[41]
مسأله 148ـ اگر مگس يا مانند آن روى چيز نجسى بنشيند، كه تر است و بعد روى چيز پاكى بنشيند نجس نمى شود، چون احتمال دارد پاى اين حشرات رطوبتى به خود نگيرد،امّا اگر بدانيم نجاستى را باخود حمل كرده وسرايت نموده،نجس مى شود.
مسأله 149ـ هرگاه جايى از بدن كه عرق دارد نجس شود، هرجا كه عرق به آن سرايت كند نجس مى شود.
مسأله 150ـ اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد هرگاه غليظ باشد و نقطه اى از آن خون داشته باشد همان نقطه نجس است اگر روان باشد،همه نجس مى شود.
مسأله 151ـ هرگاه ظرفى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجسى بگذارند، چنانچه آب با فشار از آن خارج شود داخل ظرف نجس نخواهد شد.
مسأله 152ـ هرگاه چيزى مانند سوزن در داخل بدن با نجاستى مانند خون ملاقات كند نجس مى شود بنابر احتياط واجب ، هر چند موقع بيرون آمدن آلوده نباشد، همچنين است آب دهان و بينى هرگاه در داخل دهان و بينى با خون ملاقات كند احتياط، اجتناب است.
مسأله 153ـ چيزى كه نجس شده مثلاً دستى كه با بول ملاقات كرده، اگر با رطوبت با چيز پاكى ملاقات كند آن هم نجس مى شود.
احكام نجاسات
مسأله 154ـ اوّل: خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است و خورانيدن عين نجس، مانند مسكرات به اطفال نيز حرام مى باشد و بنابر احتياط واجب بايد از خورانيدن غذايى كه نجس شده به اطفال نيز خوددارى كرد، امّا آنچه بر اثر نجس بودن دست خود آنها نجس مى شود، اشكال ندارد.
مسأله 155ـ فروختن و عاريه دادن چيز نجس اشكال ندارد و اطّلاع دادن نيز لازم نيست، مگر در صورتى كه بداند گيرنده آن را در خوردن و نماز و مانند آن استعمال
مى كند، كه احتياط واجب اعلام است. همچنين اگر نزد عاريه گيرنده نجس شود، به هنگام برگرداندن در همين صورت اعلام مى كند.
مسأله 156ـ هرگاه انسان ببيند كسى بدون اطّلاع چيز نجسى را مى خورد، يا با لباس نجس نماز مى خواند لازم نيست به او خبر دهد، امّا اگر صاحب خانه ببيند ميهمان با لباس و بدن تر روى فرش نجسى مى نشيند، احتياط آن است كه به او اعلام كند.
مسأله 157ـ هرگاه صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بنابر احتياط بايد به ميهمانها بگويد، ولى اگر يكى از ميهمانها بفهمد لازم نيست به ديگران بگويد فقط خودش بايد اجتناب كند، مگر اين كه با او معاشرت داشته باشند كه براى جلوگيرى از آلودگى خودش مى تواند بعد از غذا خوردن به آنها بگويد، تا دست و دهان خود را آب بكشند.
مسأله 158ـ دوم: نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب كشيد. نجس كردن جلد قرآن اگر سبب بى احترامى به قرآن باشد نيز،همين حكم را دارد.
مسأله 159ـ گذاشتن قرآن روى عين نجس چنانچه موجب بى احترامى باشد، حرام است و بايد آن را برداشت.
مسأله 160ـ نوشتن قرآن با مركّب نجس حرام است و اگر عمداً يا سهواً نوشته شود بايد آن را محو كنند، يا آب بكشند.
مسأله 161ـ
دادن قرآن به دست كافر اگر موجب بى احترامى باشد حرام است
و اگر اميد هدايت او
برود، يا براى تبليغ اسلام باشد جايز، بلكه گاهى واجب
است.
مسأله 162ـ هرگاه ورق قرآن و دعا يا ورقى كه نام خدا، يا پيامبر(صلى الله عليه وآله) و يا ائمّه(عليهم السلام)روى آن نوشته باشد در جاى آلوده و نجسى بيفتد بايد فوراً آن را بيرون آورد و آب كشيد، هرچند مخارجى داشته باشد و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد احتياط
واجب آن است كه اگر مستراح باشد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده، يا خطّ آن محو شده است.
مسأله 163ـ پاك كردن ورق قرآن فقط وظيفه كسى كه آن را نجس كرده نيست، بلكه اگر ديگران هم باخبر شوند وظيفه همه است كه آن را پاك كنند و اگر يكى اين وظيفه را انجام دهد، از ديگران ساقط مى شود، ولى اگر قرآن مال ديگرى است و با شستن از بين مى رود يا ناقص مى شود آن كس كه آن را نجس كرده، بايد خسارت آن را بدهد.
مسأله 164ـ سوم: نجس كردن تربت امام حسين(عليه السلام) حرام است و پاك كردن آن واجب و اگر درمحلّ آلوده اى بيفتد بايد همانند ورق قرآن كه در مسأله 162 گفته شد عمل نمايد.
