فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

(مـسـالـه 2607) اگـر حـيـوانى سركش شود, و نتوانند آن را به دستورى كه در شرع معين شده بـكشند, يا مثلا در چاه بيفتد واحتمال بدهند كه در آنجا بميرد, و كشتن آن به دستور شرع ممكن نباشد, هرجاى بدنش را كه زخم بزنند و در اثر آن زخم جان بدهد حلال مى شود و رو به قبله بودن آن لازم نيست ولى بايد شرايط ديگرى را كه براى سر بريدن حيوان گفته شد, دارا باشد.
مستحبات سر بريدن حيوان (مساله 2608) چند چيز در سر بريدن حيوان مستحب است : اول - مـوقـع سـر بـريـدن گوسفند, دو دست ويك پاى آن را ببندند وپاى ديگرش را بازبگذارند ومـوقـع سـربريدن گاو چهار دست وپايش راببندند ودم آن را باز بگذارند, و موقع كشتن شتر دو دسـت آن را از پـايين تا زانو, يا زير بغل به يكديگر ببندند, و پاهايش را بازبگذارند.
و مستحب است مرغ را بعد از سر بريدن رها كنند تا پر و بال بزند.
دوم - كسى كه حيوان را مى كشد رو به قبله باشد.
سوم - پيش از كشتن حيوان آب جلوى آن بگذارند.
چهارم -كارى كنند كه حيوان كمتر اذيت شود, مثلا كارد را خوب تيز كنند و باعجله سر حيوان را ببرند.
مكروهات سر بريدن حيوان (مساله 2609) چند چيز در سر بريدن حيوان مكروه است : اول - آن كه كارد را پشت حلقوم فرو كنند و به طرف جلو بياورند كه حلقوم از پشت آن بريده شود.
دوم - آن كـه پيش از بيرون آمدن روح , سر حيوان را از بدنش جدا كنند, بلكه احتياط واجب ترك ايـن كـار اسـت , اگـر چـه گـوشـت ذبيحه بواسطه آن حرام نمى شود,ولى اگر از روى غفلت يا بواسطه تيز بودن كارد بى اختيار سر حيوان جدا شود,مكروه نيست .
سـوم - آن كـه پيش از بيرون آمدن روح , پوست حيوان را بكنند, بلكه احتياط واجب ترك آن است اگر چه گوشت ذبيحه بواسطه آن حرام نمى شود.
چـهـارم - آن كـه پيش از بيرون آمدن روح , مغز حرام را كه در تيره پشت است ببرندبلكه احتياط ترك اين كار است .
پنجم - آن كه در جايى حيوان را بكشند كه حيوان ديگر آن را ببيند.
شـشم - آن كه در شب يا پيش از ظهر روز جمعه سر حيوان را ببرند, ولى در صورت احتياج عيبى ندارد.
هفتم - آن كه خود انسان چهار پايى را كه پرورش داده است بكشد.

احكام شكار كردن با اسلحه

(مساله 2610) اگر حيوان حلال گوشت وحشى و يا اهلى را كه وحشى شده بااسلحه شكار كنند, با پنج شرط حلال و بدنش پاك است : اول - آن كه اسلحه شكار مثل كارد و شمشير برنده باشد, يا مثل نيزه وتير, تيز باشدكه بواسطه تيز بودن , بدن حيوان را پاره كند, و اگر بوسيله دام يا چوب و سنگ ومانند اينها حيوان را شكار كنند پاك نمى شود, و خوردن آن هم حرام است .
و اگرحيوانى را با تفنگ شكار كنند, چنانچه گلوله آن تـيـز بـاشد كه در بدن حيوان فرو رودو آن را پاره كند پاك و حلال است , و اگر گلوله تيز نباشد بلكه با فشار در بدن حيوان فرو رود و حيوان را بكشد, يا بواسطه حرارتش بدن حيوان را بسوزاند و در اثرسوزاندن , حيوان بميرد, پاك و حلال بودنش اشكال دارد.
دوم - كـسـى كـه شكار مى كند, بايد مسلمان باشد يا بچه مسلمان باشد كه خوب وبدرا بفهمد.
و اگـر كافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيغمبر (ص ) را مى كندحيوانى را شكار نمايد, آن شكار حلال نيست .
سوم - اسلحه را براى شكار كردن حيوان بكار برد, و اگر مثلا جايى را نشان كند واتفاقا حيوانى را بكشد, آن حيوان پاك نيست وخوردن آن هم حرام است .
چـهـارم - در وقـت بـكار بردن اسلحه نام خدا را ببرد, و چنانچه عمدا نام خدا را نبردشكار حلال نمى شود ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پنجم - وقتى به حيوان برسد كه مرده باشد, يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد و چنانچه به اندازه سربريدن وقت باشد و سر حيوان را نبرد تا بميردحرام است .
(مـسـالـه 2611) اگـر دو نفر حيوانى را شكار كنند, و يكى از آنان مسلمان و ديگرى كافر باشد آن حـيوان حلال نيست .
و اگر هر دو مسلمان باشند و يكى از آندو نام خدارا ببرد, و ديگرى عمدا نام خدا را نبرد, آن حيوان حلال نيست , بنابر احتياطلازم .
(مـسـالـه 2612) اگر بعد از آن كه حيوانى را تير زدند مثلا در آب بيفتد, و انسان بداندكه حيوان بـواسطه تير و افتادن در آب جان داده , حلال نيست , بلكه اگر شك كند كه فقط براى تير بوده يا نـه , حـلال نمى باشد.
