(مـساله 2393) ازدواج با زنهائيكه با انسان محرم هستند مثل
مادر وخواهر و دخترو عمه و خاله و دختر برادر و دختر خواهر ومادر زن كه حرام است .
(مساله 2394) اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد, اگرچه با او نزديكى نكند,
مادرومادر مادر آن زن , و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى شوند.
(مساله 2395) اگر زنى را عقد كند وبا او نزديكى نمايد, دختر و نوه دخترى وپسرى آن
زن هرچه پايين روند, چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند به آن مرد محرم مى
شوند.
(مساله 2396) اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى نكرده باشد, تا وقتى كه آن
زن در عقد اوست نمى تواند با دختر او ازدواج كند.
(مساله 2397) عمه وخاله خود شخص و عمه وخاله پدر, و عمه و خاله پدر پدر,و عمه و
خاله مادر و عمه و خاله مادر مادر, هرچه بالا روند به انسان محرمند .
(مـسـاله 2398) پدر وجد شوهر, هر چه بالا روند, و پسر ونوه پسرى و دخترى اوهرچه
پايين آيند, چه در موقع عقد باشند, يا بعدا بدنيا بيايند, به زن او محرم هستند.
(مساله 2399) اگر زنى را براى خود عقد كند, خواه دائمه باشد, يا غير دائمه تاوقتى
كه آن زن در عقد اوست نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
(مساله 2400) اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى دهد,
در بـيـن عـده نمى تواند خواهر او را عقد نمايد.
و اگر زنى را متعه كرده باشد
ومدت او را بخشيده يا تـمـام شده باشد, در عده او بنابر احتياط لازم نبايدخواهر او
را بگيرد, بلكه در عده طلاق بائن هم كه بعدا بيان مى شود, احتياطمستحب آن است كه از
ازدواج با خواهر او خوددارى نمايد.
(مـساله 2401) انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادرزاده
اوازدواج كند, ولى اگـر بـدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد, و بعدا زن بگويد به آن
عقد راضى هستم , اشكال ندارد.
لكن احتياط مستحب موكد آن است كه دوباره اورا عقد نمايد.
(مـسـالـه 2402) اگـر زن بـفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهرزاده او را عقد كرده
وحرفى نزند, چنانچه بعدا رضايت ندهد عقد آنان باطل است .
(مساله 2403) اگر انسان پيش از آن كه دختر خاله خود را بگيرد با مادر او زنا
كند,ديگر نمى تواند با او ازدواج نمايد و بنابر احتياط واجب دختر عمه نيز همين حكم
را دارد.
(مـسـالـه 2404) اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد, و پيش از آن كه
باآنان نزديكى كند با مادرشان زنانمايد, احتياط واجب آن است كه از ايشان به طلاق
دادن جدا شود.
(مـسـالـه 2405) اگر با زنى غير از عمه وخاله خود زنا كند, احتياط واجب آن است كه
با دختر او ازدواج نـكـنـد, ولـى اگر زنى را عقد نمايد وبا او نزديكى كند, و بعد
بامادر او زنا كند آن زن بر او حرام نمى شود, و اما اگر بعد از عقد و پيش از آن كه
با اونزديكى كند, با مادر او زنا نمايد, احتياط واجب آن است كه آن زن را طلاق دهد
وديگر هم او را نگيرد.
(مـسـاله 2406) زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر در آيد, مرد مسلمان هم نمى تواند
با زن كافره غير اهل كتاب ازدواج نمايد, ولى متعه كردن زن اهل كتاب مانند يهود و
نصارى مانعى ندارد, بلكه جـواز ازدواج آنـان بـطـور دائم نيز خالى ازقوت نيست , ولى
در صورت تمكن از ازدواج با مسلمه كراهت شديده دارد, بلكه در اين صورت احتياط ترك
نشود.
(مـساله 2407) اگر با زنى كه در عده طلاق رجعى است , زنا كند آن زن بر او
بنابراحتياط واجب حرام مى شود.
و اگر با زنى كه در عده متعه , يا طلاق باين ,
يا عده وفات است زنا كند, بعدا مى تواند او را عـقـد نـمـايد, اگرچه احتياط مستحب
آن است كه با او ازدواج نكند.
و معناى طلاق رجعى وطلاق باين و عده متعه و عده
وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.
(مـساله 2408) اگر با زن بى شوهرى كه در عده نيست زنا كند, بعدا مى تواند آن زن
رابراى خود عـقد نمايد.
ولى احتياط مستحب آن است كه صبركند تا آن زن حيض
ببيندبعد او را عقد نمايد.
و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.
