فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

احـــكام ارث

مسأله 2736 ـ كسانى كه به واسطه خويشى ارث مى برند سه دسته هستند:

دسته اول ـ پدر و مادر و اولاد ميت است و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پائين روند، هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد و تا يكنفر از اين دسته هست دسته دوم ارث نمى برند.

دسته دوم ـ جد يعنى پدربزرگ و جده يعنى مادربزرگ و خواهر و برادر است و با نبودن برادر و خواهر، اولاد ايشان هر كدام آنان كه به ميت نزديكتر است ارث مى برد و تا يكنفر از اين دسته هست دسته سوم ارث نمى برند.

دسته سوم ـ عمو و عمه و دائى و خاله و اولاد آنان است و تا يكنفر از عموها و عمه ها و دائى ها و خاله هاى ميت زنده اند، اولاد آنان ارث نمى برند ولى اگر ميت عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى داشته باشد، ارث به پسرعموى پدر و مادرى مى رسد، و عموى پدرى ارث نمى برد. حسب اجماع علماء شيعه، و مرسله شيخ صدوق قدس سره و خبر حسن بن عمارة(1) و فقه الرضا(2) و مرسله طبرسى در مجمع البيان(3).

مسأله 2737 ـ اگر عمو و عمه و دائى و خاله خود ميت و اولاد آنان، و اولاد اولاد آنان نباشند، عمو و عمه و دائى و خاله پدر و مادر ميت ارث مى برند، و اگر اينها نباشند اولادشان ارث مى برند، و اگر اينها هم نباشند، عمو و عمه و دائى و خاله جد و جده ميت و اگر اينها نباشند اولادشان ارث مى برند.

مسأله 2738 ـ زن و شوهر به تفصيلى كه در مسائل (2778) به بعد گفته مى شود از يكديگر ارث مى برند.

 

ارث دستـــه اول

مسأله 2739 ـ اگر وارث ميت فقط يك نفر از دسته اول باشد، مثلاً پدر يا مادر، يا يك پسر يا يك دختر باشد همه مال ميت به او مى رسد، و اگر چند پسر يا چند دختر باشند، همه مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود. و اگر يك پسر و يك دختر باشند، مال را سه قسمت مى كنند دو قسمت را پسر و يك قسمت را دختر مى برد. و اگر چند پسر و چند دختر باشند، مال را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2740 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و مادر او باشد، مال سه قسمت مى شود، دو قسمت آن را پدر و يك قسمت را مادر مى برد. ولى اگر ميت دو برادر ياچهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر داشته باشد كه همه آنان پدرى باشند، يعنى پدر آنان با پدر ميت يكى باشد، خواه مادرشان هم با مادر ميت يكى باشد يا نه اگر چه تا ميت پدر و مادر دارد، اينها ارث نمى برند اما به واسطه بودن اينها، مادر شش يك مال را مى برد و بقيه را به پدر مى دهند، و نيز شرط است در اين مطلب كه حجبش مى نامند، آنكه برادرها يا خواهرها حر باشند و مملوك نباشند و در حال موت زنده و متولد باشند نه حمل، و مشرك نباشند بلكه مطلق كافر حجب نمى نمايد حسب اجماع علماء و روايت حسن بن صالح(4) و مشهور شرط نموده اند نيز آنكه اخوه(برادرها) قاتل ميت نباشند.

مسأله 2741 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك دختر باشد چنانچه ميت دو برادر، يا چهار خواهر، يا يك برادر و دو خواهر پدرى نداشته باشد مال را پنج قسمت مى كنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت آنرا مى برد. و اگر دو برادر يا چهار خواهر يا يك برادر و دو خواهر پدرى داشته باشد مال را شش قسمت مى كنند، پدر و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل ج 17 باب 5 ميراث الاعمام و الاخوال حديث 5 و 2.

2 ـ فقه الرضا ج 3 باب 5 ميراث الاعمام و الاخوال حديث 1.

3 ـ وسائل ج 17 باب 1 موجبات الارث حديث 5.

4 ـ وسائل ج 17 باب 15 ميراث الابوين و الاولاد.

مادر هر كدام يك قسمت و دختر سه قسمت مى برد و يك قسمت باقيمانده را چهار قسمت مى كنند يك قسمت را به پدر و سه قسمت را به دختر مى دهند. مثلاً اگر مال ميت را 24 قسمت كنند 15 قسمت آن را به دختر و 5 قسمت آنرا به پدر و 4 قسمت آنرا به مادر مى دهند. حسب اتفاق علماء مذكور در مفتاح الكرامة(1)

مسأله 2742 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد، مال را شش قسمت مى كنند، پدر و مادر هر كدام يك قسمت مى برند و پسر چهار قسمت آنرا مى برد. و اگر چند پسر يا چند دختر باشند، آن چهار قسمت را به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند. و اگر پسر و دختر باشند آن چهار قسمت را طورى تقسيم مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2743 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و يك پسر يا مادر و يك پسر باشد، مال را شش قسمت مى كنند يك قسمت آنرا پدر يا مادر و پنج قسمت را پسر مى برد.

مسأله 2744 ـ اگر وارث ميت فقط پدر يا مادر با پسر و دختر باشد، مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت آنرا پدر يا مادر مى برد و بقيه را طورى قسمت مى كنند كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد.

مسأله 2745 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و يك دختر يا مادر و يك دختر باشد، مال را چهار قسمت مى كنند، يك قسمت آنرا پدر يا مادر و بقيه را دختر مى برد.

مسأله 2746 ـ اگر وارث ميت فقط پدر و چند دختر، يا مادر و چند دختر باشد، مال را پنج قسمت مى كنند، يك قسمت را پدر يا مادر مى برد و چهار قسمت را دخترها بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند، و چنانچه وارث فقط پدر و مادر و چند دختر و شوهر باشد مال را دوازده قسمت مى نمايند سه قسمت كه ربع است شوهر مى برد و پدر و مادر هر يك دو قسمت كه سدس است مى برند و پنج قسمت باقى را كه اقل از ثلثين است بين دخترها قسمت مى نمايند،چونكه شوهر هيچ وقت از ربع كه فرض ادناى اوست كمتر نمى برد، و همچنين زن از ثمن كه فرض ادناى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اتفاق علماء مذكور در مفتاح الكرامة بر اين است كه وجود اخوه سبب حجب مادر حتى از رد مى شود، ولكن ادله حجب اخوه مادر را، فقط دلالت بر حجب از ثلث مى نمايد، و دلالت بر حجب از رد حتى بالاطلاق هم ندارد، زيرا كه قرائن دلالت مى كند بر اينكه نظر به حجب از ثلث است در جميع اخبار بلكه حديث 1 باب 17 ميراث الابوين و الاولاد وسائل صحيحه محمدبن مسلم كه دلالت دارد بر اينكه با وجود بنت واحده و ابوين، به ام هم رد مى شود، اطلاق دارد و شامل صورت وجود اخوه هم مى شود.

