فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page resale_fazel page next page

4 ـ مُضْطَرِبه
مسأله 494 ـ مضطربه يعنى زنى كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدا نكرده، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايى كه ديده يك جور باشد چنانچه عادت خويشان او هفت روز است بايد هفت روز را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد، و اگر كمتر است مثلاً پنج روز است بايد همان را حيض قرار دهد. و بنابر احتياط واجب، در تفاوت بين شماره عادت آنان و هفت روز، كه دو روز است، كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك نمايد و كارهاى استحاضه را بجا آورد، يعنى به دستورى كه براى زن مستحاضه گفته شد عبادتهاى خود را انجام دهد و اگر عادت خويشانش بيشتر از هفت روز مثلاً نه روز است بايد هفت روز را حيض قرار دهد و بنابر

[89]

احتياط واجب در تفاوت بين هفت روز و عادت آنان، كه دو روز است، كارهاى استحاضه را به جا آورد و كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك نمايد.
مسأله 495 ـ مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، خونى كه نشانه حيض دارد حيض است و خونى كه نشانه استحاضه دارد استحاضه مى باشد. و اگر خونى كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد به عادت خويشان خود نگاه كند اگر هفت روز است بايد هفت روز حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر عادت خويشان كمتر از هفت روز يا بيشتر از هفت روز است به دستورى كه در مسئله قبل گفته شد عمل نمايد. يعنى بايد همان را حيض قرار دهد و تا هفت روز بقيه به دستورى كه در مسائل قبل گفته شد رفتار نمايد.و همچنين است اگر پيش از گذشتن ده روز از خونى كه نشانه حيض دارد دوباره خونى ببيند كه آن هم نشانه حيض را داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد خون اول را حيض قرار دهد و بقيه آن را تا هفت روز به دستورى كه در مسأله قبل گفته شد رفتار نمايد.
5 ـ مُبْتَدِئه
مسأله 496 ـ مبتدئه يعنى زنى كه دفعه اوّلِ خون ديدن اوست، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خونهايى كه ديده يك جور باشد بايد عادت خويشان خود را به طورى كه در وقتيه گفته شد حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.
مسأله 497 ـ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، خونى كه نشانه حيض دارد حيض مى باشد و خونى كه نشانه حيض ندارد استحاضه مى باشد، ولى اگر پيش از گذشت ده روز از خونى كه نشانه حيض دارد دوباره خونى ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نه روز خون زد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند بايد از اوّل خون اوّل، كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد، رجوع به خويشاوندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

[90]

مسأله 498 ـ مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد از اولى كه خون نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.
6 ـ ناسِيه
مسأله 499 ـ ناسيه يعنى زنى كه عادت خود را فراموش كرده است، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند بايد روزهايى كه خون او نشانه حيض را دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد. و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بنابر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مسائل متفرقه حيض

مسأله 500 ـ مبتدئه و مضطربه و ناسيه و زنى كه عادت عدديه دارد، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض داشته باشد يا يقين كنند كه سه روز طول مى كشد بايد عبادت را ترك كنند، و چنانچه بعد بفهمند حيض نبوده بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده اند قضا نمايند. ولى اگر يقين نكنند كه تا سه روز طول مى كشد و نشانه هاى حيض را هم نداشته باشد، بنابر احتياط واجب بايد تا سه روز كارهاى استحاضه را بجا آورند و كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك نمايند و چنانچه پيش از سه روز پاك نشدند بايد آن را حيض قرار دهند.
مسأله 501 ـ زنى كه عادت دارد، چه در وقت حيض عادت داشته باشد چه در عدد حيض، يا هم در وقت و هم در عدد آن، اگر دو ماه پشت سرهم بر خلاف عادت خود خونى ببيند كه وقت آن يا شماره روزهاى آن يا هم وقت و هم شماره روزهاى آن يكى باشد، عادتش برمى گردد به آنچه در اين دو ماه ديده است. مثلاً اگر از روز اول تا هفتم ماه خون مى ديده و پاك مى شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه، خون ببيند و پاك شود، از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.