و اگر حيوانى را شكار كنند و از نظر ناپديدشود و بعد از آن مرده آن حيوان پـيـدا شود اگر بدانند كه موت آن فقط مستند به سلاح شكار بوده حلال , ولى اگر احتمال دهند كه سلاح شكار به ضميمه چيز ديگرسبب مرگ حيوان شده , محكوم به نجاست و حرمت است .
(مـسـالـه 2613) اگر با سگ غصبى يا اسلحه غصبى حيوانى را شكار كند, شكارحلال است و مال خود او مى شود ولى گذشته از اين كه گناه كرده , بايد اجرت اسلحه يا سگ را به صاحبش بدهد.
(مـساله 2614) اگر با شمشير يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح است باشرطهايى كه در مـسـاله 2610 گفته شد, حيوانى را دو قسمت كنند, وسر و گردن دريك قسمت بماند, و انسان وقتى برسد كه حيوان جان داده باشد, هر دو قسمت حلال است .
و همچنين است اگر حيوان زنده باشد, ولى به اندازه سر بريدن وقت نباشد, اما اگر به اندازه سر بريدن وقت باشد, و ممكن باشد كه مـقـدارى زنده بماند,قسمتى كه سر وگردن ندارد حرام وقسمتى كه سرو گردن دارد, اگر سر آن را به دستورى كه در شرع معين شده ببرند حلال , وگرنه آن هم حرام مى باشد.
(مـسـاله 2615) اگر با چوب يا سنگ يا چيز ديگرى كه شكار كردن با آن صحيح نيست , حيوانى را دو قـسمت كنند, قسمتى كه سر و گردن ندارد حرام است , وقسمتى كه سر و گردن دارد, اگر زنده باشد و ممكن باشد كه مقدارى زنده بماند وسر آن را بدستورى كه در شرع معين شده ببرند, حلال , وگرنه آن قسمت هم حرام مى باشد.
(مساله 2616) اگر حيوانى را شكار كنند, يا سر ببرند وبچه زنده اى از شكم آن بيرون آيد, چنانچه آن بچه را به دستورى كه در شرع معين شده سر ببرند حلال ,وگرنه حرام مى باشد.
(مـسـالـه 2617) اگـر حـيوانى را شكار كنند يا سر ببرند, و بچه مرده اى از شكمش بيرون آورند, چنانچه خلقت آن كامل باشد ومو يا پشم در بدنش روييده باشد پاك وحلال است .
شكار كردن با سگ شكارى (مـسـالـه 2618) اگـر سگ شكارى , حيوان وحشى و يا اهلى وحشى شده حلال گوشتى را شكار كند, پاك وحلال بودن آن حيوان شش شرط دارد: اول - سـگ بـه طورى تربيت شده باشد كه هر وقت آن را براى گرفتن شكار بفرستندبرود, و هر وقـت از رفـتـن جـلوگيرى كنند بايستد.
و نيز بايد عادتش اين باشد كه تاصاحبش نرسد از شكار نخورد, ولى اگر اتفاقا از شكار بخورد اشكال ندارد.
دوم - صـاحبش آن را بفرستد و اگر پيش خود دنبال شكار رود وحيوانى را شكاركند, خوردن آن حـيوان حرام است .
بلكه اگر پيش خود دنبال شكار رود, و بعداصاحبش بانگ بزند كه زودتر آن را به شكار برساند, اگر چه بواسطه صداى صاحبش شتاب كند, بنابر احتياط واجب بايد از خوردن آن شكار خوددارى نمايند.
سوم - كسى كه سگ را مى فرستد بايد مسلمان باشد, يا بچه مسلمان باشد كه خوب و بد را بفهمد.
و اگـر كـافر يا كسى كه اظهار دشمنى با اهل بيت پيغمبر (ص )مى كند سگ را بفرستد, شكار آن سگ حرام است .
چهارم - وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد, و اگر عمدا نام خدا را نبرد, آن شكارحرام است , ولى اگر فراموش كند اشكال ندارد.
پنجم - شكار بواسطه زخمى كه از دندان سگ پيدا كرده بميرد, پس اگر سگ شكاررا خفه كند, يا شكار از دويدن يا ترس بميرد, حلال نيست .
ششم - كسى كه سگ را فرستاده , وقتى برسد كه حيوان مرده باشد, يا اگر زنده است به اندازه سر بريدن آن وقت نباشد, و چنانچه وقتى برسد كه به اندازه سربريدن وقت باشد, و سر حيوان را نبرد تا بميرد حلال نيست .
(مـسـالـه 2619) كسى كه سگ را فرستاده , اگر وقتى برسد كه بتواند سر حيوان راببرد, چنانچه مـثـلا بواسطه بيرون آوردن كارد ومانند آن وقت بگذرد, و آن حيوان بميرد حلال است , ولى اگر چـيـزى هـمـراه او نباشد كه با آن سر حيوان را ببرد وحيوان بميرد, احتياط واجب آن است كه از خوردن آن خوددارى كنند.
(مـسـالـه 2620) اگر چند سگ را بفرستند و با هم حيوانى را شكار كنند, چنانچه همه آنها داراى شرايطى كه در مساله 2618 گفته شد, بوده اند, شكار حلال است , واگر يكى از آنها داراى شراي ط نبوده , شكار حرام است .
(مـسـاله 2621) اگر سگ را براى شكار حيوانى بفرستد, و آن سگ حيوان ديگرى راشكار كند, آن شـكـار حلال و پاك است .
و نيز اگر آن حيوان را با حيوان ديگرى شكاركند, هر دوى آنها حلال و پاك مى باشند.
(مساله 2622) اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند, و يكى از آنان كافر باشد, آن شكار حرام است , و اگر همه مسلمان باشند, و يكى از آنان عمدا نام خدا را نبرد,بنابر احتياط لازم آن شكار حرام است .