و اما آيه شريفه سوره نساء آيه (11) كه با وجود اخوه تعيين سدس مى نمايد فقط فرض و نصيب را متعرض است، كما اينكه نسبت به ابوين هم با وجود اولاد تعيين سدس مى نمايد، و مفهومى كه موجب منع از رد شود ندارد، و لذا به هر دو رد مى شود و على فرض اصرار بر مفهموم و اينكه معنى آيه شريفه آن است كه از مجموع ماترك ولد، مادر بيشتر از سدس نمى برد حتى رداً جواب مى گوئيم كه آيه شريفه شامل مورد رد نمى شود، چونكه مفروض آيه عدم وجود اولاد است، كه در اينصورت مى فرمايد اگر اخوه نبود مادر ثلث و اگر اخوه بود مادر سدس مى برد و در مفروض آيه رد مورد ندارد، و جميع مازاد از نصيب مادر مال پدر است بالقرابه چونكه أب فرض و نصيب معينى ندارد.

و قديستدل بر حجب از رد بعلت وارده در دو حديث زراره كه دومى آن صحيح است(3 و 4 باب 10 ميراث الابوين و الاولاد ـ وسائل) زيرا مى فرمايد: «چونكه اخوه عائله أب مى باشد لذا از ام كم شد و بر اب اضافه شد.»، و اين علت نسبت به رد هم هست كه بايد به ملاحظه كثرت عائله أب به ام رد نشود و بر اب اضافه شود پس كما اينكه اخوه و كثرت عائله اب موجب حجب از نصيب اعلا شد موجب حجب از رد هم بايد بشود. و جواب آن است كه اولاً اين علت كما اينكه نسبت به نصيب ام موجب منع بالكل نشد، بلكه موجب قلت شد كذلك نسبت به رد هم بايد موجب قلت شود نه منع بالكل، و لذا چونكه با وجود اخوه نصيب ام كم مى شود رد به او هم چونكه تابع نصيب است ايضاً بالنسبه كم مى شود.

و ثانياً: اين جهت مذكوره ملاك است و ضابط منصوص العله بر آن منطبق نيست.

و ثالثاً: در كلام خود زراره است، و لعله اجتهاد خود اوست چونكه از امام عليه السلام نقل نكرده است.

و على هذا مدرك حجب از رد فقط اجماع و اتفاق است، و اين هم حجة نيست به جهت آنكه محتمل است كه مدرك اجماع همين سه دليلى باشد كه اشاره نموديم و رد نموديم ولكن مع ذلك كله سزاوار نيست ترك احتياط به تصالح.

اوست هيچ وقت كمتر نمى برد، و پدر و مادر هيچوقت از سدس كه فرض ادناى آنها است كمتر نمى برند، لذا نقص بر دخترها وارد مى شود.

مسأله 2747 ـ اگر ميت اولاد نداشته باشد، نوه پسرى او اگر چه دختر باشد، سهم پسر ميت را مى برد و نوه دخترى او اگر چه پسر باشد، سهم دختر ميت را مى برد، مثلاً اگر ميت يك پسر از دختر خود و يك دختر از پسرش داشته باشد، مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت را به پسر دختر و دو قسمت را به دختر پسر مى دهند.

ارث دستـــه دوم

مسأله 2748 ـ دسته دوم از كسانى كه به واسطه خويشى ارث مى برند جد يعنى پدر بزرگ و جده يعنى مادر بزرگ و برادر و خواهر ميت است و اگر برادر و خواهر نداشته باشد، اولادشان ارث مى برند و داشتن جد مانع از ارث اولاد برادر و خواهر نمى شود.

مسأله 2749 ـ اگر وارث ميت فقط يك برادر يا يك خواهر باشد، همه مال به او مى رسد و اگر چند برادر پدر و مادرى، يا چند خواهر پدر و مادرى باشد، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر برادر و خواهر پدر و مادرى با هم باشند، هر برادرى دو برابر خواهر مى برد، مثلاً اگر دو برادر و يك خواهر پدر و مادرى دارد، مال را پنج قسمت مى كنند، هر يك از برادرها دو قسمت و خواهر يك قسمت آنرا مى برد.

مسأله 2750 ـ اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى دارد، برادر و خواهر پدرى كه از مادر با ميت جدا است ارث نمى برد. و اگر برادر و خواهر پدر و مادرى ندارد، چنانچه فقط يك خواهر يا يك برادر پدرى داشته باشد، همه مال به او مى رسد و اگر چند برادر يا چند خواهر پدرى داشته باشد، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر هم برادر و هم خواهر پدرى داشته باشد، هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

مسأله 2751 ـ اگر وارث ميت فقط يك خواهر يا يك برادر مادرى باشد كه از پدر با ميت جدا است، همه مال به او مى رسد. و اگر چند برادر مادرى يا چند خواهر مادرى يا چند برادر و خواهر مادرى باشد، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود.

مسأله 2752 ـ اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى، و برادر و خواهر پدرى و يك برادر يا يك خواهر مادرى داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمى برند و مال را شش قسمت مى كنند يك قسمت آن را به برادر يا خواهر مادرى و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند، و هر برادرى دوبرابر خواهر مى برد.

مسأله 2753 ـ اگر ميت برادر و خواهر پدر و مادرى، و برادر و خواهر پدرى و برادر و خواهر مادرى داشته باشد، برادر و خواهر پدرى ارث نمى برد و مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت آن را برادر و خواهر مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند، و بقيه را به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند، و هر برادرى دو برابر خواهر مى برد.

مسأله 2754 ـ اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى و يك برادر مادرى يا يك خواهر مادرى باشد، مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت آنرا برادر يا خواهر مادرى مى برد و بقيه را به برادر و خواهر پدرى مى دهند، و هر برادرى دوبرابر خواهر مى برد.

مسأله 2755 ـ اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر پدرى و چند برادر و خواهر مادرى باشد، مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت آنرا برادر و خواهر مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند، و بقيه را به برادر و خواهر پدرى مى دهند و هر برادرى دوبرابر خواهر مى برد.

مسأله 2756 ـ اگر وارث ميت فقط برادر و خواهر و زن او باشد، زن ارث خود را به تفصيلى كه در مسأله (2779) گفته مى شود مى برد و خواهر و برادر بطورى كه در مسائل گذشته گفته شد ارث خود را مى برند. و نيز اگر زنى بميرد و وارث او فقط خواهر و برادر و شوهر او باشد، شوهر نصف مال را مى برد و خواهر و برادر بطورى كه در مسائل پيش گفته شد ارث خود را مى برند، ولى براى آنكه زن يا شوهر ارث مى برد از سهم برادر و خواهر مادرى چيزى كم نمى شود و از سهم برادر خواهر پدر و مادرى يا پدرى كم مى شود، مثلاً اگر وارث ميت شوهر و برادر و خواهر مادرى و برادر و خواهر پدر و مادرى او باشد نصف مال به شوهر مى رسد و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را به برادر و خواهر مادرى مى دهند، و آنچه مى ماند مال برادر و خواهر پدر و مادرى است، پس اگر همه مال او شش تومان باشد سه تومان به شوهر و دو تومان به برادر و خواهر مادرى و يك تومان به برادر و خواهر پدر و مادرى مى دهند.

