فروشگاه  اشتراك اين پايگاه در گوگل  كسب درآمد از اينترنت  موسيقي  دانلود  خانه

 

احكام طهارت(آب مطلق و مضاف)

مسأله 15 ـ آب يا مطلق است يا مضاف.

آب مضاف :آبى است كه آن را از چيزى بگيرند. مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد، مثل آبى كه به قدرى با گل و مانند آن مخلوط شود، كه ديگر به آن آب نگويند و غير اينها آب مطلق است، و آن بر پنج قسم است: اول آب كر دوم آب قليل سوم آب جارى چهارم آب باران پنجم آب چاه.

 

1 ـ آب كـــر

مسأله 16 ـ آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هر يك سه وجب و نيم است بريزند، آن ظرف را پر كند. و وزن آن از صدوبيستوهشت من تبريز بيست مثقال كمتر است، و به حسب كيلو كه دويست و هفده مثقال صيرفى است 377 كيلو و نيم هفده مثقال و نيم كمتر مى شود.

مسأله 17 ـ اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس نجس، به آب كر برسد، چنانچه آن آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد، نجس مى شود، و اگر تغيير نكند نجس نمى شود.

مسأله 18 ـ اگر بوى آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند، نجس نمى شود.

مسأله 19 ـ اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر باشد برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مى شود، و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد، فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است.

مسأله 20 ـ آب فواره اگر متصل به كر باشد، آب نجس را پاك مى كند. ولى اگر قطره قطره روى آب نجس بريزد، آن را پاك نمى كند، مگر آن كه چيزى روى فواره بگيرند، تا آب آن قبل از قطره قطره شدن به آب نجس متصل شودو احتياط مستحب آن است كه آب فواره با آب نجس مخلوط گردد.

مسأله 21 ـ اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد و عين نجاست هم در آن نباشد پاك است.

مسأله 22 ـ اگر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد، چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى شود. و هر قدر از يخ هم آب شود نجس مى شود.

مسأله 23 ـ آبى كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه، مثل آب كر است، يعنى نجاست را پاك مى كند، و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى شود. و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه حكم آب كر ندارد.

مسأله 24 ـ كر بودن آب به سه راه ثابت مى شود: اول آنكه خود انسان يقين كند. دوم آنكه دو مرد عادل خبر دهند. سوم اطمينان از قول كسى كه آب در اختيار او است و به كر بودن آن خبر دهد. مثلاً حمّامى بگويد آب حوض حمام كر است.

2 ـ آب قلــيل

مسأله 25 ـ آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.

مسأله 26 ـ اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد، يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس و هر چه بالاتر از آن است پاك مى باشد.

مسأله 27 ـ آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است. و بنابر اقوى بايد از آب قليلى هم كه بعد از برطرف شدن عين نجاست، براى آب كشيدن چيز نجس روى آن مى ريزند، و از آن جدا مى شود اجتناب كنند. ولى آبى كه با آن مخرج بول و غائط را مى شويند با پنج شرط پاك است. اول آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد. سوم نجاست ديگرى مثل خون يا بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم ذره هاى غائط در آب پيدا نباشد. پنجم بيشتر از مقدار معمول، نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

 

3 ـ آب جـــارى

مسأله 28 ـ آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.

مسأله 29 ـ آب جارى اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.

مسأله 30 ـ اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن كه بو يا رنگ يا مزه اش به واسطه نجاست تغيير كرده نجس است. و ظرفى كه متصل به چشمه است اگر چه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاى ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا به واسطه آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك وگرنه نجس است.

مسأله 31 ـ آب چشمه اى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگر از آن بردارند باز مى جوشد، حكم آب جارى دارد. يعنى اگر نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.

مسأله 32 ـ آبى كه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى است، حكم آب جارى دارد.

مسأله 33 ـ چشمه اى كه مثلاً در زمستان مى جوشد و در تابستان از جوشش مى افتد، فقط وقتى كه مى جوشد حكم آب جارى را دارد.

مسأله 34 ـ آب حوض حمام اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه به خزينه اى كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد، مثل آب جارى است.

مسأله 35 ـ آب لوله هاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مى ريزد، اگر متصل به كر باشد مثل آب جارى است.