(مـساله 2409) اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند, چنانچه مرد و زن
, يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده , و بدانند عقد كردن زن درعده حرام
است , آن زن بر او حرام مى شود, اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.
(مساله 2410) اگر زنى را براى خود عقد كند, و بعد معلوم شود كه در عده بوده ,در
صورتى كه با او نزديكى كرده باشد, آن زن بر او حرام مى شود, اگر چه هيچ كدام نمى
دانسته اند كه زن در عده است , و نمى دانسته اند عقد كردن زن در عده حرام است .
(مساله 2411) اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند, چه با اونزديكى
كرده باشد يا نه , واجـب اسـت فورا از او جدا شود, وبعدا هم او را براى خودعقد
نكند.
وچنانچه نداند كه شوهر دارد وبا او ازدواج كند, پس اگر دخول واقع شود آن
زن بر او حرام ابدى مى شود, و اگر پيش از دخول متوجه شد, واجب است از او جدا شود,
ولى بعدا مى تواند او را براى خود عقد كند.
(مـسـالـه 2412) زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود, و چنانچه توبه
نكند وبر عـمل خود باقى باشد, اگر مشهور به زانيه بودن شود, احتياط لازم آن است كه
شوهر, او را طلاق دهد, و تا توبه نكند او را نگيرد, ولى بايد مهرش رابدهد.
(مـسـالـه 2413) زنـى را كـه طلاق داده اند وزنى كه متعه بوده وشوهرش مدت او
رابخشيده , يا مـدتـش تـمام شده , چنانچه بعد از مدتى شوهر كند وبعد شك كند كه موقع
عقد شوهر دوم , عده شوهر اول تمام بوده , يا از راه غفلت يا معصيت در عده ,شوهر
كرده , بايد به شك خود اعتنا نكند.
(مـسـالـه 2414) مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده , بر لواط كننده درصورتيكه
بالغ بوده حـرام اسـت , ولـى اگـر گـمـان كند كه دخول شده , يا شك كند كه دخول شده
يا نه , بر او حرام نمى شود.
(مساله 2415) اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد, وبعد از ازدواج
ودخول به زوجه , با آن كـس لـواط كـند, آنان بر او حرام نمى شوند.
و اگر بعد از
عقد وپيش از دخول لواط كند, بنابر احتياط واجب آن زن بر او حرام مى شود.
(مـساله 2416) اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است , با زنى ازدواج
نمايد, عقد او بـاطـل اسـت .
و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است ,
ديگر نمى تواند آن زن را براى خود عقد كند.
(مساله 2417) اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج
كند, عقد او بـاطل است .
و اگر زن مى دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام
است , بايد بعدا با آن مرد ازدواج نكند.
(مـسـالـه 2418) اگـرمرد طواف نسا را كه يكى ازكارهاى حج است بجا نياورد, زنش كه
بواسطه احـرام بـر او حـرام شـده بود, حلال نمى شود.
و نيز اگر زن طواف نسا
نكند,شوهرش كه بواسطه احرام بر او حرام شده بود, حلال نمى شود.
ولى اگر
بعداطواف نسا را انجام دهند به يكديگر حلال مى شوند.
(مـسـاله 2419) اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند, نبايد پيش از آن كه نه
سال دختر تمام شود, با او نزديكى ودخول كند, و اگر پيش از آنكه نه سالش تمام شود با
او نزديكى كرد ظاهر ايـنـسـتكه موجب حرمت نزديكى با او بعد از نه سال نمى شود اگرچه
احتياط اينستكه تا آخر عمر خصوصا اگر افضا نموده باشد از دخول به او با رضايت او
خوددارى نمايد و الا او را طلاق دهد.
(مـسـاله 2420) زنى كه شوهرش او را سه مرتبه طلاق داده بر شوهرش حرام مى شود, ولى
اگر با شـرايطى كه در كتاب طلاق گفته مى شود با مرد ديگرى ازدواج كند, بعد از مرگ
يا طلاق شوهر دوم وگذشتن مقدار عده او, شوهر اول مى توانددوباره او را براى خود عقد
نمايد.
احكام عقد دائم
(مـسـالـه 2421) زنـى كه عقد دائم شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون
رود,و بايد خود را بـراى هـر لـذتى كه او مى خواهد تسليم نمايد, و بدون عذر شرعى
ازنزديكى كردن او جلوگيرى نكند, و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند, تهيه غذا ولباس
و منزل او بر شوهر واجب است , و اگر تهيه نكند چه توانايى داشته باشد, يانداشته
باشد مديون زن است .
(مـساله 2422) اگر زن در كارهايى كه در مساله پيش گفته شد اطاعت شوهر رانكند,
گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد, ولى مهر او از بين نمى رود.
