فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page resale_fazel page next page

مسأله 2710 ـ اگر چيزى را كه مى فروشند يكى از شرطهاى معامله در آن نباشد مثلا چيزى را كه بايد با وزن خريد و فروش كنند، بدون وزن معامله نمايند، معامله باطل است، و چنانچه فروشنده و خريدار با قطع نظر از معامله، راضى باشند كه در مال يكديگر تصرف كنند اشكال ندارد و گر نه چيزى را كه از يكديگر گرفته اند مثل مال غصبى است و بايد آن را به هم برگردانند. و در صورتى كه مال هر يك در دست ديگرى تلف شود، چه بداند معامله باطل است چه نداند، بايد عوض آن را بدهد.
مسأله 2711 ـ هر گاه مالى را از فروشنده بگيرد كه آن را ببيند يا مدتى نزد خود نگهدارد تا اگر پسنديد بخرد، در صورتى كه آن مال تلف شود، بايد عوض آن را به صاحبش بدهد.

[457]

احكام مالى كه انسان آن را پيدا مى كند

مسأله 2712 ـ مال گمشده كه از قسم حيوان نيست چنانچه انسان پيدا كند اگر نشانه اى نداشته باشد كه بواسطه آن، صاحبش معلوم شود، و قيمت آن كمتر از يك درهم «6/12 نخود نقره سكه دار» نباشد احتياط واجب آن است كه از طرف صاحبش صدقه بدهد.
مسأله 2713 ـ اگر مالى پيدا كند كه نشانه دارد و قيمت آن از 6 / 12 نخود نقره سكه دار كمتر است، چنانچه صاحب آن معلوم باشد و انسان نداند راضى است يا نه، نمى تواند بدون اجازه او آن را بردارد، و اگر صاحب آن معلوم نباشد، مى تواند به قصد اين كه ملك خودش شود بردارد و احتياط واجب آنستكه هر وقت صاحبش پيدا شد اگر تلف نشده خود مال را و در صورتيكه تلف شده عوض آنرا به او بدهد و احتياط واجب آنستكه لقطه منطقه حرم مكّه معظّمه را هم برندارد.
مسأله 2714 ـ هر گاه چيزى كه پيدا كرده نشانه اى دارد كه بواسطه آن مى تواند صاحبش را پيدا كند، اگر چه صاحب آن كافرى باشد كه در امان مسلمانان است، در صورتى كه قيمت آن چيز به 6/12 نخود نقره سكه دار برسد بايد تا يك سال در محلّ اجتماعات مردم و جائى كه احتمال مى دهد صاحب آن آنجا باشد اعلان كند به نحوى كه عرف مردم بگويند در مدّت يك سال مرتباً اعلان كرده است، و چنانچه از روزى كه آن را پيدا كرده تا يك هفته هر روز و بعد تا يك سال هفته اى يك مرتبه در محل

[458]

اجتماع مردم اعلان كند كافى است.
مسأله 2715 ـ اگر انسان خودش نخواهد اعلان كند مى تواند به كسى كه اطمينان دارد بگويد از طرف او اعلان نمايد.
مسأله 2716 ـ اگر تا يك سال اعلان كند و صاحب مال پيدا نشود مى تواند آن را براى خود بردارد به قصد اين كه هر وقت صاحبش پيدا شد عوض آن را به او بدهد، يا براى او نگهدارى كند كه هر وقت پيدا شد به او بدهد، يا از طرف صاحبش صدقه بدهد. ولى احتياط مستحب آنستكه از طرف صاحبش صدقه بدهد.
مسأله 2717 ـ اگر بعد از آن كه يك سال اعلان كرد و صاحب مال پيدا نشد مال را براى صاحبش نگهدارى كند و از بين برود، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى نكرده و تعدى يعنى زياده روى هم ننموده ضامن نيست ولى اگر از طرف صاحبش صدقه داده باشد، يا براى خود برادشته باشد، در هر صورت ضامن است. امّا اگر صاحب مال بصدقه دادن راضى شود ضامن نيست.
مسأله 2718 ـ كسى كه مالى را پيدا كرده، اگر عمداً به دستورى كه گفته شد اعلان نكند، گذشته از اين كه معصيت كرده، باز هم واجب است اعلان كند.
مسأله 2719 ـ اگر ديوانه يا بچه نابالغ چيزى پيدا كند، ولىّ او بايد اعلان نمايد. و پس از آن براى او تملّك و يا از طرف صاحبش صدقه بدهد امّا اگر براى صغير مصلحت دارد تملّك نمايد.
مسأله 2720 ـ اگر انسان در بين سالى كه اعلان مى كند از پيدا شدن صاحب مال نا اميد شود به نحوى كه اعلان كردن لغو شمرده شود، احتياط واجب آن است كه آن را صدقه بدهد.
مسأله 2721 ـ اگر در بين سالى كه اعلان مى كند مال از بين برود، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كرده، يا تعدى يعنى زياده روى كرده باشد بايد عوض آن را به صاحبش بدهد، و اگر كوتاهى نكرده و زياده روى هم ننموده چيزى بر او واجب نيست.
مسأله 2722 ـ اگر مالى را كه نشانه دارد و قيمت آن به 6 / 12 نخود نقره سكه دار مى رسد در جايى پيدا كند كه معلوم است بواسطه اعلان صاحب آن پيدا نمى شود مى تواند در روز اول آن را از طرف صاحبش صدقه بدهد و لازم نيست صبر كند تا سال تمام شود و چنانچه صاحبش پيدا شود و به صدقه دادن راضى نشود بايد

