فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

احكـــام نكـاح يا ازدواج و زناشــوئى

به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال مى شود، و آن بر دو قسم است: دائم و غير دائم.

عقد دائم: آنست كه مدت زناشوئى در آن معين نشود، و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند دائمه مى گويند، و عقد غير دائم: آنست كه مدت زناشوئى در آن معين شود، مثلاً زن را به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا يك سال يا بيشتر عقد نمايند، و زنى را كه به اين قسم عقد كنند متعه و صيغه مى نامند.

احــكام عــقد

مسأله 2371 ـ در زناشوئى چه دائم و چه غير دائم، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

مسأله 2372 ـ وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.

مسأله 2373 ـ زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند و گمان به اينكه وكيل صيغه را خوانده است كفايت نمى كند، ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام كافى است چونكه موجب اطمينان است.

مسأله 2374 ـ اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلاً ده روزه او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند، آن وكيل مى تواند هر وقت كه بخواهد او را ده روز به عقد آن مرد درآورد، ولى اگر معلوم باشد كه زن، روز يا ساعت معينى را قصد كرده، بايد صيغه را مطابق قصد او بخواند.

مسأله 2375 ـ يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غير دائم از طرف دو نفر وكيل شود، و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غير دائم عقد كند، ولى احتياط مستحب آنست كه عقد را دو نفر بخوانند.

دستور خواندن عقد دائم

مسأله 2376 ـ اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُوم(يعنى خود را زن تو نمودم به مهرى كه معين شده)، ـ پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلْتُ التَّزْويج(يعنى قبول كردم ازدواج را) عقد صحيح است، و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتى فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ اَحْمَدَ عَلَى الصِّداقِ الْمَعْلُوم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى اَحْمَدَ عَلَى الصِّداق صحيح مى باشد، و واجب نيست لفظى را كه مرد مى گويد با لفظى كه زن مى گويد مطابق باشد، كه اگر زن زوجت، بگويد بايد مرد هم قبلت التزويج بگويد، بلكه قَبِلْتُ النِّكاح بگويد صحيح است.

 

دستور خواندن عقد غير دائم

مسأله 2377 ـ اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد غير دائم را بخوانند، بعد از آنكه مدت، و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: زَوَّجْتُكَ نَفْسى فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلوُمَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمعلوم، بعد بدون فاصله مرد بگويد: قَبِلتُ صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند، و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتى مُوَكِّلَكَ فِى الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلوْم، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: قَبِلْتُ لِمُوَكِّلى هكَذا صحيح مى باشد.

شرائــط عقـــد

مسأله 2378 ـ عقد ازدواج چند شرط دارد:

اول ـ آنكه به عربى صحيح خوانده شود و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند، چنانچه ممكن باشد، احتياط واجب آنست كسى را كه مى تواند به عربى صحيح بخواند وكيل كنند و اگر ممكن نباشد، خودشان مى توانند به غير عربى بخوانند، اما بايد لفظى بگويند كه معنى زوجت و قبلت را بفهماند.

دوم ـ مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند، يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن زوجتك نفسى قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد، و مرد به گفتن قبلت التزويج زن بودن او را براى خود قبول نمايد و اگر وكيل مرد و زن، صيغه را مى خوانند، به گفتن زوجت و قبلت قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند.

سوم ـ كسى كه صيغه را مى خواند، بالغ و عاقل باشد، چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.

چهارم ـ اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد: زوجتك احدى بناتى(يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد: قبلت يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر را معين نكرده اند عقد باطل است.

پنجم ـ زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهراً به كراهت اذن دهد و معلوم باشد قلباً راضى است عقد صحيح است.

مسأله 2379 ـ اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آنرا عوض كند عقد باطل است.

مسأله 2380 ـ كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آنرا قصد نمايد مى تواند عقد را بخواند.

مسأله 2381 ـ اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.

مسأله 2382 ـ اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم چنانچه در حال واقع شدن عقد اظهار نارضايتى نموده باشند احتياط مستحب آنست كه دوباره عقد را بخوانند.

مسأله 2383 ـ پدر و جد پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ، يا ديوانه خود كه به حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند، و بعد از آنكه آن طفل بالغ شد، يا ديوانه عاقل گرديد، اگر ازدواجى كه براى او كرده اند، مفسده اى نداشته، نمى تواند آنرا بهم بزند، و اگر مفسده اى داشته، مى تواند آنرا بهم بزند.