(مساله 2423) مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.
(مـسـالـه 2424) مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ,ولى اگر
شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد, بايد خرج سفر او را بدهد.
(مـسـالـه 2425) زنـى كـه از شوهر اطاعت مى كند و شوهر خرج او را نمى دهد, اگرممكن
است مـى تـوانـد خـرج خود را بدون اجازه از مال او بردارد, و اگر ممكن نيست ,چنانچه
ناچار باشد كه مـعـاش خـود را تهيه كند, اگر نمى تواند با اطاعت شوهر تهيه معاش
كند, در موقعى كه مشغول تهيه معاش است , اطاعت از شوهر بر او واجب نيست .
(مـسـاله 2426) اگر مرد بيش از يك زن دائمى داشته باشد, و نزد يكى از آنها يك شب
بماند بايد نـزد ديـگـران نـيـز در چـهـار شب يك شب بماند, بلكه اگر يك زن داشته
باشد نيز بنابر احتياط مستحب .
(مساله 2427) شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه نزديكى با عيال جوان خود را ترك كند,
بلكه بنابر احتياط بيش از اين مدت نزديكى با عيال پير خود را نيز ترك نكند .
(مـسـالـه 2428) اگـر در عـقد دائم , مهر را معين نكنند, عقد صحيح است .
و
چنانچه مرد با زن نزديكى كند, بايد مهر او را مطابق مهر زنانى كه مثل او هستند
بدهد.
(مساله 2429) اگر موقع خواندن عقد دائم براى دادن مهر مدتى معين نكرده باشند, زن
مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند, چه شوهر توانايى دادن
مهر را داشته بـاشد.
چه نداشته باشد.
ولى اگر پيش از گرفتن مهربه نزديكى
راضى شود, وشوهر با او نزديكى كند, ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر
جلوگيرى نمايد.
متعه يا عقد غير دائم (مساله 2430) متعه كردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد
صحيح است .
(مساله 2431) واجب است كه شوهر بيش از چهار ماه نزديكى با متعه خود را اگرجوان
باشد ترك نكند.
وبنابر احتياط بيش از اين مدت , نزديكى با متعه پير خود رانيز
ترك نكند.
(مـسـاله 2432) زنى كه متعه مى شود, اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى
نكند, عقد و شرط او صحيح است , و شوهر فقط مى تواند لذتهاى ديگر از او ببرد,ولى اگر
بعدا به نزديكى راضى شود, شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد .
(مساله 2433) زنى كه متعه شده , اگرچه آبستن شود حق خرجى ندارد.
(مـسـاله 2434) زنى كه متعه شده , حق همخوابى ندارد, و از شوهر ارث نمى برد,و شوهر
هم از او ارث نمى برد.
(مساله 2435) زنى كه متعه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد عقداو صحيح
است , و براى آن كه نمى دانسته , حقى به شوهر پيدا نمى كند.
(مساله 2436) زنى كه متعه شده مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود.
ولى اگر بواسطه بيرون رفتن , حق شوهر از بين مى رود, بيرون رفتن او حرام است .
(مساله 2437) اگر زنى مردى را وكيل كند, كه به مدت و مبلغ معين او را براى خودمتعه
نمايد, چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد, يا بغير از مدت يا مبلغى كه معين
شده او را متعه كند, وقتى كه آن زن فهميد, اگر بگويد راضى هستم عقدصحيح وگرنه باطل
است .
(مـساله 2438) اگر پدر يا جد پدرى براى محرم شدن , يك ساعت يا دو ساعت زنى رابه
عقد پسر نابالغ خود درآورد كافى است .
ونيز مى تواند دختر نابالغ خود را براى
محرم شدن , به عقد كسى در آورد, ولى بايد آن عقد براى دختر مفسده نداشته باشد .
(مساله 2439) اگر پدر يا جد پدرى , طفل خود را كه در محل ديگرى است ونمى داند زنده
است يا مـرده , بـراى مـحـرم شـدن بـه عـقد كسى در آورد, بر حسب ظاهرمحرم بودن حاصل
مى شود, وچـنـانـچـه بعدا معلوم شود كه در موقع عقد, آن دختر زنده نبوده , عقد باطل
است , وكسانى كه بواسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.
(مـسـاله 2440) اگر مرد مدت متعه زن را ببخشد, چنانچه با او نزديكى كرده , بايد
تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزديكى نكرده , بايد نصف آن را بدهد
.
(مساله 2441) مرد مى تواند زنى را كه متعه او بوده وهنوز عده اش تمام نشده , به
عقد دائم خود در آورد.