مسأله 165ـ چهارم: نجس كردن مسجد حرام است و پاك كردن آن واجب است و شرح اين مسأله در بحث احكام مسجد در مكان نمازگزار به خواست خدا خواهد آمد.
مسأله 166ـ پنجم: بدن و لباس نمازگزار و محلّ سجده او بايد پاك باشد، شرح اين مسائل نيز در بحث لباس و مكان نمازگزار خواهد آمد.
مسأله 167ـ هرگاه «ذواليد» يعنى كسى كه چيزى در اختيار اوست خبر دهد كه آن چيز، نجس يا پاك است بايد قبول كرد، خواه عادل باشد يا نه، به شرط اين كه بالغ باشد بنابراين، خبر دادن غيربالغ دراين باره قبول نيست، مگر اين كه اطمينان از گفته او حاصل شود.
مُطهِّرات
مسأله 168ـ مطهّرات به چيزهايى گفته مى شود كه نجس را پاك مى كند و آن 12 چيز است: 1ـ آب 2ـ زمين 3ـ آفتاب 4ـ استحاله 5ـ انقلاب 6ـ ثلثان شدن
7ـ انتقال 8ـ اسلام 9ـ تبعيّت 10ـ برطرف شدن عين نجاست 11ـ استبراء حيوان نجاستخوار 12ـ غايب شدن مسلمان، كه احكام اينها بطور تفصيل در مسائل آينده خواهد آمد.
1ـ آب
مسأله 169ـ آب پاك و مطلق هرچيز نجسى را پاك مى كند، به شرط اين كه هنگامى كه چيز نجس را با آن مى شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا طعم نجاست به خود نگيرد و با آب كشيدن عين نجاست برطرف شود، مثلاً اگر خون در آن است آنقدر بشويند كه خون برطرف گردد، البته در آب قليل شرايط ديگرى نيز هست، كه بعداً اشاره مى شود.
مسأله 170ـ ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، ولى در آب كر يا جارى يك مرتبه كافى است، هرچند سه مرتبه بهتر است (آبهاى لوله كشى در حكم آب جارى است).
مسأله 171ـ هرگاه سگ ظرفى را ليسيده، يا از آن، آب يا مايع ديگرى، خورده باشد، اوّل بايد آن را با خاك پاك كه مخلوط با كمى آب باشد خاك مال كرد و بعد دومرتبه در آب قليل، يا يك مرتبه در آب كر يا جارى شست و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد، احتياط مستحبّ آن است كه همين كار انجام شود، امّا اگر جاى ديگرى از بدن سگ با رطوبت به ظرف ملاقات كند خاك مال كردن واجب نيست بلكه بايد آن را در آب قليل سه مرتبه و در آب كر يا جارى يك مرتبه شست.
مسأله 172ـ هرگاه دهانه ظرفى كه سگ دهان زده، تنگ باشد و نتوان آن را خاك مال كرد، چنانچه ممكن است بايد پارچه اى را به چوبى پيچيد و توسّط آن خاك را با كمى آب به آن ظرف بمالند و اگر ممكن نشود مقدارى خاك و كمى آب در آن بريزند و تكان دهند، سپس طبق دستور بالا آب بكشند.
مسأله 173ـ ظرفى را كه خوك از آن، چيز مايعى را خورده بايد هفت مرتبه با آب
شست و لازم نيست آن را خاك مال كنند و در ليسيدن خوك و مردن موش صحرايى در آن نيز، بنابر احتياط واجب بايد هفت مرتبه شست.
مسأله 174ـ ظرفى را كه با شراب نجس شده، بايد با آب قليل سه مرتبه بشويند و دست در آن بمالند و مستحبّ است هفت مرتبه شسته شود.
مسأله 175ـ كوزه اى كه از گل نجس ساخته شده، يا آب نجس در آن فرو رفته، اگر در آب كر يا جارى بگذارند و آب در باطن آن نفوذ كند و خارج شود پاك مى شود و اگر آب در آن نفوذ نكند ظاهرش پاك مى شود، با آب قليل نيز مى توان ظاهر آن را شست.
مسأله 176ـ براى آب كشيدن ظروف با آب قليل مى توان آن را سه مرتبه پر و خالى كرد و يا هر بار قدرى آب در آن بريزند و طورى بگردانند كه به جاهاى نجس برسد، بعد بيرون بريزند.
مسأله 177ـ براى شستن ظرفهاى بزرگ مثل خمره و پاتيل هرگاه آن را سه مرتبه با آب پر كنند و بعد خالى كنند پاك مى شود و راه آسانتر اين است كه هر دفعه آب را از بالا به پايين به تمام اطراف آن بريزند و هربار آبى كه ته آن جمع مى شود بيرون آورند و لازم است در هر دفعه ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مى آورند، بشويند.
مسأله 178ـ هرگاه فلزّ نجس را آب بكشند ظاهرش پاك مى شود، هرچند اعماقش هنگامى كه ذوب شده، نجس شده باشد.