مسأله 2757 ـ اگر ميت خواهر و برادر نداشته باشد، سهم ارث آنان را به اولادشان مى دهند و سهم برادر و خواهر زاده مادرى بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود و از سهمى كه به برادر زاده و خواهر زاده پدرى يا پدر و مادرى مى رسد، هر پسرى دو برابر دختر مى برد.

مسأله 2758 ـ اگر وارث ميت فقط يك جد يا يك جده است، چه پدرى باشد يا مادرى، همه مال به او مى رسد و با بودن جد ميت پدر جد او ارث نمى برد.

مسأله 2759 ـ اگر وارث ميت فقط جد و جده پدرى باشد، مال سه قسمت مى شود، دو قسمت را جد و يك قسمت را جده مى برد و اگر جد و جده مادرى باشد، مال را بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

مسأله 2760 ـ اگر وارث ميت فقط يك جد يا جده پدرى و يك جد يا جده مادرى باشد مال سه قسمت مى شود، دو قسمت را جد يا جده پدرى و يك قسمت را جد يا جده مادرى مى برد.

مسأله 2761 ـ اگر وارث ميت جد و جده پدرى و جد و جده مادرى باشد مال سه قسمت مى شود، يك قسمت آنرا جد و جده مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند، و دو قسمت آنرا به جد و جده پدرى مى دهند و جد دوبرابر جده مى برد.

مسأله 2762 ـ اگر وارث ميت فقط زن و جد و جده پدرى و جد و جده مادرى او باشد، زن ارث خود را به تفصيلى كه در مسأله (2779) گفته مى شود مى برد و يك قسمت از سه قسمت اصل مال را به جد و جده مادرى مى دهند كه به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيه را به جد و جده پدرى مى دهند و جد دو برابر جده مى برد. و اگر وارث ميت شوهر و جد و جده باشد، شوهر نصف مال را مى برد و جد و جده به دستورى كه در مسائل گذشته گفته شد، ارث خود را مى برند.

 

ارث دستـــه سوم

مسأله 2763 ـ دسته سوم عمو و عمه و دائى و خاله و اولاد آنان است به تفصيلى كه گفته شد كه اگر از طبقه اول و دوم كسى نباشد، اينها ارث مى برند.

مسأله 2764 ـ اگر وارث ميت فقط يك عمو يا يك عمه است، چه پدر و مادرى باشد يعنى با پدر ميت از يك پدر و مادر باشد، يا پدرى باشد يا مادرى، همه مال به او مى رسد و اگر چند عمو يا چند عمه باشند و همه پدر و مادرى، يا همه پدرى باشند، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود و اگر عمو و عمه هر دو باشند و همه پدر و مادرى يا همه پدرى باشند، عمو دوبرابر عمه مى برد، مثلاً اگر وارث ميت دو عمو و يك عمه باشد، مال را پنج قسمت مى كنند، يك قسمت را به عمه مى دهند و چهار قسمت را عموها بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند.

مسأله 2765 ـ اگر وارث ميت فقط چند عموى مادرى يا چند عمه مادرى باشد، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود. و همچنين است اگر وارث عمو و عمه مادرى باشد بنابر اشهر و احتياط آنست كه در تقسيم با يكديگر صلح نمايند.

مسأله 2766 ـ اگر وارث ميت عمو و عمه باشد و بعضى پدرى و بعضى مادرى و بعضى پدر و مادرى باشند، عمو و عمه پدرى ارث نمى برد، پس اگر ميت يك عمو يا يك عمه مادرى دارد، مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و بقيه را به عمو و عمه پدر و مادرى مى دهند و عموى پدر و مادرى دوبرابر عمه پدر و مادرى مى برد، و اگر هم عمو و هم عمه مادرى دارد، مال را سه قسمت مى كنند دو قسمت را به عمو و عمه پدر و مادرى مى دهند و عمو دوبرابر عمه مى برد و يك قسمت را به عمو و عمه مادرى مى دهند كه به طور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند بنابر مشهور، و احتياط آنست كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.

مسأله 2767 ـ اگر وارث ميت فقط يك دائى، يا يك خاله باشد، همه مال به او مى رسد و اگر هم دائى و هم خاله باشد و همه پدر و مادرى، يا پدرى، يا مادرى باشند، مال بطور مساوى بين آنان قسمت مى شود بنابر اجماع منقول، و احتياط آنست كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.

مسأله 2768 ـ اگر وارث ميت فقط يك دائى، يا يك خاله مادرى، و دائى و خاله پدر و مادرى و دائى و خاله پدرى باشد، دائى و خاله پدرى ارث نمى برد، و مال را شش قسمت مى كنند، يك قسمت را به دائى يا خاله مادرى و بقيه را به دائى و خاله پدر و مادرى مى دهند و احتياط آنست كه در تقسيم با يكديگر صلح كنند.

مسأله 2769 ـ اگر وارث ميت فقط دائى و خاله پدرى، و دائى و خاله مادرى و دائى و خاله پدر و مادرى باشد، دائى و خاله پدرى ارث نمى برد، و بايد مال را سه قسمت كنند، يك قسمت آنرا دائى و خاله مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت نمايند و بقيه را به دائى و خاله پدر و مادرى بدهند و احتياط آنست كه در تقسيم آن با يكديگر صلح كنند.

مسأله 2770 ـ اگر وارث ميت يك دائى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمه باشد مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت را دائى يا خاله و بقيه را عمو يا عمه مى برد.

مسأله 2771 ـ اگر وارث ميت يك دائى يا يك خاله و عمو و عمه باشد، چنانچه عمو و عمه، پدر و مادرى يا پدرى باشند، مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت را دائى يا خاله مى برد و از بقيه دو قسمت به عمو و يك قسمت به عمه مى دهند، بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند سه قسمت رابه دائى يا خاله و چهار قسمت را به عمو و دو قسمت را به عمه مى دهند.

مسأله 2772 ـ اگر وارث ميت يك دائى يا يك خاله و يك عمو يا يك عمه مادرى و عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشد، مال را سه قسمت مى كنند، يك قسمت آنرا به دائى يا خاله مى دهند و دو قسمت باقيمانده را شش قسمت مى كنند، يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و بقيه را به عمو و عمه پدرى و مادرى يا پدرى مى دهند و عمو دوبرابر عمه مى برد. بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند، سه قسمت را به دائى يا خاله و يك قسمت را به عمو يا عمه مادرى و پنج قسمت ديگر را به عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مى دهند.