احكام نگاه كردن
(مـسـاله 2442) نگاه كردن به بدن زن نامحرم ودخترى كه نه سالش تمام نشده ,
ولى خوب وبد را مى فهمد, و نگاه كردن به او عادتا امكان تهييج وتحريك شهوت دارد,و
همچنين نگاه كردن بموى آنـان چـه بـا قصد لذت وچه بدون آن حرام است .
و نگاه
كردن به صورت و دست آنان اگر به قصد لـذت باشد حرام است , و بدون قصد لذت هم بنابر
احتياط ترك آن لازم است .
و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد.
(مـسـاله 2443) اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دست زنان كفار و جاهائى از
بدنشان كه عادت بر نپوشاندن آن دارند, در صورتى كه نترسد كه به حرام بيفتد,اشكال
ندارد.
(مساله 2444) زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند, بلكه احتياط واجب
آن است كه از پـسـرى هم كه بالغ نشده , ولى خوب و بد رامى فهمد و از نگاه كردن
تحريك و تهييج شهوت او عادتا ممكن باشد, بدن و موى خود را بپوشاند.
(مـساله 2445) نگاه كردن به عورت ديگرى حتى به عورت بچه مميزى كه خوب و بد را مى
فهمد حـرام اسـت , اگـر چـه از پـشـت شـيشه يا در آينه يا آب صاف و ماننداينها
باشد.
ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.
(مـسـالـه 2446) مـرد وزنى كه با يكديگر محرمند, اگر قصد لذت نداشته باشندمى
توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند اگرچه احتياط اين است كه به مابين
ناف و زانوها نگاه نكنند.
(مـساله 2447) مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند, و نگاه كردن زن هم
به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است .
(مـسـالـه 2448) مـرد نبايد عكس زن نامحرم را بيندازد, و اگر زن نامحرمى را
بشناسد,نبايد به عكس او خصوصا در مواردى كه معرض هتك و فساد باشد نگاه كند .
(مساله 2449) اگر در حال ناچارى زن بخواهد زن ديگر, يا مردى غير از شوهرخود را
تنقيه كند, يـا عـورت او را آب بـكـشـد, بايد چيزى در دست كند كه دست او به عورت آن
مرد يا زن نرسد, و هـمـچـنـين است اگر مرد بخواهد در حال ناچارى مردديگر, يا زنى
غير زن خود را تنقيه كند, يا عورت او را آب بكشد.
(مـسـاله 2450) اگر مرد براى معالجه زن نا محرم ناچار باشد كه او را نگاه كند,
ودست به بدن او بـزنـد اشـكـال ندارد.
ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند,
نبايددست به بدن او بزند, و اگر بادست زدن بتواند معالجه كند نبايد او را نگاه كند.
(مساله 2451) اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند,اشكال
ندارد.
مسائل متفرقه زناشويى (مساله 2452) كسى كه بواسطه نداشتن زن به حرام مى افتد, واجب
است زن بگيرد.
(مساله 2453) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد, و بعد از عقد معلوم شود
كه باكره نـبـوده , مـى تواند به نسبت تفاوت بين مهر باكره و غير باكره از مهر كم
نمايد و بنابر احتياط اگر ميخواهد از او جدا شود او را طلاق دهد.
(مـسـالـه 2454) بـودن مـرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست ,
وديگرى هم نـمـى تـواند وارد شود حرام است , چه به ذكر خدا مشغول باشند يا به صحبت
ديگر, خواب باشند يا بيدار, و نمازشان هم در آنجا صحيح نيست .
ولى اگرطورى باشد
كه كسى ديگر بتواند وارد شود, يا بچه اى كه خوب و بد را مى فهمد درآنجا باشد اشكال
ندارد.
(مـسـالـه 2455) اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند, و قصدش اين باشد كه آن
راندهد, عقد صحيح است و مهر را هم بايد بدهد.
(مـسـالـه 2456) مـسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر شود, يا حكم ضرورى دين يعنى :حكمى
را كه مـسـلمانان جز دين اسلام مى دانند مثلا واجب بودن نماز و روزه را انكاركند,
در صورتى كه بداند آن حكم ضرورى دين است مرتد مى شود.
(مساله 2457) اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكى كند, بطورى كه در مساله پيش
گفته شـد مرتد شود, عقد او باطل مى گردد.
و همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد
شود, ولى يائسه باشد يعنى : اگر سيده است شصت سال , و اگر سيده نيست پنجاه سال او
تمام شده باشد, اما اگر يائسه نباشد, بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد
شد عده نگهدارد.
و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است و اگر در بين عده
مسلمان شود بنابر مشهور عقد باقى است و مراعات احتياط لازم است .
(مـسـالـه 2458) مـردى كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود, زنش بر او حرام مى شود و
بايد به مـقـدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود عده وفات نگهدارد.