مسأله 2384 ـ دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد، اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، سزاوار است از پدر، يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر لازم نيست.

مسأله 2385 ـ اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، يا دختر باكره نباشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.

مسأله 2386 ـ اگر پدر يا جد پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را بدهد.

مسأله 2387 ـ اگر پدر يا جد پدرى، براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.

عيبهائى كه به واسطه آنها مى شود عقد را بهم زد

مسأله 2388 ـ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن، يكى از اين هفت عيب را دارد مى تواند عقد را بهم بزند:

اول ـ ديوانگى.

دوم ـ مرض خوره.

ســوم ـ مرض برص.

چهارم ـ كورى.

پنجـم ـ زمين گير بودن.

ششــم ـ آنكه افضا شده يعنى راه بول و حيض يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد.

هفتـم ـ آنكه گوشت يا استخوانى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.

مسأله 2389 ـ اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است، يا آلت مردى ندارد، يا عنين است، يعنى مرضى دارد كه نمى تواند وطى و نزديكى نمايد، يا تخمهاى او را كشيده اند، مى تواند عقد را بهم بزند، بلكه اگر شوهر بعد از عقد هم كاملاً ديوانه شود كه اوقات نماز را تمييز ندهد، زن مى تواند عقد را بهم بزند، و نيز اگر بعد از عقد و قبل از دامادى شوهر عنين شود، زن مى تواند عقد را بهم بزند، و در خصوص عنن بايد مرد را مهلت بدهند تا يكسال شايد معالجه شود.

مسأله 2390 ـ اگر مرد يا زن به واسطه يكى از عيبهايى كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد را بهم بزنند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.

مسأله 2391 ـ اگر به واسطه آنكه مرد نمى تواند وطى و نزديكى كند، زن عقد را بهم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به واسطه يكى از عيبهاى ديگرى كه گفته شد مرد يا زن عقد را بهم بزنند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده بايد تمام مهر را بدهد، و چنانچه مرد را گول زده اند و تدليس نموده اند، مرد مهر را از آنكه تدليس نموده و او را گول زده مى گيرد.

 

عده اى از زنها كه ازدواج با آنها حرام است

مسأله 2392 ـ ازدواج با زنهايى كه مثل مادر و خواهر و مادرزن با انسان محرم هستند، حرام است.

مسأله 2393 ـ اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادر مادرِآن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند با آن مرد محرم مى شوند.

مسأله 2394 ـ اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، با آن مرد محرم مى شوند.

مسأله 2395 ـ اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست نمى تواند با دختر او ازدواج كند.

مسأله 2396 ـ عمه و خاله پدر، و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر، و عمه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.

مسأله 2397 ـ پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پائين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.

مسأله 2398 ـ اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد يا صيغه، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست، نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.

مسأله 2399 ـ اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود طلاق رجعى دهد، در بين عده نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، بلى اگر طلاق بائن باشد بعد از وقوع طلاق مى تواند خواهر او را بگيرد، و اما اگر زنى را متعه نمايد، پس اقوى لزوم خوددارى از ازدواج با خواهر او است در بين عده، هر چند مدت تمتع گذشته باشد، يا متمتع مدت را بخشيده باشد، به جهت ورود نص.

مسأله 2400 ـ انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادرزاده او ازدواج كند، ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم اشكال ندارد.

مسأله 2401 ـ اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده يا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت ندهد، عقد آنان باطل است.

مسأله 2402 ـ اگر انسان پيش از آنكه دختر عمه يا دختر خاله خود را بگيرد با مادر آنان زنا كند، ديگر نمى تواند با آنان ازدواج نمايد.

مسأله 2403 ـ اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آنكه با آنان نزديكى كند با مادرشان زنا نمايد، احتياط مستحب آنست كه از ايشان جدا شود.

مسأله 2404 ـ اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، احوط بلكه اقوى آنست كه با دختر او ازدواج نكند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود، اگر چه در اين صورت احتياط استحبابى جدا شدن از او است، و همچنين است اگر پيش از آنكه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد.

مسأله 2405 ـ زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد، مرد مسلمان هم نمى تواند با زنهاى كافره غير كتابيه مانند يهود و نصارى بطور دائم و يا متعه ازدواج كند و همچنين با زنهاى كتابيه به طور دائم بنابر احتياط واجب ولى صيغه كردن زن يهوديه و نصرانيه مانعى ندارد.