مسأله 36 ـ آبى كه روى زمين جريان دارد، ولى از زمين نمى جوشد چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس مى شود. اما اگر از بالا با فشار به پائين بريزد، چنانچه نجاست به پائين آن برسد بالاى آن نجس نمى شود.

 

4 ـ آب بــاران

مسأله 37 ـ اگر به چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران ببارد، جائى كه باران به آن برسد پاك مى شود. و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست. ولى باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مى آيد. و احتياط مستحب آن است كه باران به حدى باشد، كه بر زمين سخت جارى شود.

مسأله 38 ـ اگر باران به عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد، و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است. پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه ذره اى خون در آن باشد، يا آنكه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس مى باشد.

مسأله 39 ـ اگر بر سقف عمارت يا روى بام عين نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مى بارد، آبى كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى ريزد پاك است. و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مى ريزد، به چيز نجس رسيده است نجس مى باشد.

مسأله 40 ـ زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مى شود. و اگر باران بر زمين جارى شود و به جاى نجسى كه زير سقف است برسد، آن را نيز پاك مى كند.

مسأله 41 ـ خاك نجسى كه به واسطه باران گل شود پاك است.

مسأله 42 ـ هر گاه آب باران در جائى جمع شود، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه موقعى كه باران مى آيد، چيز نجسى را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك مى شود.

مسأله 43 ـ اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و بر زمين نجس جارى شود، فرش نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.

5 ـ آب چــاه

مسأله 44 ـ آب چاهى كه از زمين مى جوشد، اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها، مقدارى كه در كتابهاى مفصل گفته شده، از آب آن بكشند.

مسأله 45 ـ اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود بنابر احتياط مستحب، موقعى پاك مى شود كه با آبى كه از چاه مى جوشد مخلوط گردد.

مسأله 46 ـ اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالى جمع شود و كمتر از كر باشد، به رسيدن نجاست به آن نجس مى شود.

احكام آبــها

مسأله 47 ـ آب مضاف كه معنى آن (در مسأله 15 ) گفته شد، چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

مسأله 48 ـ آب مضاف هر قدر زياد باشد، اگر ذره اى نجاست به آن برسد نجس مى شود، ولى چنانچه از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به چيز نجس رسيده نجس و مقدارى كه بالاتر از آن است پاك مى باشد. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند، آنچه به دست رسيده نجس و آنچه به دست نرسيده پاك است.

مسأله 49 ـ اگر آب مضاف نجس، طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند پاك مى شود.

مسأله 50 ـ آبى كه مطلق بوده و معلوم نيست مضاف شده يا نه، مثل آب مطلق است، يعنى چيز نجس را پاك مى كند، وضو و غسل هم با آن صحيح است و آبى كه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه، مثل آب مضاف است، يعنى چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

مسأله 51 ـ آبى كه معلوم نيست مطلق است يا مضاف و معلوم نيست كه قبلاً مطلق بوده يا مضاف نجاست را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است. ولى اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد و نجاست به آن برسد حكم به نجس بودن آن نمى شود.

مسأله 52 ـ آبى كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگر چه كر يا جارى باشد نجس مى شود. ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آب، به واسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود، مثلاً مردارى كه كنار آب است بوى آن را تغيير دهد نجس نمى شود.

مسأله 53 ـ آبى كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانچه به كر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد يا باد باران را در آن بريزد، يا آب باران از ناودان در آن جارى شود، و تغيير آن از بين برود پاك مى شود.

مسأله 54 ـ اگر چيز نجسى را در كر يا جارى آب بكشند، آبى كه بعد از بيرون آوردن از آن مى ريزد پاك است.

مسأله 55 ـ آبى كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است. و آبى كه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه نجس است.

مسأله 56 ـ نيم خورده سگ و خوك و كافر نجس و خوردن آن حرام است و نيم خورده حيوانات حرام گوشت پاك و خوردن آن مكروه مى باشد. مگر نيم خورده گربه كه خوردن آن كراهت ندارد.

احكام تخــلى

(بول و غائط كردن)

مسأله 57 ـ واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانى كه مكلفند، اگر چه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه و بچه هاى مميز كه خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند. ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.

مسأله 58 ـ لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خود را بپوشاند. و اگر مثلاً با دست هم آن را بپوشاند كافى است.

مسأله 59 ـ موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه و زانوها رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

مسأله 60 ـ اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن كسى رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند كفايت نمى كند. و اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.

