[201]
سوم: شكّ بعد از وقت
مسأله 1059ـ هرگاه بعد از گذشتن وقت نماز شك كند كه نماز را خوانده يا نه يا حتّى گمان كند نخوانده است، به شك اعتنا نكند، ولى هرگاه پيش از گذشتن وقت نماز شك كند، بايد نماز را به جا آورد، حتّى اگر گمان دارد نماز را خوانده كافى نيست.
مسأله 1060ـ هرگاه بعد از گذشتن وقت نمازظهر و عصر بداند فقط چهار ركعت نماز خوانده، ولى نداند به نيّت ظهر بوده يا عصر بايد چهار ركعت نماز قضا به نيّت ما فى الذّمّه (يعنى نمازى كه بر او واجب است) خواه ظهر يا عصر به جا آورد، امّا اگر بعد از گذشتن وقت نماز مغرب و عشا بداند يكى از آن دو نماز را به جا آورده ولى نداند مغرب بوده يا عشا بايدهم نماز مغرب را قضا كند و هم عشا را.
چهارم: شكّ كثيرالشّك
مسأله 1061ـ «كثيرالشّك» يعنى كسى كه زياد شك مى كند نبايد به شكّ خود اعتنا كند، خواه در عدد ركعات نماز باشد، يا در اجزاى نماز، يا شرايط نماز.
مسأله 1062ـ كثيرالشّك كسى است كه بگويند زياد شك مى كند و اگر كسى در يك نماز سه مرتبه شك كند يا در سه نماز پشت سرهم شك كند كثيرالشّك است.
مسأله 1063ـ هرگاه به خاطر يك حالت فوق العاده مانند بيمارى، غضب يا مصيبت موقّتاً گرفتار حالت كثرت شك شود بايد به شكّ خود اعتنا كرده و مطابق احكام آن رفتار كند.
مسأله 1064ـ منظور از اعتنا نكردن به شك اين است كه آن طرف را كه به نفع اوست بگيرد، مثلاً اگر شك كند سجده يا ركوع را به جا آورده، بنا بگذارد كه به جا آورده است، هرچند از محل آن نگذشته است، يا اگر شك كند نماز صبح را دو ركعت خوانده يا سه ركعت، بنا بگذارد كه دو ركعت خوانده است.
مسأله 1065ـ كسى كه فقط در يك مورد نماز زياد شك مى كند (مثلاً در حمد و
سوره) چنانچه در چيزهاى ديگر شك كند بايد به دستور شك عمل نمايد، تنها درموردى كه زياد شك مى كند اعتنا نخواهد كرد، همچنين اگر كسى در نماز معيّنى مانند نماز صبح زياد شك مى كند، فقط در آن بايد اعتنا نكند و نيز اگر كسى در مكان مخصوصى ( مثلاً وقتى در ميان جمع نماز مى خواند) زياد شك مى كند فقط در همان جا اعتنا به شكّ خود نمى كند.
مسأله 1066ـ هرگاه انسان شك كند كثيرالشّك شده يا نه بنا مى گذارد بر اين كه كثيرالشّك نشده و بعكس اگر كثيرالشّك بوده، تا يقين نكند به حال معمولى برگشته، بايد به شكّ خود اعتنا نكند.
مسأله 1067ـ كسى كه زياد شك مى كند اگر شك كند ركنى را به جا آورده يا نه (مانند ركوع) و به آن اعتنا نكند بعد يادش بيايد كه آن را به جا نياورده است، چنانچه وارد ركن بعد نشده بايد آن را به جا آورد و اگر مشغول ركن بعد شده نمازش باطل است، ولى اگر غير ركن باشد و بعد يادش بيايد كه به جا نياورده، چنانچه وارد ركن بعد نشده به جا مى آورد و اگر وارد ركن بعد شده بر نمى گردد و نمازش صحيح است.
مسأله 1068ـ اشخاص وسواسى بايد به يقين و شكّ خود عمل نكنند بلكه مطابق اشخاص معمولى عمل كنند خواه يقين براى آنها حاصل شود يا نه، و الاّ در بسيارى از موارد نمازشان باطل خواهد بود.
پنجم: شكّ امام و مأموم
مسأله 1069ـ اگر امام جماعت در عدد ركعتهاى نماز شك كند، مثلاً نداند سه ركعت خوانده يا چهارركعت هرگاه مأموم بداند چهار ركعت خوانده با علامتى به امام مى فهماند و امام بايد مطابق آن عمل كند و بعكس اگر امام مى داند چند ركعت خوانده، ولى مأموم شك مى كند، بايد از امام پيروى كند و به شكّ خود اعتنا نكند.
مسأله 1070ـ براى آگاه كردن امام ممكن است به عدد ركعات نماز دست بر زانو
بزند، يا «اللّه اكبر» بگويد و يا به هر ترتيب ديگر كه سخن گفتن و كارى بر خلاف نماز انجام دادن در آن نباشد، ولى نبايد قبل از امام برخيزد و نماز خود را ادامه دهد.
ششم: شكّ در نماز مستحبّى
مسأله 1071ـ هرگاه در عدد ركعتهاى نماز مستحبّى شك كند مخيّر است بنا را بر كمتر بگذارد يا بيشتر، مگر اين كه طرف بيشتر، نماز را باطل كند كه در اين صورت بنا را بر كمتر مى گذارد، مثلاً اگر شك ميان يك و دو كند مخيّر است بنا را بر يك يا دو بگذارد، امّا اگر شك در ميان دو و سه كند حتماً بنا را بر دو، مى گذارد.