[91]

مسأله 502 ـ مقصود از يك ماه، از ابتداى خون ديدن است تا سى روز نه از اول ماه تا آخر ماه.
مسأله 503 ـ زنى كه معمولاً ماهى يك مرتبه خون مى بيند اگر در يك ماه دو مرتبه خون ببيند و آن خون نشانه هاى حيض را داشته باشد، چنانچه روزهايى كه در وسط پاك بوده از ده روز كمتر نباشد بايد هردو را حيض قرار دهد.
مسأله 504 ـ اگر سه روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه حيض را دارد، بعد ده روز يا بيشتر خونى ببيند كه نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونى به نشانه هاى حيض ببيند بايد خون اوّل و خون آخر را كه نشانه هاى حيض داشته، حيض قرار دهد.
مسأله 505 ـ اگر زن پيش از ده روز پاك شود و بداند كه در باطن خون نيست، بايد براى عبادتهاى خود غسل كند، اگرچه گمان داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند ولى اگر يقين داشته باشد كه پيش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بيند نبايد غسل كند و نمى تواند نماز بخواند و بايد به احكام حائض رفتار نمايد.
مسأله 506 ـ اگر زن پيش از ده روز پاك شود، و احتمال دهد كه در باطن خون هست بايد قدرى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد; پس اگر پاك بود غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد و اگر پاك نبود اگرچه به آب زرد رنگى هم آلوده باشد چنانچه در حيض عادت ندارد يا عادت او ده روز است بايد صبر كند كه اگر پيش از ده روز پاك شد غسل كند، و اگر سر ده روز پاك شد، يا خون او از ده گذشت، سر ده روز غسل نمايد، و اگر عادتش كمتر از ده روز است، در صورتى كه بداند پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز پاك مى شود، نبايد غسل كند و اگر احتمال دهد خون او از ده روز مى گذرد احتياط واجب آن است كه تا يك روز عبادت را ترك كند و بعد از آن مى تواند تا ده روز عبادت را ترك كند ولى بهتر است تا ده روز كارهايى را كه بر حائض حرام است ترك كند و كارهاى مستحاضه را انجام دهد پس اگر پيش از تمام شدن ده روز يا سر ده روز از خون پاك شد تمامش حيض است و اگر ده روز گذشت، بايد عادت خود را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و عبادتهايى را كه بعد از روزهاى عادت بجا نياورده قضا نمايد.
مسأله 507 ـ اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حيض

[92]

نبوده است، بايد نماز و روزه اى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد، و اگر چند روز را به گمان اين كه حيض نيست عبادت كند، بعد بفهمد حيض بوده، چنانچه آن روزها را روزه گرفته بايد قضا نمايد.

نـفـاس

مسأله 508 ـ از وقتى كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مى آيد هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا سرِ ده روز قطع شود خون نفاس است. و زن را در حال نفاس، نفساء مى گويند.
مسأله 509 ـ خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اوّلين جزء بچّه مى بيند نفاس نيست.
مسأله 510 ـ لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اى هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است.
مسأله 511 ـ ممكن است خون نفاس، يك آن، بيشتر نيايد، ولى بيشتر از ده روز نمى شود.
مسأله 512 ـ هرگاه شك كند كه چيزى سقط شده يا نه، يا چيزى كه سقط شده اگر مى ماند انسان مى شد يا نه لازم نيست وارسى كند، و خونى كه از او خارج مى شود شرعاً خون نفاس نيست.
مسأله 513 ـ توقف در مسجد و رفتن به مسجدالحرام و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و رساندن جايى از بدن به خط قرآن و كارهاى ديگرى كه بر حائض حرام است، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب و مستحب و مكروه است، بر نفساء هم واجب و مستحب و مكروه مى باشد.
مسأله 514 ـ طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد باطل است و نزديكى كردن با او حرام مى باشد و اگر شوهرش با او نزديكى كند احتياط مستحب آن است به دستورى كه در احكام حيض گفته شد كفاره بدهد.
مسأله 515 ـ وقتى زن از خون نفاس پاك شد، بايد غسل كند و عبادتهاى

[93]

