(مساله 866) اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد ورطوبتى
به آن برسد درصورتى كه خون ورطـوبـتـى كـه به آن رسيده به اندازه درهم يا بيشتر شود
واطراف راآلوده كند, نماز با آن باطل است بلكه اگر رطوبت وخون به اندازه درهم , هم
نشودواطراف را هم آلوده نكند, نماز خواندن با آن اشكال دارد مگر آن كه آب در خون
مستهلك شود.
(مـسـالـه 867) اگر بدن يالباس خونى نشود ولى بواسطه رسيدن به خون , نجس شود -
اگرچه مقدارى كه نجس شده كمتر از درهم باشد - نمى شود با آن نمازخواند.
(مساله 868) اگر خونى كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به
آن برسد - مثلا يك قطره بول روى آن بريزد - نماز خواندن با آن جايزنيست .
(مساله 869) اگر لباسهاى كوچك نمازگزار مثل عرقچين و جوراب كه نمى شود باآنها عورت
را پـوشـانـيـد نجس باشد - چنانچه از مردار, يا حيوان حرام گوشت درست نشده باشد -
نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشتر نجس نماز بخوانداشكال ندارد.
(مـساله 870) احتياط مستحب آن است كه چيز نجس كه ساتر عورت نباشد ماننددستمال
وكليد وچاقوى نجس همراه نمازگزار نباشد.
(مـسـالـه 871) مادرى كه پرستار بچه است وبيشتر از يك لباس ندارد, چنانچه نتواند
لباس ديگر بـخـرد, يا كرايه كند و يا عاريه نمايد, هر گاه شبانه روزى يك مرتبه لباس
خود را آب بكشد, اگر چه تا روز ديگر لباسش به بول بچه نجس شود مى تواندبا آن لباس
نماز بخواند, ولى احتياط واجب آن است كه لباس خود را طرف عصربراى نماز ظهر وعصر آب
بكشد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولـى نـاچـاراست كه همه آنها را بپوشد,
چنانچه شبانه روزى يك مرتبه همه آنها را آب بكشد كافى است و در اين كه پرستار بچه
اگر مادر او نباشد اين حكم را داشته باشد اشكال است .
(مساله 872) مردى كه پرستار بچه است اگر لباسش به بول بچه نجس شودنمى تواند با آن
لباس نماز بخواند.
مستحبات لباس نمازگزار (مـسـالـه 873) چـنـدچيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از
آن جمله است :عمامه با تحت الـحـنـك , پـوشـيـدن عبا ولباس سفيد و پاكيزه ترين
لباسها واستعمال بوى خوش و دست كردن انگشتر عقيق .
مكروهات لباس نمازگزار (مـساله 874) چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است واز آن
جمله است :پوشيدن لباس سياه و چرك و تنگ و لباس شرابخوار و لباس كسى كه از نجاست
پرهيز نمى كند ولباسى كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن تكمه هاى لباس و دست كردن
انگشترى كه نقش صورت دارد مكروه مى باشد.
مكان نمازگزار مكان نمازگزار نه شرط دارد: شرط اول : آن كه مباح باشد.
(مـسـالـه 875) نماز خواندن در ملك غصبى اگرچه روى فرش و تخت و مانند اينهاباشد,
باطل اسـت ولـى نـماز خواندن در زير سقف غصبى و خيمه غصبى مانعى ندارد, اگر تصرف در
سقف يا خيمه صدق ننمايد.
(مـسـاله 876) نماز خواندن در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است , بدون اجازه صاحب
منفعت بـاطـل اسـت , مـثلا در خانه اجاره اى اگر صاحب خانه يا ديگرى بدون اجازه كسى
كه آن خانه را اجـاره كـرده نماز بخواند, باطل است و همچنين است اگر در ملكى كه
ديگرى در آن حقى دارد نماز بخواند, مثلا اگر ميت وصيت كرده باشد كه ثلث مال او را
به مصرفى برسانند, تا وقتى ثلث را جدا نكنند,نمى شود در ملك او نماز خواند.
(مساله 877) كسى كه در مسجد نشسته و يا رحل گذاشته اگر ديگرى جاى او راغصب كند و
در آن جا نماز بخواند باطل است .
(مـسـاله 878) اگر در جايى كه نمى داند غصبى است نماز بخواند وبعد از نمازبفهمد,
يا در جايى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند وبعد از نمازيادش بيايد,
نماز او صحيح است ولى كسى كه خودش جايى را غصب كرده , اگرفراموش كند و در آنجا نماز
بخواند, نمازش باطل است بنا بر احتياط.
(مساله 879) اگر بداند جايى غصبى است ولى نداند كه در جاى غصبى نمازباطل است و در
آنجا نماز بخواند, نماز او باطل مى باشد.
(مـسـالـه 880) كـسى كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند چنانچه حيوان سوارى
يا زين آن غصبى باشد نماز او باطل است , و همچنين است اگر بخواهد برآن حيوان نماز
مستحبى بخواند.
(مساله 881) كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است اگر سهم او جدا نباشدبدون اجازه
شريكش نمى تواند در آن ملك تصرف كند ونماز بخواند.
(مـسـاله 882) اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده ملكى بخرد, تصرف او در
آن ملك حرام ونمازش هم در آن باطل است .
(مـسـالـه 883) اگـر صاحب ملك به زبان , اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداندكه
قلبا راضى نـيـسـت , نـماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان
يقين كند كه قلبا راضى است نماز صحيح است .