مسأله 61 ـ احتياط مستحب آن است كه طرف جلوى بدن در موقع استبراء كه احكام آن بعداً گفته مى شود، و موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله يا پشت به قبله نباشد.

مسأله 62 ـ اگر براى آنكه نامحرم او را نبيند، مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند مانعى ندارد.

مسأله 63 ـ رعايت احتياط به اينكه بچه را در وقت تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند لازم نيست، مگر آن كه از راه ديگرى حرام شود. ولى اگر خود بچه بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست.

مسأله 64 ـ در چهار جا تخلى حرام است: اول در كوچه هاى بن بستى كه مالك دارد، در صورتى كه صاحبانش اجازه نداده باشند و نيز در كوچه هاى غير بن بست در صورت اضرار به عابرين. دوم در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است. سوم در جائى كه براى عده مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها. چهارم روى قبر مؤمنين در صورتى كه بى احترامى به آنان باشد.

مسأله 65 ـ در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود: اول آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد. دوم آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مى شود مخرج را با آب شست و يا به دستورى كه بعداً گفته مى شود، با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگر چه شستن با آب بهتر است.

مسأله 66 ـ مخرج بول با غير آب پاك نمى شود. و د ر كر و جارى اگر بعد از برطرف شدن بول يك مرتبه بشويند كافى است، ولى با آب قليل بايد دو مرتبه شست بنابر احتياط واجب و بهتر آن است كه سه مرتبه شسته شود.

مسأله 67 ـ اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند. ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد، و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره اى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.

مسأله 68 ـ با سنگ و كلوخ و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مى شود مخرج غائط را تطهير كرد و چنانچه رطوبت كمى داشته باشند كه به مخرج نرسد اشكال ندارد، ولى بايد از سه دفعه كمتر نباشد اگر چه به يك مرتبه يا دو مرتبه مخرج پاكيزه شود.

مسأله 69 ـ احتياط واجب آن است كه سنگ يا پارچه اى كه غائط را با آن برطرف مى كنند، سه قطعه باشد مگردر سنگهاى بزرگ ذوالجهات و پارچه هاى دراز كه يك قطعه كافى است و اگر با سه قطعه برطرف نشود، بايد به قدرى اضافه نمايند تا مخرج كاملاً پاكيزه شود، ولى باقى ماندن ذره هاى كوچكى كه ديده نمى شود اشكال ندارد.

مسأله 70 ـ پاك كردن مخرج غائط با چيزهائى كه احترام آنها لازم است مانند كاغذى كه اسم خدا و پيغمبران بر آن نوشته شده حرام است. و با استخوان و سرگين هم نبايد مخرج غائط را پاك كرد. و اگر كسى با اينها غائط را برطرف كند، معصيت كرده ولى مخرج پاك مى شود.

مسأله 71 ـ اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگر چه هميشه بعد از بول يا غائط فوراً تطهير مى كرده، احتياط واجب آن است كه تطهير نمايد.

مسأله 72 ـ اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز، مخرج را تطهير كرده يا نه. نمازى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.

 

استــبراء

مسأله 73 ـ استبراء عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند، براى آنكه يقين كنند بول در مجرى نمانده است و آن داراى اقسامى است و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند. و بعد، شست را روى آلت و انگشت سبّابه يا وسط را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

مسأله 74 ـ آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن از انسان خارج مى شود و به آن مذى مى گويند پاك است. و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن وذى گفته مى شود و آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مى آيد و به آن ودى مى گويند اگر بول به آن نرسيده باشد پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود، و شك كند كه بول است يا يكى از اينها پاك مى باشد.

مسأله 75 ـ اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مى باشد، و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود. ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه پاك مى باشد، و وضو را هم باطل نمى كند.

مسأله 76 ـ كسى كه استبراء نكرده اگر بواسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته، يقين كند بول در مجرى نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مى باشد، و وضو را هم باطل نمى كند.

مسأله 77 ـ اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد، چنانكه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بداند يا بول است يا منى، واجب است احتياطاً غسل كند وضو هم بگيرد، ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافى است.

مسأله 78 ـ براى زن استبراء از بول نيست و اگر رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه پاك مى باشد، وضو و غسل او را هم باطل نمى كند.