مسأله 2406 ـ اگر با زنى كه شوهر دارد يا در عده طلاق رجعى است زنا كند آن زن بر او حرام مى شود على الاحوط، و اگر با زنى كه در عده متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا كند، بعداً مى تواند او را عقد نمايد، و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات، در احكام طلاق گفته خواهد شد.

مسأله 2407 ـ اگر با زن بى شوهرى كه در عده نيست زنا كند، بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط مستحب آنست كه صبر كند، تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد نمايد، و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد

كند.

مسأله 2408 ـ اگر زنى را كه در عده ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه عده زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.

مسأله 2409 ـ اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عده بوده چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن در عده است و نمى دانسته اند كه عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود.

مسأله 2410 ـ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود، و نمى تواند بعداً هم او را به عقد خود درآورد، و همچنين اگر نمى دانسته ولكن نزديكى نموده.

مسأله 2411 ـ زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمى شود، و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر او را طلاق دهد، ولى چنانچه مهرش را نداده و طلب نمايد و وقت آن رسيده باشد و شوهر بتواند بدهد بايد مهرش را بدهد.

مسأله 2412 ـ زنى را كه طلاق داده اند، و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم، عده شوهر اول تمام بوده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.

مسأله 2413 ـ مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان كند كه دخول شده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمى شود.

مسأله 2414 ـ اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج، با آنكس لواط كند، آنها بر او حرام نمى شوند.

مسأله 2415 ـ اگر كسى در حال احرام كه يكى از كارهاى حج است، با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مى دانسته كه زن گرفتن بر او حرام است، ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند.

مسأله 2416 ـ اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است، احتياط واجب بلكه خالى از قوت نيست كه بعداً با آن مرد ازدواج نكند.

مسأله 2417 ـ اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است و نيز يكى از كارهاى عمره مفرده است بجا نياورد، زنش بر او حرام مى شود، و نيز اگر زن طواف نساء نكند شوهرش بر او حرام مى شود، ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند، به يكديگر حلال مى شوند.

مسأله 2418 ـ اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند بايد تا آخر عمر از دخول به او خوددارى نمايد على الاحوط، در صورتى كه افضا شده باشد.

مسأله 2419 ـ زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرائطى كه در كتاب طلاق گفته مى شود، با مرد ديگرى ازدواج كند، شوهر اول مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

احــكام عــقد دائم

مسأله 2420 ـ زنى كه عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مى خواهد تسليم نمايد، و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند، و اگر در اينها از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا و لباس و منزل او بر شوهر واجب است، و اگر تهيه نكند چه توانائى داشته باشد، يا نداشته باشد مديون زن است.

مسأله 2421 ـ اگر زن در كارهايى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند گناهكار است، و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى را ندارد ولى مهر او از بين نمى رود.

مسأله 2422 ـ مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.

مسأله 2423 ـ مخارج سفر زن، اگر بيشتر از مخارج وطن باشد، با شوهر نيست ولى اگر شوهر زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.

مسأله 2424 ـ زنى كه از شوهر اطاعت مى كند و شوهر خرج او را نمى دهد اگر ممكن است، مى تواند خرجى خود را بدون اجازه از مال او بردارد، و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

مسأله 2425 ـ بنابر مشهور بين علماء قدس الله أرواحهم، مرد بايد در هر چهار شب يك شب نزد زن دائمى خود بماند، لكن اقوى عدم وجوب آنست، در صورتى كه يك زن داشته باشد و اقوى وجوب آن است در صورت تعدد و شروع در شب ماندن پيش آنها و در غير اين دو صورت ترك آن سزاوار نيست.

مسأله 2426 ـ شوهر نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند، و همچنين است غير دائمى على الاحوط بلكه على الاقوى در بعض صور.

مسأله 2427 ـ اگر در عقد دائمى مهر را معين نكنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى كه مثل او هستند بدهد.

مسأله 2428 ـ اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانائى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد ولى اگر پيش از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند، ديگر نمى تواند بدون عذرشرعى، از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

مـتعه يا صيـغه

مسأله 2429 ـ صيغه كردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است.

مسأله 2430 ـ احتياط واجب آنست كه شوهر بيش از چهار ماه نزديكى با متعه خود را ترك نكند، مگر با اجازه او بلكه در صورتى كه زن جوان باشد و مدت زياد باشد مثلاً ده سال يا پنجاه سال اقوى حرمت ترك است.