خود را بجا آورد. و اگر دوباره خون ببيند چنانچه روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده، روى هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد، تمام آن نفاس است. و اگر روزهايى كه پاك بوده روزه گرفته باشد بايد قضا نمايد.
مسأله 516 ـ اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال دهد كه در باطن خون هست بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند اگر خون در مجرى نبود براى عبادتهاى خود غسل كند.
مسأله 517 ـ اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد به اندازه روزهاى عادت او نفاس و بقيه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقيه استحاضه مى باشد. و احتياط مستحب آن است كسى كه عادت دارد از روز بعد از عادت، و كسى كه عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان، عبادتهاى خود را طبق احكام استحاضه بجا آورد و كارهايى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.
مسأله 518 ـ زنى كه عادت حيضش كمتر از ده روز است، اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون نفاس ببيند، بايد به اندازه روزهاى عادت خود نفاس قرار دهد و احتياط واجب آن است كه تا روز دهم زايمان عبادت را ترك نمايد، پس اگر از ده روز بگذرد به مقدار روزهاى عادتش نفاس است و بقيه استحاضه است و اگر عبادت را ترك كرده بايد قضا كند.
مسأله 519 ـ زنى كه عادت دارد، اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا بيشتر از يك ماه پى در پى خون ببيند به اندازه روزهاى عادت او نفاس است و ده روز از خونى كه بعد از نفاس مى بيند اگرچه در روزهاى عادت ماهانه اش باشد، استحاضه است، مثلاً زنى كه عادت حيض او از بيستم هر ماه تا بيست و هفتم آن ماه است، اگر روز دهم ماه زايمان كرد و تا يك ماه يا بيشتر پى در پى خون ديد، تا روز هفدهم ماه نفاس و از روز هفدهم تا ده روز حتى خونى كه در روزهاى عادت خود كه از بيستم تا بيست و هفتم ماه است مى بيند استحاضه مى باشد، و بعد از گذشتن ده روز، اگر خونى را كه مى بيند در روزهاى عادتش باشد، حيض است چه نشانه هاى حيض را داشته باشد يا نداشته باشد و اگر در روزهاى عادتش نباشد اگرچه نشانه هاى حيض را داشته باشد، بايد آن را استحاضه قرار دهد.
مسأله 520 ـ زنى كه در حيض عادت ندارد، اگر بعد از زايمان تا يك ماه يا

[94]

بيشتر از يك ماه خون ببيند، ده روز اول آن نفاس و ده روز دوّم آن استحاضه است و خونى كه بعد از آن مى بيند، اگر نشانه حيض را داشته باشد حيض وگرنه آن هم استحاضه مى باشد.

غسل مسّ ميّت

مسأله 521 ـ اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسلش نداده اند مس كند يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند بايد غسل مس ميت نمايد، چه در حالت خواب مس كند چه در بيدارى، با اختيار مس كند يا بى اختيار، حتى اگر ناخن و استخوان او به ناخن و استخوان ميت برسد بايد غسل كند. ولى اگر حيوان مرده اى را مس كند غسل بر او واجب نيست.
مسأله 522 ـ براى مس مرده اى كه تمام بدن او سرد نشده، غسل واجب نيست اگرچه جايى را كه سرد شده مسّ نمايد.
مسأله 523 ـ اگر موى خود را به بدن ميت برساند به صورتى كه مس ميت صدق نكند و يا بدن خود را به موى ميّت و يا موى خود را به موى ميّت برساند، غسل واجب نيست.
مسأله 524 ـ براى مس بچه مرده، حتى بچه سقط شده اى كه چهار ماه او تمام شده غسل ميت واجب است بلكه بهتر است براى مس بچه سقط شده اى كه از چهار ماه كمتر دارد غسل كرد. بنابراين اگر بچه چهار ماهه اى مرده به دنيا بيايد، مادر او بايد غسل مس ميت كند، بلكه اگر از چهار ماه كمتر هم داشته باشد بهتر است مادر او غسل نمايد.
مسأله 525 ـ بچه اى كه بعد از مردن مادر به دنيا مى آيد، وقتى بالغ شد واجب است غسل مس ميّت كند.
مسأله 526 ـ اگر انسان، ميتى را كه سه غسل او كاملاً تمام شده مس نمايد، غسل بر او واجب نمى شود، ولى اگر پيش از آن كه غسل سوم تمام شود جايى از بدن او را مس كند اگرچه غسل سوم آن جا تمام شده باشد بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 527 ـ اگر ديوانه يا بچّه نابالغى، ميت را مس كند بعد از آن كه آن ديوانه

[95]