مسأله 1072ـ كم و زياد شدن ركن در نافله نيز اشكال دارد.
مسأله 1073ـ شك در افعال نماز مستحب با نماز واجب فرق ندارد، مثلاً اگر شك در حمد يا ركوع كند چنانچه محل آن نگذشته است بايد به جا آورد و اگر محلّ آن گذشته است اعتنا نكند.
مسأله 1074ـ در نمازهاى مستحبّى بنابر احتياط واجب بايد به ظنّ و گمان خود عمل كند، تا آنجا كه نماز را باطل نمى كند، مثلاً اگر گمانش به دو ركعت مى رود بنا بر آن بگذارد و اگر گمانش به سه ركعت مى رود بايد بنا بر همان دو بگذارد.
مسأله 1075ـ نمازهاى مستحب سجده سهو ندارد، يعنى اگر كارى كند كه در نمازهاى واجب سجده سهو دارد، در نمازهاى مستحب سجده سهو لازم نيست، همچنين سجده و تشهّد فراموش شده در نمازهاى مستحب قضا ندارد.
مسأله 1076ـ هرگاه بعد از گذشتن وقت نماز نافله شك كند آن را به جا آورده يا نه، اعتنا نكند و اگر وقت باقى است به جا آورد.
3ـ شكهاى صحيح
مسأله 1077ـ چنانچه گفته شد شك در عدد ركعتهاى نمازهاى چهار ركعتى در نُه صورت صحيح است:
اوّلـ شك ميان «دو و سه» بعد از سر برداشتن از سجده دوم: بايد بنابگذارد كه سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز، يك ركعت نماز احتياط ايستاده به دستورى كه بعداً گفته مى شود به جا آورد و اگر در سجده دوم بعد از ذكر واجب شك كند بنا بر احتياط واجب همين دستور را عمل كند، بعداً نماز را هم اعاده نمايد (اين حكم در تمام مواردى كه شك بايد بعد از تمام كردن سجده دوم باشد جارى است).
دوّمـ شك ميان «سه و چهار»: كه در هر جاى نماز باشد بنابر چهار مى گذارد و نماز را تمام كرده و بعداًزآن يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دو ركعت نشسته، به جا مى آورد.
سومـ شك ميان «دو و چهار» بعد از سر برداشتن از سجده دوم: كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند.
چهارمـ شك ميان «دو و سه و چهار» بعد از سر برداشتن از سجده دوم: بايد بنا را بر چهار بگذارد و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده، سپس دو ركعت نشسته به جا آورد.
پنجمـ شك ميان «چهار و پنج» بعد از سر برداشتن از سجده دوم: بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند و بعد از آن دو سجده سهو به جا مى آورد.
ششمـ شك ميان «چهار و پنج» در حال ايستاده: بايد بنشيند تا شك او تبديل به سه و چهار شود و بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند بعد يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دو ركعت نشسته به جا مى آورد و احتياط واجب آن است كه نماز را نيز اعاده كند.
هفتمـ شك بين «سه و پنج» در حال ايستاده: بايد بنشيند و شك او به دو و چهار برمى گردد، بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تمام مى كند، سپس دو ركعت نماز احتياط ايستاده به جا مى آورد و بنابر احتياط واجب اصل نماز را نيز اعاده مى كند.
هشتمـ شك بين «سه و چهار و پنج» در حال ايستاده: بايد بنشيند و شك او به
دو و سه و چهار برمى گردد، بنا را بر چهار مى گذارد و نماز را تكميل كرده، سپس دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دوركعت نشسته به جا مى آورد و احتياطاً اصل نماز را اعاده مى كند.
نهمـ شك ميان «پنج و شش» در حال ايستاده: بايد بنشيند و شك او به چهار و پنج بر مى گردد، نماز را تمام كرده و دو سجده سهو به جا مى آورد و بنابر احتياط اصل نماز را اعاده مى كند.
مسائل متفرّقه شكّيّات
مسأله 1078ـ هرگاه يكى از شكهاى صحيح براى انسان پيش آيد نمى تواند نماز را بشكند، بلكه بايد به دستورهاى بالا عمل كند و در مورد تمام شكها بايد قبلاً كمى فكر كند اگر يقين به هيچ طرف حاصل نشد و يا گمان در مواردى كه معتبر است بر هيچ طرف قرار نگرفت، چنانچه از شكهاى باطل باشد نماز را رها مى كند و اگر از شكهاى صحيح باشد به دستور آن عمل مى نمايد.
مسأله 1079ـ ظن و گمان در ركعات نماز در حكم يقين است، يعنى بايد بنابر گمان بگذارد و نماز را ادامه دهد، ولى اگر در ركعت اوّل و دوم باشد احتياط واجب اين است كه نماز را بعداً نيز اعاده كند.
مسأله 1080ـ هرگاه در ابتدا گمانش به يك طرف قرار گرفت و بعد هر دو مساوى شد و حالت شك پيدا كرد، بايد به دستور شك عمل كند و بعكس اگر نخست حالت شك داشت و بعد گمانش بيشتر به يك طرف شد، بايد مطابق گمان عمل كند، ولى اگر شك از شكهايى است كه نماز را باطل مى كند و پا برجا شد بايد نماز را از سر گيرد و مبدّل شدن آن به ظن اثرى ندارد.
مسأله 1081ـ كسى كه نمى داند حالتى كه براى او پيدا شده است شك است يا ظن بايد به احكام شك عمل كند.