مسأله 2431 ـ زنى كه صيغه مى شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است، و شوهر فقط مى تواند لذتهاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد.

مسأله 2432 ـ زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود، حق خرجى ندارد.

مسأله 2433 ـ زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد، و از شوهر ارث نمى برد و شوهر هم از او ارث نمى برد و چنانچه در ضمن عقد شرط نمايند ارث بردن را، بعد از عقد با ورثه مصالحه نمايند.

مسأله 2434 ـ زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است، و براى آنكه نمى دانسته حقى بر شوهر پيدا نمى كند.

مسأله 2435 ـ زنى كه صيغه شده مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مى رود، بيرون رفتن او حرام است.

مسأله 2436 ـ اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معين او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح وگرنه باطل است.

مسأله 2437 ـ اگر پدر يا جد پدرى براى محرم شدن، يك ساعت يا دو ساعت زنى را به عقد پسر نابالغ خود درآورد كافى است، و نيز مى تواند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن به عقد كسى درآورد، ولى بايد آن عقد براى دختر يا پسر نفعى داشته باشد على الاحوط.

مسأله 2438 ـ اگر پدر يا جد پدرى طفل خود را كه در محل ديگرى است و نمى داند زنده است يا مرده، براى محرم شدن به عقد كسى در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل مى شود، و چنانچه بعداً معلوم شود كه در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل است، و كسانى كه به واسطه عقد ظاهراً محرم شده بودند نامحرمند.

مسأله 2439 ـ اگر زنى كه صيغه شده به تمام مدتى كه قرار داده اند وفا نكند، شوهر مى تواند به همان مقدار از مهر او كم كند، مثلاً اگر نصف مدت را حاضر نشده نصف مهر را كم كند، و اگر ثلث را حاضر نشده ثلث را كم كند، مگر ايام حيض او كه نزديكى جايز نيست، لذا نمى تواند كم كند. و اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، چنانچه با او نزديكى كرده، بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشته به او بدهد و اگر نزديكى نكرده، بايد نصف آنرا بدهد، حسب اجماع و اتفاق علماء، طبق خبر زرعة از سماعه از حضرت صادق عليه الصلاة والسلام، ولكن اگرزن در عقد شرط كرده باشد كه شوهر نزديكى نكند محل اشكال است، خصوصاً اگر مدتى لذتهاى ديگرى از او برده باشد.

مسأله 2440 ـ مرد مى تواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دائم خود درآورد.

احكام نگـاه كردن

مسأله 2441 ـ نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم، و همچنين نگاه كردن به موى او چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه كردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است، و احتياط واجب بلكه اقوى آنست كه بدون قصد لذت هم به آنها نگاه نكند و اين اقوائيت در غير نظره اولى است، كه غالباً قهرى است، هر چند كه مقدمات آن اختيارى باشد، و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد.

مسأله 2442 ـ اگر انسان بدون قصد لذت به سر و صورت و دستهاى زنهاى اهل كتاب مثل زنهاى يهود و نصارى نگاه كند، در صورتى كه نترسد كه به حرام بيفتد اشكال ندارد، و احتياط واجب آنست كه به غير آنچه كه متعارف بوده نپوشيدن آن، نگاه نكند.

مسأله 2443 ـ زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند، و بنابر احتياط واجب زن جوان بايد صورت و دستهاى خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلكه احتياط واجب آنست كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده ولى خوب و بد را مى فهمد و به حدى رسيده كه نظر كردن او يا نظر كردن به او موجب هيجان شهوت بشود بپوشاند.

مسأله 2444 ـ نگاه كردن به عورت ديگرى حتى به عورت بچه مميزى كه خوب و بد را مى فهمد حرام است، اگر چه از پشت شيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد، ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مسأله 2445 ـ مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

مسأله 2446 ـ مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند، و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.

مسأله 2447 ـ مرد نبايد عكس زن نامحرم را بيندازد، و اگر زن نامحرمى را بشناسد نبايد به عكس او نگاه كند على الاحوط.

مسأله 2448 ـ اگر زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد، بايد چيزى در دست كند، كه دست او به عورت آن مرد نرسد و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.

مسأله 2449 ـ اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد، كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد، ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند، نبايد دست به بدن او بزند، و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.

مسأله 2450 ـ اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند، ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد اشكال ندارد.

مسائل متفرقه زناشوئى

مسأله 2451 ـ كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد، لازم است زن بگيرد، و اگر به سبب زن گرفتن واجبى مثل حج يا اداء دين مطالَب از او فوت مى شود بايد آن واجب را مقدم بدارد و از حرام هم خوددارى نمايد و صبر كند.

