فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

back page fehrest page next page

(مسأله 3312) كسى كه نشانه هاى مرگ را در خود مى بيند، اگر مالى پيش كسى داشته باشد يا در جايى پنهان كرده باشد كه ورثه ندانند، چنانچه به واسطه ندانستن، حقّ آنان از بين برود، بايد به آنان اطّلاع دهد و لازم نيست براى بچّه هاى صغير خود قيّم و سرپرست معيّن كند، ولى اگر به گونه اى باشد كه بدون قيّم، مال آنان از بين برود يا خود آنان ضايع شوند، بايد براى آنان قيّم امينى معيّن نمايد.

(مسأله 3313) كسى كه مى خواهد وصيّت كند، مى تواند با اشاره اى كه مقصودش را بفهماند وصيّت كند، ولى تا مى تواند بايد به گونه اى وصيّت كند كه مقصود را بدون ابهام بفهماند.

(مسأله 3314) اگر نوشته اى به امضا يا مُهر ميّت ببينند، چنانچه مقصود او را بفهماند و معلوم باشد كه براى وصيّت كردن نوشته، بايد مطابق آن عمل كنند.

(مسأله 3315) كسى كه وصيّت مى كند بايد عاقل و بالغ باشد، ولى بچّه ده ساله اى كه خوب و بد را تشخيص مى دهد، اگر براى كار خوبى مثل ساختن مسجد و پل وصيّت كند، صحيح است و نيز وصيّت كننده بايد از روى اختيار وصيّت كند، و نيز وصيّت سفيه نسبت به اموالش صحيح نيست، اگرچه حاكم شرع هم او را از تصرّف در اموال خود منع نكرده باشد.

(مسأله 3316) كسى كه از روى عمد به قصد خودكشى مثلاً زخمى به خود زده يا سمّى خورده است كه به واسطه آن، يقين يا گمان به مردن او پيدا مى شود، اگر بعد از اين عمل وصيّت كند كه مقدارى از مال او را به مصرفى برسانند، صحيح نيست ولى اگر قبل

[572]

از آن وصيّت كرده باشد، صحيح است.

(مسأله 3317) اگر انسان وصيّت كند كه چيزى به كسى بدهند، در صورتى آن كس مالك آن چيز مى شود كه آن را قبول كند، اگرچه قبول در حالِ حيات وصيّت كننده باشد.

(مسأله 3318) وصىّ بايد مسلمان و عاقل و مورد اطمينان باشد، و به احتياط واجب بايد بالغ باشد، ولى غير بالغ را مى توان به همراه بالغ وصى قرار داد، در اين صورت اجراى وصيّت با بالغ خواهد بود و پس از بلوغ صغير، با هم به وصيّت عمل مى كنند.

(مسأله 3319) اگر كسى چند وصى براى خود معيّن كند، چنانچه اجازه داده باشد كه هر كدام به تنهايى به وصيّت عمل كنند، لازم نيست در انجام وصيّت از يكديگر اجازه بگيرند، و اگر اجازه نداده باشد ـ چه گفته باشد كه همه با هم به وصيّت عمل كنند و چه نگفته باشد ـ بايد با نظر يكديگر به وصيّت عمل نمايند، و اگر حاضر نشوند كه با يكديگر به وصيّت عمل كنند و در تشخيص مصلحت اختلاف داشته باشند، در صورتى كه تأخير و مهلت دادن باعث شود كه عمل به وصيّت معطّل بماند، حاكم شرع آنها را مجبور مى كند كه تسليم نظر كسى شوند كه صلاح را تشخيص دهد و اگر اطاعت نكنند، به جاى آنان ديگران را معيّن مى نمايد، و اگر يكى از آنان قبول نكرد، يك نفر ديگر را به جاى او تعيين مى نمايد.

(مسأله 3320) اگر انسان از وصيّت خود برگردد، مثلاً بگويد ثلث مالش را به كسى بدهند و بعد بگويد به او ندهند، وصيّت باطل مى شود و اگر وصيّت خود را تغيير دهد، مثل آن كه قيّمى براى بچّه هاى خود معيّن كند و بعد ديگرى را به جاى او قيّم نمايد، وصيّت اوّل او باطل مى شود و بايد به وصيّت دوم او عمل نمايند.