(مـسـالـه 2623) اگـر باز يا حيوان ديگرى غير سگ شكارى حيوانى را شكار كند, آن شكار حلال نيست , ولى اگر وقتى برسند كه حيوان زنده باشد, و به دستورى كه درشرع معين شده سر آن را ببرند, حلال است .
صيد ماهى (مـساله 2624) اگر ماهى فلس دار را زنده از آب بگيرند, و بيرون آب جان دهد پاك و خوردن آن حلال است .
و چنانچه در آب بميرد پاك است ولى خوردن آن حرام مى باشد.
ولى اگر دامى در آب بـراى صـيـد مـاهى نصب كنند, و ماهى بعد از به دام افتادن , در آب بميرد حليت آن بعيد نيست , اگـرچـه احـوط ترك خوردن آن است .
وماهى بى فلس را اگر چه زنده از آب بگيرند وبيرون آب جان دهد, حرام است .
(مساله 2625) اگر ماهى از آب بيرون بيفتد, يا موج آن را بيرون بيندازد, يا آب فرورود و ماهى در خـشكى بماند, چنانچه پيش از آن كه بميرد, با دست يا بوسيله ديگركسى آن را بگيرد, بعد از جان دادن حلال است .
(مـسـاله 2626) كسى كه ماهى را صيد مى كند, لازم نيست مسلمان باشد و در موقع گرفتن , نام خدا را ببرد.
(مـسـالـه 2627) مـاهى مرده اى كه معلوم نيست آن را زنده از آب گرفته اند يا مرده ,چنانچه در دست مسلمان باشد و با آن معامله ماهى حلال بنمايد, حلال است و اگردر دست كافر باشد, اگر چـه بـگـويـد آن را زنـده گـرفته ام حرام مى باشد, مگر آن كه يقين حاصل شود يا دو شاهد عادل شهادت دهند كه راست مى گويد.
(مـسـالـه 2628) بنابر احتياط بايد از خوردن ماهى زنده خوددارى كرد, هر چندحليت آن بعد از گرفتن بعيد نيست .
(مـسـاله 2629) اگر ماهى زنده را بريان كنند, يا در بيرون آب پيش از جان دادن بكشند,احتياط آن است كه از خوردن آن خوددارى نمايند, اگرچه حليت آن بعيد نيست .
(مساله 2630) اگر ماهى را بيرون آب دو قسمت كنند, و يك قسمت آن در حالى كه زنده است در آب بيفتد, بنابر احتياط واجب قسمتى را كه بيرون آب مانده نبايدخورد.
صيد ملخ (مـسـالـه 2631) اگـر ملخ را با دست يا بوسيله ديگرى زنده بگيرند, بعد از جان دادن خوردن آن حـلال اسـت , و لازم نيست كسى كه آن را مى گيرد مسلمان باشد, و درموقع گرفتن , نام خدا را بـبـرد.
ولى اگر ملخ مرده اى در دست كافر باشد, و معلوم نباشد كه آن را زنده گرفته يا نه , اگر چـه بـگـويـد زنده گرفته ام حلال نيست , مگر آن كه يقين حاصل شود, يا دو شاهد عادل شهادت دهند كه راست مى گويد.
(مساله 2632) خوردن ملخى كه بال درنياورده , ونمى تواند پروازكند حرام است .

احكام خوردنيها و آشاميدنيها

(مـسـالـه 2633) خوردن گوشت مرغ خانگى و كبوتر و اقسام گنجشك حلال است وشب پره و طاووس و بنابر احتياط واجب جميع انواع كلاغ حرام است و همچنين هر پرنده اى كه مثل شاهين و عقاب و باز چنگال دارد يا هنگام پرواز بال زدنش كمتراز صاف نگهداشتن بالش باشد و نيز مرغى كه چينه دان و سنگ دان و خار پشت پاندارد حرام است و گوشت پرستوك و هدهد مكروه است .
(مساله 2634) اگر چيزى را كه روح دارد از حيوان زنده جدا نمايند, مثلا دنبه يامقدارى گوشت از گوسفند زنده ببرند, نجس وحرام مى باشد.
(مساله 2635) چند چيز از اجزا حيوان حلال گوشت بى اشكال حرام است و چندچيز بنابر احتياط واجب حرام است و مجموع چهارده چيز است : 1 - خون .
2 - فضله .
3 - نرى .
4 - فرج .
5 - بچه دان .
6 - غدد كه آن را دشول مى گويند 7 - تخم كه آن را دنبلان مى گويند.
8 - چيزى كه در مغز كله است , و به شكل نخود مى باشد.
9 - مغز حرام كه در مـيـان تـيـره پـشـت است .
10 - پى كه در دوطرف تيره پشت است .
11 - زهره دان .
12 - سپرز (طحال ).
13 - بول دان (مثانه ).
14 - حدقه چشم (مردمك ).
و نيز بنابر احتياط مستحب از چيزى كه در ميان سم است , و به آن ذات الاشاجع مى گويند اجتناب شود.
(مساله 2636) خوردن بول شتر حلال است ولى از بول سائر حيوانات حلال گوشت و چيزهايى كه طبيعت انسان از آن متنفر است بنابر احتياط اجتناب شود.
(مـساله 2637) خوردن خاك حرام است , ولى خوردن كمى از تربت حضرت سيدالشهدا (ع ) براى شفا اشكال ندارد.
