورتى كه شرايط شرعى آن مطابق آنچه در بحث ذبح حيوانات گفته شد انجام شود جايز است و چنين حيوانى پاك و حلال است.

مسأله 2226ـ هرگاه چند مرغ يا چند حيوان را باهم سر ببرند يك بسم اللّه براى همه آنها كافى است، همچنين هرگاه با ماشين، تعداد زيادى حيوان را در زمان واحد (با وجود شرايط ديگر) سر ببرند يك بسم اللّه كفايت مى كند و اگر ماشين مرتّباً كار مى كند احتياط آن است مرتّباً نام خدا را تكرار كنند.

 

دستور كشتن شتر

مسأله 2227ـ براى كشتن شتر بايد با پنج شرطى كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد، كارد يا چيز ديگرى را كه از آهن و برنده باشد در گودى پايين گردنش فرو كنند و اين عمل را «نحر» مى گويند و مطابق بعضى از روايات بهتر است كه شتر ايستاده باشد، ولى اگر در حالى كه زانوها را به زمين زده يا به پهلو خوابيده و جلو بدنش رو به قبله است كارد در گودى گردنش فرو كنند آن هم اشكالى ندارد.

مسأله 2228ـ هرگاه شتر را به جاى نحر كردن سر ببرند، يا گوسفند و گاو را به جاى سر بريدن نحر كنند، گوشت آنها حلال نيست، ولى اگر بعد از اين كار هنوز حيوان زنده باشد و فورا او را بر طبق دستور شرع بكشند گوشتش حلال است.

مسأله 2229ـ حيوان سركشى كه نمى توان آن را مطابق دستور شرع كشت و همچنين حيوانى كه در چاه افتاده و امكان كشتن آن مطابق دستور شرع نيست و احتمال دارد در آنجا بميرد، چنانچه با چيز برنده اى مانند كارد جايى از بدنش را زخم كنند و در اثر آن زخم جان دهد حلال است و رو به قبله بودن آن لازم نيست، ولى بايد شرايط ديگرى كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد دارا باشد.

 

[433]

مستحبّات و مكروهات ذبح

مسأله 2230ـ چند چيز در ذبح حيوانات طبق بعضى از روايات مستحبّ است:

هنگام سربريدن گوسفند دستوپايش را باز بگذارند و موقع سربريدن گاو چهاردستوپايش را ببندند و هنگام كشتن شتر دودست آن را از پايين يا زيربغل به يكديگر ببندندوپاهايش رابازگذارند و مرغ را بعد از سر بريدن رها كنندتا پروبال بزند.

كسى كه حيوان را مى كشد رو به قبله باشد.

پيش از كشتن حيوان آب جلو آن بگذارند.

كارى كنند كه حيوان كمتر اذيّت شود، مثلاً با سرعت سر او را ببرند.

مسأله 2231ـ احتياط مستحب آن است كه پيش از بيرون آمدن روح سر حيوان را از بدنش جدا نكنند، بنابراين اگر دستگاه هايى براى ذبح حيوانات تهيّه شود كه سر حيوان را بكلّى قطع مى كند حيوان حرام نمى شود هر چند بهتر است طورى باشد كه تمام سر را قطع نكند، ولى در هر حال بايد تمام شرايط با دستگاه هاى ماشينى رعايت شود و نيز احتياط مستحب آن است كه مغز حرام حيوان را كه در وسط تيره پشت است قبل از جان دادن نبرند و پوست حيوان را جدا ننمايند.

مسأله 2232ـ مطابق بعضى از روايات چند چيز در كشتن حيوانات مكروه است:

كارد را پشت حلقوم حيوان فرو كنند و به طرف جلو بياورند كه حلقوم از پشت بريده شود.

در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را مى بيند.

در موقع شب يا پيش از ظهر جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.

حيوانى را كه انسان خودش پرورش داده با دست خود بكشد.

مسأله 2233ـ در زمان ما گاه براى آسان شدن ذبح حيوانات به حيوان شوك

 

[434]

مى دهند، تا كمى بى حس شود و به راحتى يا به و سيله دستگاهها سر آن را ببرند، اين كار در صورتى كه حيوان بعد از شوك زنده باشد اشكالى ندارد.