(مسأله 3321)اگر كارى كند كه معلوم شود از وصيّت خود برگشته، مثلاً خانه اى را كه وصيّت كرده به كسى بدهند، بفروشد، يا ديگرى را براى فروش آن وكيل نمايد، وصيّت باطل مى شود.

(مسأله 3322) اگر وصيّت كند چيز معيّنى را به كسى بدهند و بعد وصيّت كند كه نصف همان چيز را به ديگرى بدهند، بايد آن چيز را دو قسمت كنند و به هر كدام از آن دو نفر يك قسمت آن را بدهند.

(مسأله 3323) اگر كسى در مرضى كه با آن مى ميرد، مقدارى از مال خود را به كسى

[573]

ببخشد و وصيّت كند كه بعد از مردن او هم مقدارى به كس ديگرى بدهند، آنچه را كه در حال زندگى بخشيده، از اصل مال است و احتياج به اذن ورثه ندارد و چيزى را كه وصيّت كرده، اگر زيادتر از ثلث باشد زيادىِ آن محتاج به اذن ورثه است.

(مسأله 3324) اگر وصيّت كند كه ثلث مال او را نفروشند و منافع آن را به مصرفى برسانند، بايد مطابق گفته او عمل نمايند.

(مسأله 3325) اگر در مرضى كه با آن مى ميرد، بگويد مقدارى به كسى بدهكار است، چنانچه متّهم باشد كه براى ضرر زدن به ورثه گفته است، بايد مقدارى را كه معيّن كرده از ثلث مال او بدهند و اگر متّهم نباشد، بايد از اصل مال او بدهند.

(مسأله 3326) كسى كه انسان وصيّت مى كند كه چيزى به او بدهند، بايد هنگام وصيّت وجود داشته باشد، پس اگر وصيّت كند به بچّه اى كه ممكن است فلان زن حامله شود چيزى بدهند، باطل است ولى اگر وصيّت كند به بچّه اى كه در شكم مادر است چيزى بدهند ـ اگرچه هنوز روح نداشته باشد ـ وصيّت صحيح است، پس اگر زنده به دنيا آمد، بايد آنچه را كه وصيّت كرده به او بدهند و اگر مرده به دنيا آمد، وصيّت باطل مى شود و آنچه را كه براى او وصيّت كرده، ورثه ميان خودشان قسمت مى كنند.

(مسأله 3327) كارى كه براى آن وصيّت مى كند، بايد جايز و حلال باشد، پس اگر وصيّت كند پولى را صرف كمك به ظالم يا ترويج باطل نمايند، وصيّت او صحيح نيست.

(مسأله 3328) اگر انسان بفهمد كسى او را وصىّ كرده، چنانچه به اطّلاع وصيّت كننده برساند كه براى انجام وصيّت او حاضر نيست، لازم نيست بعد از مردن او به وصيّت عمل كند. ولى اگر پيش از مردن او نفهمد كه او را وصىّ كرده يا بفهمد و به او اطّلاع ندهد كه براى عمل كردن به وصيّت حاضر نيست، بنابر احتياط واجب بايد وصيّت او را انجام دهد، و همچنين اگر وصىّ پيش از مرگ هنگامى متوجّه شود كه بيمار به واسطه شدّت بيمارى نتواند به ديگرى وصيّت كند، احتياط واجب آن است كه وصيّت را قبول نمايد.

(مسأله 3329) اگر كسى كه وصيّت كرده بميرد، وصىّ نمى تواند ديگرى را براى انجام كارهاى ميّت معيّن كند و خود از كار كناره گيرى نمايد، ولى اگر بداند مقصود ميّت اين نبوده كه خود وصى آن كار را انجام دهد بلكه مقصود او فقط انجام كار بوده، مى تواند ديگرى را از طرف خود وكيل نمايد.