[459]

عوض آن را به او بدهد و ثواب صدقه اى كه داده مالِ خود او است.
مسأله 2723 ـ اگر چيزى را پيدا كند و به خيال اين كه مالِ خود او است بر دارد بعد بفهمد مال خودش نبوده، بايد تا يك سال اعلان نمايد. و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر آنرا با پاى خود حركت داده و جا بجا كند.
مسأله 2724 ـ بايد موقع اعلان جنس چيزى را كه پيدا كرده معين نمايد به طورى كه عرفا بگويند آن را تعريف كرده، مثل اين كه بگويد: «كتاب يا لباسى را پيدا كرده ام» و اگر بگويد: «چيزى پيدا كرده ام» كافى نيست.
مسأله 2725 ـ اگر چيزى را پيدا كند و ديگرى بگويد مالِ من است، در صورتى بايد به او بدهد كه نشانه هاى آن را بگويد و يقين يا اطمينان پيدا كند كه مال او است.
مسأله 2726 ـ اگر قيمت چيزى كه پيدا كرده به 6 / 12 نخود نقره سكه دار برسد چنانچه اعلان نكند و در مسجد، يا جاى ديگرى كه محل اجتماع مردم است بگذارد و آن چيز از بين برود، يا ديگرى آن را بردارد كسى كه آن را پيدا كرده ضامن است.
مسأله 2727 ـ اگر مالى را كه كمتر از 6 / 12 نخود نقره سكه دار ارزش دارد پيدا كند و از آن صرف نظر نمايد و در مسجد يا جاى ديگر بگذارد چنانچه كسى آن را بردارد، براى او حلال است.
مسأله 2728 ـ هر گاه چيزى پيدا كند كه اگر بماند فاسد مى شود بايد تا مقدارى كه ممكن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط يا وكيل او قيمت آنرا معيّن كند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا يك سال تعريف و اعلان كند چنانچه صاحب آن پيدا نشد از طرف او صدقه بدهد.
مسأله 2729 ـ اگر چيزى را كه پيدا كرده موقع وضو گرفتن و نماز خواندن همراه او باشد، در صورتى كه قصدش اين باشد كه صاحب آن را پيدا كند اشكال ندارد. و الاّ حكم مغصوب را دارد.
مسأله 2730 ـ اگر كفش او را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند كفشى كه مانده مالِ كسى است كه كفش او را برده و راضى است كه كفشش را

[460]

عوض كفشى كه برده است بردارد در صورتى كه از پيدا شدن صاحبش مأيوس و يا برايش مشقت داشته باشد مى تواند به جاى كفش خودش بردارد، ولى اگر قيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شد زيادى قيمت را به او بدهد و چنانچه از پيدا شدن او نا اميد شود بايد زيادى قيمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد كفشى كه مانده مالِ كسى نيست كه كفش او را برده در صورتيكه قيمت آن از 6 / 12 نخود نقره سكه دار كمتر باشد مى تواند براى خود بردارد و اگر بيشتر باشد بايد تا يك سال اعلان كند و بعد از يك سال بنابر احتياط واجب از طرف صاحبش صدقه بدهد.
مسأله 2731 ـ لباسهائى را كه براى دوختن نزد خيّاط مى آورند، طلائى را كه نزد زرگر براى تعمير مى گذارند، كتابهائى كه براى صحافى يا فروش به صحّاف و كتابفروش مى سپارند و وسايلى كه براى تعمير و اصلاح نزد تعمير كار مى برند چنانچه صاحب آنها مجهول باشد و بسراغ آنها نيايد پس از جستجو و تحقيق اگر از آمدن صاحب آنها مأيوس شوند بنابر احتياط واجب بايد از طرف صاحبانش آنها را صدقه بدهند.