مسأله 2452 ـ اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد، و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده، مى تواند عقد را بهم بزند.

مسأله 2453 ـ ماندن مرد و زن نامحرم در محل خلوتى كه كسى در آنجا نيست و ديگرى هم نمى تواند وارد شود حرام است على الاحوط، چه به ذكر خدا مشغول باشند يا به صحبت ديگر، خواب باشند يا بيدار، ولى اگر طورى باشد كه كس ديگر بتواند وارد شود، يا بچه اى كه خوب و بد را مى فهمد در آنجا باشد اشكال ندارد.

مسأله 2454 ـ اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند، و قصدش اين باشد كه آنرا ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.

مسأله 2455 ـ مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه بداند آن حكم ضرورى دين است، مرتد مى شود.

مسأله 2456 ـ اگر زن پيش از آنكه شوهرش با او نزديكى كند، به طورى كه در مسأله پيش گفته شد مرتد شود، عقد او باطل مى گردد على الاحوط و همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه باشد، يعنى اگر سيده است شصت سال و اگر نيست پنجاه سال او تمام شده باشد، و اما اگر يائسه نباشد، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد، پس اگر در بين عده مسلمان شود عقد باقى، و اگر تا آخر عده مرتد بماند، عقد باطل است على الاحوط.

مسأله 2457 ـ مردى كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام مى شود، و بايد به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود، عده وفات نگهدارد.

مسأله 2458 ـ مردى كه از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده اگر پيش از نزديكى با عيالش مرتد شود، عقد او باطل مى گردد على الاحوط، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود، چنانچه زن او در سن زنهائى باشد كه حيض مى بينند بايد آن زن به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود عده نگهدارد، پس اگر پيش از تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقى وگرنه باطل است على الاحوط.

مسأله 2459 ـ اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهرى بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.

مسأله 2460 ـ اگر زن انسان از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد، انسان مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.

مسأله 2461 ـ اگر زنى از زنا آبستن شود، در صورتى كه خود آن زن، يا مردى كه با او زنا كرده، يا هر دوى آنان مسلمان باشند، براى آن زن جايز نيست بچه را سقط كند، ولكن اگر روح در او دميده نشده باشد و بقاء او موجب ضرر مهمى بر مادر باشد در اين صورت مى تواند او را سقط نمايد.

مسأله 2462 ـ اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عده كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.

مسأله 2463 ـ اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو مى باشد، ولى اگر زن مى دانسته كه در عده است شرعاً بچه فرزند پدر است، و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مى باشند.

مسأله 2464 ـ اگر زن بگويد يائسه ام(1) نبايد حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم، حرف او قبول مى شود.

مسأله 2465 ـ اگر بعد از آنكه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد آن زن شوهر داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر داشته، بايد حرف زن را قبول كرد.

مسأله 2466 ـ تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند.

مسأله 2467 ـ مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آنست كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

مسأله 2468 ـ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، احتياط واجب آنست كه زن مهر را نگيرد، و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نكند.

مسأله 2469 ـ كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچه اى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.

مسأله 2470 ـ هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا آيد حلال زاده است.

مسأله 2471 ـ زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد شوهر كند و شوهر اول از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است، ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد، زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد ولى خرج عده ندارد.

 

احـكام شـير دادن

مسأله 2472 ـ اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مسأله (2482) گفته خواهد شد شير دهد، آن بچه به اين عده محرم مى شود:

اول ـ خود زن و او را مادر رضاعى مى گويند.

دوم ـ شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعى مى گويند.

ســوم ـ پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند.

چهارم ـ بچه هائى كه از آن زن به دنيا آمده اند، يا به دنيا مى آيند.

پنجـم ـ بچه هاى اولاد آن زن هر چه پائين روند، چه از اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.

ششــم ـ خواهر و برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند يعنى به واسطه شير خوردن، با آن زن، خواهر و برادر شده باشند.

هفتـم ـ عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند.

هشتـم ـ دائى و خاله آن زن اگر چه رضاعى باشند.

نهــم ـ اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پائين روند، اگر چه اولاد رضاعى او باشند.

دهــم ـ پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند.

يازدهم ـ خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگر چه خواهر و برادر رضاعى او باشند.