(مساله 884) تصرف در ملك ميتى كه خمس يا زكات بدهكار است , حرام و نمازدرآن باطل
است , ولـى اگـر بـدهـى او را بدهند يا ضامن شوند كه ادا نمايند, به نحوى كه دين از
عهده ميت ساق ط شـود, جـايـز اسـت و اگر عين زكات يا خمس در مال ميت موجود باشد فقط
تصرف و نماز در آن عين قبل از ادا جايز نيست ولى تصرف ونمازدر غير آن اشكال ندارد.
(مـسـاله 885) تصرف در ملك ميتى كه به مردم بدهكار است , حرام و نماز در آن باطل
است ولى اگـر ضامن شوند كه قرضهاى او را بپردازند, يا اين كه طلبكار و وصى ميت ,
اجازه بدهند, تصرف ونـمـاز در ملك او مانعى ندارد و اگر ميت بدهكار افرادى است كه
حاكم شرع بر آنها ولايت دارد, اذن حاكم معتبر است .
(مـسـالـه 886) اگـر ميت قرض نداشته باشد ولى بعضى از ورثه او صغير يا ديوانه
ياغايب باشند, تصرف در ملك او بدون اذن ولى شرعى حرام و نماز درآن باطل است .
(مـساله 887) نماز خواندن در مسافرخانه و حمام و مانند اينها كه براى واردين آماده
است اشكال ندارد, ولى در غير اين قبيل جاها در صورتى مى شود نمازخواند, كه مالك آن
اجازه بدهد, ياحرفى بـزنـدكـه معلوم شود, يااطمينان حاصل شود كه براى نماز خواندن
اذن داده است , مثل اين كه به كسى اجازه دهد در ملك او بنشيند وبخوابد, كه از اينها
فهميده مى شود براى نماز خواندن هم اذن داده است .
(مـسـالـه 888) در زمين بسيار وسيعى كه براى بيشتر مردم مشكل است موقع نمازاز آنجا
بجاى ديـگر بروند, بى اجازه مالك مى شود نماز خواند ولى اگر بداند كه مالك زمين
راضى نيست احوط آن است كه در آنجا نماز نخواند.
شرط دوم : آن كه مكان نمازگزار بى حركت باشد.
(مـسـاله 889) مكان نمازگزار بايد بى حركت باشد و اگر بواسطه تنگى وقت ياجهت ديگر
ناچار بـاشـد در جايى كه حركت دارد, مانند اتومبيل و كشتى وترن نمازبخواند, بقدرى
كه ممكن است بـايـد اسـتـقـرار و قـبـله را رعايت نمايد و اگر آنها از قبله بطرف
ديگر حركت كنند, بطرف قبله برگردد.
(مساله 890) نماز خواندن در اتومبيل و كشتى و ترن و مانند اينها, وقتى ايستاده اند
مانعى ندارد.
(مساله 891) روى خرمن گندم وجو ومانند اينها كه نمى شود بى حركت ماند نمازباطل است
.
شرط سوم : آن كه در جايى نماز بخواند كه احتمال بدهد مى تواند در آنجا نماز راتمام
كند.
(مساله 892) بنابر احتياط, در جايى نماز بخواند كه اطمينان داشته باشد نماز راتمام
مى كند و در جايى كه بواسطه احتمال باد و باران و زيادى جمعيت و مانند اينهااطمينان
ندارد كه بتواند نماز را تـمام كند, احتياط آن است كه نماز نخواند هر چند بااحتمال
امكان تمام كردن نماز, خواندن نماز جايز است ولى با اطمينان به عدم امكان نماز صحيح
نيست .
شـرط چـهارم : آن كه در جايى كه ماندن در آن حرام است , مثلا زير سقفى كه نزديك
است خراب شود نماز نخواند.
(مساله 893) نماز در جايى كه تار ومانند آن استعمال مى كنند باطل است .
(مساله 894) بودن مرد و زن نامحرم در اطاقى كه كسى در آنجا نيست و كسى هم نمى
تواند وارد شـود حـرام اسـت ونـمازشان هم در آنجا صحيح نيست ولى اگر يكى ازآنان
مشغول نماز باشد و ديگرى كه با او نامحرم است وارد شود نماز او اشكال ندارد.
(مساله 895) مكروه است زن در نماز جلوتر از مرد يا محاذى با او بايستد وبهتراست
طورى بايستد كه جاى سجده او كمى از جاى ايستادن مرد عقب تر باشد.
(مساله 896) اگر زن برابرمرد يا جلوتر بايستد نماز هر دو صحيح است چه با هم وارد
نماز شوند يا بـه تـرتيب , بلى ثواب نماز هر كدام كه بعد مشغول نماز شده اندكمتر
است ولى بنابراحتياط موكد سزاوار است در صورتى كه هر دو با هم وارد نمازشوند, هر دو
و در صورتى كه به ترتيب وارد شده باشند كسى كه بعد وارد شده نمازرا اعاده نمايد.
(مـسـالـه 897) اگر بين مرد و زن , ديوار, يا پرده , يا چيز ديگرى باشد كه يكديگر
رانبينند, يا بين آنـان اقلا ده ذراع كه تقريبا پنج ذرع مى شود, فاصله باشد, چنانچه
زن برابر مرد يا جلوتر از او باشد نـمـاز هـر دو صحيح است وكراهت هم ندارد و همچنين
است اگر مكان يكى از آنان بقدرى بلند باشد كه نگويند, زن جلوتر از مرد يا برابر
اوايستاده است .