 

شرايط شكار با اسلحه

مسأله 2234ـ هرگاه حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند با پنج شرط حلال مى شود:

آن كه با اسلحه برنده اى مانند شمشير و كارد و خنجر يا تفنگ و مانند آن باشد خواه گلوله آن تيز باشد يا نه، ولى طورى باشد كه بدن حيوان را پاره كند و از آن خون جارى گردد، ولى اگر به و سيله دام يا چوب و سنگ و مانند آن حيوانى را شكار كنند حرام است، مگر اين كه موقعى به حيوان برسند كه هنوز زنده باشد و آن را مطابق آداب شرع سر ببرند.

بنابر احتياط واجب شكار كننده، مسلمان باشد يا بچّه مسلمانى كه خوب و بد را مى فهمد.

اسلحه را به منظور شكار كردن به كار برد، امّا اگر مثلاً جايى را نشانه گيرى كند و اتّفاقاً تير به حيوانى اصابت كند، خوردن گوشت آن حيوان حرام است.

هنگام به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد، ولى اگر فراموش كند اشكالى ندارد.

وقتى به حيوان برسد كه جان داده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد، ولى اگر به اندازه سر بريدن وقت داشته باشد و در ذبح حيوان كوتاهى كند تا بميرد حرام است.

 

احكام شكار

مسأله 2235ـ اگر دونفر حيوانى را شكار كنند، يكى مسلمان وديگرى كافر، يا يكى

 

[435]

نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نبرد، آن حيوان بنابراحتياط واجب حرام است.

مسأله 2236ـ اگر حيوانى را با تير بزند، بعد در آب بيفتد و بداند كه به واسطه تير و افتادن در آب جان داده است حلال نيست، بلكه اگر شك كند كه فقط به خاطر تير بوده يا نه حلال نمى باشد.

مسأله 2237ـ هرگاه با اسلحه يا سگ غصبى، حيوانى را شكار كند، شكار حلال است و مال او مى شود، ولى گذشته از اين كه گناه كرده بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.

مسأله 2238ـ اگر با شمشير يا سلاح ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است با شرايطى كه قبلاً گفته شد حيوانى را دونيم كند و سر و گردن در يك قسمت باقى بماند اگر وقتى برسد كه حيوان جان داده است، هر دو قسمت حلال است، همچنين اگر زنده باشد ولى وقت براى سر بريدن تنگ باشد امّا اگر وقت براى سر بريدن دارد آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر كه سر دارد اگر مطابق دستورشرع ببرد حلال است.

مسأله 2239ـ هرگاه به و سيله دام يا چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كند قسمتى كه سر و گردن ندارد در هر حال حرام است و امّا قسمتى كه سر و گردن دارد اگر هنوز زنده است و سر آن را مطابق دستور شرع ببرد حلال است.

مسأله 2240ـ اگر حيوانى را سر ببرند يا شكار كنند و بچّه زنده اى از آن بيرون آيد، چنانچه آن بچّه را مطابق دستور شرع سر ببرند حلال وگرنه حرام است، امّا اگر بچّه با شكار كردن يا سر بريدن مادر، در شكم او مرده باشد حلال است به شرط اين كه خلقت بچّه كامل شده و مو يا پشم در بدنش روييده باشد.

 

شرايط شكار با سگهاى شكارى

مسأله 2241ـ هرگاه با سگ شكارى، حيوان وحشى حلال گوشتى را شكار كند، اين

 

[436]

حيوان با پنج شرط حلال مى شود:

سگ طورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد، بلكه همين اندازه كه سگ را براى شكار تربيت كرده اند كافى است، ولو اين كه وقتى چشمش به شكار افتاد خودش حركت كند و به سوى شكار برود، ولى احتياط واجب آن است كه اگر عادت دارد پيش از رسيدن صاحبش شكار را مى خورد از شكار او اجتناب شود، امّا اگر گاهى شكار را بخورد، يا فقط خون او را بخورد، اشكال ندارد.

كسى كه سگ را مى فرستد بنابر احتياط واجب بايد مسلمان يا بچّه مسلمانى كه خوب و بد را مى فهمد باشد، كسى كه نسبت به اهل بيت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) اظهار دشمنى كند مسلمان نيست و شكار او اشكال دارد.