دوازدهم ـ عمو و عمه و دائى و خاله شوهرى كه شير مال اوست هر چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند، و نيز عده ديگرى هم كه در مسائل بعد گفته مى شود به واسطه شير دادن محرم مى شوند.

مسأله 2473 ـ اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مسأله 2482 گفته مى شود شير دهد، پدر آن بچه نمى تواند با دخترهائى كه از آن زن به دنيا آمده اند ازدواج كند، و نيز نمى تواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال او است اگر چه دخترهاى رضاعى او باشند براى خود عقد نمايد، ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند.

مسأله 2474 ـ اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در مسأله (2482) گفته مى شود شير دهد، شوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود، ولى احتياط مستحب آنست كه با آنان ازدواج ننمايد، و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

مسأله 2475 ـ اگر زنى بچه اى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود، و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.

مسأله 2476 ـ اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكى نمايد، ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.

مسأله 2477 ـ اگر انسان با دخترى ازدواج كند، ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده ازدواج نمايد.

مسأله 2478 ـ انسان نمى تواند با دخترى كه مادر يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج كند، و نيز اگر زن پدر انسان، از شير پدر او دخترى را شير داده باشد، انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد، و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند، بعد مادر يا مادر بزرگ يا زن پدر او، آن دختر را شير دهد، عقد باطل مى شود.

مسأله 2479 ـ با دخترى كه خواهر يا زن برادر انسان، او را شير كامل داده، نمى شود ازدواج كرد و همچنين است اگر خواهر زاده، يا برادر زاده، يا نوه خواهر، يا نوه برادر انسان، آن دختر را شير داده باشد.

مسأله 2480 ـ اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود، و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد، ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شيرخوار است، بر شوهر خود حرام نمى شود.

مسأله 2481 ـ اگر زن پدر دخترى، بچه آن دختر را شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود، چه بچه از همان دختر يا از زن ديگر شوهر او باشد.

 

شرائط شير دادنى كه علت محرم شدن است

مسأله 2482 ـ شير دادنى كه علت محرم شدن است، هشت شرط دارد:

اول ـ بچه شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد فايده ندارد.

دوم ـ شير آن از حرام نباشد، پس اگر شير بچه اى را كه از زنا بدنيا آمده به بچه ديگر بدهند، به واسطه آن شير بچه به كسى محرم نمى شود.

سـوم ـ بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد.

چهارم ـ شير، خالص و با چيز ديگر مخلوط نباشد بنحوى كه لفظ شير بر آن صدق نكند.

پنـجم ـ شير از يك شوهر باشد، پس اگر زن شيردهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود و تا موقع زائيدن، شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد، و مثلاً هشت دفعه پيش از زائيدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زائيدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.

ششـم ـ بچه بواسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند، بنابر احتياط واجب كسانى كه بواسطه شير خوردن به آن محرم مى شوند بايد با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هفتم ـ پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز بطورى كه در مسأله بعد گفته مى شود شير سير بخورد، يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روئيده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند، احتياط مستحب آنست كسانى كه بواسطه شير خوردن او به او محرم مى شوند، با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هشتم ـ دو سال بچه تمام نشده باشد، و اگر بعد از تمام شدن دو سال، او را شير دهند به كسى محرم نمى شود، بلكه اگر مثلاً پيش از تمام شدن دو سال، چهارده مرتبه و بعد از آن، يك مرتبه شير بخورد، به كسى محرم نمى شود، ولى چنانچه از موقع زائيدن زن شيرده، بيشتر از دو سال گذشته باشد، و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد، محرم مى شود بنابر اظهر.

مسأله 2483 ـ بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين، غذا خورده اشكال ندارد، و نيز بايد پانزده مرتبه از شير يك زن بخورد، و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد، و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد، ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند، يا كمى صبر كند كه از اولى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى سير مى شود، يك دفعه حساب شود اشكال ندارد.

مسأله 2484 ـ اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد، بعد شوهر ديگر كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد، آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند.

مسأله 2485 ـ اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.

مسأله 2486 ـ اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان به شرائطى كه گفته شد بچه اى را شير دهد، همه آنها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مى شوند.

مسأله 2487 ـ اگر كسى دو زن شيرده داشته باشد، و يكى از آنان بچه اى را مثلاً هشت مرتبه، و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.

مسأله 2488 ـ اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر، به خواهر و برادر آن پسر، محرم نمى شوند.