و دراصطلاح
به چنين شخصى مرتد فطرى مى گويند.
(مساله 2459) مردى كه از پدر ومادر غير مسلمان بدنيا آمده و مسلمان شده اگر پيش از
نزديكى با عيالش مرتد شود, و يا زنش يائسه باشد عقد او باطل مى گردد.
و اگر بعد
ازنزديكى مرتد شود, وزن او در سـن زنانى باشد كه حيض مى بينند, بايد آن زن به
مقدارعده طلاق كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد, پس اگر پيش از تمام شدن
عده , شوهر او مسلمان شود بنابر مشهور عـقـد او بـاقـى اسـت لـكـن مراعات احتياط
لازم است و در اصطلاح به چنين شخصى مرتد ملى مى گويند.
(مساله 2460) اگر زن در عقد با مرد شرط كند, كه اورا از شهرى بيرون نبرد و مردهم
قبول كند, نبايد زن را از آن شهر بدون رضايت او بيرون ببرد.
(مـسـالـه 2461) اگر زنى از شوهر سابقش دخترى داشته باشد, شوهر بعدى مى تواند آن
دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند.
و نيز اگر دخترى رابراى پسر
خود عقد كند, مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
(مساله 2462) اگر زنى از زنا آبستن شود, در صورتى كه خود آن زن , يا مردى كه بااو
زنا كرده , يا هر دوى آنان مسلمان باشند, براى آن زن جايز نيست بچه را سقطكند.
(مساله 2463) اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد, و در عده كسى هم نيست زنا كند,چنانچه
بعد او را عقد كند وبچه از آنان پيدا شود, در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا
حرام , آن بچه حلال زاده است .
(مساله 2464) اگر مرد نداند كه زن در عده است يا نداند كه عقد در عده حرام است و
با او ازدواج كـند, چنانچه زن هم نداند وبچه اى از آنان بدنيا آيد, حلال زاده است و
شرعا فرزند هر دو مى باشد ولى اگر زن مى دانسته كه در عده است ومى دانسته كه عقد در
عده حرام است شرعا بچه , فرزند پدر است و در هر دوصورت عقد آنان باطل است و به
يكديگر حرام مى باشند.
(مساله 2465) اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد, ولى اگر بگويدشوهر
ندارم يا در عده نيستم حرف او قبول مى شود.
(مـساله 2466) اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد, كسى بگويد آن زن
شوهرداشته , و زن بگويد نداشتم , چنانچه شرعا ثابت نشود كه زن شوهر داشته ,
نبايدحرف آن كس را قبول كرد.
(مـسـالـه 2467) تا دو سال پسر يا دختر تمام نشده پدر نمى تواند او را از مادر
جداكند و سزاوار و بـلكه احتياط اينستكه تا هفت سال آنها تمام نشده آنها را از مادر
جدانكند و رعايت اين احتياط در مورد دختر موكد است .
(مـسـاله 2468) مستحب است در شوهر دادن دختر كه بالغه است , يعنى مكلف شده عجله
كنند, حضرت صادق (ع ) فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض
نبيند.
(مساله 2469) اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد, بايد زن مهر را
نگيرد, و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.
(مـساله 2470) كسى كه از زنا به دنيا آمده , اگر زن بگيرد و بچه اى پيدا كند, آن
بچه ,حلال زاده است .
(مساله 2471) هرگاه شوهر در روزه ماه رمضان , يا در حال حيض زنش با اونزديكى كند
معصيت كرده , ولى اگر بچه اى از آنان بدنيا آيد حلال زاده است .
(مـسـالـه 2472) زنـى كـه يقين دارد شوهرش در سفر مرده , اگر بعد از عده وفات كه
مقدار آن دراحـكـام طـلاق گفته خواهد شد, شوهر كند وشوهر اول از سفربرگردد,بايد از
شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با اونزديكى كرده باشد,
زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را بدهد و اگر مهرالمسماى او با مهر
المثل تفاوت دارد در تفاوت آن بنابر احتياط با هم مصالحه نمايند ولى خرج عده ندارد.
احكام شير دادن
(مـساله 2473) اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله 2483 گفته خواهد
شدشير دهد, آن بچه به اين عده محرم مى شود: اول -خود زن و او را مادر رضاعى مى
گويند.
دوم -شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعى مى گويند.
سوم -پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند, اگر چه پدر و مادر رضاعى اوباشند.
چهارم -بچه هايى كه از آن زن بدنيا آمده اند, يا بدنيا مى آيند.
پنجم -بچه هاى اولاد آن زن هرچه پايين روند, چه از اولاد او بدنيا آمده , يااولاد
او آن بچه ها را شير داده باشند.