هنگام فرستادن يا حركت كردن سگ بايد نام خدا را ببرد، ولى اگر از روى فراموشى آن را ترك كند اشكال ندارد و لازم نيست پيش از فرستادن سگ نام خدا را ببرد، بلكه اگر پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد حلال است.

شكار به واسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد، بنابراين اگر سگ، شكار خود را خفه كند يا از زيادى دويدن يا ترس بميرد حلال نيست.

كسى كه سگ را فرستاده وقتى برسد كه شكار جان داده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن وقت نباشد، امّا اگر زمانى برسد كه به اندازه سربريدن وقت دارد مثلاً چشم خود را حركت مى دهد يا پاى بر زمين مى زند، بايد سر حيوان را مطابق دستور شرع ببرد وگرنه حرام است.

 

احكام شكار با سگهاى شكارى

مسأله 2242ـ كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه مى تواند سر حيوان را ببرد ولى كارد نداشته باشد، يا براى پيدا كردن كارد مدّتى وقت لازم باشد، چنانچه

 

[437]

حيوان بميرد احتياط واجب اجتناب از گوشت آن است.

مسأله 2243ـ هرگاه چند سگ را براى شكار حيوانى بفرستند چنانچه همه آنها داراى شرايط فوق باشد شكار حلال است و اگر بعضى از آنها داراى اين شرايط نيست شكار حرام است.

مسأله 2244ـ هرگاه سگ تربيت شده را براى شكار حيوانى بفرستد ولى آن سگ حيوان حلال ديگرى را شكار كند، اشكالى ندارد، همچنين اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند هر دو حلال است.

مسأله 2245ـ اگر چند نفر باهم سگى را بفرستند ويكى از آنان كافر باشد، يا عمداً نام خدا را نبرد، يا چند سگ بفرستند و يكى از آنها تربيت شده نباشد بنابر احتياط واجب بايد از گوشت آن شكار پرهيز كرد.

مسأله 2246ـ هرگاه به و سيله باز شكارى يا حيوان ديگر تربيت شده اى غير از سگ، حيوانى را شكاركند آن شكار حلال نيست، مگر اين كه وقتى برسند كه حيوان زنده باشد مطابق دستور شرع آن را ذبح كنند، در اين صورت حلال است.

 

صيد ماهى

مسأله 2247ـ ماهى حلال آن ماهى است كه فلس داشته باشد، خواه فلس آن كم باشد يا زياد، كوچك باشد يا درشت، حتّى ماهيانى كه فلس آنها سست است و در دام مى ريزد حلال است، ولى فلسهاى ذرّه بينى و مانند آن، كه مردم به آن فلس نمى گويند فايده اى ندارد.

مسأله 2248ـ اگر ماهى را زنده از آب بگيرند و بيرون آب جان دهد، پاك و حلال است، حتّى اگر در دامى كه در آب باشد بميرد آن نيز حلال است.

مسأله 2249ـ اگر ماهى از آب بيرون بيفتد، يا موج آن را بيرون بيندازد، يا بر اثر جزر و مَد دريا در خشكى بماند و بميرد، حرام است، ولى اگر پيش از آن كه بميرد با

 

[438]

دست يا با وسيله ديگرى آن را بگيرند و بعد جان دهد حلال است.

مسأله 2250ـ صيد كننده ماهى لازم نيست مسلمان باشد و در موقع صيد ماهى نام خدا را ببرد، ولى بايد معلوم باشد آن را زنده از آب گرفته يا بعد از افتادن در دام جان داده است.

مسأله 2251ـ اگر ماهى از بازار مسلمانان يا از دست مسلمانى گرفته شود حلال است، هر چند معلوم نباشد آن را زنده از آب گرفته اند يا نه و جستجو نيز لازم نيست، ولى اگر از كافرى گرفته شود و معلوم نباشد ماهى زنده از آب گرفته شده يا زنده به دام افتاده يا نه، حرام است.

مسأله 2252ـ خوردن ماهى هاى كوچك زنده اشكال دارد، مگر براى درمان در مقام ضرورت.

مسأله 2253ـ اگر ماهى را كه هنوز كاملاً جان نداده بريان كنند، يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند خوردن آن اشكال ندارد.

مسأله 2254ـ اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند و يك قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد و بميرد خوردن قسمتى كه بيرون آب مانده اشكال دارد.