مسأله 2489 ـ انسان نمى تواند بدون اذن زن خود، با زنهائى كه به واسطه شير خوردن، خواهر زاده يا برادر زاده زن او شده اند ازدواج كند، و نيز اگر با پسرى لواط كند، بايد دختر و خواهر و مادر و مادر بزرگ آن پسر را كه رضاعى هستند، يعنى به واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شده اند، براى خود عقد نكند.

مسأله 2490 ـ زنى كه برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمى شود.

مسأله 2491 ـ انسان نمى تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند، يعنى بواسطه شير خوردن، خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده هر دو باطل است، و اگر در يك وقت نبوده عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.

مسأله 2492 ـ اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه ذيلاً گفته مى شود شير دهد، شوهرش بر او حرام نمى شود:

اول ـ برادر و خواهر خود را.

دوم ـ عمو و عمه و دائى و خاله خود را.

ســوم ـ اولاد عمو و اولاد دائى خود را.

چهارم ـ برادر زاده خود را.

پنجـم ـ برادر شوهر، يا خواهر شوهر خود را.

شــشم ـ خواهر زاده خود، يا خواهر زاده شوهرش را.

هفتـم ـ عمو و عمه و دائى و خاله شوهرش را.

هشتـم ـ نوه زن ديگر شوهر خود را.

مسأله 2493 ـ اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به انسان محرم نمى شود.

مسأله 2494 ـ مردى كه دو زن دارد، اگر يكى از آن دو زن، فرزند عموى زن ديگر را شير دهد، زنى كه فرزند عموى او شير خورده، به شوهر خود حرام نمى شود.

 

آداب شيــــر دادن

مسأله 2495 ـ براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد، و خوبست كه شوهر مزد بدهد، و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد، شوهر مى تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.

مسأله 2496 ـ مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند، دوازده امامى و داراى عقل و عفت و صورت نيكو باشد، و مكروه است كم عقل يا غير دوازده امامى، يا بد صورت، يا بد خلق، يا زنا زاده باشد. و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه بچه اى كه دارد از زنا به دنيا آمده باشد. و در مضمره حلبى مذكور است كه اگر دايه يهودى يا نصرانى گرفتى منع نما او را از آشاميدن و خوردن محرمات مثل گوشت خنزير و منع نما او را از بردن طفل به منزل خود(1).

مسائل متفرقه شير دادن

مسأله 2497 ـ مستحب است زنها را جلوگيرى كنند، كه هر بچه اى را شير ندهند، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند، و بعداً دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند(2).

مسأله 2498 ـ كسانى كه به واسطه شير خوردن، خويشى پيدا مى كنند، مستحب است يكديگر را احترام نمايند، ولى از يكديگر ارث نمى برند، و حقهاى خويشى كه انسان با خويشان خود دارد براى آنان نيست.

مسأله 2499 ـ در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.

مسأله 2500 ـ اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين نرود، زن مى تواند بدون اجازه شوهر، بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود، مثلاً اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد، زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد، خودش مادرزن شوهر مى شود، و بر او حرام مى گردد.

مسأله 2501 ـ اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بايد دختر شيرخوارى را در مدتى كه قابل استمتاع باشد براى خود صيغه كند، و با شرائطى كه در مسأله (2482) گفته شد زن برادرش آن دختر را شير دهد.

مسأله 2502 ـ اگر مرد پيش از آنكه زنى را براى خود عقد كند بگويد به واسطه شير خوردن، آن زن بر او حرام شده، مثلاً بگويد شير مادر او را خورده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن زن ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است، پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشد، ولى در وقت نزديكى كردن، زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد، و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهائى كه مثل او هستند بدهد.

مسأله 2503 ـ اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده، چنانچه تصديق او ممكن باشد، نمى تواند با آن مرد ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است، و حكم آن در مسأله پيش گفته شد.

مسأله 2504 ـ شير دادنى كه علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مى شود:

اول ـ خبر دادن عده اى كه انسان از گفته آنان يقين پيدا كند.

دوم ـ شهادت دو مرد عادل، يا چهار زن كه عادل باشند، ولى بايد شرائط شير دادن را هم بگويند، مثلاً بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده، و همچنين ساير شرطها را كه در مسأله (2482) گفته شد شرح دهند.

مسأله 2505 ـ اگر شك كنند بچه به مقدارى كه علت محرم شدن است شير خورده يا نه، يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچه به كسى محرم نمى شود ولى بهتر آنست كه احتياط كنند.