(مـساله 2638) فرو بردن آب بينى , و خلط سينه كه در فضاى دهن نيامده باشد, حرام نيست ولى اخـلاط بـيـنـى و سـينه كه در فضاى دهن وارد شده , احتياط ترك فرو بردن آن است , وفروبردن غذايى كه موقع خلال كردن , از لاى دندان بيرون مى آيداشكال ندارد.
(مـسـالـه 2639) خوردن چيزى كه براى عقل انسان يا سلامتى او ضرر دارد حرام است , ولى اگر ضرر موقت يا كم باشد كه عقلا اعتنا نكنند, حرام نيست .
(مـسـالـه 2640) خـوردن گوشت اسب و قاطر و الاغ مكروه است , و اگر كسى با آنهاوطى كند, يعنى : نزديكى نمايد, خود و نسلشان حرام مى شوند, و بول و سرگين آنهانجس مى شود, و بايد آنها را از شهر بيرون ببرند, و در جاى ديگر بفروشند, و بروطى كننده لازم است قيمتش را به صاحبش بدهد.
(مساله 2641) اگر با حيوان حلال گوشتى كه مرسوم است گوشت آن رامى خورند, مانند گاو و گـوسـفـنـد نـزديكى كند, بول و سرگين خود آنها و نسل متجددآنها نجس مى شود, و خوردن گوشت و آشاميدن شير آنها, و همين طور خوردن گوشت وآشاميدن شير نسل متجدد آنها حرام اسـت , چـه وطى در قبل باشد و چه دردبر, و وطى كننده صغير باشد يا كبير, عالم باشد يا جاهل , مختار باشد يا مكره , وموطو نر باشد يا ماده و بايد فورى آن حيوان را بكشند و بسوزانند, و كسى كه با آن وطى كرده , پول آن را به صاحبش بدهد.
(مـسـاله 2642) آشاميدن شراب حرام , و در بعضى از اخبار بزرگترين گناه شمرده شده است , و اگـر كـسـى آن را حـلال بـدانـد كافر است .
از حضرت امام جعفر صادق (ع ) روايت شده است كه فرمودند: شراب ريشه بديها ومنشا گناهان است , و كسى كه شراب مى خورد, عقل خود را از دست مـى دهـد, و در آن موقع خدا رانمى شناسد, و از هيچ گناهى باك ندارد, واحترام هيچكس را نگه نـمـى دارد, حـق خـويـشـان نـزديـك را رعايت نمى كند, و از زشتيهاى آشكار رو نمى گرداند, و روح ايـمان و خدا شناسى از بدن او بيرون مى رود, و روح ناقص خبيثى كه از رحمت خدادور است در او مـى مـانـد, وخدا و فرشتگان و پيغمبران و مومنين او را لعنت مى كنند, وتا چهل روز نماز او قبول نمى شود, و روز قيامت روى او سياه است , و زبان او ازدهانش بيرون مى آيد, وآب دهان او به سينه اش مى ريزد وفرياد تشنگى او بلنداست .
(مساله 2643) نشستن سر سفره اى كه در آن شراب مى خورند, اگر انسان يكى ازآنان حساب شود حرام و چيز خوردن از آن سفره نيز حرام است .
(مـسـالـه 2644) گـوشـتـهايى كه از بلاد كفار مى آورند, و تذكيه آنها شرعا ثابت نشده ,نجس و خـوردن آن حـرام اسـت , و خريد و فروش آنها نيز جايز نيست , و نوشته وگفته اشخاص غير موثق ومجهول الحال شرعا اعتبار ندارد.
مستحبات غذا خوردن (مساله 2645) چند چيز در غذا خوردن مستحب است : اول - هر دو دست را پيش از غذا بشويد.
دوم - بعد از غذا نيز هر دو دست را بشويد و با دستمال خشك كند.
سـوم - ميزبان پيش از همه شروع به غذا خوردن كند, و بعد از همه دست بكشد, وپيش از غذا اول مـيـزبان دست خود رابشويد, بعد كسى كه طرف راست او نشسته وهمينطور تا برسد به كسى كه طـرف چپ او نشسته , و بعد از غذا اول كسى كه طرف چپ ميزبان نشسته دست خود را بشويد, و همينطور تا به طرف راست ميزبان برسد و به ميزبان ختم شود.
چـهـارم -در اول غـذا (بـسم اللّه ) بگويد, و اگر سر يك سفره چند جور غذا باشد, دروقت خوردن هركدام آنها گفتن (بسم اللّه ) مستحب است .
پنجم - با دست راست غذا بخورد.
ششم - با سه انگشت يا بيشتر غذا بخورد, و با دو انگشت نخورد.
هفتم - اگرچندنفر سريك سفره نشسته اند, هركسى از غذاى جلوى خودش بخورد.
هشتم - لقمه را كوچك بردارد.
نهم - سر سفره زياد بنشيند وغذا خوردن را طول بدهد.
دهم - غذا را خوب بجود.
يازدهم - بعد از غذا خداوند عالم را حمد كند.
دوازدهم - انگشتان را بليسد.
سـيزدهم - بعد از غذا خلال نمايد, ولى با چوب انار و چوب ريحان و نى و برگ درخت خرما خلال نكند.
چـهـاردهـم - آنـچـه بـيرون سفره مى ريزد جمع كند و بخورد, ولى اگر در بيابان غذامى خورد, مستحب است آنچه مى ريزد, براى پرندگان وحيوانات بگذارد.
پانزدهم - دراول روز واول شب غذا بخورد, ودر بين روز و در بين شب غذا نخورد .
شانزدهم - بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد, و پاى راست را روى پاى چپ بيندازد.
هفدهم - در اول غذا و آخر آن نمك بخورد.
هيجدهم - ميوه را پيش از خوردن با آب بشويد.