شـرط پنجم : آن كه روى چيزى كه ايستادن ونشستن روى آن حرام است , مثل فرشى كه اسم
خدا بر آن نوشته شده نماز نخواند.
شرط ششم : آن كه در جايى كه سقف آن كوتاه است ونمى تواند در آنجا راست بايستد, يا
به اندازه اى كـوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد, نماز نخواند و اگرناچار شود كه
در چنين جايى نماز بخواند, بايد بقدرى كه ممكن است قيام و ركوع وسجود را بجا آورد.
شرط هفتم : آن كه مساوى يا جلوتر از قبر پيغمبر وائمه (ع ) نماز نخواند.
(مساله 898) بنابر احتياط واجب بايد جلوتر يا مساوى با قبر پيغمبر و امام (ع )نماز
نخواند.
(مساله 899) اگر درموقع نماز چيزى مانند ديوار بين نمازگزار و قبر مطهر باشد كه بى
احترامى نـشـود اشكال ندارد, ولى فاصله شدن صندوق شريف و ضريح وپارچه اى كه روى آن
افتاده كافى نيست .
(مساله 900) احتياط واجب آن است كه در خانه كعبه و بر بام آن نماز واجب نخوانند,
ولى در حال ناچارى اشكال ندارد.
(مـسـاله 901) خواندن نماز مستحب در خانه كعبه وبر بام آن اشكال ندارد بلكه مستحب
است در داخل خانه مقابل هر ركنى دو ركعت نماز بخوانند.
شـرط هـشـتـم : آن كه مكان نمازگزار اگر نجس است بطورى تر نباشد كه رطوبت آن به
بدن يا لباس او برسد, ولى جايى كه پيشانى را بر آن مى گذارد اگر نجس باشد, اگرچه
خشك هم باشد نماز باطل است واحتياط مستحب آن است كه مكان نمازگزاراصلا نجس نباشد.
شـرط نهم : آن كه جاى پيشانى نمازگزار از جاى زانوها و سر انگشتان پاى او بيش
ازچهار انگشت بسته پست تر يا بلند تر نباشد و تفصيل اين مساله در احكام سجده گفته
مى شود.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است (مـساله 902) در شرع مقدس اسلام بسيار
سفارش شده است , كه نماز را درمسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجد الحرام است
وبعد از آن مسجدپيغمبر (ص ) و بعد از آن مسجد كوفه , وبعد از آن مـسجد بيت المقدس ,
و بعد از آن مسجد جامع هر شهر, و بعد از آن مسجد محله و بعد از آن مسجد بازار است .
(مساله 903) براى زن نماز خواندن درخانه بلكه در صندوقخانه و اطاق عقب بهتر است .
(مساله 904) نماز در حرم ائمه (ع ) مستحب بلكه بهتر از مسجد است ونماز درحرم مطهر
حضرت امير المومنين (ع ) برابر با دويست هزار نماز است .
(مـسـالـه 905) زيـاد رفـتـن به مسجد و رفتن در مسجدى كه نمازگزار ندارد, مستحب
است و همسايه مسجد اگر عذرى نداشته باشد, مكروه است در غير مسجد نمازبخواند.
(مـساله 906) مستحب است انسان با كسى كه در مسجدحاضر نمى شود غذانخورد و در كارها
با او مشورت نكند و همسايه او نشود و از او زن نگيرد و به او زن ندهد.
جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است (مساله 907) نماز خواندن در چند جا مكروه
است و از آن جمله است : حمام ,زمين نمك زار, مقابل انـسـان , مـقـابل درى كه باز
است , در جاده و خيابان و كوچه اگربراى كسانى كه عبور مى كنند زحمت نباشد و چنانچه
زحمت باشد حرام ونمازباطل است , مقابل آتش و چراغ و در آشپزخانه وهر جـا كـه كوره
آتش باشد, مقابل چاه وگودالى كه محل بول باشد, روبروى عكس و مجسمه چيزى كـه روح
دارد مگرآن كه روى آن پرده بكشند, در اطاقى كه جنب در آن باشد, در جايى كه عكس
باشداگر چه رو بروى نمازگزار نباشد, مقابل قبر, روى قبر, بين دو قبر و در قبرستان .
(مـساله 908) كسى كه در محل عبور مردم نماز مى خواند, يا كسى روبروى اواست مستحب
است جلوى خود چيزى بگذارد و اگر چوب يا ريسمانى هم باشدكافى است .
احكام مسجد
(مـسـالـه 909) نـجـس كردن زمين وسقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است
وهر كس بـفهمد كه نجس شده است بايد فورا نجاست آن را برطرف كند واحتياط واجب آن است
كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود نجاستش را بر طرف نمايند.
(مساله 910) اگر نتواند مسجد را تطهير نمايد.
يا كمك لازم داشته باشد
وپيدانكند, تطهير مسجد بر او واجب نيست ولى بنا بر احتياط واجب , بايد به كسى كه مى
تواند تطهير كند اطلاع دهد.
(مساله 911) اگر جايى از مسجد نجس شود وتطهيرآن بدون كندن يا خراب كردن مقدار كمى
از آن ممكن نباشد, بايد آنجا را بكنند يا خراب نمايند وپر كردن وساختن آن قسمت هم
واجب نيست مگر اين كه خود كسى كه نجس كرده خراب كند كه در اين صورت بنا بر احتياط
بايد آن قسمت را بـسـازد و يـا پـر كند.