مسأله 2773 ـ اگر وارث ميت يك دائى يا يك خاله و عمو و عمه مادرى و عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى باشد، مال را سه قسمت مى كنند يك قسمت را دائى يا خاله مى برد و دو قسمت باقيمانده را سه سهم مى كنند، يك سهم آنرا بطور مساوى بين عمو و عمه مادرى قسمت مى كنند بنابر مشهور و احوط آنست كه در تقسيم آن با يكديگر صلح نمايند و دو سهم ديگر را بين عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى قسمت مى نمايند و عمو دوبرابر عمه مى برد. بنابراين اگر مال را نه قسمت كنند، سه قسمت آن، سهم خاله يا دائى و دو قسمت سهم عمو و عمه مادرى و چهار قسمت سهم عمو و عمه پدر و مادرى يا پدرى مى باشد.

مسأله 2774 ـ اگر وارث ميت چند دائى و چند خاله باشد كه همه پدر و مادرى يا پدرى يا مادرى باشند و عمو و عمه هم داشته باشد، مال سه سهم مى شود، دو سهم آنرا به دستورى كه در مسأله پيش گفته شد، عمو و عمه بين خودشان قسمت مى كنند و يك سهم آنرا دائى ها و خاله ها بطورى كه سابقاً بيان شد بين خودشان قسمت مى نمايند.

مسأله 2775 ـ اگر وارث ميت دائى يا خاله مادرى و چند دائى و خاله پدر و مادرى يا پدرى، و عمو و عمه باشد، مال سه سهم مى شود، دو سهم آنرا به دستورى كه سابقاً گفته شد عمو و عمه بين خودشان قسمت مى كنند، پس اگر ميت يك دائى يا يك خاله مادرى دارد، يك سهم ديگر آنرا شش قسمت مى كنند، يك قسمت را به دائى يا خاله مادرى مى دهند و بقيه را به دائى و خاله پدر و مادرى يا پدرى مى دهند، كه بنابر احتياط بايد در تقسيم آن با هم صلح كنند. و اگر چند دائى مادرى يا چند خاله مادرى يا هم دائى مادرى و هم خاله مادرى دارد آن يك سهم را سه قسمت مى كنند، يك قسمت را دائى ها و خاله هاى مادرى بطور مساوى بين خودشان قسمت مى كنند و بقيه را به دائى و خاله پدر و مادرى و يا پدرىمى دهند كه بنابر احتياط در تقسيم آن با هم صلح مى كنند.

مسأله 2776 ـ اگر ميت عمو و عمه و دائى و خاله نداشته باشد، مقدارى كه به عمو و عمه مى رسد، به اولاد آنان و مقدارى كه به دائى و خاله مى رسد به اولاد آنان داده مى شود.

مسأله 2777 ـ اگر وارث ميت عمو و عمه و دائى و خاله پدر، و عمو و عمه و دائى و خاله مادر او باشند، مال سه سهم مى شود يك سهم آنرا عمو و عمه و دائى و خاله مادر ميت مى برند و دو سهم ديگر آنرا سه قسمت مى كنند يك قسمت را دائى و خاله پدر ميت مى برند و دو قسمت ديگر آنرا به عمو و عمه پدر ميت مى دهند و عمو دوبرابر عمه مى برد.

ارث زن و شـــوهـر

مسأله 2778 ـ اگر زنى كه به عقد دائم عقد شده بميرد و اولاد نداشته باشد، نصف همه مال را شوهر او و بقيه را ورثه ديگر مى برند و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگر اولاد داشته باشد، چهار يك همه مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند.

مسأله 2779 ـ اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد، چهار يك مال او را زن دائمى و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و اگر از آن زن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد، هشت يك مال را زن و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و زن از زمين خانه مسكونى و غيره بطور كلى، نه از خود زمين و نه از قيمت آن ارث نمى برد و از هوائى خانه مانند بنا و درخت ارث نمى برد ولى از قيمت آنها ارث مى برد و همچنين از درخت و زراعت و ساختمانى كه در زمين باغ و زراعت و زمينهاى ديگر است از قيمت ارث مى برد.

مسأله 2780 ـ اگر زن بخواهد در چيزهائى كه از آنها ارث نمى برد، مانند زمين خانه مسكونى، تصرف كند، بايد از ورثه ديگراجازه بگيرد. و نيز احتياط واجب آنست كه ورثه تا سهم زن را نداده اند، در چيزهائى كه زن از قيمت آنها ارث مى برد، مانند بنا و درخت بدون اجازه او تصرف نكنند، و چنانچه پيش از دادن سهم زن، اينها را بفروشند در صورتى كه زن معامله را اجازه دهد، صحيح وگرنه باطل است.

 

مسأله 2781 ـ اگر بخواهند بنا و درخت آنرا قيمت نمايند، بايد حساب كنند كه اگر آنها بدون اجاره در زمين بمانند تا از بين بروند، چقدر ارزش دارند و سهم زن را از آن قيمت بدهند.

مسأله 2782 ـ مجراى آب قنات و مانند آن حكم زمين را دارد و آجر و چيزهائى كه در آن بكار رفته، در حكم ساختمان است.

مسأله 2783 ـ اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد، چهار يك مال، و اگر اولاد داشته باشد، هشت يك مال به شرحى كه گفته شد، بطور مساوى بين زنهاى او قسمت مى شود، اگر چه شوهر با هيچيك از آنان يا بعض آنان نزديكى نكرده باشد، ولى اگر در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته، زنى را عقد كرده و با او نزديكى نكرده است، آن زن از او ارث نمى برد و حق مهر هم ندارد.

مسأله 2784 ـ اگر زن در حال مرض، شوهر كند و به همان مرض بميرد، شوهرش اگر چه با او نزديكى نكرده باشد، از او ارث مى برد.

مسأله 2785 ـ اگر زنى را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد، طلاق رجعى بدهند و در بين عده بميرد، شوهر از او ارث مى برد. و نيز اگر شوهر در بين عده زن بميرد، زن از او ارث مى برد، ولى اگر بعد از گذشتن عده رجعى يا در عده طلاق بائن، يكى از آنان بميرد، ديگرى از او ارث نمى برد.

مسأله 2786 ـ اگر شوهر در حال مرض عيالش را طلاق دهد و پيش از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد، زن با سه شرط از او ارث مى برد:

اول ـ آنكه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد.

دوم ـ به واسطه بى ميلى به شوهر مالى به او نداده باشد كه به طلاق دادن راضى شود كه در اين صورت ارث بردن او اشكال دارد، بلكه اگر چيزى هم به شوهر ندهد، ولى طلاق به تقاضاى زن باشد، باز هم ارث بردنش اشكال دارد.

سوم ـ شوهر در مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده، به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد، پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود، زن از او ارث نمى برد.

مسأله 2787 ـ لباسى كه مرد براى پوشيدن زن خود گرفته و به او نبخشيده، اگر چه زن آنرا پوشيده باشد، بعد از مردن شوهر، جزء مال شوهر است.