مسأله 1082ـ هرگاه مشغول تشهّد است، يا وارد ركعت بعد شده و شك كند آيا دو
سجده را به جا آورده يا نه و در همان موقع يكى از شكهايى كه اگر بعد از تمام شدن دو سجده اتّفاق بيفتد صحيح است براى او پيش آيد (مثلاً شك ميان دو و سه) بايد بنا بگذارد كه سجده ها را به جا آورده و به دستور شك عمل كند و نمازش صحيح است، ولى اگر قبل از گذشتن از محلّ سجده شك كند نمازش باطل است.
مسأله 1083ـ هرگاه شكّ او از بين برود و شكّ ديگرى به جاى آن پيدا شود، بايد به شكّ دوم عمل كند، مثلاً اگر شك در ميان دو و سه بود، بعد يقين كرد سه ركعت را خوانده و شكّ ميان سه و چهار كرد، بايد به دستور شكّ سه و چهار عمل كند.
مسأله 1084ـ هرگاه مى داند در وسط نماز شكّ كرده، امّا نمى داند مثلاً شكّ دو و سه بوده، يا دو و چهار، احتياط واجب آن است كه به دستور هر دو عمل كند و نماز را نيز اعاده نمايد.
مسأله 1085ـ كسى كه نشسته نماز مى خواند اگر شكّى كند كه بايد براى آن يك ركعت نماز احتياط ايستاده، يا دوركعت نشسته بخواند، بايد يك ركعت نماز نشسته به جا آورد و اگر شكّى كند كه بايد براى آن دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند بايد دو ركعت نشسته به جا آورد، همچنين در ساير شكها.
مسأله 1086ـ كسى كه نماز ايستاده مى خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط از ايستادن عاجز شود، بايد مثل كسى كه نماز را نشسته مى خواند و حكم آن در مسأله قبل گذشت نماز احتياط را به جا آورد و بعكس كسى كه نماز نشسته مى خواند اگر موقع خواندن نماز احتياط بتواند بايستد بايد به وظيفه كسى كه نماز را ايستاده مى خواند عمل كند.
طريقه نماز احتياط
مسأله 1087ـ نماز احتياط كه براى شك در ركعتهاى نماز به جا آورده مى شود به اين ترتيب است كه بعد از سلام نماز بايد فورا نيّت نماز احتياط كند و اللّه اكبر
بگويد و حمد را بخواند (و سوره را ترك كند) بعد به ركوع رود و مانند نمازهاى معمولى سجده نمايد، اگرنماز احتياط او يك ركعت است بعد از دو سجده تشهّد بخواند و سلام دهد و اگر دو ركعت است بعد از دو سجده يك ركعت ديگر را مثل ركعت اوّل به جا آورد و بعد از تشهّد سلام دهد.
مسأله 1088ـ نماز احتياط اذان و اقامه و سوره و قنوت ندارد و حمد را بايد آهسته بخواند، حتّى احتياط واجب آن است كه «بسم اللّه» را نيز آهسته بگويد ودر ميان اصل نماز و نماز احتياط كارى كه نماز را باطل مى كند انجام ندهد.
مسأله 1089ـ هرگاه قبل از خواندن نماز احتياط متوجّه شود نمازى را كه خوانده است درست بوده، نماز احتياط لازم نيست و اگر در وسط نماز احتياط بفهمد مى تواند آن را رها كند.
مسأله 1090ـ هرگاه پيش از خواندن نماز احتياط متوجّه شود كه ركعتهاى نمازش كم بوده، مثلاً به جاى چهار ركعت سه ركعت خوانده، چنانچه كارى كه نماز را باطل كند انجام نداده بايد آن مقدار را كه كم خوانده است انجام دهد و براى سلام بى جا احتياطاً دو سجده سهو به جا مى آورد و اگر كارى كه نماز را باطل مى كند انجام داده بايد نماز را اعاده كند.
مسأله 1091ـ هرگاه بعد از نماز احتياط بفهمد كسرى نمازش درست به اندازه نماز احتياط بوده (مثلاً در شك ميان سه و چهار يك ركعت نماز احتياط بخواند و بعد بفهمد نماز راسه ركعت خوانده) نمازش صحيح است و اگر بفهمد كسرى نماز كمتر از نماز احتياط بوده بنابر احتياط واجب بايد كسرى نماز را بلافاصله به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده كند و اگر بفهمد كسرى نماز بيشتر از نماز احتياط بوده، چنانچه بعد از نماز احتياط كارى كه نماز را باطل كند انجام نداده، احتياط واجب اين است كسرى نماز را به جا آورد و اصل نماز را هم اعاده كند.
مسأله 1092ـ اگر كسى شك كند نماز احتياطى كه بر او واجب بوده به جا آورده است يا نه،چنانچه بعد از وقت نماز باشد به شكّ خود اعتنا نكند و اگر هنوز وقت
نماز باقى است در صورتى كه مشغول كار ديگرى نشده بايد نماز احتياط را بخواند و اگر كارى كه نماز را باطل مى كند به جا آورده است احتياط واجب آن است كه نماز احتياط را بخواند و نماز را هم اعاده كند.
مسأله 1093ـ دستور نماز احتياط از نظر كم و زياد كردن ركن و اجزاى غير ركن و شك در به جا آوردن اجزا مانند ساير نمازهاى واجب است.