عاقل يا بچّه بالغ شد بايد غسل مس ميت نمايد.
مسأله 528 ـ اگر از بدن زنده يا مرده اى كه غسلش نداده اند، قسمتى كه داراى استخوان است جدا شود و پيش از آن كه قسمت جدا شده را غسل دهند، انسان آن را مس نمايد بايد غسل مس ميت كند و اگر قسمتى كه جدا شده استخوان نداشته باشد براى مس آن، غسل واجب نيست.
مسأله 529 ـ براى مس استخوان و دندانى كه از مرده جدا شده باشد و آن را غسل نداده اند بنابر احتياط واجب بايد غسل كرد، و همچنين براى مسّ استخوانى كه از زنده جدا شده و گوشت ندارد بنابر احتياط واجب بايد غسل كرد. ولى براى مس دندانى كه از انسان زنده جدا شده و گوشت ندارد، غسل واجب نيست.
مسأله 530 ـ غسل مس ميت را بايد مثل غسل جنابت انجام دهند.
مسأله 531 ـ اگر چند ميت را مس كند يا يك ميت را چند بار مس نمايد، يك غسل كافى است.
مسأله 532 ـ براى كسى كه بعد از مس ميت غسل نكرده است توقف در مسجد و جماع و خواندن سوره هايى كه سجده واجب دارد مانعى ندارد، ولى براى نماز و مانند آن بايد غسل كند و بهتر است وضو هم بگيرد.

احكام محتضر

مسأله 533 ـ مسلمانى را كه محتضر است يعنى در حال جان دادن مى باشد مرد باشد يا زن، بزرگ باشد يا كوچك، بايد به پشت بخوابانند به طورى كه كف پاهايش به طرف قبله باشد. اگر خواباندن او كاملاً به اين طور ممكن نيست تا اندازه اى كه ممكن است رجاءً به اين دستور عمل كنند، و چنانچه خواباندن او به هيچ قسم ممكن نباشد به قصد رجاء او را رو به قبله بنشانند، و اگر آن هم نشود باز به قصد رجاء او را به پهلوى راست يا به پهلوى چپ رو به قبله بخوابانند.
مسأله 534 ـ احتياط واجب آن است كه تا وقتى غسل ميت تمام نشده او را رو به قبله بخوابانند، ولى بعد از آنكه غسلش تمام شد، بهتر است او را مثل حالتى كه بر او نماز مى خوانند، بخوابانند.

[96]

مسأله 535 ـ رو به قبله كردن محتضر بر هر مسلمان واجب است و اجازه گرفتن از ولىّ او لازم نيست.
مسأله 536 ـ مستحب است شهادتين و اقرار به دوازده امام(عليهم السلام) و ساير عقايد حقه را به كسى كه در حال جان دادن است طورى تلقين كنند كه بفهمد، و نيز مستحب است چيزهايى را كه گفته شد تا وقت مرگ تكرار كنند.
مسأله 537 ـ مستحب است اين دعاها را طورى به محتضر تلقين كنند كه بفهمد:
«اللّهمَّ اغْفِرْلِىَ الْكَثيرَ مِنْ مَعاصيكَ وَاَقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ مِنْ طاعَتِكَ يا مَنْ يَقْبَلُ الْيَسِيرَ وَيَعْفوُ عَنِ الْكَثِيرِ اِقْبَلْ مِنّى الْيَسِير; واعْفُ عَنّى الْكثيرَ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ اللّهُمَّ ارْحَمْنىِ فَاِنَّكَ رَحيمٌ».
مسأله 538 ـ مستحب است كسى را كه سخت جان مى دهد، اگر ناراحت نمى شود به جايى كه نماز مى خوانده ببرند.
مسأله 539 ـ مستحب است براى راحت شدن محتضر بر بالين او سوره مباركه يس، و الصافات و احزاب و آية الكرسى و آيه پنجاه و چهارم از سوره اعراف يعنى آيه اِنَّ رَبَّكُمُ اللهُ الَّذى خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آيه آخر سوره بقره بلكه هرچه از قرآن ممكن است بخوانند.
مسأله 540 ـ تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چيزى روى شكم او و بودن جُنُب و حائض نزد او و همچنين حرف زدن زياد و گريه كردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مكروه است.