و اگر مسجدبه نحوى نجس شده باشد كه
براى تطهير آن ناچار باشند تمام مسجد را خراب كنند, خراب كردن آن جايز نيست ,
چنانچه متبرعى هم باشد كه بعد از تخريب آن رابـسـازد, جـايـز بـودن خـراب كردن آن
مشكل است ولى اگر ممكن است بايد ظاهر آن رابنا بر احتياط تطهير نمايند, و اگر چيزى
مانند آجر مسجد كه ممكن است آن را برگرداند, نجس شود, بايد بعد از تطهير آن را به
مسجد بر گرداند.
(مساله 912) اگر مسجدى را غصب كنند وبجاى آن خانه ومانند آن بسازند, يابطورى خراب
شود كه نماز خواندن در آن ممكن نباشد, باز هم نجس كردن آن حرام وتطهير آن واجب است
.
(مـسـالـه 913) نـجس كردن حرم ائمه (ع ) حرام است و اگر نجس شود چنانچه نجس ماندن
آن بى احترامى باشد, تطهير آن واجب است , بلكه احتياط واجب آن است كه اگر بى
احترامى هم نباشد آن را تطهير كنند.
(مـسـالـه 914) اگـر حصير مسجد نجس شود, بايد آن را آب بكشند, ولى چنانچه نجاست
حصير بـى احـترامى به مسجد باشد و بواسطه آب كشيدن , خراب مى شودوبريدن جاى نجس
بهتر است , بايد آن را ببرند.
(مـسـالـه 915) بردن عين نجس - مانند خون - در مسجد اگر بى احترامى به مسجد باشد
حرام است بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى هم نباشد, عين نجس را در مسجد
نبرند و نيز بردن چيزى كه نجس شده , در صورتى كه بى احترامى به مسجد باشد, حرام است
.
(مـساله 916) اگر مسجد را براى روضه خوانى چادر بزنند و فرش كنند و سياهى بكوبند و
اسباب چاى در آن ببرند, در صورتى كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند ومانع نماز
خواندن نشود, اشكال ندارد.
(مـسـالـه 917) زينت كردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتياط واجب , و هم چنين است
نقش كـردن مـسـجد به صورت چيزهايى كه مثل انسان و حيوان روح دارد, و نقاشى چيزهايى
كه روح ندارد, مثل گل و بوته مكروه است .
(مساله 918) اگر مسجد خراب هم بشود نمى توانند آن را بفروشند, يا داخل ملك و جاده
نمايند.
(مـساله 919) فروختن در وپنجره وچيزهاى ديگرمسجد حرام است و اگر مسجدخراب شود,
بايد ايـنـهـا را صـرف تـعمير همان مسجد كنند وچنانچه بدرد آن مسجدنخورد, بايد در
مسجد ديگر مصرف شود ولى اگر بدرد مسجدهاى ديگر هم نخورد, مى توانند آن را بفروشند و
پول آن را اگر ممكن است صرف تعميرهمان مسجدوگرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.
(مـسـاله 920) ساختن مسجد وتعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مى باشدمستحب است و اگر
مسجد به صورتى درآيد كه تعمير آن ممكن نباشد مى توانند آن را خراب كنند ودوباره
بسازند بلكه مى توانند مسجدى را كه خراب نشده , براى احتياج مردم خراب كنند وبزرگتر
بسازند.
(مـسـاله 921) تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ در آن مستحب است و كسى كه مى خواهد
مـسـجـد بـرود, مستحب است خود را خوشبو كند ولباس پاكيزه وقيمتى بپوشد وته كفش
خودرا وارسـى كـنـدكـه نجاستى به آن نباشد وموقع داخل شدن به مسجد اول پاى راست و
موقع بيرون آمدن , اول پاى چپ رابگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد
آيد واز همه ديرتر از مسجد بيرون برود.
(مـسـالـه 922) وقـتـى انـسان وارد مسجد مى شود, مستحب است دو ركعت نماز به قصد
تحيت واحترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحب ديگرى هم بخواندكافى است .
(مـساله 923) خوابيدن در مسجد, اگر انسان ناچار نباشد وصحبت كردن راجع به كارهاى
دنيا و مـشغول صنعت شدن و خواندن شعرى كه نصيحت ومانند آن نباشدمكروه است و نيز
مكروه است آب دهـان و بـيـنى واخلاط سينه را در مسجد بيندازدو گمشده اى را طلب كند
وصداى خود را بلند كند ولى بلند كردن صدا براى اذان مانعى ندارد.
(مـساله 924) راه دادن بچه وديوانه به مسجد مكروه است وكسى كه پياز و سير ومانند
اينها خورده كه بوى دهانش مردم را اذيت مى كند مكروه است به مسجد برود.
اذان و اقامه (مساله 925) براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى واجب يوميه اذان
واقامه بگويند, ولى پيش از نمازهاى واجب غير يوميه مثل نماز آيات , مستحب است سه
مرتبه بگويند: (الصلاه ).
(مساله 926) مستحب است در روز اولى كه بچه به دنيا مى آيد يا پيش از آن كه بند
نافش بيفتد, در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.