مسأله 1094ـ اگر در عدد ركعتهاى نماز احتياط نيز شك كند بايد بنا را بر بيشتر بگذارد، امّا اگر طرف بيشتر نماز را باطل مى كند، بنا را بر كمتر مى گذارد و نمازش صحيح است.
مسأله 1095ـ براى كم و زياد كردن اجزاء نماز احتياط از روى سهو، سجده سهو واجب نيست.
مسأله 1096ـ اگر در نماز احتياط تشهّد يا سجده را فراموش كند احتياط واجب آن است كه بعد از سلام، قضاى آن را به جا آورد.
مسأله 1097ـ هرگاه قضاى سجده يا قضاى تشهّد يا سجده سهو بر او واجب شده و در عين حال نماز احتياط نيز بر او واجب است بايد اوّل نماز احتياط را به جا آورد، بعد قضاى سجده يا تشهّد را و بعد سجده سهو را.
مسأله 1098ـ احكامى كه درباره شكّ و سهو و ظنّ در نمازهاى واجب روزانه گفته شد، در ساير نمازهاى واجب نيز عيناً وجود دارد، مثلاً اگر در نماز آيات شك كند كه يك ركعت خوانده يا دوركعت چون شك او در نماز دو ركعتى است نماز باطل مى شود، همچنين ساير احكام شكّ و سهو و ظنّ.
مواردى كه سجده سهو واجب است
مسأله 1099ـ براى چند چيز بنابر احتياط واجب بايد بعد از نماز دو سجده سهو به دستورى كه گفته مى شود به جا آورد:
1ـ كلام بى جا، يعنى سهواً به گمان اين كه نماز تمام شده حرف بزند.
2ـ سلام بى جا، يعنى مثلاً در ركعت دوم نماز چهار ركعتى سلام بدهد.
3ـ سجده فراموش شده.
4ـ تشهّد فراموش شده.
5ـ به جاى ايستادن سهواً بنشيند، يا به جاى نشستن برخيزد.
6ـ در شكّ ميان چهار و پنج بعد از سجده دوم واجب است نماز را تمام كند، بعداً دو سجده سهو بجا آورد و براى كم و زياد كردن غير اينها سجده سهو مستحبّ است.
احكام سجده سهو
مسأله 1100ـ اگر چيزى را غلط خوانده و دوباره بطور صحيح بخواند سجده سهو ندارد.
مسأله 1101ـ اگر در نماز چند كلمه يا چند جمله بگويد بطورى كه از صورت نمازگزار خارج نشود وهمه آن يكى حساب شود، دوسجده سهو براى همه كافى است.
مسأله 1102ـ
هرگاه اشتباهاً
«اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ»
را
بگويد سجده سهو واجب نيست، بلكه مستحبّ است، ولى اگر مقدارى از دو سلام ديگر
را بگويد احتياط واجب انجام سجده سهو است و هرگاه هر سه سلام را
در جايى كه
نبايد سلام دهد از روى اشتباه بگويد دو سجده سهو براى همه
كفايت مى كند.
مسأله 1103ـ اگر سجده سهو واجب را بعد از سلام نماز عمداً به جا نياورده معصيت كرده و بايد هرچه زودتر به جا آورد، ولى نمازش باطل نيست.
مسأله 1104ـ اگر شك دارد كارى كه موجب سجده سهو مى شود انجام داده يا نه، چيزى بر او نيست و اگر شك كند دو سجده سهو بر او واجب شده يا چهار سجده سهو، همان دو سجده كافى است.
دستور سجده سهو
مسأله 1105ـ سجده سهو به ترتيب زير است بعد از نماز بلافاصله نيّت سجده سهو مى كند و بعد به سجده مى رود و مى گويد: «بِسْمِ اللّهِ وَ بِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا النَّبِىُّ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ» سپس سر از سجده بر مى دارد و مى نشيند، دوباره به سجده مى رود و همان ذكر را مى گويد و بعد از آن كه سر از سجده برداشت تشهّد مى خواند و سلام مى دهد و احتياط آن است كه در تشهّد به مقدار واجب اكتفا كند و تنها به سلام آخر قناعت نمايد.
مسأله 1106ـ سجده سهو بايد رو به قبله و با حالت وضو و طهارت باشد و پيشانى را نيز بر چيزى گذارد كه سجده نماز بر آن جايز است.
قضاى سجده و تشهّد فراموش شده
مسأله 1107ـ هرگاه كسى يك يا چند سجده نماز را فراموش كرد بايد قضاى آن را بعد از نماز به جا آورد (البته اگر دو سجده از يك ركعت فراموش شود نماز باطل است) همچنين اگر تشهّد را فراموش نمايد بايد بلافاصله بعد از نماز آن را قضا كند و علاوه بر قضاى سجده و تشهّد بايد براى هر كدام بنابر احتياط واجب دو سجده سهو به جا آورد (ولى چنان كه قبلاً نيز گفته شد تشهّد سجده سهو، كفايت از تشهّد فراموش شده مى كند).
مسأله 1108ـ در قضاى سجده و تشهّد فراموش شده تمام شرايط نماز مانند طهارت و قبله و شرطهاى ديگر لازم است و بايد بلافاصله بعد از نماز انجام دهد.
مسأله 1109ـ اگر يك سجده و تشهّد را فراموش كند احتياط واجب آن است كه هر كدام را اوّل فراموش كرده اوّل قضا كند و اگر نداند كدام يك را اوّل فراموش كرده
احتياطاً يك سجده و بعد يك تشهّد و بار ديگر يك سجده به جا مى آورد، تا يقين كند سجده و تشهّد رابه ترتيبى كه فراموش كرده قضا كرده است.