مسأله 179ـ براى تطهير تنور نجس كافى است يك مرتبه از بالا به پايين آب در آن بريزند بطورى كه تمام اطراف آن شسته شود، امّا اگربوسيله بول نجس شده باشد دوبار لازم است و بهتر است گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون آورند و بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.
مسأله 180ـ اگر چيز نجسى را با آب كر يا جارى يا آب لوله كشى بشويند تا عين نجاست برطرف شود، يا بعد از برطرف كردن عين نجس در آب كر يا جارى فرو برند پاك مى شود، ولى فرش و لباس و مانند آن را بايد فشار يا حركت داد تا آب آن خارج
شود.
مسأله 181ـ براى تطهير چيزى كه با بول نجس شده با آب قليل دومرتبه و در آب كر و جارى و آب لوله كشى يك مرتبه كفايت مى كند، امّا در غير بول يك مرتبه با آب قليل يا كر كافى است.
مسأله 182ـ براى شستن لباس و فرش و مانند آن با آب قليل بايد آن را مقدارى فشار دهند تا آب از آن خارج شود.
مسأله 183ـ هرگاه چيزى با بول پسر يا دختر شيرخوارى كه غذاخور نشده نجس گردد، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند پاك مى شود و در لباس و فرش و مانند آن فشار لازم نيست، ولى احتياط مستحبّ آن است كه دومرتبه بريزند.
مسأله 184ـ اگر حصير نجس را كه با نخ بافته اند در آب كر يا جارى فرو برند، يا زير آب لوله كشى بگيرند بعد از برطرف شدن عين نجاست، پاك مى شود.
مسأله 185ـ اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند آن نجس شود با فرو بردن در آب كر جارى و يا گرفتن زير شير آب، پاك مى گردد اگر باطن آنها نجس شود بايد آن قدر صبر كرد تا يقين حاصل شود آب، داخل آن نفوذ كرده و خارج شده.
مسأله 186ـ هرگاه شك كند كه آب نجس به باطن چيزى رسيده يا نه، باطن آن پاك است.
مسأله 187ـ
اگر چيزى نجس شود چنانچه آن را در ظرفى بگذارند و سه مرتبه آب روى آن بريزند و خالى
كنند پاك مى شود و ظرف هم پاك مى گردد و اگر مانند
لباس يا چيزى كه فشار لازم
دارد باشد، بايد در هر مرتبه آن را فشار دهند و ظرف را كج كنند تا آب، بيرون بريزد.
مسأله 188ـ هرگاه لباس نجسى را رنگ كرده باشند و در آب كر يا جارى فرو برند، يا زير شير آب بگيرند و آب پيش از آن كه به واسطه رنگ، مضاف شود به تمام آن برسد، پاك مى شود، هرچند موقع فشار دادن، آب مضاف از آن بيرون آيد، امّا اگر آب، قبل از رسيدن به تمام لباس مضاف گردد بايد آنقدر آن را بشويند تا آب مطلق
به آن برسد.
مسأله 189ـ هرگاه بعد از آب كشيدن فرش و لباس مختصرى گل يا ذرّات صابون و اشياء ديگر در آن ديده شود پاك است و اگر اشياء بزرگترى باشد ظاهر آنها نيز پاك است و اگر آب نجس به باطن آنها نفوذ كرده براى پاك شدن باطن آنها بايد آب پاك نيز به آن برسد و خارج شود.
مسأله 190ـ هرگاه چيز نجسى را بشويند و عين نجس برطرف شود امّا بو يا رنگ آن بماند ضررى ندارد و اگر شك كند عين نجس مانده يا نه، بايد بيشتر بشويد تا يقين كند از بين رفته است.
مسأله 191ـ براى تطهير بدن در آب كر يا جارى يا زير شير آب، همين اندازه كه عين نجاست برطرف شود بدن پاك است و بيرون آمدن و دوباره در آب فرو رفتن لازم نيست.
مسأله 192ـ هرگاه غذاى نجس در لاى دندانهاباقى مانده، اگر آب در دهان بگردانند به طورى كه به تمام اجزاى آن برسد پاك مى شود.
مسأله 193ـ اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند چنانچه آب، خود به خود بيرون آيد فشار لازم نيست، و الاّ فشار دهند.
مسأله 194ـ گوشت و دنبه اى كه نجس شده با آب كشيدن پاك مى شود، همچنين اگر بدن يا لباس كمى چرب باشد كه مانع رسيدن آب نگردد، ولى اگر طورى چرب باشد كه مانع رسيدن آب شود بايد اوّل چربى را از بدن برطرف كنند.
مسأله 195ـ شيرى كه متّصل به كر مى باشد آبى كه از آن مى ريزد حكم آب كر و جارى را دارد، بنابر اين هر چيز نجسى را با آن بشويند همين كه عين نجاست برطرف شد، پاك مى شود.
مسأله 196ـ هرگاه انسان چيزى را آب بكشد و يقين كند پاك شده، بعد شك كند كه آن را درست آب كشيده يا نه، آن چيز پاك است، مگر اين كه بداند كه در حال شستن توجّه نداشته است.