(مـسـاله 927) اذان هيجده جمله است : (اللّه اكبر) چهار مرتبه , (اشهد ان لا اله
الا اللّه ), (اشهد ان محمدا رسول اللّه ), (حى على الصلاه ), (حى على الفلاح ),
(حى على خير العمل ), (اللّه اكبر), (لا اله الا اللّه ) هر يك دو مرتبه .
اقـامه هفده جمله است يعنى : دو مرتبه (اللّه اكبر) از اول اذان و يك مرتبه (لا
اله الا اللّه ) از آخر آن كم مى شود وبعد از گفتن (حى على خير العمل ) بايد دو
مرتبه (قدقامت الصلاه ) اضافه نمود.
(مـسـالـه 928) (اشـهد ان عليا ولى اللّه ) جزو اذان واقامه نيست , ولى خوب است
بعد از (اشهد ان محمدا رسول اللّه ,) به قصد قربت گفته شود.
ترجمه اذان و اقامه (اللّه اكبر) خداى تعالى بزرگتر از آن است كه او را وصف كنند.
(اشهد ان لا اله الا اللّه ) شهادت مى دهم كه نيست خدايى جز خداى يكتا و بى همتا.
(اشهد ان محمدا رسول اللّه ) شهادت مى دهم كه حضرت محمد بن عبداللّه (ص ) پيغمبر و
فرستاده خداست .
(اشهد ان عليا امير المومنين ولى اللّه ) شهادت مى دهم كه حضرت على (ع )
اميرالمومنين و ولى خدا بر همه خلق است .
(حى على الصلاه ,) بشتاب براى نماز.
(حى على الفلاح ,) بشتاب براى رستگارى .
(حى على خير العمل ,) بشتاب براى بهترين كارها كه نماز است .
(قد قامت الصلاه ) به تحقيق نماز برپا شد.
(لا اله الا اللّه ) نيست خدايى مگر خداى يكتا وبى همتا.
(مـسـاله 929) بين جمله هاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود و اگر بين
آنهابيشتر از معمول فاصله بيندازد, بايد دوباره آن را از سر بگيرد.
(مـسـالـه 930) اگـر در اذان و اقـامـه صـدا را در گـلـو بيندازد, چنانچه غنا شود,
يعنى :بطور آوازه خـوانـى كه در مجالس لهو و بازيگرى معمول است اذان و اقامه را
بگويدحرام است و اگر غنا نشود مكروه مى باشد.
(مـسـالـه 931) اذان عـصر و عشا از كسى كه بين ظهر و عصر و مغرب و عشا جمع مى كند
ساق ط مى شود خواه در موارد استحباب جمع باشد - مثل نماز عصر روزجمعه , و نماز عصر
روز عرفه كه روز نهم ذيحجه است در عرفات , و نماز عشا شب عيد قربان براى كسى كه در
مشعر الحرام است , و خـواه مـثـل زن مستحاضه يا كسى باشد كه نمى تواند از بيرون
آمدن بول و غايط خوددارى كند و جمع بين نماز ظهر وعصر و نماز مغرب و عشا مى نمايد,
يا غير اين موارد باشد كه به هر حال اذان عصرو عشا در صورت جمع مذكور ساقط مى شود
هر چند سقوط در عصر روز عرفه درعرفات و در عـشـا شـب عيد قربان در مشعر بطور عزيمت
است , و در عصر روزجمعه اگر بخواهد اذان بگويد رجاا بگويد, و در غير اين سه مورد
سقوط به نحورخصت است فقط مستحاضه و مسلوس احتياط را بـه نـگفتن اذان ترك نكنند و
درصورتى اذان ساقط مى شود, كه با نماز قبلى هيچ فاصله نشود, يا فاصله كمى بين آنها
باشد, و فاصله شدن نافله كافى است براى عدم سقوط اذان بنابر اقوى .
(مـسـالـه 932) اگـر بـراى نـماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند, كسى كه با آن
جماعت نماز مى خواند, نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.
(مـسـاله 933) اگر براى خواندن نماز جماعت به مسجد برود و ببيند جماعت تمام شده ,
تا وقتى كه صفها بهم نخورده وجمعيت متفرق نشده , مى تواند براى نماز خود, اذان و
اقامه نگويد.
(مـساله 934) در جايى كه عده اى مشغول نماز جماعت اند, يا نماز آنان تازه تمام شده
و صفها بهم نـخورده است , اگر انسان بخواهد فرادى يا با جماعت ديگرى كه برپا مى شود
نماز بخواند با شش شرط اذان و اقامه از او ساقط مى شود: اول - آن كه نماز جماعت در
مسجد باشد و اگر در مسجد نباشد, رجاا بگويد.
دوم - آن كه براى آن نماز اذان و اقامه گفته باشند.
سوم - آن كه نماز جماعت باطل نباشد.
چـهـارم - آن كـه نـماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد , پس اگر نماز جماعت
,داخل مسجد باشد واو بخواهد در بام مسجد نماز بخواند, مستحب است اذان واقامه بگويد.
پنجم - آن كه نماز او و نماز جماعت هر دو ادا باشد.
ششم - آن كه وقت نماز جماعت مشترك باشد, مثلا هر دو نماز ظهر, يا هر دو نمازعصر
بخوانند, يا نـمازى كه بجماعت خوانده مى شود, نماز ظهر باشد واو نماز عصربخواند, يا
او نماز ظهر بخواند و جماعت نماز عصر باشد.