 

مسـائل مـتفرقه ارث

مسأله 2788 ـ قرآن و انگشتر و شمشير ميت و لباسى را كه پوشيده مال پسر بزرگتر است و اگر ميت از اين چهار چيز بيشتر از يكى دارد، مثلاً دو قرآن يا دو انگشتر دارد، احتياط واجب آنست كه پسر بزرگ در آنها با ورثه ديگر صلح كند. و همچنين صلح نمايند در كتابها و رحل او يعنى اثاثى كه در سفر با خود مى برد.

مسأله 2789 ـ اگر پسر بزرگ ميت بيش از يكى باشد مثلاً از دو زن او در يك وقت دو پسر به دنيا آمده باشد، بايد لباس و قرآن و انگشتر و شمشير ميت را بطور مساوى بين خودشان قسمت كنند.

مسأله 2790 ـ اگر ميت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او يا زيادتر باشد، بايد چهار چيزى هم كه مال پسر بزرگتر است و در مسأله پيش گفته شد، به قرض او بدهند و اگر قرضش كمتر از مال او باشد، بايد از آن چهار چيزى هم كه به پسر بزرگتر مى رسد، به نسبت به قرض او بدهند، مثلاً اگر همه دارائى او شصت تومان است و به مقداربيست تومان آن از چيزهائى است كه مال پسر بزرگتر است و سى تومان هم قرض دارد، پسر بزرگ بايد به مقدار ده تومان از آن چهار چيز را بابت قرض ميت بدهد على الاحوط.

مسأله 2791 ـ مسلمان از كافر ارث مى برد، ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميت باشد از او ارث نمى برد ولى اگر قبل از قسمت نمودن مال بين ورثه كافر مسلمان شود ارث مى برد.

مسأله 2792 ـ اگر كسى يكى از خويشان خود را عمداً و به ناحق بكشد، از او ارث نمى برد، ولى اگر از روى خطا باشد مثل آنكه سنگ را به هوا بيندازد و اتفاقاً به يكى از خويشان او بخورد و او را بكشد از او ارث مى برد، ولى اقوى ارث نبردن او است از ديه قتل كه بعداً گفته مى شود. و همچنين برادر و خواهر مادرى از ديه، ارث نمى برند و زن و شوهر دائمى از ديه يكديگر ارث مى برند مگر آنكه قاتل باشند.

مسأله 2793 ـ هر گاه بخواهند ارث را تقسيم كنند، براى بچه اى كه در شكم است كه اگر زنده به دنيا بيايد ارث مى برد، سهم دو پسر را كنار مى گذارند، ولى اگر احتمال بدهند بيشتر است مثلاً احتمال بدهند كه زن سه بچه حامله باشد، سهم سه پسر را كنار مى گذارند، و چنانچه مثلاً يك پسر يا يك دختر به دنيا آمد، زيادى را ورثه بين خودشان تقسيم مى كنند.

 

احكام حدى كه براى بعضى از گناهان معين شده است

مسأله 2794 ـ اگر كسى با يكى از محرمهاى خود كه مثل مادر و خواهر با او نسبت دارند زنا كند، به حكم حاكم شرع بايد او را گردن بزنند و اگر مرد كافر با زن مسلمان زنا كند، بايد او را بكشند، و همچنين مرد اگر زنى را مجبور كند بر زناى با او. و در اخبار بسيار وارد شده است كه انجام دادن يكى از حدها باعث مى شود كه مردم كار نامشروع نكنند، و دنيا و آخرت آنان را حفظ مى كند و منفعتش براى آنان بيشتر است از اينكه چهل روز باران ببارد.

مسأله 2795 ـ اگر مرد آزاد زنا كند، بايد او را صد تازيانه بزنند. و چنانچه سه مرتبه زنا كند و در هر دفعه صد تازيانه اش بزنند، در دفعه چهارم بايد او را بكشند، ولى كسى كه زن عقدى دائمى دارد، و در حالى كه بالغ و عاقل و آزاد بوده با او نزديكى كرده و هر وقت هم بخواهد مى تواند با او نزديكى كند، اگر با زنى كه بالغه و عاقله است زنا كند، بايد او را سنگسار نمايند، و همچنين است اگر كنيز داشته باشد على الاقوى. و چنانچه پير باشد بايد اول او را صد تازيانه بزنند و بعداً سنگسار نمايند، و زن هم مثل مرد است در تازيانه زدن و سنگسار نمودن.

مسأله 2796 ـ مشهور بين علماء آنست كه اگر مرد ببيند كه كسى با زن او زنا مى كند چنانچه نترسد كه به او ضررى بزنند مى تواند هر دو را بكشد، و اگر آنان را نكشد آن زن بر او حرام نمى شود، و ادله نسبت به جواز كشتن آن مردزناكننده متعدد است، و بعض آن قابل اعتماد است.

مسأله 2797 ـ اگر مرد مكلف عاقلى با مكلف عاقل ديگر لواط كند، بايد هر دوى آنان را بكشند لكن نسبت به قتل لواط كننده اى كه محصن نيست مختصر تأملى است چونكه بعض اخبار كه مطابق فتواى بعض عامّه است مى گويد جلد است و يك نفر يا دو نفر به آن عمل نموده اند و بقيه علماء جميعاً از آن اعراض نموده اند و گفته اند قتل است طبق اخبار مطلقه. و حاكم شرع مى تواند لواط كننده را با شمشير بكشد، يا سنگسار كند يا زنده به آتش بسوزاند، يا دست و پاى او را ببندد و از جاى بلندى به زير اندازد. و مشهور بين علماء طبق روايت ضعيفى آنست كه مخير است بين اين چهار و يا ديوارى را روى او خراب كند. و بدان كه مساحقه نيز از گناهان بسيار بزرگ است و روايت شده كه لواط را ابليس به مردان ياد داد و مساحقه را(لاقيس) دختر او به زنان ياد داد و آنكه خداى متعال و ملائكه زنها و دخترهاى مساحقه كننده را لعنت مى كند و بر آنها هفتاد حله آتشى مى پوشانند و عمودى از آتش در سر و جوف آنها فرو برده مى شود. و اقوى حسب اخبار معتبره آنست كه حكم مساحقه حكم زنا است كه اگر محصنه باشد سنگسار و الا صد تازيانه به او مى زنند و اگر سه مرتبه حد بر او جارى شد مرتبه چهارم او را مى كشند.

مسأله 2798 ـ اگر يك نفر كس ديگر را امر كند به ناحق كسى را بكشد، در صورتى كه قاتل و كسى كه به او دستور داده، هر دو مكلف و عاقل باشند، قاتل را بايد كشت و كسى كه او را امر كرده بايد حبس كرد تا بميرد.

مسأله 2799 ـ اگر فرزند، پدر يا مادر را عمداً بكشد، بايد او را بكشند، ولى اگر پدرى فرزند خود را عمداً بكشد، بايد به دستورى كه در احكام ديه گفته مى شود ديه بدهد، و كفاره نيز بر او واجب مى شود و هر قدر حاكم شرع صلاح مى داند او را بزنند.