مسأله 2255ـ ميگو كه آن را روبيان نيز مى گويند از حيوانات آبى حلال است، ولى ماهى سمنقور كه از حشرات خشكى است و نام ماهى بر آن نهاده اند حرام است، مگر براى درمان در مقام ضرورت.

 

[439]

 

 

خوردنى ها و آشاميدنى ها

 

 

 

حيوانات حلال و حرام گوشت

مسأله 2256ـ گوشت گاو و گوسفند و شتر اهلى و همچنين گاو و گوسفند و بز و خر وحشى و آهو حلال است، ولى گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه مى باشد، حيوانات درنده عموما، همچنين فيل و خرگوش و حشرات گوشتشان حرام است.

مسأله 2257ـ گوشت پرندگانى كه داراى چنگال هستند حرام است، همچنين پرندگانى كه موقع پرواز بالهاى خود را صاف نگه مى دارند، يا اگر بال مى زنند بال زدن آنها كمتر و صاف نگه داشتن آنها بيشتر است، امّا پرندگانى كه بال مى زنند يا بال زدن آنها از صاف نگه داشتن بيشتر است گوشتشان حلال است از جمله انواع كبوترها و قمرى و كبك حلال است، ولى گوشت هدهد مكروه است.

مسأله 2258ـ اگر از حيوانى كه زنده است قطعه اى جدا كنند خواه دنبه يا گوشت بوده باشد خوردن آن حرام است.

 

اجزاء حرام حيوانات حلال گوشت

مسأله 2259ـ چهارده چيز از حيوانات حلال گوشت (بنابر احتياط واجب در بعضى از آنها) حرام است: خون نرى فرج بچّه دان غدد كه آن را دشول مى گويند. تخم كه آن را دنبلان مى گويند. دانه كوچكى كه در مغز سر است و به

 

[440]

شكل نخود مى باشد. مغز حرام كه در ميان تيره پشت است. پى كه در دو طرف گردن قرار دارد و تا تيره پشت كشيده شده. 10ـ زهره دان 11ـ سپرز (طحال) 12ـ مثانه (محل اجتماع بول) 13ـ سياهى چشم 14ـ چيزى كه در ميان سم است و عرب آن را ذات الاشاجع مى گويد، اين در حيوانات بزرگ است، امّا در حيوانات كوچكى مانند گنجشك چنانچه بعضى از اين امور قابل تشخيص، يا جدا كردن نيست خوردن آن اشكالى ندارد.

 

خوردنى ها و آشاميدنى هاى حرام

مسأله 2260ـ خوردن اشياء خبيث و پليد كه طبع انسان از آن تنفّر دارد (مانند فضله حيوانات و آب بينى و امثال آن) حرام است هرچند پاك باشد.

مسأله 2261ـ خوردن خاك و گِل حرام است، ولى خوردن كمى از تربت پاك حضرت سيّدالشّهداء امام حسين(عليه السلام) (كمتر از يك نخود) به قصد شفاء اشكال ندارد و همچنين گل داغستان و گل ارمنى كه براى معالجه مى خورند در صورتى كه علاج منحصر به آن باشد جايز است.

مسأله 2262ـ خوردن يا نوشيدن چيزى كه براى انسان ضرر مهمّى دارد حرام است، كشيدن سيگار و ساير انواع دخانيّات اگر به تصديق اهل اطّلاع ضرر مهمّى داشته باشد نيز حرام است، ولى استفاده از مواد مخدّر مطلقاً حرام است خواه به صورت تزريق يا دود كردن يا خوردن و يا به هر طريق ديگرى بوده باشد. و همچنين توليد، خريد و فروش و هرگونه كمك به انتشار آن حرام است.

مسأله 2263ـ اگر با گاو و گوسفند و شتر نزديكى كنند، علاوه بر اين كه گوشت آنها حرام است، بول و مدفوع آنها نيز بنابر احتياط واجب نجس مى باشد و آشاميدن شير آنها نيز حرام است و بايد آن حيوان را ذبح كنند و لاشه آن را بسوزانند و كسى كه با آن نزديكى كرده بايد پول آن را به صاحبش بدهد.

مسأله 2264ـ آشاميدن شراب حرام و از گناهان كبيره است، بلكه در بعضى از اخبار

 

back page fehrest page next page