(مساله 935) اگر در يكى از شرطهايى كه در مساله قبل گفته شد شك كند چنانچه رجاا
اذان و اقامه بگويد مطابق با احتياط عمل كرده است .
(مـسـاله 936) كسى كه اذان و اقامه ديگرى را مى شنود مستحب است هر قسمتى راكه مى
شنود آهسته بگويد.
(مساله 937) كسى كه اذان و اقامه ديگرى را شنيده , چه با او گفته باشد يا نه ,
درصورتى كه بين آن اذان و اقامه و نمازى كه مى خواهد بخواند, زياد فاصله نشده باشد
مى تواند براى نماز خود اذان و اقامه نگويد.
(مساله 938) اگر مرد اذان زن را با قصد لذت بشنود, اذان او ساقط نمى شود بلكه اگر
قصد لذت هم نداشته باشد, ساقط شدن اذان اشكال دارد.
(مساله 939) هرگاه اذان و اقامه را فراموش كند ومشغول نماز شود اگر تا وارد ركوع
ركعت اول نشده , يادش آمد, مى تواند نماز را رها كرده و پس از گفتن اذان و اقامه
نماز را دوباره شروع كند.
(مساله 940) اقامه بايدبعدازاذان گفته شود واگرقبل از اذان بگويند صحيح نيست .
(مساله 941) اگر كلمات اذان واقامه را بدون ترتيب بگويد, مثلا (حي على الفلاح )
راپيش از (حي على الصلاه ) بگويد, بايد از جايى كه ترتيب بهم خورده دوباره بگويد.
(مـساله 942) بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بين آنها بقدرى فاصله دهد,كه
اذانى را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود, مستحب است دوباره اذان و اقامه را
بگويد و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز بقدرى فاصله دهد كه اذان و اقامه آن
نمازحساب نشود, مستحب است دوباره براى آن نماز اذان و اقامه بگويد.
(مـساله 943) اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود, پس اگر به عربى غلطبگويد,
يا بجاى حرفى حرف ديگر بگويد, يا مثلا ترجمه آنها را به فارسى بگويدصحيح نيست .
(مـسـالـه 944) اذان و اقـامـه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمدا
يااز روى فراموشى پيش از وقت بگويد باطل است .
(مساله 945) اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه , بايد اذان را
بگويد,ولى اگر مشغول اقامه شود وشك كندكه اذان گفته يانه , گفتن اذان لازم نيست .
(مساله 946) اگر در بين اذان يا اقامه پيش از آن كه قسمتى را بگويد شك كند كه قسمت
پيش از آن را گـفـتـه يـا نه , بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك كرده بگويد, ولى اگر
در حال گفتن قسمتى از اذان يا اقامه شك كند كه آنچه پيش از آن است گفته يا نه ,
گفتن آن لازم نيست .
(مـسـاله 947) مستحب است انسان در موقع گفتن اذان , رو به قبله بايستد وبا وضويا
غسل باشد ودسـتـهـا را به گوش بگذارد و صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله هاى
اذان كمى فاصله دهد وبين آنها حرف نزند, و اما در اقامه بايد با طهارت باشد بلكه
بنا بر احتياط لازم رو به قبله وايستاده باشد.
(مـسـالـه 948) مستحب است بدن انسان درموقع گفتن اقامه آرام باشد وآن را از اذان
آهسته تر بگويد وجمله هاى آن را بهم نچسباند ولى به اندازه اى كه بين جمله هاى اذان
فاصله مى دهد, بين جمله هاى اقامه فاصله ندهد.
(مـسـالـه 949) مستحب است بين اذان و اقامه يك قدم بردارد, يا قدرى بنشيند, ياسجده
كند, يا ذكـر بـگويد, يا دعا بخواند, يا قدرى ساكت باشد, يا حرفى بزند يا دوركعت
نماز بخواند ولى حرف زدن بين اذان و اقامه نماز صبح و نماز خواندن بين اذان و اقامه
نماز مغرب مستحب نيست .
(مـسـالـه 950) مـستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معين مى كنند, عادل ووقت شناس
وصدايش بلند باشد واذان را در جاى بلند بگويد.
واجبات نماز واجبات نماز يازده چيز است : اول - نيت .
دوم - قيام , يعنى : ايستادن .
سوم - تكبيره الاحرام , يعنى : گفتن (اللّه اكبر) در اول نماز.
چهارم - ركوع .
پنجم - سجود.
ششم - قرائت .
هفتم - ذكر.
هشتم - تشهد.
نهم - سلام .
دهم - ترتيب .
يازدهم - موالات , يعنى : پى در پى بودن اجزا نماز.
(مساله 951) بعضى از واجبات نماز ركن است , يعنى : اگر انسان آنها را بجا
نياورد,يا در نماز اضافه كـنـد, عـمدا يا اشتباها, نماز باطل مى شود و بعضى ديگر
ركن نيست , يعنى : اگر عمدا كم يا زياد شود, نماز باطل مى شود وچنانچه اشتباها كم
يا زيادگردد, نماز باطل نمى شود.
اركان نماز پنج چيز است : اول - نيت .
دوم -تـكبيره الاحرام ولى زياد شدن سهوى آن بنابر احتياط موجب باطل شدن نمازاست
بنابراين , احتياط, اتمام نماز و اعاده آن است .
سوم -قيام در موقع گفتن تكبيره الاحرام وقيام متصل به ركوع , يعنى :ايستادن پيش از
ركوع .