احكام بعد از مرگ

مسأله 541 ـ بعد از مرگ مستحب است دهان ميّت را ببندند كه باز نماند و چشمها و چانه ميت را ببندند و دست و پاى او را دراز كنند و پارچه اى روى او بيندازند و اگر شب مرده است در جايى كه مرده، چراغ روشن كنند و براى تشييع جنازه او مؤمنين را خبر كنند. و در دفن او عجله نمايند، ولى اگر يقين به مردن او ندارند، بايد صبر كنند تا معلوم شود و نيز اگر ميّت حامله باشد و بچه در شكم او زنده باشد، بايد به

[97]

قدرى دفن را عقب بيندازند، كه پهلوى چپ او را بشكافند و طفل را بيرون آورند و پهلو را بدوزند.

احكام غسل و كفن و نماز و دفن ميّت

مسأله 542 ـ غسل و كفن و نماز و دفن مسلمان اگرچه دوازده امامى نباشد بر هر مكلفى واجب است، و اگر بعضى انجام دهند از ديگران ساقط مى شود و چنانچه هيچ كس انجام ندهد همه معصيت كرده اند.
مسأله 543 ـ اگر كسى مشغول كارهاى ميت شود بر ديگران واجب نيست اقدام نمايند، ولى اگر او عمل را نيمه كاره بگذارد، بايد ديگران تمام كنند.
مسأله 544 ـ اگر انسان يقين كند كه ديگرى مشغول كارهاى ميت شده، واجب نيست به كارهاى ميت اقدام كند، ولى اگر شك يا گمان دارد بايد اقدام نمايد.
مسأله 545 ـ اگر كسى بداند غسل يا كفن يا نماز يا دفن ميت را باطل انجام داده اند بايد دوباره انجام دهد، ولى اگر گمان دارد كه باطل بوده يا شك دارد كه درست بوده يا نه، لازم نيست اقدام نمايد.
مسأله 546 ـ براى غسل و كفن و نماز و دفن ميّت بايد از ولىّ او اجازه بگيرند.
مسأله 547 ـ ولىّ زن كه در غسل و كفن و دفن او دخالت مى كند شوهر اوست و بعد از او مردهايى كه از ميّت ارث مى برند مقدم بر زنهاى ايشانند و هر كدام كه در ارث بردن مقدم هستند در اين امر نيز مقدمند.
مسأله 548 ـ اگر كسى بگويد: من وصى يا ولىّ ميّتم، يا بگويد: ولىّ ميت به من اجازه داده كه غسل و كفن و دفن ميت را انجام دهم، چنانچه ديگرى نمى گويد من ولىّ يا وصى ميّتم يا ولىّ ميت به من اجازه داده است، انجام كارهاى ميّت با اوست.
مسأله 549 ـ اگر ميت براى غسل و كفن و دفن و نماز خود غير از ولىّ، كس ديگرى را معين كند، احتياط واجب آن است كه ولىّ و آن كس هردو اجازه بدهند. و لازم نيست كسى كه ميت، او را براى انجام اين كارها معين كرده اين وصيت را قبول كند ولى اگر قبول كرد، بايد به آن عمل نمايد.

احكام غسل ميّت

مسأله 550 ـ واجب است ميت را سه غسل بدهند:

[98]

اوّل: به آبى كه با سدر مخلوط باشد.
دوّم: به آبى كه با كافور مخلوط باشد.
سوّم: با آب خالص.
مسأله 551 ـ سدر و كافور بايد به اندازه اى زياد نباشد كه آب را مضاف كند و به اندازه اى هم كم نباشد كه نگويند سدر و كافور با آب مخلوط شده است.
مسأله 552 ـ اگر سدر و كافور به اندازه اى كه لازم است پيدا نشود بنابر احتياط واجب بايد مقدارى كه به آن دسترسى دارند در آب بريزند ولى آن قدر كم نباشد كه آب سدر و كافور اصلاً صدق نكند.
مسأله 553 ـ كسى كه براى حج احرام بسته است اگر پيش از تمام كردن سعى بين صفا و مروه بميرد، نبايد او را با آب كافور غسل دهند و به جاى آن بايد با آب خالص غسلش بدهند، و همچنين اگر در احرام عمره پيش از كوتاه كردن مو، بميرد.
مسأله 554 ـ اگر سدر و كافور يا يكى از اينها پيدا نشود يا استعمال آن جايز نباشد مثل آن كه غصبى باشد، بايد به جاى هركدام كه ممكن نيست ميت را با آب خالص غسل بدهند.
مسأله 555 ـ كسى كه ميت را غسل مى دهد بايد مسلمان دوازده امامى و عاقل و بالغ باشد و مسائل غسل را هم بداند.
مسأله 556 ـ كسى كه ميت را غسل مى دهد بايد قصد قربت داشته باشد يعنى غسل را براى انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد، و اگر به همين نيّت تا آخر غسل سوّم باقى باشد كافى است و تجديد لازم نيست.
مسأله 557 ـ غسل بچه مسلمان اگرچه از زنا باشد، واجب است. و غسل و كفن و دفن كافر و اولاد او جائز نيست. و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده، چنانچه پدر و مادر و جد و جدّه او يا يكى از آنان مسلمان باشند بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست.
مسأله 558 ـ بچه سقط شده را اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد غسل بدهند، و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.
مسأله 559 ـ اگر مرد، زن را و زن، مرد را غسل بدهد باطل است ولى زن مى تواند شوهر خود را غسل دهد و شوهر هم مى تواند زن خود را غسل دهد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه زن، شوهر خود و شوهر، زن خود را غسل ندهد.