مكروهات غذا خوردن (مساله 2646) چند چيز در غذا خوردن مكروه است : اول - در حال سيرى غذا خوردن .
دوم - پر خوردن , و در خبر است كه خداوند عالم بيشتر از هر چيز از شكم پر بدش مى آيد.
سوم - نگاه كردن به صورت ديگران در موقع غذا خوردن .
چهارم - خوردن غذاى داغ .
پنجم - فوت كردن چيزى كه مى خورد يا مى آشامد.
ششم - بعد از گذاشتن نان در سفره , منتظر چيز ديگر شدن .
هفتم - پاره كردن نان با كارد.
هشتم - گذاشتن نان زير ظرف غذا.
نهم - پاك كردن گوشتى كه به استخوان چسبيده بطورى كه چيزى در آن نماند .
دهم - پوست كندن ميوه .
يازدهم - دور انداختن ميوه پيش از آن كه كاملا آن را بخورد.
مستحبات آب آشاميدن (مساله 2647) در آشاميدن آب چند چيز مستحب است : اول - آب را بطور مكيدن بياشامد.
دوم - در روز ايستاده آب بخورد.
سوم - پيش از آشاميدن آب (بسم اللّه ) وبعد از آن (الحمد للّه ) بگويد.
چهارم - به سه نفس آب بياشامد.
پنجم - از روى ميل آب بياشامد.
شـشـم - بـعد از آشاميدن آب حضرت ابا عبداللّه الحسين (ع ) واهل بيت بزرگوارش را ياد كند, و قاتلان آن حضرت را لعنت نمايد.
مكروهات آب آشاميدن (مـسـالـه 2648) زيـاد آشاميدن آب , و آشاميدن آن بعد از غذاى چرب , و در شب به حال ايستاده مكروه است , و نيز آشاميدن آب با دست چپ , و همچنين از جاى شكسته كوزه و جايى كه دسته آن است مكروه مى باشد.

احكام نذر و عهد

(مـسـالـه 2649) نـذر آن است كه انسان بر خود واجب كند كه كار خيرى را براى خدابجا آورد, يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خدا ترك نمايد.
(مساله 2650) در نذر بايد صيغه خوانده شود, و لازم نيست آن را به عربى بخواند.
پس اگر بگويد: از بـراى خـدا بـر من , يا بر عهده من يا بر ذمه من است كه اگرمريض من خوب شود, ده تومان به فقير بدهم , نذر او صحيح است .
(مـساله 2651) نذر كننده بايد مكلف وعاقل باشد, و به اختيار خود نذر كند,بنابراين نذر كسى كه او را مجبور كرده اند, يا بواسطه عصبانى شدن بى اختيار نذركرده , صحيح نيست .
(مساله 2652) آدم سفيهى كه مال خود را در كارهاى بيهوده مصرف مى كند, اگرنذر كند مالش را به مصرفى برساند, صحيح نيست .
(مـسـاله 2653) نذر زن در موردى كه منافى با حق شوهر باشد بدون اذن او منعقدنمى شود بلكه بـنـابر احتياط در امور مالى غير از حج و زكات و احسان به پدر و مادرو صله رحم نيز با اذن شوهر نذر نمايد.
(مـسـالـه 2654) اگـر زن با اجازه شوهر نذر كند, شوهرش نمى تواند نذر او را بهم بزند, يا او را از عمل كردن به نذر جلوگيرى نمايد.
(مساله 2655) اگر فرزند با اجازه پدر نذر كند, بايد به آن نذر عمل نمايد, بلكه اگربدون اجازه او هـم نـذر كند, عمل كردن به آن نذر واجب است .
ولى اگر پدر از كارى منع كرده باشد, و يا بعد از نذر از آن كار منع كند, آن نذر صحيح نيست .
(مـساله 2656) انسان كارى را مى تواند نذر كند كه انجام آن برايش ممكن باشدبنابراين كسى كه نمى تواند پياده كربلا برود, اگر نذر كند كه پياده برود, نذر او صحيح نيست .
(مساله 2657) اگر نذر كند كه كار حرام يا مكروهى را انجام دهد, يا كار واجب يامستحبى را ترك كند, نذر او صحيح نيست .
(مـسـالـه 2658) اگر نذر كند كه كار مباحى را انجام دهد يا ترك نمايد, چنانچه بجاآوردن آن و تركش از هر جهت مساوى باشد, نذر او صحيح نيست .
و اگر انجام آن ازجهتى بهتر باشد, و انسان بـه قـصـد همان جهت نذر كند, مثلا نذر كند غذايى رابخورد كه براى عبادت قوت بگيرد, نذر او صـحـيح است .
و نيز اگر ترك آن از جهتى بهتر باشد, و انسان براى همان جهت نذر كند كه آن را تـرك نـمـايـد, مـثـلا براى اين كه دود مضر است نذر كند كه آن را استعمال نكند, نذر او صحيح مى باشد.
(مساله 2659) اگر نذر كند نماز واجب خود را در جايى بخواند كه بخودى خودثواب نماز در آنجا زياد نيست , مثلا نذر كند نماز را در اطاق بخواند, چنانچه نمازخواندن در آنجا از جهتى بهتر باشد مثلا بواسطه اين كه در مكان خلوت , انسان حضور قلب پيدا مى كند, نذر صحيح است .
(مساله 2660) اگر نذر كند عملى را انجام دهد, بايد همانطور كه نذر كرده بجاآورد, پس اگر نذر كند كه روز اول ماه صدقه بدهد يا روزه بگيرد, چنانچه قبل از آن روز يا بعد از آن بجا آورد كفايت نمى كند.