مسأله 197ـ هرگاه زمينى را با آب قليل آب بكشند اگر از شن يا ريگ باشد و غساله يعنى آب باقيمانده در آن فرو رود پاك است، امّا ريگهاى زير آن زمين نجس مى شود. همچنين اگر سراشيبى داشته باشد آب از آن بگذرد پاك مى گردد، امّا اگر غساله روى زمين بماند نجس است، مگر با وسيله اى آن را جمع كنند.
مسأله 198ـ هرگاه ظاهر نمك سنگ و مواد ديگرى مانند آن نجس شود با آب كشيدن پاك مى شود، خواه با آب قليل باشد، يا كر و جارى، يا زير شير آب.
مسأله 199ـ هرگاه قند يا شكر نجس شود با آب كشيدن پاك نمى شود.
2ـ زمين
مسأله 200ـ اگر پاى انسان يا ته كفش او بر اثر راه رفتن روى زمين نجس، نجس شود با راه رفتن روى زمين پاك، يا كشيدن بر زمين، پاك مى شود، به شرط اين كه زمين پاك و خشك باشد و عين نجاست زايل گردد و نيز بايد زمين خاك، يا سنگ، يا آجر فرش، يا سيمان و يا مانند آن باشد. امّا با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه، كف پا و ته كفش نجس، پاك نمى شود.
مسأله 201ـ هرگاه روى زمينى كه با چوب فرش شده راه برود پاك شدن كف پا و ته كفش نجس مشكل است، ولى با راه رفتن روى آسفالت پاك مى شود.
مسأله 202ـ براى پاك شدن كف پا و ته كفش اگر مختصرى راه برود يا پا را بر زمين كشد كافى است، ولى بهتراست لااقل پانزده ذراع (تقريباً 5/7 متر) راه برود.
مسأله 203ـ لازم نيست كف پا و يا ته كفش، تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد با راه رفتن پاك مى شود، وجود رطوبت غير مسرى در زمين نيز ضرر ندارد.
مسأله 204ـ مقدارى از اطراف پا و كفش كه با راه رفتن روى زمين آلوده نجس مى شود آن هم اگر به زمين برسد پاك مى گردد، ولى پاك شدن كف دست يا زانوى كسى كه با دست و زانو راه مىورد محلّ اشكال است و همچنين پاهاى مصنوعى و ته عصا و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و مانند اينها.
مسأله 205ـ ذرّات كوچكى از نجاست كه جز با آب، پاك نمى شود هرگاه در كف پا يا ته كفش باقى بماند ضررى ندارد، همچنين باقى ماندن بو و رنگ.
مسأله 206ـ داخل كفش به واسطه راه رفتن پاك نمى شود و پاك شدن كف جوراب به واسطه راه رفتن نيز محلّ اشكال است، مگر اين كه جوراب چرمى و مانند آن باشد كه به جاى كفش از آن استفاده شود.
3ـ آفتاب
مسأله 207ـ تابش آفتاب، زمين و پشت بام را پاك مى كند، ولى پاك كردن ساختمان و درب و پنجره و مانند آن محلّ اشكال است.
مسأله 208ـ براى پاك شدن زمين و پشت بام با تابش آفتاب چند شرط است: اوّل اين كه چيز نجس داراى رطوبت مسرى باشد، بنابراين اگر خشك باشد بايد آن را قبلاً تر كنند، تا بوسيله آفتاب خشك گردد. دوم اين كه عين نجاست را قبلاً برطرف سازد. سوم اين كه آفتاب مستقيماً بر آن بتابد، نه از پشت ابر و مانند آن، مگر اين كه ابر بقدرى نازك باشد كه مانع تابش آفتاب نشود ولى تابش از پشت شيشه مانعى ندارد. چهارم اين كه چيز نجس به واسطه تابش آفتاب خشك شود، امّا اگر به كمك باد يا وسيله حرارتى ديگرى خشك شود كافى نيست، مگر اين كه بسيار كم باشد كه بگويند با آفتاب خشك شده است.
مسأله 209ـ تابش آفتاب، حصير نجس و درخت و گياه را بنابر احتياط واجب پاك نمى كند.
مسأله 210ـ هرگاه شك كند كه زمين نجس با آفتاب خشك شده يا نه، يا چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه و يا قبلاً عين نجاست را برطرف كرده است يا نه، آن زمين نجس است.
مسأله 211ـ اگر آفتاب به قسمتى از زمين نجس بتابد و آن را خشك كند فقط همان قسمت پاك مى شود.
4ـ استحاله
مسأله 212ـ هرگاه عين نجس چنان تغيير يابد كه آن نام از آن برداشته و نام ديگرى به آن داده شود، پاك مى گردد و مى گويند «استحاله» شده است، مثل اين كه سگ در نمكزار فرو رود و مبدّل به نمك شود. همچنين اگر چيزى كه نجس شده است بكلّى تغيير يابد، مثل اين كه چوب نجس را بسوزانند و خاكستر كنند، يا آب نجس تبديل به بخار شود، امّا اگر تنها صنعت آن تغيير كند مثل اين كه گندم نجس را آرد كنند، پاك نمى شود.