[574]

(مسأله 3330) اگر كسى دو نفر را وصى كند، چنانچه يكى از آن دو بميرد يا ديوانه يا كافر شود، در صورتى كه هر دو مستقلاًّ وصى نباشند، حاكم شرع يك نفر ديگر را به جاى او معيّن مى كند، و اگر هر دو بميرند يا ديوانه يا كافر شوند، حاكم شرع دو نفر ديگر را معيّن مى كند، ولى اگر يك نفر بتواند وصيّت را عملى كند، معيّن كردن دو نفر لازم نيست.

(مسأله 3331) اگر وصىّ نتواند به تنهايى كارهاى ميّت را انجام دهد، حاكم شرع براى كمك او يك نفر ديگر را معيّن مى كند.

(مسأله 3332) اگر مقدارى از مال ميّت در دست وصى تلف شود، چنانچه در نگهدارى آن كوتاهى كرده و يا تعدّى نموده باشد ـ مثلاً ميّت وصيّت كرده باشد كه فلان مقدار به فقراى فلان شهر بده و او مال را به شهر ديگر برده و در راه از بين رفته باشد ـ ضامن است و اگر كوتاهى نكرده و تعدّى هم ننموده باشد ضامن نيست.

(مسأله 3333) هرگاه انسان كسى را وصىّ كند و بگويد كه: «اگر آن فرد از دنيا رفت، فلانى وصى باشد»، بعد از آن كه وصىّ اوّل مُرد، وصىّ دوم بايد كارهاى ميّت را انجام دهد.

(مسأله 3334) واجبات مالى الهى، مانند حجّى كه بر ميّت واجب است و بدهكارى و حقوقى كه مثل خمس و زكات و مظالم، ادا كردن آنها واجب مى باشد و همچنين بدهى ها و حقوق مردم را، بايد از اصل مال ميّت بدهند، اگرچه ميّت براى آنها وصيّت نكرده باشد.

(مسأله 3335) اگر مال ميّت از بدهى و حجّ واجب و حقوقى كه مثل خمس و زكات و مظالم بر او واجب است بيشتر باشد، چنانچه وصيّت كرده باشد كه ثلث يا مقدارى از ثلث را به مصرفى برسانند، بايد به وصيّت او عمل كنند و اگر وصيّت نكرده باشد، آنچه مى ماند مال ورثه است.

(مسأله 3336) اگر مصرفى كه ميّت معيّن كرده، از ثلث مال او بيشتر باشد، وصيّت او در بيشتر از ثلث، در صورتى صحيح است كه ورثه راضى باشند و اگر مدّتى بعد از مردن او هم اجازه بدهند، صحيح است.

(مسأله 3337) اگر مصرفى را كه ميّت معيّن كرده، از ثلث مال او بيشتر باشد و پيش از مردن او ورثه اجازه بدهند كه وصيّت او عملى شود، بعد از مردن او نمى توانند از اجازه خود برگردند.

(مسأله 3338) اگر كسى وصيّت كند از يك سوم دارايى او خمس، زكات يا بدهى او

[575]

را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و نيز كارهاى مستحبّى هم مثل اطعام به فقرا انجام دهند، بايد اوّل به واجبات ـ خواه مالى باشد يا بدنى ـ عمل نمايند و در بين واجبات هم ترتيب معتبر نيست; و اگر وصيّت او به ترتيب باشد، بايد در واجبات به همان ترتيب عمل كنند و آنچه را مقدّم است ـ اگرچه واجب بدنى باشد ـ اوّل انجام دهند، پس اگر يك سوم دارايى او وافى به تمام آن باشد، بايد به تمام آن عمل شود و چنانچه وافى نباشد، اگر باقى مانده تماماً يا قسمتى واجب مالى باشد، بايد از اصل مال بدهند و اگر باقى مانده تماماً يا قسمتى واجب بدنى باشد، لازم نيست به آن عمل كنند; و در صورتى كه وصيّت او به ترتيب نباشد، باز بايد نخست واجبات مالى و بدنى را انجام دهند و بين واجبات هم ترتيب نيست، و اگر ثلث مال از مقدار مورد نياز واجبات مالى و بدنى كمتر باشد، ثلث را بين واجب مالى و بدنى به نسبت تقسيم كنند و باقى مانده واجب مالى را از اصل مال بدهند و باقى مانده واجب بدنى را لازم نيست عمل نمايند، و در هر صورت عمل به مستحبّات هنگامى واجب است كه ثلث، علاوه بر واجبات، براى آن هم وافى باشد.