[461]

احكام سر بريدن و شكار كردن حيوانات

مسأله 2732 ـ اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه بعداً گفته مى شود سر ببرند: چه وحشى باشد و چه اهلى، بعد از جان دادن، گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، ولى حيوانى كه نجاستخوار شده، اگر به دستورى كه در شرع معين نموده اند آن را استبراء نكرده باشند، بعد از سر بريدن گوشت آن حلال نيست. و همينطور بهيمه اى را كه انسان با آن وطى و نزديكى كرده گوشت آن و گوشت بچه آن حرام است.
مسأله 2733 ـ حيوان حلال گوشت وحشى مانند آهو و كبك و بُزِ كوهى و حيوان حلال گوشتى كه اهلى بوده و بعداً وحشى شده مثل گاو و شتر اهلى كه فرار كرده و وحشى شده است، و بسهولتذبحش ميسّر نيست اگر به دستورى كه بعداً گفته مى شود آنها را شكار كنند پاك و حلال است، ولى حيوان حلال گوشت اهلى مانند گوسفند و مرغ خانگى و حيوان حلال گوشت وحشى كه بواسطه تربيت كردن اهلى شده است و ذبحش بسهولت ممكن است با شكار كردن پاك و حلال نمى شود.
مسأله 2734 ـ حيوان حلال گوشت وحشى در صورتى با شكار كردن پاك و حلال مى شود كه بتواند فرار كند يا پرواز نمايد بنابر اين بچه آهو كه نمى تواند فرار كند

[462]

و بچه كبك كه نمى تواند پرواز نمايد، با شكار كردن پاك و حلال نمى شود و اگر آهو و بچه اش را كه نمى تواند فرار كند، با يك تير شكار نمايند آهو حلال و بچه اش حرام است.
مسأله 2735 ـ حيوان حلال گوشتى كه مانند ماهى خون جهنده ندارد، اگر به خودى خود در آب بميرد يا بغير دستور شرعى كه در صيد ماهى گفته مى شود آنرا بكشند پاك است، ولى گوشت آن را نمى شود خورد.
مسأله 2736 ـ حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده ندارد، مانند مار، با سر بريدن حلال نمى شود، ولى مرده آن پاك است. چه خودش بميرد يا سرش را ببرند.
مسأله 2737 ـ سگ و خوك بواسطه سر بريدن و شكار كردن پاك نمى شوند و خوردن گوشت آنها هم حرام است. و حيوان حرام گوشتى را كه درنده و گوشتخوار است مانند گرگ و پلنگ اگر به دستورى كه گفته مى شود سر ببرند، يا با تير و مانند آن شكار كنند پاك است، ولى گوشت آن حلال نمى شود، و اگر با سگ شكارى آن را شكار كنند، پاك شدن بدنش هم اشكال دارد.
مسأله 2738 ـ فيل و خرس و بوزينه و موش و حيواناتى كه مانند سوسمار در داخل زمين زندگى مى كنند، اگر خون جهنده داشته باشند و به خودى خود بميرند نجسند بلكه اگر سر آنها را هم ببرند يا آنها را شكار نمايند، پاك شدن بدنشان اشكال دارد و احتياط لازم اجتناب از آنها است.
مسأله 2739 ـ اگر از شكم حيوان زنده بچه مرده اى بيرون آيد يا آن را بيرون آورند، خوردن گوشت آن حرام است.

دستور سر بريدن حيوانات

مسأله 2740 ـ دستور سر بريدن حيوان آن است كه حلقوم «مجراى نفس» و مرى «مجراى غذا» و دو شاه رگ را كه در دو طرف حلقوم است كه به آنها اوداج اربعه «چهار رگ» گفته مى شود از پايين برآمدگى زير گلو به طور كامل ببرند، و اگر آنها را بشكافند كافى نيست.