مسأله 213ـ زغالى كه از چوب نجس درست شده، نجس است و همچنين كوزه يا آجرى را كه از گل نجس ساخته اند.
مسأله 214ـ اگر شك كنيم چيز نجسى استحاله شده يا نه، نجس است.
5ـ انقلاب
مسأله 215ـ هرگاه شراب به خودى خود يا به واسطه ريختن چيزى در آن مبدّل به سركه گردد، پاك مى شود و آن را «انقلاب» گويند.
مسأله 216ـ شرابى كه از انگور نجس درست كنند با سركه شدن پاك نمى شود، حتّى اگر نجاستى از خارج به شراب برسد، واجب است بعد از سركه شدن از آن اجتناب كرد، همچنين سركه اى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس مى گيرند، نجس است.
مسأله 217ـ اگر انگور را با چوبهايش سركه بريزند و معمولاً قبل از سركه شدن شراب مى شود، بعد از آن مبدّل به سركه مى گردد پاك است، امّا اگر خيار و بادنجان و مانند آنها، در آن بريزند احتياط واجب، اجتناب است.
مسأله 218ـ كشمش و خرمايى كه در غذا مى ريزند خوردنش حلال است، هرچند جوشيده باشد.
6ـ ثلثان شدن
مسأله 219ـ هرگاه آب انگور با آتش بجوشد نجس نيست، ولى خوردنش حرام است، امّا اگر آن قدر بجوشد كه دوقسمت آن بخار شود و يك قسمت بماند، حلال مى شود و اگر خود به خود به جوش آيد و مست كننده شود حرام و نجس است و تنها با سركه شدن پاك و حلال مى شود.
مسأله 220ـ اگر در ميان خوشه هاى غوره، دانه هايى از انگور باشد آب همه آن را بگيرند چنانچه به آن «آبغوره» گويند با جوشيدن نجس يا حرام نمى شود.
مسأله 221ـ چيزى كه معلوم نيست غوره است، يا انگور اگر با آتش بجوشد، حرام نمى شود.
مسأله 222ـ شيره اى كه از بازار مى گيرند و مى دانند فروشنده از اين مسائل باخبر است، پاك و حلال است و تفحّص لازم نيست.
7ـ انتقال
مسأله 223ـ اگر خون بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد به بدن حيوانى كه خون جهنده ندارد منتقل گردد و خون آن حيوان حساب شود پاك است و آن را «انتقال» گويند بنابراين، خون پشه كه جزء بدن اوست پاك است، هر چند در اصل آن را از انسان گرفته، ولى خونى كه زالو از انسان مى مكد پاك نيست، چون جزء بدن او محسوب نمى شود.
مسأله 224ـ هرگاه خونى از پشه بيرون آيد و نداند خونى است كه تازه از او مكيده، يا از خود پشه است پاك; ولى اگر بداند هنوزخون جزء بدن پشه نشده نجس مى باشد.
8ـ اسلام آوردن
مسأله 225ـ در بحث نجاسات گفتيم احتياط واجب آن است كه از كافر اجتناب
شود حال اگر كافر شهادتين بگويد يعنى بگويد: «اَشْهَدُ اَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللّه وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ» مسلمان مى شود و بدن او پاك مى گردد، ولى اگر عين نجاست در بدن او باشد بايد آن را برطرف كرده و جاى آن را آب بكشد، ولى اگر قبل از اسلام آوردن عين نجاست برطرف شده باشد لازم نيست جاى آن را آب بكشد.
مسأله 226ـ لباسى كه بر تن كافر است وقتى اسلام آورد پاك نمى شود بنابراحتياط واجب.
مسأله 227ـ هرگاه كافر شهادتين نگويد، ولى قلباً به معنى آن ايمان داشته باشد مسلمان است، امّا اگر بر زبان جارى كند و يقين باشد كه قلباً به آن ايمان ندارد احتياط واجب آن است كه از او اجتناب شود.
9ـ تَبَعيّت
مسأله 228ـ «تَبَعيّت» آن است كه چيزى به تبع چيز ديگرى پاك شود كه شرح آن در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 229ـ هرگاه شراب، سركه شود، ظرف آن هم تا جايى كه شراب يا انگور موقع جوش آمدن به آن رسيده پاك مى شود، پارچه و چيزى كه روى آن مى گذارند اگر معمولاً به آن رطوبت، نجس شود آن هم پاك مى گردد، امّا اگر موقع جوشش سر برود و پشت ظرف به آن آلوده شود بعد از سركه شدن پشت ظرف پاك نمى شود.
مسأله 230ـ فرزندان نابالغ كفّار بعد از ايمان آوردن پدران آنها پاك مى شوند.
مسأله 231ـ سنگى كه ميّت را روى آن غسل مى دهند و پارچه اى كه عورت ميّت را با آن مى پوشانند و دست كسى كه او را غسل مى دهد، بعد از تمام شدن غسل پاك مى شود.