(مسأله 3339) اگر وصيّت كند كه بدهى او را بدهند و براى نماز و روزه او اجير بگيرند و كار مستحبّى هم انجام دهند، چنانچه وصيّت نكرده باشد كه اينها را از ثلث بدهند، بايد بدهى او را از اصل مال بدهند و اگر چيزى زياد آمد، ثلث آن را به مصرف نماز و روزه و كارهاى مستحبّى كه معيّن كرده برسانند و در صورتى كه ثلث كافى نباشد، اگر ورثه اجازه بدهند، بايد وصيّت او عملى شود و اگر اجازه ندهند، بايد نماز و روزه را از ثلث بدهند و اگر چيزى زياد آمد، به مصرف كارهاى مستحبّى كه معيّن كرده برسانند.

(مسأله 3340) اگر براى مخارج عزادارى خود وصيّت نكرده باشد، نمى توان از سهم ورثه صغير بابت مخارج چيزى برداشت، ولى ورثه بالغ او مى توانند از سهم خودشان بپردازند.

(مسأله 3341) اگر كسى بگويد كه: «ميّت وصيّت كرده فلان مبلغ را به من بدهند»، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصديق كنند يا سوگند بخورد و يك مرد عادل هم گفته او را تصديق نمايد، يا يك مرد عادل و دو زن عادل يا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند، بايد مقدارى را كه مدّعى مى گويد به او بدهند، و اگر يك زن عادل شهادت بدهد، بايد يك چهارم چيزى را كه مطالبه مى كند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند،

[576]

نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند، بايد سه چهارم آن را به او بدهند، و نيز اگر دو مرد كافر ذمّى كه در دين خود عادلند گفته او را تصديق كنند، در صورتى كه ميّت ناچار بوده است كه وصيّت كند و مرد و زن عادلى هم در هنگام وصيّت نبوده، بايد چيزى را كه مطالبه مى كند به او بدهند.

(مسأله 3342) كسى كه سرپرست اولاد صغير ميّت شده و وصيّت كننده براى او اجرتى معيّن نكرده ـ فقير باشد يا غنى ـ مى تواند از اموال صغير براى خدمات و كارهاى خود اجرت مناسب را بردارد، هر چند برداشتن اجرت در صورتى كه غنى باشد خلاف احتياط است.

(مسأله 3343) وصى در رابطه با برداشتن اجرت از مال ميّت يكى از چند صورت را دارد:

اوّل: اگر مورد وصيّت انجام معاملات باشد، چنانچه وصيّت كننده اجرتى براى وصى تعيين نكرده و وصى هم آن را به طور مجّانى قبول كرده باشد، عمل به وصيّت واجب است و حق ندارد براى عمل كردن به آن اجرتى از مال ميّت بردارد، و اگر براى او اجرتى معيّن كرده يا وصى آن را مجّانى قبول نكرده باشد، اجرت آن را طلبكار است.

دوم: اگر مورد وصيّت، انجام عبادات ـ نظير حجّ و نماز و روزه ـ براى ميّت باشد، چنانچه وصىّ در زمان حيات ميّت انجام آن را به طور مجّانى قبول كرده باشد، بايد به همان نحو عمل كند و اگر انجام آن را با اجرت قبول كرده باشد، يكى از دو حالت را دارد:

الف ـ وصيّت كننده اجرت انجام آنها را معيّن كرده باشد كه در اين صورت، در حكم اجاره است و وصى بايد طبق مفاد وصيّت عمل نمايد و اجرت معيّن را از مال ميّت بردارد.