[463]

مسأله 2741 ـ اگر بعضى از چهار رگ را ببرند و صبر كنند تا حيوان بميرد بعد بقيه را ببرند فايده ندارد، بلكه اگر به اين مقدار هم صبر نكنند ولى به طور معمول چهار رگ را پشت سر هم نبرند، بطوريكه عمل واحد حساب شود اگر چه پيش از جان دادن حيوان بقيه رگها را ببرند اشكال دارد.
مسأله 2742 ـ اگر گرگ گلوى گوسفند را بطورى بكند كه از چهار رگى كه در گردن است و بايد بريده شود، چيزى نماند، آن حيوان حرام مى شود، ولى اگر مقدارى از گردن را بكند و چهار رگ باقى باشد، يا جاى ديگر بدن را بكند، در صورتى كه گوسفند زنده باشد و به دستورى كه گفته مى شود سر آن را ببرند حلال و پاك مى باشد.

شرايط سر بريدن حيوان

مسأله 2743 ـ سر بريدن حيوان شش شرط دارد:
اول: كسى كه سر حيوان را مى برد چه مرد باشد، چه زن بايد مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر مميز باشد يعنى خوب و بد را بفهمد مى تواند سر حيوان را ببرد. و اگر كسى كه از كفّار يا از فرقه هائى است كه در حكم كفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حيوان را ببرند، حلال نمى شود.
دوّم: سر حيوان را با آهن ببرند ولى چنانچه آهن پيدا نشود و طورى باشد كه اگر سر حيوان را نبرند مى ميرد، با چيز تيزى كه چهار رگ آن را جدا كند مانند شيشه و سنگ تيز، مى شود سر آن را بريد.
سوّم: در موقع سر بريدن، جلو بدن حيوان رو به قبله باشد و كسى كه مى داند بايد رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حيوان را رو به قبله نكند حيوان حرام مى شود ولى اگر فراموش كند، يا مسأله را نداند، يا قبله را اشتباه كند، يا نداند قبله كدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد يا نتواند حيوان را رو به قبله كند اشكال ندارد.
چهارم: وقتى مى خواهد سر حيوان را ببرد يا كارد به گلويش بگذارد به نيت سر بريدن، نام خدا را ببرد و همين قدر كه بگويد «بسم الله» كافى است و اگر بدون قصد سر بريدن نام خدا را ببرد، آن حيوان پاك نمى شود و گوشت آن هم حرام است، و

[464]

همچنين است اگر از روى جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولى اگر از روى فراموشى نام خدا را نبرد اشكال ندارد.
پنجم: حيوان بعد از سر بريدن حركتى بكند. اگر چه مثلا چشم يا دم خود را حركت دهد، يا پاى خود را به زمين زند كه معلوم شود زنده بوده است. و يا آنكه باندازه معمول خون از بدنش بيرون آيد و اين حكم در صورتى است كه زنده بودن آن حيوان در حال ذبح مشكوك باشد و الاّ لزومى ندارد.
ششم: آنكه كشتن از مذبح باشد و بنابر احتياط وجوبى جائز نيست كارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بياورد كه گردن از پشت بريده شود.
مسأله 2744 ـ استيل نوعى آهن مرغوب است بنابر اين ذبح با آن در حال اختيار مانعى ندارد.

دستور كشتن شتر

مسأله 2745 ـ اگر بخواهند شتر را بكشند كه بعد از جان دادن پاك و حلال باشد، بايد با شش شرطى كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد، كارد يا چيز ديگرى را كه از آهن و برنده باشد، در گودى بين گردن و سينه اش فرو كنند.
مسأله 2746 ـ وقتى مى خواهند كارد را به گردن شتر فرو ببرند، بهتر است كه شتر ايستاده باشد ولى اگر در حالى كه زانوها را به زمين زده، يا به پهلو خوابيده و جلو بدنش رو به قبله است، كارد را در گودى گردنش فرو كنند اشكال ندارد.
مسأله 2747 ـ اگر به جاى اين كه كارد را در گودى گردن شتر فرو كنند سر آن را ببرند، يا گوسفند و گاو و مانند اينها را مثل شتر، كارد در گودى گردنشان فرو كنند، گوشت آنها حرام و بدن آنها نجس است. ولى اگر چهار رگ شتر را ببرند و تا زنده است به دستورى كه گفته شد كارد در گودى گردنش فرو كنند گوشت آن حلال و بدن آن پاك است، و نيز اگر كارد در گودى گردن گاو يا گوسفند يا مانند اينها فرو كنند و تا زنده است سر آن را به دستورى كه گفته شد ببرند حلال و پاك مى باشد.