مسأله 232ـ هرگاه لباس و مانند آن را با آب قليل آب بكشند و به اندازه معمول فشار دهند تا آب از آن خارج شود،آبى كه درآن باقى مى ماند، پاك است.
مسأله 233ـ هرگاه ظرف نجس را با آب قليل آب كشند قطره هايى كه آخر كار در
آن مى ماند، پاك است.
10ـ بر طرف شدن عين نجاست
مسأله 234ـ هرگاه بدن حيوان، نجس شود همين كه عين نجاست برطرف شود، بدن حيوان پاك مى گردد، مثلاً اگر منقار پرنده خون آلود باشد يا حيوانى روى چيزهاى آلوده بنشيند، همين كه خون و آلودگى برطرف شد، بدن حيوان پاك است.
مسأله 235ـ باطن بدن انسان (مانند داخل دهان و بينى) اگر نجس شود همين كه نجاست از بين برود پاك مى شود، مثلاً اگر از لثه ها خون بيرون آيد و در آب دهان از بين برود يا خون را بيرون بريزد آب كشيدن داخل دهان لازم نيست، ولى اگر دندان مصنوعى در دهان باشد، احتياط واجب آن است كه آن را آب بكشد.
مسأله 236ـ هرگاه غذا در دهان يا لاى دندانها باقى مانده باشد و داخل دهان خون بيايد چنانچه انسان نداند خون به غذا سرايت كرده، آن غذا پاك است و اگر خون به آن برسد، نجس مى شود و خوردن آن غذا حرام است.
مسأله 237ـ جايى از لب و مانند آن كه انسان نداند جزء ظاهر بدن است يا باطن، اگر نجس شود بايد آن را آب بكشد.
مسأله 238ـ هرگاه گرد و غبار نجس روى بدن يا لباس و فرش و مانند آن بنشيند هردو خشك باشد نجس نمى شود كافى است آن را تكان دهند، همچنين اگر رطوبت غيرمسرى داشته باشد، امّا اگر يكى از آنها تر باشد نجس مى شود و اگر در نجاست گرد و غبار يا رطوبت محل شك داشته باشد، آن هم پاك است.
11ـ استبراء حيوان نجاستخوار
مسأله 239ـ هرگاه حيوانى به خوردن مدفوع انسان عادت كند بول و مدفوع آن نجس است و گوشت آن نيز حرام است و اگر بخواهند پاك شود، بايد حيوان را غذاى
پاك بدهند تا نام حيوان نجاستخوار از آن برداشته شود و بايد در شتر چهل روز ، و در گاو سى روز، و در گوسفند ده روز، و در مرغابى پنج روز و در مرغ خانگى سه روز بگذرد و در حيوانات ديگر همين اندازه كه نام نجاستخوار از آن برداشته شود، كافى است.
مسأله 240ـ گاهى در مرغداريها پودر خون با غذاى آنها مخلوط مى كنند بطورى كه گوشت مرغ به واسطه آن مى رويد، گوشت و تخم آن مرغ حرام نيست و رطوبتهاى مرغ نجس نمى شود، ولى بهتر آن است كه از چنين مرغ و تخم آن پرهيز شود.
مسأله 241ـ هرگاه حيوان، ساير نجاستها را غير از مدفوع انسان بخورد باعث نجاست بول و مدفوع او نمى شود، گوشت او هم حرام نيست، مگر حيوانى كه از شير خوك تغذيه كرده بوسيله آن رشد و نمو كرده باشد كه گوشتش حرام است.
12ـ غايب شدن مسلمان
مسأله 242ـ هرگاه بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه در اختيار اوست نجس شود و او هم بفهمد كه نجس شده، سپس آن مسلمان غايب گردد، اگر انسان احتمال دهد كه آن را آب كشيده، پاك است، به شرط اين كه از چيزهايى باشد كه طهارت در آن شرط است، مانند لباسى كه با آن نماز مى خواند و يا غذا و ظروف غذا.
مسأله 243ـ هرگاه دو نفر عادل، يا يك نفر، از پاك شدن چيز نجسى خبر دهند شهادت آنها قبول است، همچنين اگر «ذواليد» يعنى كسى كه چيزى را در اختيار دارد بگويد پاك شده است، يا بدانيم مسلمانى آن را آب كشيده، ولى نمى دانيم درست آب كشيده يا نه، پاك است.
مسأله 244ـ هرگاه انسانى لباسش را به لباسشويى مسلمان دهد كه آن را بشويد و آب كشد قول او قبول است.
مسأله 245ـ كسانى كه گرفتار حالت وسوسه مى شوند و زود يقين به نجس بودن
چيزى پيدا مى كنند و يا به هنگام آب كشيدن چيز نجس به آسانى يقين به پاكى پيدا نمى كنند، يقين آنها اعتبار ندارد و مى توانند همان طور كه ديگران يقين پيدا مى كنند قناعت كنند.