مسأله 2800 ـ هر گاه كسى پسرى را از روى شهوت ببوسد، حاكم شرع اقل از حد هر قدر صلاح مى داند تازيانه به او مى زند و روايت شده است كه خداوند عالم دهانه اى از آتش به دهان او مى زند، و ملائكه آسمان و زمين و ملائكه رحمت و غضب بر او لعنت مى كنند و جهنم براى او مهيا خواهد بود، ولى اگر توبه كند توبه او قبول مى شود.

مسأله 2801 ـ اگر كسى مرد و زن را براى زنا بهم برساند، چنانچه آن كس زن باشد، بايد هفتاد و پنج تازيانه به او بزنند و اگر مرد باشد، بعد از هفتاد و پنج تازيانه بايد از محلى كه در آن محل اين كار را كرده بيرونش كنند، و مشهور بين علماء آنست كه بايد سر او را بتراشند و در كوچه و بازار بگردانند و همچنين است حكم كسى كه مرد و پسر را براى لواط بهم برساند حسب اجماع علماء.

مسأله 2802 ـ اگر كسى بخواهد با زنى زنا كند، يا با پسرى لواط نمايد، و بدون آنكه او را بكشند جلوگيرى از او ممكن نباشد كشتن او جايز است.

مسأله 2803 ـ اگر كسى به مرد يا زن مسلمانى كه بالغ و عاقل و آزاد است نسبت زنا يا لواط بدهد، يا ولدالزنا بگويد، بايد هشتاد تازيانه از روى لباس به او بزنند.

مسأله 2804 ـ كسى كه مكلف و عاقل است اگر از روى اختيار شراب بخورد با علم به حرمت، در دفعه اول و دوم بايد تمام بدنش را غير از عورت برهنه كنند و هشتاد تازيانه به او بزنند، و در دفعه سوم يا چهارم بايد او را بكشند، لكن زن را نبايد برهنه نمايند.

مسأله 2805 ـ كسى كه مكلف و عاقل است اگر چهار نخود و نيم طلاى سكه دار يا چيز ديگرى را كه به اين مقدار ارزش دارد بدزدد، چنانچه شرطهائى را كه در شرع براى آن معين شده دارا باشد، در دفعه اول بايد چهار انگشت دست راست او را از بيخ ببرند و كف دست و شست او را بگذارند، و در دفعه دوم بنابر احتياط بايد پاى چپ او را از وسط قدم ببرند، و در دفعه سوم بايد او را حبس كنند تا بميرد، و چنانچه مال دارد خرج او را از مال خودش، و اگر ندارد از بيت المال بدهند. و در صورتى كه در زندان دزدى كند بايد او را بكشند. و بدان كه اقوى آنست كه محاربى كه سلاح بر روى مسلمان كشيده چنانچه نه كسى كشته و نه مجروح نموده و نه مالى برده حاكم شرع او را نفى بلد مى نمايد و به اهل آن شهر مى نويسد كه با او مراوده و معامله ننمايند و تصدّق بر او ننمايند. و اگر به كسى جراحتى هم وارد نموده قبلاً حكم آنرا بر او جارى مى نمايد و بعداً نفى بلد مى نمايد و در بعض اخبار مذكور است كه مدت نفى يك سال است. و چنانچه مال هم از مردم غارت كرده اگر امام بخواهد او را مى كشد و دار مى زند و اگر بخواهد دست راست و پاى چپ او را قطع مى نمايد. و چنانچه قتل نموده و مال نگرفته او را مى كشد و چنانچه هم مال گرفته و هم قتل نموده دست راست او را قطع مى نمايد، و او را مى كشد، اگر چه اولياء مقتول از مال و خون او را عفو نمايند و او را بر سر دار مى نمايد و بعد از سه روز پايين مى آورد، و اگر مسلمان بوده به احكام ساير اموات عمل مى نمايد. و چنانچه قبل از آنكه حاكم شرع بر او ظفر يابد توبه نمايد قبول مى شود و حد رفع مى شود.

 

حـــــد مرتد

مرتد كه از اقسام كافر است كه در هشتم از نجاسات سابقاً ذكر شد اگر فطرى باشد يعنى اصلاً مسلمان بوده و بعد كافر شده، اگر مرد باشد كشتن او براى هر مسلمان حلال است، و بر حاكم شرع لازم است كه او را بكشد، و توبه او را هم قبول ننمايد و از ساعت ارتدادش زن او از او جدا مى شود و تا چهار ماه و ده روز عده وفات نگاه مى دارد و اموالش بين ورثه قسمت مى شود، و اگر ملى باشد يعنى سابقاً كافر بوده و بعد مسلمان شده و دو مرتبه كافر شده پس حاكم شرع او را امر به توبه مى نمايد اگر قبول نكرد او را مى كشد. اما زن مرتده پس چه فطرى باشد و چه ملى امر به توبه مى شود و اگر توبه نكرد حبس ابد مى شود و در لباس و خوراك، بسيار بر او ضيق مى گيرند، و اعمال شاقه بر او تحميل مى كنند و در وقت نماز او را مى زنند تا نماز بخواند.

 

احــكام ديه

مسأله 2806 ـ اگر كسى عمداً و به ناحق ديگرى را بكشد، ولىّ كشته مى تواند قاتل را عفو كند يا بكشد، يا مقدارى كه در مسأله بعد گفته مى شود از او ديه بگيرد، اما اگر از روى خطا بكشد، مثلاً براى حيوانى تير بيندازد و اشتباهاً كسى را بكشد ولىّ كشته حق ندارد او را بكشد، اما مى تواند ديه بگيرد.

مسأله 2807 ـ ديه اى كه قاتل بايد بدهد يكى از شش چيز است:

اول ـ صد شتر كه داخل سال ششم شده باشند، و احوط آنست كه در ديه عمد شترها نر هم باشند. و در ديه شبه عمد چهل شتر ماده و آبستن كه داخل سال ششم و سى ماده كه داخل سال چهارم و سى ماده ديگر كه داخل سال سوم شده باشند. و در ديه خطاء محض سى شتر ماده كه داخل سال چهارم و سى ماده كه داخل سال سوم و بيست نر كه داخل سال سوم و بيست ماده كه داخل سال دوم شده باشند.

دوم ـ دويست گاو.

ســوم ـ هزار گوسفند.

چهارم ـ دويست حله و هر حله دو پارچه اى است كه در يمن مى بافند.

پنـجم ـ هزار دينار كه هر دينار يك مثقال شرعى طـلا است كه هر مثقال آن هجده نخود است.

ششــم ـ ده هزار درهم كه هر درهمى 6/12 نخود نقره سكه دار است.

و بدان كه ديه قتل زن از هر يك از شش چيز نصف ديه مرد است و نيز قتل اگر در أشهر حرم شد و آن ذى القعده و ذى الحجه و محرم و رجب است، يك ثلث بر آن اضافه مى شود.