چهارم - ركوع .
پنجم - دو سجده از يك ركعت .
نيت (مساله 952) انسان بايد نماز را به نيت قربت , يعنى , براى انجام فرمان
خداوندعالم بجا آورد ولازم نـيـست نيت را از قلب خود بگذراند يا مثلا به زبان بگويد
كه چهار ركعت نماز ظهر مى خوانم قربه الى اللّه بلكه در نماز احتياط, احتياط لازم
نگفتن به زبان است .
(مـساله 953) اگر در نماز ظهر يا نماز عصر نيت كند كه چهار ركعت نماز مى خوانم
ومعين نكند ظهر است يا عصر, نماز او باطل است و نيز كسى كه مثلا قضاى نمازظهر بر او
واجب است , اگر در وقـت نـمـاز ظـهـر بخواهد آن نماز قضايا نماز ظهر رابخواند, بايد
نمازى را كه مى خواند, در نيت معين كند.
(مـسـاله 954) انسان بايد از اول تا آخر نماز به نيت خود باقى باشد, پس اگر در بين
نماز بطورى غافل شود كه اگر بپرسند چه مى كنى ؟ نداند چه بگويد نمازش باطل است .
(مساله 955) انسان بايد فقط براى انجام امر خداوند عالم نماز بخواند, پس كسى كه
ريا كند يعنى , براى نشان دادن به مردم نماز بخواند, نمازش باطل است خواه فقط براى
مردم باشد, يا خدا و مردم هر دو را در نظر بگيرد.
(مـسـاله 956) اگر قسمتى از نماز را هم براى غير خدا بجا آورد, نماز باطل است ,چه
آن قسمت , واجـب باشد مثل حمد و سوره , چه مستحب باشد مانند قنوت ,ولكن در مستحب
احتياط لازم آن اسـت كه نماز را تمام ودوباره اعاده نمايد بلكه اگرتمام نماز را
براى خدا بجا آورد ولى براى نشان دادن بـه مـردم در جـاى مـخـصـوصـى مثل مسجد يا در
وقت مخصوصى مثل اول وقت , يا بطرز مخصوصى مثلا باجماعت نماز بخواند نمازش باطل است
.
تكبيره الاحرام (مـسـالـه 957) گـفتن (اللّه اكبر) در اول هر نماز واجب وركن است ,
و بايد حروف (اللّه ) وحروف (اكبر) ودو كلمه (اللّه ) و (اكبر) را پشت سر هم بگويد
و نيز بايد اين دو كلمه به عربى صحيح گفته شود و اگر به عربى غلط بگويد, يا مثلا
ترجمه آن را به فارسى بگويد صحيح نيست .
(مـساله 958) احتياط واجب آن است كه تكبيره الاحرام نماز را به چيزى كه پيش ازآن
مى خواند, مثلا به اقامه يا به دعايى كه پيش از تكبير مى خواند نچسباند.
(مـسـالـه 959) اگـر انـسـان بخواهد اللّه اكبر را به چيزى كه بعد از آن مى خواند
مثلا به بسم اللّه الرحمن الرحيم بچسباند بايد را اكبر را با پيش بخواند.
(مساله 960) موقع گفتن تكبيره الاحرام بايد بدن آرام باشد و اگر عمدا در حاليكه
بدنش حركت دارد, تكبيره الاحرام را بگويد باطل است .
(مـسـالـه 961) تـكـبير و حمد و سوره و ذكر و دعا را بايد طورى بخواند كه خودش
بشنود و اگر بـواسـطه سنگينى يا كرى گوش ياسر و صداى زياد نمى شنود, بايدطورى
بگويد, كه اگر مانعى نباشد بشنود.
(مـساله 962) كسى كه لال است يا زبان او مرضى دارد كه نمى تواند اللّه اكبر رادرست
بگويد, بايد بـهـر طـور كـه مى تواند بگويد و اگر هيچ نمى تواند بگويد, بايد درقلب
خود بگذراند وبراى تكبير اشاره كند و زبانش را هم اگر مى تواند حركت دهد.
(مساله 963) مستحب است بعد از تكبيره الاحرام بگويد: يـا مـحـسـن قـد اتاك المسى
وقد امرت المحسن ان يتجاوز عن المسى انت المحسن وانا المسى بـحـق مـحـمـد وآل مـحمد
صل على محمد وآل محمد وتجاوز عن قبيح ما تعلم منى .
يعنى : اى خدايى كه به
بندگان احسان مى كنى بنده گنه كار به در خانه تو آمده وتو امر كرده اى كه نيكوكار
از گـنـاهكار بگذرد, تو نيكوكارى و من گناهكار, به حق محمد وآل محمد (ع )رحمت خود
را بر محمد وآل محمد (ع ) بفرست واز بديهايى كه مى دانى از من سرزده بگذر.
(مـسـالـه 964) مستحب است موقع گفتن تكبير اول نماز وتكبيرهاى بين نماز دستهارا تا
مقابل گوشها بالا ببرد.
(مـساله 965) اگرشك كندكه تكبيره الاحرام راگفته يانه , چنانچه مشغول خواندن چيزى
شده , به شك خود اعتنا نكند و اگر چيزى نخوانده , بايد تكبير را بگويد.