ب ـ وصيّت كننده اجرت آن را به طور نامعيّن قرار داده باشد كه در اين صورت، در حكم اجاره باطل بوده و بعيد نيست وصىّ بتواند اجرت معمولى كار خود را از مال ميّت بردارد.

سوم: اگر وصيّت به شكل جُعاله باشد ـ به عنوان مثال وصيّت كننده گفته باشد: «هر كس پس از مرگ من از طرف من حجّ بجا آورد فلان مبلغ از دارايى من مال او باشد» ـ وصىّ به همان اندازه كه مقرّر شده مستحقّ اجرت مى باشد.

(مسأله 3344) اگر كسى بگويد: «من وصىّ ميّتم كه مال او را به مصرفى برسانم»، يا

[577]

«ميّت مرا قيّم بچّه هاى خود قرار داده است»، در صورتى بايد حرف او را قبول كرد كه دو مرد عادل گفته او را تصديق نمايند.

(مسأله 3345) اگر وصيّت كند چيزى را به كسى بدهند و آن كس پيش از آن كه قبول يا رد نمايد بميرد، تا وقتى ورثه او وصيّت را رد نكرده اند، مى توانند آن چيز را قبول نمايند، ولى اين در صورتى است كه مراد وصيّت كننده شخص موصى له نباشد و وصيّت كننده از وصيّت خود برنگردد وگرنه ورثه حقّى به آن چيز ندارند.

(مسأله 3346) اگر وصىّ بعضى از مصارف وصيّت را فراموش كند بايد تحقيق كند، تا حدّ امكان موارد آن را بيابد و در صورت عدم امكان، بايد آن مقدار را به مصرف خيرات و كارهاى نيك برساند.

[578]

احكام اِرث

(مسأله 3347) اسباب ارث، يعنى رابطه اى كه موجب ارث بردن از ميّت مى شود، سه چيز است:

اوّل: «خويشاوندى نَسبى» كه خود به سه دسته تقسيم مى شود و تفصيل آن در مسأله بعدى بيان مى شود.

دوم: «خويشاوندى سببى»، يعنى رابطه اى كه به سبب نكاح دائم ايجاد مى شود و به وسيله آن زن و شوهر از يكديگر ارث مى برند.

سوم: «وِلاء» كه به وسيله آن كسى كه بر ديگرى يك نوع ولايت دارد ـ در صورت نبودن خويشاوندان نسبى ـ از او ارث مى برد و آن بر سه قسم است:

1 ـ «وِلاء عِتق» كه موضوع آن در اين زمان منتفى شده است. 2 ـ «ضِمان جَريره» يعنى اين كه انسان با كسى قرار مى گذارد كه در زندگى ضامن جنايات او باشد و در عوض از او ارث ببرد. 3 ـ «امامت» كه به واسطه آن امام مسلمين در برخى از صور كه بيان خواهد شد، از ميّت ارث مى برد.

(مسأله 3348) كسانى كه به واسطه خويشاوندى نسبى ارث مى برند، سه طبقه هستند:

طبقه اوّل: پدر و مادر و فرزندان ميّت و با نبودن فرزندان، اولاد آنها هر چه پايين روند هر كدام آنان كه به ميّت نزديك تر باشد ارث مى برد، و تا يك نفر از اين طبقه وجود داشته باشد، دسته دوم ارث نمى برند. طبقه دوم: جدّ، يعنى پدر بزرگ و پدر او هر چه بالا رود و جدّه، يعنى مادر بزرگ و مادر او هر چه بالا رود، پدرى باشند يا مادرى، و خواهر و برادر، و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ايشان هر كدام آنان كه به ميّت نزديك تر باشد ارث مى برد، و تا يك نفر از اين طبقه وجود داشته باشد، طبقه سوم ارث نمى برند. طبقه سوم: عمو و عمّه و دايى و خاله هر چه بالا روند و فرزندان آنان هر چه پايين روند و تا

[579]

يك نفر از عموها و عمّه ها و دايى ها و خاله هاى ميّت زنده باشند، فرزندان آنان ارث نمى برند، ولى اگر ميّت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد و غير از اينها وارثى نداشته باشد، ارث به پسر عموى پدر و مادرى مى رسد و عموى پدرى ارث نمى برد.