مستحبات و مكروهات تخلــى

مسأله 79 ـ مستحب است در موقع تخلى جائى بنشيند كه كسى او را نبيند، و موقع وارد شدن به مكان تخلى، اول پاى چپ و موقع بيرون آمدن، اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.

مسأله 80 ـ نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلى مكروه است. ولى اگر عورت خود را بوسيله اى بپوشاند مكروه نيست. و نيز در موقع تخلى نشستن روبروى باد و در جاده و خيابان و كوچه و درب خانه و زير درختى كه ميوه مى دهد و چيز خوردن و توقف زياد و تطهير كردن با دست راست مكروه مى باشد. و همچنين است حرف زدن در حال تخلى، ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.

مسأله 81 ـ بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب خصوصاً آب ايستاده مكروه است، و همچنين ايستاده بول كردن. ولكن در حال تنوير كراهت ندارد.

مسأله 82 ـ خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است و اگر براى بدن ضرر داشته باشد حرام است.

مسأله 83 ـ مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول كند.

نجــاسـات

مسأله 84 ـ نجاسات يازده چيز است: اول بول دوم غائط سوم منى چهارم مردار پنجم خون ششم و هفتم سگ و خوك هشتم كافر نهم شراب دهم فقاع يازدهم عرق حيوان نجاستخوار.

1 ـ 2 بول و غائط

مسأله 85 ـ بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد كه اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى كند، نجس است، ولى بول و غائط حيوان حرام گوشتى كه خون آن جستن نمى كند، اگر چه مثل پشه و مگس كه گوشت هم ندارند نباشد پاك است.

مسأله 86 ـ مستحب است از فضله پرندگان حرام گوشت خصوصاً از بول و فضله شب پره اجتناب كرد.

مسأله 87 ـ بول و غائط حيوان نجاستخوار نجس است و همچنين است بول و غائط حيوانى كه انسان آن را وطى كرده يعنى با آن نزديكى نموده، و گوسفندى كه گوشت آن از خوردن شير خوك محكم شده است.

3 ـ منــى

مسأله 88 ـ منى حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است.

4 ـ مــردار

مسأله 89 ـ مردار حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است. چه خودش مرده باشد، يا به غير دستورى كه در شرع معين شده آن را كشته باشند، و ماهى چون خون جهنده ندارد، اگر چه در آب بميرد پاك است.

مسأله 90 ـ چيزهائى از مردار كه مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان روح نداشته باشد پاك است.

مسأله 91 ـ اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالى كه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است.

مسأله 92 ـ پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن كه موقع افتادنشان رسيده، اگر چه آنها را بكنند پاك است. ولى بنابر احتياط واجب بايد از پوستى كه موقع افتادنش نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمايند.

مسأله 93 ـ تخم مرغى كه از شكم مرغ مرده بيرون مى آيد، اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است. ولى ظاهرآن را بايد آب كشيد.

مسأله 94 ـ اگر بره و بزغاله پيش از آنكه علفخوار شوند بميرند، پنير مايه اى كه در شيردان آنها مى باشد پاك است، ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.

مسأله 95 ـ دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه مى آورند، اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد پاك است.

مسأله 96 ـ گوشت و پيه و چرمى كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است، و همچنين است اگر يكى از اينها در دست مسلمان باشد، ولى اگر بدانند آن مسلمان از كافر گرفته و رسيدگى نكرده كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده يا نه نجس مى باشد.

 

5 ـ خــون

مسأله 97 ـ خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانى كه اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مى كند نجس است، پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد يا مشكوك است كه دارد يا ندارد مثل مار پاك مى باشد.

مسأله 98 ـ اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد خونى كه در بدنش مى ماند پاك است ولى اگر به علت نفس كشيدن يا به واسطه اينكه سر حيوان در جاى بلندى بوده خون به بدن حيوان برگردد، آن خون نجس است، و بنابر احتياط واجب از خون باقى مانده در بدن حيوان حرام گوشت اجتناب شود.

مسأله 99 ـ دليل بر نجاست ذرّه خونى كه در تخم مرغ به وجود مى آيد نداريم و ادلّه مطلقه يا شامل آن نمى شود و يا دلالت بر نجاست نمى كند بلكه دلالت بر مانعيت براى نماز مى نمايد مضافاً بر اينكه خون تخم مرغ است نه خون مرغ.

مسأله 100 ـ خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مى شود نجس است و شير را نجس مى كند.