(مـسـالـه 966) اگـر بعداز گفتن تكبيره الاحرام شك كند كه آن را صحيح گفته يا نه
,چنانچه مـشـغـول خواندن چيزى شده به شك خود اعتنا نكند و همچنين است اگرچيزى
نخوانده ولكن احتياط مستحب آن است كه در اين صورت نماز را تمام كند ودوباره بخواند.
قيام ايستادن (مساله 967) قيام درموقع گفتن تكبيره الاحرام وقيام پيش از ركوع كه
آن را قيام متصل به ركوع مى گويند ركن است , ولى قيام در موقع خواندن حمد و سوره و
قيام بعداز ركوع ركن نيست واگر كسى آن را از روى فراموشى ترك كند نمازش صحيح است .
(مساله 968) واجب است پيش از گفتن تكبير وبعد از آن مقدارى بايستد تا يقين كند كه
در حال ايستادن تكبير گفته است .
(مـسـاله 969) اگر ركوع را فراموش كند وبعداز حمد وسوره بنشيند ويادش بيايد كه
ركوع نكرده بـايـد بـايستد وبه ركوع رود و اگر بدون اين كه بايستد بحال خميدگى به
ركوع بر گردد, چون قيام متصل به ركوع را بجا نياورده , نماز او باطل است .
(مـسـالـه 970) مـوقعى كه براى تكبيره الاحرام يا قرائت ايستاده است , بايد بدن
راحركت ندهد و بـطـرفـى خـم نشود و بجايى تكيه نكند ولى اگر از روى ناچارى باشد,يا
در حال خم شدن براى ركوع پاها را حركت دهد اشكال ندارد.
(مـسـالـه 971) اگرموقعى كه ايستاده , از روى فراموشى بدن را حركت دهد يا بطرفى خم
شود يا بجايى تكيه كند, اشكال ندارد ولى در قيام موقع گفتن تكبيره الاحرام وقيام
متصل به ركوع اگر از روى فراموشى هم باشد, بنابر احتياط مستحب , نماز راتمام كند و
دوباره بخواند.
(مـسـالـه 972) احـتياط واجب آن است كه در موقع ايستادن , هر دو پا روى زمين باشد,
ولى لازم نيست سنگينى بدن روى هر دو پا باشد و اگر روى يك پا هم باشداشكال ندارد.
(مـسـالـه 973) كـسـى كـه مى تواند درست بايستد, اگر پاها را خيلى باز بگذارد بحدى
كه به او ايستاده نگويند نمازش باطل است .
(مـسـاله 974) موقعى كه انسان در نماز مشغول خواندن چيزى است حتى موقع گفتن ذكرهاى
مـستحبى نماز, بايد بدنش آرام باشد ودر موقعى كه مى خواهد كمى جلو يا عقب رود, يا
كمى بدن را بـطـرف راسـت يا چپ حركت دهد, بايد چيزى نگويد ولى بحول اللّه وقوته
اقوم واقعد را بايد در حال برخاستن بگويد.
(مـسـالـه 975) اگـر در حال حركت بدن ذكر بگويد, مثلا موقع رفتن به ركوع يا رفتن
به سجده تـكـبـير بگويد, چنانچه آن را به قصد ذكرى كه در نماز دستور داده اند
بگويد,بايد احتياطا نماز را دوباره بخواند و اگر به اين قصد نگويد, بلكه بخواهد
ذكرى گفته باشد نماز صحيح است .
(مـسـاله 976) حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره اشكال ندارد اگر
چه احتياط مستحب آن است كه آنها را هم حركت ندهد.
(مـساله 977) اگر موقع خواندن حمد و سوره , يا خواندن تسبيحات بى اختياربقدرى حركت
كند كـه از حال آرام بودن بدن خارج شود, احتياط واجب آن است كه بعد از آرام گرفتن
بدن , آنچه را در حال حركت خوانده دوباره بخواند.
(مساله 978) اگر در بين نماز از ايستادن عاجز شود, بايد بنشيند و اگر از نشستن هم
عاجز شود, بايد بخوابد, ولى تا بدنش آرام نگرفته بايد چيزى نخواند.
(مساله 979) تا انسان مى تواند ايستاده نماز بخواند, نبايد بنشيند مثلا كسى كه
درموقع ايستادن , بـدنش حركت مى كند, يا مجبور است به چيزى تكيه دهد, يا بدنش را كج
كند, يا خم شود يا پاها را بـيشتر از معمول باز بگذارد, بايد بهر طور كه مى
تواندبايستد و نماز بخواند ولى اگر به هيچ قسم حتى مثل حال ركوع هم نتواند
بايستد,بايد راست بنشيند ونشسته نماز بخواند.
(مـساله 980) تا انسان مى تواند بنشيند نبايد خوابيده نماز بخواند و اگر
نتواندراست بنشيند, بايد هـر طـور كه مى تواند بنشيند و اگر به هيچ قسم نمى تواند
بنشيندبايد بطورى كه در احكام قبله گـفـتـه شد, به پهلوى راست بخوابد و اگر نمى
تواند به پهلوى چپ و اگر آنهم ممكن نيست به پشت بخوابد, بطوريكه كف پاهاى او رو به
قبله باشد.
(مـسـالـه 981) كـسـى كه نشسته نماز مى خواند, اگر بعد از خواندن حمد و سوره
بتواند بايستد, وركـوع را ايستاده بجا آورد, بايد بايستد و از حال ايستاده به ركوع
برود و اگر نتواند, بايد ركوع را هم نشسته بجا آورد.