مسأله 1110ـ هرگاه بعد از نماز كارى كند كه صورت نماز را به هم مى زند يا نماز را باطل مى كند (مثل اين كه پشت به قبله كند) بايد قضاى سجده و تشهّد را به جا آورد و نماز را بنابر احتياط واجب اعاده كند و اگر كارى كند كه سجده سهو مى آورد، بعد از قضاى سجده يا تشهّد احتياط آن است كه سجده سهو به جا آورد.
مسأله 1111ـ اگر شك دارد كه سجده يا تشهّد را فراموش كرده يا نه واجب نيست قضا كند و اگر مى داند يكى را فراموش كرده، امّا نمى داند كدام يك بوده، هر دو را قضا كند و هر كدام را اوّل به جا آورد مانعى ندارد.
مسأله 1112ـ هرگاه علاوه بر قضاى سجده يا تشهّد، سجده سهو نيز بر ذمّه او باشد، بايد بعد از نماز اوّل سجده يا تشهّد را قضا كند و بعد سجده سهو را به جا آورد.
مسأله 1113ـ هرگاه شك كند كه آيا قضاى سجده يا تشهّد فراموش شده كه بر عهده او بود بعد از نماز به جا آورده يا نه، چنانچه وقت نماز نگذشته سجده يا تشهّد را قضا نمايد و اگر گذشته نيز بنابر احتياط واجب بايد قضاى آن را به جا آورد و نماز او صحيح است.
مسأله 1114ـ براى قضاى سجده يا تشهّد، بعد از نماز نيّت مى كند، سپس همان سجده يا تشهّد را بدون اللّه اكبر و چيز اضافى ديگر قضا مى كند و بعد بنابر احتياط سجده سهو به جا مى آورد.
خلل در اجزاء و شرايط نماز
مسأله 1115ـ اگر چيزى از واجبات نماز را عمداً كم و زياد كند نماز او باطل است، امّا اگر به واسطه ندانستن مسأله باشد اگر آن جزء از اركان نماز است، نماز باطل مى شود و اگر غير اركان است، نمازش صحيح است به شرط اين كه جاهل قاصر باشد،
يعنى دسترسى براى يادگرفتن مسأله نداشته باشد.
مسأله 1116ـ هرگاه سهواً چيزى از اجزاى نماز را كم و زياد كند اگر از اركان نماز باشدنماز باطل است واگر از غيراركان باشد نماز صحيح است و در صورتيكه شرايطى مثل وضو يا غسل انجام نشده باشد نماز باطل است، خواه عمداً باشد يا سهواً.
مسأله 1117ـ اگر پيش از سلام نماز يادش بيايد كه يك ركعت يا بيشتر از آخر نماز را نخوانده، بايد آن را به جا آورد و نمازش صحيح است، ولى اگر بعد از سلام متوجّه شود چنانچه كارى كه نماز را عمداً و سهواً باطل مى كند (مانند پشت به قبله كردن) انجام داده نماز باطل است و اگر انجام نداده بايد بلافاصله ركعت هاى فراموش شده را به جا آورد و نمازش صحيح است و احتياط واجب آن است كه سجده سهو براى سلام بى جا انجام دهد.
مسأله 1118ـ هرگاه بفهمد نماز را پيش از وقت خوانده، يا پشت به قبله به جا آورده، بايد آن را اعاده كند و اگر وقت گذشته قضا نمايد، امّا اگر سهواً نماز را به طرف راست يا چپ خوانده نماز باطل نيست.
نماز مسافر
مسأله 1119ـ مسافر با «هشت شرط» بايد نمازهاى چهار ركعتى را دو ركعت به جا آورد:
شرط اوّل ـ سفر او كمتر از هشت فرسخ شرعى نباشد
مسأله 1120ـ كسى كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ (حدود 43 كيلومتر) است بايد نماز را شكسته بخواند، خواه رفتنش چهار فرسخ (5/21 كيلومتر تقريباً) باشد يا كمتر يا بيشتر، همين اندازه كه رفتن و برگشتن او هشت فرسخ باشد نماز شكسته است و خواه در همان روز و شب برگردد يا فاصله اى بيفتد، مگر اين كه در بين اين
مسافت، ده روز قصد اقامه كند.
مسأله 1121ـ اگر شك دارد سفر او هشت فرسخ است يا نه، نبايد نماز را شكسته بخواند، ولى در صورت شك بايد از كسانى كه به آن راه آشنا هستند تحقيق كند، مگر اين كه مشقّت زيادى داشته باشد.
مسأله 1122ـ مقدار مسافت را از راههاى مختلف مى توان دريافت نخست اين كه خودش اندازه گيرى كرده و يقين حاصل كند، دوم اين كه در ميان مردم معروف باشد، سوم اين كه شخص مورد اعتمادى خبر دهد.
مسأله 1123ـ هرگاه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است و نماز را شكسته بخواند، بعد بفهمد هشت فرسخ نبوده، نمازش باطل است و بايد آن را اعاده كند و چهار ركعت بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد، امّا اگر يقين داشت مسافت مورد نظر هشت فرسخ نيست و در اثناء راه فهميد كه هشت فرسخ بوده بايد نماز را شكسته بخواند و اگر تمام خوانده اعاده كند.