مسأله 101 ـ خونى كه از لاى دندانها مى آيد، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود پاك است، ولى احتياط مستحب آن است كه آن را فرو نبرند.

مسأله 102 ـ خونى كه به واسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مى ميرد اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك است، و اگر به آن خون بگويند نجس است و در اين صورت چنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود، اگر مشقت ندارد بايد براى وضو و غسل خون را بيرون آورند و اگر مشقت دارد بايد اطراف آن را به طورى كه نجاست زياد نشود بشويند و پارچه يا چيزى مثل پارچه بر آن بگذارند و روى پارچه دست تر بكشند و تيمم هم بكنند.

مسأله 103 ـ اگر انسان نداند كه خون، زير پوست مرده يا گوشت به واسطه كوبيده شدن به آن حالت در آمده پاك است.

مسأله 104 ـ اگر موقع جوشيدن غذا ذره اى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف نجس مى شود. و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست.

مسأله 105 ـ زردابه اى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مى شود، اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك مى باشد.

6 ـ 7 سگ و خوك

مسأله 106 ـ سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است، ولى سگ و خوك دريائى پاك است.

 

8 ـ كــافـر

مسأله 107 ـ كافر يعنى كسى كه منكر خدا است، يا براى خدا شريك قرار مى دهد، يا پيغمبرى حضرت خاتم الانبياء محمدبن عبدالله صلى الله عليه و آله وسلم را قبول ندارد، نجس است. و نيز كسى كه ضرورى دين يعنى چيزى را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند منكر شود، چنانچه بداند آن چيز ضرورى دين است نجس مى باشد و همچنين اگر بداند كه از دين اسلام است و حضرت فرموده و منكر آن شود اگر چه از ضروريات نباشد نجس است حسب اطلاق بعض اخبار و ملازمه بين انكار آن و انكار رسالت، و اگر ضرورى بودن را نداند بنابر احتياط واجب بايد از او اجتناب كرد، و همچنين است در منكر معاد و كبائر ضروريه بلكه در اينها اقوى اجتناب است.

مسأله 108 ـ تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است.

مسأله 109 ـ اگر پدر و مادر و جد و جده بچه نابالغ، كافر باشند آن بچه هم نجس است، و اگر يكى از اينها مسلمان باشد بچه پاك است.

مسأله 110 ـ كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه پاك مى باشد. ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمى تواند زن مسلمان بگيرد و نبايد در قبرستان مسلمانان دفن شود در صورتى كه وقف بر مسلمانان باشد يا حريم و مختص مسلمانان باشد و مزاحم دفن آنان باشد.

مسأله 111 ـ اگر مسلمانى به يكى از دوازده امام عليهم السلام دشنام دهد يا با آنان دشمنى داشته باشد نجس است.

9 ـ شــراب

مسأله 112 ـ شراب و هر چيزى كه انسان را مست مى كند، چنانچه بخودى خود روان باشد نجس است، و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد اگر چه چيزى در آن بريزند كه روان شود پاك است.

مسأله 113 ـ الكل صنعتى كه براى رنگ كردن درب و ميز و صندلى و مانند اينها بكار مى برند، اگر انسان نداند مست كننده است پاك مى باشد.

مسأله 114 ـ اگر انگور و آب انگور بخودى خود جوش بيايد خوردن آن حرام است، و همچنين اگر بواسطه پختن جوش بيايد، خوردن آن حرام مى باشد.

مسأله 115 ـ خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگر جوش بيايند پاك، و خوردن آنها حلال است، اگر چه احتياط مستحب خصوصاً در مويز و كشمش آن است كه از آنها اجتناب كنند.

 

10 ـ فــقاع

مسأله 116 ـ فقاع كه از جو گرفته مى شود و به آن آبجو مى گويند نجس است ولى آبى كه به دستور طبيب از جو مى گيرند و به آن ماءالشعير مى گويند پاك مى باشد.

11 ـ عرق حيوان نجاستخوار

مسأله 117 ـ اقوى طهارت عرق جنب از حرام است و احتياط استحبابى اجتناب از آن است اگر چه نماز خواندن با آن صحيح نيست چه در حال جماع بيرون آيد يا بعد از آن از مرد باشد يا از زن از زنا باشد يا از لواط يا از وطى و نزديكى كردن با حيوانات يا استمناء(و استمناء آن است كه انسان با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد).