(مسأله 3349) اگر عمو و عمّه و دايى و خاله خود ميّت و فرزندان آنان و اولادِ فرزندان آنان وجود نداشته باشند، عمو و عمّه و دايى و خاله پدر و مادر ميّت ارث مى برند، و اگر اينها نباشند، فرزندان آنها ارث مى برند، و اگر اينها هم نباشند، عمو و عمّه و دايى و خاله جد و جدّه ميّت و اگر اينها نباشند، فرزندان آنها ارث مى برند.

(مسأله 3350) زن و شوهر به تفصيلى كه بعد گفته مى شود، از يكديگر ارث مى برند.

ارث طبقه اوّل

(مسأله 3351)
اگر وارث ميّت فقط يك نفر از طبقه اوّل باشد، مثلاً «پدر» يا «مادر» يا «يك پسر» يا «يك دختر» باشد، همه مالِ ميّت به او مى رسد، و اگر «چند پسر» يا «چند دختر» باشند، همه مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود، و اگر «يك پسر و يك دختر» باشد مال را سه قسمت مى كنند، دو قسمت را پسر و يك قسمت را دختر مى برد، و اگر «چند پسر و چند دختر» باشند، مال را به گونه اى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ارث ببرد، مثلاً اگر شش هزار تومان به ارث مانده باشد و ميّت پنج پسر و دو دختر داشته باشد، به هر دختر پانصد تومان و به هر پسر هزار تومان مى رسد.

(مسأله 3352) اگر وارث ميّت فقط «پدر و مادر» او باشند، مال سه قسمت مى شود، دو قسمت آن را پدر و يك قسمت را مادر مى برد، ولى اگر ميّت «دو برادر» يا «چهار خواهر» يا «يك برادر و دو خواهر» داشته باشد كه همه آنان پدرى باشند ـ يعنى پدر آنان با پدر ميّت يكى باشد، خواه مادر آنها هم با مادر ميّت يكى باشد يا نه ـ اگرچه تا ميّت پدر و مادر داشته باشد اينها ارث نمى برند، اما به واسطه بودن اينها، مادر يك ششم مال را مى برد و بقيّه را به پدر مى دهند.

(مسأله 3353) اگر وارث ميّت فقط «پدر و مادر و يك دختر» باشد، چنانچه ميّت «دو برادر» يا «چهار خواهر» يا «يك برادر و دو خواهر» پدرى نداشته باشد، مال را پنج قسمت مى كنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت آن را مى برد، و اگر

[580]

«دو برادر» يا «چهار خواهر» يا «يك برادر و دو خواهر» پدرى داشته باشد، مال را شش قسمت مى كنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت مى برد و يك قسمت باقى مانده را چهار قسمت مى كنند، يك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر مى دهند، مثلاً اگر مال ميّت را 24 قسمت كنند، 15 قسمت آن را به دختر و 5 قسمت آن را به پدر و 4 قسمت آن را به مادر مى دهند.

(مسأله 3354) اگر وارث ميّت فقط «پدر و مادر و يك پسر» باشند، مال را شش قسمت مى كنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت و پسر چهار قسمت آن را مى برد، و اگر «چند پسر» يا «چند دختر» باشند، آن چهار قسمت را به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و اگر «پسر و دختر» باشند، آن چهار قسمت را طورى تقسيم مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

(مسأله 3355) اگر وارث ميّت فقط «پدر و يك پسر» يا «مادر و يك پسر» باشد، مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت آن را پدر يا مادر و پنج قسمت را پسر مى برد و اگر چند پسر باشند، آن پنج قسمت را به طور مساوى بين خود تقسيم مى كنند.

(مسأله 3356) اگر وارث ميّت فقط «پدر» يا «مادر» با «پسر و دختر» باشد، مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت آن را پدر يا مادر مى برد و بقيّه را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

(مسأله 3357) اگر وارث ميّت فقط «پدر و يك دختر» يا «مادر و يك دختر» باشد، مال را چهار قسمت مى كنند، يك قسمت آن را پدر يا مادر و بقيّه را دختر مى برد.