مسأله 1124ـ اگر ميان دو محلّى كه فاصله آن كمتر از چهار فرسخ است چند مرتبه رفت و آمد كند نماز او شكسته نخواهد بود، هرچند روى هم رفته هشت فرسخ و بيشتر شود مگر اين كه عرفاً به او مسافر بگويند و در اين صورت بنا بر احتياط هم نماز را تمام و هم شكسته بخواند.
مسأله 1125ـ هرگاه محلّى دو راه دارد كه يكى كمتر از هشت فرسخ و ديگرى هشت فرسخ يا بيشتر است، اگر از راه اوّل برود بايد تمام بخواند و اگر از راه دوم برود نمازش شكسته است.
مسأله 1126ـ براى حساب مسافت هشت فرسخ بايد از آخرين خانه هاى شهر حساب كرد.
شرط دوم ـ از اوّل، قصد هشت فرسخ را داشته باشد
مسأله 1127ـ اگر اوّل مى خواهد به محلّى كه كمتر از هشت فرسخ است برود ودر
وسط راه يا پس از رسيدن به آن مقصد قصد كند مسافرت خود را ادامه دهد بطورى كه مجموع مسافرت او هشت فرسخ باشد، چون از اوّل قصد نداشته بايد نماز را تمام بخواند، ولى اگر در اثنا، يا پس از رسيدن به مقصد قصد كند از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر برود، نماز او شكسته است.
مسأله 1128ـ كسى كه به دنبال گمشده اى مى رود و نمى داند چه مقدار بايد برود تا مقصود خود را پيدا كند، بايد نماز را تمام بخواند، ولى در برگشتن چنانچه تا وطن يا محل اقامتش هشت فرسخ يا بيشتر باشد نماز او شكسته است.
مسأله 1129ـ
كسى كه قصد هشت فرسخ دارد بايد نمازش را شكسته
بخواند، هرچند هر روز مقدار كمى
راه برود ولى به اندازه اى باشد كه به او
مسافر گويند.
مسأله 1130ـ كسى كه اختيارش در سفر با ديگرى است مانند پسرى كه با پدر خود مسافرت مى كند، چنانچه بداند سفر پدرش هشت فرسخ است بايد نماز را شكسته بخواند، حتّى اگر كسى را به اجبار به جايى مى برند (مانند زندانى) و بداند مسافت او هشت فرسخ يا بيشتر است همين حكم را دارد، مگر اين كه احتمال عقلايى بدهد كه پيش از رسيدن به چهار فرسخ از آنها جدا مى شود و برمى گردد.
شرط سوم ـ در بين راه از قصدش برنگردد
مسأله 1131ـ اگر پيش از رسيدن به چهار فرسخ از قصد خود برگردد، يا مردّد شود بايد نماز را تمام بخواند، امّا اگر بعد از رسيدن به چهار فرسخ از مسافرت خود منصرف شود، بايد نماز را شكسته بخواند، مگر اين كه مردّد درماندن و برگشتن باشد و يا بخواهد همان جا ده روز بماند.
مسأله 1132ـ هرگاه بخواهد به محلّى كه هشت فرسخ يا بيشتر است برود، اگر پيش از آن كه به هشت فرسخ برسد مردّد شود كه بقيّه راه را برود يا نه و در آنجا مقدارى متوقّف شود و بعد تصميم بگيرد بقيّه راه را ادامه دهد بايد نماز را شكسته بخواند و
اگر در حال ترديد مقدارى از مسافت را طى كند سپس تصميمش بر ادامه راه شود، چنانچه باقيمانده راه با آنچه قبلاً با قصد طى كرده هشت فرسخ يا بيشتر باشد نماز را شكسته مى خواند.
شرط چهارم ـ قبل از رسيدن به هشت فرسخ از وطن خود عبور نكند و نخواهد ده روز يا بيشتر در اثناء راه توقف كند.
مسأله 1133ـ اگر مسافر به وطن خود وارد شود سفر او قطع مى گردد و همچنين اگر به محلّ اقامه ده روز برسد، حتّى اگر ترديد دارد كه از وطنش بگذرد يا در جايى ده روز اقامه كند باز هم نماز او تمام است.
شرط پنجم ـ سفر او براى كار حرامى نباشد
مسأله 1134ـ اگر به قصد دزدى، خيانت، يا كار حرام ديگرى سفر كند، بايد نماز را تمام بخواند، همچنين اگر خود سفر حرام باشد مثل اين كه چنان مسافرتى براى بدن او ضرر قابل ملاحظه اى دارد، يا زن بدون اجازه شوهر سفر كند (بنا بر احتياط واجب) يا فرزند با نهى پدر و مادر سفر نمايد بطورى كه مايه اذيّت آنها شود، بايد نماز را تمام بخواند; ولى اگر سفر واجبى مانند حجّ واجب بوده باشد رضايت شوهر و پدر ومادر شرط نيست و نماز شكسته است.
مسأله 1135ـ هرگاه خود سفر حرام نباشد و به منظور كار حرامى نيز سفر نمى كند، ولى در اثناء سفر، معصيت يا معصيتهايى انجام مى دهد، مثل اين كه در سفر شراب بخورد، يا غيبت كند و به مردم ظلم نمايد، نماز او شكسته است.
مسأله 1136ـ هرگاه براى فرار از انجام كار واجبى مسافرت نمايد، مثل اين كه بدهكار است و مى تواند بدهى خود را بدهد و طلبكار هم مطالبه مى كند، امّا او براى فرار از پرداخت بدهى مسافرت نمايد، بايد نماز را تمام به جا آورد، ولى اگر چنين
قصدى را ندارد بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1137ـ اگر سفر حرام نيست، ولى سوار بر مركب غصبى شود، يا در زمين غصبى مسافرت مى كند، بنابر احتياط جمع ميان نماز شكسته و تمام كند، يعنى هم نماز دو ركعتى هم چهارركعتى به جاآورد.