احكام ظرفها
مسأله 246ـ ظرفها و مشكهايى كه از پوست مردار، يا حيوان نجس العين مثل سگ و خوك درست شده، استعمال آنها براى خوردن يا آشاميدن يا آب وضو و غسل و مانند آن جايز نيست، امّا براى كارهايى كه طهارت در آن شرط نيست (مانند آبيارى زراعت و آب دادن به حيوانات) مانعى ندارد، هرچند احتياط مستحبّ آن است كه به هيچ وجه از آنها استفاده نشود.
مسأله 247ـ خوردن و نوشيدن از ظرف «طلا» و «نقره» و استعمال آنها حرام است، بلكه استفاده از آنها براى زينت اتاق و يا هر منظور ديگر نيز جايز نيست (بنابراحتياط واجب).
مسأله 248ـ از ساختن ظروف طلا و نقره و مزدى كه در مقابل آن مى گيرند بنابر احتياط واجب بايد اجتناب كرد، همچنين از خريد و فروش آنها و پولى كه در مقابل آن گرفته مى شود نيز اشكال دارد.
مسأله 249ـ آنچه را ظرف نمى گويند مانند گيره استكان و بادگير قليان و غلاف شمشير و امثال اينها، اگر از طلا يا نقره باشد اشكال ندارد، ولى بنابراحتياط واجب از عطردان و سرمه دان و مثل آنها بايد اجتناب كرد.
مسأله 250ـ ظرفى كه روى آن را «آب طلا» يا «آب نقره» داده اند اشكال ندارد.
مسأله 251ـ هرگاه فلزّ ديگرى را با طلا يا نقره مخلوط كنند و ظرف بسازند چنانچه به آن ظرف طلا يا نقره نگويند، استعمال آن مانعى ندارد، ولى اگر فقط طلا و نقره را با هم مخلوط كنند حرام است.
مسأله 252ـ هرگاه غذايى را كه در ظرف طلا يا نقره است به منظور پرهيز از حرام در ظرف ديگرى بريزند اين استعمال جايز است، ولى اگر به اين منظور نباشد حرام است، امّا به هر حال خوردن آن غذا از ظرف دوم كه طلا و نقره نيست، اشكال ندارد.
مسأله 253ـ استفاده از ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى جايز است و براى وضو و غسل نيز در حال تقيّه مانعى ندارد.
مسأله 254ـ هرگاه شك كند ظرفى از طلا يا نقره است يا جنس ديگر، استفاده از آن اشكال ندارد، تفحّص و جستجو نيز لازم نيست.
مسأله 255ـ آنچه را طلاى سفيد مى گويند نيز در حكم طلاى سرخ و زرد است، بنابر احتياط واجب، اگر به آن «طلا» گفته شود.
وضــــو
طريقه وضو گرفتن
مسأله 256ـ وضو عبارت است از شستن صورت و دستها و مسح جلو سر و روى پاها، به شرحى كه در مسائل آينده خواهد آمد.
مسأله 257ـ صورت را از بالاى پيشانى يعنى جايى كه موى سر مى رويد تا آخر چانه و از نظر پهنا به مقدارى كه ميان انگشت وسط و شست قرار مى گيرد، بايد شست و اگر مختصرى از اين مقدار شسته نشود وضو باطل است، لذا براى اين كه يقين پيدا كند تمام اين مقدار شسته شده بايد كمى اطراف آن را هم بشويد.
مسأله 258ـ هرگاه انگشتانش بيش از حدّ معمول بزرگ يا كوچك باشد اعتبارى به آن نيست، بلكه بايد ببيند افراد معمولى چه اندازه از صورت خود را مى شويند، او هم همان مقدار را بشويد، همچنين كسى كه رستنگاه موى او بسيار بالا يا بسيار پايين است مطابق افراد معمولى صورت خود را مى شويد.
مسأله 259ـ صورت و دستها را بايد آنچنان شست كه آب به پوست بدن برسد و اگر موانعى وجود دارد بايد برطرف كند، حتّى اگر احتمال مانع مى دهد بايد وارسى نمايد.
مسأله 260ـ كسانى كه محاسن دارند، چنانچه پوست صورت از لاى موها پيدا باشد بايد آب را به پوست برسانند و اگر پيدا نباشد شستن روى مو كافى است و رسانيدن آب به زير آن لازم نيست.
مسأله 261ـ هرگاه شك كند كه موى صورت به اندازه اى است كه پوست از لاى آن پيدا است يا نه، بنابر احتياط واجب هر دو را بشويد.
مسأله 262ـ شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه در وقت بستن ديده نمى شود، واجب نيست.
مسأله 263ـ بعد از شستن صورت بايد دست راست را از آرنج تا سر انگشتها بشويد و بعد از آن دست چپ را به همين ترتيب.
مسأله 264ـ بايد صورت و دستها را از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است.
مسأله 265ـ اگر دست را تر كند و به صورت و دستها بكشد، چنانچه ترى دست بقدرى باشد كه به آن شستن گفته شود كافى است.
مسأله 266ـ براى آن كه يقين كند آرنج را كاملاً شسته، كمى بالاتر از آرنج را هم بشويد.