ششم -خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند.
هفتم -عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.
هشتم -دايى و خاله آن زن اگرچه رضاعى باشند.
نـهـم -اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است , هر چه پايين روند, اگرچه اولاد
رضاعى او باشند.
دهم -پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است , هر چه بالا روند.
يازدهم -خواهر وبرادر شوهرى كه شير مال اوست اگر چه خواهر وبرادررضاعى او باشند.
دوازدهـم -عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى كه شير مال اوست هر چه بالاروند, اگر چه
رضاعى باشند و نيز افراد ديگرى هم كه درمسائل بعد گفته مى شود, بواسطه شير دادن
محرم مى شوند.
(مساله 2474) اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله 2483 گفته مى شود شيردهد,
پدر آن بچه نمى تواند با دخترانى كه از آن زن بدنيا آمده اند ازدواج كند و نيزنمى
تواند دختران شوهرى را كـه شـيـر مـال او اسـت , اگر چه دختران رضاعى او باشندبراى
خود عقد نمايد ولى جايز است با دختران رضاعى آن زن ازدواج كند اگرچه احتياط مستحب
آن است كه با آنان ازدواج نكند.
(مساله 2475) اگر زنى بچه اى را با شرايطى كه در مساله 2483 گفته مى شود شيردهد,
شوهر آن زن كـه صـاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود, ولى احتياط مستحب
آن است كه با آنان ازدواج ننمايد, و نيز خويشان شوهر به خواهر وبرادر آن بچه محرم
نمى شود.
(مساله 2476) اگر زنى بچه اى را شير دهد, به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود.
ونيز خويشان آن زن به برادر وخواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.
(مـسـالـه 2477) اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند, و با آن
زن نزديكى نمايد, ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.
(مـسـاله 2478) اگرانسان با دخترى ازدواج كند, ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختررا
شير كامل داده ازدواج نمايد.
(مساله 2479) انسان نمى تواند با دخترى كه مادر, يا مادر بزرگ انسان او را شيركامل
داده ازدواج كند, و نيز اگر زن پدر انسان , از شير پدر او دخترى را شير داده باشد,
انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد.
و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود
عقد كند, بعد مادر, يا مادر بزرگ , يا زن پدر او آن دختر را شير دهد, عقد باطل مى
شود.
(مساله 2480) با دخترى كه خواهر, يا زن برادر انسان از شير برادر, او را شير كامل
داده , نمى شود ازدواج كـرد, و هـمـچنين است اگر خواهر زاده , يا برادر زاده , يا
نوه خواهر, يا نوه برادر انسان , آن دختر را شير داده باشد.
(مـسـالـه 2481) اگـر زنـى بـچه دختر خود را شير دهد, آن دختر به شوهر خود حرام مى
شود.
و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد.
ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد, زن پسرش كه مادر آن طفل شير خوار است برشوهر خود
حرام نمى شود.
(مـسـالـه 2482) اگر زن پدر دخترى , بچه شوهر آن دختر را از شير آن پدر شير دهدآن
دختر به شوهر خود حرام مى شود, چه بچه از همان دختر يااز زن ديگر شوهر اوباشد.
شرايط شير دادنى كه علت محرم شدن است (مساله 2483) شير دادنى كه علت محرم شدن است
هشت شرط دارد: اول - بچه شير زن زنده را بخورد, پس اگر از پستان زنى كه مرده است
شير بخوردفايده ندارد.
دوم - شـيـر آن زن از حرام نباشد, پس اگر شير بچه اى را كه از زنا بدنيا آمده به
بچه ديگر بدهند, بواسطه آن شير, بچه به كسى محرم نمى شود.
سوم - بچه شير را از پستان بمكد, پس اگر شير را در گلوى او بريزند اثرى ندارد .
چهارم - شير, خالص باشد و با چيز ديگرى مخلوط نباشد.
پنجم - شير از يك شوهر باشد.
پس اگر زن شير دهى را طلاق دهند, بعد شوهرديگرى
كند و از او آبـسـتن شود وتا موقع زاييدن , شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد
ومثلا هشت دفعه پيش از زايـيدن از شير شوهر اول وهفت دفعه بعد از زاييدن از شير
شوهر دوم به بچه اى بدهد, آن بچه به كسى محرم نمى شود.
شـشم - بچه بواسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند بنابر احتياط واجب كسانى كه
بواسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند, بايد با او ازدواج نكنند ونگاه محرمانه
هم با او ننمايند.