و نيز اگر نذر كند كه وقتى مريض او خوب شد صدقه بدهد, چنانچه پيش از آن كه خوب شود صدقه را بدهد, كافى نيست .
(مساله 2661) اگر نذر كند روزه بگيرد ولى وقت و مقدار آن را معين نكند, چنانچه يك روز روزه بگيرد كافى است .
و اگر نذر كند نماز بخواند و مقدار و خصوصيات آن را معين نكند, اگر يك نماز دو ركـعـتى بخواند كفايت مى كند.
و اگر نذر كند صدقه بدهد و جنس و مقدار آن را معين نكند, اگـر چـيزى بدهد كه بگويند صدقه داده , به نذر عمل كرده است .
و اگر نذر كند كارى براى خدا بـجا آورد, در صورتى كه يك نمازبخواند يا يك روز روزه بگيرد, يا چيزى صدقه بدهد, نذر خود را انجام داده است .
(مـسـاله 2662) اگر نذر كند روز معينى را روزه بگيرد: بايد همان روز را روزه بگيرد و اگرعمدا روزه نـگـيـرد بـايد گذشته از قضاى آنروز كفاره هم بدهد و احوط در كفاره نذر درمساله 1681 گـفـتـه شـد ولـى در آن روز اخـتيارا مى تواند مسافرت كند يا اگر مسافر است قصد اقامه نمايد اگرچه موافق با احتياط ترك سفر يا قصد اقامه است .
(مساله 2663) اگر انسان از روى اختيار به نذر خود عمل نكند, بايد به مقدارى كه در مساله پيش گفته شد كفاره بدهد.
(مـسـالـه 2664) اگـر نـذر كـنـد كـه تـا وقـت مـعينى عملى را ترك كند, بعد از گذشتن آن وقـت مـى تـوانـد آن عـمـل را بـجـا آورد, و اگـر پـيش از گذشتن آن وقت از روى فراموشى يا نـاچـارى انـجام دهد, چيزى بر او واجب نيست , ولى باز هم لازم است كه تا آن وقت آن عمل رابجا نياورد.
و چنانچه دوباره پيش از رسيدن آن وقت بدون عذر آن عمل را انجام دهد,بايد به مقدارى كه در دو مساله پيش گفته شد كفاره بدهد.
(مـسـاله 2665) كسى كه نذر كرده عملى را ترك كند و وقتى براى آن معين نكرده است , اگر از روى فراموشى , يا ناچارى , يا ندانستن , آن عمل را انجام دهد كفاره براو واجب نيست .
ولى بعدا هر وقت از روى اختيار آن را بجا آورد, بايد كفاره بدهد.
(مساله 2666) اگر نذر كند كه در هر هفته روز معينى مثلا روز جمعه را روزه بگيرد,چنانچه يكى از جمعه ها عيد فطر يا قربان باشد, يا در روز جمعه عذر ديگرى مانندحيض براى او پيدا شود, بايد آن روز را روزه نگيرد, و بايد قضاى آن را بجا آورد.
(مـسـالـه 2667) اگر نذر كند كه مقدار معينى صدقه بدهد, چنانچه پيش از دادن صدقه بميرد, احتياط لازم اين است كه كبار ورثه آن مقدار را از سهم خود از مال اوصدقه بدهند.
(مـساله 2668) اگر نذر كند كه به فقير معينى صدقه بدهد, نمى تواند آن را به فقيرديگر بدهد و اگر آن فقير بميرد, بنابر احتياط بايد به ورثه او بدهد.
(مـسـالـه 2669) اگر نذر كند كه به زيارت يكى از ائمه (ع ), مثلا به زيارت حضرت اباعبداللّه (ع ) مشرف شود, چنانچه به زيارت امام ديگر برود كافى نيست , و اگربواسطه عذرى نتواند آن امام را زيارت كند, چيزى بر او واجب نيست .
(مـساله 2670) كسى كه نذر كرده زيارت برود, و غسل زيارت و نماز آن را نذرنكرده , لازم نيست آنها را بجا آورد.
(مساله 2671) اگر براى حرم يكى از ائمه (ع ) يا امامزادگان چيزى نذر كند, بايد آن را در تعمير و روشنايى و فرش حرم و مانند اينها مصرف كند, يا به زوار و خدام آنان بدهد.
(مـساله 2672) اگر براى خود امام (ع ) چيزى نذر كند, چنانچه مصرف معينى راقصد كرده , بايد بـه هـمان مصرف برساند, و اگر مصرف معينى را قصد نكرده بايد به فقرا و زوار بدهد, يا مسجد و مـانند آن بسازد, و ثواب آن را هديه آن امام نمايد, وهمچنين است اگر چيزى را براى امامزاده اى نذر كند.
(مساله 2673) گوسفندى را كه براى صدقه , يا براى يكى از ائمه (ع ) نذر كرده اند,اگر پيش از آن كـه بـه مصرف نذر برسد شير بدهد, و يا بچه بياورد, مال كسى است كه آن را نذر كرده , ولى پشم گوسفند ومقدارى كه چاق مى شود, جز نذر است .
(مساله 2674) هرگاه نذر كند كه اگر مريض او خوب شود, يا مسافر او بيايد, عملى را انجام دهد, چنانچه معلوم شود كه پيش از نذر كردن مريض خوب شده , يا مسافرآمده است , عمل كردن به نذر لازم نيست .
(مساله 2675) اگر پدر يا مادر نذر كند كه دختر خود را به سيد شوهر دهد, بعد ازآن كه دختر به تكليف رسيد, اختيار با خود اوست , ونذر آنان اعتبار ندارد.