مسأله 267ـ معمولاً پيش از شستن صورت، دستها را تا مچ مى شويند، ولى اين براى وضو كافى نيست، بايد بعد از شستن صورت در موقعى كه دست راست و چپ را مى شويد تمام دست را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد وضوى او باطل است.
مسأله 268ـ براى وضو، شستن صورت و دستها مرتبه اوّل واجب است و احتياط واجب، ترك مرتبه دوم است و امّا سوم و بيشتر حرام است. منظور از مرتبه اوّل آن است كه تمام عضو را بشويد خواه با يك مشت آب باشد يا چندين مشت، وقتى كه تمام شد يك مرتبه حساب مى شود.
مسأله 269ـ بعد از شستن دستها بايد جلو سر را با رطوبت آب وضو كه در دست باقى مانده مسح كند و بنابر احتياط واجب، لازم است با دست راست باشد و بهتر اين است كه از بالا به پايين دست بكشد، ولى عكس آن يعنى از پايين به بالا نيز اشكال ندارد.
مسأله 270ـ جلو سر، كه بالاى پيشانى است جاى مسح است هرجاى اين قسمت
را به هر اندازه مسح كند كافى است، ولى احتياط مستحبّ آن است كه از درازا به اندازه درازاى يك انگشت از پهنا به اندازه پهناى سه انگشت مسح نمايد.
مسأله 271ـ مسح سر را جايز است بر پوست سر يا بر موهايى كه بر آن روييده است بكشند، امّا كسى كه موى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر مثلاً شانه كند به صورتش مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند و بهتر است كه قبل از وضو ،فرق سر را باز كند تا پس از شستن دست چپ، بن موها يا پوست سر را به راحتّى مسح نمايد.
مسأله 272ـ بعد از مسح سر نوبت مسح پاها مى رسد كه بايد با همان رطوبتى كه در دست مانده روى پاها را از سر انگشتها تا برآمدگى پشت پا مسح كند و بنابر احتياط مستحبّ تا مفصل پا مسح نمايد.
مسأله 273ـ از نظر عرض، كافى است به اندازه يك انگشت مسح كند، ولى بهتر است كه به اندازه پهناى سه انگشت بسته باشد وبهتر از آن مسح كردن تمام پشت پا با تمام كف دست است و اگر همه دست را روى پا بگذارد وكمى بكشد كافى است.
مسأله 274ـ براى مسح سر و روى پاها بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را ثابت نگه دارد و سر يا پا را زير آن حركت دهد وضو باطل است بنابر احتياط واجب، امّا اگر مختصرى سر يا پا حركت كند اشكال ندارد.
مسأله 275ـ جاى مسح بايد خشك باشد، ولى اگر مختصرى رطوبت داشته باشد بطورى كه آب دست هنگام مسح بر آن غلبه كند اشكال ندارد.
مسأله 276ـ اگر رطوبت كف دست خشك شود مى تواند از اعضاى ديگر وضو رطوبت بگيرد با آن مسح كند، ولى از آب خارج جايز نيست و اگر فقط به اندازه مسح سر رطوبت دارد سر را با همان رطوبت مسح كند براى مسح پاها از اعضاى ديگر، رطوبت بگيرد.
مسأله 277ـ مسح بايد روى پوست پا باشد و مسح كردن روى جوراب و كفش فايده ندارد، مگر در حال تقيّه و اگر به واسطه سرماى شديد يا ترس از دزد و درنده
و مانند آن نتواند كفش يا جوراب را بيرون آورد كافى است روى آنهامسح كند و اگر روى كفش نجس است، بايد چيز پاكى بر آن بيندازد و بر آن چيز مسح كند.
مسأله 278ـ اگر روى پا نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد بنابر احتياط واجب بايد چيز پاكى روى آن بيندازد و بر آن مسح كند و بعد تيمّم نمايد.
وضوى ارتماسى
مسأله 279ـ انسان مى تواند صورت و دستها را به قصد وضو در آب فرو برد، يا بعد از فرو بردن در آب به قصد وضو از آب بيرون آورد و آن را «وضوى ارتماسى» مى گويند.
احكام وضوى ارتماسى
مسأله 280ـ در وضوى ارتماسى بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود، يعنى اگر وقتى صورت و دستها را در آب فرو مى برد قصد وضو كند، بايد صورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو مى كند بايدصورت را از طرف پيشانى و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
مسأله 281ـ در وضوى ارتماسى براى اين كه مسح سر و پاها با آب خارج نباشد، بايد هنگامى كه دست راست و چپ را وضوى ارتماسى مى دهد قصد كند كه بعد از خارج شدن از آب تا وقتى كه آب روى دستها جريان دارد جزء وضو است، در غير اين صورت مسح سر و پاها اشكال دارد.
مسأله 282ـ جايز است وضوى بعضى از اعضا را ارتماسى و بعضى را غير ارتماسى بگيرد و بهتر است وضوى دست چپ را هميشه غير ارتماسى بگيرد تا براى مسح سر