هـفـتم - پانزده مرتبه , يا يكشبانه روز بطورى كه در مساله بعد گفته مى شود شير
سيربخورد, يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند: از آن شير استخوانش محكم شده وگوشت
در بدنش روييده اسـت , بـلـكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند, احتياط مستحب آن است
كسانى كه بواسطه شير خوردن با او محرم مى شوند, با او ازدواج نكنند.
هـشـتـم - دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال , او را
شيردهند به كسى مـحـرم نـمى شود, بلكه اگر مثلا پيش از تمام شدن دو سال , چهارده
مرتبه وبعد از آن , يك مرتبه شـيـر بـخـورد به كسى محرم نمى شود, ولى چنانچه ازموقع
زاييدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد وبچه اى راشير دهد
آن بچه به كسانى كه گفته شد بنابر احتياط لازم محرم مى شود ولى احتياطبه ترك نظر
كسانى كه به اين رضاع به او محرم شده اند ترك نشود.
(مـساله 2484) بايد بچه در بين يك شبانه روز, غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولى اگر
كمى غذا بخورد كه نگويند در بين , غذا خورده اشكال ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه
را از شير يك زن بخورد و در بـين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هردفعه
بدون فاصله شير بخورد, ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند, يا كمى صبر كند كه
از اولى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى سير مى شود, يك دفعه حساب شود اشكال
ندارد.
(مـسـالـه 2485) اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد, بعد شوهر ديگر كندو از
شير آن شـوهـر هم بچه ديگرى را شير دهد آن دوبچه به يكديگر محرم نمى شوند اگر چه
بهتر است با هم ازدواج نكنند.
(مساله 2486) اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد, همه آنان به يكديگر و
به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.
(مساله 2487) اگر كسى چند زن داشته باشد, و هر كدام آنان با شرايطى كه گفتيم بچه
هايى را شير دهد, همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنان محرم مى
شوند.
(مـسـالـه 2488) اگر كسى دو زن داشته باشد و يكى از آنان بچه اى را مثلا هشت مرتبه
وديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.
(مساله 2489) اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهروبرادر آن
دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند ولى احتياط مستحب آن است كه با يكديگر
ازدواج نكنند.
(مساله 2490) انسان نمى تواند بدون اذن زن خود, با زنانى كه بواسطه شيرخوردن ,
خواهر زاده يا برادر زاده زن او شده اند ازدواج كند و نيز اگر با پسرى لواطكند,
احتياط واجب آن است كه دختر و خـواهـر و مـادر ومـادر بـزرگ آن پسر را كه رضاعى
هستند يعنى بواسطه شير خوردن , دختر و خواهر و مادر او شده اند, براى خود عقد نكند.
(مساله 2491) زنى كه برادر انسان را شير داده , به انسان محرم نمى شود, اگرچه
احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.
(مـسـالـه 2492) انسان نمى تواند با دو خواهر, اگر چه رضاعى باشند, يعنى بواسطه
شير خوردن , خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند.
و چنانچه دو زن را عقد كند و
بعدبفهمد خواهر بوده اند, در صـورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده در اختيار هر يك از
آنهامخير است ولى احتياط ترك نشود به طلاق هر دو و عقد جديد به يكى از آنها.
و
اگر دريك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.
(مـسـالـه 2493) اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه گفته مى شود شير دهد,شوهرش بر
او حرام نمى شود, اگر چه بهتر آن است كه احتياط كند.
اول - برادر وخواهر خود را.
دوم - عمو و عمه و دايى و خاله خود را.
سوم - اولاد عمو و اولاد دايى خود را.
چهارم - برادر زاده خود را.
پنجم - برادر شوهر, يا خواهر شوهر خود را.
ششم - خواهر زاده خود, يا خواهر زاده شوهرش را.
هفتم - عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را.
هشتم - نوه زن ديگر شوهر خود را.
(مـسـاله 2494) اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد, به او محرم نمى
شود, ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد.
(مـسـاله 2495) مردى كه دو زن دارد, اگر يكى از آن دو زن , فرزند عموى زن ديگر
راشير دهد, زنى كه فرزند عموى او شير خورده , به شوهر خود حرام نمى شود.
آداب شير دادن (مـسـالـه 2496) بـراى شـيـر دادن بچه بهتر از هر كس مادر اوست .
و سزاوار است كه مادر براى شيردادن از شوهر خود مزد نگيرد, وخوبست كه شوهر مزد
بدهد.
و اگرمادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد, شوهر مى تواند بچه را از او
گرفته و به دايه بدهد.
(مساله 2497) مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند, دوازده امامى , وداراى عقل
وعفت و صورت نيكو باشد, و مكروه است كم عقل , يا غير دوازده امامى يا بد صورت , يا
بد خلق , يا زنا زاده باشد.