(مـسـالـه 2676) هـرگاه با خدا عهد كند كه اگر به حاجت شرعى خود برسد كارخيرى را انجام دهـد, بعد از آن كه حاجتش برآورده شد, بايد آن كار را انجام دهد, ونيز اگر بدون آن كه حاجتى داشته باشد, عهد كند كه عمل خيرى را انجام دهد, آن عمل بر او واجب مى شود.
(مـسـاله 2677) در عهد هم مثل نذر بايد صيغه خوانده شود, و نيز كارى را كه عهدمى كند انجام دهد, بايد يا عبادت باشد مثل نماز واجب و مستحب , يا كارى باشدكه انجام آن بهتر از تركش باشد ولى در صورتى كه مورد عهد شرعا مرجوح نباشدبنابر احتياط لازم به عهد خود عمل نمايد.
(مـساله 2678) اگر به عهد خود عمل نكند, بايد كفاره بدهد يعنى : شصت فقير راسير كند, يا دو ماه روزه بگيرد, يا يك بنده آزاد كند.

احكام قسم خوردن

(مـسـالـه 2679) اگـر قسم بخورد كه كارى را انجام دهد يا ترك كند, مثلا قسم بخوردكه روزه بگيرد, يا دود استعمال نكند, چنانچه عمدا مخالفت كند, بايد كفاره بدهديعنى : يك بنده آزاد كند, يـا ده مـسكين را اطعام كند يا ده فقير را بپوشاند, و اگر اينهارا نتواند, بايد سه روز روزه بگيرد, و بايد روزه پى در پى باشد.
(مساله 2680) قسم چند شرط دارد: اول - كسى كه قسم مى خورد بايد بالغ و عاقل باشد, و از روى قصد و اختيار قسم بخورد, پس قسم خـوردن بچه و ديوانه و مست و كسى كه مجبورش كرده اند,درست نيست .
و همچنين است اگر در حال عصبانى بودن بى اختيار قسم بخورد.
دوم - كارى را كه قسم مى خورد انجام دهد, بايد حرام و مكروه نباشد, و كارى را كه قسم مى خورد ترك كند, بايد واجب و مستحب نباشد, و اگر قسم بخورد كه كارمباحى را بجا آورد, بايد ترك آن در نـظر مردم بهتر از انجامش نباشد, و نيز اگر قسم بخورد كار مباحى را ترك كند, بايد انجام آن در نظر مردم بهتر از تركش نباشد.
سوم - به يكى از اسمهاى خداوند عالم قسم بخورد كه به غير ذات مقدس او گفته نمى شود مانند خـدا - و - اللّه .
و نـيـز اگر به اسمى قسم بخورد كه به غير خدا هم مى گويند, ولى بقدرى به خدا گـفته مى شود كه هر وقت كسى آن اسم را بگويد, ذات مقدس حق در نظر مى آيد: مثل آن كه به خـالق و رازق قسم بخورد صحيح است بلكه بنابر احتياط واجب در غير اينصورت هم به قسم عمل نمايد.
چـهارم - قسم را به زبان بياورد و اگر بنويسد يا در قلبش آن را قصد كند صحيح نيست , ولى آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد صحيح است .
پـنـجم - عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد, و اگر موقعى كه قسم مى خوردممكن باشد, و بـعـدا از عـمـل به آن عاجز شود, از وقتى كه عاجز مى شود, قسم اوبهم مى خورد, و نيز اگر عمل كردن به قسم بقدرى مشقت پيدا كند كه نشود آن راتحمل كرد, و يا اين كه متعلق قسم در موقع عمل مرجوح يا حرام شود, قسم بهم مى خورد و همين طور است حكم در عهد ونذر.
(مـسـالـه 2681) اگر پدر آنچه را فرزند قسم خورده بجا بياورد, بگويد: بجا نياور , وآنچه را قسم خورده بجا نياورد, بگويد: بجا آور, قسم او بى اثر مى شود.
(مـسـالـه 2682) اگر زن بدون اجازه شوهر قسم بخورد, وشوهر كارى را كه زن قسم خورده بجا نياورد بگويد: بجا آور, يا قسم خورده بجا آورد بگويد: بجا نياور, قسم زن بى اثر مى شود.
(مساله 2683) اگر انسان از روى فراموشى , يا ناچارى به قسم عمل نكند كفاره براو واجب نيست .
و همچنين است اگر مجبورش كنند كه به قسم عمل ننمايد.
وقسمى كه آدم وسواسى مى خورد, مـثـل اين كه مى گويد واللّه الان مشغول نمازمى شوم , و بواسطه وسواس مشغول نمى شود, اگر وسواس او طورى باشد كه بى اختيار به قسم عمل نكند كفاره ندارد.
(مـساله 2684) كسى كه قسم مى خورد, اگر حرف او راست باشد, قسم خوردن اومكروه است , و اگـر دروغ بـاشـد, حـرام و از گـناهان بزرگ مى باشد, ولى اگر براى اين كه خودش يا مسلمان ديگرى را از شر ظالمى نجات دهد, قسم دروغ بخورد اشكال ندارد, بلكه گاهى واجب مى شود, اما اگـر بـتـوانـد توريه كند, يعنى : موقع قسم خوردن طورى نيت كند كه دروغ نشود, بنابر احتياط واجـب بـايـد تـوريه نمايد, مثلااگر ظالمى بخواهد كسى را اذيت كند, و از انسان بپرسد كه او را نـديـده اى , و انـسـان يـك سـاعـت قبل او را ديده باشد, بگويد او را نديده ام و قصد كند كه از پنج دقيقه پيش مثلا نديده ام .