[99]

مسأله 560 ـ مرد مى تواند دختر بچّه اى را كه سن او سه سال بيشتر نيست غسل دهد، زن هم مى تواند پسر بچّه اى را كه سه سال بيشتر ندارد غسل دهد.
مسأله 561 ـ اگر براى غسل دادن ميتى كه مرد است، مرد پيدا نشود، زنانى كه با او نسبت دارند و محرمند مثل مادر و خواهر و عمه و خاله يا به واسطه شيرخوردن با او محرم شده اند مى توانند از زير لباس غسلش بدهند. و نيز اگر براى غسل ميت زن، زن ديگرى نباشد مردهائى كه با او نسبت دارند و محرمند، يا به واسطه شيرخوردن با او محرم شده اند، مى توانند از زير لباس، او را غسل دهند.
مسأله 562 ـ اگر ميت و كسى كه او را غسل مى دهد هردو مرد يا هردو زن باشند بهتر آن است كه غير از عورت، جاهاى ديگر ميت برهنه باشد.
مسأله 563 ـ نگاه كردن به عورت ميت، حرام است، و كسى كه او را غسل مى دهد اگر نگاه كند معصيت كرده ولى غسل باطل نمى شود.
مسأله 564 ـ اگر جايى از بدن ميت نجس باشد، بايد پيش از آن كه آن جا را غسل بدهند، آب بكشند. و احتياط واجب آن است كه تمام بدن ميت پيش از شروع به غسل پاك باشد.
مسأله 565 ـ غسل ميت مثل غسل جنابت است، و احتياط واجب آن است كه تا غسل ترتيبى ممكن است ميت را غسل ارتماسى ندهند، ولى در غسل ترتيبى فروبردن هريك از سه قسمت بدن ميت، در آب كثير جايز است.
مسأله 566 ـ كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميت براى او كافى است.
مسأله 567 ـ جائز نيست كه براى غسل دادن ميت مزد بگيرند ولى مزد گرفتن براى كارهاى مقدماتى غسل حرام نيست.
مسأله 568 ـ اگر آب پيدا نشود يا استعمال آن مانعى داشته باشد بايد عوض هر غسل، ميت را يك تيمم بدهند.
مسأله 569 ـ كسى كه ميت را تيمم مى دهد بايد دست خود را بر زمين بزند و به صورت و پشت دستهاى ميت بكشد و اگر ممكن است بنابر احتياط واجب با دست ميت هم او را تيمم بدهد.

[100]

احكام كفن ميّت

مسأله 570 ـ ميت مسلمان را بايد با سه پارچه كه آنها را لنگ و پيراهن و سرتاسرى مى گويند كفن نمايند.
مسأله 571 ـ لنگ بايد از ناف تا زانو باشد و اطراف بدن را بپوشاند، و بهتر آن است كه از سينه تا روى پا برسد. و بنابر احتياط واجب پيراهن بايد از سر شانه تا نصف ساق پا تمام بدن را بپوشاند و بهتر آن است كه تا روى پا برسد. و درازى سرتاسرى بايد به قدرى باشد كه بستن دو سر آن ممكن باشد، و پهناى آن بايد به اندازه اى باشد كه يك طرف آن روى طرف ديگر بيايد.
back page resale_fazel page next page