مسأله 118 ـ اگر انسان در موقعى كه نزديكى با زن حرام است مثلاً در روزه ماه رمضان، با زن خود نزديكى كند، بنابر احتياط مستحب بايد از عرق خود اجتناب نمايد و نماز خواندن با آن صحيح نيست.

مسأله 119 ـ اگر جنب از حرام عوض غسل، تيمم نمايد و بعد از تيمم عرق كند، باز هم بنابر احتياط مستحب بايد از عرق خود اجتناب نمايد.

مسأله 120 ـ اگر كسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكى كند، احتياط مستحب آن است كه از عرق خود اجتناب نمايد و نماز با آن صحيح نيست و اگر اول با حلال خود نزديكى كند و بعد از حرام جنب شود چيزى بر او نيست.

مسأله 121 ـ بنابر اقوى بايد از عرق شتر نجاستخوار و بنابر احتياط واجب بايد از عرق هر حيوانى كه به خوردن نجاست انسان عادت كرده اجتناب كرد.

راه ثابت شدن نجاست

مسأله 122 ـ نجاست هر چيز از سه راه ثابت مى شود: اول آنكه خود انسان يقين كند چيزى نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است، لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابر اين غذا خوردن در قهوه خانه ها و مهمانخانه هائى كه مردمان لاابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمى كنند در آنها غذا مى خورند، اگر انسان يقين نداشته باشد، غذائى را كه براى او آورده اند نجس است اشكال ندارد. دوم آنكه كسى كه چيزى در اختيار او است بگويد آن چيز نجس است، مثلاً همسر انسان يا نوكر يا كلفت بگويد، ظرف يا چيز ديگرى كه در اختيار او است نجس مى باشد بنابر اقوى بايد از آن اجتناب نمايد. سوم آنكه دو مرد عادل بگويند چيزى نجس است. و نيز اگر يك نفر عادل هم بگويد چيزى نجس است اگر از قول او اطمينان حاصل نشود، بنابر احتياط واجب بايد از آن چيز اجتناب كرد، والا واجب است.

مسأله 123 ـ اگر به واسطه ندانستن مسأله نجس بودن و پاك بودن چيزى را نداند مثلاً نداند عرق جنب از حرام پاك است يا نه، بايد مسأله را بپرسد، ولى اگر با اينكه مسأله را مى داند، چيزى را شك كند پاك است يا نه، مثلاً شك كند آن چيز خون است يا نه يا نداند كه خون پشه است يا خون انسان، پاك مى باشد.

مسأله 124 ـ چيز نجسى كه انسان شك دارد پاك شده يا نه، نجس است. و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه، پاك است. و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسى كند.

مسأله 125 ـ اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه از هر دوى آنها استفاده مى كند نجس شده و نداند كدام است، بايد از هر دو اجتناب كند. ولى اگر مثلاً نمى داند لباس خودش نجس شده يا لباسى كه هيچ از آن استفاده نمى كند و مال ديگرى است، از لباس خودش هم لازم نيست اجتناب نمايد.

 

راه نجس شدن چيزهاى پاك

مسأله 126 ـ اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها بطورى تر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد چيز پاك نجس مى شود. و اگر ترى بقدرى كم باشد كه به ديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمى شود.

مسأله 127 ـ اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنها تر بوده يا نه، آن چيز پاك نجس نمى شود.

مسأله 128 ـ دو چيزى كه انسان نمى داند كدام پاك و كدام نجس است، اگر چيز پاكى با رطوبت به يكى از آنها برسد نجس نمى شود.

مسأله 129 ـ زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد، هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مى شود و جاهاى ديگر آن پاك است و همچنين است بعض ميوه جات مثل خيار و گلابى و مانند آن.

مسأله 130 ـ هر گاه شيره و روغن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جاى آن خالى نمى ماند، همين كه يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس مى شود، ولى اگر طورى باشد كه جاى آن در موقع برداشتن خالى بماند، اگر چه بعد پر شود، فقط جائى كه نجاست به آن رسيده نجس مى باشد. پس اگر فضله موش در آن بيفتد جائى كه فضله افتاده نجس و بقيه پاك است.

مسأله 131 ـ اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيند و بعد روى چيز پاكى كه آنهم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده، چيز پاك نجس مى شود، و اگر نداند پاك است.