احكام وقف

(مـسـالـه 2685) اگـر كـسـى چـيـزى را وقف كند, از ملك او خارج مى شود, و خود او وديگران نـمى توانند آن را ببخشند, يا بفروشند, و كسى هم از آن ملك ارث نمى بردولى در بعضى از موارد كه در مساله 2102 و 2103 گفته شد, فروختن آن اشكال ندارد.
(مـساله 2686) لازم نيست صيغه وقف را به عربى بخواند, بلكه اگر مثلا بگويد :خانه خود را وقف كردم , و خودش يا كسى كه خانه را براى او وقف كرده , يا وكيل , ياولى آن كس بگويد: قبول كردم , وقـف صـحـيـح اسـت .
ولى اگر براى افراد مخصوصى وقف نكند, بلكه مثل مسجد ومدرسه براى عـموم وقف كند, يا مثلا بر فقرا ياسادات وقف نمايد, احوط و اولى آن است كه حاكم شرع يا كسى كـه از طـرف اومـنـصـوب اسـت قـبـول نمايد و چنانكه وقف به صيغه واقع مى شود به عمل نيز واقـع مـيشود پس اگر خانه اى را بقصد اينكه وقف باشد به كسى كه بر او وقف كرده بدهدو او هم بـقـصـد قبول آن را بگيرد صحيح است و همچنين اگر فرشى را بقصد وقف درمسجد بيندازد يا مكانى را به قصد مسجد بودن در اختيار نماز گزاران بگذاردوقفيت حاصل مى شود.
(مـساله 2687) اگر ملكى را براى وقف معين كند, و پيش از خواندن صيغه وقف پشيمان شود, يا بميرد, وقف درست نيست .
(مـساله 2688) كسى كه مالى را وقف مى كند, و از موقع خواندن صيغه , مال رابراى هميشه وقف كند, و اگر مثلا بگويد: اين مال بعد از مردن من وقف باشد, چون از موقع خواندن صيغه تا مردنش وقـف نبوده , صحيح نيست , و نيز اگر بگويد: تا ده سال وقف باشد وبعد از آن نباشد, يا بگويد: تا ده سال وقف باشد, بعد پنج سال وقف نباشد, و دوباره وقف باشد, وقف صحيح نيست .
(مساله 2689) وقف در صورتى صحيح است كه مال وقف را به تصرف كسى كه براى او وقف شده , يا وكيل , يا ولى او بدهند.
ولى اگر چيزى را بر اولاد صغير خودوقف كند و به قصد اين كه آن چيز ملك آنان شود, از طرف آنان نگهدارى نمايد,وقف صحيح است .
(مـسـالـه 2690) اگر مسجدى را وقف كنند, بعد از آن كه يك نفر در آن مسجد نمازخواند, وقف درست مى شود.
(مساله 2691) كسى كه مال خود را وقف مى كند, بايد مكلف وعاقل و با قصد واختيار باشد, و شرعا بتواند در مال خود تصرف كند, بنابراين سفيهى كه مال خود رادر كارهاى بيهوده مصرف مى كند, چون حق ندارد در مال خود تصرف نمايد, اگرچيزى را وقف كند صحيح نيست .
و همچنين است محجور نسبت به اموالى كه به حكم حاكم شرع از تصرف در آنها منع شده است .
(مـسـاله 2692) اگر مالى را براى كسانى كه به دنيا نيامده اند وقف كند, درست نيست , ولى اگر بـراى زنـدگـان و بعد از آنان براى كسانى كه بعدا بدنيا مى آيند وقف نمايد.
مثلا چيزى را بر اولاد خود وقف كند كه بعد از آنان وقف نوه هاى او باشد, وهر دسته اى بعد از دسته ديگر از وقف استفاده كنند, صحيح است .
(مـساله 2693) اگر چيزى را بر خودش وقف كند مثل اين كه دكانى را وقف كند كه عايدى آن را بـعـد از مرگ او خرج مقبره اش نمايند, صحيح نيست .
ولى اگر مالى را برفقرا وقف كند و خودش فقير شود, مى تواند از منافع وقف استفاده نمايد.
(مـسـالـه 2694) اگـر بـراى چيزى كه وقف كرده متولى معين كند, بايد مطابق قرارداداو رفتار نمايند.
و اگر معين نكند, چنانچه بر افراد مخصوصى مثلا بر اولاد خودوقف كرده باشد وآنان بالغ بـاشـنـد, اختيار با خود آنان است , و اگر بالغ نباشند,اختيار با ولى ايشان است , و براى استفاده از وقف اجازه حاكم شرع لازم نيست .
(مـسـاله 2695) اگر ملكى را مثلا بر فقرا يا سادات وقف كند, يا وقف كند كه منافع آن به مصرف خيرات برسد, در صورتى كه براى آن ملك متولى معين نكرده باشد,اختيار آن با حاكم شرع است .
(مساله 2696) اگر ملكى را بر افراد مخصوصى مثلا بر اولاد خود وقف كند, كه هرطبقه اى بعد از طـبـقـه ديگر از آن استفاده كنند, چنانچه متولى ملك آن را اجاره دهد وبميرد, احتياط لازم آن اسـت كه مستاجر از متولى بعد نيز اجاره كند.
ولى اگر متولى نداشته باشد, و يك طبقه از كسانى كـه ملك بر آنان وقف شده , آن را اجاره دهند ودر بين مدت اجاره بميرند, اجاره باطل مى شود.
و در صـورتـى كه مستاجر مال الاجاره تمام مدت را داده باشد, مال الاجاره از زمان مردنشان تا آخر مدت اجاره ازمال آنان گرفته مى شود.
(مساله 2697) اگر ملك وقف خراب شود, از وقف بودن بيرون نمى رود.