[465]

مسأله 2748 ـ اگر حيوانى سركش شود و نتوانند آن را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند، يا مثلا در چاه بيفتد و احتمال بدهند كه در آن جا بميرد و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد، چنانچه با چيزى مثل شمشير كه بواسطه تيزى آن بدن زخم مى شود به بدن حيوان زخم بزنند و در اثر زخم جان بدهد حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نيست، ولى بايد شرطهاى ديگرى را كه براى سر بريدن حيوانات گفته شد رعايت شود.

چيزهايى كه موقع سر بريدن حيوانات مستحب است

مسأله 2749 ـ   چيز در سر بريدن حيوانات مستحب است:
اوّل: «بنابر مشهور موقع سر بريدن گوسفند دو دست و يك پاى آن را ببندند و پاى ديگرش را باز بگذارند» و موقع سر بريدن گاو چهار دست و پايش را ببندند و دم آن را باز بگذارند و موقع كشتن شتر دو دست آن را از پائين تا زانو، يا تا زير بغل به يكديگر ببندند و پاهايش را باز بگذارند و مستحب است مرغ را بعد از سر بريدن رها كنند تا پر و بال بزند.
دوّم: كسى كه حيوان را مى كشد رو به قبله باشد.
سوّم: پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند.
چهارم: كارى كنند كه حيوان كمتر اذيت شود، مثلا كارد را خوب تيز كنند و با عجله سر حيوان را ببرند.

چيزهايى كه در كشتن حيوانات مكروه است

مسأله 2750 ـ   چيز در كشتن حيوانات مكروه است:
اوّل: در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را ببيند.
دوّم: در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند، ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.
سوّم: خود انسان چهار پايى را كه پرورش داده است بكشد. و احتياط واجب آن است كه پيش از بيرون آمدن روح، پوست حيوان را نكنند و مغز حرام را كه در تيره

[466]

پشت است نبرند اگر چه گوشت ذبيحه بواسطه آن حرام نمى شود و بنابر احتياط واجب نبايد پيش از بيرون آمدن روح، سر حيوان را از بدنش جدا كنند ولى با اين عمل حيوان حرام نمى شود. و اگر از روى غفلت يا بواسطه تيز بودن كارد بى اختيار سر حيوان جدا شود مكروه نيست.

احكام شكار كردن با اسلحه

مسأله 2751 ـ اگر حيوان حلال گوشت وحشى را با اسلحه شكار كنند و بميرد با پنج شرط حلال و بدنش پاك است:
اوّل: آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد، يا مثل نيزه و تير، تيز باشد كه بواسطه تيز بودن، بدن حيوان را پاره كند و اگر به وسيله دام يا چوب و سنگ و مانند اينها حيوانى را شكار كنند پاك نمى شود و خوردن آن هم حرام است مگر اينكه آن را زنده دريابند و ذبح كنند و اگر حيوانى را با تفنگ شكار كنند چنانچه گلوله آن تيز باشد كه در بدن حيوان فرو رود و حيوان را بكشد، يا بواسطه حرارتش بدن حيوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حيوان بميرد پاك و حلال بودنش اشكال دارد.
دوّم: كسى كه شكار مى كند بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد، و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است مانند غلات و خوارج و نواصب حيوانى راشكار نمايد، آن شكار حلال نيست.
سوّم: اسلحه را براى شكار كردن حيوان به كار برد و اگر مثلا جايى را نشان كند و اتفاقاً حيوانى را بكشد، آن حيوان پاك نيست و خوردن آن هم حرام است.
چهارم: در وقت به كار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شكار حلال نمى شود، ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پنجم: وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد، يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حرام است.
مسأله 2752 ـ اگر دو نفر حيوانى را شكار كنند، و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد آن حيوان حلال نيست و اگر هر دو مسلمان باشند و يكى از آن دو نام خدا را ببرد و ديگرى عمداً نام خدا را نبرد آن حيوان بنابر احتياط واجب حلال نيست.
مسأله 2753 ـ اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند مثلا در آب بيفتد، و انسان

[467]