مسأله 2808 ـ ديه چند چيز مثل ديه كشتن است كه مقدار آن در مسأله پيش گفته شد.

اول ـ آنكه دو چشم كسى را كور كند، يا چهار پلك چشم او را از بين ببرد، و اگر يك چشم او را كور كند، بايد نصف ديه كشتن را بدهد.

دوم ـ دو گوش كسى را ببرد، يا كارى كند كه هر دو گوش او كر شود، و اگر يك گوش او را ببرد يا كر كند بايد نصف ديه كشتن را بدهد. و حسب مشهور و اجماع منقول و خبر مسمع و خبر عبدالرحمان عرزمى، اگر دو نرمه گوش او را از بين ببرد، بايد ثلث ديه كشتن را بدهد.

ســوم ـ تمام بينى يا نرمه بينى كسى را ببرد.

چهارم ـ زبان كسى را از بيخ ببرد، و اگر مقدارى از آنراببرد، بايد به نسبت ديه بدهد، مثلا اگر نصف زبان را ببرد، بايد نصف ديه كشتن را بدهد.

پنجـم ـ تمام دندانهاى كسى را از بين برد، و ديه هر كدام از دوازده دندان جلوى دهان كه شش عدد بالا و شش عدد پائين مى باشد بيست يكِ ديه كشتن است و بحسب طلا پنجاه مثقال شرعى طلااست، و هر مثقال شرعى هجده نخود است. و اگر يكى از شانزده دندان عقب را كه هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پائين است از بين ببرد، بايد بيست و پنج مثقال شرعى طلا بدهد.

ششـم ـ هر دو دست كسى را از بند جدا كند، و اگر يك دست را از بند جدا كند، بايد نصف ديه كشتن را بدهد.

هفتم ـ ده انگشت كسى را ببرد، و ديه هر انگشت ده يكِ ديه كشتن است على الاظهر.

هشتم ـ پشت كسى را طورى بشكند كه ديگر درست نشود.

نهـم ـ هر دو پستان زنى را ببرد، و اگر يكى از آنها راببرد، بايد نصف ديه كشتن را بدهد.

دهـــم ـ هر دو پاى كسى را تا مفصل، يا همه ده انگشت پا را ببرد، و ديه هر انگشت ده يكِ ديه كشتن است على الاظهر.

يازدهـم ـ تخمهاى مردى را از بين ببرد.

دوازدهم ـ طورى به كسى آسيب برساند كه عقل او از بين برود .

سيزدهـم ـ به كسى صدمه اى بزند كه ديگر بوى خوب و بد رانفهمد، يا هر دو لب كسى را ببرد.

و غير از اين مواردى كه گفته شد، موارد ديگرى هم هست كه مجال ذكرش نيست. و قاعده كليه طبق صحيحه هشام بن سالم(1) آنست كه هر چه در انسان يك است در آن تمام ديه است و هر چه در انسان دو است در هر يك آن نصف ديه است و لكن اخبار و اقوال در خصوص تخم چپ و لب پائين مختلف است، و بعضى دلالت مى كند كه تخم چپ و لب پائين ديه آن زيادتر از تخم راست و لب بالا است.

مسأله 2809 ـ اگر اشتباهاً كسى را بكشد، بايد ديه او را بدهد، و يك بنده آزاد كند، و اگر نتواند بنده آزاد كند دو ماه روزه بگيرد، و اگر اين را هم نتواند شصت فقير را سير كند. و اگر عمداً و به ناحق بكشد در صورت عفو يا گرفتن ديه بايد دو ماه روزه بگيرد و شصت فقير را سير كند و يك بنده آزاد كند.

مسأله 2810 ـ كسى كه سوار حيوان است، اگر كارى كند كه آن حيوان به كسى آسيب برساند، ضامن است، و نيز اگر ديگرى كارى كند كه حيوان به سوار خود، يا به كس ديگر صدمه بزند، ضامن مى باشد.

مسأله 2811 ـ اگر انسان كارى كند كه زن حامله سقط كند، چنانچه چيزى كه سقط شده نطفه باشد، ديه اش بيست مثقال شرعى طلا است كه هر مثقال آن هجده نخود مى باشد، و اگر علقه يعنى خون بسته باشد، چهل مثقال، و اگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد، شصت مثقال، و اگر استخوان شده باشد، هشتاد مثقال، و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده، صد مثقال، و اگر روح در او دميده شده، چنانچه پسر باشد ديه او هزار مثقال، و اگر دختر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل ج 19 باب 1 حديث 12.

باشد، ديه او پانصد مثقال شرعى طلا است.

مسأله 2812 ـ اگر زن حامله كارى كند كه بچه اش سقط شود، بايد ديه آنرا به تفصيلى كه در مسأله پيش گفته شد، به وارث بچه بدهد و به خود زن چيزى از آن نمى رسد. و اسقاط جايز نيست مگر اينكه روح در او دميده نشده باشد و بقاء او موجب ضرر مهمى باشد و استعمال چيزى كه نطفه را در محل فاسد مى كند پس اقوى جواز و احوط اجتناب است.

مسأله 2813 ـ اگر كسى زن حامله را بكشد و حمل او هم تلف شود، بايد ديه زن و بچه را بدهد.

مسأله 2814 ـ اگر پوست سر يا صورت مردى را پاره كند، بايد يك شتر به او بدهد، و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد، بايد دو شتر بدهد، و اگر خيلى از گوشت را پاره كند، بايد سه شتر بدهد، و اگر به پرده نازك استخوان برسد، چهار شتر، و اگر استخوان نمايان شود، پنج شتر و اگر استخوان بشكند، ده شتر، و اگر بعضى از ريزه هاى استخوان از جاى خود بيرون آيد، پانزده شتر، و اگر به پرده مغز سر برسد، بايد سى و سه شتر بدهد.

مسأله 2815 ـ اگر به صورت كسى سيلى يا چيز ديگر بزند بطورى كه صورت او سرخ شود، بايد يك مثقال و نيم شرعى طلا كه هر مثقالى هجده نخود است بدهد، و اگر كبود شود، سه مثقال، و اگر سياه شود، بايد شش مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى ديگر بدن كسى را بواسطه زدن، سرخ يا كبود يا سياه كند، بايد نصف آنچه را كه گفته شد بدهد.

مسأله 2816 ـ اگر به حيوان حلال گوشت كسى زخم بزند، يا چيزى از بدن آنرا ببرد، بايد تفاوت قيمت سالم و معيوب آنرابه صاحبش بدهد، و اگر چشم آنرا كور كند بايد ربع قيمت آن روز آنرا بدهد.