(مسأله 3358) اگر وارث ميّت فقط «پدر و چند دختر» يا «مادر و چند دختر» باشد، مال را پنج قسمت مى كنند، يك قسمت را پدر يا مادر مى برد و چهار قسمت را دخترها به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

(مسأله 3359) اگر ميّت فرزند نداشته باشد، نوه پسرى او ـ اگرچه دختر باشد ـ سهم پسر ميّت را مى برد و نوه دخترى او ـ اگرچه پسر باشد ـ سهم دختر ميّت را مى برد، مثلاً اگر ميّت «يك پسر» از دختر خود و« يك دختر» از پسر خود داشته باشد، مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر مى دهند.

(مسأله 3360) مقصود از فرزندى كه از انسان ارث مى برد، بچّه اى است كه از نطفه او

[581]

متولّد شده باشد، خواه از زن دائم باشد يا موقّت، پس اگر كسى بچّه دار نشود و بچّه اى را از پرورشگاه يا از ديگران به فرزندى قبول كند، آن بچّه فرزند او نمى شود و از او ارث نمى برد، مگر اين كه در زمان حيات خود چيزى را به او ببخشد، و جايز نيست شناسنامه او را نيز به نام خود بگيرد تا حكم اولاد نسبى بر او جارى شود، هر چند اصل عمل او از نظر عاطفى كار خوبى است و اجر و ثواب نيز دارد.

ارث طبقه دوم

(مسأله 3361)
طبقه دوم از كسانى كه به واسطه خويشاوندى نَسَبى ارث مى برند عبارتند از «جدّ»، يعنى پدر بزرگ و «جدّه»، يعنى مادربزرگ و «برادران» و «خواهران» ميّت، و اگر برادر و خواهر نداشته باشد، اولاد آنها ارث مى برند.

(مسأله 3362) اگر وارث ميّت فقط «يك برادر» يا «يك خواهر» باشد، همه مال به او مى رسد و اگر «چند برادر» يا «چند خواهر» پدر و مادرى باشد، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود، و اگر «برادر و خواهر پدر ومادرى» با هم باشند، هر برادرى دو برابر خواهر مى برد، مثلاً اگر «دو برادر و يك خواهر پدر و مادرى» داشته باشد، مال را پنج قسمت مى كنند، هر يك از برادرها دو قسمت و خواهر يك قسمت آن را مى برد.

(مسأله 3363) اگر ميّت «برادر و خواهر پدر و مادرى» داشته باشد، «برادر يا خواهر پدرى» كه از مادر با ميّت جدا است ارث نمى برد و اگر برادر و خواهر پدر و مادرى نداشته باشد، چنانچه فقط «يك خواهر» يا «يك برادر» پدرى داشته باشد، همه مال به او مى رسد و اگر «چند برادر» يا «چند خواهرِ پدرى» داشته باشد، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر «برادر و خواهر پدرى» داشته باشد، هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

(مسأله 3364) اگر وارث ميّت فقط «يك خواهر» يا «يك برادرِ» مادرى باشد كه از پدر با ميّت جدا است، همه مال به او مى رسد و اگر «چند برادر مادرى» يا «چند خواهر مادرى» يا «چند برادر و خواهر مادرى» باشند، مال به طور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

(مسأله 3365) اگر ميّت «برادر و خواهر پدر و مادرى» و «برادر و خواهر پدرى» و «يك برادر مادرى» يا «يك خواهر مادرى» داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند و مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت آن را به برادر يا خواهر مادرى و بقيّه

[582]

را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند و هر برادرى دو برابر خواهر ارث مى برد.

(مسأله 3366) اگر ميّت «برادر و خواهر پدر و مادرى» و «برادر و خواهر پدرى» و «برادر و خواهر مادرى» داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند و مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت آن را برادر و خواهر مادرى به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيّه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند و هر برادرى دو برابر خواهر ارث مى برد.


back page fehrest page next page