بداند كه حيوان بواسطه تير و افتادن در آب جان داده، حلال نيست. بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نه، حلال نمى باشد. و اگر حيوانى را شكار كنند و از نظر ناپديد شود و بعد از آن مرده آن حيوان پيدا شود اگر بدانند كه موت آن فقط مستند به سلاح شكار بوده حلال است ولى اگر احتمال دهند كه سلاح شكار به ضميمه چيز ديگر سبب مرگ حيوان شده محكوم به نجاست و حرمت است.
مسأله 2754 ـ اگر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوانى را شكار كند، شكار حلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از اين كه گناه كرده بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.
مسأله 2755 ـ اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است با شرطهايى كه در مسأله 2746 گفته شد، حيوانى را دو قسمت كنند، و سر و گردن در يك قسمت بماند و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است اگر به همين قطع كردن جان داده باشد و اگر حيوان زنده باشد و وقت تنگ باشد براى سر بريدن به آداب شرع، بنابر احتياط واجب قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام، و قسمتى كه سر و گردن دارد حلال است و اگر وقت باشد براى سر بريدن، آن قسمت كه در آن سر نيست حرام است و آن قسمت ديگر اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.
مسأله 2756 ـ اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست حيوانى را دو قسمت كنند، قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است و قسمتى كه سر و گردن دارد، اگر زنده باشد، و سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال است به شرط آن كه در زمان بريدن سرش، زنده باشد اگر چه ممكن نباشد زنده بماند و در حال جان دادن باشد.
مسأله 2757 ـ اگر حيوانى را شكار كنند، يا سر ببرند و بچه زنده اى از آن بيرون آيد چنانچه آن بچه را به دستورى كه در شرع معين شده سر ببرند حلال و گر نه حرام مى باشد.

[468]

مسأله 2758 ـ اگر حيوانى را شكار كنند يا سر ببرند و بچه مرده اى از شكمش بيرون آورند، چنانچه خلقت آن بچه كامل باشد و مو يا پشم در بدنش روييده باشد و در اثر كشتن مادرش مرده باشد پاك و حلال است. ولى اگر پيش از كشتن مادرش مرده باشد نجس و حرام است.

شكار كردن با سگ شكارى

مسأله 2759 ـ اگر سگ شكارى حيوان وحشى و يا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شكار كند، با هفت شرط زير پاك و حلال مى شود:
اوّل: سگ بطورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگيرى كنند بايستد ولى اگر در وقت نزديك شدن به شكار با جلوگيرى نايستد مانع ندارد و احتياط واجب آن است كه اگر عادت دارد كه پيش از رسيدن صاحبش شكار را بخورد از شكار او اجتناب كنند، ولى اگر عادت به خوردن خون شكار داشته باشد يا اتفاقاً شكار را بخورد اشكال ندارد.
دوّم: صاحبش آن را بفرستد و اگر از پيش خود دنبال شكار رود و حيوانى را شكار كند خوردن آن حيوان حرام است. بلكه اگر از پيش خود دنبال شكار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب كند، بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خود دارى نمايند.
سوّم: كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد و اگر كافر يا كسى كه در حكم كافر است «مانند غلات و خوارج و نواصب» كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه وآله) مى كند سگ را بفرستد، شكار آن سگ حرام است.
چهارم: وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شكار حرام است، ولى اگر از روى فراموشى باشد اشكال ندارد. و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پيش از آن كه سگ به شكار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتياط واجب بايد از آن شكار اجتناب نمايد.
پنجم: شكار بواسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد پس اگر سگ، شكار را خفه كند، يا شكار از دويدن يا ترس بميرد حلال نيست.
ششم: كسى كه سگ را فرستاده، وقتى برسد كه حيوان مرده باشد، يا اگر زنده

[469]

است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتى برسد كه به اندازه سر بريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميرد حلال نيست.
هفتم: صيّاد و شكارچى با سرعت يا به نحو متعارف به طرف صيد حركت كند.
مسأله 2760 ـ كسى كه سگ را فرستاده اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان را ببرد، چنانچه به طور معمول و با شتاب مثلا كارد را بيرون آورد و وقت سر بريدن بگذرد و آن حيوان بميرد حلال است، ولى اگر مثلا بواسطه زياد تنگ بودن غلاف يا چسبندگى آن بيرون آوردن كارد طول بكشد و وقت بگذرد بنابر احتياط واجب حلال نمى شود و اگر چيزى همراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد و حيوان بميرد، واجب است كه از خوردن آن خود دارى كند.
مسأله 2761 ـ اگر   سگ را بفرستد و با هم حيوانى را شكار كنند، چنانچه همه آنها داراى شرطهايى كه در مسأله 2754 گفته شده بوده اند، شكار حلال است و اگر يكى از آنها داراى آن شرطها نبوده، ولى مؤثر در شكار باشد آن شكار حرام است.
مسأله 2762 ـ اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد و آن سگ حيوان ديگرى را شكار كند، آن شكار حلال و پاك است و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكار كند، هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.
back page resale_fazel page next page