مسأله 132 ـ اگر جائى از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جاى ديگر برود، هر جا كه عرق به آن برسد نجس مى شود. و اگر عرق به جاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاك است.

مسأله 133 ـ اخلاطى كه از بينى يا گلو مى آيد، اگر خون داشته باشد، جائى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است. پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد، مقدارى را كه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است و محلى را كه شك دارد جاى نجس به آن رسيده يا نه پاك مى باشد.

مسأله 134 ـ اگر آفتابه اى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند چنانچه آب، طورى زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود، آب آفتابه نجس مى شود، بلكه اگر آب بر زمين جارى شود يا فرو رود، در صورتى كه سوراخ آفتابه به زمين نجس متصل باشد به طورى كه مانع از تدافع و فشار شود نيز آب محكوم به نجاست است، ولى اگر سوراخ آن به زمين نجس متصل نباشد و آب زير آفتابه هم با آب داخل آن يكى حساب نشود يا آنكه آب داخل آن با فشار بيرون آيد، آب آفتابه نجس نمى شود.

مسأله 135 ـ اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتىكه بعد از بيرون آمدن، آلوده به نجاست نباشد پاك است. پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود، يا سوزن يا چاقو و مانند اينها در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن به نجاست آلوده نباشد نجس نيست. و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل به خون برسد و بعد از بيرون آمدن به خون آلوده نباشد.

احكام نجــاست

مسأله 136 ـ نجس كردن خط و ورق قرآن حرام است و اگر نجس شود بايد فوراً آن را آب بكشند.

مسأله 137 ـ اگر جلد قرآن نجس شود در صورتى كه بى احترامى به قرآن باشد بايد آن را آب بكشند.

مسأله 138 ـ گذاشتن قرآن روى عين نجس مانند خون و مردار، اگر چه آن عين نجس خشك باشد حرام است و برداشتن قرآن از روى آن واجب مى باشد، چنانچه موجب هتك باشد و غالب چنين است.

مسأله 139 ـ نوشتن قرآن با مركب نجس اگر چه يك حرف آن باشد حرام است و اگر نوشته شود بايد آن را آب بكشند، يا به واسطه تراشيدن و مانند آن كارى كنند كه از بين برود.

مسأله 140 ـ دادن قرآن به كافر حرام، و گرفتن قرآن از او واجب است در صورت هتك.

مسأله 141 ـ اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است، مثل كاغذى كه اسم خدا يا پيغمبر يا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بيفتد بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد بنابر احتياط واجب بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است، و نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد، بايد تا وقتى كه يقين نكرده اند، بكلى از بين رفته به آن مستراح نروند.

مسأله 142 ـ خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است و همچنين است خورانيدن آن به ديگرى و اما به اطفال و ديوانه ها پس اگر مسكر باشد يا خوردن آن براى طفل مضر باشد حرام است والا جايز است.

مسأله 143 ـ فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه مى شود آن را آب كشيد، اگر نجس بودن آن را به طرف بگويد اشكال ندارد. و اگر نگويد و موجب وقوع طرف در حرام يا ترك واجب شود اقوى حرمت است.

مسأله 144 ـ اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مى خورد يا با لباس نجس نماز مى خواند، لازم نيست به او بگويد.

مسأله 145 ـ اگر جائى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مى شوند با رطوبت به جاى نجس رسيده است چنانچه موجب وقوع آنها در فعل حرام يا ترك واجب مثل نماز خواندن بىوضوء شود خبر دادن به آنها واجب است و اما اگر سبب شود كه نماز در لباس نجسى كه علم به نجاست آن ندارند بخوانند لازم نيست خبر دادن.

مسأله 146 ـ اگر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است، بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يكى از مهمانها بفهمد، لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه ممكن است به واسطه نجس بودن آنان خود او هم نجس شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.

مسأله 147 ـ اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود، چنانچه صاحبش آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مى كند و موجب واقع شدن او در فعل حرام يا ترك واجب شود بايد نجس شدن آن را به او بگويد.

مسأله 148 ـ اگر بچه بگويد چيزى نجس است يا چيزى را آب كشيده، نبايد حرف او را قبول كرد. ولى بچه اى كه تكليفش نزديك است، اگر بگويد چيزى را آب كشيدم حرف او اگر موجب اطمينان باشد قبول مى شود، و اگر بگويد چيزى نجس است احتياط مستحب آن است كه از آن اجتناب كنند.