مسأله 2817 ـ اگر انسان سگ شكارى كسى را بكشد، بايد بيست و يك مثقال معمولى نقره سكه دار به او بدهد. و مشهور آن است كه اگر سگى كه نگهدارى خانه را مى كند، يا سگ گله كسى را تلف نمايد، بايد ده مثقالونيم نقره سكه دار بدهد و اگر سگى كه پاسبانى زراعت را مى كند بكشد، بايد نه من و نيم و سه سير و چهارده مثقال و نيم گندم كه تقريباً 29 كيلو و 75 گرم مى شود بدهد.

مسأله 2818 ـ اگر حيوان زراعت يا مال كسى را از بين ببرد،چنانچه صاحب حيوان در نگهدارى آن كوتاهى كرده باشد، بايد مقدارى را كه ضرر زده به صاحب مال، يا زراعت بدهد.

مسأله 2819 ـ اگر بچه يكى از گناهان كبيره را انجام دهد، ولى يا معلم او مى تواند بقدرى كه ادب شود و ديه واجب نشود او را بزند.

مسأله 2820 ـ اگر كسى بچه اى را طورى بزند كه ديه واجب شود، ديه مال طفل است، و اگر مرده به ورثه او بدهد و چنانچه مثلاً پدر بچه بقدرى او را بزند كه بميرد، ديه او را ورثه ديگرش مى برند و به خود پدر از ديه چيزى نمى رسد.

 

مســائل متفــرقه

مسأله 2821 ـ اگر ريشه درخت همسايه در ملك انسان بيايد، مى تواند از آن جلوگيرى كند، و چنانچه ضررى هم از ريشه درخت به او برسد، مى تواند از صاحب درخت بگيرد.

مسأله 2822 ـ جهيزيه اى كه پدر به دختر مى دهد، اگر مثلاً بواسطه صلح يا بخشش ملك او كرده باشد، نمى تواند از او پس بگيرد و اگر ملك اونكرده باشد، پس گرفتن آن اشكال ندارد.

مسأله 2823 ـ اگر كسى بميرد، ورثه بالغ او مى توانند از سهم خودشان خرج عزادارى ميت نمايند، ولى از سهم صغير نمى شود چيزى برداشت.

مسأله 2824 ـ اگر انسان غيبت مسلمانى را كند، احتياط واجب آنست كه اگر مفسده اى پيدا نشود، از آن مسلمان خواهش كند كه او را حلال نمايد، و چنانچه ممكن نباشد، بايد براى او از خدا طلب آمرزش كند و اگر بواسطه غيبتى كه كرده توهينى به آن مسلمان شده، در صورتى كه ممكن است، بايد آن توهين را برطرف نمايد.

مسأله 2825 ـ انسان نمى تواند بدون اذن حاكم شرع از مال كسى كه مى داند خمس نمى دهد، خمس را بردارد و به حاكم شرع برساند.

مسأله 2826 ـ آوازى كه مخصوص مجالس لهو و بازيگرى است، غنا و حرام مى باشد، و اگر نوحه يا روضه يا قرآن را هم با غنابخواند حرام است، ولى اگر آنرا با صداى خوب بخوانند كه غنا نباشد اشكال ندارد.

مسأله 2827 ـ كشتن حيوانى كه اذيت مى رساند و مال كسى نيست، اشكال ندارد.

مسأله 2828 ـ جايزه اى را كه بانك به بعضى از كسانى كه در صندوق پس انداز حساب دارند مى دهد، بدون آنكه شرط نمايد، چون براى تشويق مردم از خودش مى دهد و ضرر آن به كسى نمى رسد حلال است.

مسأله 2829 ـ اگر چيزى را به صنعتگرى بدهند كه درست كند و صاحب آن نيايد آنرا ببرد، چنانچه صنعتگر جستجو كند و از پيدا كردن صاحب آن نااميد شود، بايد آنرا به نيت صاحبش صدقه بدهد.

مسأله 2830 ـ سينه زدن در كوچه و بازار با اينكه زنها عبور مى كنند در صورتى كه سينه زن پيراهن پوشيده باشد، اشكال ندارد. و نيز اگر جلوى جمعيت عزادار بيرق و مانند آن ببرند، مانعى ندارد ولى بايد استعمال آلات لهو نشود.

مسأله 2831 ـ گذاشتن دندان طلا و دندانى كه روكش طلا دارد، براى زن مانعى ندارد، ولى اگر زينت حساب شود براى مرد جايز نيست.

مسأله 2832 ـ حرام است انسان استمناء كند يعنى با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد.

مسأله 2833 ـ تراشيدن ريش و ماشين كردن آن اگر مثل تراشيدن باشد حرام است، و در اين حكم تمام مردم يكسانند، و حكم خدا بواسطه مسخره مردم تغييرنمى كند، پس كسى هم كه اول تكليف اوست، يا اگر ريش نتراشد مردم او را مسخره مى كنند، چنانچه ريش بتراشد يا طورى ماشين كند كه مثل تراشيدن باشد حرام است على الاحوط.

مسأله 2834 ـ احتياط واجب آنست كه ولى پيش از آنكه بچه بالغ شود او را ختنه نمايد و اگر او را ختنه نكند، بعد از بالغ شدن بر خود بچه واجب است.

مسأله 2835 ـ اگر پدر و مادر فقير باشند و نتوانند كاسبى كنند فرزند آنان اگر بتواند، بايد خرجى آنان را بدهد.

مسأله 2836 ـ اگر كسى فقير باشد و نتواند كاسبى كند، پدر او بايد خرجى او را بدهد. و اگر پدر ندارد، يا نمى تواند خرجى او را بدهد، چنانچه فرزندى هم نداشته باشد كه بتواند خرجى او را بدهد، جد پدرى او بايد خرجى او را بدهد. و اگر جد پدرى ندارد، يا نمى تواند خرجى او را بدهد، مادرش بايد خرجى او را بدهد. و اگر مادر هم ندارد، يا نمى تواند خرجى او را بدهد، بايد مادر پدر، و مادر مادر، و پدر مادر، با هم خرجى او را بدهند. و اگر مادر پدر و مادر مادر ندارد، پدر مادر، بايد خرجى او را بدهد.

مسأله 2837 ـ ديوارى كه مال دو نفر است، هيچكدام آنان حق ندارد بدون اذن شريك ديگر آنرا بسازد، يا سر تير يا پايه عمارت خود را روى آن ديوار بگذارد، يا به ديوار ميخ بكوبد، ولى كارهائى كه معلوم است شريك راضى است مانند تكيه دادن به ديوار و لباس انداختن روى آن اشكال ندارد، اما اگر شريك او بگويد به اين كارها راضى نيستم، انجام اينها هم جايز نيست.

مسأله 2838 ـ عكاسى و نقاشى صورت، مكروه است.

مسأله 2839 ـ درخت ميوه اى كه شاخه آن از ديوار باغ بيرون آمده، اگر انسان نداند صاحبش راضى است، نمى تواند از ميوه آن بچيند و اگر ميوه آن روى زمين هم ريخته باشد، نمى تواند آنرا بردارد.

 

و الحمدلله رب العالمين و صلى الله على خير خلقه محمد و آله الطاهرين