مسأله 1138ـ هرگاه كسى همراه ظالمى سفر كند و مسافرت او كمك به ظالم محسوب شود سفر او حرام است و نمازش را بايد تمام بخواند، مگر آن كه مجبور باشد يا براى انجام وظيفه مهمترى مانند نجات جان مظلومى با او سفر كند كه در اين صورت نمازش شكسته است.
مسأله 1139ـ مسافرت به قصد تفريح و گردش و استفاده از آب و هوا و مانند آن تا آنجا كه موجب اسراف و كار حرام ديگرى نباشد جايز است و نماز را بايد شكسته بخواند.
مسأله 1140ـ كسى كه براى امرار معاش به شكار مى رود سفرش حلال و نمازش شكسته است، همچنين اگر براى فراهم كردن درآمد بيشتر باشد، امّا كسى كه براى لهو و تفريح و خوشگذرانى به شكار مى رود، سفرش حرام ونمازش را بايد تمام بخواند.
مسأله 1141ـ كسى كه از سفر معصيت بر مى گردد اگر توبه كرده و تا محلّى كه مى خواهد بر گردد هشت فرسخ يا بيشتر باشد، بايد نماز را شكسته بخواند، همچنين اگر توبه نكرده ولى در بازگشت آلوده به معصيت نيست.
مسأله 1142ـ
هرگاه كسى كه سفرش سفر معصيت است در اثناء راه از قصد
خود برگردد، چنانچه
باقيمانده راه هشت فرسخ يا بيشتر باشد و يا مجموع
رفتن و برگشتن هشت فرسخ است
بايد نماز را شكسته بخواند، ولى بعكس اگر به قصد معصيت سفر نكرده، ولى در بين راه
قصدش تغيير كند و بقيّه راه را براى معصيت برود، بايد نماز را تمام بخواند، امّا
آنچه را قبلاً شكسته خوانده اشكالى ندارد.
شرط ششم ـ از صحرانشين هاى خانه بدوش نباشد
مسأله 1143ـ «صحرانشينهاى خانه بدوش» كه وطن خاصى ندارند و هرجا آب و خوراك براى خود و حيواناتشان فراهم باشد توقّف مى كنند، بايد در اين مسافرتها نمازشان را تمام بخوانند و روزه را بگيرند.
مسأله 1144ـ هرگاه صحرانشين خانه به دوش مانند مردم ديگر براى زيارت خانه خدا، يا تجارت، يا مسافرت ديگرى غير از آن مسافرت كه جزء زندگى اوست برود بايد نماز را شكسته بخواند.
شرط هفتم ـ شغل و كار او مسافرت نباشد
مسأله 1145ـ راننده ها، خلبان ها، كشتيبان ها و ساربان ها و مانند آنها كه سفر، شغل آنهاست بايد نماز را تمام بخوانند هرچند در سفر اوّل باشد.
مسأله 1146ـ كسى كه شغلش مسافرت نيست، ولى مسافرت مقدّمه شغل اوست، مانند معلّم و كارگر و كارمندى كه خودش ساكن شهرى است و همه روز براى انجام كار به نقطه ديگرى مى رود كه رفت و آمد او هشت فرسخ يا بيشتر است، بايد نماز را تمام بخواند و روزه را بگيرد.
مسأله 1147ـ كسى كه شغلش مسافرت است اگر براى كار ديگرى غير از شغل خود (مثلاً براى حج يا زيارت يا مقصد ديگرى) مسافرت كند، بايد مانند ساير مسافران نماز را شكسته بخواند، ولى اگر راننده اى اتومبيل خود را براى زيارت كرايه دهد و در ضمن خودش هم زيارت كند بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1148ـ كسانى كه راهنماى حج و مدير كاروان حجّاج و مانند آن مى باشند، در صورتى كه مسافرت جزء يا مقدّمه شغل آنها محسوب شود و اين كار مدّت قابل ملاحظه اى (حدود چند ماه) به طول انجامد بايد نماز را تمام بخوانند.
مسأله 1149ـ كسى كه در مقدارى از سال شغلش مسافرت است مثل راننده اى كه
فقط در تابستان يا زمستان كار رانندگى مى كند، بايد در سفرى كه مشغول به كارش هست نماز را تمام بخواند.
مسأله 1150ـ كسى كه شغلش رانندگى داخل شهرهاست اگر اتّفاقاً به سفر خارج از شهر برود و هشت فرسخ و بيشتر باشد نمازش شكسته است، امّا كسى كه هم رانندگى داخل شهر مى كند و هم راننده بيابانى است وقتى به خارج شهر مى رود نماز را بايد تمام بخواند.
مسأله 1151ـ كسى كه شغلش مسافرت است اگر ده روز يا بيشتر در محلّى بماند، خواه وطن او باشد يا نه، و خواه از اوّل، قصد ده روز را داشته يا نه، بايد در سفر اوّل نماز را شكسته بخواند و اگر شك كند كه ده روز مانده يا نه، بايد نمازش را تمام بخواند.
مسأله 1152ـ كسانى كه براى خود وطنى اختيار نكرده اند و به سياحت و جهانگردى مشغولند بايد نماز را تمام بخوانند.