و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه شيرش از بچه اى
است كه از زنا بدنيا آمده باشد.
مسائل متفرقه شير دادن (مـسـاله 2498) مستحب است از زن جلوگيرى كرد كه هر بچه اى
را شير ندهد.
زيراممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده , و بعدا دو نفر
محرم با يكديگرازدواج نمايند.
(مـسـالـه 2499) كسانى كه بواسطه شير خوردن , خويشى پيدا مى كنند, مستحب است
يكديگر را احـترام نمايند, ولى از يكديگر ارث نمى برند, و حقوق خويشى كه انسان با
خويشان خود دارد براى آنان نيست .
(مساله 2500) در صورتى كه ممكن باشد, مستحب است بچه را دو سال تمام شيربدهند.
(مساله 2501) اگر بواسطه شير دادن , حق شوهر از بين نرود, زن مى تواند بدون اجازه
شوهر, بچه ديـگرى را شير دهد, ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه بواسطه شير دادن
به آن بچه به شوهر خـود حـرام شـود, مـثلا اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى خود
عقد كرده باشد, زن نبايد آن دخـتـر را شـيـر دهـد, چـون اگـر آن دخـتر را شير دهد,
مادر زن شوهرش مى شود و بر او حرام مى گردد.
(مـسـاله 2502) اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود, بايد دخترشيرخوارى را
مثلا دو روزه بـراى خود عقد كند, و در آن دو روز با شرايطى كه درمساله 2483 گفته
شد, زن برادرش آن دختر را شير دهد.
(مساله 2503) اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند, بگويد: بواسطه شير
خوردن , آن زن بـر او حرام شده - مثلا بگويد شير مادر او را خورده , چنانچه تصديق
او ممكن باشد, نمى تواند با آن زن ازدواج كـند.
و اگر بعد از عقد بگويدوخود زن
هم حرف او را قبول نمايد, عقد باطل است .
پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد, يا نزديكى كرده باشد ولى در وقت نزديكى كردن
, زن بداند بـر آن مـردحـرام است , مهر ندارد و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن
مرد حرام بوده , شوهربايد مـهـر او را بـدهد, و اگر مهر المثل او با مهر المسمى
تفاوت دارد, در مقدار تفاوت با هم مصالحه نمايند.
(مـسـالـه 2504) اگـر زن پـيش از عقد بگويد: بواسطه شير خوردن بر مردى حرام شده ,
چنانچه تصديق او ممكن باشد, نمى تواند با آن مرد ازدواج كند.
و اگر بعد ازعقد
بگويد, مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است , وحكم آن در
مساله پيش گفته شد.
(مساله 2505) شيردادنى كه علت محرم شدن است به دو چيزثابت مى شود : اول - خبر دادن
عده اى كه انسان از گفته آنان يقين يا اطمينان پيدا كند.
دوم - شهادت دو مرد عادل يا يك مرد و دو زن يا چهار زن عادله , ولى بايد شرايطشير
دادن را هم بگويند مثلا بگويند: ما ديده ايم كه فلان بچه بيست وچهار ساعت از پستان
فلان زن شير خورده , و چيزى هم در بين نخورده , و همچنين ساير شرايطرا كه در مساله
2483 گفته شد شرح دهند.
(مـسـالـه 2506) اگـر شـك كنند بچه به مقدارى كه علت محرم شدن است شيرخورده يا نه
, يا گـمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده , بچه به كسى محرم نمى شود, ولى
بهتر آن است كه احتياط كنند.
احكام طلاق
(مـسـاله 2507) مردى كه زن خود را طلاق مى دهد, بايد بالغ وعاقل باشد, و به
اختيار خود طلاق دهـد, و اگـر او را مـجـبور كنند كه زنش را طلاق دهد, طلاق باطل
است , و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد, پس اگر صيغه طلاق را به شوخى بگويدصحيح نيست
.
(مساله 2508) زن بايد در وقت طلاق از خون حيض ونفاس پاك باشد, و شوهرش در آن پاكى
با او نزديكى نكرده باشد.
و تفصيل اين دو شرط در مسائل آينده گفته مى شود.
(مساله 2509) طلاق دادن زن در حال حيض يانفاس در سه صورت صحيح است : اول -آن كه
شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى نكرده باشد.
دوم -آن كـه مـعـلوم باشد آبستن است , و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حيض طلاقش
بدهد, بعد بفهمد آبستن بوده , احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد ولى
قبل از طلاق دوم با او معامله زن و شوهرى ننمايد.
سوم -آن كه مرد بواسطه غايب بودن , نتواند بفهمد كه زن از خون حيض يانفاس پاك است
يا نه .