مسأله 1153ـ كسى كه شغلش مسافرت نيست، ولى در شهر يا دهى جنسى دارد كه براى حمل آن مسافرتهاى پى در پى مى كند بايد نماز را شكسته بخواند.
مسأله 1154ـ كسى كه از وطنش صرف نظر كرده و مى خواهد وطن ديگرى براى خود انتخاب كند بايد در مسافرت نماز را شكسته بخواند، مگر آن كه سفرش طولانى شود و جزء افراد خانه بدوش حساب شود.
شرط هشتم ـ به حدّ ترخّص برسد
مسأله 1155ـ «حدّ ترخّص» يعنى از وطن يا محلّ اقامتش به اندازه اى دور شود كه صداى اذان شهر را نشنود و مردم شهر او را نبينند، امّا ديدن و نديدن ديوارهاى شهر اثرى ندارد، ولى بايد در هوا گرد و غبار يا مه يا چيز ديگرى كه مانع ديدن است يا سرو صدايى كه مانع شنيدن است وجود نداشته باشد و اگر يكى از اين دو علامت حاصل شود كافى است، به شرط اينكه يقين به نبودن ديگرى نداشته باشد، و الاّ
احتياط جمع ميان نماز شكسته و تمام است.
مسأله 1156ـ معيار در شهرها شهرهاى معمولى است و اگر شهرى زياد در گودى يا در بلندى قرار گرفته باشد بايد مطابق شهرهاى معمولى با آن رفتار كرد، يعنى ببينيم چه اندازه مسافت سبب مى شود كه در شهرهاى معمولى انسان صداى اذان شهر را نشنود و اهالى شهر او را نبينند.
مسأله 1157ـ هرگاه شك كند به حدّ ترخّص رسيده يا نه، يا نداند صدايى را كه مى شنود صداى اذان است يا صداى ديگر، بايد نماز را تمام بخواند، امّا اگر بفهمد صداى اذان است ولى كلمات آن قابل تشخيص نباشد احتياط جمع است.
مسأله 1158ـ هرگاه به جايى برسد كه اذان شهر را كه معمولاً در جاى بلند مى گويند نشنود نمازش شكسته است، هر چند اذانى را كه با بلند گوهاى قوى مى گويند بشنود و اگر كسى گوش و چشمش از معمول ضعيف تر يا بسيار قوى تر است اعتبارى به آن نيست بلكه اعتبار به گوش و چشمهاى معمولى است.
مسأله 1159ـ هرگاه كسى در اثناء مسافرت به وطنش برسد نمازش در آنجا تمام است، ولى اگر مى خواهد سفر خود را از آنجا هشت فرسخ يا بيشتر ادامه دهد وقتى به حدّ ترخّص رسيد بايد نماز را شكسته بخواند.
چيزهايى كه سفر را قطع مى كند
مسأله 1160ـ چند چيز است كه سفر را قطع مى كند و بايد نماز را تمام خواند:
اوّل ـ رسيدن به «وطن»
منظور از وطن محلّى است كه انسان آن را براى اقامت و زندگى خود انتخاب كرده، خواه در آنجا متولّد شده باشد يا نه و خواه وطن پدر و مادرش باشد يا خودش آنجا را انتخاب كرده است.
مسأله 1161ـ هرگاه انسان جايى را براى «محلّ اقامت» خود انتخاب كند بطورى كه وقتى در آنجاست او را مسافر نمى گويند، خواه قصد اقامت دائم داشته باشد يا موقّت، مثلاً مى خواهد دو سال يا بيشتر در آنجا بماند اين محل در حكم وطن مى باشد و همين گونه است حال مأموران ادارات كه ممكن است هر چند سال در محلّى باشند و آنجا حكم وطنشان را دارد.
مسأله 1162ـ ممكن است كسى در دو محل زندگى كند، مثلاً شش ماه در شهرى و شش ماه ديگر در شهر ديگر، هردو وطن او محسوب مى شود و حتّى ممكن است انسان داراى سه وطن باشد.
مسأله 1163ـ هرگاه انسان در محلّى زندگى مى كرده و وطن او بوده، چنانچه از آنجا اعراض كند، يعنى ديگر قصد نداشته باشد در آنجا زندگى كند، هر چند گاهى به عنوان مسافرت و ديدار بستگان و دوستان به آنجا برود، نمازش در آنجا شكسته است، خواه در آنجا ملكى داشته باشد يا نه و خواه اقوام و بستگانش در آنجا زندگى كنند يا نكنند، مگر اين كه قصد كند در آنجا ده روز بماند، همچنين اگر انسان غير از وطن اصلى خود جاى ديگرى را براى زندگى انتخاب كند و شش ماه يا كمتر و بيشتر در آنجا بماند بعد، از آنجا اعراض نمايد نمازش در آنجا شكسته است، خواه ملكى در آنجا داشته باشد يا نه.
دوم ـ قصد اقامت ده روز
مسأله 1164ـ هرگاه مسافرى مى خواهد ده روز پشت سر هم در محلّى بماند، يا مى داند اجباراً بايد در آنجا توقّف كند بايد نماز را تمام بخواند.
مسأله 1165ـ آنچه براى قصد اقامه كه در مسأله پيش گفته شد لازم است ماندن ده روز است و امّا شب قبل از آن و شب بعد از آن لزومى ندارد، بنابراين اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب روز دهم بماند (يعنى ده روز و نُه شب) بايد نماز را تمام بخواند، همچنين اگر مثلاً قصدش اين باشد كه از ظهر روز اوّل تا ظهر روز يازدهم توقف كند.